خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود کنفرانس هفتم دوره دوم. ازدواج نابینا با افراد دارای معلولیت های مختلف. کنفرانس بعدی، دوشنبه بیست و پنج اسفند، ساعت 21. ازدواج نابینا با بینا

درود به همگی!

بیست و یک اسفند، در مورد اینکه آیا یک نابینا میتواند با یکی که معلولیت دیگری دارد ازدواج کند و اگر بکند چه میشود بحث کردیم و حسابی توی کله ی هم و نظرات هم کوبیدیم. میتوانید کنفرانس هفتم ما را از انتهای همین پست، دانلود کنید.

توجه داشته باشید هشتمین کنفرانس از دوره دوم کنفرانس های محله ی گوشکن، دوشنبه شب، بیست و پنج اسفند نود و سه، ساعت ده دقیقه به نه، با موضوع ازدواج نابینایان با افراد کاملا بینا، برگزار میشود. چنانچه مایل بودید میتوانید در کنفرانس بعدی ما شرکت کنید. برگزاری این کنفرانس ها در آینده، به میزان حضور شما ها بستگی مستقیم دارد.

کسانی که برنامه ی Skype را استفاده نمیکنید برای شرکت در کنفرانس از این راه حل استفاده کنید.

برای شرکت در کنفرانس با اسکایپ، کافیست شناسه ی زیر را به مخاطبین خود اضافه کنید و با آن تماس بگیرید.

freeconferencecallhd.5308811400

پس از برقراری تماس، گزینه ی ShowDialPad را از منوی Call انتخاب کنید و کد زیر را وارد کنید.

بیست و چهار، هشتاد، نود و هفت. مربع.

اکنون که در اتاق کنفرانس هستید، با شماره گیری ستاره، شصت و یک. خود را در نوبت صحبت قرار دهید تا نوبت به شما برسد.

برای کسب اطلاعات بیشتر نسبت به نحوه ی کارکرد اتاق های کنفرانس، می توانید از بخش اول و بخش دوم آموزش متنی آقای سعید درفشیان استفاده کنید.

ضمنا آموزش گام به گام شرکت در کنفرانس ها به صورت صوتی از اینجا قابل دریافت است.

هفتمین کنفرانس گوشکن از دوره ی دوم کنفرانس ها، پنجشنبه ی گذشته، بیست و یک اسفندماه، با حضور تقریبا ده نفر از شماها برگزار شد.

شرکت کنندگان فعال این کنفرانس: شهروز حسینی، جابر جعفری، سعید پناهی، شهاب فروزش، مجتبی خادمی، محسن محمدقلی، حسین بل‌وردی و علی کریمی.

دانلود کنفرانس هفتم از سری دوم. ازدواج نابینایان با افراد با معلولیت های مختلف. زمان: شصتو شش دقیقه. اندازه: 22 مگ

یادتون نره. ساعت 9 دوشنبه‌شب، منتظر شما در کنفرانس این هفته هستیم.

به دوستاتون اطلاع رسانی کنید!

این آخرین کنفرانس ما در امسال خواهد بود. بیایید که ی عید دیدنی پیشواز هم رفته باشیما!

۲۹ دیدگاه دربارهٔ «دانلود کنفرانس هفتم دوره دوم. ازدواج نابینا با افراد دارای معلولیت های مختلف. کنفرانس بعدی، دوشنبه بیست و پنج اسفند، ساعت 21. ازدواج نابینا با بینا»

سلام آقا مجتبی گل یه نظر داشتم اگر براتون امکان داره موضوعی را به کنفرانس های آینده اختصاص بدید که خانمهای محله هم شرکت کنند جسارت خدمت خانمها ی محترم محله نباشه من قبل از اینکه سعادت هم محله ای بودن با شما دوستان عزیز را داشته باشم کنفرانسها را پیگیری میکردم حضور خواهران کم رنگه چرا نمیدونم

سلام آقای جعفری به نظر من خانم های نابینا زیاد شرکت نمیکنند چون هر وقت بحث ازدواج نابینایان مطرح بوده تحقیر دختران و زنان نابینا از طرف پسران و مردان نابینا نقل مجلس بوده و ما طاقت تحمل قربون برم خدا را یه بومو دو هوا را رو نداریم. به عنوان مثال در بحثی که چند سال پیش بانو در همین سایت مطرح کرده بود پسرها گفته بودند به هر حال این ظلمیه که طبیعت به دخترای نابینا کرده و ما هم هیچ کاریش نمیتونیم بکنیم. این نیومدنها نوعی اعتراضه.
یه مطلب دیگه هم میخام بگم: پسرها به سوسکی که میاد تو خونه شون و باید بکشنش توجه میکنند اما آیا مطمئنند که به احساس یه زن بینا هم میتونند توجه کنند و به خوبی پاسخ بدن؟ یه زن ساعتها وامیسه کنار آینه و آرایش میکنه تا شوهرش زیباییهاشو ببینه یه مرد نابینا چطور میتونه به این نیاز دیده شدن یه زن بینا توجه کنه و پاسخ بده؟ سوسکو میشه با جارو کردن و سمپاشی مرتب کشت ولی احساس و نیاز یه آدمو نه! مردای نابینا بهتره بدونند که حتی اگه زناشون ازشون راضی نباشند بازم خم به ابرو نمیارند چون ذات زنانگیشون فداکاری رو طلب میکنه. وقتی شما که مرد نابینا هستید زن سالم میخاید چطور زنی که خودش سالمه میتونه مرد سالم نخاد؟ کامل طلبی تو ذات همه آدمها هست. زنها ممکنه تو دلشون بگن کاش شوهرم سالم بود اما اگه صد بارم شوهرشون ازشون بپرسه از زندگی با من راضی هستی یا نه بازم دلشون نمیاد بگن نه. اگه حتی نتونن به شوهرشون تکیه کنند بازم بهش میگن تو تکیه گاه منی تا نکنه غرورش بشکنه. از یه زن بینا که با مرد نابینا ازدواج کرده بود دلیل ازدواجشو پرسیدم گفت دلم سوخت گفتم بالاخره اینام دل دارن. بعد یه صبح تا عصر زیر نظر گرفتمش دیدم هرچی عقده داره سر بچه بدبختش خالی میکنه.

سلام شما درست میفرمایید بعضی از افراد حتی اگر منظوری هم نداشته باشند با استفاده از ادبیات و کلام نامناسب بطور مستقیم و غیر مستقیم مجبات رنجش دیگران را فراهم میکنند بنظر من هیچکس حق نداره به هر بهانه ای به شخصیت کسی توحین کنه شما گذشته از هرچیز هم نوع ما هستی و برای ما قابل اهترام بتون حق میدم ولی اگر مدیران سایت اجازه بدن کنفرانسهای جداگانه با مدیریت خانوم شرکت کنید و از حق خودتون دفاع کنید درپایان برای شما آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون در تمام مراحل زندگی را دارم

سلام آقای خادمی بازم از اینکه کنفرانسها رو میذارید تا ما هم گوش بدیم ممنونم. اگه میشه لینکهایی رو که معرفی میکنید اینجا هم بذارید تا ما هم بخونیم؟ یه سوال آهنگ اول کنفرانس خیلی قشنگ بود میشه مشخصاتشو بدید تا پیدا و بعدش دانلودش کنم؟ یا اگه زحمتی نیست خودتون لینک دانلودشو بذارید؟ هرجور راحتید.

سلام
من با نظر ندا جان کاملا موافقم
اصلا چه فایده داره بحثی که به نتیجه نمیرسه را هی کش بدیم
من همیشه میگم فقط نابینا میتونه نابینا را درک کنه
و هیچ، هیچ، هیچ!!!! زنی حاضر نمیشه با یه نابینا ازدواج کنه مگر به دلایل متفاوت، که یکیش اینه که فکر میکنه با این کار اون دنیا یا همون آخرتشو خریده یا برای پول نابیناست یا هم دلایل دیگه که نمیشه اینجا بگم
من شدید با ازدواج یه نابینا با یک بینا مخالفم اما با ازدواج یک نابینا با یک معلول تا حدی موافقم

سلام خانوم کاظمیان چون با نظر ندا خانوم موافق بودم و در اون کامنت دلایلش راهم گفتم از شما هم میخوام برای گفتن همین چیزها و خیلی چیزهای در ذهنتون بطور جداگانه کنفرانس داشته باشید بگو اگرچه بجایی نمیرسد فریاد کلام حق دم شمشیر میشود گاهی

کاظمیان جان! من یک بینای مطلقم و نه به خاطر خدا و اون دنیا و این دنیا، بلکه بخاطر علاقه ای که به یک نابینا داشتم می خواستم باش وصلت کنم که اون نابینا اونقدر بی مهری کرد و یک دوستت دارم نگفت که ازش بریدم… اگر فقط یکبار این جمله ی لعنتی رو می گفت تا اخر دنیا باش میرفتم…ولی نگفت…

سلام خانم کاظمیان گل به نظر من هیچ چیز بی فایده نیست. وقتی ما دخترای نابینا حرفمونو نزنیم آقایان نابینا یا بینا چطوری باید ما و روحیاتمونو بشناسن. من هرجا بحثی باشه نظرمو حتما میگم مطمئنم اگه واسه خودم فایده نداشته باشه صد درصد برای یکی دیگه فایده داره. تو اسکایپ نیستم چون زمانش برام مناسب نیست. از تموم دخترا و زنان نابینای گل تقاضا میکنم شرکت کنن. از خانمهای فرهیخته ای هم که شرکت کردن بی نهایت ممنونم. بچه ها به نظر من اینجا جای حیا نیست. نمیگم بی حیا باشید میگم حرفتونو خانمانه بزنید. هر کی هر فکری میخاد درباره تون بکنه مردم تو فکر کردن آزادن و شما تو انتخاب.

سلام آفرین بر شما ندا خانوم در چنین اوضاع و احوالی باید حرف زد و بحث کرد تا پیروزی راهی نمانده البته اگر سکوت را پیشه نکنیم باید گفت و تحمل شنیدن را در خود تقویت کرد و باز هم گفت افتخاری یه آهنگ قشنگ داره با عنوان تو که عزلت گزیده ای غم دنیا چشیده ای به چه مقصد رسیده ای با گوشه نشستن درمان نشود غم برخیز و بپا کن شوری تو به آلم موفق باشی

سلام
خوب بحث بحث عرفانی هست و ما هم عارف دیگه دیگه
جابر جان اگه اونجوری که شما میگی باشه جنگ جهانی سوم راه میفته حاجی فردا سایت رو خون بر میداره : ولی در کل هم نظریه خودم رو میگم و هم در جواب صحبت های منطقی خانم ندا میگم
اول اینکه خانم ندا شما نباید بخاطر یه حرف رنجیده بشین و همه ملاک ها رو روی صحبت اون آقا بزارین مثل اینکه یه خانمی یه حرفی بزنه بمن ضد و نقیض آقایو باشه منم تا همیشه که هست از اون حرف بکار ببرم و بگم فلان خانم فلان حرف رو زد
جاهای دیگه چون ما توی این کنفرانس که بودیم البته به غیر از اونایی که خودم نبودم هیچ بی ادبی به هیچ قشری نشد پس نباید کوته بیندیشیم . و صحبت هایی که هم دوستامون داشتن درباره مسایل جزیی زندگی همین سوسک کشتن یا لباس در آوردن بچه دو ساله همه اینها بخشی از مشکلات زندگی معلول هست که حالا مونده به طرفش چند مرده حلاج باشه . همین قضیه لباس در اوردن از سر بچه برای منم پیش اومد و من جای اعتراض به این که این فکر کودکانه هست تجربه و نظر خودم رو میگم اینکه منم لباس بچه خواهرمون پارسال دو سالش بود رو در آوردم ولی
چی جوری دقیقا مثل همون دوستمون به مشکل بر خوردم ما بین کار ولی سریع جمعش کردم . اول اینکه اون دوست ما گفت که بچه نمیتونست نفس بکشه داشت خفه میشد بگم که زمانی این حالت اتفاق میفته که فشار لباس از سمت پشت گردن یا جلو باشه که لباس به گلو یا حنجره بچه فشار بیاره اینجور میشه ولی اگه جوری در بیاریم لباس رو که از سمت چپ یا راست گردن بچه باشه هر چقدر هم فشار بیاریم به حنجره بچه فشاری نمیاد که باعث خفگی بچه بشه خدایی نکرده . به این شکل من لباس بچه رو از تنش در آوردم که وقتی دست بچه رو میکشی دراز میشه مثل مترسک آستین رو میکشی بعد دست رو کج میکنی میکشی بیرون یعنی دست به سمت توی لباس میاد خوب این تا اینجا همگی بگین خوب . خوب . حالا میمونه قسمت مهم که اونجا با اینکه آبجی زاده ما دختر هم هست و گوشواره هم داره در حین در اوردن لباس بودم که یهو گوشواره اومد توی ذهنم که نکنه لباس به گوش بچه گیر کنه و گوشش زخمی بشه اینجا من وقتی روبروی بچه نشستم دست راستم رو به صورت چهل و پنج درجه از سمت چپ بردم روی گوش راست بچه و بطور کامل گوش با گوشواره بچه رو با دست راستم محافظت کردم یعنی دستم رو گود کردم انداختم روی گوش و بعد از لبه سمت چپ یقه لباس بچه گرفتم و به سمت بالا کشیدم که تا نصف سر بالا رفت و حالا بر عکس این قضیه دست چپم رو گذاشتم روی گوش چپ و گوشواره بطور کامل و کشیدم بالا و در آوردم ولی اون کار رو دوستان انجام ندن که خطر ناکه حسن .
و در مورد اینکه چرا ما مرد های نابینا باید جواب سوال های زن بینا رو بدی . چرا همش نابینا باید تو سری خور بشه و جوابگو . مگه اون زنی که میخواد با یه مرد نابینا ازدواج کنه نمیدونه که فردا ها چه مشکلاتی داره . از نچ نچ کردن مردم از حرف و حدیث مردم از همین نیاز های بچه گانه که حالا یه تشویقی بشه برای آرایش کردن . خوب وقتی روز اول خود طرف میدونه اینجور داستان ها رو دیگه نیازی نیست که مرد لحظه به لحظه خود خوری کنه که مبادا اینجور بحث ها مشکل ساز بشه . من اعتقاد ندارم که مرد نابینا باید جوابگو باشه . بقول معروف چاقو که زیر خرخره طرف نزاشتش که بیا با من ازدواج کن خودش با پای خودش و دل خودش اومده و اگر فردایی هم حرفی بزنه بقول قاضی اعتراض وارد نیست . و دوستان نابینا چه خانم چه آقا روز اول صحبت ها رو میکنن که فردا از این مسایل بهونه گیری نکنی و بنظرم زمانی اتفاق میفته که این حرفا رو میزنن که از هم خسته شده باشن و در مورد کتک خوردن بچه باید گفت که اون خانم فداکار نبوده مشکل روحی و روانی داشته خوب خیلی عاقلانه اصلا بفرموده شما اون زن خسته شده باشه خیلی محترمانه جدا بشه دیگه چرا بچه رو بزنه . یعنی توان اینکه به یه مرد نابینا بگه من خسته شدم رو نداره و بقولی نخواد دل اون مرد رو بشکونه ولی توان این رو داره که بزنه بچه رو خورد خاکشیر کنه و دل اون بچه رو بشکونه . پس منطقی یا عاقلانه نیست مشکل از جایی دیگه هست همین مشکل کتک زدن بچه خیلی از افراد هستن و میبینم من که بینا هم هستن وضع مالی خوبی هم دارن ولی مادره بچه هه رو کیسه بوکس فرض کرده پس از کلمه نابینایی اینقدر بد بختی و فلاکت نسازیم یخورده هم تو سر بینا ها بزنیم اینجور مواقع البته دوستان بینا بلا نسبت شما . غلط گیر ببین غلط داشتم یا نه حالا صحبت های خود بنده اینطور هست که زندگی به هیچی نیست نه دست نه پا نه چشم نه خوشگلی نه چیز دیگه آدم ها سه دسته هستن که در مورد این سه دسته باید بحث کرد نه مشکلات زندگی معلولین یا نابینایان
اول : افراد درجه یک : آدم های عاقل و قدرتمند که چیزی به اسم مشکل رو باور ندارن چون از پس همه چی بر میان
دوم افراد درجه دو که افراد معمولی هستن که حالا بگین نصف مردم اینجور هستن که نه زیاد قدرتمند هستن نه از پس هر مشکلی بر میان
سوم هم افراد درجه سه که این افراد ضعیف هستن و هر حرفی یا صحبتی رو تبدیل به بحث میکنن و از کاه کوه میسازن و توانایی تفکر رو ندارن
که افراد نفر اول فرقی بحالشون نمیکنه حالا شاید یه سریع معیار ها برای زندگی داشته باشن و اخلاقیات و خصوصیات بخصوصی داشته باشن و بخوان
دوم اینجور افراد که خیلی ها اینجور فکر میکنن یا باید به طرف فکر کنن یا به مشکلات زندگی
سومی هم هر چی بگیم فرقی نمیکنه چه بینا و بهترین شرایط چه نابینا بدترین شرایط باز اون زندگی تو سر هم زدن هست
تجربه های من هم با ویلچری بوده هم با بینا که نشد که بشه و توی این ارتباط هایی که داشتم اصلا یه لحظه هم و یک بار هم ما درباره مشکلات معلولیتی بحث نکردیم و مشکلات من اخلاق بخصوصی هست .
شاعر خسروی میگه : مشکلی نیست که آسان نشود جز آنکه مرد هراسان نشود
این بود انشای من

سلام آقای خسروی من و ما با یه کلمه از یه آقا کنار نرفتیم هربار این اتفاقات می افته. یعنی دخترا تحقیر میشن و پسرا میرن بالا. منظور من این کنفرانسها نبود و بطور کلی ۹۹ درصد اوقاتی که بحث ازدواج مطرح میشه یه تحقیر نصیب دختر نابینا میشه.
ببینید من با کسانی که ازدواج کردن کاری ندارم امیدوارم خوشبخت باشن و به دور از اثبات حقانیت ازدواج خودشون مجردها را راهنمایی کنند. من این حرفا رو به کسایی میزنم که تازه میخان ازدواج کنن. منظورمم از مطرح کردن آرایش گفتن مسائل جزیی برای تکمیل صحبتم بود هرچند اختلافات بزرگ از همین سوء تفاهم ها و درک نشدن های جزیی به وجود میان. و مخلص کلامم این بود که وقتی من نابینا زن یا مرد سالم میخام چطور میتونه یه زن یا مرد سالم زن یا مرد سالم نخاد غیر از فداکاری خرید آخرت یا خیلی چیزای دیگه. اونم تو دوره زمونه ای که همه بیش از دیدن باطن ظاهرو میبینند. ببینید دختر یا پسر بینا اول احساساتی تصمیم میگیره یا حالا منطقیم که تصمیم بگیره بعد از یه مدت اگه طرفش نیازهاشو برطرف نکنه پشیمون و خسته میشه و دیگه هم راه برگشت نداره چون اکثرا با وجود مخالفت خانواده ازدواج کردن و حالا اگه جدا بشن بگومگوها و طبعات فرهنگی ناشی از مطلقه بودن مخصوصا برای خانمها را هم در خیلی از مناطق کشور باید تحمل کنند در نتیجه از جدایی عقب میکشند و به جز کیسه بکسی بنام بچه راه دیگری پیدا نمیکنند. این مسائل در زندگی بیناها هم هست اما ما بیشتر در خطریم و بیشتر باید توجه کنیم.

سلام جناب خسروی من منظورم از شرکت خواهران این بود که اونها هم مانند ما حق گفتن دارند درست که بیشتر بچه های نابینا تمایل دارند با فرد بینا ازدواج کنند که به عقیده من هر نابینایی نمیتونه با فرد سالم ازدواج کنه و در این خصوص دلایلی هم دارم اما خیلی ها هم هستند که حاضر به هر قیمتی با فرد نابینا ازدواج کنند فقط شناختی میخواهند از روحیات دختران نابینا تا راحتتر قدم بردارند شاید از اعضای همین محله هم باشند وقتی ما حرف بزنیم و بحث و تبادل نظر کنیم و خواهران هم همین کار را انجام بدن از چارچوب این نظرات ثمرات مفیدی برای هر دو طرف حاسل خواهد شد میخواهیم بحث کنیم نمیخواهیم جنگ کنیم بنظر من اگر کسی در یک کنفرانس مختلت تحمل شنیدن حرف یک خانوم یا آقا را نداشته باشه تو زندگی مشترک که از ۳تا ت تشکیل شده بنظر من یعنی توانایی تحمل تفاوتها:چطور میخواد با یک مرد و یا زن که حتی اگر نابینا هم باشه یه عمر زندگی کنه باید همه ما خودمونا از یم گروه بدونیم چه خانوم و چه آقا و طوری باهم معاشرت و ارتباط کلامی رفتاری داشته باشیم تا هرکس ترس از گفتن و شنیدن نداشته باشه و مشکلات مخفی بمونه و نظرات مفید از ترس گفتن تا یک عمر تو پستوی تاریخ خاک بخوره موفق و سربلند و شاد باشی

سلام.
آقا جابر عزیز.
من و مجتبی و سعید به عنوان برگزار کنندگان کنفرانس، با برگزاری کنفرانس آقایون و خانما به طور جدا کاملً مخالفیم.
چون ما همه انسانیم و باید با هم در شرایط برابر بحث کنیم.
حضور خانمها به خواست خودشون کمرنگ هست و تا حالا توی کنفرانسهای ما به همین تعداد کمی از خانمها که شرکت کردن کوچکترین بی احترامی نشده.
ما توی این محله مسجدی عمل نمیکنیم و بین خانمها و آقایون پرده نمیکشیم.
حتی اگر کسی به خانمها بی احترامی کرده باشه، به خاطر یکی دو نفر اصل قضیه و پیامدهای مثبتی که میتونه داشته باشه رو زیر سؤال نمیبریم.
بیناها به راحتی در ایم موارد با هم بحث میکنن حتی توی صدا و سیما در مورد این مسائل بحث میشه.
خانمها هم شرکت میکنن. ما چیمون از اونا کمتره. فقط نباید ادعای توانمندی و اجتماعی بودن داشته باشیم. در عمل هم باید اینطور باشه.
تا دخترای نابینا ساکت باشن شرایط تغییر نمیکنه.
گیریم که اولاش چهار نفر هم پیدا شدن و توهین کردن.
اولً که ما برخورد میکنیم و ثانیاً هر کاری اولش سخته و باید این تابو رو با دادن هزینه شکست.
خانمها اگر اولاش چندتا توهین رو هم تحمل کنن، مطمئنً بعد از مدتی به جز احترام چیزی در انتظارشون نخواهد بود و اونایی که توهین میکردن هم خودشون خسته میشن.
منتها مشکل اینجاست که دخترای ما تا یکی یه چیزی بهشون میگه میرن یه گوشه میشینن و همه ی عالم و آدم رو به جز خودشون مقصر میدونن. در حالی که خودشون با سکوتشون بزرگترین ظلم رو در حق خودشون و همنوعانشون میکنن.
مرسی.

سلام شهروز جان اگر کامنتهای من را کامل خوانده باشی من هم اولین حرفم حرف شما ها بوده و هست و کاملا طرفدار کنفرانسهای مختلت هستم اما برای کم کردن اضطراب و استرس و بالا بردن قدرت بیان و تحمل نظرات مخالف ی که گاها آقایان با خانومها دارند این پیشنهاد را بشما مدیران گل دادم تا خانومها هم به میدان بحث و تبادل نظر کشیده بشن اگر اینقدر توانمندی بین خانومهای محترم برای بحث و تبادل اندیشه با آقایان هست من هم فقط موافق کنفرانس مختلت هستم نه به قول شما داداش گلم مصجدی شدن محله .اون نظر کنفرانسهای جداگانه فقط برای به میدان کشیدن خانومها است البته با نظر شماها .اول بتونن با خودشون بحث کنن و بعد به میدان بحث با برادران گل محله بیان.داداش تو جشنواره مشخص میشه چه تعداد از خواهران محترم محله حاضر میشن شرکت کنن بدونه استرس.میخوامتون مدیرهای گل محله امر امر شماهاست من فقط پیشنهاد میدم تصمیم با شماست داداش گلم

والا چه گویم که نا گفتنش بهتر است. فقط از ندای گرامی و فهیم بخاطر نظرات کارشناسیش تشکر میکنم. همچنین از رهگذر گرامی بخاطر خلوص نیت و صداقتش.
و همچنین خوشحالم که دوباره انشا نویس محله رو اینجا دیدم. امیدوارم که همیشه برامون انشا بنویسه و دیگه ترکمون نکنه.

درود خانم ندا : حرف شما درست قبول : بر فرض مثال سی درصد یا نیمی از بچه ها ضد و نقیض صحبت میکنن : قبول : اول اینکه توی چند جلسه کنفرانس نبوده خوشبختانه . بعدش میگن شنونده باید عاقل باشه : همین الانش توی جامعه ما شاید بگم نیمی از خانم ها میگن آقایون فلانن و آقایون هم میگن خانم ها فلانن :
اول اینکه هر پنج انگشت توی سوراخ بینی جا نمیشه یعنی هر شیش تا انگشت یکی نیست تکی هست نمیشه همه رو به دم هم بست مثلا چون خانمی به من گفته مردا فلانن من بگم خانم ها همشون فلانن . جایی بوده که خانمی گفته مردا فلانن و من از ایشون خیلی محترمانه خواستم که دلیل بیارن برای حرفشون که ایشون بیشتر مثال میزدن . من خودم به خانوادم میگم هر وقت توی زندگیتون زندگی خودتون رو با دیگران مقایسه کردین اوج ذلت شماست . حالا من همه حرفای ایشون رو شنیدم و ایشون رو متوجه کردم که خیلی خیلی اشتباه میکنن البته تا حدودی هم حق داشتن ولی بشرط اینکه بیشتر به حرف مردا توجه میکرد تا بحرف خودش . خلاصه بگذریم من روی اون حساب هیچ برداشتی نکردم جز نا آگاهی خود ایشون به مسایل : و ما میدونیم در کل که زندگی بعد از مدتی روی خوشش رو از ما میگیره . کسی که ازدواج میکنه روز اول بشکن میزنه یه مدت که میگذره تمبک میزن بعدش تو سر خودش میزنه . این قانون چرخ و فلک هست مثل اینکه ما یه لباسی بخریم بعد این لباس خیلی خوشگل و قشنگ باشه و مطمینن این واسه ما مهم و عزیز میشه ولی اگه هر روز تن بزنیم و بپوشیم هم کهنه میشه هم کثیف هم پاره . حالا کثیف شدن رو میشوریم مثل دل چرکی های زندگی ولی پارگی و کهنگی رو نمیشه کاری کرد حالا بر فرض پارگی رو هم رفو کردیم ولی مثل روز اول نمیشه ولی دیگه کهنگی رو نمیشه کاریش کرد . چون قانون هست .
مثال آرایش کردن که شما گفتین توی کامنت بالایی جزیی و اختلاف نبود بلکه مشکلی که یه مرد نابینا با زن بینا پیدا خواهد کرد رو اشاره کردین که یه زن ساعت ها میشینه آرایش میکنه ولی مرد نابینا از پس این صحنه بر نمیاد خیلی هم عمیق اشاره شد که حالا بقول شما بخشی از مشکل میشه : خوب اینجور مواقع با یه جمله دوست داشتنی و تحسین بر آمیز که اگه من باشم چهار تا حرف هم بارش میکنم که ساعت ها بره آرایش کنه و میشه از در دیگری وارد شد مثلا لباس خریدن و متناسب اندام همسرش باشه . زندگی به این مباحث نیست مگه یه بینا چند لحظه میخواد صحنه آرایش کردن زن بینا رو ببینه شاید دو یا سه ثانیه
دوست خود من کم بینا هست و همسرش نابینای مطلق . حالا من به دوستم از شماره یک تا صد توی دسته بالایی که اشاره کردم چهل رو میدم و همسرش که از خودش بزرگتر هست رو نمره هشتاد میدم و من با خودم گفتم اگه این دوست من یکی مثل خودش گیرش میومد از لحاظ فهم و شعوری و درک تاحالا شصت باره طلاق داده بودن همدیگه رو . یعنی چی یعنی اینکه هر چقدر سفت و محکم تر باشیم چه خانم چه آقا هر چقدر که دلگرمی بدیم هر چقدر که بفهمیم از زندگی میتونیم توی زندگی برد کنیم و موفق باشیم . خود آوری و خود باوری تنها چیزی هست که آدم باید بهش برسه دیگه آدم محکمی بشه و به هیچ چ چیز بها نده و حرفای کوچک رو ادامه نده و بزرگ صحبت کنه و صحبت شما درباره اینکه طرف دیگه راهی برای برگشت نداره اول اینکه خوب بیناهاش هم هست بگفته خود شما خیلی ها از روی دوست داشتن و احساسات رفتن جلو و بعدش دیدن که طرفش فقط ظاهر داره حالا چه رونمایی فم و شعوری یا خوشگلی ولی بعدش میبینن که نه این طرف خیلی بیشور تر از این حرفاست و خیلی اشتباه بزرگی کرده توی زندگیش بلا نسبت همگی . که حالا شاید با مخالفت والدین ازدواج کردن چه دخترش چه پسرش ولی با یه عذر خواهی یا من نمیدونستم یا فلانی خیلی حقه باز بود کارشون رو انکار میکنن یا بقولی به اصل مطلب پی میبرن ولی دلیل نمیشه نتونن به زندگی شون برگردون . بعدشم خیلی ها هستن که با شوهرشون هم مشکلی ندارن یا دارن تا حدودی که جزیی هست ولی با بچه همیچین سر لج میفتن که خدا میدونه انگار ببخشید این بچه واسه اون یکی باباش بوده . در کل باید آدم ها رو سنجید نه مشکلات زندگی رو
من خودم آدمی هستم که وقتی دلم سیاه بشه دیگه سفید نمیشه مثل لامپی که بسوزه مخصوصا لامپی که لامپ نابینایی باشه منم که ممل لامپی هستم واسه خودم چند تا دلیل منطقی میارم تا آروم بشم و در کل هوالباقی بشه ولی این زمانی هست که ببینم امیدی توی کار نیست نه اینکه با یه تلنگوری بشکنم . یا بقولی بخودم میگم سالی که نیکوست از بهارش پیداست و هیچ ادعایی ندارم چون اندازه وجودم صحبت میکنم و شاید کمتر بگم ولی بیشتر نمیگم
در کل اگه قسمتیش جدا از بحث بود بحث گروهی بود . موفق باشید

ممنونم آقای خسروی که اینقدر دقیق تمام حرفامو نقد و بررسی میکنید. شما میگید باید آدما را سنجید نه مشکلاتو اما چطور میشه طی چند ماه آشنایی یه آدمو دقیق سنجید آدما همیشه میتونن تغییر کنن و ما نمیتونیم مانع تغییرشون بشیم. در ثانی هرچه ارتباط دو طرف صمیمی تر بشه سوء تفاهمها و نزاعها هم زیادتر میشن. خیلی مسائل هست که اصلا تو دوره نامزدی فکرشم به ذهن طرفین نمیرسه که بخان راجع بهش به تفاهم برسن. ما هرچیم تو آدمشناسی ماهر باشیم بازم به نظر من باید مشکلات رو هم بسنجیم چون وقتی برای ما مشکل پیش بیاد اگه مجبور باشیم در لحظه تصمیم بگیریم و دسته کم یه راه حل تو ذهن مون نباشه احتمال خطا کردنمون افزایش پیدا میکنه. یکی از هدف های ما هم تو این تبادل نظرها میتونه پیدا کردن همین راه حلها از تجارب هم دیگه برای مشکلات احتمالی باشه. مثلا راه حل شما برای قضیه آرایش راه حل نسبتا خوبیه. گفتید آدم نباید به حرفهای بیهوده و کوچک بها بده اما گاه اگه همین حرفهای کوچک از نظر طرف مقابل پربها باشه میتونه باعث بشه که طرف مقابل فکر کنه که از طرف ما درک نشده. راستی شاید قدیمترها یه مرد اگه سه ثانیه به آرایش زنش توجه میکرد کافی بود ولی حالا که مردم هرروز چشمشون تو ماهواره است به نظر من اهمیت دادن به مد و آرایش و سر ولباس خود و طرف مقابل خیلی پراهمیت شده و با سه ثانیه کارش حل نیست.

ولی خدایی این ناشنوایان رو حذفش کن, پایه خندست, خخخخ, فکر کن نابینا با ناشنوا ازدواج کنه,
تا میان دعوا کنن از خیرش میگذرن, تا میان عشق بورزن از خیرش میگذرن,, تا میان به هم حالی کنن چی به کجاست روزشون شده شب, راستی تا حدودی با ندا موافقم,

سلام زهره جان ای کاش شفافساززززییییی میکردی با کجاش موافق و با کجاش مخالفی. منم با ازدواج ناشنوا و نابینا مخالفم. البته یه فیلم انگلیسی دیدم درباره آموزش به افراد نابینا-ناشنوا بود توش یه دستگاهی نشون میداد که دو طرفه بود دو نفر که میخاستن باهم ارتباط برقرار کنن دو طرف دستگاه وامیسادن فرد نابینا ناشنوا با خط بریل صحبتاشو تایپ میکرد و طرف مقابل با خط بینایی صحبتای او را روی صفحه نمایش مقابل میدید و جوابشو با کیبورد بینایی تایپ میکرد فرد نابینا ناشنوا جوابو به خط بریل روی صفحه مقابل خودش میدید. تکنولوژی میتونه مسأله ارتباط رو تا حدی حل کنه اما این دو نفر اصلا نمیتونن علایق مشترک داشته باشن یکی بصریه و دیگری سمعی باید جمعشون کرد یه سمعی بصری زد.

درود جناب جعفری : اول اینکه کامنت خانم زهره رو لاک میزنم اتفاقا منم به این موضوع خیلی فکر کردم باز نابینا میتونه با صحبت کردن بفهمونه مطلب رو به ناشنوا ولی اینکه نابینا نمیتونه بفهمه باید واسه هم شکلک در بیارن . ولی خانم ناشنوا با لبخونی میفهمه چی به چیه و داستان چیه :
جناب جعفری من اون صحبتم فقط و فقط روی خنده بود یعنی با مزاح بود و هم چون شما تازه به محله تشریف اوردین و ماهم به غیبت کبری رفتیم با روحیات طنز رفتاری من آشنا نبودین و هم مهمتر از همه اینکه اگه من حرف خخخخ رو کنار مطلب بزارم نشون داده میشه که من شوخی کردم یعنی مزاح بوده اون مسیله وگرنه اینجا خانه دوم ما هست یعنی سایت نابینایی آدم بهتر حرفش رو میزنه اوکی حاجی ما هیچ حرف منفی به هیچ احدی نمیزنیم . و نخواهیم زد توی گروه و همه ما ها خوشحال میشیم از نظریات و تجارب همدیگه مطلع بشیم تا در آینده درگیر مشکلات نشیم و بعدش ممنون میشیم از زندگی خودتون بفرمایید اگه جسارت نباشه و تمایل داشته باشین شما . توی زندگینامه شما خوندم که همسر بینا دارید اگه میشه بگید چی شد که به انتخاب بینا فکر کردید آیا مشکلاتی هست که به نابینایی شما ربط داشته باشه و شما نتونید حلش کنید و در کل اگه قابل بدونید یه صحبت کوچیکی بفرمایید تا شب که کنفرانس تشریف میارید کلی بفرمایید . من که خودم مهره مار هستم مادرم بهم میگه اگه چهل بار هم ازدواج کنم بازم فکر بعدیش هستم من فکرم جاده خاکی میره حاجی خرابه خراب . میدونی چی میگم حاجی بد دیدم که بد بینم . میدونمم که فکرم درست بشو نیست . همین دیگه در کل دیگه مزاحم شما دوستان نمیشم ولی جابر جان من حرفام اونا که شوخی بود بعدش هم اگه ما به فکر هم نباشیم که دیگه هیچی دیگه .
عمو حسین هم ارادت داریم .
راستی امین جان واسه اونایی که به فکر ازدواج هم هستن دعا کن داداش
یا حق

دیدگاهتان را بنویسید