خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود اولین کنفرانس گوشکن از دوره دوم. کنفرانس بعدی، چهارشنبه شب ساعت 21.

درود به همگی.

اولین کنفرانس گوشکن از دوره ی دوم کنفرانس ها، چهارشنبه ی گذشته، هشتم بهمنماه، با حضور تقریبا سی نفر از شماها برگزار شد.
بحث دوم ما که بررسی استقلال نابینایان جهت انجام کار های روزمره از دوران طفولیت تا بزرگسالی بود، به علت اختلالات اتاق کنفرانس، ناتمام ماند. شما میتوانید بحث اول ما یعنی بررسی مشکلات جابجایی وسایل در منزل افراد نابینا و راه حل های آن را که چهلو پنج دقیقه ی مفید طول کشید، با حجم فقط و فقط پانزده مگ از اینجا دریافت کنید.

ضمنا توجه داشته باشید دومین کنفرانس از دوره دوم کنفرانس های محله ی گوشکن، چهارشنبه، پانزده بهمن نود و سه، ساعت ده دقیقه به نه، برگزار میشود. چنانچه مایل بودید میتوانید در کنفرانس بعدی ما شرکت کنید.

برگزاری این کنفرانس ها در آینده، به میزان حضور شما ها بستگی مستقیم دارد.

موضوع دومین کنفرانس، با مشورت با شما شرکت‌کنندگان، انتخاب می شود.

کسانی که برنامه ی Skype را استفاده نمیکنید برای شرکت در کنفرانس از این راه حل استفاده کنید.

برای شرکت در کنفرانس با اسکایپ، کافیست شناسه ی زیر را به مخاطبین خود اضافه کنید و با آن تماس بگیرید.

freeconferencecallhd.5308811400

پس از برقراری تماس، گزینه ی ShowDialPad را از منوی Call انتخاب کنید و کد زیر را وارد کنید.

بیستو چهار، هشتاد، نود‌و هفت. مربع.

اکنون که در اتاق کنفرانس هستید، با شماره گیری ستاره، شصتو یک. خود را در نوبت صحبت قرار دهید تا نوبت به شما برسد.

برای کسب اطلاعات بیشتر نسبت به نحوه ی کارکرد اتاق های کنفرانس، می توانید از بخش اول و بخش دوم آموزش متنی آقای سعید درفشیان استفاده کنید.

ضمنا آموزش گام به گام شرکت در کنفرانس ها به صورت صوتی از اینجا قابل دریافت است.

کسانی که مایلید در گروه کنفرانس های گوشکن قرار بگیرید، نام اسکایپ خود را در دیدگاه های همین پست، قرار دهید. عضویت در این گروه، ربطی به بودن یا نبودن شما در کنفرانس ندارد. تنها مزیت عضویت در گروه کنفرانس ها این است که اگر مشکلی پیش آمد به شما اطلاع رسانی خواهد شد. حتی اگر در گروه کنفرانس های ما عضو نباشید باز هم امکان شرکتتان در کنفرانس، وجود دارد.

منتظر حضور گرمتان هستیم!

۲۵ دیدگاه دربارهٔ «دانلود اولین کنفرانس گوشکن از دوره دوم. کنفرانس بعدی، چهارشنبه شب ساعت 21.»

سلام. من هم هستم. اون دفعه هم اومدم. دیر اومدم چون کار داشتم. بعدشم تا بیام آدرسو اد کنم و شماره گیری کنم، کلی طول کشید.
با این حال آدرس اسکایپ من
montakhabyeganeh هست.
در ضمن من با این شیوه مدیریت اسکایپ خیلی موافق نیستم. اگرچه تا حدودی ناگزیر است.
به نظر من بهتره میکروفون همه باز باشه شما اسم افراد رو به ترتیب بگید. هرکی هم نظرشو گفت، به بقیه بگید که نظرشون درباره این حرف چیه. و اگه کسی نظمو به هم میزد، میکروفونشو ببندید. اونم به قول معروف حساب کار میاد دستش. اما این شکلی، اگه کسی در مورد نظر کسی حرفی داشته باشه تا نوبتش بشه ممکنه یادش بره چی میخواست بگه.

میتونید موقع بحث، ی پنجره ی متنی Word باز کنید و تیتر های مربوط به نظرات خودتون رو خلاصه بنویسید که وقتی نوبت شما شد، ی مرور چند ثانیه ای بکنید و راجع به تیتر هایی که نوشتید صحبت کنید. اینطوری دیگه مشکل فراموشی مطلبی که توی ذهن شما بوده هم حل میشه.

سلام مجتبی جان، گرفتمش، دستت طلا، راستی چرا اسم خودت را از نام محله برداشتی؟ درسته بچه های با مرامی الآن حسابی هرچی از دستشون بر میاد برای محله انجام میدند، ولی حقش هست که اسم شما به عنوان مدیر و بنیان گذار همیشه روی محله باشد. بماند که من منتظر روزی هستم که “گوش کن” به عنوان یک برند تجاری بین المللی بین نابینایان دنیا مطرح باشد و همه جور محصولات و خدماتی با برند گوش کن داشته باشیم. انشا الله. موفق تر باشید.

سلام . من هم نظر جناب حاتمی رو لایک میزنم از وقتی که اسم رو ورداشتی مجتبی یه جور شده انگار خیلی کوچیک بنظر میرسه .
اگه امکان هست دوباره بزارش . ممنون میشیم .
بعدش هم این هفته معذرت شاهد بودین که داستان های پیش اومد و متاسفانه موفق نشدیم .
من این آیدی رو داخل کانتکس دارم اگر مشکلی نیست که خوب هیچ این هفته بیام
ولی باز داش مجتبی اسمت رو بزار روی سردر سایت اینجوری اباهت داره ولی نباشه خیلی بی ریخته داش

سلام مجتبی جان. عزیزم خیلی خوبه که مسائل مختلف تو کنفرانس بحث و تبادل نظر میشه. برادرم خیلی خیلی سلام میرسونه. میگم ما که امکانش رو نداریم تا در کنفرانس شرکت کنیم اما از نظرات دوستان بشدت استقبال میکنیم. داداش مجتبی عزیز. من مایلم تو یکی از این کنفرانسها این بحث رو با دوستان به اشتراک بگذارید که متأسفانه امروزه ما زیاد داریم نابینایانی که ازدواج میکنند و بعد از چند سال زندگی مشترک و بعضاً داشتن فرزند طلاق میگیرند یا همسرشان خواهان طلاق است یا خودشان. لطفاً بابت این مسأله بحث بشه که علت به وجود آمدن یا علل بروز این مسائل در میان نابینایان چیست؟ چون من خودم هم از جمله همین افرادم که از قبل این مسأله آسیب روحی-روانی دیده لذا این دغدغه ی ذهنی من است. یادت نره مجتبی! خخخخ دوستت دارم.

سلام به همه.
بانو نخودی سابق، اسم ها را مینویسیم ولی برای خودمان و نه در سایت. شاید عده ای فقط بخواهند شنونده باشند یا ما کم و زیاد بنویسیم عده ای از قلم بیفتند و این حرف ها.
آقای حاتمی عزیز، شما به من لطف داری. به هر حال، اسم من دیگه برنمیگرده سردر محله. مگر اینکه ی روزی واقعا ی وبلاگ صرفا شخصی بزنم که آموزش هیچی هیچی توش نباشه و فقط توش دستنوشته بذارم. اونطوری اسم خودمو میشه سردرش بزنم.
فرامرز جان باید خدمت تو هم عرض کنم که اسمم دیگه نمیتونه اون بالا بییاد. بازم مرسی از لطفت. راستی حضور شما هیچ وقت مانعی نداشته پس اگه دوست داشتی این هفته بیایی، ما منتظرت هستیم. فقط جون جدت آموزش ها و کنفرانس اولی که امروز زدم رو گوش بکن که با چند و چون قضیه آشنا باشی. نه فقط شما، بلکه همه ی کسایی که اینجا هستند اگه گوش کنند خوبه.
lمهدی جان روی چشم. بحث ازدواج نابینایان و اینکه متأسفانه شاید آمار جدایی توی نابیناها نسبت به جامعه ی بیناها بیشتر باشه رو هم بحث میکنیم فقط افراد صاحب‌نظر مث خودت اگه نباشند ما که تجربه ی کمی داریم نمیتونیم اون طوری که باید و شاید بحث واقعی بکنیم و به نتایج خوبی برسیم. حد اقل نظراتت و تجربیاتت رو مثلا با ایمیل واسم بفرست تا بتونیم توی اون بحث، ازشون استفاده کنیم.
مرسی از همه

سلام آقای خادمی ممنون که این کنفرانس رو برای دانلود گذاشتید چون من خیلی دوست داشتم و دارم کنفرانسهای شما رو دنبال کنم ولی به دلیل نداشتن حجم زیاد و پایین بودن سرعت نت نتونستم بیام منم نظرم اینه که موضوع کنفرانس هر شب از قبل تعیین بشه و این که دوس دارم راجع به بحث ازدواج دوستان نابینا و کم بینا بیشتر باز بشه مخصوصا در رابطه با موضوع رضایتمندی زوجیت که خانم باقرپور تحقیق کردن و موضوع پایاننامه خودشون قرار دادن لطفا به صورت مفصل بحث بشه چون هنوز دوستان سر در گمند و به نتیجه مطلوب علمی این موضوع نرسیدن که آیا واقعا کدوم نوع ازدواج برون گروهی یا درون گروهی برای آقایان یا خانما درستتر است

سلام مجتبی جان. حتماً این کار رو میکنم. اصلاً به عنوان نمونه از ابتدا تا به انتهای زندگی نافرجامم رو واست مینویسم و در قالب یک فایل word یفرستم. لا به لای این قضایا هم نظرات شخصیم رو هم بیان میکنم. البته خوبه که در اون کنفرانس مربوطه از اینجور کسا هم در صورت امکان دعوت بشه تا بهتر بتونیم به نتیجه برسیم. فکر من فقط یک فکره اما چندتا که فکر روش بیاد بحث نتیجهبخش تر میشه. منتظر ایمیلم باش.

سلام مجتبی.
از اینکه اون بار اسکایپ به مشکل خورد متاسف شدم.
از اینکه نتونستم ازت بخوام که دوباره اسمت رو روی سر در سایت بذاری، چون جوابت به دوستان قبلی رو دیدم باز هم متاسفم.
از اینکه هفته دیگه بازم کنفرانس برقرار میشه خوشحالم.
و از اینکه قبل از کنفرانس عنوان بحثها رو از طریق پست اعلام کنی خوشحال تر میشم.
و در آخر از اینکه اصولا این کنفرانسها دوباره راه اندازی شد خیلی خیلی خوشحالترم.

سلام : داش مجتبی رفتم گوشیدم و نظر حقیر ما رو هم اینجوری هست :
قبل از هر چیز معذرت که نشد بیام بخاطر مشکلاتی که بود و خیلی دوست داشتم باشم که نشد که باشم و صحبت های دوستان رو گوشیدم و نظر من ین هست که اول نمیشه گفت چون مثلا من نوعی این مشکل واسم پر رنگ هست توی زندگی واسه باقی دوستان نابینا دیگه هم پر رنگ هست : که به دسته های مختلف بستگی داره مثلا که فرد نابینا مادرزادی نابیناب بوده یا بر اثر حادثه این طور شده که دوستان هم اشاره کردن و بعد آیا اون فرد نابینا پدر هست یا پسر یعنی اگه پدر خانه باشه فرزندان خیلی خیلی به فکر هستن و یه مرد یا یک زن نابینا اگر فرزندانشان بینا باشند این مشکل واسشون رنگی نداره یا مثلا تعداد افراد نابینا توی اون خونه چند نفر هست اگر یکی باشه مطمینن این مشکل پر رنگ هس ولی اگه بیش از یکی باشه مشکل کم رنگ میشه چون پدر و مادر بیشتر به فکر فرو میرن خوانا خواه : و رسانه نقش مهمی داره واسه حل این مشکل که اولیش این هست که مثلا اگه یه فیلم ساخته بشه که بازیگراش فقط و فقط معلول باشن و هر قشر معلولی مشکل خاص خودش رو مطرح کنه یعنی توی فیلم به اجرا بزاره و نحوه حل کردن مشکل رو هم بگن حالا چه مستقیم یا غیر مستقیم خیلی خیلی کمک میکنه که اگر فیلم سینمایی باشه بهتر هست و به عنوان مثال روز معلولین و روز نابیناییان یا روز ناشنوایان و روزای دیگه که مختص معلولین هست این فیلم رو بزارن تا هر بار یه مطلب جدیدی رو کسب کنن خانواده ها : و بعد یه نکته ای که از بچگی پدرم یادم داد میگفت هر وقت میخوای کسی رو مورد خطاب کنی یا با انگشت اون رو نشون بدی وقتی انگشت اشاره رو سمت اون میکنی انگشت شصتت رو به بیرون هست و سه تا انگشت که از یک تا سه هست رو به تو یعنی خودت هست . گفتش انگشت شصت که سمت بیرون هست نشون میده که یه مشکل بزرگ از بیرون یا اجتماع هست و انگشت اشاره که سمت مخاطبت هست واسه اون هست و سه تا انگشت که سمت خودت جمع شده یعنی خودت سه تا مشکل داری که اول باید اونها رو حل کنی : این مثال همیشه توی فکرم هست و بیشتر جاها یعنی تا جایی که ذهنم کمک کنه ازش استفاده میکنم : من مقصر هستم اول اینکه چون از این مشکل ساده میگذرم و به چشم نمیاد ولی اگه من در مقابل این مشکل کوتاه نمیومدم یعنی با کمی ناراحتی یا کمی تند روی ادامه بدم البته نه واسه همیشه واسه مدتی که جواب بگیرم اگه این کارها رو انجام بدم مطمینم جواب میگرم و دومی اینکه مثلا من نوعی زمانی که از توی اطاقم میرم به سمت بیرون حالا یا آشپزخانه یا پذیرایی وقتی از در اطاقم خارج بشم واسه مدتی خودم بگم چیزی جلوی پام نیست یعنی اینقدر بگم تا این حادثه یا نکته ملکه ذهن اونها بشه خوب اگه من بپرسم که چیزی رو جابجا نکردین خوب منم به ذهن کوتاه اونها کمک کردم و هم به خودم کمک کردم اونها میبینن که من جدی پیگیر این قضیه هستم و واسم مهم هست :حالا یه مثال میزنم به عنوان مثال من یه چسب برق با یه چسب شیشه ای داخل کشوی کمدم که حدود یک متری میشه دارم خوب اینها خیلی ریز هستن در مقابل یک متر : حالا فرض کنین که این کشو هم شلوغ باشه اگر من جهت دقیق این رو حفظ نکرده باشم مثلا سمت چپ بالا گوشه جای چسب برق هست و سمت راست پایین جای چسب شیشه ای هست اگر این کار رو انجام ندم و واسش جایگاه قرار ندم خودم در حق خودم ظلم کردم و باید اونقدر بگردم لابلای کشوی یک متری که پر از وسایل هست تا پیدا کنم : خوب این مشکل فقط واسه ما نابینا ها نیست خوب زمانی که هم بینا بودم این مشکل بود ولی نه به این اندازه و نه به این تعداد : خوب بینا با یه چشم انداختن پیدا میکنه یا از راه دور میبینه یا پیدا هم نکنه با چشم میگرده تا پیدا کنه ولی اگه یه بینا بخواد یه جسم کوچیک رو پیدا کنه مثلا همین چسب برق رو بخواد پیدا کنه روی اوپن رو نگاه میکنه و اگه نبینتش مثلا گلدون هست بعد مجبور میشه بره پشت گلدون رو هم نگاه کنه یعنی این مثال دقیقا مثال اینکه حتما ما باید همه جا رو لمس کنیم تازه آیا دستمون به چیز دیگه ای برخورد نکنه که نریزه یا نشکنه البته مثلا من وقتی میخوام یک لیوان چای سر سفره بگیرم وقتی میزارن جلوم من حالت انگشتام مثل پنجه عقاب میشه که رفیقم دقت کرد و کلی خندید گفت مثل پنجه عقاب میای چای رو ور میداری آخه اولاش دستم رو میبردم سمت تا پیدا کنم که اگه سرعت دستم بالا بود میفتاد و میریخت ولی این شکل با سرعت کمتر بهتر جواب میده

و اما فرهنگ مناسب سازی واسه نابینا ها اگه مثلا تبلیغ ماهواره یا تلویزیون میگه به این شماره پیامک بدین اگه مثلا من و دو تا نابینای دیگه اون لحظه یا اصلا بعدا ولی بدونیم اگه تبلیغی شد شماره رو از افراد خانواده بگیریم و بعد هم پیامک و هم شماره رو بزنگیم و خیلی با پیاز داغ زیاد هم حرف بزنیم که مثلا آره من سه ماهه دنبال تبلیغتون هستم تا امروز که موفق شدم تا یکی از بستگان واسم شماره رو خوند خلاصه بگیم که خیلی وقته میخواستم زنگ بزنم ولی بخاطر همین قضیه که شماره رو نمیخونید نتونستم و موفق نشدم خوب اگه ماها چند بار این کار رو انجام بدیم مطمین باشین طرف بخاطر سود و فروش اجناس این کارو میکنه جدا از فرهنگ نابینایی :
و اما درباره اینکه ما زنگ بزنیم که بگن فلان چیز فلان جاست : خوب این نوعی ضعف هست همیشه که نمیشه مثلا دسترس باشن البته این شاید پنج درصد باشه شارژی تموم شده و از این حرفا و یا میگن نمیدونم کجاست یادم نیست : خوب ما میخوایم مشکلات رو مستقیم حل کنیم نه غیر مستقیم یعنی نفر سومی نباشه توی این قضیه ما و خانواده : در کل وقتی میدیدم ایده هام نتیجه نمیداد شاید یکی دو باره منم وسایل اونها رو از قصد جایی مخفی کردم بعد گفتم نمیدونم ببینید من چی میکشم پس . که بعدا آدرس رو بهشون دادم و گفتم که خودم قایم کردم تا وقتی سرشون نیاد نمیتونن درک کنن .
این بود انشای من

با دورود مجتبی نازنین مدیریت کنفرانس عالی بود خواهش میکنم اگر امکان داره از دوستان در خواست میکنم قبل از هر چیز خودشان معرفی کنند در ضمن دلیل اینکه چرا اسم شما به سر در محله بر نمیگردد را توضیح بده یا حداقل بگو تصمیمت شخصیست یا دستوریست این مطلب را روشن کن با تشکر.

این تصمیم دستوریست : چون یکی از کاربران گفت من اینجا رغبت نمیکنم بیام بخاطر اینکه اینجا نامش این هست محله مجتبی و نابینایان ولی اگه اسم حقیقی محله نابینایان باشه آدم میتونه بیاد :
خخخخخ من به یارو توی دلم کلی خندیدم کسی که از ناراحتی این حرف رو زده ببینم مگر سایت های دیگه هر اسمی که خواستن گذاشتن کسی مگه حرفی زده حالا مجتبی هم دلش خواسته اسمش رو نامگذاری کنه : نه جون داش پاچه خاری نیست از این ناراحتم که به حرف مردم بها میدی : درست داش باید در نظر بگیری و احترام بزاری به حرف دوستان ولی حرفی که بوی دوستی نمیده رو نباید تایید و عملی کنی :
اگر نظر این همه کاربر که میبینی توی همین پست مهم باشه که ایول اگه نه نظر اون یارو مهم باشه که هیچ دیگه
فردین هم کار مجتبی رو نکرده : حالا اینجا جالبه که وقتی مجتبی اسم اینجا رو عوض کرد اون دوستمون نوشته بود حالا رغبت میکنم بیام اینجا : خخخخخخ باز کلی خندیدم جون داش : میگن موش تو سوراخ جا نمیشد جارو برقی به دمش بستن .
خلاصه روی این نظر نمیتونی دیکتاتور باشی مجتبی جون . اوکی وقتی عمو چشمه با عمو حاتمی میگه اسمت رو بزار باید بزاری با اینکه مدیر هستی نه نباید بگی .
منطقی فکر کن به قضایا نه رفاقتی یا دل سوزونی .
منتظریم یا حق

درود بر آقا مجتبی من تمام کنفرانس را گوش دادم به نظر من ۱ رسانه ها میتونن تاثیر گذار باشن ۲ معلمین میتونن فوق العاده نقش مهمی داشته باشن ۳ مهمترین عامل خود فرد نابیناست که میتونه به عنوان یک مشاور واسه خانواده عمل کنه ۴ نکته ای که در کنفرانس بهش اشاره نشد این که ما نابیناها باید در وهله اول خودمون انسانهای منضبطی باشیم و انضباط را هم به خانواده آموزش بدیم من همیشه این نکته را به شاگردانم گوشزد میکنم که خودتون باید منضبط باشید و هر کدوم از وسایل شخصیتون را در جای مشخصی قرار بدین و اگر شما بینظم باشید نباید توقع داشته باشید هر وقت اراده کردید وسیله مورد نظرتون در دسترستون قرار بگیره. البته این کامنت را دیر گذاشتم و نمیدونم اصلا مجتبی میخونه یا نه

بچه ها درود به شما.
همه ی کامنت ها رو میخونم و مرسی بابت نظرات شما که بعضی ها هم طولانی بودند و وقتی نظرات شما طولانی هست این معنی رو داره که شما واسه خودتون و واسه ما ارزش قائل شدید و نشستید وقت گذاشتید فکر کردید و نوشتید. مرسی بابت همه چیز.
سعی میکنیم معرفی افراد رو در صورتی که دوست داشته باشند در دستور کار کنفرانس قرار بدیم.
مهدی جان منتظر ایمیلت هستم.
من خودم شخصا با تصمیم شخصی و متأسفانه بدون هماهنگی با مدیر های دیگه اسمم رو از روی سایت برداشتم.
یکی از مهمترین دلایلم این بود که گوگل ما رو دیر پیدا میکرد.
مثلا ما فدراسیون نابینایان، جامعه ی نابینایان و این چیز ها رو داریم گفتم اگه محله ی نابینایان هم داشته باشیم و اسم سایت رو کوچیک کنیم شاید بهتر باشه!
هیچ وقت به خاطر حرف غیر کاربر ها اسم اینجا رو تغییر ندادم و نخواهم داد.
شعار نمیدم ولی اسم مهم نیست، کاری که انجام میشه مهم هستش. من اگه اسمم باشه و هیچ کاری نکنم این مفت نمیرزه ولی اگه اسمم نباشه و کاری هر چند کوچیک در جهت استقلال بچه ها انجام بدم ی دنیا میرزه!
اسم رو تغییر ندادیم فقط کوچیکش کردیم. قسمت “ی مجتبی و دوستان:” رو برداشتیم. همین.
هیچ دستوری در کار نبوده.
شما کی دیدید من تسلیم کسی به زور و به ناحق شده باشم که این دومین بارم باشه؟!
تا شما باشید ما هم هستیم!

سلام عجب برنامه ی جالبی است.پیشنهادات کاربردی و قابل اجرا هستن.در مورد معلمین و انجمن مدرسه،مدرسه ی بزرگمهر مشاور کم بینا و خیلی خوبی داره ولی تعداد جلسات کمه و استقبال خانواده ها کمتر و حالا مدارسی که مشاور بی حوصله ای داشته باشه ،اونهم ی مشکله ولی چون در شرح وظایفشون نوشته شده ، راه حل مناسبی است.و پخش آگاهی های زیبا و خاص ، قبل از فیلم،به نظر من خیلی عالیه.حتی کافیه هفته ای ی بار باشه تا خانواده هایی که شاید بی دقتی میکنن و یا اصلاً نمی دونن باید با فرزند نابیناشون چی کار کنن ،با این آگهی ها،بیشتر فکر میکنن و یا مثل من از راه حلهای بقیه استفاده میکنیم تا نظم زندگی کودکمون بیشتر بشه و موفقیت هم پا به پای نظم،پیش میره.فکر میکنم صحبت با خانم مهتاب کرامتی که بعنوان یک هنرمند برای کتابهای صوتی نابینایان همکاری میکنن،برای ساختن آگهی ها عملی باشه.سپاس فراوان.سربلندتر از همیشه باشید

سلام من هم میآیم البته اگر اجازه بدهید و راهم بدهید به نظر من کنفرانس قبل آلی بود, آیا لازم است skype name را بنویسم من آن هفته آمدم.
میشود فقط قبل از کنفرانس بگید که موضوع آن چیست؟ ممنون از زحماتی که برای سایت میکشید .

بابا ظرفیت : بابا هزار تایی :
نه مجتبی دو تا نکته اومد به ذهنم که اولی اینکه نکته بحث هفته آینده رو بگو تا بچه ها بیشتر و بهتر به اون فکر کنن
و دوم اینکه شما گفتی با ستاره شصت و یک بود نوبت بگیرید من در گذشته در کنفرانس های دیگه زمانی که اینجور میشد من نمیتونستم صحبت کنم ولی اینم بگم که نمیدونستم که این کار نوبتی هست فکر میکردم همون لحظه میریم برای صحبت که الان متوجه شدم صف نون بربری هست
و باز نکاتی که دوستان هم گفتن این که اگه بشه اسامی دوستان بگین بهتر هست چون دوستان اینجوری احساس شناخت بچه ها میکنن و بهتر به صحبت های دوستان گوش میدن . امید که دوستان هم قبل از هر چیز خودشون رو معرفی کنن .مثلا من هیچوقت فکر نمیکردم صدای عمو چشمه این طور باشه با اینکه قبلا یبار هم حرفیده بودیم فکر نمیکردم اینطور باشه صداش و یا عمو حسین قبل از تماس یا دیدار فکر نمیکردم اینطور باشه نه اینکه مثلا خدایی نکرده بد باشه نه مثلا اینکه من یه تصویر ذهنی دیگه ای رو ساخته بودم از کامنت های دوستان
و در آخر بعد از نکات اینکه مشکلات نابینایی مطرح شد در آخرین جلسات کنفرانس مباحثی که به همه جور مرتبط میشه چه بینا چه نابینا مثلا آیا نحوه در آمد نابینا با بینا فرق داره و یا چگونه مدیریت مالی داشته باشیم نقطه شروع و پایان رو بگیم توی این زمینه
باز شرمنده که زیاد شد .

سلام. ببخشید من دیر به پست سر زدم. دیشب هرچی فکر کردم یادم نیومد اینجا همکامنت گذاشته بودم
اما چیزی که گفتم صرفاً یک انتقاد بود شاید بهتر باشد بگویم پیشنهادبرای بهتر شدن کنفرانس. راهکاری هم که شما گفتید نسبتاً راهکار خوبی است.
من در هر شرایطی حاضرم در این جلسات شرکت کنم. چون میدونم هدف آنها واقعاً ارتقاء سطح زندگی بچههای نابیناست. پس شرکت میکنم تا هم چیزهایی یاد بگیرم و هم شاید بتوانم کمکی بکنم. هتی اگر جلسه حضوری باشد اگر روز کاری نباشد حاضرم بیایم. چون مجتبی خادمیی را میشناسم و میدانم که فقط برای بچهها کار میکند. بدرود

شما کی دیدید من تسلیم کسی به زور و به ناحق شده باشم که این دومین بارم باشه؟! این جمله رو میپسندم,
این جمله را به کار میگیرم, این جمله را دوباره میپسندم,
این کنفرانسها رو میپسندم, من در این کنفرانس شرکت کردم به مدت چند دقیقه, ولی این مخابرات گیس بریده اذیت میکرد, ایشالا کچل بشن همشون, صداها بسیار برایم غیر واضح بود, همون واضح نبوده خودمان, سعی میکنم جایی اینترنت مفتی گیر بیاورم و این را دانلود بنمایم, در کنفرانسهای بعدی شرکت خواهم کرد, به شرط,حیات,حیاط,هیات,هیاط,حیاااات
وییییژژژژژژ

درود! من تازه وقت کردم این پست و کامنتاشو بخونم، مجتبی خیلی باحالی، ادامه بده تا ما از باحالیت لذت ببریم، کامنت زهره را هم هزاران بار میپسندیم، خیلی باحال حرفتو کپی کرده و باحال تر شده!خوب حالا برم برای دانلود، من که بی حال و بیخیالم و بلد نیستم به کسی آموزش دهم، من فقط بلدم شیطنت کنم و خاطره تعریف کنم، دفتر خاطرات من نام پستی در محله است که هر کی دوست داره میتونه در آن شرکت کنه و خاطره تعریف کنه، من که شروع کردم و کلنگش را زدم، راستی مجتبی نظرت در مورد دفتر خاطرات من در محله چیه؟! یعنی از این پس نام چنین پستها را بگذاریم دفتر خاطرات من!

پاسخ دادن به بانو لغو پاسخ