خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

داستان کوتاه قدر عشق خودت رو بدون

داستان کوتاه و زیبا به عنوان قدر عشقتون را بدونید  …

 

یک روز پسری با دختری آشنا میشه که از هر لحاظ دختر به پسر برتری داشت ولی چندین سال از پسر بزرگتر بود .دختر اونو بعنوان یه دوست خوب انتخاب میکنه و بعد از مدتی پسر عاشق دختر میشه ولی هیچ وقت جرات نکرد که به اون ابراز احساسات کنه و بهش حقیقت رو بگه .

 

یه روز دختر از دوست پسرش می پرسه که عشق واقعی رو برام معنی کن و پسر خوشحال میشه و فکر میکنه که دختر هم به اون علاقه مند شده و براش حدود نیم ساعت توضیح میده دختر به دوستش میگه : من دنبال یه عشق پاک می گردم یه عشق واقعی کمکم میکنی پیداش کنم ، تا بحال هر چی دنبالش گشتم سراب دیدم و همه عشقها دروغ و واهی بود ، پسر بهش قول میده تو این راه کمکش کنه .

 

هر روز محبت و عشق پسر به دختر بیشتر میشد ولی دختر بی اعتنا می گذشت و هر چی دختر می گفت پسر چند برابرش رو اجرا می کرد تا دختر متوجه عشق اون بشه .تا اینکه یه روز که با هم زیر بارون تو خیابون قدم میزدند دختر به پسر میگه : میدونی عشق واقعی وجود نداره ؟

 

پسر می پرسه چطور و دختر میگه : عشق واقعی اونه که واسه معشوقش جونش رو هم بده و پسر گفت : ببین ، به اطرافت با دقت نگاه کن ، مطمئن باش پیداش میکنی و باید اول قلبت رو مثل آینه کنی . دختر خندید و گفت : ای بابا این حرفا برا تو قصه هاست واقعیت نداره . بعد دختر خواست که با هم به رستوران برن و چیزی بخورن پسر قبول کرد ودر حالی که از خیابون عبور میکردند یه ماشین با سرعت تمام به اونها نزدیک شد*انگار ترمزش بریده بود  و نمی تونست بایسته و پسر که این صحنه رو میبینه دختر رو به اون طرف هُل میده و خودش با ماشین برخورد میکنه و نقش زمین میشه دختر برمیگرده و سر پسر رو که غرق خون بود تو دستاش میگیره و بی اختیار فریاد میکشه عشقم مرد

 

آره اون تازه متوجه شده بود که اون پسر قربانی عشق دختر شده ولی حیف که دیگه دیر شده بود
دختر بعد این اتفاق دیگه هیچ وقت دنبال عشق نرفت و سالهای سال بر لبانش لبخند واقعی نقش نبست

 

۵۱ دیدگاه دربارهٔ «داستان کوتاه قدر عشق خودت رو بدون»

سلام عشق خیلی کلمه ی زیبایی هست چه دختر بی احساسی بوده بابا اما کاش عشق واقعی وجود داشته باشه یک بنده خدایی میگفت اگر کسی بخواهد عاشق نابیناها بشه احتمالا نباید دست خودش بوده باشه که عاشق شما بشه به نظر شما درست میگه زیاد روی این حرف فکر کردم اما عقلم به جایی قد نداد امیدوارم این جوری نباشه چون ما هم دل داریم خدا کن همه به اون کس که میخواهند برسن فرقی نداره چه پسرا چه دخترا این دختره هم چقدر سنگ دل بوده به قول لنا واقعا جای تعجب هست که باورش نشده ها چون دخترا زود متوجه میشن گاهی هم اشتباه متوجه میشن موفق باشید

سلام، عشق ما نابیناها با عشقای دیگه فرق میکنه. اگر فرد بینایی متوجه بشه یک فرد نابینایی عاشقش شده، در اکثر اوقات اون شخص بینا واکنش تندی نشون میده، البته روز به روز فرهنگ داره تغییر میکنه، انشا الله من و شمای نابینا به عشقای واقعیمون برسیم.

سلام هادی،میگم گلا رو آب دادی آیااا،ولی آخی ناژی،الهی گناهی بوده پشله،دیگه فایده ای نداشته که،دیگه مرده،واییی،گناهی هست که،میسی میسی از این مطلب تفکر بر انگیزت،هوهو،هوهو،هوراااا،نه راستی نهورا،خدافسی

سلام
دلم سوخت مگه میشه یکی به آدم علاقه مند باشه ولی آدم متوجهش نشه؟
اون دختره دل نداشته
عشق کلمه ی باور نکردنی تو ذهن منه یعنی فکر میکنم این روزا عشق گم شده و جای خودشو داده به عادت و هوا و هوس البته اینم کلی نیست و نسبیه الآن هم آدمهای عاشق واقعی وجود دارن ولی خیلی کم هستن
مرسی از پست

سلام، ما نمیتونیم مثل بقیه عشقمون رو نسبت به هرکسی که دوستش داریم به اثبات برسونیم، البته این نظر من حتماً نمیتونه درست باشه، اگر دوستان موافق و یا مخالف نظر من هستند در همین پست بگند.

ببینید بچه ها نمیشه بین هوا و هوس با عشق فرق گذاشت. یعنی یه جورایی عشق همون هوا و هوس هست. فرض کنید پسری دختری را بی نهایت دوست داشته باشه یا برعکس دختری پسری را بی نهایت دوست داشته باشه اول اگه این دو هوا و هوس یا همون شهوت یا میل جنسی نداشته باشند که دوستی و عشق هم بوجود نمیاد پس زیربنای عشق و دوست داشتن جنس مخالف داشتن هوا و هوس است. دوم اینکه بر فرض دو طرف دارای میل جنسی و هوا و هوس باشند ولی به دلایل سخت افزاری یا نرم افزاری نتونند از هم متمتع و بهرمند بشند آیا فکر میکنید پیدا بشه دختر یا پسری که بگه جهنم نمیتونه که نتونه ولی من دوستش دارم من فقط میخوام کنارش باشم فقط پیشم باشه باهام زندگی کنه. نه هرگز پیدا نمیشه. پس خوبه که هوا و هوس را محکوم نکنیم چرا که شالوده ی دوستیها و عشقهاست. بعدشم ببینید نمیشه انتظار داشت که وقتی دو نفر با هم ازدواج کردند دیگه تا پایان عمر حتما حتما با هم باشند بالاخره آدمیست زندگی هزار پیچ و خم داره. چه بسیارند زوجهایی که بعد از ازدواج متوجه میشوند که اشتباه کرده اند و اینها برای هم ساخته نشده اند اگه مردی که زن داره یا زنی که شوهر داره و بدونه که طرفش آن چیزی که انتظار داشته نبوده حالا عاشق بشه آیا باید محکومش کرد یا بعبارت دیگه آیا انسانها باید محکوم به تحمل یک دیگر تا پایان عمر باشند؟ کاش فرهنگ ما هم مثل فرهنگ غربیها در این زمینه بود و وقتی افراد میدیدند که به درد هم نمیخورند راحت از هم جدا میشدند و به دنبال عشق واقعیشون میرفتند. آخه این چه سرنوشت زشت و محتومی هست که باید دو نفر را به زور مهریه و این جور چیزا به هم چسباند.

سلام، ما قدرت تفکر و تعقل داریم و میتونیم قبل از اینکه ازدواج کنیم یه تصمیم بهتر بگیریم که بعدش پشیمونی نداشته باشه.
اگر قرار باشه هرکسی بعد از ازدواجش پشیمون بشه همون بهتر که ازدواج نکنه.

سلام چرا میتونیم آقای ضیایی فر
شاید فرد بینای طرف مقابل فکر کنه طرف به خاطر بیناییش داره ابراز علاقه میکنه ولی یه نابینا اگه طرف مقابل ما باشه این فکر روم نمیکنه
پس میشه عشق رو اثبات کرد و میشه حتی راحت بیانش کرد

پریسیما سلام، شاید چون شما تجربه ای در این زمینه دارید که میگید میشه عشق را اثبات کرد.
قطعاً شما دارای تجربه هستید و بهتر از من مسائل را میسنجید.
من و شما انتخابهامون در بحث ازدواج خیلی سختتر از افراد بیناست.

سلام دوباره بر دوستان عزیزم.شما همگی خدا وکیلی یه پا کارشناسید ها جدی میگم.نظر عمو را از اول تا آخر خوندم.بیایید صادق باشیم.آیا دلیل عشق و ازدواج اولش همین موضوعی که عمو میگه نیست؟اما عشق می تونه در سطوح بالاتر به یه رابطه دوام و ارزش ببخشه و اون رابطه رو ابدی کنه.با این حرف هم که آدما مجبور نیستن همو تحمل کنن موافقم ولی این دلیل نمیشه با هر بهونه کوچیک همو رها کنیم و بگیم به درد هم نمیخوریم.دوستان سیستمم خرابه یه چند روزی اشتباهات تایپیمو نادیده بگیرین.دارم با گوشی می نویسم اصن نمیتونم کامنت خودمو درست بخونم.مرسی

دوباره سلام درسته که باید با عقل و منطق و در نظر گرفتن ویژگی های اخلاقی و روحی عاطفی هم بهترین انتخاب را انجام داد, اما به طور کامل نمی توان گفت که بهترین را برگزیده ایم. زیرا زندگی مثل یه هندوانه ی در بسته می ماند تا بریده نشه نمیشه گفت که آن چیزی است که ما می خواهیم. خیلی وقتا کسانی که در این امر مهارت دارند می بینید یا هندوانه بیرنگ است ولی شیرین, گاهی هم قرمز اما بیمزه یا انقدر رسیده که کلا قابل خوردن نیست.

آقای آذری سلام، متأسفانه گاهی اوقات ممشاهده شده که وقتی یک نابینا میخواد ازدواج کنه اینقدر عجله میکنه که وقتی وارد زندگی مشترک میشه مشکلاتش چند برابر میشه. من فکر میکنم دوران نامزدی خیلی دوران خوبیه و میشه با طرف مقابل بیشتر آشنا شد.

سومین سلام بر هادی و دوستان.انتخاب اگه از روی عشق باشه دوام زندگی بیشتره.در این صورت عاشق با تمام سختی ها کنار معشوق خواهد موند.اما یکی از مشکلات انتخاب عاقلانه اینه که ممکنه طرف مقابلت همونطور که به حکم عقل انتخابت کرده با بروز یه مشکل به تبعیت از همون قانون ترکت کنه.گواه این حرفم زنی است که به محض اینکه شوهرش نابینا شد ترکش کرد یا دوستم که نامزدش وقتی مشکلش رو فهمید بی خیالش شد.هادی نظریه هام تو یه مجله ای جایی چاپ نمیشه؟خخخخخ

سلام عشق یه دروغ بزرگه مخصوصا” از نوع دو طرفه اش تنها عشقی واقعیه که دو طرف با سازگاری بین خودشون به وجود میآورندش و تنها همین عشق هستش که دوام داره اگه عشق رو باور کنین دچار توهم میشین و اگه دچارش بشین عیب های طرف مقابل رو نمی بینین وقتی یه آدم عیب طرفش رو بعد ها بالاخره می فهمه سرخورده میشه و احساس ناکامی در عشق بهش دست میده عشقی رو که عمو حسین معادل هوس می گیره خیلی زود رنگ می بازه چون برای هر هوس یه طعمه ی همیشه جذابتری پیدا میشه دقیقا” برای همینه که ازدواج که همراه با مسؤولیت هست بهتره وگر نه که سنگ روی سنگ بند نمی شد و آرامشی برای فرد به وجود نمی اومد آخه ما که حیوون نیستیم که فقط در صدد رفع نیازامون باشیم ما به آرامش و تکیه گاه و .. هم نیاز داریم به نظر من یک ازدواج موفق و همراه با تفاهم هزاران بار بهتر از زندگی همراه با هوس و تنوع طلبی هستش

ترانه جونی اما ولی من از حرفای عمو حسین اینو برداشت نکردم که ما هر وقت دلمون خواست طرفمون رو رها کنیم.منظورشون اینه که بدون عشق زیستن با کسی که انتخابش کردیم یه جورایی خیانته.من به میل ازدواج زن و مرد واژه هوا و هوس رو اطلاق نمی کنم و در این مورد از نظر انتخاب کلمه با عمو همسو نیستم.بله تنوع طلبی و هوس دور از مقام انسانه.به نظرم منظور عمو این بود اما خودشون بیان توضیح بدن ببینم درست متوجه شدم یا نه.

درود! عشق یعنی نوعی نیاز، عاشق یعنی نوعی دیوانگی، عشق چیست؟ و عاشق کیست؟، درخت مکر زن هزاران ریشه دارد که عالم ازین اندیشه دارد، مردی که یک بار ازدواج میکند همان یک بار خر شده است، مردی که بیش از یک بار ازدواج میکند به تعداد ازدواجهایش خر شده است، تا زمانی که دختر نتواند چگونگی ساختار جنس مرد را درک کند عشق و عاشقی مفهومی ندارد، دوران نامزدی و دوران عقد هم مشکلی را حل نمیکند مگر دختر جنس مرد را بپذیرد و درک کند، کمتر زنی وجود دارد که جنس بدن مرد را شناخته باشد و پذیرفته باشد سپس ازدواج کرده باشد، چه کسانی باید چشم و گوش دختران و پسران جامعه ی ما را باز کنند؟! پدران و مادرانی که خودشان مشکل دارند چگونه میتوانند راهنمای خوبی برای دختر و پسر جامعه باشند! این همه روانشناس و مشاور و قازی و دکتر داریم ولی آمار طلاق و زندانی زوج و مشکلات داریم علت اصلی این مشکلات کجاست؟! چرا وقتی من با مشاور یا دکتر یا آخوند وارد بحث و گفتگوی جدی میشوم طرف مقابل تلاش میکند تا از من فرار کند؟! چرا وقتی من و دوستی مشکلی مشابه داریم و از وی دعوت میکنم تا با هم جلسه بگیریم و با گفتگو به نتایجی برسیم وی از من فرار میکند و فقط دنبال نمیدونم چی میگردد که در ناکجا آباد هم پیدا نمیشود!

درودی دوباره. ببینید دوستان من حرفم این بود که ما نباید با کلمات بازی کنیم. اگر شما هوا و هوس را با تنوع خواهی یکی بگیرید حق با شماست و این خوب نیست ولی اگه آن را مترادف با نیاز زن و مرد به یک دیگر بدونید آن وقت متوجه میشید که کلمه ی بد و توهین آمیزی نیست. من خواستم بگویم که اساس رابطه ی دو جنس مخالف چه در بین انسانها و چه حیوانها غریزه و میل جنسی است پس اساس و شالوده ی ارتباط و عشق میل و نیاز جنسی است که در وجود همه ی ما وجود دارد و خواستم که بگویم این کلمه را نباید محکوم کرد و آن را زشت و ناپسند دانست.
بله این درست است که در انسان این میل و نیاز جنسی که بسی خوب و مقدس هم هست به مرور زمان پیشرفت کرده است یعنی با نیازهای دیگر او درآمیخته است مثل نیاز به ستایش کردن یا ستایش شدن. محبت دیدن و محبت کردن. این نیازها هم در انسان وجود دارد اما بعد از نیاز جنسی قرار دارند چون اساسا اگر نیاز جنسی نباشد تمایلی به جنس مخالف وجود ندارد حتی دیگر، شعرا هم نمیتوانند اشعار عاشقانه بسرایند زمانی زلف و ابرو و نرگس مست و لب لعل و سیب زنخدان و قامت یار و معشوق معنی و مفهوم دارد و ستودنی است که میل و نیاز و کشش جنسی وجود داشته باشد. من میخواهم بگویم که آنانی که میتوانند به نیاز جنسی خود جواب دهند و در حرص و ولع نیستند بهتر میتوانند شریک زندگی خود را انتخاب کنند ولی در جامعه ای مثل ما اولین هدف یک مرد یا زن برای ازدواج رفع این نیاز است و وقتی که تا حدودی عطش و تشنگیش رفع گردید تازه متوجه میشود که از خیلی جهات با هم تناسب ندارند و اختلافها شروع میشود. اینکه هادی گفت اگر انسان از روی آگاهی انتخاب کند بعد دچار مشکل نمیشود یا در واقع باید چنین کند این درست است ولی هادی جوانان ما شدیدا در مذیقه و تنگنا هستند پس این طبیعی است که بسیاری هدف اصلی خود را تامین نیازشان قرار دهند حالا بعدش دیگر بستگی به شانس داره که ممکن است واقعا انتخابش درست باشد و زندگی ادامه یابد یا اینکه نه متوجه میشود که اختلافاتشان بسیار زیاد است و شاهدش هم همین آمارهای رو به تزاید طلاق هست. که باز آمارها نشان میدهند که علت اصلی طلاقها مشکلات مالی و اقتصادی هستند. ببین دختر از اول میدانسته که این پسر کار نداره ولی اون قدر دارای عطش و تشنگی بوده که بهش گفته اشکالی نداره من با نداریت هم میسازم اگه آسمون سقف خونمون باشه زمین فرشمون باشه اگه گرمای تابستون تنمو سیاه کنه اگه سرمای زمستون پدرمو دربیاره بدونم دوستم داری صبرو طاقت میارم. ولی وقتی که آبها از آسیاب افتاد میگه آره ارواح عمهت. این حرفارو اون موقع گفتم که آتیشم تیز بود حالا دیگه باید جون بکنی زندگیمو بهتر کنی این خیالهارو از ذهنت بکش بیرون من چیم از خواهرت یا خواهرم دختر عمهت یا دختر خالهم کمتره و خلاصه بدو بریم دادگاه تکلیفمون رو معلوم کنیم.
پس نتیجه اخلاقی اینکه هادی جان افراد هرچقدر هم که عقل داشته باشند و هرچقدر که دقت کنند باز نمیتونند همه ی فاکتورها را در نظر بگیرند و بالاخره یه جاهایی اشتباه میکنند و از طرفی هم خیلیها نصیحت میکنند که بابا اینقدر سخت نگیرید بعد تو زندگی بیشتر با روحیات و خلقیات هم آشنا میشید بخصوص مامان بزرگها و بابا بزرگها اینا رو میگند مامان بزرگا میگند منو میبینی این آقا جونت اینقدر کتکم میزد ولی بخاطر زندگی دم نزدم سکوت کردم باید زن صبور باشه بساز باشه. ولی غافل از اینکه دیگه شرایط کاملا عوض شده زن خودش رو مقید و مطیع صرف به مرد نمیدونه پس شاخ شونه میکشه قانون هم که حق رو به اون میده و میگه تا آقا مهریهت رو نده تمکین بی تمکین خب اینا رو نسلهای قبل کی میدونستند.
خلاصه بی عشق نفس کشیدنم دشواره بی عشق حواسم به گل گل دون نیست گلهای تو باغچه بوته های خاره. عشق خوبه قشنگه اما به شرطی که واقعیش باشه دروغ توش نباشه.

سلام؛ عمو جان شما میدونید که حق طلاق با مرده، درسته دادگاه تا حدود زیادی حق را به زن میده.
اما شما میدونید که اگر زن از شوهرش حمایت نکنه، شوهر میتونه درخواست عدم تمکین بده و دادگاه این حق را به مرد داده که اگر زنی تا ۴ ماه به خانه شوهر برنگشت دادگاه مجوز ازدواج مجدد را به مرد میده.

درسته هادی. ولی چه فایده داره دادگاه مجوز ازدواج مجدد رو میده ولی از طرفی زن هم میره و مهرش رو به اجرا میذاره و حلاوت و شیرینی ازدواج مجدد را از دماغ مرد بیرون میکشه. رهایی از زن هم جز با پرداخت مهریه مقدور نیست و این فقط یه دل خوش کنک برای مرد هست که حق طلاق داره. قوانین جاری ما هم برای مردان نا مفید و نا سودمند هست و هم برای زن. کلا قوانینمان به روز نیستند و از این حیث هم عقبمانده ایم.

سلام، زن زمانی میتونه مهریه شو به اجرا بگذاره که مرد درخواست عدم تمکین را به دادگاه نده، بعدش دیگه الآن هیچ مردی را به خاطر مهریه زندان نمیبرند. وقتی چیزی به نام مرد نباشه دادگاه چه طور میخواد از مرد مهریه بگیره. فوق فوقش میتونه مهریه را به صورت قسطی به زن بده.

دیدگاهتان را بنویسید