خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

جلسه نهم آموزش غلط ننویسیم

به نام خدای مهربون

دوستان عزیز سلااااام. حال و احوالتون چطوره؟ امیدوارم حالتون خوب، دلتون شاد و لبتون خندون باشه و مثل من سرما نخورده باشید. از اینکه بازم دو جلسه به خاطر همین سرماخوردگی غایب بودم، ازتون معذرت میخوام.

این جلسه هم در خدمت شما عزیزان هستم با قسمت آخر واژه هایی که با «ت» آغاز میشوند:

تنظیف(ت، ظ) و تنزیب(ت، ز): این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. تنظیف(ت، ظ) به معنای «پاکیزه کردن و پاکیزگی» است. اما تنزیب(ت و ز) نام یک نوع پارچه سفید و نازک است که از آن پیراهن میدوخته اند و امروزه به پارچه یا نوار مخصوص زخم بندی اطلاق میشود. کلمه اخیر را گاهی به صورت تنظیف(ت، ظ) مینویسند که غلط است.

تنقید و مُنَقد(ت و ق): تنقید و اسم فاعل آن مُنَقد در عربی به کار نرفته و از لغات ساختگی فارسی زبانان در سالهای اخیر است. به جای این دو کلمه باید گفت انتقاد و منتقد. کلمه ی ناقد اسم فاعل نقد نیز صحیح است و میتوان آنرا مترادف منتقد به کار برد.

تنگه؛ باب؛ بغاز(غ و ز): به معنی «گذرگاه آبی باریکی که میان دو خشکی قرار دارد و دو دریا را به هم وصل میکند.» هر سه کلمه به همین معنی است جز اینکه«تنگه» فارسی، «باب» عربی و «بغاز» ترکی است: «تنگه ی هرمز»، «باب المندب» و «بغاز داردانل» ( اگر این گذرگاه آبی به دست انسان ساخته شده باشد به آن «ترعه» میگیند که معادل کانال در زبانهای فرنگی است: «ترعه ی سوئز»)

تنوین قید ساز: تنوین نصب و به عبارتی تنوین قید ساز در عربی و به تبع آن در فارسی، به صورت «اً» نوشته میشود. مانند اصلاً، ابداً، خصوصاً و… در زبان عربی کلمات مختوم به« ه» این قاعده هنگامی به کار میرود که «ه» حرف اصلی کلمه باشد. و اگر حرف اصلی نباشد در حالت قیدی به صورت «هً» نوشته میشود. مانند قاعدهً، عمدهً، حقیقهً و عجالهً… ولی چون«ه»در فارسی به صورت «ت» نوشته میشود و ثانیاً از فارسی زبان نمیتوان انتظار داشت که قاعده ی اصلی و غیر اصلی زبان عربی را بشناسد و درست به کار ببرد.، بهتر است که حروف پایانی این کلمات در حالات قیدی کلاً به صورت «اً» یا «تاً» نوشته شود. مانند قاعدتاً، عمدتاً، عجالتاً و حقیقتاً.

از سوی دیگر در زبان عربی در کلمات مختوم به همزه مانند استثناء، ابتداء … تنوین قید ساز به صورت «اً» ولی جدا از همزه نوشته میشود: استثناءاً، ابتداءاً و… در این مورد نیز بهتر است که در فارسی حرف پایانی این دسته از کلمات همه جا به صورت «ئاً» نوشته شود: ابتدائاً، استثنائاً و..

تنوین قید ساز مخصوص کلمات عربی است و الحاق آن به واژه های فارسی و یا به واژه های مأخوذ از زبان های فرنگی غلط است. از استعمال ترکیبهایی چون دوماً، جاناً، گاهاً، ناچاراً، تلفناً و… باید پرهیز کرد.

تنها(ت وه): استعمال این واژه در بعضی از جمله ها گاهی موجب ابهام و حتی نقض غرض می شود. مانند عبارت زیر در یکی از برنامه های اقتصادی رادیو: « ایران نمیخواهد تنها فروشنده ی نفت باشد.» از این عبارت بر حسب اینکه چگونه تلفظ شود، دو معنی برمی آید:« ایران نمیخواهد یگانه فروشنده ی نفت باشد.» و « ایران نمیخواهد فقط فروشنده ی نفت باشد.(معنای مستتر: بلکه میخواهد فروشنده ی کالاهای دیگر نیز باشد.)» البته در بیان شفاهی، با اندکی درنگ پس از کلمه ی تنها می توان معنای دوم را افاده کرد. ولی در نوشته چون درنگ قابل ثبت نیست، ناچار ابهام پیش می آید. چنانچه در همین مثال مقصود نویسنده ی خبر، معنای دوم بود، اما گوینده ی خبر آنرا به گونه ای ادا کرد که معنای اول از آن مستفاد می شد. یکی از راه های دفع این ابهام در نوشته این است که به جای تنها در معنای اول صفت «یگانه» و در معنای دوم قید «فقط» یا مرادف های آن ( منحصراً، صرفاً) به کار رود.

تهدید(ت و ه) و تحدید(ت و ح): این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. «تهدید(ه)» به معنای «ترساندن و بیم دادن» است. «شمشیر برکشید و او را تهدید به مرگ کرد.» اما تحدید(ح) یعنی «حد و مرز جایی را مشخص کردن» و بیشتر در اصلاح تحدید حدود به کار میرود. یعنی «تعیین کردن مرزهای سرزمینی»

تهور(ت و ه) و شجاعت(ع و ت): امروزه معمولاً تهور را به جای شجاعت به کار میبرند و حال آنکه تهور به معنای «بی باکی کورکورانه و نا اندیشیده» است و با شجاعت که امری «اندیشیده و عاقلانه» است مترادف نیست.

تهویه ی(ت و ه) هوا: تهویه خود به معنای «عوض کردن هوا» یا «هوا دادن» است و نیاز به کلمه ی هوا ندارد. بنابر این ترکیب تهویه ی هوا غلط است و بهتر است که از استعمال «هوا» همراه آن خودداری شود. به جای «دستگاه تهویه ی هوا» میتوان به سادگی گفت «دستگاه تهویه »

خسته نباشید.

***

در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست…

۲۲ دیدگاه دربارهٔ «جلسه نهم آموزش غلط ننویسیم»

شلا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،م،ی،که،خوبی تبسمی استاد گرامی کلاس غلط ننویسیم،میسی خداییش کلی زحمت داااره اینا رو نوشتن،دستت طلااا،هوهو هوهو یوهووووٱووووو،هورااااایی،بوووووس بووووسکی تبسم،آها راااااستی من شدم اولولولولولولوللیلیلیلیلیللی،خخخخ، خدافسی

سلام ملیسایی
مرسی که هستی.
بیا اینم مدالت ببر بده به اونایی که توی پستت اول میشن. راستی توی پستای مختلف اول بشی خیلی خوبه هاااا. دیگه نمیخوای پول خرج کنی و مدال بخری خخخ
خداحافظت عزیز.

سلام تبسم جونم, وای بر من, واای, من شرمندتم رفیق جونم, آخه پیامک دادی من اون شب نشد جواب بدم بعدشم خواابم برد, دیگه هم جواب ندادم, واقعا عذر میخوام ازت, خیلی گلی, زحمت کشیدی, جمله آخرت هم زیبا بود, تبسمی, تبسم, دوستت دارم تبسم

سلاااام و صد سلااااام بر لبخندکم.
رعد بزرگ ازت ناراحته خخخخ چون از باران جون اسم بردی ولی از رعد بزرگ نه.اما حا لا من یه داستان قشنگ برات میگم که رعد بزرگو دست کم نگیری .خخخخخ
شکلک رعد بزرگ ، با صدایی به خشنی و گوش آزاری ۱ رعد پر پرق به دخترش میگه من برات داستان میخونم تو هم بخواب دخترم.شروع می کنم: الو الو میشنوی یا میبینی خخخخ
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت .
با اینکه هوا آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود ، دختر بچه طبق معمولِ همیشه ، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.
بعد از ظهر که شد ،‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد ، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود .
با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.
اواسط راه ، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او می ایستاد ، به آسمان نگاه می کرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می شد.
زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند ، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید :
:” چکار می کنی ؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟”
دخترک پاسخ داد:
” من سعی می کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می گیرد.”
باشد که خداوند همواره حامی شما بوده و هنگام رویارویی با طوفانهای زندگی کنارتان باشد.
در طوفانها لبخند را فراموش نکنید.
خب لبخندی من رعد بااارانی هستم. هرجا اسم باران رو خواستی ببری ، یاد رعععععد بزرگ بیافت

سلام بابا رعدی. یعنی این تو بودی هی داشتی از من عکس میگرفتی؟ ای کلک اول بارون رو میفرستی تا با مهربونیش منو بکشه بیرون، بعد شروع میکنی به عکس گرفتن؟ دیگه دستتو رو شده برام، قصه هاتو بلد شدم…

دیدگاهتان را بنویسید