خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

خاطره های مرا بخوان و از خاطرات خودت از امسال بنویس

با یاد و نام خداوند متعال

درود به تمام هم محلی های نازنینم

دوستان خوبم

در این پست میخوام براتون بگم امسال رو چه طور تجربه کردم

از شما هم میخوام در صورت تمایل برامون از خاطره هاتون چه زیبا و چه زشت بگید

نمیدونم چرا ولی امسال رو اصلا دوست نداشتم

اتفاق خوبم برام افتاد اما اتفاقات دردناک و بدش زیادتر بود

توی بهار اولین بار به خودم اجازه دادم تا پیش قدم بشم و از یه نفر بخوام که با هم دوست بشیم

دوست هم شدیم

اما بعد از چند روز تنهام گذاشت

مشکلات خانوادگیم هم یکی از اتفاقات بد توی امسالم بود

متأسفانه همه چیز توی خرداد ماه دست به دست هم داد تا من خوب نباشم

توی تابستون عمل یکی از دوستام استرس عملش و دردایی که داشت واقعا منو اذیت میکرد

البته این هم بگم که طبق معمول با مشکل اینکه هیچ وقت نتونستم به کلاسهای تابستونی برم و مثل بچه های همسنم باشم غمگین بودم

یه اتفاق خوب بالاخره توی این همه اتفاق بد افتاد و اونم این بود که به سفر رفتم و کلی خوش گذشت

هم به شمال هم به مشهد رفتم

هم زیارت بود هم سیاحت

توی پاییز رفتنم به مدرسه جدید و دوران دبیرستان که واقعا برام یه دوره جدید بود یه اتفاق بود

کمی خوب و کمی بد

از دنیا رفتن خواننده ای که با آهنگاش خاطره داشتم یه علت دیگه برای ناراحتیم بود

توی زمستون هم مشکلاتی بود

امتحانهایی که واقعا بد شدن

کارنامه ای که واسه اولین بار نمره های داخلش زیر 19 بود

فوت شدن یه پسر نوزده ساله که تقریبا با من فامیل بود و خیلی توی غم بزرگ شد

اما هیچ کدوم از این اتفاقات بدتر از اتفاق چند روز پیش نبود

توی پاییز بود که یکی از همکلاسی هام سرما خورد

تا سه ماه مدرسه نیومد

بعد از امتحانا اومد ولی باز هم بد از مدتی رفت

گاهی وقتا میومد سر کلاس

تا این که چند هفته نیومد

شنبه همین هفته یعنی  23 اسفند خبر از دنیا رفتنش اون روز رو بدترین روز عمرم کرد

امیدوارم همیشه تمام عزیزانتون صحیح و سالم با نشاط در کنارتون باشن

منتظرتون هستم

به قول آقا مجتبی لذت ببرید از زندگی

۳۰ دیدگاه دربارهٔ «خاطره های مرا بخوان و از خاطرات خودت از امسال بنویس»

سلام
زینب جان, خیلی ممنون اولا مدالم را بده که امروز برای سومین بااااار اول شدم,
بعد هم, آدم ها از همه ی خاطرات عبرت میگیرند خاطرات خوب و بد همه تجربه هستند روح آشناتون شاد امیدوارم که سال جدید سالی پر از خاطرات خوب و دوست داشتنی باشه.

سلام زینب دلم .
چه پست عجیب و در عین حال رمانتیکی خخخ
یعنی حالا ما هم از خاطرات بگیم ؟؟ از اتفاقاتی که تو این ۱ سال برامون افتاده ؟؟؟؟
خب رعد باید کلی بره بفکره .
ولی فعلاً که وقت دارم یک حادثه رو بگم ؟؟؟
با گوش کن در اواسط مهر آشنا شدم و این برای شما شاید یه اتفاق نباشه ولی ورود به دنیای نابینایان واقعاً برای من یک اتفاق خاص محسوب میشه . چون از طریق گوش کن دوستای جدیدی
پیدا کردم ، دوستایی که با شنیدن صداشون یه حس خوب پیدا میکنم.
حالا شاید دوباره اومدم و برات از اتفاقات افتاده ام تعریف کردم.

سلام زینب !!!!!@#@@!@#
بذار منم از خاطراتم بگم @@!@#اواخر اسفند ۹۲ بود !!!!@#هععععععععی آزمون سختِ دکتری رو دادم …خیلی تلاش کرده بودم برااااااااش !!!!از ترس این که عید ۹۳ برام تلخ نباشه جواب سوالا رو چک نکردم ..ولی ۳۰ روزِ فروردین ۹۳ برام به بدترین و پر استرس ترین شکلِ ممکن سپری شد …۳۱ فروردینِ ۹۳ بود که نتایجِ مرحله اول اعلام شد …روزِ مادر بود …ساعت ۲ ظهر بود که داداشم بهم خبر داد که مجاز شدم ب انتخاب رشته!!!!!!!!
نمیتونم بگم چقدر خوشحااااااااااااااااااااااااااااال بودم !!!سریع رفتم تهران برا انتخابِ رشته !!!!!
با توجه به شرایطم فقط مشهد و تهران میخواستم !!! که قبول بشم …اما رتبم یه جورایی لب مرز بود !این بود که تمام ِ امیدمو بستم به دانشگاه آزااااااااااااااااد ….
استرسم برا این یکی وحشتناک تر بود …۲۹ اردیبهشت ….زیرِ سرم بودم از شدت ترس و تردید ….!!!!تا بهم گفتن رتبه ام تو آزاد ۳۳ شده ….انقدر خسته و ضعیف بودم که نایی برا خوشحالی نداشتم …باید دووم میآوردم ..اون وقت زمانِ شکستن نبود ……خوندم به کوب برا مصاحبه ….مصاحبه هام بدون استرس بودن خوشبختانه @!#۲۶ مرداد ساعت ۱۲ ظهر بود که اضطرابِ تمامِ روزااااااااااااااااااام تموم شد….قبول شده بودم اونجایی که میخواستم …اوایل مهر بود که تو گوش کن روشن شدم و شدم پروااااااااااااااااااز !!!!!@#تا بهمن اومدم …..بهمن رفتم …دوباره الان اومدم ….دوباره چن روز دیگه میرم !!!!خخخخخخخخخخخخخخخخخخ /…
هدفم از گفتن این خاطرات .نه جلب توجه بود و نه دلسوزی !!!فقط میخوام بگم تو کشورِ ما اگه کسی به جایی میرسه کوچک ترین حمایتی از هیچ جا نمیشه و همین که مسئولین بهزیستی فخیمه !!!به خاطرِ معلولیتش بش سرکوفت نزنن بهش لطف داشتن //….!!!!!

وااای زینبی ، پسر من پرواز اینجا چی کار می کنه ؟؟؟ با عصا کیشش کن بره خخخخ
این آوای محبوب من ، تازگیا تبدیل شده به آوای آبرو بر . هههههه
خبر رسیده که رفته تهرون فلافلی باز کرده هههه درس مرسو بی خیال شده ههههه

چند روز پیش هم یه اتفاق جالب برام افتاد .
دانش آموز لایقم توی المپیاد رتبه آورد و این منو خوشحال کرد ، آخه این دختر از سبزوار اومده بود و خیلی ذوق ادبی داشت ؛ البته خیلی فقیر و گوشه گیر بود ، روز اول که دیدمش فهمیدم غریبی میکنه .
زیر نظر داشتمش ، وقتی گفتم بچه ها بیایید مشاعره اونجا بود که فهمیدم کلی شعر حفظه و ذوق ادبی داره خلاصه از همون مهر ماه برای المپیاد ادبیات که هم شامل آزمون کتبی و هم شفاهیه آمادش کردم.
خلاصه از بین کلی دانش آموز رتبه ی اولو آورد و کلی با هم ذوق کردیم. حالا هم با هم در ارتباط هستیم که برای مرحله ی بعد که تو اردیبهشت ماه آمادش کنم .
اونروز از خوشحالی می خواستم بیام و پست بزنم و همه رو با شادیم شریک کنم. خخخخ ولی قسمت نشد.
از دیشب تا ساعت ۱۲ ظهر تهران هم بارون اومد. خییییلی خییییلی خوشحااااالم.

وای رعد چه خوب
بعضی از دانش آموزا واقعا یه استعداد عالی دارن
فقط باید بهشون فرصت داد
باید بهشون اجازه داد که استعداداتشون رو شکوفا کنن
من هم خوش حالم که این دانش آموز با استعداد موفق شده

با درود.
خاطرم نیست که خاطره ای از خاطرم بگذرد.
مگر نه این است که میگویند: خاطره ها میمانند!!!
منی که پرم از خ ها و ط هایی که هیچ وقت خط نشدند، چه برسد به این که موازی باشند تا بخواهند به هم برسند.
به هر حال از این که پست دادید ممنون.

سلام زینب عزیز!
عیدت مبارک! امیدوارم سال خوب همراه با خاطرات خوش در انتظارت باشه عزیزم!
راستش پارسال سال خوبی نبود!
مخصوصا ۶ ماه دوم که خیلی خیلی ناراحتم کرد و شکسته شدم!
خبر فوت مرتضی پاشایی عزیز بزرگترین ضربه روحی رو بهم وارد کرد که هنوز وقتی آهنگاشو گوش میدم قلبم درد میگیره و زار میزنم بخدا قسم!
به هر حال امیدوارم هممون سال خوبی داشته باشیم,التماس دعا!

سلام زینب.
عیدت مبارک!
می دونی؟ تمام این ها که توی پستت نوشتی، تمام احساساتت، غمت، احساس تفاوتت، تجربه ناخوشآیندی این حس، از دست دادن، لمس کردن درد رفتن ها، … اینهمه نشونه این هستن که دیگه کودکی تموم شد. برای تو دنیای بچگی هات اینجای جاده به آخر رسید و دیگه وارد بخش جدید راهت شدی. نمی دونم این واسهت خوشآینده یا نه ولی این حقیقته. حقیقتی که برای همه زمانی اتفاق افتاده و برای دیگران هم اتفاق می افته و نمیشه عوضش کرد.
شاد باشی.

سلام پریسایی
عید تو هم مبارک
پریسا واقعا نمیدونم نمیدونم این دوران برای من خوب و به قول تو خوشایند هست یا نه؟
ولی به هر حال باید با اتفاقات و مشکلات سازش کنم
راه دیگه ای نیست
تو هم شاد باشی عزیزم

سلام زینب خانم امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشهی
چه کار میشه کرد با رزگار
ولی بعضیها تا به مشکلی میخورن تر و خشکو با هم میسوزونن که امیدوارم تو این طوری نشی
فراموش نکن وقتی اتفاق بدی برا آدم میفته باید گفت که این تنها ی اتفاق هست
و این اتفاقها ممکنه برا هر کسی پیش بیاد نباید دید ما نسبت به عالم و آدم تغییر کنه
سنّ جوانی و خاطرات این سن نقش بسیار مهمی تو ساختار افکار ما داره
باید خیلی مراقب باشیم یکی با من حرف میزد میگفت به خاطر اتفاقاتی که تو دوره ی جوونی برام افتاده دیگه به پدرو مادرم ه اعتماد ندارم خوب این خیلی خطرناک هست که آدم به اینجا برسه
فراموش نکن مثبت اندیشی حتا اگه بدی هم داشته باشه بدیاش کمتر از خوبیاش هست چیزی که خودم تجربه کردم
ی نمونش این بود کسی که نسبت به همه چیزو همه کس بی اعتماد بود من با مثبت اندیشی اخلاقشو تغییر دادم تازه او بینا هم بود یعنی میخوام بگم میشه با مثبت اندیشی خیلی از کارها رو انجام داد
موفق باشی تا همیشه

رععععد بزرگ به آقای علی کریمی سلاااام میکنه .
زینبی بدو یه چای قند پهلو برای حاج علی بزرگوار بیار . مگه ندیدی چه پستای خوبو بدرد بخوری منتشر میکنه .
شکلک رعععد باستانی خودش به سختی بلند میشه و لنگون لنگون میره برای علی کریمی آجیل و شرینی بیاره.

چاکرم رعد عزیز
راستی عیدت هم مبارک
وظیفه هست نه چیز دیگه
بَه بَه چه آجیلای خوشمزه آخ جون تشکر
آجیل مجازی هم به بازار آمد
به گفته ی تولید کننده ی این نوع آجیلها رعد بارانی
این نوع آجیلها بدون هزینه بوده و فقط با اتصال به اینترنت در دست رسه عموم قرار میگیرد
موفق باشید

ببین علی داداش ؛ وقتی که با خوندن کامنتا لبخندی رو لبامون بی اختیار میشینه ، از هزار تا آجیلو شیرینی قوت و مزش بیشتره .
تازه کجای کاری که پستتو حسابی دکوراسیونشو عوض کردم. شده محفل ونوسیا ههههه بهتره بگوم شده پاتوق رعد و دوستان .
اگه دلت خواست شما هم بیا خخخخ
۶ دنگ بنام رعععد بزرگ خورد.
اینجا گوشکنه و اگه نجنبی مال با بار همگی از کفت رفته داداش من .

خخخخخخخخ
مجازیه دلتو خوش نکن علی آقا
راستی رعد تو مگه به خساست مشهور نبودی چه خبره
امسال همه چی ارزون میشه خخخخخخخخخخخخ
آقا علی میگم چیزه چی میخواستم بگم وایسا وایسا
آهان لطف بزرگی شامل حالت شده

شکلک رعد با اشاره به زینبی میگه هیس … صداشو در نیار ….و بعد زینبو میبره به یه گوشه و میگه:
این آجیلا مخصوصه فقط توش مغزه خخخ
گذاشتم برای مهمونای مخصوص و ونوسیای مثل تو .خخخخ
علی آقا شما که گوشم لااال نمیگوشی که .ههههه

سلام دوباره یک محفل جدید آخ جووون بگم از سال ۱۳۹۳ خوب بود بگم بد بود ناشکری میکنم بیخیال از دید مصبت نگاهش میکنم یواش بگم خدا جونم ناراحت نشه من خیلی امسال اشک ریختم اما یک حسی بهم میگه عاقبت اون چیزی که سال قبل برام اتفاق افتاد خیلی خوب میشه دعا کنین حسم بهم راست بگه و مثل مردم این شهر دروغگو نباشه زینب جون خیلی پست خوبی هست دوران دبیرستان یک کم برای ما نابیناها سخت هست چون درساش مشکلتر از راهنمایی هست اما توکل کن به خدا به خودش قسم کمک میکنه راستی رعد بزرگ هرجا باشی یک محفل خوب راه میندازی از اونایی که من دوست دارم به قول ملیسا میسی میسی

سلاام بر زینب خانمی عزیزم…..
خب خیلی مختصر و مفید خلاصه کرده بودی …. شکلک من اگه بخوام بنویسم که یه هزار و اندی صفحه ای می شه خب …..
ولی :
چقدر برای اون دوستتون ناراحت شدم ….. خدا بیامرزدش …. منم حدوداً کلاس اول دبیرستان بودم که یکی از دوستان دوره راهنماییم فوت شد “لیلا” همیشه و همه جا به یادش هستم و می دونم که چقدر این رفتن ها سخت و تلخ هست ….. بگذریم مسافرت رو که منم عاشقشم و پارسال من هم مشهد رفتم هم شمال …. کربلا رو هم که بینابینی هم می‌شه گفت پارسال رفتم هم امسال که جدی عالی بود…..
اتفاقات خوب و بد همیشه میفته فقط ما باید در هر زمان بتونیم بهترین مدیریت رو در لحظه داشته باشیم که گاهی این از دستمون در میره …. من هم پارسال دفتر وکالتم رو زدم و مشغول شدم و این خودش یه گام و یه تحول بزرگ بود برام و تولد ترنم عزیزم “دختر خواهرم” که بزرگترین شیرینی زندگیمون هست هم ۲ آذرماه ۹۳ بود …. اتفاقات تلخ رو هم گذاشتم همون پارسال سپردمش به دست باااد و یه فوت هم پشت سرش …..
سالی سرشاار از موفقیت شادی و بهروزی برات آرزو دارم پر بهترینها ….

دیدگاهتان را بنویسید