خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود کتاب صوتی زندگینامه شیخ ابراهیم زنجانی. کتابخانه فاطمه زهرای شهرداری اصفهان.

خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی. به کوشش غلامحسین میرزاصالح. نشر کویر. سال 1380. 253 صفحه.
از میان علمایی که با انقلاب مشروطه همراهی داشتند یا در آن فعالانه مشارکت نمودند, ابراهیم زنجانی جزو مشهورترین ها است. او قاضی دادگاهی بود که مشروطه خواهان پس از فتح تهران برای محاکمه شیخ فضل الله نوری, عالم مشروطه ستیز تشکیل دادند, و حکم دادگاه, چنانکه می دانیم, اعدام شیخ بود.
علاوه بر این وی از معدود روحانیونی است که برخلاف سنت رایج در فرهنگ ایرانی, زندگینامه ای از خود باقی گذاشته است.
مختصری درباب شیخ ابراهیم زنجانی به قلم عبد الله شهبازی, پژوهشگر تاریخ معاصر
ابراهیم قزلباش زنجانی در سال ۱۲۷۲ ق. در روستای سرخ‌دیزج سلطانیه، در پنج فرسخی شرق زنجان، به‌دنیا آمد. پدر و خویشانش از خرده‌مالکین منطقه بودند و در روستای خود «ریاست و ثروتی» داشتند. مادر زنجانی از خاندان‌های کهن روستایی بود و از حیث نسب بر پدر برتری داشت. او از اعقاب سران طایفه استاجلوی قزلباش بود که در زمان صفویه در طارم سکنی گزیده بودند. به این دلیل بعدها زنجانی نام خانوادگی «قزلباش» را برگزید. در زمان تولد زنجانی، پدر ۳۵ ساله و مادر ۲۵ ساله بود.
زنجانی در ۸ سالگی به مکتب رفت و خواندن و نوشتن فارسی و قرآن و عربی را فراگرفت. شانزده ساله بود که قحطی بزرگ ۱۲۸۸ ق. فرارسید و روستای زنجانی را، به‌سان تمامی شهرها و روستاهای ایران، به نابودی کشید. زنجانی در خاطرات خود شرح مفصلی از این قحطی به دست داده است:
میته محبوب‌ترین یغما بود. خون عزیزترین غذاها. انبان‌ها و کفش‌ها و پوست‌های کهنه را خیسانده، کباب کرده به‌دندان می‌کشیدند. گوشت الاغ و اسب و قاطر سهل است، سگ و گربه را خوردند و چندین جا گوشت آدمی خورده شد بدبختانه… اوایل، مردم که از گرسنگی می‌مردند، سایرین جمع شده کفن و غسل داده دفن می‌کردند. در زمستان دیگر غسل و کفن موقوف شد و کسی قوت نداشت قبر کند. نعش‌ها… در کوچه‌ها می‌افتاد و سگ و گربه می‌خورد… در میان هر ده تا ده دیگر در راه‌ها مرده بود که افتاده بود.
در این قحطی حدود یک سوّم از جمعیت ایران مردند و گروهی کثیر در جستجوی غذا به قفقاز و روسیه مهاجرت کردند.
گرانی که آدم خوری باب گشت
هزار و دویست است و هشتاد و هشت
●مرگ پدر و ورود به کسوت روحانیت
خانواده زنجانی در جریان قحطی تمامی ثروت خود را از دست داد. در زمستان ۱۲۸۸ پدر به دلیل صدمات وارده درگذشت و مادر سرپرستی ۱۲ فرزند را به دست گرفت. در این میان، زنجانی ضعیف‌البنیه بود و توان کار سنگین نداشت. لذا، در روستای ونونان و سپس بوجی، از توابع طارم سفلی، به مکتب‌داری مشغول شد. در این زمان عاشق بیوه‌زنی جوان از خاندان کهن بیگ‌های بوجی شد و خاطره این عشق را، که به کامیابی پنهان نیز کشید، تا پایان عمر فراموش نکرد. در اوائل ۱۲۹۲ ق. به روستای بزرگ هیدج رفت و در مدرسه آخوند ملا علی و در محضر مدرسین فاضلی چون حاج ملا قربانعلی و حاج میرزا ابوالمکارم هیدجی به تحصیل پرداخت. زنجانی، قطعاً، از هوش و حافظه‌ای برتر از حد متعارف برخوردار بود، و همین سبب موفقیت در تحصیل و جلب توجه اساتید و همگنان به او می‌شد. این امتیاز، خودشیفتگی و غروری در او پدید ‌ساخت که تا واپسین روزهای زندگی در نوشته‌هایش بازتاب یافت. زنجانی در این دوران برای فرار از عشق به ریاضتی سنگین روی آورد.
او در سال ۱۲۹۴ ق. برای ادامه تحصیل به شهر زنجان رفت و در محضر آقا عبدالصمد دیزجی تلمذ کرد و در زمره طلاب مورد علاقه وی جا گرفت. در اوائل سال ۱۲۹۶ ق. با دختری به‌نام سکینه ازدواج کرد که پس از ۱۸ سال زندگی مشترک درگذشت و زنجانی زنی دیگر اختیار کرد. او آرزویی بزرگ‌تر از ادامه تحصیل در حوزه علمیه نجف نداشت و سرانجام به آرزوی خود دست یافت. در ذیقعده ۱۲۹۶ عازم نجف شد و تا محرم ۱۳۰۵ در عتبات ماند
●تحصیل در نجف
ریاضت سنگین زنجانی در نجف نیز ادامه یافت و این امر توجه و علاقه علما و طلاب را به وی جلب کرد. او در این سال‌ها در مجلس درس خارج شیخ محمد لاهیجی، آخوند ملا محمد ایروانی، آخوند ملا محمدکاظم خراسانی، حاج میرزا حبیب‌الله رشتی و حاج میرزا حسین خلیلی حضور یافت. زنجانی، به‌رغم این‌که در خاطرات خود از روحانیت فراوان بد گفته، از اساتید خود، چه در زنجان چه در عتبات، هماره به نیکی و احترام یاد کرده است.
از مرحوم شیخ محمد لاهیجی، که به اخلاق و اعمال و تقوای او اعتقاد زیاد داشتم، بسیار استفاده کردم. مرد عالم صحیحی بود. به درس مرحوم فاضل ایروانی اعنی آخوند ملا محمد ایروانی مدتی حاضر می‌شدم. این شخص بسیار فاضل و آگاه و از هر گونه علم خبردار، بلکه از تواریخ و اوضاع جهان خبردار، بسیار محبوب و شیرین صحبت و درویش‌مانند و متواضع و مهربان و پاک و بزرگوار بود. انسان از صحبت خودی و اجتماعی او سیر نمی‌شد و هر قدر بیشتر معاشرت می‌کرد محبتش بیشتر می‌شد… مرحوم حاجی میرزا حبیب‌الله رشتی… بسیار ساده‌لوح و فریب‌خور و درستکار بی‌غش بود… آخوند ملا کاظم خراسانی… جوان‌تر از دیگران بود. بسیار با هوش و فطانت بود و بیانش خوب لکن قدری مغلق بود. فکری عمیق داشت و رویه تحقیق. مذاق عرفانی داشت… حریص مال نبود. حسد به کسی نداشت… مرد هوشمند پاک نفس عاقل بی‌غرضی بود. از بزرگان دین است. و رحمهٔ‌الله علیه… حاجی میرزا حسین خلیلی… مرد آگاه بود و زحمت کشیده. واقعاً فقیه بود… بسیار عابد بود… طالب اقتدار و شهرت نبود… این بزرگواران هریک بزرگی از علمای عصر و فریدی از فقهای دهر هستند.
ادامه مقاله محققانه آقای شهبازی را می توانید در سایت http://www.shahbazi.org بخوانید.
فایل مقدمه کتاب را با حجم 5.5 مگابایت می توانید از این لینک دریافت کنید.
کل فایل ها نیز که 239 مگابایت حجم دارد از این لینک قابل دریافت است.

با ما در تماس باشید: frz.ketab@gmail.com
در صورت تمایل به مشارکت جهت گویاسازی کتاب ها می توانید از طریق این شماره کارت اقدام فرمایید: 6037 6940 3785 5131. بانک صادرات. به نام سعید عابدی.
نشانی: اصفهان- خیابان فروغی- کوچه 32- جنب بانک صادرات- کتابخانه حضرت فاطمه زهرا
تلفن: 0313 3373136.