خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
راهکارهای مقابله با احساس حقارت

درود بر دوستان و نازنینان هم محله ای های عزیزم.
بچه ها یکی از مسائلی که ما در زندگی روزمره با آن رو به رو هستیم تحقیر شدن به صورت عمدی یا سهوی، خواسته یا ناخواسته توسط افراد مختلف حتی نزدیکان و اطرافیانمان است.
شاید هر کدام خاطرات و داستانهای زیادی در مورد تحقیر شدن توسط دیگران داشته باشیم.
به مطلبی برخوردم که همین راهکارهای مقابله با احساس حقارت بود.
بد ندیدم که آن را در اینجا منتشر کنم تا فرصتی شود برای اینکه هم، راه های مقابله با احساس حقارت را بیاموزیم و هم اگر تجربه و خاطره ای در این باره داریم با دیگر دوستانمان به اشتراک بگذاریم.
اخیرا دوست نابینایی را ملاقات کردم که میگفت فردی در فامیلشان است که وقتی به منزلشان میآید با همه ی اعضای خانواده سلام و احوال پرسی میکند جز با او و خواهر نابینایش. به نظر شما در این جور مواقع چه باید کرد؟ این فرد این راه را در پیش گرفته بود که وقتی مهمان برایشان میآید حتی الامکان از اتاقش خارج نشود.
در جواب من که گفتم ما باید فرهنگ سازی کنیم ما باید با چنین افرادی ارتباط برقرار کنیم تا شاید متوجه خطا و اشتباهشان شوند گفت که از فرهنگ سازی و اینجور چیزها دیگر خسته شده چون تعدادشان یکی 2تا نیست.
به هر حال بیشتر معطلتان نمیکنم و توجهتان را به این بحث ارزشمند روانشناسی جلب میکنم.
در کامنتها بیایید و از تجربیات و خاطراتتان و همچنین راهکارهای مقابله با تحقیر شدن بگویید.
پیروز باشید. این شما و این هم بحث راهکارهای مقابله با احساس حقارت

راهکارهای مقابله با احساس حقارت

به شما توهین کرده و وجودتان را لگدمال کرده‌اند، غرورتان جریحه‌دار شده و شما را به نحوی ناتوان و کم‌اهمیت جلوه داده‌اند و اکنون چنان صدمه دیده‌اید که آرامش‌تان از بین رفته است. این منصفانه نیست و هرگز دوست ندارید شما را احمق فرض کنند.

رفتارهای حقارت‌آمیز بشدت دردناک و عذاب‌آور است و هیچ کس شایسته چنین برخوردهایی نیست. به خاطر بسپارید در پایان روز با دیدن هر نوع رفتار و اظهارنظری درخصوص شما، تنها عقیده‌ای که اهمیت دارد فقط و فقط عقیده خودتان است.

کسی که تحقیر می‌شود نسبت به خود احساس بسیار بدی پیدا می‌کند. به او بی‌احترامی شده و قدر و منزلت او را مورد تردید قرار داده‌اند. گاهی چنان احساس حماقت و شرمندگی می‌کند و غرورش را از دست می‌دهد که ممکن است رفتاری حقارت‌بار در پیش بگیرد. در واقع با بی‌انصافی تمام و به زور، او را در موقعیتی بی‌ارزش قرار داده‌اند. او خود را نزد دیگران کم‌اهمیت می‌داند و همیشه دست‌پایین می‌گیرد. البته برخی افراد به سبب تواضع و فروتنی جلوی دیگران سر به زیر هستند، اما احساس حقارت کردن مقوله‌ای دیگر است.
در واقع تواضع، نوعی قدرت است. فرد فروتن بدون این‌که خود را کوچک و کم‌اهمیت بداند محدودیت‌هایش را می‌پذیرد و هرگز احساس بی‌ارزشی نمی‌کند. تواضع موجب می‌شود شخص مجبور نباشد مدام خود را توجیه کند و به خود اجازه می‌دهد از خطاهایش درس بگیرد و هرگز گرفتار خودخواهی نمی‌شود. اما تحقیر رخدادی است که در آن فرد در رابطه‌ای با قدرتی نابرابر و در موقعیتی پایین‌تر قرار دارد و مدام به ناروا به او توهین می‌شود. احساس حقارت، اغلب دردناک است و تا مدتی طولانی در خاطره‌ها باقی می‌ماند.
فرد تحقیر شده دچار خشم و غضب و انتقام جویی می‌شود. ممکن است دست به اقداماتی مجرمانه بزند تا ثابت کند به اندازه کافی قوی است و اگر هم توانایی ابراز وجود نداشته باشد و به دنبال انتقام جویی هم نباشد و درعین حال نتواند احساس بد نسبت به خود را کنترل کند، دچار اضطراب و عذاب ناشی از آن می‌شود که زندگی را به کامش بسیار تلخ می‌کند.
انواع رفتارهای تحقیرآمیز
انسان‌ها با روش‌ها و رفتارهای متفاوت همنوع خود را تحقیر می‌کنند. از میان این رفتارها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
در برابر سخنان دیگران سکوت کردن به گونه‌ای که به آنها بفهمانید حرف‌هایشان ارزش شنیدن ندارد یا آنها را مجبور کنید بی‌دلیل منتظرتان بمانند.
نپذیرفتن دیگران، ترک کردن و آنها را تنها گذاشتن
ارزش وجودی دیگران را انکار کردن
با دیگران همچون حیوانات یا اشیا رفتار کردن
در حق دیگران بی‌انصافی کردن
روی دیگران تسلط داشتن و کنترل آنها
تهدید و سوء استفاده کردن: کلامی، فیزیکی یا حتی جنسی
کتک‌کاری و صدمه جسمی رساندن
تنزل رتبه و مسئولیت دادن، عنوان فردی را از او گرفتن و حتی خلع مقام کردن
خیانت کردن، گول زدن یا دروغ گفتن به فرد. به این ترتیب قصد دارید حماقت آن فرد را به او ثابت کنید. اما در حقیقت از اعتماد او سوء استفاده کرده‌اید.
ریشخند کردن دیگران، دست انداختن و نگاه تحقیرآمیز به آنها
شوخی‌های بی‌مورد و نامناسب و قرار دادن دیگران در وضعیتی نامناسب
اتهام ناروا زدن
درجمع به فردی بی‌احترامی کردن و او را کوچک شمردن
فقر، بیکاری، بدهی، ورشکستگی، بی‌خانمانی، تنبیه و زندانی شدن از شرایط تحقیرآمیز است.
وابستگی بویژه به افراد ضعیف‌تر
دیگران را به انجام دادن کاری مجبور کردن
رفتاری خشونت‌آمیز با دیگران داشتن
گرفتن آزادی‌های فردی و تحت کنترل درآوردن دیگران
بد جلوه دادن ارزش‌ها، باورها، نژاد، جنسیت، ظاهر و شخصیت دیگران
ارزش وجودی دیگران را با معیارهای نامناسب و ناروا سنجیدن

غلبه بر احساس حقارت
افراد به روش‌های متفاوت با احساس حقارت و تحقیر شدن برخورد می‌کنند. رفتارهای خشونت‌آمیز یکی از واکنش‌هایی است که ممکن است از فرد تحقیر شده برخیزد. اما می‌توانید در چنین موقعیت‌هایی روش‌هایی به کار بندید و خود را از صدمه و آسیب این نوع رفتارها حفظ کنید.

1 قبل از هرچیز بدانید که تنها نیستید. اگر فکر می‌کنید شما تنها فرد روی این کره خاکی هستید که درحق او بی‌انصافی شده است، دوباره بیندیشید؛ زیرا بدون تردید می‌توانید افراد بسیاری را بیابید که در بحرانی مشابه شما قرارگرفته‌اند و حداقل یک بار در زندگی چنین حسی را تجربه کرده‌اند.

2 فرد تحقیر کننده را نادیده بگیرید. این کار بسیار سخت است، اما یکی از موثرترین روش‌ها در برابر آسیب تحقیر شدن، نادیده گرفتن فرد تحقیر کننده و پاسخ او را ندادن است. حتی اگر از درون احساس خشم و غضب فراوان کردید، سعی کنید کلامی بر زبان نرانید و از محل بیرون بروید. این روش با نام کمتر سخن گفتن و آرامش بیشتر داشتن معروف شده است. مسلما هنگام رفتارهای تحقیرآمیز دیگران احساس می‌کنید هزار بار می‌میرید، اما اگر در لحظه واکنش نشان دهید ممکن است اطرافیان را نیز به گفتن جملاتی تحریک کنید که احساس‌تان را بدتر کند. بنابراین بهتر است چیزی نگویید و فرد تحقیر کننده را نادیده بگیرید.

3- رفتارهای تحقیرآمیز را به تفریح و شوخی تبدیل کنید. این روش نیز بسیار نتیجه‌بخش است. شما می‌توانید با استفاده از ابزار شوخی و طنز شرایط بد تحقیرآمیز را کنترل کنید. بهترین کار، خنداندن اطرافیان است. مثلا می‌توانید جملات فرد تحقیر کننده علیه خود را با رفتارهای طنزآمیز به سوژه‌ای خنده‌دار تبدیل کنید. مثلا در برابر سخنانش با لحنی سخره‌آمیز بگویید ممنون از لطف‌تان! این برخورد نه تنها اطرافیان را به خنده وامی‌دارد حتی ممکن است فرد تحقیر کننده را هم به عقب رانده و از تنش بین‌تان تاحد زیادی بکاهد.

4 عصبانی نشوید. بدترین کاری که می‌توانید در برابر رفتارهای تحقیرآمیز کنید، عصبانی شدن است. مسلما عصبانیت هیچ کمکی به شما نمی‌کند. در حقیقت روشی است که در نهایت شما را به بن‌بست می‌کشاند. البته اگر بتوانید پاسخی درست و محکم به فرد تحقیر کننده بدهید که او را سرجایش بنشاند واکنش خوبی است، اما اگر در برابر رفتارهای تحقیرآمیز واکنشی پر از خشم نداشته باشید بزرگ‌ترین لطف را به خودتان کرده‌اید. در کل به یاد داشته باشید وقتی کسی شما را تحقیر می‌کند درواقع خودش را تحقیر کرده است؛ چراکه در جمع، رفتار تحقیرآمیز با دیگران داشتن بسیار نامطبوع و ننگین است. بنابراین وقتی در چنین موقعیتی عصبانی نشوید و رفتاری موقر از خود نشان دهید به او سخت‌ترین درس زندگی‌اش را یاد می‌دهید.

5 اصلا فکر نکنید. این اشتباهی است که تقریبا همه انجام می‌دهند. انسان همیشه نسبت به این‌که دیگران در مورد او چه فکری می‌کنند، نگران است. البته فراموش کردن لحظات سخت تحقیر شدن بسیار مشکل است، اما غیرممکن نیست. هرچقدر به چنین رفتاری بیشتر فکر کنید نسبت به آن احساس بدتری خواهید داشت. بهترین روش این است که با سرگرم کردن خود با کارهایی که دوست دارید این نوع رفتارهای ناراحت‌کننده را فراموش کنید. البته مسلما این برخوردها کم اهمیت نیستند و بسیار عذاب‌دهنده‌اند، اما آنقدر هم شایسته توجه نیستند. حتی اگر کل روزتان را با فکر کردن به آن بگذرانید نه‌تنها نمی‌توانید از آسیبی که رسانده کم کنید، بلکه شدت آن را هم بیشتر می‌کنید. به آن توجه نکنید و به زندگی‌تان برسید.
6 مخفی نکنید.
اگر با شما رفتار تحقیرآمیز داشته‌اند، ممکن است تصمیم بگیرید آن را پنهان کنید. اما بدترین کار رو به‌رو نشدن با چنین شرایطی است. هرگز از چنین موقعیت‌هایی فرار نکنید، بلکه با آنها مقابله کنید و توانایی خود را به رخ بکشید.

7 گاهی اوقات رفتارهای تحقیرآمیز چنان عذاب‌دهنده است که نمی‌توانید از عهده آن برآیید و بشدت مضطرب و افسرده می‌شوید. در این گونه مواقع به جای گوشه‌ای نشستن و غمگین شدن و به طور کلی دست از زندگی شستن به دیدن مشاور یا حتی دوستان صمیمی که به آنها اعتماد دارید رفته و با هم صحبتی آنها بر این احساس بدتان غلبه کنید.

۳۵ دیدگاه دربارهٔ «راهکارهای مقابله با احساس حقارت»

سلام . چند وقت پیش پدر شوهر من توی هواپیما با یک نبین آشنا شده بود . از قرار معلوم اون مرد کلی شوخ بوده . پدر مریخی با دوستش در مورد مسائل سیاسی صحبت میکرده و نبین عزیز فقط مثل عدس محله در فکر شوخی بوده . خلاصه بعد از ده روز این نبین ناقلا به پدر مریخی زنگ میزنه و میگه من از سازمان اطلاعات هستم و چرا در فلان روز در هواپیما با آقای فلانی چنین و چنان گفتی خخخ
خلاصه پدر شوهر منو حسابی ترسونده بود هههه هنوز که هنوزه پدر مریخی داره میخنده و میگه عجب نبینی تیزی بوده . شماره ی منو اصلا سیو نکرد و با همون ی بار که بهش گفتم حفظ کرده و خلاصه با نیکی ازش یاد میکنه و کلی اون بنده خدا فرهنگ سازی در حد سکته به پدر مریخی رعععد وارد کرده . هاهاها

oh oh oh oh oh خخخخخخخخخخخخخخخی وای رعد جان از خنده دارم میترکم اممممما مدیرمون اینجاست (مدیر سر کارم منظورمه)به زور دارم خودمو کنترل میکنم. اصلا شاید اون نبین بامزه خود عدسی خان یا هم آقای مجتبی بوده خخخخخ

من نمیدونم کی بوده ولی ننه مریخی چون خبر داره که من با نبین ها در سایت مراوده دارم به من میگفت رعععد اونقدر ترو تمیز و شیک بود که نگو .
ولی همه از باز نشستگان وزرات کشور بودند.
ننه مریخی به پاپا مریخی میگفت که یاد بگیر که با اینکه دنیارو نمیدید ولی به فکر شادی و شاد کردن آدماس . خخخخ
در آخر بگم که با کناره گرفتن و در یک گوشه نشستن و در جمع نبودن
به هیج جا نمیشه رسید . نترسید و برید در جمع حرف بزنید . اتفاقا ببین ها چون براشون اصلا دنیای نبین ها قابل هضم نیست با ی احترام خاصی به شما نگاه میکنن . و کوچکترین توانمندی شما اونا رو به شعف میاره . واااای به حال اون روزی که مثل رععععد بفهمن شما یک جزیره ی ناشناخته هستیدو کلی توانمندتر از خودشون هستید .
قبل از عید با همکارام محو تماشای عصا زدن یک نبین بودیم . خییییلی کیف کردیم .

سلام عمو…چن شب پیش تو یه کتاب خوندم که: تجربه ی تحقیر شدن به همان اندازه فراموش نشدنی است، که تجربه ی عاشق شدن!!!
خداییش راست می گفت…من شاید تجربه ی عشقهامو فراموش کنم، ولی تجربه ی تحقیر شدن رو هرگز فراموش نمی کنم!!!حس خیلی بدیه لا مسب… میزنه آدمو له و لورده می کنه!!! یکی دیگه از راههای مبارزه با تحقیر شدن اینه که آدم خودش تا می تونه با دیگران و اون کسی که تحقیر می کنه با احترام و محبت برخورد کنه تا طرف یوخده خجالت بکشه بلکه!!!!! البته من با تمام محبتی که می کنم به اینطور آدما، ازشون میبرم!!! دست خودم نیست…
دوست بسیار صمیمی یی داشتم که در واقع دو روح بودیم اندر یک بدن!!!اما این دوست خبر از این نقطه ضعف من نداشت!!! چند باری جلوی استاد سه تارمون گف:استاد این ترکه!!! نمی فهمه!!! یا از ترکا چه انتظاری دارین؟!!! و اینطور جملات…دو سالی هست که خیلی پیغام و پسغام و دعوا و مرافه راه انداخته که چرا بیوفا شدی؟!!! ولی دست گذاشته بود رو نقطه ضعفم…نباید تحقیر می کرد…
البته در این مورد بخصوص، بعضی از نابیناها هستند که دیگران رو تحقیر می کنند!!! من واقعا اینجاشو نمی دونم باید چیکار کرد!!! دوست نابینایی دارم که کلا راه میره و منو تحقیر می کنه!!! الله اکبر…بارها بش گفتم که نکن!!! ولی گوشش بدهکار نیست…عمو… نظرتون چیه چپ و راستش کنم؟!!!نگید رهگذر، چرا رفیقمونا زدی کجش کردیا؟ …

درود بر رهگذر گرامیتر از گرامی. درسته حس حقارت بسیار حس بد و ناخوشایندی است. بنظر من باید به این دوست نابینایت قاطعانه هشدار بدی که اگه به رفتارش ادامه بده باهاش قطع رابطه میکنی. اون نباید فکر کنه چون نابیناست پس حق داره با کسی که بهش محبت و دوستی میکنه هر طور که دلش خواست رفتار کنه. در مورد اون دوست هم کلاسی هم بهتر بود که باز قاطعانه بهش هشدار میدادی و اگه رعایت نمیکرد باهاش قطع رابطه میکردی.
گاه بعضی از ما نمیدونیم که یک رفتار یا کلاممان ممکنه سبب رنجش دیگران بشه و اون رو یه امر عادی و رایج میدونیم پس بهتره که دوستانه از اینگونه افراد بخواهیم که در رفتار و گفتارشون تجدید نظر کنند و اگر نکردند آنگاه از حربه ی تحریم استفاده کنیم خخخ.
ممنون که نظر دادی و حضورت سبز سبز است.

درود بر آریای گرامی و رعد و مجتبی و سیتا که کامنت گذاشتند ولی اگه به موضوع بحث میپرداختید بهتر بوداااا. موضوع بحث احساس حقارت و غلبه بر آن است. میتونید بگید که آیا تا حالا تجربه ی تحقیر شدن را داشته اید اگه آری چطور با آن برخورد کرده اید آیا سکوت؟ آیا عصبانیت و پرخاشگری؟ آیا بی تفاوتی و بی خیالی؟ و خلاصه از واکنش هاتون بگید و بنویسید. من هم افراد شوخ و با مزه رو میپسندم ولی باید حواسمون باشه که موقعیت شناس هم باشیم طوری عمل نکنیم که ما را افراد از مرحله پرت تلقی کنند که از امور دیگر هیچ سر درنمیآوریم. در ضمن از دوستان خواهش میکنم که بطور مستقل کامنت بدهند و از نوشتن زیر کامنت یکدیگر خودداری کنند.
ممنون. پیروز باشید.

هعی روزگار,!!!
چند وقت پیش چند قدمی اتوبوس بودم, اتوبوس ایستاده بود هنوز, یه خانمی گفت میخوای سوار شی, گفتم بله, دستم رو گرفت دویدیم, یه قدمیم اتوبوس حرکت کرد, یه آقایی که من رو با عصا دیده بود, داد زد که راننده نگه داره, اتوبوس شلووغغ,
منم که فرز سوار شدم, شیک و مجلسی ایستادم دم اتوبوس,
راننده با مرده دعواش شد که چرا به من گفتی بایست, مرده گفت خب نابیناست, راننده با صدای بلند،: نابیناست که نابینا باشه,،
خلاصه ۵ ۶ باری بغض کردم, سرخ و سفید شدم, ولی یه قطره اشکم نذاشتم جاری بشه,
واگذارش کردم به خدا, ترحمشون یه طرف ترحم نکردنشون هم یه طرف,
دلم رو شکوند, امیدوارم یه روز خودش بیاد بگه معذرت,
فکر کن, مردو زن, پیرو جوون, همه تو اتوبوس بودن, ولی اینکه منو اینجوری تحقیر کرد, فوق العاده عمل زشتی بود,
من بسته به مکان احساسم رو بروز میدم, اینجا اگه میخواستم برخورد کنم, حتی مؤدبانه, تازه بدتر توجه همه جلب میشد,
ولی یه بار یه جایی که همینطوری شد, خدا شاهده, بعد از ۴ ماه, همین ۴ شنبه ی پیش, یه آدمی که اصلا ازش انتظار نمیرفت, گفت مثل سگ پشیمونم به خاطر اون کار, به اونی گفت پشیمونم که منو به خاطرش تحقیر کرده بود, بهش گفت که تو ظرفیت نداشتی,, راستی من اون روز بغضم ترکید ولی اون شخص هم چنان کار خودشو کرد, از حقم هم دفاع کردم, چون ناحق بود همین نتیجش شد که نوشتم,

درود بر زهره بانوی گرامی
درسته منم واقعا نمیدونم تو چنین مواقعی چه واکنشی داشته باشم. گاه سکوت بهتره. چاره ای نیست ماییم و این اتفاقات خوشایند و ناخوشایند روزمره. باید شکیبا بود و اجازه نداد که اینگونه رفتارها ما را داغون و مایوس کنند.
راستی بخش دوم رو زیاد متوجه نشدم واضح توضیح ندادی. ممنون که آمدی و همچون همیشه بیانات مفید و تاثیرگذار داشتی.

سلااام خوبی عمو حسین،آفرین مطلب جالبی بود،مفید و قابل استفاده،اما تا حالا واسه من پیش نیومده که تجربیاتمو بنویسم،اگه هم از این به بعد بخواد یه درصد هم پیش بیاد حتما بلدم چطور باهاش رفتار کنم،میسی فراوونتا،خدافسی

سلام
پست عالی بود مرسی
من با این تحقیرها مواجه نشدم خدا رو شکر ولی اگه بشم فکر کنم بتونم مقابله کنم یعنی بستگی به شرایط داره بعضی وقتها سکوت میکنم بعضی وقتها جواب میدم و بعضی وقتها فکر کنم محبت کنم تا خجالت بکشه

سلام عمو مرسی خیلی پست عالی بود من که برام فراوان پیش اومده که مثلا با مادرم اینا رفتم یه جایی
بعضی از دوستاشون با اونا سلام علیک کردن ولی با من و داداشم نه انگار که ما وجود نداریم
یا از دیگر رفتارهای تحقیر آمیز میتونم ترحم فامیل و آشنایان رو ذکر کنم

سلام وحید. درسته. گاه رفتار دیگران ناخواسته سبب رنجش و آزار روحی و روانی میشه. اما در این موردی که گفتی شاید اگه ما پیش قدم بشیم و خودمون به استقبال دیگران بریم بتونیم ذهنیت آنها را تغییر بدیم. اگه جرأت میداشتیم و از این افراد میپرسیدیم که چرا شما برایتان مهم نبود یا نیست که با ما احوال پرسی کنید چه بسا حرفها و دلایلی داشته باشند. چه بسا متوجه اشتباهشان بشوند. به هر حال فکر میکنم واکنش منفعلانه بیشتر به زیان خودمون تموم میشه.

خب بسیار مقاله ی خوبی بود نکات خوبیُ جمع کرده بود. فقط دوستان عزیز باید بدونید که این راهکارها برای کسانی مفیده که احساس حقارت به عنوان احساسی همیشگی و دایمی در درونشون نباشه. و مطلب بعدی این که به نظر من دوستانی که از طرف برخی اقوام مورد بیمهری واقع میشن یا خودشون سلام کنن و مثلا بگن منم حالم خوبه حال شما چه طوره؟ خخخ ولی اگر مهم نیست و نمیخان این کار رو بکنن پس دیگه جایی برای غصه خوردن نیست. ضمنا یادمون باشه که اگر به دیگران اجازه بدیم احساساتمونُ کنترل کنن و مثلا به سمت حقارت پیش ببرن رفتارمون هم تحت کنترل اونها قرار خواهد گرفت و جدا کردن این دو نیاز فراوان به تمرین داره.

درود بر جوان مرد دانای عزیز. تشکر میکنم از نظرات کارشناسی شما. درسته بخش بزرگی از این احساسات برمیگردد به شرایط روحی و روانی خود ما. ما اگه بیاموزیم با موقعیتها چطور برخورد کنیم و در واقع قادر به کنترل احساسات خود بشیم چه بسا که هرگز چنین احساسی بهمون دست نده. اما خب کمی سخته. یکی از آموزشهایی که باید به معلولین داده بشه همین کنترل و مدیریت احساسات است که متاسفانه به آن کم توجهی میشه.
بازم ممنون از حضورت دوست عزیز من

سلام به عمو حسین
کم پیدایین عمو! چقدر عالی که با این پست قشنگ دوباره شما رو میبینم من روش ۳ و ۴رو خیلی میپسندم که البته هر دو نیاز به تمرین زیاد دارن و تکنیکهاشون هم مهمه که یاد بگیریم مثلا خیلی باید تمرین کنیم که دنیا رو طنز ببینیم اونوقت تحقیرها هم توی طنز ها گم میشن! یا کنترل خشم در هر شرایطی اونم اگه تحقیر شده باشیم خیلی سخته و باید تمرین داشته باشیم.
مثلا من در سال دوم کارم داشتم قورباغه تشریح میکردم رسیدم به معده و روده ی قورباغه که حشرات خورده شده توش زیاد بودن، و احتمالا اخمهام توی هم بوده که یکی از بچه ها به کنار دستیش گفت: خانم از قورباغه میترسه ! من با شاگردم بحث نکردم ولی همون لحظه لبخند زدم و با هیجان گفتم بچه ها معده ی قورباغه چقدر قشنگه آبدزدکایی که خورده (نوعی حشره) توش دیده میشه ! و از همون روز تا الان هر وقت تشریح پرنده یا چرنده دارم لبخند میزنم و داخل بدنش رو با هیجان توضیح میدم و اصلا چندشم نمیشه خخخخخ . متشکر از پست آموزنده ی شما . شاد و سربلند باشید

درود بر مادر بزرگمهر گرامی.
تشکر میکنم از ابراز محبت شما.
نظرات خوبی بود. گفتید تشریح! وااییی چه خوب! خیلی دوست دارم بتونم بدن جانداران را از نزدیک ببینم و کسی برام تشریح کنه بویژه تشریح بدن انسان را. کاش روزی چنین موقعیتی پیش بیاد.
بازم ممنون و سپاس از حضور زیبای شما.

درود بر جناب بهرامی گرامی. درسته رفتارهای متناقضی را گاه شاهدیم. بالاخره این یک واقعیتی است که ما باید با آن کنار بیاییم. اول باید خودمون آنقدر محکم و ساخته شده باشیم که تحت تاثیر این رفتارهای تحقیرآمیز و اغراق آمیز قرار نگیریم و هم به شیوه های مناسب و منطقی به فرهنگ سازی و روشنگری بپردازیم.
ممنون و سپاس فراوان از حضورت دوست خوب من.

سلام بر عمو حسین مهربان محله. عمو جان کم پیدایینآآ راستش منم ی چیزایی اینجا بگم خلاصه و مختصر که عقده حقارت و یا همون احساس حقارت بعضی وقتا البته تا ی حدش معجزه میکنه، نمونه بگم که این احساس آدلر رو به ی پزشک و روانشناس معروف تبدیل کرد که هنوزم که هنوز هستش درمان آدلری داره خیلی از مسائل و مشکلات افراد رو حل میکنه، آدلر شخصی بود که از بدو تولد با مشکل نرمی استخوان متولد شده بود. که نمیتونست مثه سایر دوستانش و برادر بزرگترش بدود و بازی کند و غیره که حتی یکسری خودش شنیده بود که معلمش به پدرش گفته بود که این کودک به درد هیچ کاری نمیخورَد. پس بفرست کفاشی کند. این سخن در درون آدلر غوغا کرد. آدلر تصمیم گرفت که از اون پس خوب درس بخواند البته از اون تصمیمای کبری نه از این تصمیمای ما یخخخخی
دوستان در نهایت بگم که آدلر معتقد بود که حس حقارت وجودش در افراد بد نیست. و منم به سهم خودم این رو قبول دارم و تو زندگی خیلی از ماها همین احساس حقارت از مشکل بینایی باعث شده که ما به حرکت در بیاییم و به موفقیتهایی بس بسیار برسیم. اما نباید اجازه به خودمون بدیم که دیگران رو تحقیر کنیم . و بالعکس.به امید روزی که همه دوستان محله با تلاشمون مثل آدلر و سایر افراد به نام حرفی برای دنیا داشته باشیم که مشکل گشا واقع بشه.
میتوان آدلر بود اندکی اراده میطلبد. شکلک ارادت به هم محلیا. عمو بسیار سپاس سی‌تا

درود بر سیتای گرامی و مهربون. درسته گاه ممکنه برخی رفتارها و گفتارها سبب جرقه ای در شخص بشه و او را به حرکت وادارد. اما شاید این مورد آدلر استثنا باشه و بیشتر افراد از تحقیرها آزرده خاطر شده و برعکس سبب سکون و جمود آنها میشه. این هم یه نوع شانسه که نصیب کسی بشه که تحقیرها نه تنها آزارش نمیدهد بلکه او را به حرکت و تکاپوی بیشتر هم تشویق میکنه.
ممنون و سپاس از ابراز محبتت و تشکر میکنم از حضورت و نظرات مفید و تاثیرگذارت.

سلام
از نظر من تحقیر غیر قابل تحمله !دلیلی نداره آدما همدیگه رو تحقیر کنن و زشت ترین نوعش که همیشه عصبانیم می کنه و به شدت باهاش برخورد می کنم تحقیر بدنی دیگران هست هرگز اینو تحمل نکردم حتی درباره ی اونایی که ازم متنفر باشن

درود بر بانو ترانه ی گرامی.
درسته یکی از بدترین نوع تحقیرها همین تحقیر بدنی است. متاسفانه ما معلولین و خانمها این وجه مشترک رو داریم.
مثلا اگر خانمی با مردی دچار مشکلی بشه اولین حرفی که اون مرد ممکنه بزنه اینه که بگه اگه زن نبودی چنان و بهمان میکردم.
در مورد ما معلولین هم قضیه به همین شکل است طرفمون فوری میگه اگه نابینا نبودی یا اگه شل نبودی یا کر نبودی یا اگه دلم برات نمیسوخت چنان میکردم و بهمان میکردم.
ما بخاطر همین نقطه ضعفی که داریم باید سعی کنیم حتی الامکان از درگیری لفظی و مستقیم با دیگران بپرهیزیم.
ممنون که هستی و نظر دادید ترانه بانو. موفق و مؤید باشید.

سلام
تحقیر
چه واژه ی بدی البته از نظر من،
من که خیلی از این تحقیر ها دیدم
تو مهمونی ها بعضی وقت ها وقتی پذیرایی میکنند همه خودشون مثلا چای یا شیرینی برمی دارند اما نوبت به ما که میرسه خودشون میذارنند تو دستمون خخخخ
منم زیاد دوست ندارم و یه جورایی بد دل هستم اصلا چیزی را تو دست را بدند من نمیگیرم
اگر رودروایستی کنم میگیرم و میذارم تو پیشدستی

درود بر خواهر گرامی. البته حق با شما است ما هم دوست داریم مثل بقیه عمل کنیم و مثلا خودمون از ظرف شیرینی یا چای شیرینی و چای برداریم. اما اون طرف قضیه هم هست که چون نمیتونیم قبل از برداشتن با چشم انتخابی داشته باشیم ممکنه مجبور بشیم همه شیرینیها رو لمس کنیم و دیگران دیگه رغبت نکنند از اون ظرف شیرینی بردارند. یا در مورد چای هم باز همین مشکل هست که ممکنه دستمون بخوره به استکانها و چای بریزه تو سینی. و خلاصه این از جمله مواردیست که میشه بی خیال از کنارش گذشت و حساس نبود چون اون طرف قطعا قصد تحقیر نداشته بلکه بخاطر راحتی ما این کار رو میکنه. من خودم به بغل دستیم بخصوص اگه از فامیل و آشنایان باشه میگم که چای برام بردار چون چند بار تجربه کرده ام و دیدم که به درد سرش نمی ارزه.
تشکر میکنم از حضورتون و ابراز عقیده موفق باشید.

ما نابینا ها روحیه حساس تری نسبت به بقیه داریم. بعضی مواقع چیزی که از نظر ما تحقیر شدند به نظر میرسه از روی نا آگاهی دیگران هست من اگر یه غریبه تحقیرم کنه راحت تر باهاش کنار میام و سعی میکنم موضوع را منطقی حل کنم به طوری که اون شخص درست آگاه بشه ولی امان از وقتی که از طرف خویشاوندان نزدیک که عمری با اون ها زندگی کردی حقیر و کوچیک شمرده بشی واقعا دردناکه من مواجه شدم با خانواده هایی که اصلا فرد معلول را بحساب نمیارند برای همین میگم دردناکه چون آدم ها عمری در کنار خانواده زندگی میکنند برعکس این قضیه هم هست که خانواده ها فرد معلول را آنقدر از نظر رتبه بالا میبرند که شاید اینم نوعی تحقیر باشه چون فرد از خود متشکر میشه و وقتی توی جمعی حاضر میشه اونقدری که توانایی هاش را بزرگ جلوه دادند نیست و اینم نوعی تحقیره.

درود بر خانم بازرس یعنی خانم شمس گرامی. درسته. به قول معروف من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد.
همانطور که شما گفتید زمانی ما احساس حقارت میکنیم که نادیده گرفته شویم و البته بخشی از این مسئله مربوط به خود ما میشه. یعنی ما نباید منتظر بمانیم تا بیایند و ما را تحویل بگیرند از ما نظر بخواهند و غیره بلکه این خود ماییم که باید دارای توان نظر و عقیده باشیم تا دیگران احساس کنند که نظرات ما هم میتواند مفید باشد. مثلا یاد بگیریم که درباره لباس یا کفش خریدن یا ماشین خریدن یا سفر رفتن نظر بدهیم نه اینکه منتظر باشیم تا بیایند و از ما سؤال کنند و بعد هم بگوییم که ما نظری نداریم. مثلا شما خانمها باید به امور مربوط به خود اطلاعات زیادی داشته باشید و وقتی چند خانم در مورد مسئله یا شیئی حرف میزنند شما هم شرکت کنید و نظر بدهید مثلا اگر خانمی لباسی خریده و موضوع سخن آن لباس است حد اقل اینکه بگویید که لباس را بدهید تا ببینم و وقتی آن را گرفتید تا جایی که بتوانید نظری بدهید یا لا اقل سؤالی بپرسید. یادم هست روزی با دوست نابینایی به منزل آشنایی رفتیم که تازه بچه دار شده بود. خب طبق معمول و مرسوم مهمانها بچه را میگیرند و آن را نوازشی میکنند و نظری میدهند. این دوست من هم بچه را گرفت و اعضای صورتش را لمس کرد بعد چون نمیتوانست درباره کل صورت یا رنگ چشم نظر بدهد درباره بینی بچه نظر داد خخخ که وای بینیش به ما رفته یعنی بزرگه یا کوچیکه. خلاصه بچه ها ما باید خودمون رو قاطی کنیم. خود من هم این عیب را دارم که خودم رو قاطی نمیکنم و برای همین هم گاه در بین جمع احساس تنهایی میکنم.
تشکر میکنم از حضورتون. موفق و پیروز باشید.

درود
داداش عزیزم خوبید شما آیا ؟
ببین داداش من الان دارم می ترسم و نمی دانم بعد از نوشتن متنم با ایرادات شما آیا روحیه من تقویت می شود یا تحقیر ؟! همه با موضوع تحقیر مواجه شده اند و هر روز مواجه می شوند .اصلا جامعه ما جامعه تحقیر است به نگاهی !این وضعیت به دیدن یا ندیدن ربطی ندارد ؟ در مقابل برجسته شدن توانائی های کاذب افراد قطعا نیاز به تحقیر حتمی است و با این وضع شخص می کوشد تا به برتری خودش با جا گذاشتن فرد مورد نظرش اقد.
امکان بروز تحقیر در همه موارد هست و مواقعی هست که خودمان سبب بروز این تحقیر می شویم .
در سال ۷۵ به اردو رفته بودیم مشهد و در ورودی شهر بازی عروسک هائی بودند که با مشت زدن سخنانی را می گفتند ما به قلدر بچه ها پول دادیم و او با مشت محکم می کوبیدند و سخنی می گفتند .در این میان زوج جوانی ام کند . حاضر شدند و خانم هوس کوبیدن مشت نمود وای خدای من وقتی مشت را کوبید دستگاه گفت : حیف که ازت خوشم نمی آد والا می دانستم که با هات چکار کنم و با خنده حاضران مواجه شد و خیلی سریع دور شد و گم شد ؟
احساس حقارت نزد او بسیار نادر و دور از انتظار بود ولی انجام شد .

درودی دوباره
نگران بودم که مبادا نوشته قبل من ناقص باشد اما گویا زیاد بد نوشته نشده بود ؟آخه در حین نوشتن میهمان آمد و نفهمیدم چه نوشتم ؟
اما داداش عزیز خودت خوب می دانی در زندگی مشترک این افکار که ناشی از حس حقارت هستند بسیار بر ما چیزه می شوند ؟ افکاری که حتی نفس کشیدن را هم سخت میکند !تنها راه مبارزه همانا کنترل بر اوضاع با روشهای مختلف و توانائی های افراد است که همانا بذله گوئی و شوخ طبعی هم راه بسامان رسیدن است .
تحقیر برخی اوقات نتیجه مثبت دارد که دوستمان اشاره داشتند ممکن است فردی مکررا تحقیر شود اما نتیجه چیزی غیر از تحقیر باشد و رشد وتعالی داشته باشند افراد .اما بیشترین تحقیر من زمانی اتفاق افتاد که با مشکل خودم آشنا نبودم افراد با نگاه انتقاد از من ایراد می گرفتند که اینطور راه برو و به مردم نگاه کن اما به عمق مشکل خودم هنوز پی نبرده بودم و همانطور که مختصری در مورد خودم نوشتم برای تسلیت رفته بودم و هنگام بیرون آمدن کفش هایم را نتوانستم بیابم ؟ شخصی با صدای بلند بر من خندید و این شخص در واقع مجری اینگونه برنامه ها بود و همه به سخنان او در این مراسمات توجه داشتند ! بله بد احساسی بر من مستولی شد واقعا دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد ؟ آخه با جایگاه اجتماعی که داشتم و نگاه محترمانه صاحب عزا و خانواده متوفی برایم سخت تحقیر کننده آمد و مرا به گوشه نشینی و عزلت کشاند .در مسائل زندگی هم واقعا در این مواقع ناراحت وعصبانی می شدم و سعی زیاد داشتم تا الان که اهمیتی ندارد و بر افکار تا درصد قابل توجهی فائق آمدم .
دوست عزیزم ظرافت دقت شما را می ستایم و خشنود خواهم شد تا مطالب علمی ارزشمند را به اشتراک بگذارید .پاینده و ماندگار باشید .

درود ویژه به قنبر عزیزم. ممنون که آمدی و نظر دادی. بسیار خوشحال و خرسندم که توانسته ای به خود کنترلی برسی و رفتارهای دیگران شما را به واکنش یا عکس العمل وا نمیدارد بلکه با درایت و متانت به آنها پاسخ میدهی و این یعنی پیشرفت یعنی تسلط بر اعصاب و روان خود. بهت تبریک میگم قنبر عزیز.
همیشه پیروز و همیشه پاینده باشید.
راستی احتمال داره از ۱۷ شهریور با انجمن نابینایان ایران سفری به گرگان داشته باشم.
اگه افتخار بدی و به ما ملحق بشی تا زیارتت کنم بسیار خوشحال میشم. اصلا با انجمن تماس بگیر و ثبتنام کن تا این چند روز را با هم باشیم. بازم ممنون.
اگه خواستی باهام هماهنگ بشی شماره ی من
۰۹۱۳ ۹۱۴ ۷۵ ۱۷

دیدگاهتان را بنویسید