ضمن درود فراوان و عرض ادب!خوب دوستان من دوباره اومدم: حالا به چند موضوع خنده دار توجه کنید: خرداد 92 که با پنج نفر از دوستان در روستا پایگاه دوستانه زدیم یکی از دوستان یک زیر پیراهن و یک ملافه در اردو جا گذاشت و امروز که من به اردوی دوستانه میروم لوازم دوستم را برایش میبرم، اکنون من سوار اتوبوس اکبر بادی معروف به اکبر رحیمی بادرودی شده ام که به باغی در بادزیرد بروم و تا ظهر جمعه با چندتا از دوستان پایه مجردی خوش باشیم، اما موضوع بعدی: یک جفت جوراب مردانه مصرف شده و یک جفت دمپاییمردانه در اردوگاه محله پیدا شده است و در بایگانی استراحت میکند، لطفا صاحب جوراب و صاحب دمپایی خود را معرفی کنند تا در اردوی بعدی لوازم تحویل شود، راستی من امروز از حول حلیم افتادم توی دیگ و گوشی n 82 در اداره ماند و تا روز شنبه استراحت میکند و از شر من راحت شده، حالا همگی با هم بخندید که من مجبورم با گوشی e 75 به محله بیایم و به سختی پست بزنم و کامنت بخونم و کامنت بدهم، جای دوستان را خالی کنیم چهار نابینای پایه در باغ تا جمعه!
ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- کتاب شکستن مرزهای ثروت، هدیه ای دیگر از دکتر شیرمحمدی به مجموعه محله نابینایان. هر جمعه با یک بخش جذاب از این کتاب همراه ما باشید
- نشریه جهان آزاد، شماره 18: سخنی با کودکان، گفتگویی با مارک ریکوبونو
- چگونه صدای کلاسهای خود را بدون مزاحمت صدای صفحهخوان ضبط کنیم؟
- چهارمین شماره ماهنامه الکترونیکی نابینایان ایران مانا منتشر شد
- دانلود جلسه دوم از دوره آموزشی شطرنج، با تدریس آقای علی صفیری، ویژه مخاطبین محله نابینایان.
سلام آقای پژوهنده
خوش به حالت شاد باشی تا همیشه
درود! من با شادی دوستان شاد میشوم!
درود! متشکرم، من دو ساعت و نیم است که در اتوبوس هستم و هنوز به مقصد نرسیده ام، من از ساعت 12 تاحالا در راهم و تاحالا ده هزار تومن کرایه داده ام، من این سومین ماشین است که سوار شده ام، البته بجز یک موتور که بجای آژانس داخل شهر سوار شدم و به مرکز شهر رفتم!
سلام. من یادم نمیاد دقیقاً چه شخصی بود ولی شنیدم که یک نفر دمپاییش رو گم کرده بود.
جوراب رو دیگه نمی دونم.
درود! نوش دارو پس از مرگ سهراب می آوری!
سلام عدس جان . خوبی پسر بچرخ و بگردم .
برو خوش بگذرون .
درود! جای دوستان خالی خوش گذشت!
سلام
خوبِ امیدوارم خوش بگذره
درود! متشکرم: خیلی خوش گذشت!
سلام عدسی.
احتمالا الان دیگه رسیده باشی. کاش اینطور باشه! خوش باش عدسی. امیدوارم همیشه و همیشه خوش باشی. شما و همه.
ایام به کام.
درود! بله ساعت 18 رسیدم، من در اردو به یاد دوستان بودم و به بعضی از آنان زنگ زدم و به بعضی دیگر پیامک شیطنتانه و عقربی دادم!
سلام عدسی! خخخخ.
تو زندگیت همش خنده داره. خنده دارم تعریف میکنی.
خخخخ.
اون دمپایی واسه منه. اون روز که میخواستیم بریم باغ اومدیم خونه آبجی شما من دمپاییمو هم با خودم آوردم تا تو باغ بتونم با اون برم اینور و اونور و قدم بزنم. ولی وقتی رفتیم به سمت باغ، یادم رفت دمپاییمو بردارم. فردا و پسفردا هرچی دنبالش گشتم پیدا نکردم و بیخیالش شدم.
خخخخخ.
جالب اینه که من پام کج و کولس. یعنی خودش کج و کولس ولی کفِش صافه به خاطر همین کفش و دمپایی طبی میپوشم. پس حالا اون دمپایی به درد هیچکی نمیخوره. منم که باید همین روزا برم یه دمپایی دیگه سفارش بدم. خخخخ.خخخخ.خخخخ.
.
بهت خوش بگذره عدس!
درود! خنده دار تر از همه اینه که بعضیا بجز نابینایی زبانشان هم کمی کور است و نمیتوانند به موقع از حقشان دفاع کنند، مثلا به من یا یکی دیگر نشانی دمپایی خود را بدهند تا پیدا کنیم و تحویل دهیم، راستی چرا از پلاستیک که بهت دادیم برای کفش و دمپاییت استفاده نکردی، من که خوشم و مواظب وسایلم در اردوها هستم!
منم میام
درود! تو بچه ننه تر از آنی که بتونی با ما بپری!
سلام خوش باشی
درود! جاتون خالی خوش بودیم!
سلام پژوهنده جان راهي جان سپهري جان انشا الله بهتون خوش بگذره جاي من رو هم خالي كنيد با سپاس
درود! امروز هم جانیک آوانسیان به گروه سه نفره ما پیوست و چهار نفر شدیم، راستی من موقتی به صورت آزمایشی اسکایپم را راه اندازی کردم !
سلام عدسی جان خوب تهنا تهنا میری به اردو حواست باشه هاآآآآآآآا ایشالا بهت خوش بگذره همیشه خوش باشی
درود! ما اینیم دیگه یا قابلامه عزیزم!
درود! خوب من دقایقی پیش از اردو برگشتم و اکنون در خانه هستم!
سلام. خوش گذشت عدسی؟
پس اون دمپاییهامو آپلود کن بیاد.خخخخخ
.
.
.
.
درود! خوش بودیم و خوشیم، تو که زبون بسته بودی که نگفتی تا همانوقت برات پیداشون کنیم! چشم عزیزم در اردوی بعدی تقدیمت میکنم!
سلام
خوشحال ميشم اگر به شما خوش گذشته باشه
راستي شما؟
درود! جایتان خالی خوش گذشت، شرمنده که معرف حضورت نیستم! خخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
سلام عدس!
الان یعنی ناراحت شدی!
خوب آره. واقعا من این مشکلو دارم و باید به حالم گریست. ولی اینجا قضیه فرق داشت.خوب من خودم برای دمپاییم کیسه آورده بودم و گذاشتمش پیش کفشها. بعدش اصلا یادم رفت. یه بارم یادم اومد و گشتم ولی نیافتم. روز آخرم تقریبا آخرین نفر از اونجا اومدم بیرون. بازم نگاه کردم ولی نیافتم. خوب راستش اونقدر برام مهم نبود که به کسی بگم برام پیداش کنه. کسی هم دم دستم نبود که بتونه پیداش کنه. گفتم حالا بگم، کلی باید بگرده. شایدم پیدا نشه. یعنی اون موقع وگرنه بعدش خوب پیدا میشد. ارزش اینو نداشت که یکی بخواد درگیر بشه. چون جایی که فکر میکردم هست، نبود.منم قیدشو زدم. الانم تو بیخیالش شو پرتش کن تا به سر یکی بخوره. یعنی اصلا بندازش بره.
.
.
امیدوارم که از شوخیهای تند من ناراحت نشی. البته تو که بلد نیستی، ناراحت بشی…
درود! در حال حاضر آن دمپاییا و جورابا کنار یکدیگر در یک پلاستیک همدم یکدیگر شده اند و کنار خوابگاه پسران زیر آیفون بایگانی شده اند، به امید روزی که دوباره اردوی محله برپا شود و این پلاستیک به اردو برود و در اردو قرار گیرد و مورد استفاده شود!