خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

جلسه ی چهارم آموزش جهتیابی: موانع سر راه یک نابینا هنگام راه رفتن

به نام خالق زیباییها.

سلااااااااام سلااااااااام سلااااااام دوستان.

من اومدم تا با هم دیگه جلسه ی چهارم جهتیابی رو شروع کنیم.

اول از همه بگم که شرمندم که بین کلاسهای من خیلی فاصله هست. خب هر کاری میکنم نمیشه. باید ببخشین.

مطالب قبلی رو فراموش کردین؟

این که مشکلی نیست. برای اونم فکر کردم.

شما میتونین هر کدوم از جلسات قبلی رو از لینک های زیر دوباره بخونید.

منم پیشنهاد میکنم قبل این که برین سراغ مطالب این پست، حتما یه بار مطالب قبلی رو مطالعه کنین تا یادآوری بشه.

به همین سادگی.

جلسه ی اول

جلسه ی دوم

جلسه ی سوم

خب اینم از لینکها. حالا بریم سراغ این جلسه.

لطفا با من باشین تا آخر پست.

پله و توضیحاتی در مورد نحوه ی برخورد با آن:

خب همون طور که عصا زنان داریم راه میریم میخوایم بدونیم که چه موانعی سر راهمون میتونه باشه.

یکی از موانع همیشگی سر راه یک نابینا پله هست. دوستان اگر به طور صحیح عصا بزنیم، به محض این که به پله میرسیم عصامون بهش میخوره و متوجهش میشیم.

معمولا یک قدم نرسیده به پله جنس سطح زیر پامون با بقیه ی نقاط متفاوت هست. یعنی اگه تا قبل پله آسفالت بوده یک قدمی پله سنگ فرش میشه. اگه هر دو سنگ فرش هست سطح نزدیک پله کمی فرو رفته تر یا برجسته تر و حتی زبر تر یا صافتر از بقیه ی قسمتها میشه.

پس با کف کفش میتونیم به این نکات ظریف و ضروری اما مهم پی ببریم.

لازمه که همینجا به اون دسته از خانمهایی که کفش پاشنه دار میپوشن عرض کنم که این کفشها علاوه بر این که به کمر و مچ پا آسیب میرسونه، برای یک نابینا اصلا خوب نیست و امکان آسی دیدگی و زمین خوردن رو چندین برابر میکنه و نمیتونیم با وجود این کفشها از حس لامسه ی پا استفاده کنیم.

قبل از این که از پله پایین یا بالا بریم باید حتما حتما با کشیدن عصا از راست به چپ، طول اون رو اندازه بگیریم تا بدونیم که اون پله در حد فقط یک نفر هست یا دو سه نفر هم میتونن کنار هم از روی اون عبور کنن.

بعد از بررسی طول پله عرضش رو با کشیدن نوک عصا به عقب و جلو اندازه میگیریم تا دستمون بیاد که این پله در حد اینه که فقط پامونو روش بذاریم و ازش رد بشیم یا این که مثل بعضی از پله ها میشه روش دو یا سه قدم برداشت و بعد به پله ی بعدی رسید. اصلا ممکنه بعدش هیچ پله ی دیگه ای نباشه و یه جوب در انتظارمون باشه. شایدم چنتا پله پشت سر هم بدون هیچ فاصله ای هست.

خب ارتفاع یا عمق پله رو هم همین که عصا رو روی اون بذاریم متوجه میشیم . برای همین فکر میکنم واضح هست و ازش رد میشم.

حالا وقتشه که با خیال راحت قدم بذاریم و بریم پایین یا بالا.

دوستان وقتی چنتا پله ی متوالی هست، معمولا اینطوریه که همه ی پله ها در یک اندازه هستن و نیازی نیست که تک تک اونها رو با عصای گرامی بررسی کنیم. همین که اولی و دومی رو دیدیم کافیه.

وقتی میخوایم از پله ها بگذریم بهتره که عصا رو جلوی خودمون و به صورت مایل به سمت دست دیگه ای که عصا توش نیست، نگه داریم تا مزاحم مون نباشه. خیلی هم کج نگه نداریم که به پای عابرینی که از کنارمون میگذرن گیر کنه و خیلی شیک بیفتن.

در انتهای پله ها هم یک قدم بعد از اونها دوباره سطح زمین مثل قبل پله ها جنسش تغییر میکنه و یا برجسته تر یا فرو رفته تر میشه.

جاهایی که فقط یه پله هست، نه جنس اون تغییر میکنه و نه فرو رفتگی یا برجستگی دیده میشه.

دوباره تأکید میکنم حتما بعد از گذر از پله ی اول بعدش رو هم ببینیم که چی در انتظارمون هست. ممکنه هیچ پله ی دیگه ای نباشه و سطح زمین صاف و هموار بشه. حتی موانع دیگه ای مثل میله یا وسایل دیگه ای اونجا گذاشته باشن. شایدم جوب وجود داشته باشه. که البته این یکی در حاشیه ی خیابون ها پیش میاد و خیلی کم دیده میشه.

حتما با خودتون میگین که اوه چه طولانی! کلی طول میکشه تا یه پله رو رد کنیم.

نه. همه ی اینایی که گفتم، در کمترین زمان میتونه انجام بشه. و به سرعت شما بستگی داره. فقط توضیحات من کمی طولانی شد.

خب دیگه ان شاء الله دفعه ی بعد به انواع جوب میپردازیم.

امیدوارم که خستتون نکرده باشم.

اگه سؤالی داشتین توی کامنتها مطرح کنین تا اگه بلد بودم جواب بدم.

تا نمیدونم کی بای.

۳۲ دیدگاه دربارهٔ «جلسه ی چهارم آموزش جهتیابی: موانع سر راه یک نابینا هنگام راه رفتن»

سلام یاسمین عزیز. اصلا ترس نداره. کافیه یه کم اعتماد به نفستو بیشتر کنی. تو اگه بتونی همه ی نکات مربوط به جهتیابی رو رعایت کنی باور کن قول میدم هیچ اتفاق بدی نمی افته برات. یه لذتی داره که نگو. فقط یه بار امتحان کن. بعدش اگه اون طور که میگم نبود، اون طور که خودت صلاح میدونی کار کن. راستی خدا هم باهات هست تنها نیستی. شک نکن.

یاسمین جان به خدا اصلا استرس و ترس نداره امیدوارم تجربش کنی, از عسل هم شیرینتره, زهرا جونم عالییی بوود, کیف میکنم به خدا, راست میگی خیلی کم طول میکشه, میگما میخوای قبل جوب پله برقی رو بگی و پل هوایی رو؟ البته پیشنهاد بود, وگرنه که روال عادی خودت رو ادامه بده, چقدر دوست دارم باهات یه بار تنهایی برم بیرون,

سلام. من تقریبا پنج شش ماهی میشه که نابینا شدم. دارم تمرین استقلال میکنم اما هنوز تازه اول راهم. بذارید از تجربه اولین استقلال هام براتون بگم.
یکبار یعنی تقریبا سه هفته پیش داشتم میرفتم جایی تنها بودم. یه هو حس کردم زیر پام هیچی نیست و یه هو افقی شدم!!!! رفته بودم توی دل یه جوب!!!!! نمیدونستم گریه کنم یا بخندم!!!! خنده دار تر این بود که توی جوب ایستادم یه هو یه آقایی اومد میگه خانم مشکلی پیش اومده!!!!!! گفتم نمیدونم فکر کنم افتادم توی جوب!!!!! خلاصه خیس خیس شدم از شانس خوبم هوا اون روز گرم بود تا برسم جایی که داشتم میرفتم خشک شدم تقریبا!!!!! وقتی از اونجا برگشتم رفتم پیش دوستهام و یه دل سیر گریه کردم!!!! البته من کم بینا بودم الان نابینا شدم اما خوب توی عالم کم بیناییم هیچوقت نرفتم توی جوب!!!! اه اه اه کلی ماهی فروشی هم نزدیک جوب بود!!!!!! خلاصه من از رو نمیرم و اون قدر میرم و میرم و میرم تا بالاخره راه بیفتم. بزرگترین مشکل من توی عصا زدن، کج رفتنه. نمیدونم چه جوری کج نرم باید تمرینم رو بیشتر کنم تا راه بیفتم.
ممنون از پستتون.

سلام سارا.
من خیلی خوشحال شدم که آدم با انگیزه ای هستی.
تا از حال و هوای بینایی بیرون نیومدی خودت رو محکم نگهدار و هرگز تسلیم نشو.
بعدش هم بیا اینجا تجربیاتت رو برای دوستانت بگو، که خیلی باید جالب باشه.

سلام. وقتی میبینم یکی با این که تازه نابینا شده اینقد مصمم و با انرژی سعی میکنه تا مستقل بشه و شکست ناپذیر هست، واقعا خوشحال میشم.
آفرین این عالیه.
خب اوایلش مخصوصا برای کسانی که تازه نابینا شدن این اتفاقات میفته. چون خیلی آشنا نیستن با وضعیت موجود.
بهتون قول میدم که با رعایت تمام نکات بعد از این قبیل اتفاقات کمتر میافته براتون و به جایی میرسین که دیگه اصلا همچین صحنه هایی نمیبینین.
ممنون که هستین.

درود! من قصد فضولی در کلاس جهت یابی را ندارم و فقط روش راه رفتن خودم با عصا را بیان میکنم: من همیشه برای اینکه کمتر از مسیر اصلی منحرف شوم با عصا کنار جدول یا جوی یا دیوار یا یک مانع مانند اینها یا بریدگی آسفالت هماهنگ میکنم و به راه خود ادامه میدهم، در ضمن با گوش به رفت و آمد وسایل نقلیه و صدای پای عابران دقت میکنم و متوجه میشوم که آیا این مسیر سالم است یا در آن حفاری شده است، اگر در مسیر همیشگی حرکت ها کند باشد یعنی احتمال حفاری و خطر وجود دارد، اما اگر حرکت ها تند باشد خطری وجود ندارد و من میتوانم با کله داغی و بیخیالی تند راه بروم یا در کوچه های خلوت عصا را بالا بگیرم و بدوم، این بالا بردن عصا و چرخاندنش برای پارک احتمالی ماشین یا موتور بر سر راهم میباشد!

سلام ممکنه که هیچ کدوم از نشونه هایی که گفتین وجود نداشته باشه. برای همین ما باید طوری راه بریم که نیازی به این چیزا نبااشه. یه نکته دیگه اینکه اگه دیگران که جلوی ما حرکت میکنن ممکنه از کنار مانع رد بشن و ما فکر کنیم که هیچی نیست و برخورد کنیم باهاش. به هر حال آره باید به حتی رفتآمد دیگران هم توجه داشته باشیم. اما نه در حدی که دیگه خیالمون راحت بشه و متکی بشیم به صدای راه رفتن اونها. ممنون از حضورتون.

سلام بر خانم قاسمی عزیز
تفاوت یک پله و چند پله خیلی جالب بود تا حالا دقت نکرده بودم چون این پله ها اغلب برای اینه که سطح پیاده روها یکسان نیست ساخته میشن. مثل همیشه عالی بود باز هم سپاس. در پناه ایزد مهربان پیروز باشید و توانمند

سلام.
میگم من چون دیدم تو تند تند راه میری، خداییش چه طوری توی اون سرعت همه ی این محاسبات رو انجام میدی آیا خخخ.
خب در مورد بالا یا پایین رفتن از چند پله، چیزی که من از خانم دکتر شاهی یاد گرفتم اینطور بود که وقتی کارهای شناسایی عرض و طول پله رو همونطور که گفتی انجام دادیم، برای حرکت کردن، وقتی میخوایم از پله ها بالا بریم، عصا رو عمود به زمین به طوری که نوکش چند سانتیمتر از زمین فاصله داشته باشه جلومون نگه میداریم و از پله ها بالا میریم.
در طول بالا رفتن از پله ها، نوک عصا رو طوری تنظیم کنیم که با هر پله که بالا میریم عصا نوکش به دیواره ی پله ی بعدی که جلومون هست و میخوایم ازش بالا بریم برخورد کنه.
وقتی پله ها تموم بشن، خود به خود دیگه عصامون به چیزی برخورد نمیکنه و متوجه میشیم که پله ها تموم شدن.
برای پایین رفتن از یک سری پله، وقتی پله رو پیدا کردیم، نوک عصا رو همونطور که شیب دار به سمت زمین گرفتیم، اون رو زودتر از خودمون به کف پله ی بعدی میچسبونیم و بعدش یه دو سه سانتیمتر از سطح زمین بالا میگیریم و روی پله ها حرکت میکنیم.
اینطوری خود به خود عصای ما یه پله جلوتر از ما در حالی که با زمین تماسی نداره حرکت میکنه. وقتی پله ها تموم بشه ارتفاع زمین نسبت به ما کم میشه و عصای ما به زمین برخورد میکنه و ما متوجه تموم شدن پله ها میشیم.
نمیدونم چه قدر تونستم ملموسش کنم.
به هر حال از پست مفیدت ممنون.

سلام
شدیدا ممنون از آموزش پله شناسی.
میشه لطفا آموزش جوب شناسی رو هرچه سریعتر منتشر کنید؟
جوبا خیلی بدن. به خصوص اونایی که دو تیکه میشن.
خدا رو شکر تا حالا بهشون بر نخوردم.
ولی فرضشم خیلی درد آوره.
جدولی تقریبا بلند، ابتدا روش می ایستیم. بعد با هزار زحمت از این جدول به جلویی میریم.
سپس، با کمال آرامش و با تمام حس غروری که از فتح جوب بهمون دست داده، ابتدا به شکل عمودی، سپس افقی وارد قسمت دوم جوب میشیم. در آن زمان، دنیاست که بر سر غرور ما خراب میشه.
خخخخخخخ
منتظر آموزش جوب شناسی هستم.
لطفا تا تو جوب نیفتادیم منتشرش کنید.
:*

سلام خیلی ممنون از آموزش های خوبتون.من حدود یه سال و هفت ماهه که کم بینا شدم و بیناییم الان بیست درصده.،چهره ها رو نمیتونم ببینم و فونت معمولی هم نمیتونم بخونم با عینک های مخصوص کم بینایی هم اصلا خوب نمیبینم..حالا به نظر شما باید از عصا استفاده کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

دیدگاهتان را بنویسید