درود به همه ی شما هم محله ای های باحال و توپ و بینظیر.
حال و احوالتون چطوره؟
امیدوارم هرجا هستید توپ، سرحال، شاد، با انرژی و کلی چیزای خوب دیگه باشید.
بالاخره طلسم باطل شد و من تونستم قهوه خونه ی دوازدهم رو بزنم.
یه قهوه خونه ی خیلی متفاوت در یک فضای متفاوت.
تا حالا ساحل جنگلی دیدید؟
یعنی یه جا که دریا باشه، به جای ساحل شنی، یه جنگل انبوه پر از درخت و پرنده باشه.
چی؟
همچین جایی رو نداریم؟
کی گفته همچین چیزی رو؟
داریم خوبشم داریم.
حالا سوار اتوبوس بشید تا با هم بریم بهتون نشون بدم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب رسیدیم.
پیاده شید.
اونایی که خوابشون برده هووووووووووو.وووووو.وووووووو.
بچه ها ما الآن وسط جنگل سی سنگان، چسبیده به دریای کاسپین یا خزر هستیم.
تا لب آب هم درخت هست و از ساحل شنی خبری نیست.
یه جای عالی با هوای عالی.
یه فضای باز وسط درختا پیدا کردم، توش کلی تخت گذاشتم، روی تختا فرش دستباف ایرانی انداختم، پشتی ایرانی هم گذاشتم روش، بالاش هم یه سایه بون از حصیر، که صنایع دستی شمال هست زدم که آفتاب و بارون احتمالی اذیت تون نکنه.
سقف حصیری تختا به شکل شیروونی درست شده که شکل سقف خونه های شمالیه.
یه منقل بزرگ هم گذاشتم وسط تختا که توش آتیش بازی و کباب بازی و خلاصه هرچی که به حرارت مربوط میشه انجام بدیم.
کلی هم زغال کبابی و زغال قلیون هست که میتونید ازشون استفاده کنید.
چندتا کُنده ی درخت خشک هم اون گوشه گذاشتم برای اونایی که مثل خودم عشق آتیشن.روی هر تخت هم کلی کیسه زباله گذاشتم که فردا شب پر شدش رو ازتون تحویل میگیرم.
به طبیعت احترام بذاریم و اذیتش نکنیم.
اینجا هوا عالیه و همزمان با صدای پرنده ها، صدای دریا هم داریم.
فقط اینجا دریاش یه کم تخته سنگ داره که میرید تو آب باید مواظب باشید.
برای شب، چراغ در کار نیست.
میخوایم از تکنولوژی دور بشیم.
به درختا فانوس آویزون کردم، توشونم پر از نفته.
روشنشون میکنیم که شب تاریک نباشه.
آتیش هم که داریم.
شمع هم دارم که هرکی خواست میدم بذاره روی تختش.
قراره شب تا صبح، سیبزمینی بذاریم زیر آتیش بپزیم بخوریم، چای، نسکافه، قهوه، میوه، شیرینی، خلاصه همه چیز هست.
من خوابم میاد و خسته ام و حوصله ندارم هم نداریم.
هرکی از این حرفا بزنه، دست و پاشو میگیریم، شاتالاپ میندازیمش تو دریا خخخ.
راستی روز مادر کِی بود؟
آفرییییین.
امروزه.
روز مادر به همه ی مامانای امروز و مامانای آینده مبارک باشه.
اگه دخترا منتظرن بهشون تبریک بگم الکی منتظر نمونید.
چه طور روز پدر که میشه فقط مال پدراست، ولی روز زن میشه مال دخترا هم هست؟
نخیرم نداریم.
امروز فقط مال خانمایی هست که مامان شدن، یا ازدواج کردن و مامان نشدن هنوز.
دخترا خودشون تو شهریور روز دختر دارن که به وقتش تبریک میگیم خخخ.
یکی به من پناه بده.
کمک.
کمک.
آآآآآخخخخ.
این کفشه زیرش دیگه پاشنه نصب نیست.
پاشنه جوابگو نبوده به جاش لوله گذاشتن خخخ.
انصافاً چه طوری با اینا راه میرید آخه.
حالا بذارید تا دور هم دور آتیش هستیم یه ترانه درباره ی مادر از مهیار فاضلی براتون بذارم.
گوش کنید حالشو ببرید.
خب الآن صبح شده و باید صبحونه بخورید.
دادم براتون از کندو عسل درجه یک آوردن که با کَره و خامه و هرچی که میخواید بزنید به بدن حالشو ببرید.
یه صبحونه ی مقوی.
به جان خودم، به خدا، این عسل تنها عسل خوراکی بوده، و با پراکنندگان شایعه در اعماق دریای خزر برخورد جدی خواهد شد خخخ.
میدم کوسه ها بخورنتونهاااا!
اینجا کوسه هاش آشنا هستن.
خب. تا به ناهار برسیم، میخوام فایل جشنواره ی پژواک رو که قول داده بودم توی قهوه خونم براتون بذارم رو بدم گوش کنید.
اینم فایل جشنواره ی پژواک.
ناهار هم سبزی پلو با ماهی هست که متأسفانه ماهیش از نوع ماهی سفید هست و گذاشتمش لای فویل آلمینیومی و گذاشتمش زیر خاک پخته.
شکمشم پر کردماااااا!.
فقط خیلی تیغ داره که دیگه مجبوریم چهار چنگولی بیفتیم به جونش پاکش کنیم خخخ.
فقط استخونهاش رو دور نریزید که یه هاپو اونجا دم در قهوه خونه برای امنیت بیشتر بستم که بدم بهش بخوره.
خب حالا بعد از ظهر شده و نوبت چیه؟
بله بله بله.
نوبت یه کم تولد بازیه.
خب دیگهههه!
یه کم پررو تشریف دارم برای خودم تولد گرفتم.
الآن یه میز گنده گذاشتم وسط قهوه خونه و روش یه کیک گنده هست که شکل یه لپتاپ گنده هست و روی مونیتورش نوشته: محله ی نابینایان.
شمعها رو هم که یه شمع عدد دو و یه شمع عدد شش هست رو با هم میذارم روش که میشه بیست و شش.
آره دیگهههههه بابام جان.
بیست و شش سالمون شد پیر شدیم رفت.
به خدا ناراحت میشم.
تو رو خدا نه.
این کارا چیه؟
آخه من که برای کادو تولد نگرفتم خخخ.
تنقلات از نوع چیپس و پفک و میوه و آجیل و و و همه چی هست.
خلاصه از خودتون پذیرایی کنید.
خب حالا بریم سراغ فوت کردن شمعا.
وایستید وایستید.
هولم نکنید.
خب میریم که داشته باشیم.
یک، دووووووو، سهههههه. فووووووووووت.
خواهش میکنم، خواهش میکنم اینقدر خودتون رو اذیت نکنید،خخخ.
خب دیگه.
حالا یه آدم زرنگ از بین خانمها بلند بشه بیاد این کیک رو بِبُره بین همه تقسیم کنه.
چای هم رو آتیشه.
یه زرنگ دیگه هم بره چای بریزه.
البته تا کیک بریده نشده یه چندتا عکس هم بیایید با هم باهاش بگیریم.
چیلیک، چیلیک، قژژژ، قوژژژژ.
دیگه هر دوربین یه صدا میده خب چه میدونم خخخ.
خب دیگه کم کم بریم سراغ شام.
یه میرزا قاسمی توپ، که بادمجونش رو روی آتیش کباب کردیم، با سیر فراوون بهتون میدم که تا صبح توی اتوبوس توی سر خودتون بزنید خخخ.
نترسید بابا.
کلی آدامس اکالیپتوس گرفتم بعدش بهتون میدم که دهنتون بوی سیر نده.
خلاصه توی این بیست و چهار ساعت بهتون بد نگذره.
هرکی هم تنبلی کنه جاش کف دریاست خخخ.
دیگه بریم توی کامنتا دور هم باشیم.
ببخشید طولانی شد.
همگی خوش اومدید.
۱,۳۱۱ دیدگاه دربارهٔ «تولد، جشن روز مادر، جشنواره ی پژواک، همه و همه در قهوه خانه ی دوازدهم»
ملیسا امارات کشوریه در حاشیه ی خلیج فارس که زبان مردمش عربی هست و مرکزش هم دبی هست.
اینم امارات خخخ.
میگم ملیسا شما نمیخوای حساب تو صاف کنی امروز بیکار بودم گفتم اون هزار و پون صد و پنجاه و پنج صفحه کتابو ازت بگیرم بخونم
سلاااااااام آخجوووووووون تولد منم هستم دیر اومدم رفتم کادو بخرم اما بازار تعطیل بود اشکال نداره بدون کادو اومدم قول میدم سال دیگه جبران کنم
درود
و اما بعد
جانم به عرض شریف دوست عزیز و ملوس و یکی یکدونه ام که خیلی دوستش می دارم برسانم که اینحقیر نیز با توجه به توجهات الهی و لزوم شاد شدن از زمینی شدن عزیزانی همچون شما مایلم به اطلاع شما برسانم که از افتخارات عدیده و مدیده ام هست که عزیزی همچون شما قدم به بیست و شش سالگی گذشاته اند و این حقیر نیز سالروز زمینی شدنت را پاس داشته و خدمت باسعادت دوست گرانقدرم تبریکات فاضله خود را به عرض می رسانم .
شهروز عزیز
ای نویسنده ماهر و بی همتای نابینا
ای فرزند داستان و قصه
ای خالق اثرهای ماندگار و بی همتا
تولدت مبارک باد .
سالروز زمینی شدنت را پاس نهاده و به آن ارج می نهیم .
از کیک مجازی هم دستت طلا
کادوی مجازی ما را که چیزی جز عرض ارادت و پاک کردن تمامی ناملایمات مدیریتی شما از ذهنمان است را به شما هدیه می دهیم .باشد که از نام بردن نامت توسط این حقیر حهرگزناراحت نشوید و ما را بسان دوست خود پنداشته و از تجربیات شانزده سال بیشت ما بهره مند شوید دیگه ؟
دکی ببین، بهت سه دقیقه وقت میدم که برگردی به حالت عادی.
وگرنه با تَرکه آلبالو کبودت میکنم. افتااااد؟
نخیر شهروز این توضیح به درد من نمیخوره،نکنه کشور امارات اومده برات کامنت داده آیااا،نه نه نه نه دلیلت کاملا غیر منطقی هست که
عمو علی،اشتباه تایپی بوده که عمویی خخخخ،حالا جدا از شوخی مگه ناقص بوده آیااا،آخه من همشو گذاشتم،یعنی که چیزی از قلم نیوفتاده به نظر من،بازم بگو اگه ناقص هست برم درستش کنم که عمویی
میگم داداش شهروز ای که الان گفتی ای یعنی چَه این آدرس محل اردوی بعدی بود
پر پروازم را پرواز با این شعرش شکست ؟
سلام مهدیه.
خوش اومدی.
کادو نمیخواد دو دقیقه اومدیم خودتونو ببینیم همش تو بازار بودید خخخ.
عمو قنبر اینایی که گفتید منم لطف شماست.
من اهل کِش دادن به جر و بحثها نیستم.
این چیزها توی هر خانواده ای پیش میاد.
به هر حال ما ارادت داریم.
نه علی. هی بچه ها میگن این قرائن و امارات کیه منم جوابشونو دادم خخخ.
ترکه انار ؟
لاااایک نازنین لاااایک،واقعا همینطوره،کسی که ناز منو میکشید مادر بود مادر،من خعععلی به این جمله اعتقاد دارم… مامانم از همینجا دستتو میبوسم،بماند که همیشه بوس بوسکی میکنمت، مامانی،اینجا هم بینهایت ازت میتشکرم،میدونم هیچ وقت اینجا رو نمیایی بخونی اما نمیدونم چرا نوشتم که خخخ،
سلااام مهدیه جونم
سلااااام مجدد به هرکسی هست و هرکسی که نیست
منم اومدم
خوش باشییییی
فکر کنم یه خبرایی هستاااا شهروز
شهروز عزیز دقیقا تمام سخنان شما را می پسندم و خوب می دانم اهل ادامه نیستید اما واقعا به شما بگویم جدا ترسیدم از تهدیدتان و اعتراف میکنم خیلی تند رفتید و بخاطر اینکه بیشتر عصبانی نشوید من سعی در ادای اسم نشما نداشتم.اما جوانی نیکو سیرت و پاک سرشت هستید شما اما تاکید دارم که حوصله بیشتر داشته باشید تا پله ها یترقی را سریعتر طی کنید .من شما را واقعا دوت دارم و در کمترین وقت بیشتر محبوبیت را کسب نمودید و این برتری شما در محله و شما لیاقت بیشتر از این را دارید .
برم یه چرخی بزنم توی قهوه خونه
گریه میکنم کسی به من چرا خوشامد نمیگه برم خونه میزبان کجاست منم کیک میخام لطفا
نه ملیسا کامل بود خودت بگو اشتباه تایپی رو میشه برگردوند عمارات رو نمیشه به سر جاش برگردوند همونجا که شهروز آدرس شوداد خلاصه من نمیدونم من هزار و پون صد و پنجاه و پنج دفعه ی دیگه میگم هزار و پون صد و پنجاه و پنج صفحه کتاب میخوام تا از کفش در بیام آخه به چه زبونی بگم من تو کف این همه صفحه کتاب موندم
گریه نکنه عزیزم،ما که بهت سلام دادیم که گیگیلی من
درود بر عباس
از همه شما دوستان عذر میخواهم هر وقت وارد پنل کاربری ام شدم اذیت شدم و نمی دانم چه کنم و الان هم در سکوت دارم می تنویسم .مجبور به ترک قهوه خانه هستم .
اگر نتوانستم باشم از همه شما معذرت خواسته و خداحافظی میکنم.
ایامی شاد برایتان آرزومندم و برای شهروز عزیزم همسلامتی و بهروزی و شادی وافر آرزومندم .
مهدیه هنوز به کسی کیک ندادیم. کیک و تولدبازی مال غروبه.
سلام به قنبر و مهدیه و سلام مجدد به عباس و کلاً سلام به همگی. مهدیه جون خیلی خیلی خوش اومدی، بفرمایید تو دم در خوب نیست.
عمو قنبر، امیدوارم مشکلت حل بشه که در خدمت باشیم.
ولی به هر حال براتون آرزوی موفقیت میکنم.
چشم عمو علی من برات کتاب میزارم غصه نداره که،ولی جاااان ما بیا و بیخیال این هزار و خورده ای صفحه شو،الاااهی گناهی هستم که عمو خخخخ،خخخخ،خخخخ،خخخ،امارات رو هم شهروز باید بیاد بگه که اون کی بوده که اومده خودش. قراین و امارات معرفی کرده که خخخخ،عمو تو ازش بپرس شاید بیاد بهت بگه عمویی،ما که هرچی ازش میپرسیم یه جور دست به سرمون میکنه که،خخخخ
سلام به مهدیه خانم این روز رو به شما هم تبریک عرض میکنم و بهتون خوش آمد میگم ناراحت نباشید به من هم کیک نرسید یعنی رسید ولی برای نجات جونم دادم به آقا خرسه
خب الآن بهت میگم ملیسا.
این چسبو که بزنم به دهنت، تنبیه میشی که.
چسبشم خارجکیه خیلی قویه به این راحتیها کنده نمیشه.
ببین تو چسبم که دهن من بزنی من باااااز با جیغ جیغ و کلا جیغاااان جیغاااان حرفمو میگم که خخخخخ
سلام به همه ی دوستان گلی که تازه به جمع ما ملحق شدند
پریسا ف رهئ ، ختئی هبتسی . فرتکزرز خسروی کجا هستنددیگه چرا غیبت دارند ؟
سلاااااام ملیسا جونم واااای بیا ببوسمت دلم برات تنگ شده بود آقا شهروز تولدتون مبارک میگم میشه آرزوتون رو بگید
سلااااااااامم
خوبید
خوشید سلامتین
عمو قنبر این زبون کجایی بود خخخ.
ملیسا، اصلً حالا که اینطور شد میبرم میندازمت توی کلبه ی اونطرف. دست و پاتم میبندم، دهنتم چسب میزنم، در کلبه هم میبندم، میام اینجا.
دویست متر هم باهامون فاصله داری.
حالا هی جیغان جیغان کن.
میگم صدا شو در نیاری مهدیه خانم من یواشکی یه تیکه کیک کف رفتم ولی انگار کسی رازی نبود زحمت شو من کشیدم خوردنش قسمت آقا خرسه شد
درود بر نازنین گرامی
درود بر برادر علی
ملیسا نترس چسبش چینی هستش بهت گفتم که نگفته باشی که نگفتیم .این شهروز خرج کن نیست ها و خارجکی بودن نشان خوب بودنش نیست / توضیح بخواه و خسته نشو نتیجه به زودی حاصل یم شود و شهروز تسلیم خواهد شد !
بوس بوس بوس بوووووٱوووٱوووٱوووٱوووٱووووس مهدیه منم دلم برات تنگ رفته که نانازم
سلاااااام بچه ها، خوش آمدم به جمع یاران
سلااام بر آریاا،خوبی آیا
سلام آریا.
مهدیه بابت تبریک ممنون.
سلام نازنین خانم من به همه ی خانمها این روز رو تبریک گفتم شما رو از قلم انداختم شرمنده این روز رو به شما هم تبریک میگم
مثل این که جمعتون گرمه؟
منم به همه ی خانمها این روز مادر رو تبریک میگم، بهشت زیر پایتانه انشا ال لاه!
شهروز زبان نوشتاری ما بی سخن است ؟
آریا خوش آمدی چقدر دلمان برایت تنگیده بود ؟ خوبی آیا ؟ سلامتید آیا ؟
شهروز الان هم بی سخن می نویسم خدایا از این پنل گوش کن ! آخرش مجبورم بلائی سر گوش کن یا خودم بیاورم ؟ این هم شد زندگی آخه !
شهروز اونوقت میمیرم،بعد خونم میوفته گردنت هااااآااا،تازه الاااهی گناهی هستم که،خخخخ،خب اگه میخوایی خونم گردنت نیوفته بیا و اعتراف کن که خخخخی،
آفرین، مثل اینکه امروز خیلی فعال بودید و کامنت دادید
سلااااام به همه ی دوستان عزیزم میگم امروز روز من نیست میزبان گفت شهریور روز من میشه
ببخش شهروز من یه خورده سرم این روزا شلوغه زیاد نمیتونم باشم الان وقت خالی گیر آوردم
باز باید برم شب سعی میکنم بیام
سلااام مهدی
خوب بچه ها موافقید شمع تولد رو فوت کنیم، البته یکی باید یادم بده من بلد نیستم فوت کنم، با قلیون اشتباه میگیرمش!
آخ وای واخ واه به جان خودم! ولش کن بیخیال سلام سلام به همه اون هایی که در غیبتم اومدن و رفتن و نرفتن و هستن و نیستن و… آی آی دریا کوشش بپرم تووووش!
مهدی قادری خودت که خودت را تحویل گرفتی و حالا ما به شما خوش آمدی می گوئیم .
خوش آمدی به جمع یاران
باشه آریا، از اینکه توی جمعمون بودی خوشحال شدیم، بای تا بعدا
میگم این کیکه چرا گوشه مانیتورش نیست!؟
بعله قنبر، اول باید خودتو تحویل بگیری تا همه بدونند باید تحویلت بگیرند خخخ!
شهروووز بیا رسیدگی کن
سلام آریا جان سال نو بر تو و خانواده ات مبارک من از دوستان شنیدم به سلامتی حال خواهرت خوب شده من تو زیاراتم اولین آرزو و حاجتم شفای ایشان و شادی شما و خانواده تان بود حالا خودت بگو که دوستان درست گفتن و منو خوش حال کن زنده باشی عزیزم
پریسا من جای کیک رو دیشب عوض کردم وقتی همه پیش پیش لالا بودند
سلام بر آریا و مهدی و همه ی دوستان میگم مگه خرسام کیک میخورن خرسم خرسای قدیم گوشت میخوردن فکر کنم چینی شدن خخخ
پریسا کیک رو بیخیال، با هم مدوتایی میخوریمش، به خود شهروزم نمیدیمش خخخ، حالا یکی بیاد یاد من بده چجوری شمع رو فوت میکنند!
پریسا سلام
غایب کبری بودی ولی صغری شدید ؟
الان بانو ، حاجی ، هادی عباسی ف ترخوانه ف غایب هستند .
پریسا بگو اگه گوش کنی هستی کجا بودی تا حالا ؟
مجتبی و سعید و چشمه و اصغر و … خدای من تعداد غایبین زیادند چه کنم.
یکی به من بگه این ان وی دی ای چرا موقع دیدگاه نوشتن لال یم شود ؟ به خدا دارم از دستش کلافه می شوم .
همه فعلا بیایید شمع رو فوت کنیم تا کیک، بریدن کیک هم به عهده ی خودم!
قنبر منم جازم حذف شده، با n v d a هستم، و لال هم نمیشود، احتمالا حالت نوشتنت روی none هستش
مهدی یعنی اعتراف می کنی گوشه مانیتورش رو تو خوردی؟!
فوت شود دیده شود بلکه پسندیده شود، خخخ
سلام عمو قنبر. من غایب نبودم عمو جان. صبح تا نمی دونم چند اینجا شلوغ کردم که۱دفعه این مودم لاکردارم نمی دونم…ولش کن اعصابم درد میاد از دستش. خلاصه اینترنت قورتم داد بعدش هم دید خوشمزه نیستم پسم زد و بعدش با هم درگیر شدیم من دوباره ضربش کردم الان دوباره اینجام.
سلام به همه تازه واردها.
کیک و تولد بازی برای غروبه.
یه کم بچه ها جمع بشن بعد.
نه نخوردمش، قایمش کردم یه موقع خلوت و خوب دوتایی با هم مانیتورش که هیچی همش رو میخوریم، فقط یه صلاح برای جنگیدن با شهروز پیدا کنیم
بهبه سلام مهدی قادری عزیزم کجایی بابا مگه تو بیای تا بزنیم تو گوش بالای هزار تا
مهدی به شیوه قلیون فوتش کن. وااای چرا گوش کردی به حرفم من۱چیزی گفتم حالا. بچه ها این جوون مردم رو ببریدش۱لیتر آب دریا قورت بده گناهی شدش که!
سلااام به مهدی,آریا,مهدیه,نازنین
دیگه همینا بود فکر کنم
مهدی بیا اینورتر ,زود در گوشم بگو کیکو کجا قاعم کردی؟
شکلک فچفچ کردن مهدی و عباس
خخخخخخخخخخخههههخخخخ
باشه، باشه برای عروب
سلاح! صبر کن ببینم اینجا ها چی پیدا میشه. آخجون الان سوت می زنم تمام پرنده های جنگل بیان اگر شهروز خواست بهمون گیر بده بریزن سرش از چشم و چار بندازنش
مهدی به عباس نگو! این شیرینی برنده شدنش رو نداااآاااآاااد!
سلام علی، پریسا خدا بگم چی کارت بکنه یا نکنه، آخه من چرا به حرفت گوش کردم، یکی به من بگه تو قلیون فوت کردم چرا؛ شکلک معطاد شدن، پریسا بازم بده، قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقللقلقلقلقل، معطاد شدم رفت، بهبه چه لذتی!
مهدی قراره که یک دختر خانم کیک رو ببره ؟ شهروز تو متن گفت دیگه تو چرا داوطلب شدی مگه نامت مجازی هستش .
ضمنا این ان وی دی ای نان نشده است والا گرسته هستم میخوردمش تنبل شده و اگه نان شد چطور درست می شود ؟
عباااااااس، سلاام، خوب گوش کن ببین چی میگم، شطر دیدی ندیدی، به کسی نمیگی کجا قایم کردما، وگر نه توی دریا شاتالاپ!
مهدی بسیاااآاااآااار خوب کردی. ادامه بده عااالیه!
بابا شما چه قدر شیطونییییید.
میندازمتون توی کلبه درو میبندمهااااا!
صدا ،
شباهت مرا به تو کم می کند
بی هیچ حرفی ،
کلامی
مثلِ بغضی که به تسبیح نشسته باشد
درگلو چرخ می خوری.
ومن فکر می کنم باید پرواز کنی
و مثل ابری سفید دنیا را بپوشانی
کوچه را بیدار کنی
ماه را خبردار بر لب ایوان بنشانی!
هنوز هم صداهایی هست
که با ناگهان عبوری بر جا می ماند
رودی که می گذرد
ببری که ماغ می کشد
فرشته ای که رد می شود
هربار که حرفی زدیم و
هربار که خندیدیم
رفتیم و آمدیم
چیزی از دنیا کم شد
اما ،
تو سکوت بودی
این را از جای خالی ات فهمیدم!
باز این صفحه من سوزنش گیر کرد!
سلام پریسا خانم این مدت جات خالی بود تا بودی کُلیا خندیدیم
پریسا، گوشت رو بیار کارت دارم، شکلک پچ پچ کردن مهدی، جا رو اشتباه بهش گفتم، بین خودمون بمونه خخخ
بچه ها میگم این شهروز داره تهدید می کنه بیایید پیشگیری کنیم و برای خاطر جمعی کلید هاش رو کش بریم!
ببینید چی میگم.
پریسا، مهدی و عباس.
من از رو ساعت پنج دقیقه دیگه، فقط پنج دقیقه دیگه میرم کیک رو بررسی میکنم.
یه نخود ازش کم شده باشه، همه با هم دسته جمعی تو دریایید.
افتاااااد؟
سلام داداش علی. ایوَل به خنده! خداییش خنده از اون نعمت های خوب خداست.
آخجون دریا! مهدی و عباس بپرید بریم تمامش رو بخوریم بعدش شهروز می خواد ببردمون آب بازی و قایق سواری مجانییی!
شب بخیر بچه ها ؟
شهروز من عاشق آبم و آب بازی. این تهدیدت رو عشقه!
قنبر، اینسرت و ۲ رو بزن درست میشه
عمو قنبر قدم من سنگین بود؟ چرا میری؟
درود! بچه ها من حدود یک ساعت است دارم یه کار عجیب میکنم، یه سنگ گرد مانند سینی به کلفتی حدود ده سانتیمتر است که وسطش سوراخ داره و یه میله فلزی داخل سوراخ قرار داره، یه سنگ دیگه روی سنگ اولی قرار دادم که وسطش سوراخ داره و میله ی سنگ زیری داخل سوراخ سنگ بالایی قرار گرفته، یه سوراخ روی لبه ی کنار سنگ بالایی وجود داره که یه چوب پانزده سانتی داخلش فرو کردیم، حالا من یه مشت گندم داخل سوراخ وسطی دور میله ی فلزی میریزم سپس دسته ی چوبی را میچرخانم و گندمها بین دو سنگ خورد شده روی سفره ای که زیر سنگ پهن شده میریزند، این گندم برای پختن آش بکار میرود، اسم کار من چیه این سنگها چیند؟!
بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامــــه پاکـــی دگــر وپاکی دامان دگر است
کــــس ندیدیم کـــــه انکــــار کـــند وجدان را
حــــرف وجــــــدان دگـــر و گوهر وجدان دگـر است
کــــس دهـــان را به ثناگـــــویی شیــــطان نگــشود
نفــــی شیطان دگــر و طاعت شیـطان دگــــر است
کـــس نگـفته است ونگــوید کــــه دد ودیــــو شویــــد
نقــــش انســان دگـــر ومعنـــی انســــان دگـر است
کــــس نیامـــــد کــــه ستایــــد ستـم وتفرقــه را
سخـــن از عـدل دگـــر ، قصه احسان دگـر است
هــرکـــــــه دیدم بخدمت کــــمری بست بعهــــد
مــــرد پیمان دگــــــر وبستـــــن پیمان دگر است
هــــرکــــه دیدیــــم بحفظ گـــــله از گرگان بود
قصد قصاب دگر ، مقصد چوپان دگر است…
بچه ها میگم من چیپس هم می خوام. این کیکه زیاد شیرین بود الان قندم بالا رفته نمک لازم دارم.
واااای تولد تموم شد کیکم نخوردیم بریم خونه شب میشه خرسا میریزن به جونمون
باشه پریسا و عباس، بپرید بریم کیک بازی
پریییساااا،کلیدا همه دست منه،غصه نخورید،آآآآزااااد باشید،هوراااآاااآاااآااآاااآاااآااا
شکلک شهروزی که داره دنبال کلید ملیدا میگرده و منم بهش کلیییید نمیدم که خخخخی
عدسی جون اون گندم هات این بشاش رو از بغل اسمت بردار آخه صفحه خوان های ما۱خورده درکشون ناقصه اذیت می کنن بردار این رو آخه!
پنج دقیقه رو به اتمامه.
توپی سفید و صورتــی اینجــا در این غزل
هی غلت می خورد ـ همه ی مردم محل
فریاد مـــی زنند :کجــا توپ می رود؟
و بین بچه ها سر آن می شود جدل
آنوقت می رسد سر بیتی که کودکی
با چوبدست مــی کند آن توپ را بغل:
«من پا ندارم و تو بدردم نمی خوری
امـــــا بیــــا دوست من باش لا اقل
بابای من اگر چه فقیر است ، بد که نیست
چـــون قــــول داده پای مــرا می کند عمل»
می گرید و می افتدش از دست توپ و بعد
جا مــی خورد بــــه قهقـــــه ی مردم محل
این تــــوپ پله پله می افتد ز بیتهام
و مثل بغض می ترکد گوشه ی غزل
پریسا و عباس، اصلا از شهروز نترسید، بریم همه ی کیک رو بخوریم، اگرم افتادیم تو دریا ، یعنی فکر نکنم بندازتمونهااااا!
زنده باد ملیسای عزیز دلم! به افتخارش هیپیپ هورااااااااااا!
به صفحه ی بعدی مهاجرت میکنییییم!
خداییش از این پرواز به صفحه بعدی عجیییب خوشم میاد!
بهبه چقدر شیرین و خوش مزه، عباس کجا رفتیییییی؟، ما میخواییم بخوریم، زود باش بیا
سلامی برتو ای زیبای خوبم
تو ای عشق بزرگ بی غروبم
تو قلب واقعیت را شکستی
تواز افسانه و اسطوره هستی
اگرچه گوییا قلبت ز سنگ است
دل من از برایت تنگ تنگ است
دراین آیینه ی دودی کجایی؟
بگو صبح به این زودی کجایی؟!
اگر از دوری تو در عذابم
کمی بگذار با یادت بخوابم
مرا با اشکها جا می گذاری
مرا تنهای تنها می گذاری!
اگر سر می کنم با گریه و تب
تورا کم دارم اینجا مثل هرشب…!
انگار قشنگ احساسش می کنم این پرواز کردن رو. مثل وسایل شهر بازی می مونه. الان چرا می خندید خوب!؟ من رو باش که تصورات فوق عالیم رو مجانی میگم اینجا این ها می خندن بهم! شکلک نمی دونم چه شکلی
وای بچه ها دو دقیقه دیگه سر و کله شهروز پیدا میشه، وای من که شنا بلد نیستم چی کار کنم؟
وااای صفحه من!
سلاااام به
شهروز عزیزم
ای بابا. بنده خدا این ملیسا داره خودشو میکشه هی از این شهروز میپرسه قرائن و اماراتش کیه. شهروزم که اصلا انگار نه انگار.
به عنوان یه هم محله ای وظیفه خودم دیدم که پاسخ ملیسا رو بدم. خخخخخ
دیگه چی کار کنم. تا این حد من وظیفه شناسم و احساس مسئولیت میکنم. هههه
من که ادای دین کردم.
حالا دیگه هر کس نفهمید، به من ربطی نداره. خخخخخخ
به قول
قرائن و امارات
ال فراااار
طاها لااااا،اااا،ااااااااایک
مهدی من شنا بلدم. تازه۱تیوپ هم زیر لباسم قایم کردم بادش می کنیم مال تو!
سلام آقای سرمدی
سلام بر عمیر سرمدی، خوش آمدی
صبح هر روز مادرم غُر زد
خواهرم هِی به من تلنگر زد
که بیا زن بگیر آدم شو
فارغ از غصّههای عالم شو
که بیا زن بگیر پیر شدی
بینهایت بهانهگیر شدی
زن نداری، عبوس و غمگینی
زندگی را سیاه میبینی
زن بگیری همیشه کیفوری
از غم و غصّه تا ابد دوری
آسمان رنگ تازه میگیرد
از تو دنیا اجازه میگیرد
شاه داماد میشوی پسرم
پادشاهی کن، ای تو تاج سرم
هر چه تلخیست میشود شیرین
یک نباتیست که… بیا و ببین…
زندگانیت میشود روشن
ناگهان از شرار ِ تابش ِزن
میکند روشن از خودش، شب تار
جان تو مثل نور لامپِ هزار!
کاملاً روبراه خواهی شد
مثل خورشید و ماه خواهی شد
سر و وضعت ردیف… جنتلمن
صاف و صوف و اتو کشیده… خَفَن
جمع خواهی شد از خیابانها
از سر کوچهها و میدانها
خانهات توی «کوچهی خوشبخت»
مثل خانی نشستهای بر تخت!
***
الغرض گفت و گفت… خامم کرد
عاقبت خر شدم… حرامم کرد
خانواده نشست و شورا کرد
هر که از ره رسید غوغا کرد
عمه میگفت دختر فامیل
خاله میگفت با کدام دلیل؟!
مادرم فکر دختری زیبا
خواهرم کرده بود فتنه به پا
بر سر ما بگو مگو شده بود
الغرض، خانه بَلبَشو شده بود
تا سر انجام شد قرار چنان
که دهند این جدال را پایان
جمع دنبال دختری باشد
که سری بر تر از پری باشد
دختری باحیا و شوهر دوست
که جهان مات حُسن خلقت اوست
از هر انگشت او هنر ریزان
پیش قدّش چنار آویزان!!!
خاندانش اصیل و صاحب حال
«حال» یعنی که پول و مال و منال
– خاندانی که نیست صاحب حال
وصلتش نیست جز عذاب و وبال
– هرچه باشد برادرش کمتر
مشکلاتش کم و شَرش کمتر
– دختران یکیّ و یکدانه
بهترین همسرند و همخانه
* * *
بحثشان سوژه خنده بود فقط
باب اشعار بنده بود فقط
چه بگویم چگونه و چون بود
مثل فیلم «کتاب قانون» بود
امییییر.
هیییییییس.
بچه ها کل کیک برای کسیه که امیرو تو آب غرق کنه.
باشه خیلی عالیه، پس بابط شهروز خیالمون آسوده گردید خخخ، پس حمله به کیک، لامسب تمومیم نداره
طاها باقیش رو هم بگو
من که گفتم خاطر ها جمع!
این گوشه از کیک که خیلی شیرین نیست رو نخوریم بچه ها، میزاریم برای دیگران
میگم من۱خورده نبودم این پرواز رو کشتید؟ جوون مردم رو چیکارش کردید؟ نیستش که! شاید هم رفت خوتکشی کرد شما ها بیخیالی طی کردید! به قول پرواز خدا بیامرز ننگ بر شما!
عجباااا
پریسا تو چقدر سادهیی هااا
الآن تو و مهدی توسط منو شهروز به دریا خواهید افتااد
شهروز بیا بریم اون گوشه برای اینا نقشه بکشیم که چطوری غیر مستقیم بندازیمشون توی دریا
شکلک عباس و شهروز در حال هم فکری میباشند
آقاااااا!
من شدیدً تکذییییب میکنم.
به جان خودم دروغهههه.
نکنید این کارارو.
امیر تَرکه ی آببالوی من کوووووو.
حرف درست نکنید برای مردم مگه مریضی بچه؟
من فعلا سیر شدم، بقیش رو با بچه ها میخورم
از خاطرات گمشده میآیم
تابوتی از نگاه تو بر دوشم
بعد از تو من به رسمِ عزاداران
غیر از لباسِ تیره نمیپوشم
در سردسیری از منِ بیهوده
وقتی که پوچ و خسته و دلسردم
شبها شبیه خواب و خیال انگار
تب میکند تن تو در آغوشم
تکثیر میشوند و نمیمیرند
سلولهای خاطرهات در من
انگار مانده چشم تو در چشمم
لحن صدای گرمِ تو در گوشم
هرچند زیر اینهمه خاکستر،
آتش بگیر و شعله بکش در من
حتی پس از گذشت هزاران سال
روشن شو ای ستاره خاموشم
بعد از تو شاید عاقبتِ من نیز
مانند خواجه حافظِ شیراز است
من زندهام به شعر و پس از مرگم
مردُم نمیکنند فراموشم
عباس! ببین منو! یوهو شکلک هولش دادم پایین. حالا شنا کن تا حالت جا بیاد دیگه واسه من نقشه نکشی.
سلام بر عباس میشه به منم کیک بدین از قسمت کاکاوو آخه من از خامه خوشم نمیاد راستی از این کلاها برامون نخریدی میزبان من بچه نیستم اما جالب دیگه میخام برم به دوران بچگی
حالا که اینجوریه من بازم میخورم، پریسا نگفتم این عباس نقشه داره، حالا رفتی همدست شهروز شدی، یکی طلبت عباس!
مهدی راحت باش شهروز گرفتار تکذیب شایعاته
سلام مهدیه. عاشق کاکائو تلخم.
پریسا یه سوت بزن کوسه ها برند طرف عباس!
طاها این ها واقعا قشنگن. تلخ و خیلی قشنگ. برای من قشنگیشون به تلخیشونه. مثل شکلات های تلخ. کاش می شد من اینهمه با شعر هات حس هم دلی نداشتم. مطمئنم می فهمی چی می خوام بگم. کاش می شد! کاش!
شکلک مهدی عباس رو بلند میکنه و ۲۳ متر عباس رو جلوتر میندازه، پیش موجهای قوی
سووو،ووو،ووو،ووو،ووو،ووو،ووو،ووو،ووو،وووت! کوسه ها برید عباس رو بترسونید. نخوریدش ها تموم میشه فقط بترسونیدش!
بچه ها به کامنت امیر مراجه کنید خیلی جالب هست
شهروز بگم بگم
سلااااامآقا. واسه بچه مردم حرف درست نکنید.
اون اولیه که صدای خاله شادونه بود.
اون دومی هم کلی کامنت تو اون پست هست دلیل نمیشه قرائن و امارات صاحب پست باشه که.
هر چند تمامی لینک های منو پااک کردن.
ای بابا.
کلی زحمت کشیده بودماااا
این شهروز از اختیار مدیریتیش سو استفاده کرد.
شکلک جیقان جیقان
وای به نظرم ما خیلی از بقیه دور شدیم صدا هاشون اصلا نمیاد فقط خودمونیم انگار
حالا دیگه همدست شهروز میشی هاااااان؟، بگو ببخشید، بگو تا شاید یه فکری برات بکنیم!
آهااای بقیه ها کوشید؟
آره من صداهای بچه ها رو نمیشنوم، پریسا نکنه شهروز پشت سرمون باشه، شکلک نگاه به آینه، یکی داره از دور میاد ولی چهرش معلوم نیست!
پخخخخخ پریسا.
بده من اون کیکو.
افرییین.
ساقی سرمست ما دیوانه نیست
سرگذشت انبیا افسانه نیست
انچه در دستور کار انبیاست
جنگ با مکر و فریب اغنیاست
چیست در انجیل و تورات و زبور
آیه های نور و تسلیم و حضور
جمله ادیان ز یک دین بیش نیست
جز الوهیت رهی در پیش نیست
خانقاه و مسجد و دیر و کنشت
هرکه را دیدم به دل بت می سرشت
لیک در بتخانه دیدم بی عدد
هر صنم سرگرم ذکر یا صمد
یا صمد یعنی که ما را بشکنید
پیکر ما را در آتش افکنید
گر سبک گردیم در اتش چو دود
می توان تا مبدا خود پرگشود
وای جدی اینجا هیچکی نیست، خیلی ترسناک شد، نکنه یه چیزی خوردند بیهوش شدند
پریسا کیکو ولش کنیم، چهره ی شهروز ترسناک شده بود، احتمالا یه نقشه ای داره
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکـیست
حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظری است
گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصهی شوقش به زبانی گوید
چون نکو مینگرم حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتاران است
ور نه از روز ازل دام یکی،دانه یکیست
رهی هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه
گریهی نیمه شب و خندهی مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم
آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند
بهر این یک دو نفس عاقل و دیوانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد
پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سر حد جنونت ببرد عشق«عماد»
بیوفـایی و وفاداری جانانه یکیست
شهروز اومد جعبه خالیش رو گرفت رفت مهدییی.
من فقط صدای پریسا و طاها رو میشنوم بقیههههههههه کوشند
بیخیال تا بیاد بازش کنه ببینه ما تمامش رو خوردیم ما پریدیم وسط شلوغی.
اینروز های بی تو سراسر جهنمی
تا پای مرگ می کشدم حس مبهمی !
حسی که حال وروز مرا پر کشیده است
تا بی قراری گل مصلوب مریمی
ای آرزوی دار زده بر عمود سرخ!
خونین دلیم از تو نباشیم بی غمی
مارا اگر چه غم به مصیبت کشانده است
آنرا نمی دهیم به شادی عالمی
طغیان چشم های شیاطین شدی فقط
درمنتهی الیه رسوبات آدمی
از گل سرشته است تو را نارضایتی!
هر گوشه ای که رگ به رگ ماست بی غمی
خونین دلان زخمه ی یک تار موی تو
هرگز نمی دهند غمت را به مرهمی
تنبور توست شور خراسانی عماد
گیسوی توست پیچش هر نامنظمی .
ای آرزوی گم شده برگرد آرزوست
دستی بکشد بر سر این شعر محرمی
مهدی به نظرم ما وارد بخش ارواح جنگل شدیم!
خخخ، گول خورد شهروز، الان اعصابش در حد لالیگا خوردیده میشه خخخخخخخخ، آفرین به خودمون
دم غروب، بقیه هم که نیستن، صدای جنگل هم میاد با اشعار فرازمینی، الان شب میشه اشباح میان اینجا مهمونی می گیرن!
بچه ها شرمنده من خسته شدم با اجازه یه استراحتی میکنم عمری بود دوباره برمیگردم
منم g p s ندارم ببینم اینجا کجاست خخخ، عباس هم که دیگه از ترس از هوش رفته!
ولی عجب خوشمزه بود کیک دزدی!
باشه، علی از اینکه بودی ممنون، بای
زنده باشید داداش علی.
جهت اطلاع شما دوتا یعنی مهدی و پریسا.
کیکی که خوردید، از اونجا که میدونستم ممکنه بهش دستبرد بزنید از خامه های فاسد درست شده.
کیک اصلی یه جا هست که عمرً نتونید پیداش کنید چون قراره تازه دو ساعت دیگه ماشین برام بیاره.
قرص مرص خواستید بگید بگم بچه ها براتون از داروخونه شبانه روزی بگیرن.
سزای توطئه گران همینهههه.
با درود به همگان
شهروز جان, میلادت فرخنده باد
برایت آرزوی پیروزی و بهروزی دارم.
همیشه شاد و خوش باشی .
مهرتان مانا.
شب توی این جنگل ارواح همه جا رو صدای زوزه ی شغال و روباه و گرگ فرا میگیره
یگم احتمالا من مردم الان تبدیل به روح شدم. آخه هیچیم نیست!
سلام سعید، خوش آمدی
فقط حس می کنم توی۱شهر بازی خیلی بزرگم و بدون بلیت از این وسیله به اون وسیله سوارم می کنن. تو چی مهدی؟ شبیه من شدی یا نشدی؟
اینجا پرنده پر نمیزنه، نکنه همه رفتند دریا شنا کنند بلد نیستند شنا کنند گرفتار شدند؟
سلام آقای ویسی پور عزیز.
آقا خیلی ارادت داریم.
ممنون که تشریف آوردید.
بابت تبریک هم ممنون.
خیلی خیلی موفق باشید.
والا یجورایی شبیهت هنوز نشدم، ولی دارم میشم
آخ آخ. اینا جدی یه چیزیشون شده.
بابا شهر بازی چیه؟
مهدی این همه آدم دورتن چی میگی هیچ کس نیست.
خامه ها فاسد بودن ولی فکر نمیکردم انقدر حالشون بد بشه.
بقیه کوشییییید، بهبه چقدر درختاش قشنگند
اوه اوه اوه، یعنی به خاطر کیکیه که خوردم؟
dfdjsk;akljr;weiuoiupvcbx.,mn.trewuil;s;alskdf[qopi8
1823765409q8w7e09-092314=-09=-ew0rpqoiewufa;lknzxcvmn.b,nm?>,zmx/a;s’dfl
a’;gkjkljbvm
هنوزم من آدم نمیبینم، وای پریسا این خامه ها چیکارمون کرد؟، انگار تو یه فقط یه درخت بزرگ جلوم میبینم، یا امام زمون، روز جمعه باید برم دکتر!
اون وقت طاها رو هم میبینم اما حالا اونم نمیبینمش، وای برم یه قرص حساسیت بخورم ببینم خوب میشم!
درود به همه من چندساعتی نبودم لطفا بگید چی گذشته خاستگاریه خخخ زیر إب زنیه افشاگریه کلکله یکی برای من قلیون بیاره حسابی خستم
آی جماعت! چطوره حالاتتون؟
قربون اون فهم و کمالاتتون
گردنتون پیش کسی خمنشه
از سربنده، سایهتون کمنشه
راز و نیاز و بندگیتون درست
حساب کتاب زندگیتون درست
بنده میشم غلام دربستتون
پیش کسی دراز نشه دستتون
از لبتون خنده فراری نشه
خدا نکرده، اشکی جاری نشه
باز، یه هوا دلم گرفته امروز
جون شما، دلم گرفته امروز
راست و حسینیش، نمیدونم چرا
بینی و بینیش، نمیدونم چرا
فرقی نداره دیگه شهر و روستا
حال نمیدن مثل قدیما، دوستا
شاپرکها به نیش مجهز شدن
غریب گزا هم آشناگز شدن
تنگ غروب، که شهر پرشد از «رپ»
ما موندیم و یه کوچه علی چپ
خورشیده مینشست که ما پاشدیم
رفتیم و گم شدیم و پیدا شدیم
رفتیم و چرخی دور میدون زدیم
ماه که در اومد، به بیابون زدیم
آخ که بیابون چه شبایی داره
شب تو بیابون چه صفایی داره
شب تو بیابون خدا بساط کن
اون جا بشین با خودت اختلاط کن
دل که نلرزه، جز یه مشت گل نیست
دلی که توش غصه نباشه، دل نیست
این در و اون در زدناش قشنگه
به سیم آخر زدناش قشنگه
چقدر اینجا ترسناکه، ووووووویییی،ووووویییی، کجااااییید، وای انگاری خوب شدم، این شهروزه، این پریسا، این طاها، این عمیر سرمدی، همه رو دارم میبینم، اثر قرصم بوده، خدا رو شکر!
پریسا معلومه حالش خیلی بد شده خخخ.
مهدی یه قرص نه یعنی سه چهارتا بده به پریسا حالش جا بیاد تا من برم کولرمون رو سرویس کنم برگردم که دارم از گرما ذوب میشم.
سلام بر بچه های دریادل. شهروز خان تولدت مبارک. بگو بیارن بینیم اون قلیون رو
سلام جنتلمن، هیچی، ما کیکای شهروز رو خوردیم، کلی شیطونی کردیم، مریض شدم، ولی الآن خوب شدم چیز خاصی نگذشته، قلیون رو بیار میخوام با هم بکشیم!
سلام فرهاد، وای سا منم هستم، قلیون رو بده منم باهاتون میکشم
bbbdddbbbdddvvvdddgggdddcccdddpppdddtttddd
پریسا، این ۴ تا قرص رو بگیر، اینم آب، ایشالا خوب میشی، من که خوب شدم
شعر طنز ایمیل مجنون به لیلی
داد مجنون بهر لیلی یک ایمیل
گفت ای از هجر تو اشکم چو سیل
ای به قربان قد و بالای تو
من فدای قامت رعنای تو
ناز کم کن ای نگار ناز دار
قهر با من نیست انصاف ای نگار
خواسته ای میرزا قلمدونت شوم
واله و شیدا و حیرونت شوم
شعر طنز ایمیل مجنون به لیلی
گفته ای نامه ز ایمیل بهتر است
دستخط یار دیدن خوشتر است
لیک دور نامه لیلی جان گذشت
دوره ی ایمیل یا ایکارد گشت
نامه جانم مال عهد بوق بود
راز دار عاشق و معشوق بود
ایمیل مجنون به لیلی
ناخن تو چون که گشته مانیکور
خط چشمت چشم ها را کرده کور
نامه بهر تست دیگر املی
ای نگار دلربای سوگلی
گشته چت دیگر به جایش جانشین
دوره ی ایمیل گشت ای نازنین
فیبر نوری گشته دیگر این زمان
جانشین کفتر نامه رسان
شعر طنز ایمیل مجنون به لیلی
بهر تو ایمیل خیلی بهتر است
لایق عاشق کشان دلبر است
اسب همت را تو اینک هی بکن
بهر مجنون یک ایمیل ریپلی بکن
جوف آن بفرست اتچ های قشنگ
فایل های جور واجور و رنگ وارنگ
عشق من آنلاین تست ای مهربان
صبح و ظهر و عصر و شب در هر زمان
شعر طنز ایمیل مجنون به لیلی
آف مسیجت می فرستم دمبدم
تا که مهر افزون کنی و ناز کم
این ایمیل را کپی پیست در هارد کن
از برای عاشقان فوروارد کن
با خیال راحت ای یار ملوس
چون که دارد این ایمیل آنتی ویروس
بهبهبه، قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلققلقلقلقلقلقلقلقلقلقللققلل، یکی دیگه بدید، ققللقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل، من نو جوون قلیون برام بده ولی در کنار دوستانه دیگه اکشال نداره!
سلااام فرهاد.
مرسی که اومدی.
بابت تبریک ممنون.
یه قلیون برای فرهاد آماده کنید.
سلام فرهاد
لیلی ایمیل؟
درود! خوب من کامنتهای عقب افتاده را تا کامنت قبلیم که مسابقه ی ۲۰ سؤالی در آن بود خواندم حالا برم ببینم چه خبر جدیدی شده است، ببینم پریسا با کلید شهروز چیکار کرده است!
پریسا میدونی چرا حالت بد شد؟، چون زیاد خوردی، یعنی خامه هاش رو بیشتر خوردی، این قرصهای حساسیت زود اثر میکنه، زود خوب میشی
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
– و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد!
– برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
لیلی آمد دم در،گفت:بیا برق آمد!
– آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا خیس آمد!
– سالها دل طلب جام جم از ما میکرد!
بی خبر بود که ما مشترک کیهانیم
– مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
گفت:دنیاشده از مشکل پر،این هم روش!
– ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
اما نه فرت و فرت! که یکبار دیده ایم!
– تو را ز کنگره ی عرش میزنند سفیر!
چرا به کنگره شعر میروی شاعر؟!
– گر شدم رفتگر بهانه مگیر
خاک راه تو رفتنم هوس است!
– در آستین مرقع پیاله کن پنهان
که چوب و غیره در آن ناگهان فرو نکنند
– اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به دستش می دهم کاری که بار آخرش باشد!
– پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
آنقدر عربده زد آبروی ما را برد!
– وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چراغ موشی دشمن کنار لیزر دوست
– چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
ولی از روی پایم خواهشاً بردار دستت را!
– من،شعر فقط گفته ام از باده و افسوس!
گل در بر و می در کف دیوید بکام است
عدسی بعدا کامنتا رو بخون، البته بدم نیست بفهمی چه خبر شده، خخخ
فقط ۴ کامنت دیگر داریم تا برسیم به صدتای جدید!
جاتون خالی قلیون درست کردم توپ تمام کارای قلیونم خودم انجام میدم راستی بچه ها کسی حال داره برام ۱ gmail درست کنه
شما و ۱۷ نفر دیگر این پست را پسندیدید!
من دیشب برای خودم ۳تا درست کردم!
صدتای جدید وارد میشود یوووووهوووووو
؛
پریسا ……………
پخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پریسا خوابش برده، امیدوارم بیدار شد حالش خوب شده باشه
چقد شادی مهدی
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
شمشیر !!!!!!کجا رفتییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
شمشیییییییییییییییر
پرواز، سلام، بچه مردم خواااابه، آآآرومتر پسر، بیچاره مریض شده از بس که خامه زیادی خورده
هنگام فرودین که رساند ز ما درود؟
بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود
کز سبزه و بنفشه و گلهای رنگ رنگ
گویی بهشت آمده از آسمان فرود
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند
وین جایگه بنفشه به خرمن توان درود
شااااد شااااد هستم، و همه با دیدن من شاد میشند خخخ
سلام مهدی جان
نه غصه نخور …این با این چیزا چیززیش نمیشه
کجایی پریسا
پر پر شدی
طاها خیلی زیبا بود
فکر کنم دوای دردش آب زرشکه خخخ
دکی چی میخوای از جونم خخخ.
جریان چیه؟، چی شد که به دکی معروف شدی پرواز؟
بچه ها یه نکته.
اینجا تو خونه هنوز هیچ کس یادش نیومده من تولدمه خخخ.
دیگه دارم شک میکنم که منو از پرورشگاه آوردن خخخ.
سلام مهدی سلام طاها. مهدی چه خبره قلقلقل راه انداختی. تو قلیونو ترکوندی طاها نشعه شد شعر خوندنش گرفت. من هلو میخام. این که میکشیم دوسیبه شهروز بگو واسمون هلو بیارن. قوری چایمون هم خالی شد. بگو یکی دیگه بیارن. عدسی کامنت پامنت رو ولش. بیا با ما حال کن.
آخه سالمم نیسی ک دلمون خوش باشه کسی محض رضای خدا تو رو از پرورشگاه آورده …میدونی ک معلولیت شدید بیناییت منظورمه //…….هعععععععععی شمشیر بش بگو چرا دکی هستم خو
سلااام بر فرهاد کوه کن،نه نه نه راستی چیزه فرهاااد جعفری خخخخی
رنگِ چشات عسل !!!طعم لبت عسل !!!
اسمت ک شمشیره !!!اونم بذار عسل !!!!!@#
میگم مهدی انگاری زیادی خامه سمی خوردی که یادت رفته که چرا پرپر شده دکی پرنده آیاااا
باااشه فرهاد جان، شهروووووووووز، برو برامون هلو بیار، راستی لفطن، نزدیک بود دستور بشه خخخ
راستی چایی یادت نره، زووووود چقدر لفتش میدی!
مل مل پر پر چیه ///…ببین اگه اسم سَروَرِت رو درست نگی !!!!!به شمشیر دستور میدم مارمولک بندازه تو خونتونااااااااااااااااااااااااااااااا …هخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خخخخ،خخخخ،خخ،دکی،دکدکی ،عنی دارم میخندم که مژگاااان کجایییی که این دکی داااره بهت خیانت میکنه که،
شمشیر …مار ملیسا رو نیش بزنه …همین الان این یه دستوره وگرنه سرتو میذارم جلوو کوسه هات !!!!افتااااااااااااد
فرهاد این هولو با قوری چای مال تو.
ببین پرنده، دوباره داری شروع میکنیهااا!
من باز کورم، تو که مشکلت ذهنی بوده چرا قبولت کردن خخخ؟
خخخکی خخخخخ منم دارم خخخخخ میکنم که خخخخخی!
ممجگان !!!!کشته شد
صب رف زیر تریلی ینی این استخوناش له له له شد…
ینی صورتش با آسفالت خیابون یکی رف …جنازش خمیر شد …آه ملیساااااااااااااااااااا
پرپر میدونی چیه،سرورم خودم هستم،پس همیشه اسمم رو درست میگم که خخخخ،ملیساااا،ملیساییی،ملیسا جوووون،ملیس نانازی،خخخخخخخخ
کور عاجز ساکت شو …
خو من ک اگه قبول نمیرفتم کسی بود ک تو عاجز به دوستی باهاش افتخار کنی ؟؟؟؟
ای فلک زده یه دوست دکی داری همونم از دس ندی
ما نمیدونستیم کوسه ها مال مارها هستند، خخخ
من از بابام دستور نمیگیرم.
چه برسه به تو دکی قلابی.
افتاااااد؟
اینجا سَروَرَت منم ..مل مل …….
ای خخخکی از دست شماها و خخخکی هم از دست خودم!
اصلا میدونید چیه؟، /././.سرور همه ی شما مهدی قادری، روشن شد؟، مهدی قادری!
خب اگه از بابات ..رعد بزرگ دستور میگرفتی ک الان مث من دکتر بودی فلک زده …
نع معتاد انگل اشتماعععع
شرم
شرمنده باش از یدک کشیدن نام پدری چون رعد
واااایییی دکی،یعنی الآن عذا داااری آیاااا،یعنی دیگه میژگان نیست و نابووود شد آیاااا،خب برو اون ثمیرای بدبخت رو بگیر که حد اقل یکی باشه برات غذا درست کنه تا از گشنگی هلاکت نشه کههه،یا اینکه برو غذای ته ته ته ردی رستورانا رو بخور که خخخخیعببین آخر عاقبتت به کجا رسید آیااااآااا،ببین قدر مژگان جووونی رو ندونستی چی شد آیاااا،
سلاآآآآآآآآآآآآآآم ملیسا. باز این پرواز شلوغ پلوغ انداخته که. آخه دریای کاسپین که کوسه نداره. باید سفارش بدیم چند تا از اون مردهایی که ریش و سیبیل ندارن بیارن همیشه تو دریا باشن که دریای کاسپین هم بدون کوسه نباشه. خخخ شمشیر هم تو این منطقه مرطوب فورا زنگ میزنه و کاراییش رو از دست میده. ملیسا اگه خطری تو رو تهدید کرد من با این تیشه حی و حاضر آماده ام.
ههههههه،ههه،خخخخ هنوز رابطه ای هست با این ثمیرا و پرواز خخخ
واااااااااای مل مل ….نه سمیرا نهههههههههههههههه …خوشم نمیاد ازش !!!!!!ایییییییییییییش
میگم دکی خععععلی سرور مرور کنی من میدونم و تووووو هااااآااااآاااا،میدونی که تیکه بزرگت گوشته که خخخخی
اون تخته سنگی که توی دریاست رو من میرم برش میدارم که کسی خاست بره شنا کنه خیالش راحت باشه سنگها تو دست و پاش نره
خخخ.
تهدیگ رستوران خخخ.
خیلی خوب بود ململ. چیز ببخشید ملیسا.
تقصیر این دکیه دیگهههه!
خوب رفتم برش داشتم، آآآخ، وقتی ورش داشتم یه بار تخته سنگ افتاد رو ناخونم خوب شد نیفتاد، برش داشتم، با خیال راحت برید شنا کنید
بده ساطورمو !!!!!!الان همتونو داااااااااااااار میزنم …فرهاد تو همونی ک اینا اومدن خونتون اون همه به خودتو خانمت زحمت دادن تو شماااااااااال …
آه شهروز تو همش سربار مردمی ؟؟؟
دکی پرواز، میگما خیلی وقت بود تو محله پیدات نبود، یا چمیدونم حتما من نمیدیدمت، تو کامنتا تا اونجا که من میدونم نبودی،
هععععععی یه غم بزرگ چن وخته رو قلبم هست !!!!!!!نمیدونم چرااااااااااااااااااااااااااااع
هعی هعی، هعی، شکلک احساساتی شدم، خاطرات شمال محاله یادم بره، این همه شور و حال محاله یادم بره، خاطرات شمال محاله یادم بره، این همه شیطونی محاااااااله یادم بره!
بااااشه فرهاد،حتما میگم بهت که با اون تیشت بزنی تو ملاجش خخخخ
مهدی جان .امروزم موقت هستم …یه جنایت کار گف اگه نیام میاد خونه ای ک توش ساکنم رو آتیش میزنه
خودم هیچی اون بدبختا چرا باس قربانی این مار جیگر بشن ؟؟؟این شد ک اومدم تو قهوه خونش ..هعی
دکی خعععلی هم دلت بخواد،ثمیرا به این خوبی،تازه از سرتم زیاااده که خخخخ
دکی تو انقدر محبت تو وجودت نیست؟
چه شبهایی که سمیرا به خاطر تو تا صبح نخوابید.
چرا پس اون همه اس ام اس عاشقانه بهش میدادی که امیدوارش کنی.
اون عکس دونفره که تو اون شرایط خیلی بد گرفتید چیه پس؟
بازم به شهروز که مسافرت اوردمون شمال، میگما شمال دو روزه، خیلی خاطره انگیزه، من اگه ۶ روزم شمال برم کممه، این که دو روزیه، خخخ
نههههههههههه سمیرا نههههه
آخه شهروز !!!تو ک جلو پاتو نیمیبینی !!!!بعد چطو اون عکسو دیدی
هاااا نع ج بده دوس دارم بدونمخوووووووووووووو
هعععععععععی
نشونش دادم به یه آدم بینا.
گفت که به چه شکل رمانتیکی همدیگه رو در آغوش گرفته بودید هعییییی.
آدم دلش میخواد، چیز یعنی دلش براتون میسوزه.
انگااار که سااالها همدیگه رو میخواید و نمیتونید به هم برسییید.
پرپر،پرپر،یعنی دارم ریسه میرم یعنییییی،خخخخخ،خخخخ،خخخخ،خخخ،خخخخ
آره پرواز خودمم. چه زحمتی خونه خودشونه. ولی بیام اصفهان کارشون دارم طوری بتیغمشون که هرچی اینجا خوردن از دماغشون در بیاد. خخخ
خب اون آدم بینات هم مشکل ذهنی داشته دیگه
وگرنع نمیدونه ک اون مجگان ..مرحوم بوده نه اون دختره سم سم ش
آره حتما بری اصفهان فرهادی
اول از همه هم همین شهروزه رو بتیغ …
البت فک نکنم چیزی نصیبت بشههههههههههههههههههههه
………هععععععععععی مل مل .تو دقیقا به کدوم کامنتم میخندیییییییییی
…حعف ک حس ندارم الان وگرنه بهتر از این میشد کامنتام ….
شمشیر ….مار به جونت بیفته
نه دیگه پرواز، اعتراف کن که اعتراف کردی که حقیقت داره! خخخخخخخخیخیخیخیخیخوخوخوخوخ!
شهروز !!!انقد حسن معاشرت نداری که از آقا فرهاد به خاطرِ لطفی که در حقت کردن تشکر کنی ……وواااااااااااای .من نمیدونم تو ب کی رفتی
خوب، بچه ها تا خلوته من چند دقیقه میرم، انشا ال لاه بر میگردم، گود بای
مهدی میندازمت جلو کوروکودیل هاااااااااااااا
ههه، حقیقت تلخه!، حقیقت گوینده رو میخوای بندازی پیش کوروکدیلها؟ بعدش مرتکب جرم میشی، ثمیرا تو رو نمیگیره، یه لحظه قفلت، ۶ عمر پشیمانی، دیگه فکراتو بکن اسیسم! خخخخخخخ
دکی من تشکرمو از فرهاد کردم.
منتظر نموندم جناب عالی بگی.
تازه اون عکس هم سمیرا بود. روی فایلش نوشته بود من و عشقم سمیرا در خونه.
خخخخخخخیخخخخ،خخخخخ
شجاعت مادر هندی در مبارزه با تمساح گرسنه
گروه شوک: مادر شجاع هندی در حرکتی باور نکردنی دختر خود را از دست تمساح نجات داد.
«دیوالین وانکر» همراه دختر خود به نزدیکی رودخانهای در منطقه ویشوامتیری در غرب هند رفته تا لباسهای خانواده را بشویند. در این هنگام تمساح گرسنهای به آنها نزدیک شده و به دختر ۱۹ ساله او به نام کانتا حمله کرد و پای وی را به دندان گرفت.
در این لحظه سخت مادر ۵۸ ساله کانتا با شجاعت زیادی با چوب دستی شستوشوی لباس به سر و صورت تمساح کوبید تا پای دخترش را از میان آروارههای قویاش بیرون بکشد اما تمساح گرسنه و سمج دستبردار نبود و پای کانتا را رها نکرد.
دیوالین میگوید این مبارزه حدود ۱۰ دقیقه طول کشید، من با همه قدرت با چوبدستی به سر و بدن تمساح میکوبیدم و دخترم کانتا جیغ میکشید. تصمیم داشتم هر طوری شده دخترم را نجات دهم. تمساح حدود ۱۳ فوت -۹/۳ متر- طول داشت و بسیار غولپیکر و قوی بود.
پس از ۱۰ دقیقه ضربه زدن به تمساح سرانجام پای کانتا رها شد و من توانستم دخترم را نجات دهم. از خدا متشکرم که به من کمک کرد تا جان دخترم را نجات دهم.
آشوک پاندیا از افسران حیاتوحش میگوید: به روستاییان هشدارهای لازم داده شد تا به خاطر خطر تمساح و دیگر حیوانات به رودخانه نزدیک نشوند اما آنها این هشدارها را نادیده میگیرند. بیش از ۲۰۰ تمساح در طول این رودخانه زندگی میکنند و این دختر بسیار خوششانس بوده که تنها پایش کمی زخمی شده و جانش نجات یافته است.
عکس رو بذار اینجا برا دانلود …میخوام بچه هام داشته باشن
درود! بشاش یعنی بیش از حد شاد و شاداب و خوش و خوش گذران، من هنوز دارم با سنگ آسیاب دستی گندم بلقور میکنم!
شارژ باتری در یک دقیقه
دانشمندان دانشگاه استندفورد موفق به اختراع یک باتری موبایل آلومینیومی شدهاند که علاوه بر آنکه تنها طی یک دقیقه به طور کامل شارژ میشود نسبت به باتریهای لیتیومی معمول در موبایلها عمر بیشتری نیز دارد.
به گزارش ایسنا، امکان شارژ سریع یکی از ویژگیهای این باتری آلومینیومی است. درواقع برخلاف باتریهای آلومینیومی مرسوم این باتری آلومینیومی در صورت خم یا شکسته شدن آتش نمیگیرد و باتری امنتری به حساب میآید. به نوشته سایت خبری Sky، مخترعان این باتری ادعا میکنند عمر آن از باتریهای دیگر بیشتر خواهد بود و بنابراین تعداد دفعات بیشتری آن هم در عرض تنها یک دقیقه شارژ میشود.
باشه، http://www.parvarz.com/samira%ehshgheh%hamishegieh%man.mpg!
تو گفتی بزار منم عکس رو داشتمش گزاشتمش دیگه خخخ
سلام دوستان من برگشتم البته یه کوچولو چون برامون داره مهمون میاد
سلام پریسیما خوش آمدی
سلام مرسی
بشتابیم به سوی نماز، خخخ
مهدی کارت عالی بود. عالی.
بیست بیست.
خخخ.خخخ.خخخ.
پریسیما واقعً یعنی تو از وقتی رفتی داشتی ناهاااار میخوردییییی؟
مهدییییع،ایوووول،ایوووول،ایووووول،زیااااآااااد،ببین دکی اینم از عکس،خخخخخ،خخخخ،خخخی
خواهش میکنم، دکی دست رو شدا خخخ
واااای بد سابقه شدم شهروز خخخ
نه هههه نه باور کن ر رفتم ناهار خوردم ظرفها رو شسته نشسته مهمون اومد الآن هم رفتن بیرون که من اومدم اینجا خخخ
واااای خدای من
مهمونمون یه بچه ی پر رو داره وااای یعنی اگه پیشش با لپتاپ کار کنم باید لپتاپمو فردا ببرم بهشت زهرا خخخ
عزیزانم !!!!!!!!!گلپونه هایِ وحشیِ دشت امیدم خخخخخخخخخ /…پسوندِ عکس jpeg هس نه mpg !!!!@#;خب تبریز تا کجا آخهههههههههه …حالا مهدی و مل مل هیچی ..این تازه ب مدیریت ریسیده نباس این چیزِ ساده رو هم بدونه …مرتضی خادمی …میای عزلش میکنی این نابلد رو یا خودم عزلش کنم
پریسیما …شونیزامو ندی به بچه پر روِ ….من راضی نیسم …
این عکس چون عاشقانه بوده mpg هستش، بعدشم، بچه ها که تصویرشو دیدند، دیگه چی داری بگی هاااااااان؟
پریسیما، بچه رو به یه جا سرگرم کن، یه عروسکی چیزی بهش بده، چمیدونم اگه از این حرف گوش کنا هست هیچی، اگه نیست درو از روش ببند خودت برو تو اتاق خخخ!
بابا نمیشه این از اون بچه هاییه که خونه رو رو سر صاحب خونه خراب میکنه پدرمونو درآورد خوب شد رفتن بیرون آیسبک بگیرن الآنه که بیان خوب شد فردا میرم اداره وگرنه دیوونه میشدم خخخ
چه یواااشید!
اومدن من فنا شدم وااای
شهروز ببخش امروز قصد داشتم کلی پیشتون باشم نشد که بشه شرمنده شدم
میرم شبتون به خیر
دکی دیگه تسلیم شو.
این حرفا فایده نداره.
من خودم مجتبی رو عزل میکنم خخخ.
برو بینیم باباااا!
بجنبید بابا نصف شب شد!
هیچ دلم نمی خواد جای پری سیما باشم. موقعیتش واقعا از نظر من سخته!
خخخ، کنترل بچه این روزا خیییلی سخت شده، هر کیم میاد با بچش میاد!
اشکال نداره پریسیما.
شب به خیر.
با بچه خوش بگذره خخخ.
بچه ها بپرید خیلی آهسته میریم. مهدی و پرواز و ملیسا! ول کنید تصویر رو! کامنت ها رو بچسبید کامنت سواری رو عشقه!
شهروز رو یادم رفت.
پرواز مژگان و سمیرا رو هم بگو بیان اینجا شلوغ کنیم
خب قرصها اثر کرد پریسا هم خوب شد.
جدی اینجا هم من مهمون داشتم ولی از این بچه ها نداشت. الان دارم واسه ازدیاد صبر و تحمل پری سیما دعا می کنم.
چی خیال کردی شهروز؟ به نظرت به من میاد با خامه های لاستیکی تو بمیرم؟ به همین خیال باش!
پریسا حالت خوب شد بعد از جریان کیک بازی؟
اینجا واسم مهمون اومده بود و من حسابی از کامنت بازی شما جا موندم الان دارم اضافه کاری می کنم جبران بشه!
پخخخخخخخخخخخخخخخخخ پخ پخ پریسا
مهدی باز بریم کیک دزدی؟ الان واقعیش رو حتما آوردن واسش.
آهای پرواااااز! الان میندازمت توی آب!
ولی نمیدونم داستان چی بود، روی من زود اثر کرد، پریسا به خواب عمییییییییق رفت و بعد اثر کرد خخخ
آخجووون سفت بشینید رفتییییم به صفحه بعدی!
پرواز به قسمت بعدی!
مرتضی رو میخوای عزل کنی ووووی چه گستاخ شدی شهروز
داستان مهمون بود که۱دفعه برام رسید و باید سریع می رفتم. الان هم اینجام و آماده هر گونه اقتشاش و اختشاش و اغتشاش و…ای بابا این چرا همه رو مثل هم می خونه؟!
شل بشینید رفتیم دیگه خخخ
بچه ها شهروز کجا جیم شد؟ شهروز بیا بابا بخشیدمت!
پرواز …..پروازن …پرواز پاشو گلم ….پروازکی …چرا …پرواز نازنین گلم !!!!!آه چرا
مهدی بذار همینطوری سفت بمونن عضلاتشون بگیره موقع خوراکی پخش کردن نتونن از جا بپرن خودمون حمله کنیم همه رو بخوریم.
پرواز با کی بودی؟، با خودت یا ثمیرا خخخ
وای جدی این پرواز از دست رفت! بابا یکی۱کاری کنه! بگید مژگان و سمیرا جفتی بیان! جز این۲تا باز هم سراغ دارید بگین بیاد این حالش افتضاحه!
هعی ……هعی …
باشه قفوووووووولهه خخخ
جدی در غیبتم نمی دونم در نظر داشتم چی بهتون بگم الان هرچی فکر می کنم یادم نمیاد!
پرواز! بهت از اون قرص های مهدی بدیم؟ خوبه ها!
ببین پریسا، اون سگه بود که گفتم بستمش دم در قهوه خونه.
گذاشتمش بالا سر کیک.
جرأت داری برو بالا سرش.
توضیح این که این سگ از نظر هیکل قد یه گوساله هست و تا حالا سه نفر شکارچی رو خورده.
آهااای کوشید؟ عدد میدم ها!
این دفعه یاد کی افتاده هعی؟، آهان چوپونا هعی؟
پریسا …مِی بده …هعععععععععععععهععععهععععهعععع
من با حیوون ها خوب کنار میام. سگ هم دوست دارم. تو راحت باش حلش می کنیم.
دکی پرنده، خوبی بابا، تو امانتی دست من، نمیری بیفتی رو دستم یه وقت.
مهدی زندگی هعععععععععععععی
پرواز بد نیست، قرص حساسیته ولی عالیه سر جا میای، بیا این قرص، اینم آب
ای وااای ازم می می خواد! بچه ها۱فکری! بده بیاد قرص هاش رو! آهای پرواز! بیا آب زرشک یعنی چیز بفرما می و باده و جام و ساغر و از این چیز ها! آفرین برو تا تهش بالا به سلامتی مژی و سمی.
تو ساکت شو …نمیخوام حالمو بپرسیییییی .دیو …شهروز دیو
من با سگ کنار نمیام، سگها هم ازم میترسند، ولی گناه داره، بزاریم خوشش باشه
کیک دزدی لازم نیست.
دیگه کیک رو آوردم که شمع فوت کنیم کیک رو هم تقسیم کنیم.
ممنون پریسااااااااااا
قرص ها رو با آب زرشک های من انداخت بالا. حالا این درست میشه خسارت من بیچاره رو کی میده؟ ۱بتری کامل آب زرشک های چندین ساله من بدبخت رو خورد! ای اماااان حالا نوبت منه که بزنم به آواااهاااهاااز!
پرواز عکسات لو رفته خشن شدیااااا!
کیک رسید بچه ها! شهروز سگه رو هم آوردی؟
خب من توی متن پست فوت کردم و عکس هم گرفتم.
یه آدم منصف بیاد این کیک رو بِبُره بده به بچه ها.
چای هم هست.
کاش مهشید زنده میموند
مهدی ولش کن اگر دوباره حالش بد بشه من از آب زرشک هام دیگه مایه نمی ذارم.
خوب حالا کی یاد من بده چجوری شمع رو فوت میکنند؟
همینطوری اگر بگذره آخر کار۱دفتر داریم پر از اسم واسه این پرواززز.
من میام
شهروز یادش بده. ولی مواظب باش مثل امروز که من یادش دادم یادش ندی!
فقط خامه های فاسد رو با نا فاسد جدا میکنم!
برین همتون …زشت های کچل ….
هععععععی
کاش تکمار بیاد تو پریسا رو بلمبونه
بیا بیا که خوشمان آمد از آمدنت!
پرواز تو اصلا جلوی چشمم آفتابی نشو آب زرشکم رو خوردی چشم ندارم ببینمت.
من تقسیم کردم و بریدم کیک رو
ایششششششش ..برو با اون آب زرشکت ….
تکمار به جونت بیفته
میخواستی آب زرشکاتو بهش ندی، مگه مجبور بودی؟
عه! تکمار خودت رو بلمبونه! عجب گیری کردیم! آب زرشک هام رو خورده خودم رو هم تکمارخور می کنه! من بیچاره هر جا چپ و راست میرم هوالهم میدن به این داستانه. به جان خودم بذار این ماجرا تموم بشه به حساب تک تک قهرمان هاش می رسم حالا ببینید کی گفتم. چه بلا هایی که در جریان نوشتن این عراجیف سرم نیومد. راستی اراجیف یا عراجیف؟
خب. ملیسااااااا!
ملیسااااااا!
این دختره کجا رفته جواب نمیده.
نری تو جنگل گم بشی تاریکه.
ملیساااااااا!
بیا این کیک رو بِبُر بِبُر کن بدیم به بچه ها بخورن.
خوب شروع کنید بخورید
اراجیف پریسا
مهدی این داشت رسما از دست می رفت می خواستی چیکار کنم؟ باید نجاااتش می دادم دیگه. به قول خودش هعی! چه کنم دیگه! منم و این دل نازک و مهربون. آخر احساسم. دست خودم نیست! به قول این پرواز که چشم ندارم ببینمش، هعی هعی هعی و باز هم هعییی!
هعی دلم گرفت، آخه تعداد کمند و دور هم کیک میخوریم، بهتر خودم بهم زیاد میرسه، نصف دخترا، نصف پسرا!
شهروز من ببرم؟ خیلی منصفم ها!
خدا نکنه دلت بگیره مهدی. بقیه هم هستن فقط سرشون گرم خوردنه هیچی نمیگن. حالش رو ببررر!
آوم،آوووووم، شکلک کیک خوردن، چنگال ندارم، چنگال کو؟
من و مهدی و پرواز و شهروز، اینکه۴تا شد! ۸تا دیگه دست ها همراه چنگال ها توی بشقاب ها! معرفی کنید!
اینجا از مظاهر تمدن دوریم و خلاص. چنگال نیست که نیست ولش کن دستت رو عشقه!
مار …بچه ها تو کیک ملر هَست
نخوریییییییییییییین
سلام آبجیها و داداشای درجه یک و فوقِ آلی خودم من اومدم
من میبرم، ولی چون قراره یه دختر ببره بزارید به عهده پریسا، آره خداییش منصفه به وقتش خخخ
شهروز خدا بگم چیکارت کنه جدی من هوس کیک حقیقی کردم حالا نصف شبی چه خاکی به سرم کنم؟ به جان خودم تمامش تقصیره تو و این پروازه!
سلاام علی، بدو که کیک ااز دستت رفتتتتت
اِیوَل! سلام داداش علی! مهدی نگفتم بقیه هم هستن؟
بچه ها این پرواز دروغ میگه می خواد همه رو خودش بخوره. مار کجا بود؟ شیطونه میگه این پرواز رو خامه مالی کنیم بذاریم جلوی مورچه ها به حسابش برسن ما بخندیم!
آهااای! تا۳میشمرم اعلام حضور کردید که هیچ اگر نکردید باز دوباره میشمرم.
برو یه کاری برای خودت بکن دیگه خخخخخ
میگم الان که سرد تر شده جرأت می خواد پریدن توی آب!
پرواز که نمیخواد خودش بخوره، میخواد بره با ثمیرا بخوره خخخ!
مهدی ساعت۹شب جمعه من چیکار کنم برای خودم؟ جدی این چه بلایی بود انداختید به جونم؟ الان تکلیف من چیه؟
سلام آقای خانی
بخور پریسا انشا الله مار میره تو جونت
من گفتم
با سمی و مژی و مهی یعنی مهشید و پرواز باقیشون رو هم لو بده به کسی نمیگیم.
من میپرم، فقط کیک بخورم انرژی بگیرم
پرواز من خودم۱پا تکمارم مار حریفم نمیشه تو هم خاطرت جمع از دست من نمی تونی سهمم رو در ببری.
مهدی الان عجیب سرده. بپری گناهی میشی.
ب سلامتی اونی ک بش زنگ میزنی خوابه ولی واسه این که دلتو نشکونه میگه:
خوب شد زنگ زدی باید بیدار میشدم…
میگم این شهروز رفته توی اتاق فرمان نشسته هرچی میگیم۱وری نگاه می کنه می خنده. حکمتش چیه آیا؟
خدایا تو سال ۹۴ کسایی که توزندگی جونمون به جونشون وابسته هست رو برامون سالم وسلامت نگهدار
:::::::آمین:::::::
خب،خب،خب،بریییییم،برییییم،پریسااااآاااا،اون چاقو نه نه نه راستی چیزه اون ساتور پروااااآااااز رو بده تا من این کیک رو ببر ببرش کنم که،آآآآهااااآااان،شکلک برش دادن کیک تولد شهروزی،
خب شهروز بیا این تیکه اولیش ماااال خودت،بقیه هم بیایید کیکاتونو ببرید و بخور بخور کنید دیگههه،
تولد تولد تولدت مبااارک،بیا شمعا رو فوتان فوتان کن که هزاااار سال زنده باشی ……
خدانکنه ذائقه مون به گناه عادت کرده باشه
خداکنه یادبگیریم توبه کنیم
خدانکنه دلمون واسه گناهامون تنگ بشه
خداکنه باطنمون همونی باشه که مردم ازمون تعریف میکنن
خدانکنه بابیخیالی طی کردن باعث بدنامی عزیزامونو نسلهای بعدیمون شیم
خداکنه باظهورش همه آرامش واقعی پیداکنن
بگو آمین!
اون مغازه داران بی کار بازند، ولی خامه های فاصد اگر میخوای برو، دوباره من قرصت میدم خیالت راحت!
ادم باس یاد بگیره…
ک نمیتونه دیگرانو مجبور ب دوست داشتن بکنه
اما میتونه محبوب دیگران بشه
ک خوب نیست خودشو با دیگران مقایسه کنه
ک تروتمند کسی نیست ک دارایی بیشتری داره
کسیه ک نیاز کمتری داره
ک میتونه عرض چند تانیه زخم های عمیق تو دل کسایی ک دوسشون داره بزاره
اما سالها وقت برا التیامش لازمه
ک با بخشیدن.بخشش یاد بگیره
ک کسایی هستن ک اونارو عمیقا دوست دارن اما بلد نیستن نشون بدن
ک میشه دو نفر ب ی موضوع نگاه کنن اما اونو متفاوت ببینن
ک همیشه لازم نیست دیگران شما رو ببخشن گاهی خودت باید خودتو ببخشی
و
یاد بگیره ک خدا اینجاست:)
وقتی با یکی که دوسش داری اس ام اس بازی میکنی…
بعد که خداحافظی میکنی ازش…
باز تا چند بار پیامایی که واست داده رو میخونی.خیلی هم حال میکنی…
اگه همینطوریه لایک کن…
طاها آمین!
ممنون که کیک رو بریدی ملیسا، حالا یکی به من چنگال بده!
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ …..
ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ……
ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ……
ﻣﻬﻢ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ .
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯽ
ﺩﻫﻨﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ
ﻫﯿﭻ
ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .
ﺧﻮﺭﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺖ
ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﺮﺍﺷﻨﺪ …..
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﯼ
ﻫﺪﯾﻪ
ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ .
ﺍﯾﻦ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ ؛ ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ؛ ﺣﺲ ﺧﻮﺏ
ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ
ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﺴﺖ .
ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍرم
من دیگه میرم /..شبتون بخیر بچه ها
طاها لایک.
طاها آآآمین یا رب ال عالمین!
پرواز چرا نمی مونی؟ جدی باید بری؟
طاها مرسی.
پرپر زودتر از دوازده پاتو بذاری بیرون جفت پات رو قلم میکنم.
پرواااز نرو بمون داره خوش می گذره!
چشم که ندارم ببینمت ولی نمیشه بری. همینجا باش کیف میده!
پرواز، میموندی، به هر حال خوشحال شدیم، کیکها حروم نه چیزه حلالت، خداحافظ شب خوش، سلام به …ثمی… برسون خخخ
کجااااااآاااا میری پرپر،نرو،نرو،نرو،پروااااآاااآاااز نرووووو
یعنی جذبه شهروز با تهدیدش توی حلق کوسه های توی دریا
یوهو پرواز هستی یا نیستی؟
ایول نریا، ایول حالا شدی پسر پر پر خوب!
سلااام من دباره اومدم خخخخ
بچه ها خبر دارید به۹۰۰نزدیک میشیم؟
یک بسته ی صدتایی جدییییییییییید!
من چند دقیقه ای است که اومدم از آخرین کامنت خودمو خوندم تا هفت صد دیدم بدجوری عقب موندم باقی شو فعلا بیخیال شدم تا بعد بخونم ولی یه چیزایی از همونا دستگیرم شد بچه مردمو پاک معتاد کردین رفت پیکارش خودمونو کشتیم تا ترکش دادیم مفتی مفتی زحمتها مون به باد رفت اون حالی که شما دوتا پیدا کردین مال قرص اکس بوده نه فاسد بودن کیک حالا ب بینیم آقا خرسه تو چه حالیه
سلاااآاااآااام آریا. پخ.
سلااااام آریا، کیک داریم زووود برو کیک رو بخور که از دستت رفت!
خوب من نیومده یکی از آب زرشکا پریسارو کش برم تا بعد بخورم
پروااااآاااآااز،پاهات،پاهات،بیچاره اگه پاهااتو دوس داری نرو،نرو،نروووووو،به نفعته که نری پرپر
داداش علی اون خرسه احتمالا وسط جنگل داره جردن می زنه
منم از طرف خودم پخ
آآآآآآهااااااای این نیومده شروع کرد! به آب زرشک های من دست بزنی به جان ابلیس میدم خرس اکس خورده بخوردت
یکی به آریا کیک بده.
اگر هیچ وقت بعد از هر لبخندی
خدا رو شکر نمی کنی
حقی نداری بعد از هر اشکی
اونو سرزنش کنی
“خدایا شکرت”
سلاام آریا
بچه ها، تا حالا به این فکر کردید که امروز کلا میتونیم چند تا کامنت داده باشیم؟
پریسا نمیدونی از آبزرشکات چه قدر کم شده اگه بدونی پخ که هیچی از درختا دارم میزنی
خخخ
پخخخخ
پروازی! جدی کجا هستی؟ رفتی؟ کاش اینجا باشی! اگر هستی و اگر می تونی که بمونی بیا بمون.
اما تو بگو «دوستی» ما به چه قیمت؟
امروز به این قیمت، فردا به چه قیمت؟
ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ
این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت
یک عمر جدایی به هوای نفسی وصل
گیرم که جوان گشت زلیخا به چه قیمت
از مضحکه دشمن تا سرزنش دوست
تاوان تو را میدهم اما به چه قیمت
مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود
دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت
“فاضل نظری”
سلااام تفلدت مباارکک, دستو جیگو هورراااااا, سلام به همگی, خوبین خوشین؟ من که خییلی خوبم, یه روز عالی داشتم, میگم اون فایل مربوط به پژواک رو متوجه نشدم چی هست, یه کم بیشتر بتوضیح لفطا, آهان من کیکو میبرم, با حاله, البته کامنتها رو نخوندم شاید یکی زودتر بریده باشه, خخخ
بازم تولدت مبارک, آرزوی شادترینها و بهترینها رو برات دارم,
آقا من کیک رو خوردم، حالا شمع رو کی یادم میده چجوری فوت کنم؟
مهدی اگی تو هم بیکاریها!
من که نمیدونم شام دیشب چی خوردم چه برسه به این که امروز چندتا کامنت دادم.
آریاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآااا می کشمت!
اگر بعد از مرگ صدقه ی جاریه ای برای خودت به جا نگذاشته ای
پس کوشش کن که
گناه جاری بعد از مرگ هم نداشته باشی
مرسی شهروز من کیییک میخوااااعاااعاااعااااعاااعاااعاام
سللللااااام ظهره خانم، خوش اومدی، برو اول از همه چیز پیش کیکها!
سلامتی قاضی که وقتی دید مجرم رفیقشه حکم نداد….استعفا داد
سلام زهره!
سلااااآاام زهره،من کیکو بریدم که خخخخ،دیر اومدی که هوهوهوهوهوهوهووووو
بچه ها جدی پرواز چرا رفت؟ نکنه اذیتش کردیم! دلگیر نشده باشه از دستمون!
مسئولین رسیدگی کنن! لطفا!
مهدی قلیون چطور میکشن برای خاموش کردن شم بلعکسش رو انجام بدهه
سلام آریا
نه پریسا، عکسش لو رفت برای همین از اینکه همه ی گوشکنیها ببینند خجالت کشید خخخ
درود بر بانو زهره
سلام زهره خانوم
نه دلگیر نشده.
خودش گفته بود که که خیلی نمیتونه بمونه.
بیا بیا بیا،این کیک مال تو آریا،اینم مال تو زهره خخخخی
بچه ها، شرمنده، سیستمم هنگیده شد
شهروز آخه۱دفعه و۱طور هایی بی مقدمه رفتش.
یعنی بگم فووووووت؟، خوب شمع رو بزارید جلوم تا فووووت بکشم، ممنون که یادم دادی!
مگه دستم بهش نرسه!
ﺣﯿﻒ ﻛﻪ ﺛﺮﻭﺗﻰ ﻧﺪﺍﺭﻡ …
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﺸﺘﻤﻮ ﻣﯿﻜﻮﺑﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ و ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ :
ﺣﺎﺿﺮﻡ ﻫﻤﻪ ﻯ ﺛﺮﻭﺗﻢ ﺭﻭ ﺑﺪﻡ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺍٓﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﺳﻪ لامصب !
بچه ها کی می دونه چجوری میشه توی وایبر شکلک بفرستیم؟ همه می فرستن من دلم خواست. نمی بینم که نمی بینم. خوب که چی؟ دلم شکلک می خواد. از کجاش باید بریم که بشه؟
مهربان دوست ! درشاهراه وصل به معبود اگر کوله بار دعایت جا داشت مراهم یاد کن که به یادت هستم هرچند تهی دستم.
بزن لایک را
در تاریکی بی آغاز و پایان
دری در روشنی انتظارم رویید.
خودم را در پس در تنها نهادم
و به درون رفتم:
اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر کرد.
سایه ای در من فرود آمد
و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم کرد.
پس من کجا بودم؟
شاید زندگی ام در جای گمشده ای نوسان داشت
و من انعکاسی بودم
که بیخودانه همه خلوت ها را بهم می زد
در پایان همه رویاها در سایه بهتی فرو می رفت.
من در پس در تنها مانده بودم.
همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده ام.
گویی وجودم در پای این در جا مانده بود،
در گنگی آن ریشه داشت.
آیا زندگی ام صدایی بی پاسخ نبود؟
در اتاق بی روزن انعکاسی سرگردان بود
و من در تاریکی خوابم برده بود.
در ته خوابم خودم را پیدا کردم
و این هشیاری خلوت خوابم را آلود.
آیا این هشیاری خطای تازه من بود؟
در تاریکی بی آغاز و پایان
فکری در پس در تنها مانده بودم.
پس من کجا بودم؟
حس کردم جایی به بیداری می رسم.
همه وجودم را در روشنی این بیداری تماشا کردم:
آیا من سایه گمشده خطایی نبودم؟
در اتاق بی روزن
انعکاسی نوسان داشت.
پس من کجا بودم؟
در تاریکی بی آغاز و پایان
بهتی در پس در تنها مانده بودم.
یه سری هم هستن فقط شریک شادی هامون هستن
همین امروز تا فهمیدند غمگینم ترکم کردند
به همین راحتی…
کسی حاضر نیست شریک غم باشه
آره…
پرواااااآااااآااااآااااآاااآااااآااااآااااآااااآااااآااااز کجااااایی
پریسا و مهدی یعنی من موندم شما دوتا سهم کیک چهل نفر آدمو بلعیدین چیز ب بخشین خوردین بازم کیک میخواین ماشالله به این اژدها
عمو علی اسم من بد در رفته خخخ
میدونی!!!
به سلامتی رفیقی که بهت پشت نکرد
این یه فانتزیه.
میدونم اصلا شبیه فانتزی نیست ولی….
فانتزیه من همیشه این بوده که دوستم بهم خیانت نکنه
اگر شما هم آرزوتون اینه که چند تا دوست خوب داشته باشید بلایکید
اگر نه برید خدا رو شکر کنید همیشه یکی پشتتون هست…!
داداش علی. دقیقا خودم هم توی همینش موندم ولی چه میشه کرد؟
بچه ها شرمنده سیستمم هنگولیده شد
مرسیی ملیلااا
یکی من چراا کم بود هااااان خخخخخخو
همیشه می خوام شام مثل خارجی ها چندتا دونه لوبیا سبز و هویج پخته بخورم، ولی معمولا یه نون بربری با یه دیس کتلت و یه دیس سالاد با سس فراوون و یه پارچ دوغ می خورم. بعدش هم یه بشقاب میوه با یه لیوان چایی و شیرینی و یه بشقاب تخمه می خورم. در ضمن یادتون نره قبل از خواب حتما یه لیوان شیر هم بخورین که واسه پوکی استخوان خوبه.
لایک از جنس امضا با خون طاها
خوب الان بگم فوووت، خوب شهروز تولدت مبارک، فوووووووووووت، ِِِی ول، خاموش شد، ممنون آریا که یادم دادی
بچه ها سیستم مهدی ترکید!
خیلی از این متن خوشم اومد…
(( چه وقت باید احساس بزرگی کرد ))
۱-هر گاه از خوشبختی کسانی که دوستمان ندارند. خوشحال شدیم.
۲-هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم.
۳ – هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم.
۴- هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود.
۵- هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.
۶- هرگاه به بهانه ی عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم.
۷- هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود.
۸- هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد. مگر زمانی که وجودمان. آرام بخش دیگران باشد.
۹- هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود.
۱۰- هرگاه همه چیز بودیم و گفتیم، هیچ نیستیم….
وای۱دفعه چه سرد شد اینجا! جدی۱لحظه خیلی جا نذاریدم الان میام وای یخ کردم!
دوست واقعی کسیه که وقتی زمین خوردی دستت رو بگیره و بلندت کنه. البته بعد از اینکه خنده ش تموم شد.
بابا کمی حالم خوش نیست …به همین خاطر رفتم
//…..شمشیر باز زنگ میزنی ب موبایلم در میری
..عجب
بچه ها من برم شام و بیام
خوب اومدم حالا ببینم کجای کارم
اینقدر اسم خوردنی نبرید من گشنمِ. یعنی راستش گشنم نیست ولی الان دلم خوردنی می خواد.
هی رفیق…
ماندگار باش…
نه یادگار…
من یادگاری زیاد دارم
طاها اون۱۰تا که شمردی بعضی هاش واقعا سخته. دارم سعی می کنم یاد بگیرم یکی۲تا از اون سخت سخت سخت تر هاش رو انجام بدم ولی از خدا که پنهون نیست از شما هم محلی ها چه پنهون عجیب داره بهم فشار میاد سر انجامش. خداوند کمک کنه پیروز بشم! اول به خودم، بعدش به تاریکی های درون و بیرونم.
درود! در خانه ی خارسو مشغول خوردن جوجه بابک هستیم!
علی اینا پای اذیت کردن یکی بیفته یه خرس درسته رو میتونن بخورن. کیک که چیزی نیست.
پرواز بتترکی! فقط همین و دیگه باز هم همین و دیگه بقیهش رو دارم یواش میگم.
خب الان اومدم …چیکارم دارین
ها
بگین دیگهههههههههههههههههههه
…بگیییییییییییییییییییییییییین
…من اومدم….
آرهههههههههههههههههههههههههه
پروااااااااز
بععععععععععععله خ.دمممممممم …
امروز…
سپاس می گویم خدای خوبم را…
که زندگیم خوب است..
سازم کوک….
صبحم قشنگ است و
شبم آرام….
قلبی شکر گزار دارم
و پر از عشق….!!!!!
و یک عالمه دوست با دنیایی مهر…
که قد آسمان برایم عزیزند…..
میخواهم دنیا را زیر پای دوستانم قربانی کنم
همین دوستان مجازی را می گویم….!!!!!!!
که دلشان دریا و مهرشان پاینده ست….
خدایا شکر که دارمشان….
خوشبختی یعنی همین…
به همین سادگی!!!!!!!!
بزن لایک را
شهروز خوشم میاد من یکی رو همچین درست و تر و تمیز شناختی!
پرواز اینجاست! بچه ها بگیریدش نذارید بپره! به روش های جدید و قدیم ازش حرف بکشید این گفتنی زیاد داره. به جان ابلیس که راست میگم.
طاها لااااااااااااااییییییییییییییییککککک.
خنده بهترین اسلحه جنگ با زندگیه، امیدوارم همیشه مسلح باشی…!
جناب عدسی ایشالا امشب بی خوابی بهت بزنه تا خود صبح بیدار بمونی بگی چرا پر خوری کردم! آخیش!
میگویــند فـردا بهتـر خواهــد شد …
مگــر امروز فردای دیــروز نیست؟
_________
یادتــان باشد اعتــماد المثــنی ندارد ….
🙂
پریسا بیا این آب زرشک رو از دیشب گذاشتم لای یخ.
سفارشی برای خودت.
فقط یه ضرب برو بالا.
یک،
دووووو،
سههههههه.
خخخ،خخخ،خخخ،.
یه بطری آب شور دریا دادم به خوردش که دیگه منو اذیت نکنه.
اول که قلیونمو انداختی تو آب، بعدشم کیک رو کش رفتی.
حقته خخخ.
یه سری افراد و یه سری چیزها هستند که توی زندگی ما میان و میرن و فقط و فقطم واسه امتحان ما هستند،خدا کنه همه بتونیم تو همه ی امتحانای زندگیمون موفق بشیم که جلوی خدای خودمون سرافکنده نشیم.
سلاااااام به همه ی دوستان عزیز و تبرییییک فراوون به مناسبت تولد آقا شهروز تولدتون مبارک ببخشید دیر اومدم بزرگمهر تازه خوابیده ۲۰۰ کامنت اول رو خوندم بقیه مونده دوستان چ خبر؟
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﻢ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ..
ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ
ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻮ ..
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ..
ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻧﺸﻮﯼ ..
ﻣﻼﮎ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﻭ ﻗﺪ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺻﺪﺍﻗﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ ﺩﻟﺶ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ..
ﻭ ﻛﻼﻡ ﺁﺧﺮ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺗﻤﻠﮏ ﺗﻮ ﺑﺮ ﮐﺴﯽ ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﺜﻞ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ،
ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﺎﺯﯼ ﺑﺰﻧﯽ…
خدمت خانم مظاهری هم این روز رو تبریک عرض میکنم
سلااام
من مهمون داشتم نرسیدم به موقع بیام, اینجا چه خبره؟ تولد, من نمیدونستم پس کادو هم بیخیااال ولی ببخشید من این غذا را دوست نداشتم پس رفتم برای خودم یه شام توپ تهیه کردم, راستی یه سوال, عسل خانم هم هست؟ چی کادو دادند, نمیخواد مخفی کنید, همه میدونند, به اون هم میرزا قاسمی دادید؟ من که دوست ندااااارم
سلام به مادر بزرگمهر.
ممنون از شما.
لطف کردید.
روزتون مبارک.
انشا الله سایتون سالهای سال بالای سر ما و بزرگمهر عزیز باشه.
سلام بر شما مادر مهربان روزتان مبارک
من رفتم باز اومدم کیک برام نگهداشتین من کیک میخام کی سهم من رو خورده حلالش باشه میزبان فردا یکی از اون خشکلاش نیخره میفرسته خونه
سلام خانم کاظمیان.
عسل نداریم.
عسل صبحونه بود که همشو بچه ها خوردن خخخ.
سشامهم اگه دوست ندارید چندتا ماهی از ظهر مونده گرم کنم بدم خدمتتون.
ببینین بچه ها !!!!!من با ۵ ماه پیش ..با قبل از بهمن ماه ..خیلی متفاوت شدم الان …
اون زمان فکر میکردم که این مرحله از تحصیلمم یه مرحله است مثل بقیشون …
ولی الان میبینم .نه اینجوری نییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییست.
راهی که من پا توش گذاشتم اصلا هموااااااااااار نیسسسسسسسسسسسسسست.
تمام انرژیمو گرفته انگار تو همین ۲ ماهی که کلاس رفتم….
شاید من ضعییییییییییییییییییف باشم …شاید اصلا استحقاقشو نداشته باشم .ولی حالا راهیه که اومدم و دیگه برگشتی هم ندارهههههههههههه.
دیشب شهروز بهم زنگ زد گفت حتما باید بیااااااااااااااااااای
قهوه خونم …گفتم باشه
چون صدامو هم نفرستادم برا پژواک حتما میاااااااااااااااااااام.
اومدم .با وجود این که حالم اصلا خوب نبود …میدونم حال همه رو گرفتم
تو زندگی حقیقیمم حالم چندان بهتر از این نیسسسسسسسسسسست.
شهروز بهم گفت باید باهاشون بیام اصفهاااااااااااااااان /…
گفت که همش دو روزهههههههههههههه.
ولی نمیدونه که من در هفته ۱ روز کلااااااااااااس دارم و ۶ روزِ دیگه رو باید درگیر اون یه روز باشم……
من نمیبینم …استادا ازم توقع دارننننننننننن
برام سختههههههههههههههههههههه.
خودم میخوام کم نیارم از اونااااااااااااااااااا./.
جسمم خستست
روحم خستست ……شماها هم که خب به خاطر لطفی که به من داریییییییین دوست دارین من هی کامنت بدم….
ولی واقعا وقتی کسی تواناییی یه کاری رو نداره .انصافه که مجبورش کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهدیه کیک زیاده.
ملیسا به خانم کاظمیان و مهدیه و مادر بزرگمهر کیک بده.
سلام و عرض تبریک این روز خدمت سرکار خانم مادر بزرگ مهر و همچنین تبریک سال نو خدمت ایشان
میدونى اوج رفاقت کجاست؟ به فکر رفیقى باشى که هیچ وقت به فکر تو نیست. من الان در اوج رفاقتم
آره انصافه دکی خخخ.
اصلً هرگونه آزار تو منصفانست خخخ.
الفرااار.
با یک چشم همه آدمهارو مثل هم نگاه نکنیم
مگر خدای بزرگ
بهمون دو تا چشم نبخشیده؟!
سلام به خانم کاظمیان خدمت شما هم این روز رو تبریک عرض میکنم
سلاام بر همگی ….. واای الآن ساعت چنده آیا؟
سلامی دوباااااره، جا خالی، قررررررمه سزبی خوردم!
ای رفته بودم محله گردی جا موندم که! توی پست اس۵و اس۶آقای چشمه داشتم سرک می کشیدم. برم بخونم ببینم چی ها جا موندم
سلام به خانم کاظمیان و بانو
۱۰۰۰ تایی شدیم ایولللللل!
نه نمیخوام, از کجا بدونم که دست مونده نیست؟
من سیبزمینی آتیشی خیلی دوست دارم, به پریسا میگم که برام بیاره, چون حالم زیاد خوب نیست, میدونید که من منظورم اون عسل خانم هست میخوام بدونم کادوش چی بوده؟
آهان، حالا شدیم!
غنچه برای گل شدن احتیاج به لبخند داره پس همیشه لبخند بزن تا گل باشی!!! ^__^
سلام بر مادر بزرگمهر روزتون و سال نوتون مبارک میگم درس جدید زیست چی شد راستی هزار بار لاااااایکککک آقا تاها اون کامنت یکی مونده به آخرتون چرا پارسآوا بد میخوند
بعضی موقع ها باید بدترین حرفارو قبول کنیم
تا عزیزترین دوست مون رو از دست ندهیم!!
خانم کاظمیان، من قرصهای حساسیتم خیلی خوبه، سر جا میاره آدمو، خودم و پریسا که ازش راضی بودیم، یکی از اونا رو بفرما، این قرص، اینم آب