خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بیناها به راحتی بپرسن نابیناها با حوصله جواب بدن

سلام به همگی اول بگم که دیگه اگه خدا بخواد مشکل کامنت دادنم حل شده و بعد حالتون چه طوره تو پست قبلی ی بحثایی پیش اومد گفتم مفصل پیگیریش کنم

اگه بینایی پرسشی داره تو کامنتا بنویسه تا ما جواب درست بهش بدیم چون این نیاز باید بر طرف بشه این پست برا این هست که تو جامعه در مورد ما آگاهی به وجود بیاد حالا بینای عزیز و گرامی از تو که این پست رو میخونی میخوایم که به کسایی هم که میشناسی بگی شاید پرسشی داشته باشن فقط این نکته را به شما بگم که برخی از پاسخها ممکنه با هم تفاوت داشته باشن این برمیگرده به میزان دیدن نابیناها مثلاً یکیش این هست من که خودم نابینای مطلق هستم تو خواب هم همین جور هست یعنی تو خواب از حس لامسه استفاده میشه دلیلش اینه که من هیچ درکی از دیدن و حتا نور هم ندارم چون هفت ماهگی نابینا شدم در آخر بگم اگه کسی پرسشی میخواد بپرسه باید همه ی کامنتا را بخونه چون خیلی مطالب و پرسشها و پاسخها میتونه مشترک باشه با آرزوی موفقیت برای همه ی شما به امید روز آگاهی صد در صد جامعه از نابینایان

۳۷۹ دیدگاه دربارهٔ «بیناها به راحتی بپرسن نابیناها با حوصله جواب بدن»

سلام بر آقای کریمی مهربان.
در نظر من ، فردی نابیناست که نابینای مطلق و مادرزاد باشد . یعنی هیچ تصوری از زیبایی نداشته باشه و چه بهتر که درک نور هم نداشته باشه . به نظر من نابینا یعنی این.
وااای من خیلی سؤال دارم. خیلی . البته تو این مدت به خیلی از جوابام رسیدم.
۱_یه نابینا وقتی میگه عاشق بچهس ، من تعجب می کنم برای اینکه یک بچه اگه دیده نشه که جذابیت نداره. شما از نوزاد و یه بچه ی ۶ یا ۷ ماهه که خیلی کاراش با نمکه چه تصوری دارید. ؟؟؟
اگه بچه ها دیده نشن ، که صدای آنچنانی به جز گریه ندارند ، چون معمولا گریه هاشون سرسام آوره و خنده هاشون بی صدا خخخ
۲_شما چه تصوری از رنگ ها دارید ؟؟؟
۳_چه چیزی باعث میشه که برید لباس نو بخرید ؟؟خب من تا نبینم هوس خرید نمی کنم
۴_ از چه زمانی متوجه شدید که نابینا هستید ؟؟
۵_آیا تا حالا متوجه شدید که چقدر باهوشید ؟؟ من معتقدم همه ی گوشکنیا خیلی باهوش و خاص هستند.
۶_ چقدر براتون مهمه زیبا باشید ؟؟
۷_ چه تصوری از کوه و عظمتش دارید ؟
۸_در خواب هایتان هم چیزی نمی بینید ؟؟ تا حالا شده که در خوااب ببینید بینا هستید ؟
واقعیتش من در خواب نابینا شده ام ، اما باز هم میدیدم و فقط می ترسیدم راه برم. خخخخ
خب فعلاَََ تا همین اندازه بسه ههههه اونقدر هول شدم از خوشحالی این پست که نفهمیدم چی پرسیدم.

شما باید دو اصل را در نظر داشته باشین ۱ زندگی ما هیچ تفاوت چشم گیری با بیناها ندارد ولی شاید در برخی از موارد روشها متفاوت باشد ۲ اگه چیزی برای ما قابل لمس باشد درک ما از آن بهتر خواهد بود همان گونه که شما در ذهن خود میگویید فلانی مثل فلانی هست ما هم در ذهن خودمان الگو داریم الگوی صدا یا لامسه و از این قبیل اگر شما اصول را یاد بگیرید به جواب خیلی از پرسشهای خودتان رسیده اید به این جمله دقت کنید ما نابیناها منتظر حضور گرم شما هستیم به دوستانتان هم بگویید خواهش میکنم پرسشهای زیادی در ذهن شما هست که باید به تک تک آنها پاسخ داده شود موفق باشید

من هیچ موقع اینترنت خط گوشیم فعال نیست و فقط از وای فای خونه استفاده می کنم. اما فردا یه بسته می گیرم که از محل کارم هم بتوانم بیام و جوابای محله رو بخونم.
به دوستا و همکارام هم میگم که بیان تو محله ولی کلاََ اگه بیان کامنتی نمیذارن . هههه
ولی میپرسم ببینم سؤالی دارن یا نه ؟؟
البته همیشه سؤالاشون ثابت بوده که نابیناها مگه میبینن که میان تو سایت ؟؟؟
پس بدونید که اکثریت جامعه هیچ شناختی از یک نابینا نداره .
از ذوقم همهی سؤالام یادم رفت هههه خوابم هم از سرم پریده .
شکلک آقای کریمی خییییلی ممنونم . خییییلی .
گوش کنیا از همتون ممنونم .اگه هر کسی جواب میده لطف کنه بگه که نابینای مادر زاد هست یا نه ؟؟؟ این مساله برای من خیییلی مهمه .

اگه میخواین درست به جواباتون برسین به اون دو اصلی که تو کامنتا نوشتم توجه کنید من سعی میکنم به پرسشهاتون عمقی جواب بدم یعنی شما با ی پاسخ از من به جواب چند تا پرسشاتون میرسین البته باید دقت کنین

سلام باران جون من کلی به سوالات خندیدم آخه همه ی بیناها این سوالات را میپرسند اما به نظر ما اینها خیلی پیش پا افتاده هستند مرسی که تو سایت ما میاید راستی من کمبینا هستم اما همه فکر میکنن مطلق هستم چون فکر میکنن هرکس بریل بخوانه نابینای مطلق هست من مادر زادی هستم بدبختانه راستی داداش کیوان کوه یعنی ما تا بعد

خب
سؤال نخستتون
در مورد بچه, ببینید خانم رعد, بعضی از مسائل در انسان غریزی هستند. مثل همین دارای فرزند شدن و حس علاقه به فرزند. شنیدن صدای فرزندی که تو میدونی مال خودته طبیعتاً لذتبخش هست. حتی گریه و وق وق کردنهاش
۲. تصور ما از رنگ ها خیلی وقت ها مبهم هست. غیر از سفید و سیاه. مثلاً من خودم تصورم از قرمز آتش و از آبی آب سرد میباشد.
۳. این باعث میشه که وقتی لباس نو میخرید یه حس شادیبخشی به همه دست میده. مثل این که یک درخت تازه شکوفه و برگ داده باشه. همیشه همه چیز با دیدن لذتبخش نیست. مثلاً بوی پارچۀ نو. بقیۀ حواس خیلی کمک میکنه.
۴. از همون وقت که شروع کردم به فهمیدن. از وقتی که خودمو یادم میاد متوجه شدم. خب بهم میگفتن که نمیبینم. یادم نیست کی بهم گفت ولی احساس کردم با بقیه فرق دارم. توجهی که به بقیه میشه به من نمیشه و از این قبیل… البته همه اینطور نیستن ک

صد سال تنهایی من هم اسممه میذارم صد سال نابینایی اگه راست میگی بیا رقابت کنیم این پست عمومی هست خیلی از جوابهای ما هم مشترک هست و همچنین پرسش بیناها هم همین جور من میخوام همه تو این پرسش و پاسخ مشارکت کنن تشکر

البته من چون دبیر هستم ، تونستم فکر ۲۰۰ نفر از دانش آموزارو تغییر بدم.
در ضمن آهنگی که هوومن لطفعلی خونده براشون میذارم تا گوش کنن.
بچه ها همش دوست دارن عکسشو هم ببینن. و اولش خیلی تعجب کردن خخخ بعد گفتم بچه ها چرا تعجب کردید که صاحب صدا نابیناس ؟؟؟
اوناهم چون دلیلی نداشتن سکوت کردن. الان شاگردای من همگی میدونن که نابینایان با کامپیوتر آشنا هستن و بسیار فرهیخته و با سواد هستند .
اوایل حتی خودم باورم نمیشد که یک نابینا بتونه از کامپیوتر استفاده کنه

صد سال سکوت ، منظورم عشق به فرزند نیست. من از حرفای اهالی محله فهمیدمم کلاََ به بچه علاقمندند . خود شما الان اگه یه بچه کوچیک پیشتون بذارن دوست داری بغلش کنی ؟؟ اگه ازین کار لذت میبری ، به چه علتی است ؟؟؟ و الا عشق به فرزند که مقوله ای جداست .

سلام بر علی آقا که این پست را باز کرد تا بیناها و نابیناها روراست باهم حرف بزنند.
رعد من فعلا به سؤال اولت جواب میدم که درباره دوست داشتن بچه توسط نابیناها بود. ببین دوست داشتن یه حس و غریزه ی درونی و ذاتیه. درسته ما اگه بچه ای ازمون دور باشه حسی بهش نداریم ولی اگه این بچه رو بهمون بدهند و اونو بغل کنیم اینجا دیگه دیدن کمتر نقش داره و اون حس دوست داشتن فعال میشه.
کلا ما با بغل کردن دوست داشتن رو میفهمیم و حس میکنیم و ازش لذت میبریم.
اما اگه بچه دو سه ماهی بشه و اصواتی از خودش ایجاد کنه که خب این نوعی ایجاد ارتباط کلامی میشه و نقش ما هم پررنگتر.
اینکه مثلا دخترای ما میگند که عاشق بچه هستند ناشی از همون حس زنانه و مادرانه است که چه به صورت اکتسابی و آموزشی و چه به صورت غریزی فعلا در ما انسانها وجود داره.
من گمان میکنم که اگر شیئی شبیه بچه را به ما بدهند و بگویند که این بچه هست ما وقتی او را بغل کردیم دوستش خواهیم داشت.
امیدوارم تا حدودی جواب درست داده باشم و دوستان دیگه هم بیایند و کمک کنند.

اما در مورد خرید لباس نو باید عرض کنم که نابیناها با حس لامسه میتونند ظرافت و لطافت رو تشخیص دهند. حالا اگه لباسی دارند که احساس میکنند بعد از مدتی از اون حالت لطیف بودن و ظریف بودن درآمده تصمیم به خرید لباس جدید و نو میگیرند.
برای همین گاه پیش میآید که یک پارچه از نظر فرد بینا بسیار شکیل و زیباست ولی از نظر ما نه چون خیلی لطیف و نرم نیست.
کلا میتونم بگم این اکتسابیست و فرد بمرور زمان و با شنیدن از دیگران یاد میگیره که باید به لباسش اهمیت دهد.
برای همین هم نقش اطرافیان در زندگی نابینایان بسیار مهم است دختری که مادری آگاه و هوشیار دارد و وقتی لباسی را میخرد به دختر نابینایش نشان میدهد و آن را برایش تشریح و توصیف میکند قطعا آگاهیش نسبت به لباس و پارچه خیلی بیشتر از فردی است که اطرافیان اهمیتی بهش نمیدهند. بر همینه که ما معتقدیم باید به والدین هم آموزش داده بشه که چطور با فرزند نابینایشان برخورد کنند و چه آموزشهایی به او بدهند.
ولی خب چیزهای غیر لمسی را ما متوجه نمیشیم و این دیگرانند که تذکر میدهند مثلا گاه لباسی تغییر رنگ میدهد و مثلا از حالت مشکی به قرمزی میگراید اینجا دیگر ما نمیتونیم تصمیمی بگیریم و این اطرافیانمان هستند که یادآور میشوند و تذکر میدهند که باید لباسمان را عوض کنیم. و اتفاقا اینها مسائلی هستند که نابینایان و بخصوص پسرها اکثرا تمایل به ازدواج با فرد بینا هستند تا اینگونه امور را مدیریت کند.

بچه ها اگر اشکالاتی در نوشتنم میبینید عفو کنید چون من با موزیلا مشکل دارم راحت نیستم نمیشه راحت متن را ویرایش کرد.
وقتی هم میگذارم که متن را برایم بخواند البته متنی که در حال نوشتن هستم و هنوز ارسال نکرده ام را چندین بار تکرار میکند مثلا یکی دو خط میخواند بعد دوباره برمیگردد از اول بعد یکی دو خط دیگر میخواند و دوباره برمیگردد مثلا از خط سوم و چهارم میخواند.
کلا از موزیلا خوشم نمیآید اکسپلورر واقعا خوب و راحت بود ولی حیف که دیگه ظاهرا تو محله جواب نمیده. خلاصه من از دست موزیلا کلافه هستم اگه کسی میتونه راهنمایی کنه لطف کنه ممنون میشم.

ما دو تا مدرسه ی مهم برا نابیناها داشتیم که یکیش یعنی همون ابابصیر منحل شد این مدرسه تو اصفهان هست این مدرسه شبانه روزی بود مدرسه ی دیگه که هست شهید محبی هست که تو تهرانه این مدرسه هم شبانه روزی هست

به مرگ بله فکر کردم. ولی به اون دنیا اعتقاد ندارم. وجود نداره. ابابصیر هم یعنی پدر نابینایان. مثلاً میخوان بگن ما خیلی خوبیم. میگن این ابابصیر یکی از شاگردان امام ششم شیعیان بوده که نابینا بوده و خیلی باهوش بوده. والا چی بگم بخدا

آیا از پیر شدن تصوری داری ؟؟
چه طوری فرق سیب و قرمزو نابیناها از هم تشخیص میدن ؟؟
میوه هایی که در همه ی فصول یافت نمیشن ، مثل گوجه سبز ، اگه تو زمستون تو دستتون بگیرید تشخیص میدید که گوجه سبزه ؟؟

با سلام
یه گوجه سبزو اگه توی چله زمستون بدن دست من, بدون این که گازش بگیرم هم میفهمم گوجه سبزه. از شکلش مشخصه. به نظرم میرسه که سیب زرد پوستش با سیب قرمز یه کوچولو فرق داشته باشه. خیلی دقت نکردم. ولی تشخیصش خیلی کار ساده ای نیست. مگر با خوردن. خخخخ. بله. تصوری از پیری دارم. صورت آدم چروکیده میشه. مثل یک درخت خزان زده. چروک میشه صورت, وااااای. نمیخوام پیر شم. پیر تر از این نه. تصور هست به هر حال.

سلام بر رعد بزرگ ,
چقدر کنجکاو بودی نمی دونستیم , این دیگه یه غریزه زنانه هستش حخ خح خخ
جدی باید بگم این داش علی کریمی استقلالی هم هستش , باورت میشه ؟ با اینکه رنگ ها رو نمیبینه به رنگ مقدس آبی پی برده و جایی هم خوندم سر تمرین های تیم تاج میره که وقتی تصور کنی چیزی جز عشق تو اون نیست , چون من وقتی تماشای بازی محبوب تیممو رو مجبور بودم با رادیو گوش کنم چه حالی ازم گرفته میشد و روز شماری میکردم تا پخش دوباره در برنامه نود . اگه ورزشگاه ها باز بود حس رو میگرفتی . دیگه اینکه هیچ بینایی اجازه ای به خودش نمیده که در مورد نابینایی خودش , حتی فکر کنه , چه برسه برای درک اون خودش رو جای اون بذاره و مشکلاتش رو حتی تصور کنه .
منی که تو اجتماع کار میکردم و با همه جور آدم سروکار داشتم , همین حس رو داشتم . در غریبانه ترین خواب ها هم اینو نمیدیدم . از خودم بگم کاش جای رعد بودم , باور کم نه بخاطر بینایی , بلکه بعد از شناخت دیرم از نابیناها , اگه بینا بودم خیلی کارها میتونستم براشون بکنم , لا اقل به همه نشون بدم که چه دل های مهربونی دارند , چقدر حساسند و چه باهوش .
وقتی مردم میگن : مگه اونا کامپیوتر رو میبینند که باهاش کار کنند ؟ یعنی جامعه ای ناآگاه از یک اقلیت که میکوشه خودش رو به همه بشناسونه . و توانایی هاش رو عرضه کنه .
از خودم بگم , بسیار به تجربیات قبلی ام تکیه دارم . شایدم همین باعث عدم پیشرفتم شده . تا حالا مطمئنم اون بازی که تو اطاق با دستمال چشم مون رو میبستیم و دنبال هم میکردیم رو یادته . الانم که اینجای اطاق نشستم کل اطاق رو مانند بینایی در ذهنم تصور میکنم . با لحن سخن گفتن و زیر و بمی آن به بسیاری از حالات و حتی دروغ ها پی میبرم . به گوشم بسیار متکی ام مثلا صدای پایین رفتم هر کدوم از ما از پله ها یک نوع صدا داره که خیلی ابتداییه , صدای اگزوز ماشین های محل که دیگه کارمه خخ %

رعععد بزرگ به خیلی از سؤالاش نرسیده .
آقای کریمی ،فعلاََ رعد بزرگ منتظر کاربران دیگه و جوابای اوناست و الا مجبور می شدید به صورت دقیق و جامع به سؤالات من جواب بدید ههههه
یعنی چی اونوقت با احساسات یک انسان کنجکاو بازی می کنید ؟؟؟؟ من از شما به مدیر اعظم شکایت می برم. این چه طرز پاسخ دادنه . ها ها ها
من به دو اصل مهم هم دوست ندارم توجه کنم. من فقط شنیدن جواب های شما و بقیه رو بدون توجه به اصل و فرع ، می خواهم.
خدارو شکر که شما معلم نشدید . ای بابا . شکلک رعد وقت نداره دیگه . خدا بهتون رحم کرد خخخخ

من به همه ی پرسشهات تک تک پاسخ میدم نگران نباش من وقتی این پست رو گذاشتم پس پاسخ هم میدم شما اون جا ۸ تا پرسش داشتین ولی به مرور زیادتر شد منم با خوندن همه ی کامنتا به این نتیجه رسیدم که جواب همه ی پرسشاتونو یک جا بدم نگران نباشین به دوستان آشنایان و هر که فکر میکنین کنجکاوه این سایت و این پست را معرفی کنین من به همه ی ابهاماتی که تو ذهنتون هست تک تک پاسخ خواهم داد از شما هم خواهش دارم بعد از گرد آوری پرسشها و پاسخها اونا را دسته بندی کنین و تو صفحات مجازی منتشر کنین تا شناخت جامعه از ما بیشتر بشه و شناختشون فقط تصورات ذهنیشون نباشه باز هم تشکر

با سلام بر آقای کریمی بزرگوار و سایر دوستان حاضر در این پست
من شرمنده ولی “رعد” فکر کنم سؤالات شما بیشتر یه جور بازی با احساسات بچه ها باشه تا سؤال و ابهام …. و امیدوارم پایانی تلخ نداشته باشه …. مثل پایان هایی که پیشتر دیدیم و البته کمی تا حدودی مشابه.
البته من تا حالا تمام تلاشم رو کردم که پیش قضاوت نکنم……
همگی سربلند باشید.

سلام بر بانو .
شما خودتون در پست قبلی آقای کریمی به بعضی از سؤالای من جواب دادید و من از شما ممنونم.
اما واقعاََ من هیچگاه قصد بازی با احساس کسی را ندارم.
بذار بی پرده بگم ، امروز عکس مجریان رادیو فصلی به همراه خانم لاله اسکندریو که دانلود کرده بودم و تو گوشیم بود به همکارام نشون دادم خخخ میدونی سؤالشون چی بود ؟؟؟
می گفتن کی صورتای این آقایونو براشون شیو و اصلاح می کنه ؟؟؟
البته خیییلی معذرت می خوام که این جور راحت و آزاد در سایت صحبت کنم ؛ ولی باید بدونید که دید مردم نسبت به نابینایان خیلی محدوده .
خود من باور نمی کردم که نابینایان آشپزی کنند ، ولی ملیسا و پریسیما در تماس های تلفنی منو مجاب کردن که این کارو براحتی انجام میدن.
در آخر از شما که نمی ذارید هیچ حرفی توی دلتون بمونه ممنونم.
ولی اینو بدون رعععد بزرگ کلی سؤالات فلسفی و پیچیده هم داره ولی از بیانشون خودداری کرده. خخخ.
رعععد بزرگ ، آش کشک خالس ههههه باید منو تحمل کنید و یه نذر و نیاز کنید تا دست از سر گوشکن بردارم ههههه

سلام .
همیشه بر آنم تا دل کسی را نشکنم اما متاسفانه نا خودآگاه باعث آزار دیگران میشوم.
از مهدیه جان و آقای حسینی ، برادر خوش ذوقم آقای کریمی و عموحسین و صد سال تنهایی خیلی ممنونم .
آقای ترخانه خدارو شکر که شما میدونید که بیناها چقدر از دنیای شما دورند . چون اصلاََ دوست ندارند به چیزی خودشون فکر کنند.
++++
خدارو شکر می کنم که خودم این پستتو منتشر نکردم. چون همیشه قصد انتشار چنین پستیو داشتم.

سلام بر رعد گرامی. ما به هییییچ عنوان از سخنان شما ناراحت نخواهیم شد. چون نابینایی یک حقیقت است و درک افراد بینا هم از ما طبیعیه. شما نیز به پرسش های خود ادامه دهید. چون بنده فکر نمیکنم که این صحبت درست باشه که شما قصد به بازی گرفتن احساسات ما را دارید
با تشکر

و اما در مورد سؤالات رعد آقای حسینی منظور من یک چیزهای دیگه ای بود که باز بهتره توضیح ندم…..
خود من خیلی وقتها و شاید بگم اکثر وقتها به این چنین سؤالاتی پاسخ دادم و اتفاقاً استقبال هم می کنم ولی بگذریم….. می‌گم چه خبر از کجا؟

منم یه سؤال بپرسم که چرا آیا ماها نمی بینیم آیا؟ خب این یه سؤال اساسی هستش که ذهنمو مشغول کرده بود گفتم برای تغییر مصیر صحبت بپرسم باشد که رستگار شویم…..

پ.ن: یعنی این قدر از من نا مطمئن بودید که کامنت هام رو در حالت تعلیق قرار دادید شکلک عجب اولش فکر کردم از حساب کاربریم خارج شدم …. در کل که متأسفم …..
در ضمن فکر کنم بهتر باشه اگر در کامنتی مطلبی رو جا انداختیم و لازم به توضیح بیشتری باشه در کامنتی دیگه اون رو مطرح کنیم نه این که کامنت پیشین خودمون رو تغییر بدیم …. آقای صد سال تنهایی از قسمت ضمناً متن کامنتتون ختاب به من جدیداً اضافه شده، اون زمانی که کامنت گذاشتید من خوندم و خب ضرورتی به پاسخ دادن نبود ولی …..
در کل ببخشید از مزاحمتی که ایجاد کردم.

بانو جان ، من جواب شمارو بی پرده اون بالا ابراز کردم.
من از شما بازم ممنونم که به سؤالای من پاسخ دادید .
عزیزم ، باور کن هر نابینایی توصیف و تعریف مخصوص به خودشو داره.
مثلاََ توصیف هر فردی از کوه با فرد دیگه فرق می کنه.
دوست دارم شما با سایت ناشنواها آشنا بشی و اون موقع متوجه میشی که رععد چی می فکره.خخخخخ

رععد بزرگ می خواد از بی دقتی بیناها بگه و با شما به اونا بخنده . خخخخخ
امروز که عکسای دانلود شده ی مجریان رادیو فصلی به همراه لاله اسکندری نشون ببین ها دادم ، سپس مصاحبه ی برنامه ی بروز رو با مجتبی بهشون نشون دادم تا متوجه بشن نابیناها چقدر توانمند هستن .
بعد گفتم که این مدیر سایته که در این عکس کنار لاله هم ایستاده . همشون معتقد بودن که این دوتا که شبیه هم نیستن.
منم گفتم چرا قبلاََ جوون بوده و لاغر . اما همش می گفتن این دوتا که یکی نیستن.
منم به شک افتادم.خخخخخ
شکلک رععد سؤال میکنه : آیا اون آقایی که کنار لاله اسکندریست جناب مجتبی خان است یا نه ؟؟؟ نکنه رععد در خطاست هههه

سلام به آقای کریمی و همه ی دوستان
من سوال خاصی ندارم با کمک این سایت سعیم اینه که دنیای نابینایان مثل بزرگمهر رو بیشتر بشناسم و از فکرهای زیبای این دوستان در زندگیم استفاده کنم و بدونم دنیا از دریچه ی حس لامسه بویایی چشایی و شنوایی چطوری هست من مطمئن هستم که انسان حس های بیشتری هم داره که هنوز کشف نشدن یکی از اونها که شاید نشناسین اینه که خانمها در بینی خود گیرنده های ویژه ای دارن که بوی بچه ی خودشون رو، بدون دیدن اون و یا شنیدن صداش ،تشخیص میدن .
من روش کشف دنیای نابینایی رو که توسط هلن کلر انجام شد خیلی میپسندم یعنی راه افتاد رفت دانشگاه و خودش رو به اساتید نشون داد و بعد که مدرک گرفت شد سخنران و نویسنده و از دنیای خودش و معلولین نوشت و صحبت کرد و رفت پیش رئیس جمهورهای دنیا و به اونها گفت ما میتوانیم و با سخنرانی های زیبا دیگران رو متوجه نابینایان کرد البته چون نمیتونست حرف بزنه مادام سولیوان ب جاش حرف میزد.
من به آقای شهروز حسینی و دوستان پیشنهاد دادم که یک برنامه ی تلوزیونی در هفته و مداوم داشته باشن و خودشون بعنوان انسانهای توانمند و نابینا مجری باشن و دوستان موفق دیگه هم مهمان ، اگر مردم ایران هر هفته این برنامه رو ببینن براشون عادی میشه که همه مثل هم هستیم و فقط درک متفاوتی از دنیا داریم و مطمئن هستم که این برنامه از ماه عسل هم پر طرفدارتر میشه چون ما مردمان نیکی داریم ولی روش بیان نیکی هامون گاهی عجیب میشه ! من مطمئن هستم همینطور که این محله توسط آقا مجتبی بنیان گذاشته شده و همه در زیباتر شدن و سودمندی محله نقش دارن این برنامه ی تلوزیونی هم ساخته میشه و بر اساس تجربیات مفید دوستان ، برنامه های زیبایی ارائه خواهد شد و هر کودک بینایی که عصای سفید را ببیند سریع در ذهنش آدم نابینا رو با اون نابینای موفقی که در تلوزیون دیده مقایسه میکنه و میدونه که یا انسان موفقی هست یا انسان موفقی خواهد شد همین که انسان شاد باشد و شادیهای زندگی خودش و دیگران را زیاد کند ، موفقیت بزرگی است. هنر و تکنولوژی دو بازوی مهم برای ماست که دیگران دنیای نابینا رو بشناسن و براش احترام قائل باشن. واییییی چقدر زیاد نوشتم به قول بزرگمهر ببخشید دیگه!
از آقای کریمی هم تشکر میکنم در پناه ایزد مهربان پیروز باشید و توانمند

رعد ما دوتا مدرسه ی نابینایان دخترانه در تهران داریم.
یکیش مدرسه ی نابینایان نرجس هست که شبانه روزیه و توی پاسدارانه، یکی هم مدرسه ی عبد العظیم هست که توی شهر ری هست.
من شماره هاشون رو ندارم ولی از ۱۱۸ قطعً میتونی بگیری. اگر بهت ۱۱۸ شمارشون رو نداد یا نداشت، بهم خبر بده تا یه طوری شمارشونو برات پیدا کنم.
اگر هم دخترای بزرگتر رو بخوای ببینی میتونی به خوابگاههای دانشجویی مثل خوابگاه دانشگاه تهران یا بهشتی یا علامه یا الزّهرا بری.
یه مؤسسه هم توی یوسفآباد هست که اسمش عصای سفیده که میتونی بری اونجا کلی به دردت میخوره.
شمارشو ندارم ولی آدرسش یوسفآباد، خیابان ۳۶ هست.
توی خیابان ۳۶ مرکز بهزیستی آیت، طبقه ی فکر کنم دوم یا سوم هست.
چون دو طبقه ی اولش مال خود سازمان بهزیستی هست و طبقات بالاش مال مؤسسه هست.
فرهنگسرای بهمن هم یه واحد نابینایان داره که هر وقت بخوای میتونی بری اونجا.

سلام بر علی کریمی.
جالبه که این پست یه نماینده از جامعه خیل عظیم بینایان داره و فقط کیوان و مهدی و بانوی گرامی محله و تقریبا شهروز نماینده همه نابینایان هستن.
ای کاش هزار تا سوال دیگه هم بود که من در حد خودم بهشون پاسخ میدادم، تا بلکه به قول بانوی عزیز محله رستگار شویم.
با این حال من پاسخهای کامنت اول رو از دیدگاه خودم میدم.
۱. مسیله بچه های کوچیک و دوست داشتنی بیشتر احساسی هست تا دیدنی، ما وجود بچه ها رو بشدت حس میکنیم صدای نفسها و خنده ها و گریه ها و سرفه هاش رو میشنویم و لذت میبریم، اونها رو بغل میکنیم و بوی اونها رو دوست داریم و البته با احساس بیشتری نسبت به بیناها اونها رو میبوسیم، باید نابینا باشید تا بدونید که من چی میگم.
۲. در مورد رنگها من که نیمه بینا هستم نمیتونم نظر خاصی بدم.
۳. لباس خریدن شاید با دیدن و پسندیدن لذتبخش باشه ولی این دلیل نمیشه که ما از خریدن لباس نو سر باز بزنیم، لباس نو برای تغییر پوشش هر از گاهی لازمه و خانواده هایی که در اونها نابینا زندگی میکنه در این ضمینه همکاریهای لازم رو میکنن تا با لباسهای مندرس و کهنه در جامعه و محافل خصوصی خانوادگی ظاهر نشیم.
۴. من که از سه چهار سالگی بطور جدی متوجه تفاوتهای خودم جدی بین خودم و بیناها شدم، شاید بیشتر هم بخاطر وجود خواهرم که بینا بود و تقریبا همسن من، چون واقعا همبازیهای اصلی هم در اون زمان هم بودیم.
۵. من از زمانی که صحبت کردن رو بطور کلی یاد گرفتم خود بخود اطلاعات تاریخی و جغرافیایی زیادی رو به طرف خودم جذب کردم که اطرافیان و دوستان خانوادگی همیشه بر این عقیده بودن که من خیلی باهوش و با استعداد هستم.
۶. من زیبا بودن رو با آراسته بودن یکی نمیدونم، من فقط میخوام که مرتب و آراسته و متعارف باشم، نه زیبا و نامرتب و غیر متعارف.
۷. تصور من از کوه توده بزرگی از تخته سنگ و خاکه، این توده عظیم خستگی و نفس نفس زدن و تشنگی و درد عضلات پا و کمر رو به یاد من میاره.
۸. من خوابهام رو همون طور که در بیداری میبینم در خواب هم میبینم، همون طور محدود و رنگی، با همون حساسیتهای وقت بیداری.
اگه بعد از این سوال مهم دیگه ای بوده من نخوندم، اگه ممکنه تکرار کنید.
از علی هم برای انتشار این پست ممنونم.

سلام بر آقای چشمه .
خیلی لطف کردید که جواب دادید ، جالبه که پریسیما هم در مورد بچه ، نظراتشون خیلی شبیه شما بود.
من خودم اصلاََ بچه دوست ندارم. ولی وقتی که به کارای با مزشون نگاه می کنم دیگه دست خودم نیست و مااچشون می کنم.
حرکات دست و چشماشون خیلی بامزس. مخصوصاََ وقتی باهاشون دالی موشه بازی می کنیم و می خوان آدمو نگاه کنن.
کوه ، وای واژه ای که به جرات می تونم بگم که همراه با باران عشق زمینی من محسوب میشن.
البته اینایی که شما در مورد کوه بیان نمودید ، کوهنوردیه . کوه یعنی بزرگی و صلابت . در برابرش احساس حقارت می کنم. و وقتی نگاش می کنم نا خودآگاه پی به آفریدگار و وجود یک خالق پی میبرم.
بازم خیلی منت بر سر من گذاشتید . مرررررررسی .

سلام رعد جان خوبیییییییییییییی؟
آره دوست من نابیناست.من همه ی کامنتا رو نخوندم.خواستم بگم برا من یه نابینا با یه بینا تفاوت چندانی نداره چون واقعاً دوست من به اندازه ی من در بعضی موارد بیشتر از من تواناست.همه نابینا ها رو نمی دونم ولی دوستم مثل یه دختر بینا مهارت های خونه داری رو خوب بلده.آشپزی اون در مقابل من بیسته،دوخت و دوزهای ساده رو انجام میده، لباسا رو اتو می کنه، شیشه ها رو پاک می کنه، خونه رو جارو می زنه، خیلی کارای دیگه هست که دوستم راحت انجام میده. درسته انجام یه عده کار براش مشکله ولی اونقدر مهارت داره که بتونه یه زندگی مستقل داشته باشه.

غلط یاب عزیزم ، شما این پارس آوا رو که متن برای نابیناها می خونه ، صداشو شنیدی ؟ یعنی دوستت استفاده می کنه .
یک بار که جناب مدیر پست آموزشی گذاشته بود ، صدای اونارو شنیدم ، خیلی خورد تو ذوقم .جدی میگم سریع به پری جون زنگ زدم و گفتم تو کامنتای محله رو با این صداهای رباتی گوشش می کنی ؟؟
و اونم از پشت تلفن برام صداشو پخش کرد ، واقعاََ به نظرم خیلی ناماءنوس بود.

من صحبتهای فاطمه رو کاملا تایید میکنم، چون دختر خود من هم که مشکل بینایی داره دقیقا مانند دوست فاطمه تمامی امور خونه رو به نحو احسن رفع و رجوع میکنه، حتی میتونه یه مهمونی رو برگزار کنه و اصلا هم نسبت به یک شخص بینا کم نمیاره.

آره مینا، آوا، برنا بعد یادم رفت دیگه چی بود.برا بینا ها این صدا ها زجر آوره، برا نابینا ها عادی یا شاید عادت کردن.درست مثل صدای من برا دوستم.برا من صدای nvda جذاب تره تا جاز خخخخ.توی جمع وقتی دوستم از سیستمش استفاده می کنه خیلیا تعجب می کنند بعضیا واقعاً شاخاشون دیده می شه خخخخخ.

سلام عمو.چون بینا ها از توانایی های نابینا ها اطلاع ندارن نابینا ها رو ناتوان می دونند. من همیشه توی جمع های مختلف از توانایی های دوستم تعریف می کنم تا شاید فرهنگ سازی شه که یه نابینا مثل بینا می تونه مستقل شه

بعضی کارا هست چون دوستم نابینای مادر زادی هست با کمک بابا مامانش انجام میده مثل خرید لباس.من بینا هم برای خرید لباس از دیگران کمک می خوام پس اینو نمی شه تفاوت بین توانایی نابینا و بینا دونست.

سلام فاطمه.
من این دیدگاه منطقی رو خیلی میپسندم، برای اینکه دقیقا با تمام احساساتم حسش میکنم و در مقابل خودم شاهد این ماجرا هستم.
ای کاش که بیناها رویکرد و نگاه شون رو نسبت به نابینایان مثل تو بکنن و اینقدر ضعفهای غیر واقعی رو به رخ ماها نکشن.
ممنونم از نگاه مثبت اندیشت.

خواهش می کنم عمو. کاش نابیناها بیشتر با بینا ها ارتباط بر قرار کنند خیلی از نگاه های نادرست بینا ها نسبت به نابینا ها همین عدم آگاهیه.به قول آقای مدیر کاش می شد توی فیلم ها نابینا ها هم نقش افراد عادی رو داشتند خیلی تأثیر داره تو فرهنگ سازی.

رعد از دست عمو حسین خیلی ناراحته . عمو حسین بیا جواب رعدو بده .
شما که تو پست پرسپولیس از رعد میخوای که یک قدم برای آشنایی نابینایان بردارم نه اینکه این سؤال خواب دیدنو تکرار کنم!!
لطفاََ بگویید مگه این پست و پست خواب دیدن پرسپولیس رو من منتشر کردم.
متأسفانه بعضی از کاربران بدون دلیل در برابر من جبهه میگیرند و من هنوز دلیلشو نفهمیدم.
ولی اگه ناخواسته باعث رنجش خاطر دوستان شده ام معذرت می خوام ولی ای کاش کمی منصف باشید.
من قصد به رخ کشیدن ضعفهای غیر واقعی رو ندارم. اتفاقاََ خودم پر از نقصم و اصلاََ هنری ندارم. این جمله رو توی شناسنامم گفتم. من همیشه به طنز گفته ام که من بی سوادم و اصلاََ به علم کامپیوتر آگاهی ندارم. پس می بینید که من همیشه ضعف های حقیقی خودم رو می بینم نه انسان دیگه ایو.

سلام
متاسفانه خیلی سخته کسی بتونه اونو تصور کنه . اصلا اون چیزی که اکثریت به اون باور دارند نیست . انسان موجود بسیار خارق العاده ای هست . فقط اینو میتونم بطور خلاصه بگم که با کاسته شدن یکی از حواس پنج گانه , دیگر حواس بطور کاملا خودکار , قوی میشوند و بدن تلاش میکند که از طرق دیگر , به درک وقایع بپردازه . البته اینو بگم که کسانی که از بدو تولد نابینا بودند یا در سنین رشد , به این عارضه دچار شدند بهتر توانسته اند حواس دیگر را تربیت کنند و از قدرت بیشتری برخوردار هستند . ولی برای درک مسائلی که به بینایی صرف, وابسته است , . ضعیف هستند .
ولی میتونم بگم به روش های دیگر , اون رو تحلیل و درک میکنند .
بینایی خیلی مهمه ولی همه چیز نیست .

خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری .

سلام دوستان عزیز
خیلی ناراحتم خیلی
قصد ورود نداشتم چون فعلا سوالات رعد بزرگ داره مطرح میشه و میدونم رعد نمیخواد جواب های منو بشنوه چون تعریفش از نابینایی یه چیز دیگری هست!
ولی بر خود لازم دونستم بیام کامنت بذارم
چون احساس میکنم یه جورایی به رعد ظلم شده و حس میکنم ما از بعضی چیزها غافل ماندیم!
ببینید دوستان بعضی از بچه های ما فکر میکنند که وقتی یه بینا یه سوال ساده از ما میپرسه ما رو به استهزا گرفته و یه جورایی به شعور ما توهین کرده.
ولی در واقع این چنین نیست باور کنید برای افراد عادی زندگی نابینایان شگفت انگیز هست چون اول این که اونها آگاهی کامل در مورد زندگی ماها ندارند و اگر چیزی هم میپرسند از سر عدم آگاهی هست دوم این که یه فرد عادی هیچ وقت نمیتونه خودشو در جای یه فرد نابینا بذاره چون حتی اگه چشمشو هم ببنده باز هم فکر میکنه دنیا تاریک هست و درک از تاریکی داره و هیچ وقت نمیتونه تجربه ما از محیط اطرافمون داریم رو داشته باشه. برای یه فرد عادی ۷۰ درصد از اطلاعاتی که از محیط دریافت میکنند از طریغ چشمانشان هست و وقتی چشم هاشونو میبندند به کل زندگیشون تعطیل میشه یعنی اگه یه فرد بینا رو چشمشو ببندید دیگه هیچ کارایی نمیتونه داشته باشه مگه این که به اجبار باشه یا مثل ما نابینا بشه که به مرور زمان بتونه از طریغ حواس دیگه با محیط اطرافش ارتباط برقرار کنه. برای همین هم اونها وقتی به این فکر میکنند که اگه چشم نداشته باشند چی میشه و کلی سوال جور واجور به ذهنشون خطور میکنه که امکان داره خیلی از این سوالات برای ما ساده باشه و فکر میکنیم شاید دارن ما رو مسخره میکنند! ولی در واقع چنین نیست اونها این تجربه رو نداشتند و این مسایل برایشان قابل درک نیست همانطور که ما برایمان بینایی قابل درک نیست.
سوم این که باور شخصی من اینه که هیچ فرد عادی دوست نداره به ما نابینایان بی احترامی کنه ما کاری نداریم به این که دلیلش چی هست ولی هر چه هست اتفاقا ما نابینایان برای افراد عادی قابل احترام هستیم و همه به ماها به نیکی یاد میکنند درسته که به ما موقعیت شغلی نمیدن یا فکر میکنند کارایی ما کم هست که این هم دلیلش عدم آگاهی با تواناییهای ما نابینایان هست ولی در کل به شخصیت ما احترام میگذارند و کسی به خودش اجازه نمیده که بخواد با ما با بی احترامی برخورد کنه.
من به دلیل این که تجربه برگذاری چندین کارگاه ارتباط با نابینایان را در سطح دانشگاه داشتم و جلسات پرسش و پاسخ با افراد عادی داشتیم که افراد عادی بتوانند از نابینایان سوال بپرسند و شرایطی رو ایجاد کردیم که افراد عادی بتوانند در موقعیت یک نابینا قرار بگیرند کاملا با این موضوعات آشنا هستم یکی از مسایلی که همیشه دوستان عادی عنوان میکردند این بود که ما کلی سوال داریم یا دوست داریم با افراد نابینا ارتباط برقرار کنیم اما میترسیم که اونها از سوالات ما ناراحت بشوند ما در جواب به اونها میگفتیم همه نابینایان اینطور نیستند و عده ای محدودی شاید باشند که اینچنین برخوردی داشته باشند و شما راحت میتونید ارتباط بگیرید و سوال هاتونو بپرسید. من فکر میکنم دوستان نابینا به این نکات توجه داشته باشند که هیچ کس قرار نیست به کسی بی احترامی کند و همه این سوالات سوالاتی هستند که میتواند ذهن یک فرد عادی رو درگیر خودش کند ولی چون تجربه و آگاهی در این مورد ندارد و نمیتواند در شرایط ما قرار بگیرد این سوالات رو اینجا مطرح میکند پس همانطور که از عنوان پست بر میاد ما هم باید با حوصله به این سوالات پاسخ بدهیم. برای شخص من اگر کسی هر سوالی بپرسد کاملا باور میکنم که یه سوال جدی پرسیده حتی اگر از من بپرسد که شما چطور دکمه های پیرهن خودتونو میبندید اصلا برایم عجیب نیست چون از دوستانم پرسیدم اگه شما چشمانتونو ببندید آیا میتونید دکمه های پیرهنتون رو درست ببندید اونها هم در جواب گفتند که به احتمال خیلی زیاد جا به جا میبندیم! پس میبینید که افراد بینا به چشمانشون خیلی وابسته هستند و اگه این سوال رو هم حتی بپرسند کاملا طبیعی به نظر میاد!
من به شخصه از الان در خدمت دوستان هستم و هر سوالی دارید میتونید کاملا بی پرده بپرسید و من جواب میدم حتی اگه سوالتون اونقدر خصوصی هم باشه میتونید بهم ایمیل بزنید اونجا جواب میدم.
و اما در مورد رعد بزرگهم باید بگم که شخصیت رعد بزرگ همیشه برای من قابل احترام هست و همین جا میخام بگم از صمیم قلب به شما به عنوان یه دوست خوب افتخار میکنم رعد یه شخصیتی هست که باید بیشتر بشناسیدش و روحیاتش رو درک کنیم ایشان بسیار بزرگوار هستند برخلاف ظاهرشان روحیه لطیفی دارند بسیار مهربان، همدل و صبور هستند اینجا بارها دیده شده سر یه شوخی خود ماها از همه ناراحت میشیم و جنجال ایجاد میکنیم ولی این رعدوک ما کاملا صبورانه برخورد میکنه و اینجا رو ترک نکرده و سعی میکنه با همه ارتباط بگیره با روحیاتشون آشنا بشه تا درک بیشتری از ما نابینایان پیدا کنه تازه سفیر ما در جامعه هم هست و واسه ما تبلیغ هم میکنه و فرهنگ سازی هم میکنه یکی از ویژگیهای این رعدوک اینه که سعی میکنه مطالب جدی خودشو همراه با طنز انتقال بده که بقیه فکر میکنند داره مسخره میکنه ولی در واقع من که ایشون رو میشناسم میتونم کاملا درک کنم که با این کارش سعی در ایجاد صمیمیت داره و دوست داره محیطی فرحبخش ایجاد کنه و کاملا صداقت داره و این تازه برای من خیلی هم شیرین هست خخخخخ به نظر من باید به نیت افراد توجه کرد! خلاصه این که شخصیت رعد بزرگ شایسته ستایش هست و تقاضا دارم که ایشان را درک کنید.
خخخخخخخخخ رعدوووووووووووک

موضوع بعد که میخواستم اینجا مطرح کنم این بود که من دوست داشتم دوستان بیرون خودمو به اینجا دعوت کنم که پرسشهای خودشونو اینجا مطرح کنن ولی وقتی کامنتها رو خوندم متوجه شدم که کامنتها به حاشیه رفته و از اصل موضوع خارج شدیم و چیزهایی گفته شده که اگه یه فردی از بیرون بیاد حس خوبی بهش دست نمیده و ترجیح میده همون سوال نپرسه بهتر باشه. من از شهروز و ویرایشگران تقاضا دارم کلیه کامنتهای حاشیه ای رو پاک کنند چه کامنتهای بانو چه کامنتهای رعد و دیگران حتی من که اینجا کامنت دادم و فقط این پست برای پرسش و پاسخ باشه و لطفا دوستان بی پرده سوال بپرسند و هر کس میتونه بیاد جواب بده و کسی هم که حس میکنه سوالات برایش جالب نیست اون سوال رو جواب نده بگذاره کسی دیگه بیاد جواب بده یا اصلا با کل پست مشکل داره از این پست بگذره و پستهای دیگه رو مطالعه کنه.

بازم ممنونم از این که حوصله به خرج دادید و گوش دادید.
خب در پایان هر چی سوال دارید بپرسید و اگه واقعا سوالی دارید که نمیتونید اینجا بپرسید میتونید بهم ایمیل بزنید خودم پاسخگو هستم ایمیل من

ashiyaneh94@gmail.com

ای ول به تو که خیلی با معرفت هستی من یناها را خیلی درک میکنم برا همین این پست گذاشتم خیلی دوست دارم بیناها درک درستی از ما داشته باشن پس هر چی هم بپرسن نباید ناراحت بشیم اگه دوست داریم جامعه ما را بپذیره باید خودمونه به جامعه بشناسونیم وگه نه جامعه بر اساس تصورات ذهنی خودش با ما برخورد میکنه باز هم تشکر اگه هر بینایی از من پرسشی داره راحت نیست نمیتونه اینجا بپرسه میتونه به من ایمیل بزنه alikarimi538@gmail.com Skype omide.delha09013070056

شکلک رعد بزرگ دست پاچه با عصای طلاکوبش این ور اون ور میره و میزنه تو سرش و به جناب بلوردی میگه :
رعد بزرگ بمیره ، فعلاََ مهمون دعوت نکن که اوضاع بد جور کیشمیشیه خخخخ
شکلک رعدوک پسر بچه ی چاق و خندون میگه بستنی بلوردی خخخ بذار اول باروون جون به جواباش برسه ، بعد شما ،غریبه بیار تو این پست …خخخ
شکلک رعد دماغشو میکشه بالا و احساس غرور می کنه که بلوردی یخی قبولش داره . مرسی داداش حسینم. هههه
+++
با عرض معذرت از آقای کریمی . اینجانب با چندین شخصیت طنز در محله حضور به هم رساندم. باران شخصیت واقعی خودم ، رعد بزرگ : پیرمردی شوخ و رعدوک پسر بچه ای چاق که همه ی میزنن تو سرش.
البته اگر افراد با دقت به حرفای این شخصیت ها می نگریستند متوجه ی طنز تلخ این شخصیت ها می شدند و در می یافتند که هر کدام از این شخصیتها از دردی بس عظیم به گونه ی طنز سخن می گویند .
خوشحالم که جناب آقای بلوردی به این مهم پی برده .

سلام دوباره ,
حیفم آمد به کامنت آقای حسین بلوردی , یک لایک عظیم نزنم , بااینکه صدمین کامنت هست و شاید کسی نخونه ولی بسیار با ایشان همفکرم .
در این پست به رعد بارانی ظلم شد .
رعد , جزو معدود کاربران و بچه محل های بینای فعال در این سایت هست . چراغ خاموش زیاد داریم ولی کمند کسانی که این طور با ما شاد بشند و در غم هایمون , سنگ صبور .
نظر من یکی که اینه . برای گشتن و خنده و شوخی , فکر نمیکنم اون این جا اومده باشه .
تعداد این سایت ها , مخصوصا برای یک بینا , زیاد باید باشه .
تمام حرف هایی که میخواستم بزنم تو کامنت قبل زده شد منم کسی رو که به خودش اجازه مسخره کردن یک نابینا رو بتونه به خودش بده , سراغ ندارم .
این همه میگیم باید توانایی های نابینا ها رو به همه نشون بدیم , حالا یک سوال :
آیا نباید یک دوست , بتونه به خودش اجازه بده چند تا سوال درباره کسانی که , روزانه چندین ساعت وقت و انرژی اش را با اون ها میگذرونه و صرف میکنه , بپرسه ؟
خود من سی و چند سال بینا بودم و هنوز هم میترسم که بعضی سوال ها رو بپرسم .
مبادا که به کسی بر بخورد . منتظر میشوم تا از کامنت و. پست ها دستگیرم شه .
چرا اینقدر حساسیت ؟ کمتر کسی هست که از بعضی از این کلمات و سوال ها خاطره ای ناخوش آیند نداشته باشه ولی برای اینکه با اجتماع رابطه سالم برقرار کنیم باید در ابتدا , خودمون رو معرفی کنیم .
ببخشید و شرمنده . من تازه واردم و کمتر تجربه دارم ولی باز هم در خدمتم .

من در خدمت همه هستم من برا این دوستای بینا زیاد دارم چون هر چی میپرسن با خنده رویی جواب همه شونه میدم دوستام هم از اینکه با من هستن خیلی رازی هستن و اصلاً تفاوتی بین من و افراد عادی نمیگذارن دلیلش برخورد درست خودم هست نه چیز دیگر

درود.
اول اینکه من از پرسش ناراحت نمیشم و خودم در همین پست به برخی سؤالات رعد پاسخ گفتم.
فقط در پست پرسپولیس اظهار امیدواری کردم که رعد به پاسخ سؤالاتش دست یابد و دیگر برای همیشه اون سؤال مرتفع گردد. پس من هرگز از ایشان انتقادی نکردم که چرا سؤال دارند و چرا میپرسند.
دوم: جز بانو ندیدم کس دیگری نسبت به پرسشهای رعد ایرادی داشته باشه که ایشون هم گفتند که خواستار ادامه بحث نیستند. پس لطفا از ظلم شدن و اینجور مسائل حرف نزنیم بهتر است چون واقعا ظلمی یا بی احترامی و مورد دیگری نبوده است.
ما همگی برای رعد احترام قائلیم و نظرات حسین عزیز را در مورد ایشون کاملا تایید میکنم.
خودم هم از رعد چنان چه از صحبتهای من دچار سو تفاهم شده طلب پوزش دارم.

سلام.
دفعه پنجم که میفرستم هی خطا میده
اولش بگم دیروز تو خیابون فروغی اصفهان یه کتابخونه گویادیدم مخصوص نابینایان وکم بینایان جهت اطلاع دوستان. و اما سؤالام که امیدوارم کسی رو نرنجونه اگه اینطور نشد قبلش معذرت خواهی میکنم و حلال کنید که قصد جسارت ندارم
۱ معلولیت رو حکمت الهی میدونین یا تقصیر والدین یا بی توجهی مردم و مسؤولین
۲ آیا تا بحال خودتون رو جای بقیه معلولین گذاشتین؟ یا دوست داشتین جای اونا باشین؟ چرا؟
۳ دوست داشتین شهری واسه معلولا بسازن همهشون برن اونجا؟ اگه اره چرا؟
۴اگه بدونید حاصل ازدواجتون فرزند معلوله حاضرید از عشقتون بگذرین؟

درود رهگذر.
کتابخانه ای که دیروز دیده ای همون کتابخانه ی موسوم به فاطمه زهرا است که جناب سعید عابدی مسؤولش هستند و هر ازگاهی کتابی را در همین محله پست میکنند.
و اما در خصوص علل معلولیت قطعا هر دلیلی داشته باشه اون دلیل حکمت الهی نیست. یعنی اینگونه امور اصلا ربطی به خدا و حکمت و رحمت بستن چیزی و باز کردن چیز دیگری نداره.
معلولیت یک واقعیت است مانند همه ی واقعیات دیگر که اگر انسان بتواند با علم و دانشش علت را پیدا کند قطعا با معلولیت میتواند مقابله کند.
پس بهتر است فکرمان را از هرگونه توهم و افسانه پردازی پاک کنیم چون هیچ دلیل علمی و منطقی بر اینگونه ادعاها وجود ندارد.
خوشحال شدم که متوجه شدم همشهریم هستی.
موفق باشی احتمالا بانوی گرامی.

توجه توجه. کامنت من بعد از کامنت ملیسا و علی کریمی و کیوان بود نمیدونم چرا بعد از کامنت رهگذر قرار گرفت. لذا نتیجه اخلاقی میگیریم که لاااایک ملیسا مربوط به کامنت من نبوده. حالا پیدا کنید پرتقال فروش را یعنی لایک ملیسا به کامنت کی بوده. خخخ

رعد بینا لازم نیست پرتقال فروشو پیدا کنه ، چون پرتقالا خودشون قل میخورن و میان دم دستش . خخخخ
دادا حسین لایک ملیس جون متعلق به شبو شور ، چیز نه شبو روز شهروزی بود.
من وقتی با گوشی وارد بشم کامنتا به تریب زمان ثبت مندرج میشن.
یه چی بگم به رعد بی سوات بخندید خخخ رعد بلت نیس با گوشی کامنت بده هاهاها فقط با لپ تاپ می کامنته .
یه سؤال ، از چه تاریخی این حاج آقا پارس و فیونا ببخشید مینا خانوم وارد ایران شدند و شما تونستید نوشته های مارو بشنوید .
یه سؤال دیگه ههه چقدر طول کشید تا جای حروف الفبا رو یاد بگیرید ؟؟؟

رعد بارانی خواهشاً هر پرسشی دارین بی پرده بپرسین تخصصی نیم تخصصی عادی غیر عادی من همه را ی جا پاسخ میدم هر ابهامی هست باید برطرف بشه هر که هم بخواد میتونه از رو این پست رد بشه ولی کسی نباید بگه بیناها پرسشهاشونه اینجا مطرح نکنن وقتی ما بیناها را درک نمیکنیم نباید هم انتظار داشته باشیم که درکمون کنن اگه موضوعی یا مطلبی گفته شده که بینایی ناراحت شده من واقعاً به نوبه ی خودم عذر میخوام

رعدبانو تاریخ دقیق پارسآوا یادم نیست ولی فکر کن یه پنج سالی میشه. اما قبل از پارسآوا جاز به بازار آمده که اونم شاید ده پونزده سالی میشه. یاد گیری صفحه کلید هم بستگی به هوش و حواس افراد داره. و زیادم مهم نیست که چقدر طول کشیده چون اصلش یاد گرفتن و استفاده کردن از اونه.

آقای کریمی ، متوجه شدم که شما در نهایت صبر و حوصله منتظر سؤالات عجیب بینایان هستید ، ولی کاربر دیگه ای هم در این پست به نامboghz کامنت گذاشته و گفته که کلی سؤال داره.
در ضمن من دوستانی مهربان و فهیم در این سایت دارم که بعد از انتشار این پست با من تماس گرفتند و گفتن هر سؤالی داری از خودمون بپرس .
ولی زجری که می کشم اینه که در حدود یک ماهه که فهمیدم بعضی از نابینایان به خاطر دلایل متعدد از عصا استفاده نمی کنند و در نتیجه در رفت و آمد مستقل نیستند و این در نظر من یعنی یک فاجعه ، یعنی دردی بس تلخ.
دوستی در ایمیلش به من گفت که از کودکی از عصا استفاده نکرده و به تنهایی رفت و آمد نمی کند.این دختر جوان بسیار تنها و بی دوست زندگی را می گذاراند و همیشه در اتاق خویش تنهاست. البته خودش میلی برای استفاده از عصا ندارد .
آرزوی من این شده که ای کاش تمام نابینایان از عصا استفاده کنند .
راستی چرا بعضی از نابینایان اینچنین از دوست صمیمی و سفید خود بیزارند . چرا ؟؟

به هر حال من در خدمت هستم انتخاب با خودتونه میتونید از هر کسی بپرسید من هدفم این هست که به ابهامات تو ذهنتون پاسخ داده بشه ولی دقت کنین جنسیت و میزان دید افراد در پاسخ به پرسشهای دقیق شما خیلی مهم هست من امیدوار هستم هر کسی از ما هر پرسشی داره به جواب درست حسابی برسه موفق باشید

سلام بر همگی ……
خب یه چندتایی سؤال هم بود که گفتم پاسخ بدم باشد که رستگار شویم.
البته اولش فاطمه خانمی غلطگیر جون ممنون که نسبت به دوستت چنین دیدگاه برابرانه ای داری و مرسی که اون رو تعمیم می‌دی یعنی خب امیدواریم که تعمیمش بدی و دیگه این که یه نابینا یعنی یه خانم نابینا بنظر من غیر از این دوخت و دوز و شست و روفت و پخت و پذ که البته هر کدوم از اونها واقعاً یک مهارت هست و مهارت بودن اونها هم غیر قابل انکار، نیاز به یسری مهارتهای دیگه ای هم داره شکلک برای اداره یه زندگی اینها کافی نیست که اما…….
و سلام بر نمی دونم چندتا صفر رهگذر کمی “تا قسمتی” اتفاقی …..
اولش که خییییلی مرسی از معرفی کتابخانه فروغی که خیییلی مرسی داری بعدش برم سر سؤال جوابهام:
-۱- یه کم سخته که یکی از این گزینه ها رو انتخاب کنی، بنظر من که در کل ماجرا یه حکمت الهی وجود داره “که اگر نداشت پذیرشش سخت می‌شد” ولی حکمت با علت فرق داره و بنابر این در اون خیلی شرایط علی معلولی مثل تقصیر والدین و بی توجهی مسؤولین و فرهنگ اجتماع و عدم پیشرفت علم و فرهنگ و هزارتا چیز دیگه نقش داره ….. البته در مورد تقصیر والدین بگم که این تقصیر هم درجه بندی می شه و تقصیر یک پدر و مادر عامی بی سواد یا کم سواد خیلی کم رنگ تر از تقصیر یک پدر مادر تحصیل کرده مدعی فرهنگ هست، شکلک ازدواج های فامیلی در خانواده هایی دارای معلول، عدم مراجعه به متخصص ژنتیک و ….
-۲- نه به اون شکل بیشتر خودم رو جای بیناها گذاشتم ولی در مواردی هم که به این قضیه فکر کردم به این نتیجه کلی رسیدم که هر معلولیتی یک سری محدودیتهایی داره که فرد معلول کمابیش به محدودیتهای خودش عادت کرده و جایگزین هایی برای حل حد اقل نسبی اون پیدا کرده و نهایتاً تصور این که مثلاً بجای جسمی حرکتی بودن نابینا باشه خیلی سخته چون هیچ راه مناسبی برای برخورد با این مشکل هم نه می دونه و …. و خیلی وقت ها هم که مثلاً گفتیم اگر فلان معلولیت رو داشتیم بهتر بود بیشتر بخاطر این هست که در اون قسم معلولیت محدودیت های فعلی خودمون وجود نداره و یه طورایی هیچ وقت به صورت قطعی خودمون رو با محدودیتهای اون معلولیت و مشکلهاش مواجه نمی بینیم “در خیال همه چی آرومه ….”
-۳- نه به هیچ وجه.
تصورش هم وحشت‌ناکه هم ترسناک و هم دردناک.
چنین زندگیی در نظر من فاقد هر گونه روح حیاتی خواهد بود بی هیچ امیدی و سرشار از پوچی و نا امیدی و یأس…..
-۴- بنظرم با توجه به پاسخ قسمت اول این قسمت هم مشخصه، برای من دردناکترین اتفاق دنیا تولد یک نوزاد معلول هست …. برای جلوگیری از این حادثه واقعاً حاضرم هرکاری بکنم، گذشتن از عشق که “تازه به عشق به اون صورت هم معتقد نیستم” اصلاً کاری نیست …. شاید اگر پاش بیفته حاضر باشم جونم رو هم بدم …..

حالا برادر گلم یه جک هم براتون تعریف کنم که لبخندی به لبتون بشینه و هم متوجه بشید که رعد چی میگه.
دو خانم به مدت ۳۰ سال در یک سلول زندانی بودند. این دو صبح تا شب و شب تا صبح به گفتگو با هم این ۳۰ سال را سپری کردند .
ناگهان به یکی از آنها عفو خورد و بایستی از زندان میرفت خخخ
روز سخت خداحافظی فرا رسید ، آندو همدیگر را در آغوش گرفتند و گریه سردادند از این جدایی.
خانمی که آزاد شده بود به یار غارش گفت : خوااااااهر جووون غصه نخور ، ایشالله تو هم زودتر آزاد میشی و حرفای ناتموممونو تموم می کنیم . وااای که چقدر حرف نگفته تو دلمه خخخخ
نتیجه اینه که رععد بعضی مواقع ساعتی با این عزیزان حرف میزنه ، اما نمی دونم چرا اصلاََ یادم میره که این دخترا نابینا هستن. خخخخ و از هر دری سخنی الا باب نابینایی هاهاها
شکلک رعد شک داره که حرفای ناتمومشون به پایان برسه و نوبت به سؤالای کنجکاوانه منم برسه هههه.
در آخر از شما و همه دوستان خیلی ممنون و سپاسگزارم ؛
ای کاش خانم بغض هم بیان و سؤالاتشونو بیان کنن .
ولی مطمئن هستم تنها راه شناخت نابینایان زندگی با آنان و یا دیدن این عزیزان از نزدیک است.

به هر حال من خودم از هر فرصتی برای شناخت نابینایان به دیگران استفاده میکنم البته غیر دیدن از نزدیک دیدن فیلم از زندگی نابینایان هم خوب هست من به شما توصیه میکنم حتماً فیلم قدیمیه استگاه بهشت پیدا کنید و ببینید تو این فیل ی نابینای عاشق به تصویر کشیده شده خیلی جالبه

سلاممم دوستان ! خیلی وقته که اینجا میامو پستاتونو میبینم !! من چندنفر از دوستام نابینا هستن و واقعا خیلی برام عزیزنو دوسشون دارم!! نمیدونم چی باعث بیگانگی این دوستای عزیز با بقیع شده همیشه دوست دارن ک خودشونو از مردم جدا تصور کنن !! همه ماها تو زندگی ی نقص و کمبود داریم این دلیل نمیشه که خودمونو از بقیه دور کنیم ! من حتی وقتایی که با اون دوستام بحث کردم وقتی کع نظراتمون مثل هم نبود عصبی میشدنو میگفتن همه شماها مثل همین دنیای ما با شما فرق داره !! مگه همه بیناها باهم تفاهم دارن ؟ یا اصلا خود نابیناها همیشه باهم تفاهم دارن؟ چرا وقتی کسی بخواد ب ی نابینا کمک کنه عصبی میشن چرا بدبرداشت میکنن و فکر میکنن قصد توهین دارن !! مگه غیر از اینه که من نوعی تو بیشتر کارام از خونوادم کمک میگیرم این کار بدیه یعنی؟ من از مردم جامعه م انتظار کمک دارم چرا باید فک کنم کمکشون توهین ب منه !! یا اینکه بعضی وقتا واقعا من فکرم درگیر میشه و همش فک میکنم که این دوست گلم چطور از پس اینکار برمیاد دوس دارم بدونم دوس دارم حسشو یا اون توانایی خاصشو بدونم ولی میترسم مطرح کنم که خدایی نکرده بهش برنخوره! خلاصه کنم حرفامو چرا انقد زودرنجن؟

بغض عزیز، دو تا مورد از نظر من توی زودرنج بودن نابینایان تأثیر داره. یکی نابینایی هست که خوب آدم گاهی واقعا بغضش میگیره از این بی‌عدالتی و هرکی به هرکی بودن دنیا. ولی مورد دوم که مهمتر هست، خانواده های ناآگاهی که ما نابینایان رو تربیت کردند و ما نابینایان گاهیهامون و نه همه ی ما بازم میگم گاهیهامون لوس یا زودرنج یا پر‌توقع یا زیادی کمرو بار اومدیم. صفاتی که ما داریم توی بیناها هم هست ولی نسبتش توی ما شاید بیشتر باشه. اونهایی که دنیای ما و شما رو جدا میکنند کار‌شون در حد افراط اگه باشه درست نیست ولی گاهی میشه که واقعا این دنیاها جدا میشه ولی بازم میگم جدا بودن دنیای نابینا و بینا نباید یک مورد بیرونی باشه. یعنی از نظر من شخص نابینا نباید این جدا بودن دنیاها رو هی توی سر اطرافیانش بزنه چون به ضرر خودشه و دست آخر این خودشه که منزوی میشه. به نظرم ما نابینایان وقتی باهمیم باید توی دنیای خودمون حاااال کنیم و وقتی با شماهاییم هم باید با دنیای شما باشیم، وفق پیدا کنیم و در نهایت بازم حااااال کنیم. امیدوارم چرت‌نوشته های منو بخونی و ذره ای از ابهاماتت رو روشن کرده باشم.
لذت ببر از زندگی!

یالله . با اجازه و رخصت از ریاست محترم و صاحب پست ، جناب آقای کریمی . و سلام ودرود بر ایشان.
سلام به کاربر boghz خوبی ؟؟
چشم رعد بارانی دو روزه منتظر اومدنه شماست .
کجایی آبجی بغض ، رعد بارانی در انتظار شما کمی هم بغضید و چشمش در انتظار خشکید خخخخ
نمی دونم درست حدس زدم که خانم باشید یا نه ؟؟؟ شکلک رعد حس هشتم هم داره خخخخ
شما که دوستاتون نابینا هستن ، هم خودتون و هم دوستاتون تشریف بیارید به سایت وزین ما خخ
اینجا در کنار هم ما خیلی چیزا یاد می گیریم.
درسته که بعضی موقعها می زنیم تو سر هم ولی بعدش قربون صدقه هم میریم و نمیذاریم کدورتی توی دلامون بمونه.
من که توی عمرم نابینا ندیدم ، دروغ چرا ، تازگیا تو مترو و خیابون می بینم. پس نمی تونم جوابتونو بدم. ولی
عزیزم معلومه که در کنار دوستات کلی اطلاعات در مورد نابیناها کسب کردی ، که فقط همین یکدونه سؤالو داری .
من که خودم نابینای عزیز و گرامی نیستم ولی اگه اینورا سر بزنی خیلی از دوستای خوبمون ، مثل صاحب این پست و بقیه ، میان جوابتو خیلی زیبا و در بسته بندیه شیک و مدرن میدن.
ای کاش بگی دوستاتون دخترن ، پسرن و یا اینکه چند سالتونه تا کارشناسان در امور نابینایی بهتر پاسخ بدن.
شکلک : احیاناََ شما زیر ۲۰ سال نیستید ؟؟؟

سلام به رهگذر کمی اتفاقی.
۱. معلولیت از نظر من، اولش به نقص در خلقت برمیگرده و بعدشم به ناآگاهی بشر که اگه زودتر از اینها یعنی اگه نسل های خیلی قبلتر این نقص خلقت رو میفهمیدند زودی درمانش رو پیدا میکردند نه اینکه الان قرن بیستو یک باشه و ما هنوز کور باشیم. میگند ژنها موجب معلولیت میشند ولی خوب این ژنها از خونه ی عمه ی من نیامدند که! قبول داری؟ یکی این ژنهای ناقص رو کار گذاشته که از نسل اول بشر تا به امروز، هی منتقل شده رسیده به اینجا.
۲. تقریبا هیچ معلولی دوست نداره جای معلولی دیگه باشه. قبلا فکر میکردم نابینایی بهترین معلولیته و با خودم میگفتم همه ی ویلچری ها دوست دارند مث من نابینا باشند ولی بعد که ازشون پرسیدم آیا شما دوست دارید جای ی نابینا باشید بهم گفتند خیر. شما خیلی بدبختتر از مایید. واقعا خودمو که جاش میذارم میبینم اون حاضر نیست بتونه بی ویلچر حرکت کنه ولی نبینه. همونطور که من حاضر نیستم ببینم ولی با ویلچر حرکت کنم.
۳. شهر معلولین؟ خخخ. به نظرم باید ایده ی باحالی باشه! مزایایی داره ولی معایبش فکر کنم اگه بیشتر از مزایاش نباشه کمتر هم نیست. من اگه همچین شهری باشه خیلی دوست دارم برم اون‌جا حد اقل ی تستیش بکنم. ی سه چهار ماهی زندگی کنم اون‌جا.
۴. بعله. من یا از عشقم میگذرم یا بهش میگم از پرورشگاه، تخم یکی دیگه رو بگیریم بزرگ کنیم. بچه بچهست. چه فرقی میکنه کی به وجودش آورده باشه!؟

درود! وای عجب پست باحالیه این پست! سؤالات بارون و آقای اتفاقی واقعی ترین سؤالاتی است که در ذهن مردم بوجود می آید، من خیلی حرف برای گفتن دارم اما بهتر است که نگویم! مثلا حیوانات که کور یا معلول به دنیا می آیند چه حکمتی در آن بوده است که خدا مسئول آن باشد؟ چه کسانی ژن معیوب معلولیت را در تخم پرندگان کاشته است؟ چه کسی ژن معلولیت را در بدن گوسفندان ذخیره کرده است؟ اگر دستم رسد بر چرخ گردون…چنان لگد کوبم بر بدن این و اون…ببخشید ز او پرسم که این چینست و آن چون؟!

سلام بارانی جان ! درست حدس زدی دخترم ! ۲۲ سالمه !! دوستایی که گفتم پسرن و ۱۸ و ۱۹ سالشونه ! البته میشه گفت تو این سن جوونا حساسن ولی اینکه بین خودشونو بقیه فرق میذارن این آزارم میده ! خیلی چیزا رو فهمیدم ! من تا پارسال نمیدونستم که اونام میتونن از کامپیوترو موبایل استفاده کنن و خیلی چیزای دیگه و از این بابت ممنونم ذهنم بازتر شد و حتی کمکم کردن ک بیشتر تلاش کنم تو زندگی و بهم امید دادن !

سلام دوباره.
در پاسخ به بغض باید عرض کنم که زمانی نابینا یا هر انسان دیگری میرنجد که احساس کند دستکم گرفته میشود به حساب نمیآید عزت نفس و غرورش خدشه دار میشود. این ویژگیها را همه ی انسانها دارند ولی متاسفانه زمینه ی به وقوع پیوستنشان در معلولین بیشتر است. ببینید وقتی من یک مرد ۵۰ساله هستم وقتی در خیابان راه میروم بعد میخواهم با مانعی برخورد کنم بعد کسی میآید و بدون اینکه حرفی بزند آستینم را میگیرد و میکشد به این طرف و آن طرف برای اینکه با مانع برخورد نکنم فکر میکنید چه احساسی به هم دست میده. یا وقتی به مسافرتی میرویم وقتی میبینیم بعنوان پدر یا مادر یا بزرگتر نمیتوانیم نقش مدیریتی و رهبری خودمون رو ایفا کنیم طبیعیست که عزت نفسمان و غرورمان خدشهدار میشود و منتظر تلنگری هستیم تا جایی این شکستها و خرد شدنها را جبران کنیم.
نقش شما بیناها این است که وقتی در بین خود نابینایی دارید کمتر از امور دیدنی صحبت کنید کمتر از آرایش و لباس و مو و ریخت و قیافه ی این و اون بگید. که البته اگر خانمها از اینها نگویند نمیدونم دیگه حرفی برای گفتن دارند یا نه خخخخ شوخی بودااا.
خلاصه همه اش برمیگردد به عزت نفس به غرور انسان به اینکه فرد احساس کند وجودش مفید است ضمن یاری گرفتن از دیگران میتواند یاری هم برساند.
اینها مسائلی هستند که باید به خانواده ها و مردم عادی جامعه آموزش داد تا بیشتر به جنبه های روانی رفتارهایشان توجه کنند.
قضیه ما مثل این میماند که خانمی در جمع تعدادی مرد باشد که آن مردها مرتب از فوتبال یا شغلشون یا حرفهای مردانه دیگر بزنند قطعا آن خانم در این جمع کلافه خواهد شد مدتی به رویش نمیآورد اما بالاخره جایی خشم و بغضش را نشان خواهد داد. اینجاست که میگویند کبوتر با کبوتر باز با باز بقیه اش یادم نیست خودتون تکمیلش کنید پس علت اینکه گاه حس میکنید نابیناها دوست دارند با همنوعان خودشون باشند همین قضیه کبوتره و بازه هستش.
موفق باشید.

سلام

نظر سنجی های زیادی شنیدم که انجام شده که مابین آدم های عادی که هیچ کدام از آنها , در میان معلولیت های مختلف , به نابینایی رای ندادند. ولی من با اجازه شما زیاد تصادف کردم و به میشل پلاتینی به قول معروف یک سور زدم . یکی از تصادفات با موتور بود که به مدت شش ماه هیچ حرکتی نداشتم و استخوان ران من به سختی شکسته بود .دقیق شش ماه بی حرکتی. با این تجربیات فکر میکنم مشکل حرکتی بهتر باشد. ولی از میان بد و بدتر , با خلوص بسیار بالاست . نعمتی که خداوند به من عطا کرده دو اولاد سالم و جور است با همسری که امید دارم تا آخر کم نیاورد و بیناست . یادآور شوم که من تا چند وقت پیش بینا بودم و حادثه , باعث این مشکل شد.
اگر بدانم که یک فرزند با احتمال تغییر ژنتیکی , برایم محتمل است. شاید یک کمی تند روانه باشه ولی حتی ریسک این کار را جنایت میدانم .
چون راه هایی بسیار خوب برای این کار وجود دارد و میبایست از این غریزه , در راه انسانیت و فرزندم گذشت کنم , اصلا کار پدر و مادر در زندگی گذشت و ایثار است . نمونه اش دوست دارم که فرزندی اختیار نمیکنند و هر دو همنوع هستند و زندگی شیرینی را از دید من دارند.
من خودم بر اثر بی احتیاطی و عدم رسیدگی و خونریزی زیاد به مدت ۱۶ ساعت , اعصابم آسیب دید ولی زیاد کینه ای ندارم و خواست خدا میدانم .
نکته ای که شاید فقط برای من تو چشم میزنه , اونم بخاطر مقایسه دو دوران است و هیچ کس به آن نپرداخت و شاید کسانی که مادر زاد باشند از آن آگاه نباشند این است , که از زمان تصادف و نابینایی من شدیدا تعادل خود رو از دست دادم . شاید بگید امکان داره سرت ضربه خورده باشه ولی من هیچ عوارضی بغیر از بینایی ندارم و به خوبی درک میکنم که نمی توانم حرکات و تمرین های ورزشی را که تعادلی است مانند روی یک پا ایستادن با جمع کردن زانو در بغل , با دودست . چند وقت پیش هم در شبکه سلامت یک دکتر همین رو عنوان کرد . که نابیناها شاید به علت عدم تجربه تعادل دیگر شاید از آن نا آگاه باشند که روزی به نظر سنجی خواهم گذاشت .
باز کمکی اگر از دستم بیاد دریغ ندارم .ایمیلم هم تو شناسنامه ام هست اگر سوال خصوصی ای داشتید باز درخدمتم . تا جایی که بتوانم
راستی خانم من که بینا هست سوالاتی دارد که شاید بیاید ولی اگر بر ضد من بود جوابش را ندهید. خخخ ممنون میشم که مردی را نجات میدهید.
با تشکر

سلام به دختر خوبم بغض.
وای دخترم ، دلم گرفت ، من که صدات میکنم خنده ملیح. نه اصلاََ همون ملیح یا با نمک بهتره !!
آهان یافتم ، نمکی خخخ
نمکی جون میدونی مشکل دوستای نابینات به نظرم ریشه در نابیناییشون نداره هههه
کلاََ از زمونای آدم و حوا ، آب این دو تا مخلوق تو یه جوب نمی رفت. از اون جایی که دوستتون مریخی و میخ میخیه و شما هم یه ونوسی ، خب معلومه که سر چیزای بی خودی میزنید تو کله هم.
به دوستاتون اینجا رو بپیش ، یعنی پیشنهاد بده و خودتم کمی بی محلشون کن تا حساب کار دستشون بیاد خخخ
اگه هم دوستاتون از کاربرای گوشکن هستن ، بگو تا ما ونوسیا سایت با هم فکری هم ،حالشونو باد بزنیم خخخخ
آره دخترم ناراحت نباش ؛ تا قیام قیامت ، مریخیا کمی به دنبال قیلو قالند . ههه
از ۴۰ سالگی البت جزو رستگارانند.
ایشالله که اسمتو تبدیل به خنده ملیح کنی ، تا منو غلط یاب و رهگذر و مادر بزرگمهر تنها بینایان اینجا نباشیم.
خب ، بلند بگو خب ، به مدیرکبیر هم بگو تا حساب کاربری برات درست کنه که راحتتر بیای اینجا.
اگه تهرانی هم هستی که خودم میام با هم به حساب دوستای اذیت کنت برسیم. خخخخخ

ووووااااای من الان اینجا مامان دار شدم ؟ تهرانی نیستم متاسفانه :((((((( حساب کاربریم اگع مدیر برام ایجاد کنه ممنون میشم فقط نمیدونم چطور بهشون بگم ! ایمیلم فرستادم براشون گویا بدستشون نرسیده !! در مورد دوستامم کع سعی میکنم درکشون کنم ولی گاهی اوقات واقعا کلافه میشم ! حتما من مقصرم بالاخره میفهمم چطور رفتار کنم که درست باشه و ناراحت نشن !
عمو حسین این اتفاقاتو رفتارات گاهی از سوی چند تا ادم نفهم پیش میاد ولی همه که مث هم نیستن اون ادما هم میشه غیر مستقیم خجالت زدشون کرد که دیگه اون رفتار بدو تکرار نکنن ! بعدشم وقتی ک حکمت و تقدیر ادم این میشه عصبانیت و گوشه گیری فقط حال ادمو بد میکنه اینجور مواقع باید با همه قاطی شی و به این ک چیزی کم داری فکر نکنی !!

راستی یه سوال؟ اونایی که از وقتی که خیلی بچه بودن نابینا شدن و به زندگی الانشون عادت کردند اگه الان بهتون بگن امکان بیناشدنتون صدرصد هست چیکار میکنید؟ و مثلا هزینه این عمل خیلی زیاد باشه حاضرید تلاش کنید که اون پولو فراهم کنید؟

رععد داره از قسمت دیدکاهها به این پست نگاه می کنه و میبینه که یه عده هنوز تو صف تاییدن.
صد سال ساکتی ، پسر خوبم ! رنگ نارنجی یعنی برو کنار آتیش بشین و یه هویچ هویجوری دستت بگیر و یه نارنگی هم بخور و اگه با یه رفتگر هم کنار آتیش حرف بزنی که میشه خوده خوده نارنجی.
نه رفتگر نه با یه نازک نارنجی بهتر تره.
یکی بره کامنت ملیح منو و رهگذره اتفاقیو تایید کنه.
ملیحکم ، جونه رعععد به من نگو مامانی ، من بابابزرگ سایتم دخمل مهربونم. خخخخ

سلام جناب شریعتی رنگ نارنجی از ترکیب رنگ های قرمز و زرد به وجود میاد رنگ زیباییه. پوشیدن پیراهن نارنجی با کت و شلوار قهوی ای برای فصل پاییز خیلی شیک می شه.رنگ پاییزه، آتش، هویچ ، پرتقال، نارنگیه و دیگه حضور ذهن ندارم.برای من انرژی زاست.بقیه کامنت کپی پیست هست.
نارنجی رنگ خوشبختی می باشد. این رنگ احساسات ما را آزاد و باعث ترویج احترام به خود می شود و به خاطر اثر تحریک کنندگی آن با افسردگی مقابله و شوخ طبعی را در انسان پرورش می دهد و رنگهای روشنتر آن مانند هلویی و زرد آلویی باعث رفع عصبانیت می شود.
این رنگ چون ترکیبی از زرد و قرمز است به عنوان یک رنگ انرژی زا در نظر گرفته می شود. رنگ نارنجی به طرق گوناگونی شاد به نظر می رسد و مثل زرد تحریک کننده و مانند قرمز مملو از شور و علاقه و نشاط ؛ هرچند که با یک درجه کمتر، می باشد.
رنگ نارنجی به گرما ، خورشید ، انرژی و پاییز اشاره دارد. این رنگ را می توان در تغییر رنگ برگهای پاییزی ، غروب خورشید و پوست و گوشت مرکبات دید. این رنگ تغییر فصلها را نشان می دهد که با این مفهوم به صورت یک مرز (حدفاصل ) می باشد، یعنی رنگ تغییر بین گرمای تابستان و سرمای زمستان . این رنگ همچنین به این خاطر که رنگ مرکبات می باشد می تواند تصوری از ویتامین C و سلامتی خوب باشد.
اگر شما می خواهید توجهی را بدون داد و فریاد به دست آورید از رنگ نارنجی استفاده کنید، چون این رنگ توجه را مطالبه می کند. این رنگ به افراد فعال و متکی به نفس اشاره دارد و حتی به نظر می رسد که رقاصها اغلب مجذوب رنگ نارنجی می شوند.
رنگ نارنجی یکی از رنگهای التیام دهنده می باشد و گفته می شود که میل به غذا را افزایش داده و نیز باعث تحریک اشتیاق و خلاقیت می شود؛ نارنجی یعنی شور و نشاط با بردباری .
افرادی که لباس نارنجی را دوست دارند ، معمولا متفکر و صمیمی هستند؛ این افراد اغلب فعال و لایق هستند. آنها مستقل و انگیزه دهنده ، رقابت جو و با قدرت سازماندهی خوب می باشند. این افراد همچنین اشخاصی خلاق ، عمل گرا ، مملو از انرژی و عدم سکون و ثابت ماندن در جایی می باشند.
از رنگ نارنجی برای جلب توجه در علامتها یا تابلوهای ترافیکی در جاده ها و بزرگراهها و آگهی ها استفاده می شود.
از رنگ نارنجی برای اتاق ناهار خوری ، اتاق نشیمن و سالنهای ورودی استفاده می شود. ولی وقتی که در اتاق خواب استفاده شود، ممکن است شخص را در حالت بیدار نگه دارد. وقتی که از رنگ نارنجی در اتاقی استفاده می شود، باعث می شود که اتاق کوچکتر به نظر برسد. به این خاطر که این رنگ گسترش کننده است. بنابراین در صورت استفاده از آن مطمئن شوید که به اتاق نور فراوان برسد.
اگر در زندگی تان به دنبال خوشایند بودن امور موقعی که احساس می کنید زمان به کندی حرکت می کند، افزایش خلاقیت ، خلاص یا رهایی از چیزهایی که خیلی جدی و خشک به نظر می رسند از رنگ نارنجی استفاده کنید.

دکتر مک نوتون ای رنگ را ضد خستگی نامگذاری کرده،این رنگ باعث حالت خوشبینی در فرد می شود و اثر ضد اسپاسم آن نیز غیر قابل انکار است.
نارنجی از ترکیب دو رنگ زرد و قرمز که هر دو گرمند بوجود می آید نشان دهنده جذب و هیجان فراوان و بر گوارش موثر است.بر اثر این رنگ نبض تندتر می زند ولی بر فشار خون اثر ندارد.

می خوام به همه ی نابینایان عزیز بگم که رنگ ها خیلی عجیبند .
من اگه الان چشممو ببندم میتونم تصویر همه ی اشیا رو توی ذهنم تصور کنم. ولی اگه چشمامو ببندم به هیچ وجه نمیشه رنگهارو تصور کرد.
البته این حس خودمه ، انسانها خیلی با هم متفاوتند.
____
ملیح من واقعاََ چه خوب شد که اسمتو تغییر دادی ، سعی کن وقتی پیش دوستای نابینات هم میری
یه لبخند دقیقاََ مثل همین لبخند به لب داشته باشی.
سعی کن با وجودت به دوستات خوشحالی هدیه کنی .
خیلی خوشحالم که اینجایی.
راستی تو سؤالی نداری ؟؟؟
من که تو ذهنم ، پر از سؤالات معنوی و دنیویه ، ولی خب سعی کردم دیدمو تغییر بدم و باورم بشه که یک نابینا هیچ تفاوتی با بینا نداره.
+++

پاسخ به پرسشهای شما
۱ کوچک بودن بچه برا ما قابل لمس هست در ضمن ما وقتی بچه آروم میخنده اگه تو بغلمون باشه از لرزش بدنش میفهمیم که داره میخنده
۲ اگه شما روی رایانه برنامه ای نصب نداشته باشین اگه برین تو ران اسمشه بنویسین قطعاً اجرا نخواهد شد چرا که اون برنامه برای رایانه تعریف نشده است رنگ و دیدن هم برای ی نابینا همین جور هست من که از بچگی نابینا شدم نه درکی از نور دارم نه از رنگ و نه از دیدن برخی از بیناها میگن شما تاریک میبینید ولی اشتباه هست ما نابینایان مطلق که از از همون دوران تولد نابینا شدیم وقتی روشنی برای ما معنی نداشته باشه تاریکی هم همین جوره سرما زمانی معنی داره که گرما باشه شب و روز هم همین طور
۳ ما کهنه بودن یا تازه بودن لباس برامون قابل درک هست گر چه تو انتخاب رنگ ممکنه از ی بینا کمک بگیریم ولی تو خیلی از موارد مثل جنس لباس و در برخی از موارد هم طرح لباس مشکلی نداریم
۴ من هیچ وقت بین خودم و بیناها فرق نمیگذارم اینکه نابینا هستم خوب از بچگی ولی حتا اگه بیناها بین خودشون با من فرق بذارم من که هیچ وقت فرق نمیگذارم
۵ ما اون قدر هم باهوش نیستیم این به خاطره این هست که کارای ما برا بیناها عجیبه چون وقتی چشاشونه میبندن کاری نمیتونن انجام بدن فکر میکنن که ما زیادی باهوش هستیم و این ناشی از عدم درک درست از نابینایانه من دیدم بعضیها از نابینا ی چیز خیلی عجیب میسازن در صورتی که این طور نیست نابینا هم مثل ی آدم عادی میتونه باهوش باشه تنبل باشه خوب باشه و حتا گناهکار باشه مثل ی آدم عادی باید درک کنین که واقعاً هیچ تفاوت آن چنانی بین ما و ی آدم عادی وجود نداره تفاوت فقط در روش زندگی ما هست نه چیز دیگه
۶ زیبایی حق همه هست بعضیها فکر میکنن چون ما نمیبینیم دیگه معنی زیبایی برامون قابل درک نیست آیا شما خوشتون میاد با لباس نامناسب برین جایی قطعاً نه پس تفاوتی وجود نداره تنها تفاوت در طرز نگاه به موضوع هست شما زیبایی خودتونه میبینین و لذت میبرین ما از این که میبینیم زیبایی ما مورد پسند هست لذت میبریم
۷ بزرگی کوه برای ما قابل درک میتونه باشه به این دلیل وقتی در کوه هستیم صدای ما به خودمون بر میگرده یعنی کوه خیلی بزرگه خیلی بزرگ ولی تفاوت در این نکته هست شما با ی نگاه بزرگی کوه براتون قابل درک میشه ولی در ذهن ما کوه سنگهای بزرگ هست که روی هم قرار گرفتن حالا ممکن هست دره یا منظره های دیگه ای هم باشه ما از اینها تو ذهنمون الگو داریم
۸ وقتی ما درک از دیدن نداشته باشیم در خواب هم همین طور هست هیچ چیزی خارج از تصور انسان در خواب اتفاق نمیفته
۹ قاشق و چنگال ممکنه برا بعضیها سخت باشه ولی عمومیت نداره
۱۰ ما دو تا مدرسه ی مهم برا نابیناها داشتیم که یکیش یعنی همون ابابصیر منحل شد این مدرسه تو اصفهان هست این مدرسه شبانه روزی بود مدرسه ی دیگه که هست شهید محبی هست که تو تهرانه این مدرسه هم شبانه روزی هسه البته مدرسه ی محبی پسرانه هستش
۱۱ هر کسی ممکنه به مرگ فکر کنه ولی من چون هیچ درکی از دیدن ندارم اصلاً بهش فکر نکردم ولی کنجکاوم ببینم چه جوری هست آخه دیدن یعنی چی من که نمیتونم دیدنو درک کنم
۱۲ وقتی ما قیافه ی مادر بزرگ یا پدر بزرگه میلمسیم میتونیم تصور کنیم که پیری چه جوری هست البته منظور سفیدی مو نیست بلکه از لمسیدن پوست میتونیم تصور از پیری داشته باشیم
۱۳ در مورد میوه بله میشه فهمید ولی نیاز به آموزش داره یعنی ی گوجه سبز تو دست ی نابینا بذارن خوب بلمسه بعد گوجه ی قرمز دستش بدن بلمسه با کمی دقت میتونه تفاوت بینشونه بفهمه در مورد بقیه ی میوه ها هم همین طور هست
۱۴ رنگین کمون چون نه لمسیدنیه نه شنیدنیه نه بو کردنیه نمیشه توصیفش کرد میشه تصویری در ذهن ساخت که به دور از واقعیت هست یعنی ما در مورد هر چیزی که نمیتونیم به دلیل دیدن درک کنیم میتونیم ی تصویری تو ذهنمون بسازیم
۱۵ اصلاح صورت و کلاً نظافت فردی برای ما کاره بسیار سختی نیست ولی من در مورد آرایشه خانمهای نابینا نمیدونم باید از خودشون پرسید که آیا میتونن آرایش کنن یا نه
۱۶ اگه ما معلولیتو حکمت بدونیم قطعاً به دنبال چرایی معلولیت نمیریم اما به نظر من هر کدوم از اینها میتونه در ایجاد معلولیت نقش داشته باشه
۱۷ هیچ کسی نمیتونه خودشه جای دیگری بذاره هر کسی به شرایط خودش عادت کرده و سعی میکنه باش کنار بیاد تغییر شرایط کار سختی هست حتا اگه شرایط هم خوب باشه همیشه آدم ی نگرانی داره
۱۸ شما از بودن کنار فامیل دوستان نزدیکان لذت میبری هم چنین با هم جنس خودت هم همین طور ولی من اگه شهری هم برا معلولا باشه نمیرم چون هیچ فرقی بین خودم با دیگران نمیذارم البته در کنار همنوعان هم هستم ولی اگه شهری ساخته بشه به نظر من بدترین ظلم هست چون ما باید به هم نزدیک بشیم نه از هم دور باشیم
۱۹ من که از عشقم نمیگذرم ولی میتونم بچه نداشته باشم البته چنین چیزی در دنیای امروز دور از ذهن هست چون با پیشرفت علم میشه جلو خیلی از اتفاقات را گرفت
۲۰ در خصوص بر نداشتن عصا بعضی از نابیناها فکر میکنن اگه عصا بر دارن نابیناییشون تابلو میشه البته حق هم دارن چون افراد عادی خیلی تفاوت میذارم بین ما با خودشون
۲۱ زود رنج بودن نابیناها دلایل زیادی میتونه داشته باشه شما اگه از در درست وارد بشین به گونه ای که عدم دیدن ی نابینا برجسته نشه اتفاق خاسی نمیفته ولی کنجکاوی بیناها از ی طرف و عدم درک نابیناها از طرف دیگه باعثه رنجش میشه مثلاً ی بینا میگه آقا یا خانم شما درس خوندی خوب این خیلی بده میتونه به تحصیلاتتون چیه ببینین وقتی میگیم درس خوندی یعنی شاید نخونده باشی ولی وقتی میگیم تحصیلاتتون چیه خیلی فرع داره
۲۲ من اگه بینا بشم خوب تلاش میکنم چون همون جوری که ی بینا در مورد زندگی نابیناها کنجکاو هست برا ما هم همی طور هست دوست داریم دنیای بیناها را درک کنیم و بفهمیم دیدن یعنی چه

آفرین علی آقا جالب بود حالا علی منم یه سؤال میپرسم
اگه دوست دخترت بینا باشه و با حال و هوای نابینایی خیلی آشنا نباشه باهات قرار ملاقات بذاره و به افتخار تو کلی آرایش کنه یا لباس جدیدی بپوشه اولا تو از کجا میفهمی که ظاهرش چه تغییری کرده بعد اگرم خودش بگه چطور میتونی تشویقش کنی یا ابراز خوشحالی کنی بطوری که متوجه کاذب بودن این خوشحالی نشه.

خوب این بسته به توضیح خودش داره هر چه بهتر توضیح بده من هم بهتر میفهمم ببین آقا حسین دیدن نقش مهمی در زندگی انسانها داره به جای اینکه ازش فرار کنیم باید سعی کنیم تا جایی که امکان داره درکش کنیم ما نمیبینیم دیگران چه گناهی کردن

آقای کریمی رعد بزرگ ، از شما کمال تشکرو داره و کلاََ پستای شمارو خیییلی دوست داره.
چه خوب و چه با حوصله به سؤالای هممون جواب دادی .
میگم چه خوب میشه که یه اردوی گوشکنی توی تهران برگزار کنی .
حتی اگه تعداد به ۵ نفرم برسه خیلی خوبه و این یعنی قدم اول .

علی کریمی مخلص همه ی هم محلیهاش هست البته پاسخهایی که دادم نظر خودم بود همون جوری که گفتم جنسیت و میزان دید در پاسخ به پرسشها خیلی مهم هست همه ی بیناها در مورد ریزترین موضوعات از من بپرسن واقعاً از ته دل میگم ناراحت نمیشم اگه این صفت خوب یا بد در هممون باشه خیلی از مشکلات حله رعد عزیز و همه ی بیناها و نابیناهایی که در این پست حضور پیدا کردن از همتون تشکر میکنم همچنین از شما رعد عزیز خواهش میکنم این مطالبو جمع و دسته بندی کنین و در اختیار هم در صفحات اجتماعی قرار بدین تا دیگران هم استفاده کنن و تا حدودی ابهاماتشون برطرف بشه شما میتونین فیلم ایستگاه بهشتو پیدا کنین و ببینین تو این فیلم ی نابینای عاشق به تصویر کشیده شده تا حدود زیادی میتونه بهتون شناخت بده موفق باشین باز پرسشی بود نترسین بپرسی علی در خدمت هست

ولی اقای کریمی من که این سوالو از یکی پرسیدم گفتش که نه دوس ندارم بینا شم چون چیزایی که تا حالا بدست اوردم از دست میدم ! مثل تحصیلات گفتش من دیگه برام دیره که بخوام الفبای بیناها رو یاد بگیرم یا خیلی موقعیتایی ک داره اگه بینا شه از دست میده
ولی من متعقدم که با تلاش کردن میشه خیلی راحت میتونه به موقعیتای بهتری برسع و الفبای ما هم به راحتی تو یه سال حداکثرش یادبگیره

بازم سلام
یعنی پررو ندیده بودید الآن ببینید خخخخ
می‌گم با توجه به سؤالاتی که آقای کریمی جمع بندی کردند و جواب دادند گفتم چون دوستان آرایش بانوانه رو توضیح ندادند و خودم هم ازش گذشتم بگم باشد که رستگار شویم:
خب یه آرایش ساده در حدی که فرد موجه و تمیز و خانم از خونه بیرون بیاد و اینها کار خیلی آسونی هست و تقریباً همه بچه ها از پس این بر میاند البته برای اینکه حس وسواس بانوانه هم داریم مثلاً از کسی می پرسیم که ما خوب شدیم یا نه که با این سؤالات کمک اشکالات و نقطه ضعفهامون رو هم اگه باشه متوجه می شیم مثلاً من گاهی دور چشمم رو فراموش می کنم کرم بزنم یا گاهی کرم داخل ابروهام میره این نکاتی هست که بهم تذکر داده شده و بعد از کرم زدن از یه پد پنکیک برای پخش کردن یک نواخت کرم روی صورتم استفاده می کنم و با یه دستمال هم داخل ابروهام رو برای احتیاط پاک می کنم.
در مورد مداد چشم و ریمل و اینها خب من که کلاً چشمهام به این مواد حساسیت داره و در جاهایی هم که می‌خوام ازشون استفاده کنم یکی از خواهرهام برام می کشه البته اونم به سختی چون چشمهام کلاً بسته می‌شه و …..
ولی دوستانی دارم که هرچند مطلق هستند با توجه به علاقه شون به آرایش و …. به راحتی از این مواد استفاده می کنند و کارشون هم به تأیید همه می‌رسه …..

بر ملیح خانمی عزیز هم سلاام
یه چندتایی هم شوما پرسیده بودید که:
زودرنج بودن بیشتر به شخصیت آدم بستگی داره، البته شرایط و سختی های زندگی هم در اون دخیل هست و اگر شخصیتت یه ته مایه ای از زودرنجی و حساسیت داشته باشه دیگه نابینا هم باشی و مشکلات اون رو هم داشته باشی خب زود رنج هم می شی دیگه …..
البته خود من که زودرنج نیستم، دوستهام اکثراً زودرنج نیستند، البته باز فکر می کنم رنجش یه سو تفاهم هست که اگر یه مقدار هم با هم صادق باشیم و بیایم اگر از کسی رنجیدیم یا فکر کردیم کسی از ما رنجیده مستقیم بریم سر اصل مطلب و در موردش با طرف صحبت کنیم و این طوری کلاً هشتاد درصد ماجرا به کل حل میشه.
راستی این که شما دختر هستید و با دوستان دختر نابینا یا پسر نابینا برخورد داشته باشید، در صورت دختر بودن دوستانتون تفاوت هایی که می بینید خیلی کمتر و کمتر هست تا وقتی که اونها پسر باشند و این از از مریخی بودن اونها و ونوسی بودن ماها هست و میشه خیلی از موارد رو به دیدن یا ندیدن بسته ندونست.

خب من که کلاً بله یعنی دوست دارم که روزی ببینم و مطمئن باشید هر نابینایی هم این رو دوست داره و یکی از بزرگترین آرزوهاش هست، اگه نابینایی میگه که نه بدونید اون “نه” یعنی اینکه داره سعی می کنه با هر وسیله ای شرایط خودش رو بپذیره و نمی خواد با مطرح کردن آرزوهای دست نیافتنی و فکر کردن به اونها خب خودش رو اذیت کنه ولی ته ته ته ته قلب و روح و مغزش بله می خواد بینا بشه حتی اگر همه موقعیت های کنونیش رو هم از دست بده …..
البته من مثلاً اگر بینا بشم یه طورایی در مواجهه با دوستهای نابینا و نیمه بینام سختم خواهد بود یعنی خب اینکه تو ببینی و دوستهات هنوز نبینند سخته ولی ای کاش روزی دیگه معلولیتی وجود نداشته باشه و همه با هم سالم و به خوبی و خوشی روزگار بگذرونیم…..

کم بینا هم یه جایی توی یکی از قهوه خونه ها یه کم در موردش گفتم
مشکلات چشمی از صد مدل و دویست مدل فراتر هست و هرکی با توجه به مشکل چشمش یه طوری می بینه….
یه کم بینایی هست که شب ها بهتر می بینه یکی روزها، یکی کور رنگی داره یکی نداره، یکی آستیکمات هست یکی نه، یکی از گوشه چشمش می بینه یکی از وسط، یکی در حد چیز های بزرگ و کلی می تونه ببینه یکی حتی می تونه از خطوط بینایی استفاده کنه و بخونه و بنویسه.
مثلاً من شب ها به کل نمیبینم، رنگها رو تشخیص نمیدم، روزها فقط در حد رفت و آمد عادی راحت هستم و نمی تونم خط بینایی رو بخونم و بنویسم، افراد رو از رو چهره تشخیص نمیدم چون فقط کلیت اونها رو میبینم و نه جزئیات صورتشون رو ……

و سلام بر خواننده اتفاقی گرامی
سؤالی از شما ندیدم ولی در پاسخ ابهامتون خب منم با توجه به هجمه حملاتی که به کامنت اولم شده بود فکر می کردم بیشتر دوستان میاند جواب میدند ولی خب خیلی ها نیومدند ولی نمیشه این رو هم ناشی از این دونست که بچه ها بیشتر دوست دارند درددل کنند تا پاسخ بدند دونست، یعنی این یه چیز کلی هست که قابل تعمیم نیست…..
یه بینا نمی تونه همیشه انتظار داشته باشه یه نابینا و یا یه فرد با معلولیت دیگه کاملاً و با گشاده رویی به سؤالاتش جواب بده و خب این یه واقعیتی هست متأسفانه، البته خیلی وقت ها این مسأله ناشی از نوع سؤال پرسیدن و شروع گفت و گو هست، اگر من در وضعیت ناراحت و عصبیی باشم بعد یکی بیاد مثلاً به من بگه چرا عینک نمی زنی تا ببینی خب من با توجه به وضعیت روحی که در اون هستم حتماً بهش خواهم گفت به شما ارتباطی نداره ولی اگر از نظر روحی وضعیت مناسبی داشته باشم اون فرد سؤال کننده هم بدون دلسوزی و بروز حس ترحمش این سؤال رو از من بپرسه با حوصله براش خواهم گفت مشکل چشمی من ژنتیک و مادرزادی هست و عینک هیچ کمکی نمی تونه برسونه …..

راستی آقای بلوردی من هم کامنت شما رو لایک می زنم و خب توضیح نمی دم چون ناشی از یه سو تفاهم بود اون ماجرا ولیکن همون بگذریم باشد که رستگار شویم…….

من در ارتباط با دوست‌دختری اگه داشته باشم، اولا خودم صورتشو با پیش‌زمینه ای که واسش ایجاد میکنم، هم لمس میکنم و هم بو میکنم. نظرمو در مورد بوی کرم و ادکلنش میگم. سعی میکنم حتی با لمس لباس هاش بدونم چه روزی چی پوشیده و به خاطر بسپرم هر لباسیش چه خصوصیتی داره. البته نه در حد افراطی. در ضمن، گاهی وقت ها غلظت آرایش در یک بخش از صورت، مشخص میکنه که اون قسمت بیشتر آرایش شده و تا حدود کمی ی تصویر و ی فرم توی ذهنم ایجاد میکنه.
در کل، با توجه به اینکه من نابینام سعی میکنم جذابیت های دیگه ای نسبت به خودم واسش فراهم کنم ولی از پوششش و از آرایشش هم بی تفاوت نخواهم گذشت.
حتی اگه جایی بریم و لباس نامناسب پوشیده باشه جاییش پیدا باشه اگه از اون جمع یا نوع پوششش خوشم نیاد، درست مث ی دوست‌پسر بینا بهش میگم اینو دیگه نپوش یا بیا بریم اینو عوض کن بعد بیاییم اینجا.
البته که نابینایی یک واقعیت هست و نمیشه مث بینا باشم و اینو هم اونی که منو انتخاب کرده میدونه هم خودم ولی از حد اکثر پتانسیل هام واسه نزدیک شدنم به دنیای افراد بینا و برای ایجاد نقاط مشترک، استفاده میکنم.

به به . همه چی آرومه . رعععد چقدر خوشحاله .
سلااااام بر نخود بااانوی سایت. یه چی بگم به شما خخخ من فکر می کردم اصولاََ شما آرایشو در بیرون از منزل گناه می دونید خخخ و بخاطر همین جرئت پرسیدن نداشتم.
عزیزم رعد دوست داره که شما بدونید ، من واقعاََ هیچ اطلاعاتی در مورد نابینایان و کم بینایان ندارم. و واقعاََ دوست دارم با همه ی نابیناهای جهان و دنیا صحبت کنم و ازشون بخوام برام بگن کوه در نظرشون چه شکلیه و هزاران سؤال دیگه. چون مطمئن هستم جواب هر کدوم با فرد دیگه ای متفاوته .
خب من دبیر انشایم خخخخخ جز این مگه از یه دبیر ادبیات انتظار میره . شکلک رعد خودشه می لوسه و با صدای بچگانه ای میگه خانوم قاسمی ، لفطن جدی نباشید با رعععد ، من خیلی کنجیم یعنی فوضولک پر سؤههالم.
رعد جدی :من مطمئنم که اگر چند روز با نابینایان زندگی کنم دیگه سؤالی نخواهم داشت . البته الانم که با دعای شما رستگار شدم کمی تا کمرنگی کم تر شدن سؤالام.
+++ بریم سراغ مریخیای میخ میخی ، چه بینا و چه نابینا
من معتقدم البته دارم میگم من خخخ که بهتره هیچ مردی در مورد دوست دختر و یا خانومش اظهار نظر نکنه . یعنی نه بگه زیبایی نه بگه زشتی . بهتره فقط بهش ابراز علاقه کنه و همین. خب کمی باید زنهارو به عنوان یک انسان ویک روح آزاد نگریست و در مورد رفتاراش و وجود و روح نازنینش با او حرف بزنید . خخخخ
گذشت اون زمانی که زنان محتاج تمجید از زیبایی هایشان بودند. از همان زمان که زن عشق به طلا را دفن کرد ، عشق به مورد تایید شدن توسط آقایون هم به خاک سیاه سپرد.
پس الا ای آقایون نابینا ، کمی به شناخت روح و شخصیت پارتنر خویش بپردازید ههههه
همین تموم شد . بعد بشینید بگید رعد بد آدمیه . مشاوره ی رایگان هم داریم. خخخ
راستی ملیح من ، کجایی آیا ؟؟؟ به پست های دیگه هم بیا . شکلک رعد در فکر به دام انداختن و معتاد نمودن ملیح تازه وارد است . شکلک شیطانی . هاهاهاها

رعععد با عصا و لنگ لنگان به سمت خانه ی دیگری میرود .و به حاااج علی می گوید به دیده منت ، ای بزرگوار و ای صبور .
رععععد بسی از شما سپاسگزار است به خاطر این پستها . اااااما برادر من بی زحمت دم عیدی دیگه از این پستهای جالب و خیلی وحشتناک دل چسب رععععد نگذارید که بسی در محل کار و خانه ، یک بار و نه صد باره کامنت همگی را می خوانم و با خودم فکر می کنم.
واقعاََ در دنیای ناشناخته شما غرق شدم. ولی باز به روی چشم .

ملیح من ، نمی دونی که وقتی اسمتو می خونم چه لبخندی به لبم میشینه ، باور کن یه لبخند غیر ارادی . اون اسم کاربری بغض هم دیگه برو و زیر خاک چال کن و در هیچ جایی به کار نبر .
عزیز دلم پست آقای کریمی با عنوان جملات دردناک بیناها به نابیناها هم بخون ، که به کارت میاد. چون دوستات نبین هستن.
میگم ملیح آرومم ، بیا منو تو هم فکرامونو بذاریم رو هم و یه پست بدیم با عنوان نبین ها به ببین ها چطور جواب بدن ، چطور دل اونارو نرم کنن . خب اونا هم به خدا مثل شما دلشون شیشه ایه .
بیشتر بیا اینجا ، شما جووونی و پر از ایده ، چرا ساکتی ، ؟؟؟

آقای کریمی من در جواب شما به نسیم آتش ، اونجایی که گفته اید : خلقت هیچ مخلوقی بی حساب و کتاب نیست کاملاً موافقم.
گفته بودید سطحی نگر نباشیم که صد البته حرف شما صحیح است . دقیقاً تمام حرفای شمارو قبول دارم.
تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم .
یه چیز دیگه ، آقای بلوردی فرموده بود که قصد تشکیل کارگاه توجیهی در تهرانو داره . دوست دارم که شما درین کلاسها شرکت کنید چون معتقدم صبور و با حوصله هستید .
به نظرم همه دست در دست هم پیش به سوی آگاهی جامعه .
شکلک بهتره دوپینگ کنید که رعععد بزرگ اونجا با کلی سؤالات دنیوی و معنوی میاد سراغتون .خخخخ

نکته بینی خوب هست به شرط آن که اساس هیچ خلقتی نادیده گرفته نشه ولی وقتی بینایی مثلاً به خودش اجازه میده و میگه خوش به حالتون شما راحتین لباساتونه میکنن تنتون میبرنتون حموم غذا میذارن دهانتون خوب معلومه که این بینای عزیز موجودیت ی نابینا را به چالش میکشه و خوب این خیلی دردناکه چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن برای دیگران چون کوه بودن ولی در ذهن خود آرام شکستن

رعععد دست پاچس و با خودش میگه : یا خدا ، دوباره چی گفتم که کیوون شاه هم صداش درومده و میگه دقت کن. تا رعدو دق ندید خیالتون راحت نمیشه خخخخ
شکلک و اما رعد عصازنان و خندان از کنار دقت کن و احتیاط کن ها ویییییژژژژژ کنان رد میشه و میگه : خموشی خان ، به قول نخودی جااااان حرفتو تو دلت نذار و بریزشون بیرون . رعععد باید به چی دقت کنه ؟؟؟؟؟؟

صد سال خموشی سلام .
خدارو شکر که یکی داره به رعد می گه که چطور بنویس که نابیناها بهتر بخونن.
الان منظور شما از تنوین. ََ نه، یعنی چی ؟؟؟
با مثال به رعععد بزرگ بگو که چطور ننویسه و چطور بنویسه.
مررررسی از تذکرت . چون دوست ندارم جناب پارس و فی یونا خانوم نوشته های منو براتون بد بخونه.

آقای کریمی ، خب وقتی بینایی به شما میگه :
خوش به حالتون شما راحتین لباساتونه میکنن تنتون میبرنتون حموم غذا میذارن دهانتون ، این که ناراحتی نداره ، باید برای اون بنده خدا توضیح بدید که اینجوری نیست و ما مستقل هستیم.
اتفاقاً به نظر من شما خیلی خوب می تونید نظر افراد بینای نا آگاهو تغییر بدید .
البته با عمل کردن بهتر می توان به افراد ثابت نمود.
به نظر رعععد کهن سال
اصلاً نباید براتون مهم باشه که دیگران در مورد شما چی فکر میکنن.
رععد خودش این جوریه که هر کاری که در نظرش درسته انجام میده . خخخ برام هم مهم نیست که دیگران در مورد من چی فکر میکنن. خخخ

ببین رعد عزیز همیشه این جور نیست بعضی جاها نمیشه این جوری فکر کرد این نظر همه جا کار ساز نیست این جا هر چی تو دلتون هست بپرسین راستی شما که میخواستین شکایت منو ببرین پیش مدیر اعظم چی شد خَخ هاهاهَههَههاههَه

رععد یه خنده ی رعد وار گوش خراش سر میده و میگه : رو هوا یه چی گفتم.علی جان شما چرا کشش میدی ؟؟ هههه
کله گنده ها و آقازاده ها و رئیس رؤسای اینجا دل خوشی از رعد بد صدا و فضول و قانون نشناس ندارن.
از تو چه پنهووون همون شب که جوابمو ندادی ، شبونه راه خونه ی مدیر اعظمو پیش گرفتم ، وقتی رسیدم و عرض شکایت کردم ، چناااان محکم با عصای فولادیش بر سر من کوفت ، که دوباره تبدیل به رعععد آسمان شدم . واکنون از فراز آسمانها با شما سخن می گویم. هاهاها.
یه سؤال : تا حالا شده با خودت بگی رعد و برق چه شکلیه ؟؟ آسموون و ماه و ستاره ها چه شکلین ؟؟
تا حالا شده که حسرت زیاد بخوری و با خدا دعوا کنی و ازش شاکی بشی .؟؟؟
میدونی چرا این سؤالارو می کنم ، آخه خودم تو این دنیا فقط با طبیعت و نگاه به آسمون و درخت و غیره حس خوب پیدا می کنم.
از مسیر خونه تا سر کار ۱ ساعت با ماشین راهه و اصلاََ تو سرویس با کسی حرف نمی زنم و فقط به آسموون و بیابون نگاه می کنم. و از نگاه کردن به طلوع و غروب خورشید خسته نمی شوم. البته تا حالا یه آدم مثل خودم ندیدم. طلوع خورشیدو به همه نشوون میدم و میگم نگاه کنید که چه خوشکل و زیباس ، اما اونا یه نگاه گذرا میندازن .
به فیسبوک هم که میرم فقط در حال سیو و ذخیره عکسهای طبیعت که اونجا گذاشتن هستم. و منی که تمام وجودم با نگاه کردن به آسمان و کوهو درخت ، شاد می شود ، با خودم می گویم : نابینایان باچه شاد می شوند ؟؟؟
آرزو دارم که برای یک بار هم که شده نابینایان ، از دیدن طبیعت لذت ببرن .

سلااام باران جونم میدونی چرا بهت میگم باران چون این اسم را خیلی دوست دارم مرسی که شدی سفیر ما میدونستی اونهایی که دوتا شغل دارن باید از یکیشون استعفا بدهند خخخخخ از اینکه همچین دوست خوبی مثل تو دارم خیلی از خدا سپاس گزارم عزیزم بازم ممنون که فرهنگ سازی میکنی آقای کریمی از شما هم ممنون هستم که این پست را گذاشتین مرسی چون باعث شد من دیدم را نسبت به سوالهای بیناها تغییر بدهم حق با شما و همه ی اونهایی هست که میگن بیناها از این حرفها هیچ قصد بدی ندارن واقعا بهم ثابت شد تا حالا خیلی ازشون ناراحت میشدم نه تنها من ناراحت میشدم بلکه همه ی دوستان همنوعم ناراحت میشدن سعی میکنم همان طور که دید خودم را تغییر میدهم دید دوستانم را هم تغییر بدهم تا بعد

سلام بر مهدیه ی عزیزم. نرررررو . خواهش میکنم بیا.
شما تهرونی نیستید ؟؟
حس می کنم باید خیلی کم سن و سال باشی . قربونت برم حدس میزنم زیر ۲۵ سال باشی.
شما نابینای مطلق هستی ؟؟؟
خب یه فکر بکری به سرم زد ، که می خوام به شما نابیناها یاد بدم که حااال این ببین های کنجکاو و فوضولو حسااابی جا بیارید و به قول رعد بزرگ کفشونو دست حقشون بذاری خخخ تا میتونید بهشون بگید که فلان چیزو برای ما توضیح بدید که چه شکلیه خخخ باور کن که کار سختیه .
مورد دوم همه ی کاراتونو بندازید گردنشون خخخ تا بفهمن که ناتوان فرض کردنه نابینایان چه عواقبی داره.
دوست دارم با تو دخمل مهربوتر از خودم که تو باشی بیشتر آشنا بشم.
رعععد بزرگ داره با خودش میگه : این خوشکل خانومه مهربون و با محبت ، منو کجا دیده، چرا من توی این محله نندیدمش ؟؟؟؟؟

رعد عزیز من هیچ درکی از دیدن ندارم پس نمیتونم درکی از طبیعت هم داشته باشم البته حسش میکنم از خدا هم شاکی بشیم یا نشیم هیچ فایده ای نداره ببین رعد عزیز ی سری از چیزا هست که به غیر از چش با هیچ حس دیگه ای قابل درک نیست مثلاً غروب خورشید که میگن خیلی غمگینه برا ما قابل درک نیست چون به غیر از چش با هیچ کدام از حواس قابل درک نیست ی چیزی نپرسیدی نابیناها ابری بودن هوا را از کجا میفهمم بگو ببینم منم کمکت میکنم جواب بمونه برا سری بعد بهت میگم

قبلاََ پرسیده بودم از یه نفر توی این سایت. گفتن که وقتی هوا آفتابی باشه نور خورشیدو حس می کنیم و خیلی خوب تشخیص می داد چی به چیه .
اگه دعوا مواس ، منم راه بدید . عاشق کل کل هستم. خخخخ
البته در دنیای مجازی . خخخ
منم هزاران سال آوای خشن و رعد وار هستم. خخخ من باشما رقابت می کنم ولی در تابستان. خخخ

خیلی خوبه . خب رعد و برق که رنگ نداره . دقیقا مثل این میمونه که آسمون داره عکس می گیره.
واااای چه خوشحال شدم. البته من بیشتر به تصاویر رعد و برق نگاه میکنم.
من تصویر لاین و وایبرم تصاویر رعد و برقه و همه خیلی ازم شاااکین خخخ میگن آدم یاد روز قیامت میفته . این عکسای وحشتناک چیه ؟؟ ولی من خودم عشق آسمون و رعد و برقم.
خموشیه عروضی مرسی که به من یاد میدی چطور بنویسم. باورت میشه الآن که رفتم و امتحان کردم فهمیدم کلمه ی اتفاقا رو من همیشه یک بار دستمو فشار میدم. در حالی که باید دوبار زد که تنوین ََ درست نوشته شود .
واااااای با خودم میگم که نابیناها چطور این خط مارو بلد نیستن مثل ما بنویسن ولی اونارو یاد گرفتن !!!!
واقعا خیییلی همتون محشر هستید .
خموشی جان در رابطه با تشبیه رعد و برق به عکس گرفتن ، یه داستانک خیلی جالب هست ، شنیده ای آنرا آیا ؟؟؟ اگه نشنیده ای برایت و برایتان بفرماییم.

شوخی کردم آخه شما شدی صد سال تنهایی منم گفتم بشم صد سال نابینای صد سال بی همدمی صد سال گرفتگاری صد سال بی کسی صد سال بی توجهی صد سال بدبختی و خیلی از صدهای دیگه حالا با این همه کجا من استادم جناب

عروض الدوله ، نترس بابا ، منم با تو هستم. بیا بریم ، ما دو تا با شعر و شاعری شکستش میدیم.
آهای علی بابا ؛ من و خموشی با هم یه دنیارو میشکنیم. صد ساله با سکوت سرشار از ناگفته هاش ، رعععد بزرگ هم با صدای مرگ وار و طبل گونش خخخ
نفسسسس کشششش ، دا را دا دام.

تقدیم به صد سال تنهایی بخاطر تشبیه زیبای رعد و برق به عکس گرفتن. یعنی می خوام برم به همه بگم که نابینایان بهتر از شما تشبیه سازی میکنن.
داستان دخترک و رعد و برق
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت . با اینکه ها آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود ، دختر بچه طبق معمولِ همیشه ، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر که شد ،‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد ، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود ….. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید ، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد. اواسط راه ، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود ، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او می ایستاد ، به آسمان نگاه می کرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می شد. زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند ، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید :” چکار می کنی ؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟” دخترک پاسخ داد،” من سعی می کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می گیرد.”
باشد که خداوند همواره حامی شما بوده و هنگام رویارویی با طوفانهای زندگی کنارتان باشد. در طوفانها لبخند را فراموش نکنید.

سلام من تو را جایی ندیدم اما ندیده عاشقت شدم باران جونم نه من تهرونی نیستم درست حدس زدی عشقم بیست و دو سال دارم سال آخر رشته ی علوم تربیتی از دانشگاه پیامنور هستم اهل استان کرمانم عزیزم منم خیلی دوست دارم بیشتر باهات آشنا بشم بیا با هم مسافرت کنیم هر سوالی داشتی بگو جواب میدهم راستی من کمبینا هستم مادر زادی تازه با این محله ی خیلی خوب آشنا شدم تا بعد عشقم

مهدیه عزیزم میدونستی که رعععد کهن سال ۳۶ ساله ؟؟؟؟ولی تو ۲۲ ساله و امروزی و من یه پام توی گوره و د موده هستم.
اما نگرون نباش ، چون همیشه با دخترای نوجووون دمخور بودم ، خوب جووون مووونارو درک می کنم. هههه
پس یه جورایی آدرس ایمیلتو به من بده باقیش با خود رعععد .
از تو به یک اشاره ، از رعععد به سر دویدن.
مهدیه جون راستی متوجه شدم که کامنتات میره توی صف انتظار !!!
عزیزم چرا کاربر اینجا نمیشی که نری تو صف خخخ
کم توی صف عمرمون تلف میشه ، اینجا هم میخوای بری تو صف تأیید ؟؟

صد سال ساکتی ، کیووون شاه عروضی ، رعععد حکیم بهت پیشنهاد میده قبل از اینکه جفت پا وارد قبر شوی ، بروی به پستت سر بزنی و ملتتو منتظر نذاری .
از علی خان کریم منش یاد بگیر خخخ با اینکه یه پست جدید زده ولی هنوز به اینجا میاد و جواب رعععد کنجکاوو میده .
برو و سر و ته پستت رو به هم بیار ، چون خوبیت نداره که جوابه افرادیو که دیر رسیدن ندی .

سلام راستش همیشه برام سوال بود چرا کامنتام اینقدر دیر میان بالا مرسی که بهم گفتی آخه من خیلی از اینترنت سر در نمیارم خیلی اتفاقی با این محله آشنا شدم حالا فهمیدم که باید ثبتنام کنم اما نمیدونم از عهده اش بر بیام یا نه راستی این آدرسم هست mahbig2015@gmail.com خوشحال میشم باهات بیشتر آشنا بشم عزیزم شاید هرکس این کامنت را بخوان کلی به بی صوادی من بخنده اما چیکار کنم بیشتر از این بلد نیستم باید از فردا دنبال کمک رسانی باشم در جهت بیشتر شدن اتلاعات اینترنتیم راستی یادت نره من جوانم نه نوجوان خخخخ ناراحت نشی شوخی کردم باران جونم به امید دیدار

سلام و صبح بخیر.
درست حدس زدی علی آقا .
ولی خب رعععد در هر حال از شما بخاطر این پست خوبتون تشکر می کنه .
توی قهوه خونه وقتی بیشتر با بچه ها حرف میزنم ، بیشتر با دنیای نابیناها آشنا میشم. و شاید هم یه جوری ناراحت میشم که چقدر نابیناها برای من ناشناخته هستند.
بازم خیییلی ممنون

من آرزوم این هست که هر که هر پرسشی از ما داره به جوابش برسه
بیناها باید از قشنگیهای دنیا برا ما بگن و ما هم باید از ناگفته های دنیا براشون بگیم ناگفته هایی که تا نابینا نباشی هرگز درک نمیکنی
امیدوارم تونسته باشم با انتشار این پست کمی شماها را به دنیای خودمون آشنا کرده باشم
اگر پرسشی داشتین و من نامفهوم پاسخ دادم یا نتونستم شما را قانع کنم و یا حتا باعث رنجش شما شدم از ته دل ازتون معذرت میخوام
موفق باشین

آقای کریمی ، رعععد بزرگ خیلی از شما ممنونه . شما خیلی بزرگواری.
راستش دیشب توی قهوه خونه درباره غذا خوردن صحبت شد ، ومن فهمیدم که وااای من اصلاََ درکی از دنیای شما ندارم.
کم کم دارم علت زودرنج بودن بعضی از نابینایانو کشف میکنم.
ولی هر چه بیشتر از شما می فهمم بیشتر به دنیای شما و دوستی با نابینایان علاقه مند میشوم .
خیییییلی در نظر من شما خلاقید . بالاخره یکی تو این سایت به فکر دل بیناها هم افتاد .

آقای کریمی ، اگه شما با دختری آشنا بشید و همه جوره از اون دختر خانوم خوشتون بیاد ، ولی دیگران بهتون بگند که خیلی زشته !!! شما چکار می کنید ؟؟؟
در ضمن شما از صدای این دختر خانوم خیلی خوشتون بیاد .
این سؤالو قبلاََ از یکی دیگه پرسیدم ولی به نظر من دیدگاهها فرق می کنه .
البته این سؤالا خصوصیه ولی خب برای من مهمه خخخخ

امروزه با پیشرفت علم خیلی کارا میشه کرد
به نظر من اگه کسی کسیو دوست داشته باشه هیچ چیزی نباید باعث جداییشون بشه
تا حدود زیادی هم میشه به طرف مقابل زیبایی برگردوند با علم امروزی اینا که دیگه کاری نداره

علیک سلام به پسر کنجکاوم . مثل اینکه تو هم مثل من پر از سؤالی ؟؟؟
من اسمتو گذاشتم خواننده ی یی هویی ههه جونه من واقعاََ شما هم بینا هستی ؟؟
البته استفاده از علامتای نوشتاریت مثل (-) نشون از بیناییت داره .
ولی چرا سؤالات مثل بیناها نیست پسر خوبم ؟؟؟
ملیح من از تو هم دیگه خبری نیست چرا اونوقت ،
خواننده یی هویی و ملیح بیایید مثل رعععد بزرگ کاربر اینجا بشید دیگه . من دوست دارم به اندازه تعداد نبین ها ، ببین هم اینجا باشه خب .. اینم تقدیم به دوست بینامون $$

آقای کریمی ، شده با شنیدن صدااای یه نفر بهتون احساس ناخوشایندی بهتون دست بده ؛ منظورم اینه که با خودتون بگید این فلانی چقدر بد جنسه یا معلومه چقدر دوروئه .
ما معمولاََ با دیدن قیافه ی آدما این حس بهمون دست میده .
دوست دارم ، تا همیشه به این پست سر بزنید ؛ البته یه دختر نابیننای تهرانی پیدا کردم . به محض اینکه ببینمش دیگه کمتر مزاحمتون میشم ؛ البته من یه اخلاق شیکی که دارم اینه که دوست دارم نظریاته همه رو بشنوم هههه چون به تعداد آدما احساسات و افکار متفاوت وجود داره .
یه سؤال شخصی ، شما حاضرید با یک دختر نابینا ازدواج کنید ؟؟
بخاطر این می پرسم که بیشتر آقایون نابینا ترجیح میدن با یه دختر کم بینا و یا بینا ازدواج کنن .

سلااااام و صد سلااااااام بر پریسیرت سااااایت خخخ
همه رو طوفان ببره ، پریو نسیم نااااز میکنه .
خوبی آیا ؟؟؟بیشتر از ده روزه اینجا آماده به خدمتته .
من در حدود ۸ سؤال پرسیدم ، به هر کدوم خواستی جواب بده . راستی یه پست دیگه با موضوع نابیناها از چه حرفایی ناراحت میشن هم هست اونجا هم سر بزن.
دخترا بیایید و جواب بدید .
آقا علی مثل اینکه تازه داره این پست روغن چیز ببخشید رونق می گیره هههههه

سلاااام بر خواننده یی هویی .
خوبی پسر پر ز احساسم. شما باید به آدرس Gooshkon2020@gmail.com ایمیل بزنی تا مدیر بزرگ خودش بهتون بگه چکار کنی .
یعنی چی ثبت نام بسته بود ؟؟.
باید این مرحله رو اول طی کنی تا بعدش بهتون بگه چکار کنه .
این سایت باید پر باشه از افراد بینا ،اینجوری خیلی بهتر میشه .
راستی به رعد بزرگ بگو چند سالته .
درست حدس زدم که مریخی و یه شاااخ شمشود هستی ؟؟؟
راستی فعلاََ کامنتت منتشر نشده ولی من از یه جاهایی میرم و سرک میکشم خخخ
به امید دیدار یی هوویی ههههه
اینجا کسی ، کسی دعوت نمی کنه پسرم خخخ خودت باید به همه افتخار بدی

خواننده ناگهانی میشه به بابابزرگ رعد بگی چه طور با اینجا آشنا شدی ؟؟؟
این سؤالو همه ی نبین ها ازت میپرسن.
تازه دارم می فهمم که چرا وقتی تازه اومده بودم اینجا همه شک داشتن که من بینا هستم خخخ
خودم هم الان به تو کمی تا نیمچه رنگی مشکوکم ، میگم نکنه نبینیو مارو گرفتی ؟؟؟ هههههه
شوخی کردم ناگهانیه یی هویی

به رعد:
یکی از اعضای سایت دعوت کرد.
اینکه دو به شک باشین حال میده.
اسم اون یه نفرم نمیگم. التماس نکن.
میدونم که باید ایمیل بزنم به مدیر
مدیر ایمیل من رو داره. همینطور بقیه که کامنتا رو میبینن احتمالا همینطور.

جواب سوالهای اول رعد:
عزیزم ببین فرقی نمیکنه کی نابینا باشه
ببین کسی که نور رو میبینه هم نابیناست چون خیلی چیزها که باید ببینه نمیبینه
۱- جذابیت بچه حسیه عزیزم ببین وقتی من یه بچه رو بغل میگیرم احساس خوبی بهم دست میده و اون محبت رو حس میکنم
حتی اگه نبینمش بچه رو دوست دارم چون دوست داشتنیه و این عاطفه هم نسبیه بعضیها اصلاً بچه دوست ندارن بعضیها مثل من عاشقش هستن
۲-رنگها رو یه نابینای مطلق نمیتونه متصور بشه ولی من که یه کم میبینم میتونم تقسیمشون بکنم به طبقه ی سیاهها و سفیدها بعضیها از این هم بیشتر میبینن و رنگها رو کاملاً تشخیص میدن پس این هم نسبی و متفاوته و به مقدار دید مربوطه
۳- خوش تیپی و خوش لباسی یه خواسته ی ذاتیه و به دیدن مربوط نیست ببین وقتی من خوش تیپ هستم و همه منو تعریف میکنن و میگن لباسهاتو از کجا گرفتی خیلی قشنگن من انگیزه پیدا میکنم که تند تند لباسهای بهتر از اینی که دارم بگیرم و لباس کهنه نپوشم
اگه کسی به ظاهرش اهمیت بده خواه ناخواه ببینه یا نبینه به سمت خوش لباسی و خوش تیپی میره
۴- تقریباً وقتی سه چهار سالم بود مادرم بهم توضیح میداد که من نمیتونم مثل اونا ببینم و شرایط رو برام آماده میکرد مثلاً بهم میگفت که این کتاب رو من میتونم بخونم ولی تو نمیتونی چون دیدت کمه و تو باید یه کتابهای دیگه بخونی که باید از دستت کمک بگیری خب همسالانم هم بینا بودن و کاملاً مشخص میشد که من نابینا هستم
۵- این که نظر لطفته ببین وقتی یه حس در یه نفر نیست اون حس بین حواس دیگه تقسیم میشه وقتی من نمیبینم پس راحت تر و بهتر تمرکز میکنم و دقتم بیشتره پس شماها فکر میکنید که باهوشتر هستم
ببین وقتی من جارو برقی میکشم حتی یه چیز کوچولو هم از زمین نمیشه پیدا کرد ولی وقتی خواهرم این کارو انجام میده چون حواسش مثل من جمع نیست این کارو به تمیزی من انجام نمیده
۶- خیلی برام مهمه که زیبا باشم البته نه اینکه خودمو زیبا کنم نه من باید به ظاهرم طوری برسم که با یه بینا مو نزنم
تو عکس منو دیدی و میدونی که چشمهای من معلوم نمیکنن که من نابینا هستم پس باید ظاهرم مثل افراد بینا باشه و طوری نباشه که شلخته به نظر برسم
البته کسانی که از ظاهر چشمهاشون معلومه که نابینا هستن هم باید به زیبایی خودشون اهمیت بدن و با مرتب پوشیدن و مرتب بودن ظاهر تو اجتماع باشن
۷- کوه رو کاملاً درک میکنم چون تابستونا میرم کوهنوردی
۸- تو خوابهام هم مثل الآنم هستم یعنی همه همینطور هستن کسی که نیمه بیناست خوابش هم همونطوره کسی که مطلقه خوابش همونطوره و خواب و بیداریمون فرقی نمیکنه
برم سوالات بعدی رو بخونم برمیگردم

۱- از پیر شدن تصورم اینه که پوستشون شل و افتاده میشه بدون اینکه ببینیم اگه دست یه فرد پیر رو بگیریم از پوست شل و شکننده ی اونا میشه فهمید پیر هستن
۲- با بو میتونیم فرق سیب زرد و قرمز رو متوجه بشیم ببین حتماً این رو امتحان کن چشمهاتو ببند و دو تا سیب رو بذار روی میز بعد بدون اینکه نگاه بکنی بردار بوشون کن بوهاشون کاملاً متفاوته
۳- گوجه سبز که خیلی تابلوه آره کاملاً زود میتونم تشخیص بدم همه ی میوه ها رو میشه با بو کردن و لمس تشخیص داد میتونی چشمهاتو ببندی و میوه ها رو بو کنی یا لمس کنی
۴-من نمیتونم توصیف نابیناییش بکنم چون دیدمش ولی نابیناهای مطلق نمیتونن تصوری از رنگین کمون داشته باشن چون ندیدنش اینا دیدنیه و قابل تصور نیست مثل رنگها

آفرین به این حوصله پری سیرت فرشته رخسارم. خیییلی زحمت کشیدی .
خواننده ی ناگهانی بابا ، شما دیگه سؤال مؤال نداری ؟؟؟
هر چند فک کنم یکی از دوستات نابینا باشه .
حجّاقا کریمی بیا که این پست عجیب مجیب داره با صفا میشه. البت با صفاتر خخخ
پریسیما خیلی ممنون و یه دنیا تشکررررر
بگیر این دسته گلارو .

سلام رهگذر
تو سوال اولتون دیدگاهها متفاوته بعضیها میگن حکمت بعضیها چیزهای دیگه و به نظر من اصلاً مهم نیست چیه مهم اینه که ما نابیناییم خخخ
دوست ندارم جای معلولیتهای دیگه باشم چون هر معلولیت دیگه ای رو سخت تر از نابینایی میدونم البته دلیلش هم اینه که به نابینایی عادت کردم
دوست ندارم تو یه شهر پر از معلول زندگی کنم معلولیت در کنار اقشار دیگه ی جامعه قابل تحمل تره و زیاد به چشم نمیاد دوست دارم پیش سالمها فعال و مفید جامعه باشم
اول باهاش صحبت میکنم اگه قبول کنه بچه ی دیگه ای بیاریم ازدواج میکنم وگرنه نه البته کسانی هستن که تصمیم میگیرن تا آخر عمرشون بچه دار نشن و این هم ممکنه ولی سخت

بغض عزیز خوش اومدی
امیدوارم بیشتر ببینیمت
ببین به gooshkon2020@gmail.com ایمیل بزن با مدیر در ارتباط باش تا ثبت نامت کنه
عزیزم نابیناها زود رنج نیستن بعضی وقتها بعضی حرفها خیلی به آدم بر میخوره فکر کن همش میگن تو دلت روشنه و کمبودی نداری و از این حرفها بابا مگه تو تو دل منی ببینی روشنه یا تاریک خخخ
ببین در کل اگه درک متقابل باشه هیچ کس ناراحت نمیشه
من اگه پول داشتم میرفتم برای معالجه ولی خب ارزش هم نداره ها چون ما دیگه به این زندگی عادت کردیم ولی اگه رایگان باشه صد درصد میرم خخخ

نه ایشا لله که بینا بشید همتون .
به نظر من هیچی زیباتر و دل نشین تر از نگاه کردن به آسمون و غروب و طلوع نیست .
نگاه کردن به کوه به درخت ، به گل ؛ وااااااای من تنها با اینا آرامش میگیرم . و نگاه کردن به طبیعت به من شوق زندگی و عشق میده .
البته همه به من میگن تو دییییونه ای ههههه
ولی ساعتها به ابرها و حرکت اونا نگاه میکنم . حتی از نگاه کردن به بیابون هم لذت میبرم. وقتی به آسمون و بارون نگاه می کنم همه به من میگن مگه عاااااشقی ؟؟؟
منم لبخند میزنم و تو دلم میگم آره ؛ من عاشق آسمون و طبیعت هستم.

به نظر منم نابینایی بهتر از معلولیتای دیگس . اونی که فلجه که کااارش خیلی سخته . حالا نمیدونم که ناشنواها مثل شنواها همه چیو درک میکنن یا نه ؟؟؟
البته یه بار یه ناشنوای بزرگسال دیدم که تو سن ۳۰ سالگی تازه رفته بود مدرسه . دست خطش واقعاََ عااااالی بود و نقاشیشم حرف نداشت.
اصلاً نمی تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. به قدری منو نگاه می کرد که داشتم خفه میشدم و یه چیزایی هم به هم گفت که نفهمیدم چی گفت .
ولی با خودم گفتم این چه درکی از کلمات داره . اون موقع ۲۰ سالم بود و پیگیر روحیاتش نشدم.
در هر حااال به نظرم نابینایی خیییلی بهتره .
راستی معلولیت به چه مواردی اطلاق میشه ؟؟؟

سلام خواننده
من شخصاً شما رو دعوت میکنم به گوش کن بیایید و با قدوم مبارکتون ما رو سر افراز کنید و محله ی ما رو منور کنید
به مدیر ایمیل بزنید و اینجا ثبت نام کنید
ایشون کمکتون میکنن برای ثبت نام حالا آدرس ایمیل:
gooshkon2020@gmail.com

به نظر من هم ما کارهایی که به تمرکز احتیاج داشته باشه بهتر انجام میدیم و خب اکثر نابیناها تو موسیقی متبحر هستن
دیگه حافظه ی بهتری نسبت به بیناها داریم و دیگه کارهایی که اونا با بی دقتی انجام میدن ما با دقت فراوانتر و کاملتر و بهتر از اونا انجام میدیم اینا تجربه ی شخصی خودمه
منتظر حضور سبزتون تو محله هستیم

سلام بر مهدیه ی پر جنب و جوش و مثل خودم مهربون .
به به آقای کریمی . بیا و بین که سر و کله نبین ها داره کم کم پیدا میشه .
شکلک رعد از خوشحالی داره دوباره تبدیل به رعععد آسمونی میشه. خب یادمه اون اول پست گفتی خندت میگیره به سؤالای رعععد خخخخ
پس حالا خنده خنده برو به سؤالای من و بقیه با خنده جواب بده هههه هووهووو هییی هییییی

اومدم جواب بدهم به خانم معلم عزیزم اما صد آفرین یادت نره ترتیبشون را فراموش کردم لطفا کسی خورده نگیره ۱ من رنگها را تقریبا تشخیص میدهم ۲ تو خواب هم همین قدر میبینم کاش یکبار خواب میدیدم که میبینم خیلی خوب میشد ۳ من عاشق بچه هستم البته بعضی از حرکاتشون را که نمیبینم از بیناها میپرسم البته اگر خیلی باعث شگفتی بیناها شده باشه ۴ وااای عاشق زیبایی هستم و معمولا لباسهام را برای بیناها توضیح میدهم که چه چیزی مد نظرم هست بعد اونها برام انتخاب میکنن ۵ کوه را که میبینم دیگه لازم نیست تصورش کنم ۶ خداییش قدیما من دفتر تلفن بودم هرکس شماره میخواست به من زنگ میزد اما الان پیر شدم دوباره میام به امید خدا

استفاده از قاشق خداییش آسونه اما بریم سراغ چنگال که من فقط تو محمونیهای خیلی رسمی استفاده میکنم اون هم سخت چون یک کم میبینم برام آسون تر از نابیناهای مطلق هست یادم نیست از کی فهمیدم نابینا هستم اما از وقتی وارد دبیرستان شدم تازه فهمیدم که واقعا با بیناها فرق دارم چون درسام سخت شده بودن تو راهنمایی که بودم معلمها خیلی دوستم داشتن حتی معلمهایی که بهم درس نمیدادن اما تو دبیرستان خیلی اذیت شدم یادش به خیر نباشه

مدیر محترم سایت ما بیناها کم حوصله ایم. کامنتامون رو زود تایید کن لطفا.
اما یه سوال یی هویی اومد تو ذهنم.
اگه روزی بینا بشین چه چیز یا چه جایی رو دوست دارین اول ببینین؟ لطفا همه پاسخ بدن اگه نه خیلی بدین

سلام خوب وقتی یک چیزی کثیف باشه اگر دست بکشید روش و با دقت لمسش کنید متوجه تمیزی یا کثیفی اون جسم خواهید شد ما وقتی جارو میکنیم در زمان راه رفتن متوجه میشیم که آیا آشغال روی زمین هست یا نه سوال آخرتون خیلی سخت خیلی چیزها را دوست دارم ببینم دوتاش که از همه مهمتر هست را میگم یکی گنبد آقا امام رضا چون من کمبینا هستم و از دور نمیتونم ببینمش و دومیش دوست دارم کتاب بخوانم بازم اگر سوال داشتی بگو من جواب میدهم چون فکر کنم بیکارتر از من کسی نیست همه الان در حال انجام کارهای عیدی هستند تا بعد یا حق

سلام بر خواننده ی اتفاقی
همون طور که بچه ها گفتن ما لامسه ی قوی ای داریم من با پام هم میتونم مثل دستم آشغالها رو احساس کنم
دیگه وقتی مرتب از یه جا شروع کنی تمیز کردن یا جارو کشیدن صد درصد تمیز خواهد شد
برای لک و اینا هم بعد از تمیز کردن اگه شک کنم تمیزه یا نه از یه بینا میپرسم
نمیدونم دوست دارم کیو ببینم ولی فکر کنم دوست داشته باشم چهره ی خانوادمو ببینم و بعدش مییرم سراغ آینه و حسابی خودمو میبینم
اگه ثبت نام کنید راحت میشید پست مدیرو ببینید

سلام
منم دوست دارم خودم را ببینم خیلی دوست دارم یه آینه بگیرم جلوی خودم و خودم را تو اون ببینم وای چه حالی داره
من همیشه به دوستام میگم شما جای چشم های ما هستید و آینه ی ما هستید هرچی عیب تو پوشش یا خوردن یا چیز های دیگه ای میبینید باید به ما بگید ما ناراحت نمیشیم
در مورد جارو من و دوستم همیشه وقتی میخوایم جارو کنیم میشینیم و جارو میکنیم و از دستامون کمک میگیریم
گرد گیری هم خوب همیشه انجام میدیم چه تمیز باشه و چه کثیف باشه
البته اگر بخوای بفهمی که گرد و خاک هست یا نه میتونی دست بزنی مثلا روی میز و بعد دستت خاکی میشه در ضمن میتونی دستت را بو کنی میبینی که بو خاک میده
البته ما این کار را نمیکنیم.

سلااااام و صد سلاااام.
رعععد بزرگ خیییلی خوشحاله هم بخاطر بارش بارون و هم بخاطر حضور بانوان محترم.
خععععلی خوشحالم شدم .
دوستتون دارم ؛ باور نمی کنید ؛ خب به من چه.
عمراََ وقتی تو دنیای حقیقی ببینمتون بهتون بگم دوستتون دارم .
پس بازم میگم چه خوب کردید که اومدید اینجا .
میگم مشخصه که مست بااااااااااااااررررررونم نه ؟؟؟؟خخخخ
واقعاََ وقتی باااارون میاد مثل دیونه ها و مستها حرف میزنم. خاخاخاخا
خانم کاظمیان مهدیه جون پریسیمااااا مرسی که اومدید . فداااای شما
من برم با یاد شما زیر بارون توی خیابون .

سلام بر رعد بزرگ و عزیزم منم دوووست دارم راستی عاشقه بارون هم هستم به جای من هم قدم بزن بابا بزرگ با محبت من میگم دیشب تو یکی از کامنتهات اسم از کلوچه آورده بودی وااای من عاشق کلوچه هستم صبح داشتم خواب کلوچه میدیدم زووود من کلوچه میخواهم خخخ یعنی میخواهی بگی من شکمو هستم اگر بگی گریه میکنم

ساکتی همه ی محل میدونن که رعععد بزرگ اند فمنیسمه خخخ
افتخار میکنم به این موضوع خخخ
راستی مهدیه جون میشه بگی تو خواب چطور کلوچه رو دیدی ؟؟؟
البته میدونم که دقیقاََ همونجور که تو بیداری میبینی . ولی یه سؤال از همه ی نابیناها ؟
تو خواب هم برای شناخت لمس می کنید ؟؟؟
آخه یه بار مهدی تعریف کرده بود تو خواب سگ دیده ، همش تو ذهنم میگم : یعنی توی خوابش
سگ را لمس کرده بود که متوجه شد ؟؟؟ یا از صداش فهمید
نبین های عزیز کوه ، دریا ، جنگل ؟؟ کدومشونو دوست دارید ؟؟؟
من بوی دریارو دوست ندارم ، فقط نگاهش میکنم ولی زیاد شااااادم نمی کنه . در عوض بوی جنگلو خیلی دوست دارم صداشم که محسور کنندس
ولی کوه ، واااای هم بوش ، هم قیافش و هم صدااااش خیلی برام خاص و دوست داشتنیند .
چقدر دوست دارم خوانندگان متن من بیناییشونو به دست بیااارن.

برررررو یه گوشه بشین . برو به پست عمو حسین که خلاصه قهوه خونه رو نوشته اونجا یه متن برای بانوان گذاشتم و متوجه میشی که چی میگم
خب معلومه که زنان از مردان ضعیف ترند . من همیشه میگم در ایران زن بودن یه جور معلولیته .
این نظر منه .
من از اینکه یک زنم اصلاََ رضایت ندارم.
البته مرد بودن هم برایم جذابیت ندارد . چون در نظرم مردها موجوداتی یک بعدی هستند . خخخخ
دوست نداررم مثل مردها روحم این همه محدود باشه .
از زن بودن هم متنفرم ولی سعی میکنم از لحظه لحظه زندگی لذت ببرم. فعلاََ که خییییلی خوشحااالم. منو یاد زن بودن و بد بختیاااش نداز .
حال من خوب است، اما با تو بهتر می‌شوم
‌ آخ‌… تا می‌بینمت، یک جور دیگر می‌شوم‌
با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند
یاسم و باران که می‌بارد، معطر می‌شوم‌
در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری
‌ آسمان وقتی که می‌پوشی، کبوتر می‌شوم
‌ آن­قَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو
می‌توانم مایه‌ی ـ گه­گاه‌ـ دلگرمی شوم
‌ میل‌، میل توست‌، امّا بی تو، باور کن‌ که من
در هجوم بادهای سخت‌، پرپر می‌شوم

سلام عزیزم آخ گفتی کلوچه ببین رعد بزرگ کلوچه تو دستم بود و لمسش کردم راستی من وقتی به دریا نگاه میکنم آرامش میگیرم اما از کوه خوشم نمیاد جنگل هم عالی هست چون درخت داره و هواشم که خیلی خوبتر از خوبها هست البته بگم دریای خلیجه فارس را بیشتر از خزر دوست دارم هرچی سوال داشتی بگو با جون و دل جواب میدهم راستی اگر یک روز از من بپرسن که آیا دوست داری پسر باشی میگم نه چون مردها موجودات عجیبی هستند البته این نظره من هست

برسد به چشمان خواننده ی یی هویی یا ناگهانی خخخخ
اول خوبس حالتون ؟؟ چِدَ ؟؟
چرا میگی بیناها کم حوصله هستن ؟؟؟ شوخیشم خوبیت نداره پسرم ؟؟؟
خب نگفتی کی این سایتو بهت معرفی کرده ؟؟؟
این دنیا اگه ساده و یک رنگ باشی همه ازت سوء استفاده می کنن ، مگه این که آدم برای خودش اصولی و قوانینی داشته بااااشه .
افتاااااد پسرم ؟؟؟؟؟
رعععد بزرگ دوست داره درباره ی نابینایی سؤال بشه . مورد سوء استفاده شدن یه موضوع
عمومیه خخخ
حالا به من بگو تا حالا شده با خودت فکر کنی ؛ که نابینا شدی ؟؟؟؟

سلام به رعد سلام به همه
سوء استفاده به خاطر نابینایی فرق داره.
مثلا پول رو کمتر بدن یا….
یکی از اعضای همین سایت که همکار هم هست معرفی کرده.
هم فکر کردم هم تصور هم امتحان برای چند ثانیه. حتی رانندگی با چشمای بسته کردم البته فقط چند صد متر.
دروغ چرا من یکی از پسش بر نمیام.
همین سؤالو خودت جواب بده

سلامی دوباره
در مورد خواب همون جور که دوستای عزیزم گفتند چیز هایی را که آدم تو بیداری میبینه همونارو تو خواب میبینه فرقی نمیکنه بینا باشی یا نابینا،
اما ما تو خواب همه چیز را لمس میکنیم
یه چیز دیگه یه دفعه من خواب دیدم بینا شدم یعنی یه میز را که میز وسط خونمون بود را دیدم اما همون جور که تو بیداری اونو لمس کرده بودم تو خواب هم همون جور دیدمش
در مورد دریا، کوه و جنگل من دریا را خیلی دوست دارم هم صدایش را هم وقتی پام را تو آبش میذارم خیلی کیف میکنم خییییییییلی وای من دریا را خیلی دوست دارم،
در مورد سو استفاده، به نظر من سوال جالبی بود بله متاسفانه خیلی شده که سو استفاده بشه که قصه هاش طولانی هست انشا الله هروقت حضوری دیدمتون براتون توضیح میدم
در مورد دوخت و دوز های سطحی هم ما این کار را خودمون انجام میدیم،
دوست من که نابینای مطلق هست سوزن را با زبونش نخ میکنه و اگر جایی از لباس مشکلی داشته باشه درستش میکنه
منم میتونم بدوزم ولی اعتراف میکنم که نمیتونم سوزن نخ کنم
باید بیایید و ببینید که چطور سوزن را با زبون نخ میکنه.

سلام. من بینایی و شنوایی رو دوست دارم ولی هر حسی یه ویژگی خاصی داره
در مورد سوء استفاده برام کمابیش پیش میاد بله.
همسر من خیاطی میکنه عاااااالی هم هست خیاطیش. یه لباس خودش دوخته همه فکر میکنن خودش خریده. مثلاً برای مترش علامت گذاری کرده و نگین زده هر سانتیمترشو. والا من سر در نمیارم. با چرخ خیاطی میدوزه. نمیدونم چه جور. به هر کی میگم تعجب میکنه

سلامی دوباره به دوستان خوبم برای من شنوایی خیلی به کار میاد به خاطره همین زیاد دوستش دارم در مورد سوزن نخ کردن یکی از دوستای منم که قبلا بینا بوده با زبون نخ میکنه راستی این جمله هیچ وقت یادنون نره آقای صدسال تنهایی غیره ممکن غیره ممکن هست تا بعد یا حق

سلااااام به همگی .
بچه ها رعععد بزرگ دچار یه مشکل عجیب شده . نبین های عزیز هر کی به من کمک کنه ، در آینده رعد بهش کمک خواهد کرد . قول میدم . قول رعدی
بیاد ، جمع شید تا بگم مشکلم چیه ؟؟؟
من همیشه با مرور گر فایر فاکس داخل این محله میشم .
دیشب بخاطر بی دقتی از حساب کاربریم خارج شدم
بعد رفتم دوباره اسم کاربری و رمزو وارد کردم . تیک منو فراموش نکن رو میزنم و بعد عبور اما انگار یی هویی خارج میشه .
خلاصه خستتون نکنم ، با فایر فاکس دیگه کامنتام میره تو صف . که مثل اینکه منتشر هم نمی کنن.
اینارو داشته باشید بریم به قسمت جالب قضیه
وقتی با مرورگر کروم وارد میشم همه چی سر جاشه و کاربرم و نمیرم تو صف .
مشکل من اینجاس که فقط با فایر فاکس راحتم.
حالا چکار کنم که وقتی از طریق فایر میام و رمز و پسوردو میزنم ، قبولم کنه ؟؟؟؟
رعد بزرگ اساطیریه و از کامپیوتر چیزی سر در نمیاره . خخخخ هر کی خواست جواب بده
خوب و خیلی مبتدیانه جواب بده .
به قول خواننده یی هویی که تقصیر اون بود که این بلا سرم اومد ، عزت زیاد

سلاااام و بازم سلااام.
آهای کسی صدامو داره ؟؟؟
یعنی من وجود دارم ؟؟؟ یعنی شما میشنوید ؟؟؟
نه من سایه ای در تاریکیم و شما تاریکی در سایه خخخ
ای داد آی بیداد ؟؟؟
رعععد بزرگ کم بخ مخی داره ، خارج شدن از حساب کاربریش از مرور گر فایر جون یه طرف ، بی محلی نبین ها هم هزار طرف خخخ
علی کریمی ؟؟ شبو شور ، ساکتی ، دخترا ، خواننده یی هویی که همه بدبختیام به خاطر توست کجایید ؟؟؟
رعد خستس ، شما چدونه ؟؟ مگه آوای رعد وار رعد بزرگ منش به گوشاتون نمیرسه ؟؟

خواننده یی هویی باور کن تقصیر تو بود خخخ
چون اومدم جوابه تورو بدم ، ارسالو که زدم ، یی دفه پشیمون شدم اومدم لغو ارسالو بزنم ، خارج شدن از حسابو زدم که اینجور شدم. خخخ
راستی جوابتو دادم اونجایی که گفته بودی خودت پاسخ بده اما چون کارگر کاربرم تایید نشده.
آره پسرم ، من از مهر ماه ، شایدم آبان همش فکر می کنم اگه نابینا بشم ، چی میشه .
چشامو میبندم و تو خونه راه میرم خخخخ
من بد رقم رفتم تو فاز نبینی .خاخاخا

سلاااام رعد جونم میدونستی خیلی دوست دارم خخخخ عزیزم اشکال نداره درست میشه بچه ها کمکت میکنن فقط باید یکی از اونایی که بلدن کامنتت را بخوانن راستی من همینجا هستم هر وقت از اون سوالای تخصصی داشتی بگو جواب میدهم شما هم همین طور آقای اتفاقی منطظره سوالهای خوبتون هستم تا بعد

رعد بزرگ خندون و شنگول وارد میشه و میگه یو هو خخخ من از فایر جون دارم وارد میشم.
خواننده عزیزم ، تو ازین دفه یکی از وارثای ثروت عظیم منی خخخخ
هر کاری بخوای بوگو که رعد بزرگ بگه خدم و حشماش در خدمتت باشن.
تو جون بخواه پسرم کیه که بده خخخخ
شکلک زبون کجی و دهن درازی به ناگهانی .
مهدیه جونم مرسی عزیزدلم فدای مهربونیات. این خواننده ناگهانی سؤالاش کمی خرچنگ در چمنه خخخخ
خواننده ی الکی راستی تو از کجا این چیز میزارو بلدی ؟؟؟
کلک نکنه تو هم نبینی ؟؟
اصلاََ چرا چنینی ؟؟
رععد جدی : پسر خوبم بسیار ممنون و متشکرم . رعد اساطیری بسیار از کامپیوتر بدش میاد.
خیلی خوشم اومد از مرام بی حسابت. راستی یی جورایی انگار میشناسمت . تو خیییلی صبووور و خیلی عاااقلی ؟؟
تو منو نمیشناسی ؟؟؟
میگم نکنه تو از کسایی باشی که رعد بزرگ ازشون خواسته که بیان اینجا ؟؟؟ تو از همونایی ؟؟؟

سلام ، چرا می نویسی اقا/خانم مهدیه؟؟؟؟ مهدیه یه دخمل خانومه شیرین زبونه خب خخخخ
رعد بزرگ باهاش حرفیده ، خیلی مهربونه .
راستی ناگهانی اون اوایل اسمت رهگذر کمی اتفاقی بود ؟؟ تو همونی ؟؟؟
اینجا یه بینا هست که اسمش رهگذر!!!!
تو همونی ؟؟؟

سلام آقای اتفاقی ببخشید چند روز فرصت نکردم به این پست سر بزنم میشه خواهش کنم سؤالهای اولیه ای که پرسیده بودید یک بار دیگه بپرسید آخه یک کم سخت هست بخام تو کامنتها دنبال سؤالهاتون بگردم من منتظره سؤالهای تخصصی شما و بقیه هستم قول میدهم هر روز به این محفل سر بزنم تا بعد یا حق

سلام به همه
جهت اطلاع خانم کاظمیان و مهدیه دوباره سوالا رو میپرسم:
۱ معلولیت رو حکمت الهی میدونین یا تقصیر والدین یا بی توجهی مردم و مسؤولین
۲ آیا تا بحال خودتون رو جای بقیه معلولین گذاشتین؟ یا دوست داشتین جای اونا باشین؟ چرا؟
۳ دوست داشتین شهری واسه معلولا بسازن همهشون برن اونجا؟ اگه اره چرا؟
۴اگه بدونید حاصل ازدواجتون فرزند معلوله حاضرید از عشقتون بگذرین؟
۵ کدوم حس به غیر بینایی رو بیشتر دوست دارین؟
۶ اگه بینا بشین اولین چیز یا اولین جایی رو که میخواین ببینید کجاست یا چیه؟
اگه خواستین خصوصی جواب بدین ایمیل‌بزنید.

سلام
فکر کنم به این سوال ها جواب داده شده،
اما خوب من نظرم را یه بار دیگه میگم تا اگر سوالی را جا انداختم الآن جواب بدم
در مورد سوال اول من معلولیت را بیشتر بی توجهی والدین یا به قولی تقصیر والدین میدونم
چون من بر اثر نزدن واکسن سرخک سرخک به چشم هام سرایت کرد و وقتی که یک سال و نیمه بودم بر اثر بیماری سرخک نابینای مطلق شدم.
اما سوال دوم، من همیشه خودم را جای اونایی که قطع نخاعی هستند یا همون جسمی حرکتی ها گذاشتم و هیچوقت دوست ندارم جای اونها باشم به نظر من نابینایی از همه نوع معلولیتی بهتره.
و اما سوال سوم، نه اصلا دوست ندارم شهری جدا برای ما باشه چون اگر اینطور باشه هیچوقت نمیتونستیم با مشکلات مبارزه کنیم، و اگر شهری جدا برای ما باشه تبعا رفاهیاتش هم زیاده و ما یاد نمیگیریم با مشکلات مبارزه کنیم.
و اما سوال چهارم، نه من از عشقم نمیگذرم و یه بچه از پرورشگاه برمیدارم و بزرگ میکنم.
و اما سوال پنجم، اینو نمیشه بگی من همه ی حواسم را دوووووووست دااااااارم
و اما ششمین سوال، من دوست دارم وقتی بینا شدم
اول خودم را ببینم و دوست دارم یه آینه دستم بگیرم و خوب خودم را تو اون ببینم و بعد دوست عزیزم را که باهاش زندگی میکنم
امیدوارم که جواب هام شما را قانع کرده باشه و همه را جواب داده باشم
موفق باشید.

خب آقای کریمی رعد بزرگ دیگه یه جور خیالش راحته که اینجا خلوت شده و راحت میتونه سؤال بپرسه .
البته خانم کاظمیان و مهدیه جون چون دوست خودم هستن میدونن که من قصد و غرضی ازین سؤالم ندارم.
سؤالام بر می گرده به اعتقادات نابینایان عزیزم .
من با این عقل محدودم و از کامنتای دوستان این جور برداشت کردم که اهالی اینجا از لحاظ اعتقادات به دو گروه تقسیم شدن ، البته منظورم همه نیستن بلکه اکثریت
۱ یا خیلی مذهبی هستن
۲ یا کلا به خدا هم اعتقادی ندارن
البته هستن عده معدودی که متعادلند و یا در مورد شما که من هیچ شناختی ازتون ندارم
و در نتیجه نظری هم در ارتباط با اعتقادات شما ندارم.
سؤالم اینه چرا این همه افراط و تفریط ؟؟؟
آیا نابینایی باعث این تندروی ها و کندروی ها شده .
در آخر باید بگم که من قصد توهین و رد عقیده ایو ندارم. هر عقیده ای قابل احترامه برام حتی اگه قبولش نکنم.

سلاااام به دوستای خیلی خوبم البته که ناراحت نمیشم اول سوالای آقای اتفاقی را جواب بدهم چون من معمولا ترتیب را رعایت میکنم اگر بینا بشم دوست دارم گنبد آقا امام رضا را ببینم چون بقیه ی چیزها را که دوست دارم میبینم من کمبینا هستم و خیلی دوست دارم لبخند کودکان را ببینم معلولیتم را حکمت خدا نیدونم چون اعتقاد دارم بدون اراده ی خدا اتفاقی نمیافته خداییش حاضرم از عشقم بگذرم چون خیلی زجر کشیدم و دوست ندارم کسی معلول باشه به نظرم مشکل بینایی از همه ی معلولیتها مشکلاتش کمتر باشه حس شنوایی و بینایی را خیلی دوست دارم دوست دارم یک شهر باشه اما فقط نابیناها تو اون باشن و فقط گاهی اوقات اونجا سفر کنم چون فکر میکنم زندگی که دور و برت کلا نابینا باشه باید سخت باشه امیدوارم قانع شده باشید حالا رعد بزرگ که خیلی دوستش دارم و اصلا از سوالهاش ناراحت نمیشم من مذهبی نیستم اما متعادل هستم و در مورد بقیه میتونم بگم که بستگی به تربیت افراد داره و واقعا برای منم سوال هست که چرا بعضی از دوستان بی اعتقادن خوب بیخیال راستی بازم اگر سوال داشتین بگین من جواب میدهم با کماله میل تا بعد یا حق

رعد بزرگ یادم رفت این را بگم که فکر نمیکنم ربطی به نابینایی داشته باشه منظورم اعتقادات هست آخه تا جایی که من متوجه شدم همه ی مردم ایران اینجوری هستند یا بی اعتقاد یا مذهبی که دسته ی دوم خیلی کم هستند شایدم من اشتباه میکنم ولی بازم میگم بستگی به تربیت هم داره من مامانم همیشه تو خونه دعا میخونه در کل همیشه به مذهبی بودن تشویق شدم بازم هر سوالی داشتین بگین در خدمتم

سلام
اینجا هنوز هست؟ خخخ
کامنت آقای خواننده رو تایید کردم بعد خودم اومدم ببینم چه خبره
مریم جان اینجا کسی کافر محض نیست این سوالا رو نپرس چون ادامش حتماً کامنتهای مذهبی خواهند بود
آقای خواننده چرا ثبت نام نکردید؟
اینطوری دیدگاههاتون دیر به دیر تایید میشه ثبت نام کنید بعد از برای نوشتن وارد شوید وارد بشید و تیک به خاطر بسپار رو بزنید دیگه وارد شدید

من جواب سوالتون رو میدم البته نمیدونم از کی پرسیدین
معلولیت من باعث نشده که تنبل بشم اتفاقاً تلاش بیشتری کردم و تا حدی موفق هم بودم
عمر که دست خداست
خیاطی رو نتونستم انجام بدم یا شاید تنبلی کردم
من تا حدی که تونستم فعال بودم و کم نیاوردم
دانشگاه رفتم زبان رو تا حد تافل ادامه دادم کلاس پیانو میرم تو ورزش فعالم و مدالهای قهرمان کشوری به دست آوردم شاید باورتون نشه ولی رشته ی اصیلیمپرش طول و ارتفاع هستن که هیچ بینایی فکر نمیکنه یه نابینا بتونه این کارو انجام بده
تو مسابقات قرآن شرکت میکنم و اونجا هم تقریباً موفقم
فکر کنم فقط خیاطی نکردم و تعمیر وسایل خونه

سلام آقای اتفاقی خداییش معلولیتم هیچ مانعی برای پیشرفتم نبوده تقریبا دختر فعالی هستم کلاس زبانم را تموم کردم دانشگاهم تقریبا رو به اتمام هست یک زمانی قرآن حفظ میکردم از خودم راضی هستم البته نسبتا عمر زیاد با عزت را دوست دارم از پیری هم بدم میاد و دوست ندارم پیر بشم امیدوارم تونسته باشم شما را قانع کنم بازم هر سوالی هست در خدمتم تا بعد یا حق حق

قرار میست من یا کسی قانع بشه.
بعضیا هم فکر میکنند همه نظرشون یه جوره و پاسخ نمیدند که جای تعجب داره. اگه جواب سوالا برای همه یکی بود که اصلا سوال پرسیده نمیشد.
درضمن منظورم مدیر سایت بود نه وبلاگ. اما همچنان معتقدم یه دیگی قابلمه ای زیر کاسه اش هست

خواننده اتفاقی سلام
و سلام به همه
من معلولیتم رو از حکمت خدا میدونم
یه بار خودم رو به جای یک ناشنوا گذاشتم که واقعا نابینایی رو ترجیح دادم
به جای کسانی که معلولیت جسمی حرکتی هم هستند هم همین طور من حس شنوایی و لمثایی رو خعلی دوست دارم
دوست دارم اولین چیزی که میبینم چهره خودم باشه
آخه همیشه واسم سؤاله که من چه شکلیم؟
اصلا و ابدا دوست نداشتم یه شهری جدا برای ما بود
چون من دوست دارم با بیناها باشم
ما فرقی با اونا نداریم من از عشقم نمیگذشتم یه بچه رو برای نگهداری می آوردم

سلااااام بر زینب و زینت دلم …
خوبی عزیز رععد باستانی …؟؟؟
رعععد بزرگ سؤالاش اینجوریاس دیگه پس منو از کسی نترسون زینبی خخخ
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم .
در محله ی نبین ها نمی کامنتیدیم خخخخ
زینبی از قدیم گفتن نپرسیدن عیب نیست پرسیدن هم درست نیست هههه خه خه خه
بازم میام .
من تا یه ماه بعدم میام به امید اینکه هر نبینی از دیدگاه خودش به سؤالامون جواب بده /

سلام عزیزم به نظر من هم سوال های مذهبی نپرسید، آخه این که ربطی به بینایی یا نابینایی نداره.
اگر سوالی غیر از اینها باشه را حتما جواب میدم
من میام سر میزنم.
من هم معلولیت نتونسته جلوی پیشرفتم را بگیره
اگر هم پیشرفتی تو زمینه ای نکردم فقط به خاطر تنبلی خودم بوده،
یه وقت هایی نی میزدم
اما دیگه نمیزنم.

سلام میگم که چیزه
چی میخواستم بگم
آها یادم اومد
معلولیت باعث نشده که ما پیشرفت نکنیم
فقط به خاطر تنبلیمونه همین
که البته فقط مشکل ما نابیناها نیست خخخخخخخ
به قول رعد همگی با هم وارد تنبلخونه شاه عباس شدیم

رعد خشن آوا میگه آهای زینبی ، خوب میدونم که تنبلخونه شاه عباسی از سخنان خودم بوده ولی یادم نمیاد که کی و کجا و به چه مناسبتی به کار بردمش ؟؟؟؟خخخخ
در ضمن رعد ، خودش یه کاخ درست کرده که مخصوص تنبلاس و کارشون تو این کااااخ بخور و بخواب و دستور دادنه . خخخ
البت چون همه تنبلن ،چرکولکا رو در و دیوارش میزنن و میخونن و قر میدن .
تو این کاخ به رعد میگن عاااالی جناب خخخخ

زینبی اون اول پست من ۸ تا سؤال پرسیدم ؛ جواب اونا کوووووش ؟؟
خودم در جریانم چندتا کامنت حذف شد ؛ البته چیز مهمی نبود .
راستی رعد بزرگ فهمیده که تو خیلی حواس جمعو ، دقیقی .
خوشم اومد . چه طور یادت مونده که همچین جمله ایو کجا گفتم ؟؟؟
راستی رعد تو کلاسای درسش برای هر دانش آموزی یه اسمی میذاره هههه به یکی میگم عسلک ، یکی آلوچه ؛ یکی مرغ عشق ویکی کم حرف ؛ و غیره
فک کنم اگه تو کلاس من بودی بهت میگفتم : بلایی . ههه

راستی یه سؤال من ، دیروز یه مطلبی خوندم خیلی برام عجیب بود اگه کسی چیزی میدونه به من اطلاع بده .
نوشته بود یه روستایی در اسفراین وجود داره که اکثریت ساکنانش نابینای مادر زاد هستند و حتی گربه ها و سگ های آنجا هم نابینایند .
کسی چیزی در این مورد شنیده . ؟؟؟؟؟
جواب بدید ممنون

من کیم ؟؟؟ رعععد بزرگ ، باران ، آهان درسته من رعد بارانی هستم خخخخ
گیج شدم خخخخ
کار خوبی میکنی عزیزدلم ؛ شاد باش و امیدوار .
چرا که این دو ویژگی بارز انسانهای والا و بندگان خاص خداوندند.
هر گاه بی دلیل شاااد بودی و در اوج سختی امیدوار بدان از شایستگانی .
خداوند مارا آفریده که شاد باشیم و در شادی دیگران بکوشیم.

سلام بر زینب عزیز من این مطلبو توی فیسبوک خوندم و تصویر روستا و چندتن از آدماشم زده بود.
خودم برام خیلی عجیب بود که چرا سگو گربه هاشم نابینا هستن. بخاطر همین اینجا اومدم پرسیدم.
گفتم شاید شماها چیزی شنیده باشید.

شکلک رععععد بزرگ داره از خوشحالی بشکن میزنه زینبی هاهاها
این پست افتاد توی دست ونوسیا و علی کریمی هم بیچاره از دست رعد دیگه به این پست سر نمیزنه خخخخ
اونقدر کیف می کنم که خانوما همیشه با هم باشن. یه خاطره هم در این مورد دارم بعداََ برات تعریف میکنم زینبی که کلی بخندی خخخخخخ
پس قراره ما همیشه تو این پست.
زینبی یه سؤال تو کم بینایی یا نابینای مطلق .
میتونی به من بگی کوهو چطور تصور میکنی ؟؟؟
چه تفریحیو بیشتر از همه دوست داری ؟؟؟
خب وقتی به سؤالام جواب دادی میام خاطره ی پیروزی رعد و دانش آموزای دخملشو در برابر مریخیای از خود متشکر تعریف میکنم.

شکلک رعععد بزرگ بی خود نیست که این همه چاقه خخخ چون کلی سؤالاشو قورت میده یه بشکه نوشافه ی کنجکاوی هم روش برای اینکه از گلوش بره پایین. خخخخخ
راستی خواننده ی ناگهانی کجا غیبش زد. ؟؟؟ اصلاََ مهم نیست که اینجا پاتوق رعد و دوستان شده خخخخ
ناگهانی بیا و سولال پیچ کنیم اینارو خخخ

رعد بزرگ متاسفانه سؤالاش مثل یه چشمه جوشانه .
دوست دارم تفاوت یه نوزاد و یه بچه ی نابینارو با یه بچه ی بینا بدونم . و برای رسیدن به این جواب باید با مادراتون صحبت کنید .
البته هر کی که کوچیکیه یه نابینارو دیده باشه میتونه جواب بده .
معمولا نوزادا فقط شیر مامانشونو میخورن . و اینو با دیدن چهره مادرشون تشخیص میدن.
الان می خوام بدونم اگه بچه و نوزاد نابینا باشه ؛ هر زنی بهشون شیر بده می خورن.

مورد بعدی : بچه های بینا الکی و بی علت هی نق میزنن و میشه با ادا درآوردن و نشون دادن تصاویر مختلف میشه ساکتشون کرد .
بچه های نابینارو چطور میشه ساکت کرد ؛ زمانی که الکی نقو نوق میکنن.
سوالای بعدی بمونه تا برید با بزرگترا و مادراتون صحبت کنید

سلام رعد جان! هم سال نو را تبریک عرض می کنم و هم شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنم.
یکی از تفاوت های نوزاد نابینا و بینا میتونه در ظاهر چشمشون باشه. یکی هم میتونه جهت نگاه کردنشون باشه. اتفاقا به نکته درستی اشاره کردید، یکی از مواردی که باعث شد پدر و مادر من متوجه نابینایی من بشند این بود که به تصاویر یا همون شکلک ها عکس العمل نشون نمیدادم، یا باید چیزی رو لمس می کردم یا صداشو میشنیدم.

واااای چه عالی. سلااااام بر نازنین خوبم
نازنین من اینجاس . پس معلومه افراد دیگه هم میان و به این پست سر میزنن ولی کامنت نمیدن .
خععععلی ماهید به خدا که می تونید این همه ساکت باشید خخخخ
نازنین قربونه معرفتت.
شما سؤالمو دقیق خوندی عزیزم .؟؟؟ برو یه بار دیگه بخون قربونه شکل ماهت برم
واااای نینی کوچولوهای نابینا چه طوری بازی می کنن .
به نظرم کمی بیشتر از بچه های بینا گریه کنن. . نمیدونم .
وااای من دوباره داره سولااالام زیاد میشه .

سلام رعد و بقیه ی دوستان گران
۱ در مورد نوزاد من نمیدونم یعنی هیچ که نمیدونه چون همه ی انسانها خاطرات قبل از دو سالگیشونو فراموش میکنن یعنی به طور خودکار از ذهن پاک میشه
حالا از مامام میپرسم خوب ممکنه بگه من توجه نکردم
اون وقت من باید نوزاد بشم تا جواب کنجکاویای رعدو بدم وگه نه دستبردار نیست
ای بابا عجب داستانی شده ها
ولی به نظر من همون نوزاد ی راهی برای تشخیص مادرش از دیگران داره هر چند برای من ممکنه قابل درک نباشه
این از اون حرفاست که میگه پول بهتره یا ثروت
ای بابا چی گفتم قاطی شد دیگه شد دیگه چه کار کنم
۲ در مورد تفریح من دوست دارم برم رو قله ی کوه با دوستان ی کبابی بزنیم آتیش روشن کنیم کباب کنیمو بخوریم چه حالی میده
قدم زدن زیر بارونو هم خیلی دوست دارم برف بازی اگه بخوام بگم ی گونی میشه
۳ من به اصل هدیه توجه میکنم
هدیه میتونه ی سلام باشه میتونه ی شاخه ی گل باشه میتونه ی لبخند باشه
یا ی چیز گرانبها فکر کنم من چیزای قیمتی با عطرو خیلی بپسندم
تشکر از حضورتون
من همیشه به این پست سر میزنم نگران نباشین دوستان عزی
موفق باشین
فقط میخوام آخر سال نو رو تبریک بگم تا بدونین من تاکتیکم با همه فرق میکنه ها
سال خوبی داشته باشین ها ها ها

رععععد بزرگ میدونه که شما خاص و یه دونه ای ….
کسی که به فکر بیناها باشه و از سؤالاشون ناراحت نشه و بهشووون حق بده معلومه متفاوته .
در نظر من همه ی پستا یه طرف و پست شما هم یه طرف .
رعععد بزرگ از بودن افرادی مثل شما و حسین بلوردی که این همه مارو درک می کنید خوشحاله.
جناب بلوردی گفته بود قصد داره با همکاری شهرداری تو پارکا درباره ی نابیناها به مردم آگاهی بده .
شما هم بیا .

درود! مجتبی جون-من پول سنجاق این پست را میپردازم بیا این پست را برای ده روز سنجاق کن تا این خانمها بهتر بتونن با هم درد دل کنند، وقتی نوزادان نصفشب از مادر خود شیر میخورند این شیر خوردن در تاریکی است، پس نتیجه میگیریم نوزاد بوی مادر را حس میکند و یا گرمای قلب مادر را حس میکند!

آقای کریمی ممنون که دوباره پاسخ دادید.
عدسی جون تورو خدا صداشو جایی در نیار . پولتم بذار تو جیبت. رعد عاشق اینه که جایی که هست خلوت باشه.
عدسی حالا که پاتوق مارو پیدا کردی مثل ما ونوسیا باید با ادب و محترم باشی خب ؟؟
آفرین ببین فک کنم امسال ۱۴ ساله شدی . چون بزنم به تخته کمی عاقل و آداب دون شدی.
راستی عدسی شما نیمه بینایی . اینو از کامنتات متوجه شدم. گویا رنگ ها هم تشخیص میدی.

آقای کریمی دوستای من یکی یکی دارن بهم پیام میدن که اومدن و از این پست دیدن کردن.
همه ی بیناها سؤالاشون در ۳ چیز خلاصه میشه :
۱- نابیناها چطور میخونن و کامنت میدن
۲: خواب میبین
۳_ رعد چرا دست از سر اینا بر نمی داری . بیا خودمون برات کور میشیم خخخخ
من نمیدونم چرا بیشتر آدما دوست دارن منو از چیزایی که دوست دارم جدا کنن.

من امروز دلم می خواد یه نفر بیاد و کامنت بذاره و اون کسی نیست جز ملیح من.
البته قبلاََ اسمش بغض بود و من ازش خواستم اسمشو ملیح به معنای “با نمک ”
ملیح من بیا و بگو مشکلت با اون دوتا دوست نابینات حل شد .
اگه دوستای ملیح تو این سایتن بهش خبر بدن که رعععد بزرگ یه ماهه که چشم انتظارته .

جناب عدسک رعد بزرگ به کسی توهین نمی کنه ….
من گفتم با ادب باش با ونوسیا …. کجا زبونم نابینا گفتم بی ادب .
شما بزرگ و سرور ما هستید .
برو سراغ مریخیا و حااال اونا رو بگیر .
البت به علی کریمی کاری نداشته باش چون رعد بزرگ مدافعشه

درود! رعد آنقدر اینجا برای من با سرعت غررش کردی که موج غررشت بقیه دوستان از جمله ونوسی ها را هم پراکنده کرد و پاتوق ماتوق و دستوق مستوقتون به هم خورد! خخخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

سلام به همه
سال نو شما مبارک
یه مدت کوتاهی غیبت داشتم که تو سفر بودم
جای همه خالی شمال
فرصت نشد همه کامنتا رو بخونم
اما شنیدم دوستان سراغ گرفتن که هم عذر خواهی میکنم هم تشکر از ابراز محبتتون
سال خوبی داشته باشید
موید باشید

ناگهانی سلام خوبی ؟؟؟
رعد بزرگ و باستانی هم رفت مسافرت و کلی کوهنوردی کردم.
بابا ، میگم گوشاتو بیار نزدیک ، پچ پچ ههه گرفتی چی گفتم ؟؟؟
آره بیا کمی این نبین هارو سولال پیچ کنیم خخخ فکر میکنن سؤالای ما تموم شده خخخ

خب خدارو شکر که یکی از بچه هام زندس ههه** ناگهانی*** ثبت نام کردی آیا ؟؟؟
دوست ندارم همش بری تو صف هههه
خب مونده ملیح جون که خبری نیست ازش …. شکلک رعد بزرگ دلش برای ملیح میشوره .
کجاااااییی بابا ؟؟؟ بیا ببین خواننده ی ** یی هویی **هم سر و کلش پیدا شده .
راستی** ناگهونی **شما چند سالته ؟؟؟. دوست نبینت از کاربرای اینجاس ؟؟؟
من رعد کنجکاوم .خخخ
+++++
منم با یه دخمل نبین فعلاََ دوس شدم ولی قسمت نشده که ببینمش . خخ
دوست تو از عصا استفاده میکنه ؟؟؟
اگه نابیناها عصا دست نگیرن که به نظرم خیلی بده.
من نابیناهای عصا به دستو خیلی میدوستم. چون عصاشون کلی کلاسشونو میبره بالا .
اینو جدی میگم ولی گویا برخیاشون دوست ندارن عصارو .
(برخیاشون )ههههه خدایییش این کلماتو رعد از کجا میاره من موندم ههه

سلام رعد یه سؤال داره اونم اینه که من خودم سنگینی نگاه آدمارو حس میکنم.
به طور مثال یه جایی هستم و احساس میکنم یکی داره منو نگاه میکنه . بعد که چشم میگردونم می فهمم بعله … یکی منو داره نگاه می کنه خخخ
آیا شما هم سنگینی نگاه را حس می کنید ؟؟؟
سنگینی نگاه یعنی تو حواست نباشه ویکی ۴ چشمی حواسش به تو باشه خخخخ

سلام, بعضی از کمک ها واقعا کمک نیست فقط ترحم هست,
اما بعضی وقت ها دلسوزی هست, که این دو باهم فرق دارند,
مثلا وقتی خودم را مثال میزنم, میرم سوپری چیزی بخرم دارم درست میرم, طرف میاد راهنمایی کنه, اشتباهی بجای مثلا اینکه بگه دست راست میگه دست چپ و من می افتم تو جوب بخدا تا حالا خیلی برام پیش اومده, متاسفانه بجای اینکه کار ما را راه بیندازند تازه مشکلی به مشکلات ما اضافه میکنند, موفق باشید.

منظور شما را نفهمیدم،
خوب ما غذا پختن برامون آسونه خرید کردن هم برامون آسونه، اما نمیدونم که چه کاری برامون سخته، بهش فکر نکردم، شاید کمی تو کارهامون کند باشیم، اما نمیدونم خیلی سخت نیستند، آهان ما وقتی میخوایم جارو برقی بکار ببریم، برای اینکه بتونیم تمام آشغال ها را جمع کنیم نشسته جارو میکنیم، چون باید از دست های خود کمک بگیریم، البته ما اینجوری هستیم دیگران را نمیدونم، ولی کار های روزمره ی مان هیچ کدوم سخت نیستند،
من از این که مستقل هستم خیلی خوشحال هستم.

یه سؤال . ما بیناها خیلی از حرکات صورتمون نشان دهنده ی احساسمونه . مثلاً وقتی لبامونو گاز میگیریم یعنی از دیدن یا شنیدن چیزی متعجب و خیلی ناراحت شدیم و بیشتر میشه گفت ونوسیا این کارو انجام میدن.
با خودم دارم فکر میکنم یعنی نابیناها هم با حرکات دستو صورت کارایی که ما انجام میدیمو انجام میدن یا نه ؟؟؟

۱- من معتقدم نابینا هر کاری میتونه انجام بده به شرط اینکه ابزارش وجود داشته باشه تازه اگه ما تو کارامون هم کند هستیم دلیلش اینه که باید رو اون موضوع تمرکز کنیم خوب ممکن هست تو بعضی از کارها کمی کند باشیم ولی این نشانه ی سخت بودن اون کار نیست
۲- بله ما هم مثل بیناها از شنیدن موضوعی ناراحت میشیم یا خوشحال که این تو صورتمون پیداست
من که خودم اینطور هستم باز هم تشکر بپرسین پاسخ بگیرین
تا هدایت بشین

سلام وااااای این پست هنوز نفس میکشه خخخ تو کارای روزمره چیزی به اون صورت برامون سخت نیست ولی یک موضوع برای من سخته که مطمئنم اگر امتحانش کنم موفق میشم اونم آرایش کردن هستش که باید انگیزش بیاد بعد برم دنبالش چون من تا انگیزه ی شدید برای یک کاری نداشته باشم نمیتونم انجامش بدم الآن چند روزه انگیزش اومده اما چند روز دیگه کامل میشه به نظره من نابیناها و همه ی آدمهایی که مشکل دارن البته جسمی هر کاری را میتونن انجام بدن فقط باید انگیزه ی واقعی داشته باشن تنها کاری که ما نمیتونیم انجام بدیم رانندگی هستش که اونم تو کشورای پیشرفته ممکنه تا بعد موفق باشید

سلام علی ی کریمی ی عزیزم یالّاه یالّاه یالّاه کسی سرش باز نباشه به سرکار خانم رعد هم سلام عرض میکنم فرمودید اینجا هم بیام و تجربیاتِ خودم را در اختیارِ عزیزانِ بینا و دوستانِ نابینا قرار ب دم اول بگم من برای یاد گرفتن اومدم نه یاد دادن بعد بگم بابا اینجا کجاست همه خانم هستند من اگه این یکی دو تا آقا رو هم این جا نمیدیدم روم نمیشد بیام تو و این که من همین کامنتها رو خوندم از اون دیویس تای دیگه بیخبرم درباره اون روستا منم یه چیزایی شنیدم فکر کنم تو یه برنامه های مستند خیلی وقت پیش و علتش را ویروسی که هم روی انسانها و هم روی بعضی از حیوانات مثلِ سگ و گربه و بعضی دیگر از حیوانات اثر یکسان میذاره تشخیص دادند تازه توی همینجور فیلمها یه چیز دیگه هم از عجایب ایران را هم شنیدم که تصمیم گرفتم اگر عمرم به دنیا باشد برم و خودم از نزدیک ب بینم منظورم ب لمسم شاید اینو دیگه شنیده باشید چون چند بار تا حالا فیلمِ شو نشون دادن اونم روستا ای در استانِ خراسان نمیدونم کدوم یکیش که همه ی مردمش از زن و مرد کوتوله یا کوتاه قد هستند و حتی سقفِ خونه ها شون فقط صد و پنجاه سانتی متر ارتفاع دارد و بعضی از خونه ها از اینم کمتر و در مورد زوم کردن نگاه روی ما بله ما میتونیم بفهمیم و این به نابینا ای مربوط نمیشه چون نگاه خودش یه جور انرژی هستش به همین دلیل است که بعضیها تونستن اونو تقویت کنن و باهاش اشیاع رو حرکت بدن و در باره ی بچه ی نابینا هم ثابت شده که در کُل بچه ها از بوی مادرِ شون اونو میشناسن در مورد کمک بیناها با چه نظری است هر سه مورد میتونه درست باشه ولی به نظر من بیشتر از روی انسانیت یا همون دل سوزی است دیگه چیزی رو فکر نکنم از قلم انداخته باشم تا اونجایی که از این کامنتها تونستم بفهمم آخه من یکم کودنم به بخشید اگه طولانی شد شانس اوردید اون دیویس تا رو نخوندم کوچیکِ همه ی شما علی

سلام و صد سلام به علی خانی خودمون.
نه بابا این پست همچین زنونه هم نیست ؛ کلی مریخی بودن بعد دیدن از شام خبری نیست رفتن. خخخخ
خوب کردی که به سؤالامون جواب دادی . دیدگاههای قدیمیترو کلیک کنید که اون دویستاهم ببینید.
آهان یه سوال دارم ، این صفحه خوانها آیا هر آنچه من میبینم براتون میخونه ؟؟؟
اگه شما کاربر باشید بالای صفحه یه کادر مشکی رنگه که نوشته محله نابینایان بعد کنار اونو یه مربع هست که اگه کلیک کنید تمام کامنتایی که تو پستای مختلف نوشته شده قابل خوندنه . حتی کامنتایی که رفته تو سطل اشغال .
با یکی از دخترا که عضو بود حرف زدم ولی گفتش که نمیتونه به اینجا دسترسی پیدا کنه .
جریان چیه ؟؟

سلام زینبی دلم. عزیز دلم ببین محله نابینایان سمت راسته . شما یک سانت بعد از نابینایانو دبل کلیک کن مربع اونجا باز میشه و تو دیگه لازم نیست بری تو همه ی پستا ببینی افراد چی نوشتن. چون همه ی کامنتای پستا اونجا قابل رویته .
این جوری خیلی راحت میدونی تو محله چی میگذره .
راستی زینبی نگفتی آیا سنگینی نگاه هارو حس می کنی یا نه ؟؟

آهان بعد از اون مربع علامت به اضافه زده و کنارش لغت تازه نوشته شده . که اگه اون تازه رو دبل کلیک کنیم یا بازش کنیم میتونیم پست و نوشته ی جدید خودمونو اونجا بنویسیم و ارسال کنیم.
من تا اونجایی که میدونم شما برای پست زدن مراحل دیگه ایو طی می کنید . چون یه بار که من بلد نبودم پست بزنم یکی به من گفت برو مطالبتو تو ورد بنویس و بعد بیار اینجا . یادم نمیاد که دیگه چی گفت . ولی خیلی مراحلش سخت بود

درود! من دوست دارم پاسخ تمام سؤالات موجود در این پست را از نظر خودم بدهم، اما چه کنم که برای پیدا کردن سؤالات و حفظ کردن آن خنگم و موخم هنگه، حالا اگه کسی پیدا بشه و آن سؤالها را کپی کنه و در چند کامنت جدید قرار دهد پاسخ خواهم داد!

عدسی چندتا از سؤالرو کپی کردم . البته اینا سؤالای خودم بود . رهگذر اتفاقی هم اگه خواست بیاد سؤالاشو کپی کنه . تنبل نرو به سایه ، سایه خودش میادش

_یه نابینا وقتی میگه عاشق بچهس ، من تعجب می کنم برای اینکه یک بچه اگه دیده نشه که جذابیت نداره. شما از نوزاد و یه بچه ی ۶ یا ۷ ماهه که خیلی کاراش با نمکه چه تصوری دارید. ؟؟؟
اگه بچه ها دیده نشن ، که صدای آنچنانی به جز گریه ندارند ، چون معمولا گریه هاشون سرسام آوره و خنده هاشون بی صدا خخخ
۲_شما چه تصوری از رنگ ها دارید ؟؟؟
۳_چه چیزی باعث میشه که برید لباس نو بخرید ؟؟خب من تا نبینم هوس خرید نمی کنم
۴_ از چه زمانی متوجه شدید که نابینا هستید ؟؟
۵_آیا تا حالا متوجه شدید که چقدر باهوشید ؟؟ من معتقدم همه ی گوشکنیا خیلی باهوش و خاص هستند.
۶_ چقدر براتون مهمه زیبا باشید ؟؟
۷_ چه تصوری از کوه و عظمتش دارید ؟
۸_در خواب هایتان هم چیزی نمی بینید ؟؟ تا حالا شده که در خوااب ببینید بینا هستید ؟
واقعیتش من در خواب نابینا شده ام ، اما باز هم میدیدم و فقط می ترسیدم راه برم. خخخخ

ضمن درود فراوان و عرض ادب! ۱-من وقتی نوزاد را لمس میکنم: مثلا انگشتان کوچولو و بینی و پاهاشو و وقتی گریه میکنه خوشم میاد، بعضی وقتها دخترهای نابینا را دیده ام مانند بیناها با نوزاد حرف میزنند و نوزاد را نوازش میکنند و از خنده هایش لذت میبرند: نوزاد وقتی میخنده بدنش میلرزه که نابینا میفهمه و بینا فقط خنده را میبینه ولی نمیتونه لمس کنه، بینا میبینه و نابینا لمس میکنه و میشنوه و حس میکنه و یه بینا فقط میبینه و میبینه و همه ی تکیه اش روی چشمانش است، ببین رعد بچه های محله برای اینکه تو را ناراحت نکنند خیلی از حرفها را برایت نمیتوانند بیان کنند، تو توقع داری ما حس خود را بیان کنیم: حس را باید درک کرد: بیان کردن حس بعضی اوقات غیر ممکن است، لمس و حس مانند زمانی است که کنار صاحل روی ماسه ها دراز کشیده باشی و موجها بدنت را با رفت و آمدشان نوازش کنند: حالا تو این حس را توصیف کن تا بهتر بفهمی که وقتی نابینایی نوزادی را در آغوش میگیرد چه حسی دارد و افکارش چگونه است، من اگر بخواهم در باره ی هر یک از این سؤالات تو حرف بزنم باید برای هر سؤال یک ساعت حضوری صحبت کنم و با هم بحث کنیم تا بهتر به نتیجه برسیم!

ضمن درود فراوان و عرض ادب! ۲-تصور از رنگها: افرادی که نابینای مطلق مادر زاد هستند یعنی از موقع تولد حتی نور هم ندیده اند تصورشان از رنگها با بقیه ی نابینایان تفاوتهایی دارد، بنده قبلا رنگها را میدیدم و از رنگ آبی و قرمز و سبز بیشتر خوشم می آمد،اما اکنون با توجه به روانشناسی از رنگها استفاده میکنم، مثلا اطرافیانم را باید راضی نگه دارم چون آنان میخواهند به من نگاه کنند و آنانند که باید رنگ مورد علاقه خود را ببینند، نابینایان هم انسان هستند و با عقل و شعور هستند و با همین اجتماع رشد کرده اند و بین همین مردم زندگی میکنند، پس اطلاع دارند که چه رنگهایی شاد و چه رنگهایی غمگین هستند! ۳-ما وقتی لباس نو را لمس میکنیم احساس شادی میکنیم، احساس بیناها در چشمشان است ولی احساس نابینایان در تمام وجودشان است که کمتر کسی وجود دارد که واقعا بتواند نابینا را درک کند و باور کند که او هم انسان است و احساس دارد! ۴-از کلاس چهارم ابتدایی متوجه شدم که با بقیه دوستانم فرق دارم و چه بلاهایی سرم آمد که بعضی از آنها را به صورت خاطره نوشته ام! ۵-من اگر بینا بودم شاید وکیل یا مهندس برق یا قاضی میشدم که خوشبختانه کور هستم و مشغول پاسخ دادن به سؤالات تو هستم، نه من هوش خوبی ندارم و فقط شیطنت دارم که راحت زندگی میکنم، ۶-زیبایی من یک درصد برای خودم و ۹۹ درصد برای اطرافیانم و افرادی که مرا میبینند مفید است که من به آن خیلی اهمیت نمیدهم! ۷-من چون قبلا چوپان بوده ام هوای کوهستان را دوست دارم و فریاد زدن در کوه را بیشتر دوست دارم، تصور از کوه جواب فریادم را به زیبایی و فورا میدهد! ۸-من معمولا اتفاقات زندگیم را در خواب میبینم که مانند زمان بیداریم اتفاق می افتد! خوب حالا تو جواب بده: ۱-اگه منو ببینی اولین سؤالی که میپرسی چیه؟ ۲-اگه خانمم را ببینی چه سؤالی در مورد من ازش میپرسی؟ ۳-اگه خواهرم که نابینا است را ببینی چه سؤالی ازش میپرسی؟ ۴-اگه مادرم را ببینی در مورد من به او چه میگویی؟ ۵-اگر در اردوی محله شرکت کنی و بین چهل نابینای جور واجور قرار بگیری چیکار میکنی؟! مواظب باش سکده نکنی ما حوصله مرده پرستی نداریم! خخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

سلام به جناب سرکار رعد این دو تا رو نوشتم که با هر کدوم از شخصیتها تون اومدید رازی برگردید راجع به با حوصله جواب دادنم خوب قرارِ مون همین بود در باره ی مشکلات باید بگم نظرِ من این است که زندگی رو هر جور بگیری همون جور میگذره و اگر مِ اولِ مشکلات رو برداری همه چیز حل میشه در باره ی صفحه خوانِ جاز و پارس آوا و اون کادر من تا حالا امتحان نکردم بعد از کامنت میرم ب بینم ولی میدونم با ان وی دی ای میشه جاهایی رو که جاز و پارس آوا نمیتونن ب خونن رو میشه با اون ب خونیم و حتی با اون برنامه میشه با موس هم کار کرد ولی باید خیلی میلیمتری موس رو تکون داد اولش هم اعصاب خورد کنه ولی اگه به مرور با ان وی دی ای کار کنیم برامون جا می افته و بهتر از جاز کار آیی داره ولی من خودم هنوز باهاش راحت نیستم راجع به اردو بله اگر قبولم کنن و راهم بدن خیلی دلم میخواد بعد از سالها توی یه جمعِ نابینایی شرکت داشته باشم درباره دعا هم باید بگم حتما اگر خدا قبول کند و من هم محتاجم به دعای شما و دوستان اون هم خیلی زیاد راستی رعد میگم این سؤالات رو از من پرسیدی یا کریمی و من بی خودی این همه فک زدم و پا توی کفشِ صاحبِ پست کردم آقای کریمی ب بخشید اگه قرارِ شما جواب بدین پس اینو یه جوری پاکش کنید بازم ممنونم که به نظرات ناقابل بنده عنایت دارین با اجازه و خدا نگهدار

ای کاش هر کس هر خاطره ای از نابینایی داره بیاد بگه .
مثلا من از حرفای عدسی متوجه شدم اگر کسی از نابیناها به جای شلوغی بره و اون جا کفش داری نباشه موقع برگشت ممکنه برای پیدا کردن کفشاش دچار مشکل بشه . و بهتره همیشه کفشاشو با خودش ببره تو . خیلی برام جالب بود . آخه شما ممکنه مشکلاتی داشته باشید که اصلا به ذهن ما خطور هم نکنه

درود! از وقتی که مدیر پست اردو را زد من فقط به این فکر میکنم که اگه من هم در این اردو شرکت کنم کوچکترین کاری که میتوانم انجام دهم و برای دوستانم آرامش بسازم چه کارهایی است: مثلا تعدادی پلاستیک برای کفش دوستان آماده کنم و به خط بریل روی کاغذ شماره گذاری کنم و کاغذها را روی پلاستیکها با چسب قطره ای بچسبانم، مثلا پلاستیک رعد شماره ۲۵ باشه یا رئیس ۲۰ یا شهروز ۵ یا پریسا ۱۹… وقتی پلاستیکها تحویل افراد شد صاحب پلاستیک شماره اش را حفظ کند و اسمش را یه بینا کنار شماره بنویسد و سر فرصت من اسمش را هم به خط بریل بنویسم، وقتی کفشها داخل پلاستیکها گذاشته شد همه ی پلاستیکها کناری روی هم چیده شوند و موقع برداشتن که جمعی میخواهند از مکان خارج شوند هرکی هر پلاستیکی برداشت شماره یا اسمش را میخونه و به دست صاحبش میدهد و صاحب کفش پس از پوشیدن کفش یا پلاستیک را در سطل مخصوص می اندازد تا دوباره بتواند از آن استفاده کند یا پلاستیک را تا کند و در جیبش قرار دهد و برای بار دیگر بدون معطلی از آن استفاده کند، به نظر تو این کار من چه سودی دارد؟ ۱-کفشهای دوستان کمتر کثیف شده و راحت تر به آن دست میابند! و اما مطلب بعد:آوردن دوچرخه ی دو نفره به اردو و دوستانی که دوست دارند با یک راننده بینا چند دقیقه دوچرخه سواری کنند و لذت ببرند، آوردن سنگ آسیاب دستی قدیمی به اردو و دوستانی که دوست دارند آن را لمس کنند و کمی گندم با آن خورد کنند، آوردن بادکنک در اردو و چند دقیقه جمع دوستانه به بادکنک بازی بپردازیم، خوردن چسفیل معروف به شکوفه با دوستان، آوردن آمپیلیفایر در اردو و تعریف خاطره توسط دوستان، حالا اینها بعضی از کارهایی است که من میتوانم در این اردو انجام دهم: البته اگر مدیریت محله مرا در اردو بپذیرد، من پایه ی اردو و شیطنت هستم…!

دیدگاهتان را بنویسید