خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

جلسه ی ششم جهت یابی/ آسانسور، پله برقی و یه مانع دیگه

به نام خدایی که  همیشه مواظب نابیناها هست.
سلااااام به همه ی دوستان خوب و محترم و صبور  خودم
خوب و خوش و سلامتین انشا الله؟
چه خبرااااااا؟
من اومدم جلسه ی ششم جهتیابی رو با حضور شماها برگزار کنم.
چیه اینطوری نگام میکنین؟
چییییییی؟
بلند تر بگین خب؟
آهااااان! دیر میام. همه چی رو فراموش کردین؟ خب عیبی نداره که روی اسمم که اینتر بزنین همه ی نوشته های  من  براتون لیست میشه.
چییییی؟
من چرا زود زود نمیام؟
خب راستشو بخواین من توی نوشتن یه خورده زیادی تنبلم. اصلا و ابدا اهل نوشتن نیستم.
برای همین همش تنبلیم میشه تا کلاسهای جهتیابی رو بنویسم.
میدونم بابا! میدونم خییییییییییلیییییی شرمندم به خدا.
به جون خودم فکر کنم درست بشو هم نباشم. خخخخ
نگران نباشین.
در آخر یه فایل از همه ی مباحث برای دانلود میذارم که راحت باشین.
خب حالا بریم سراغ بحث امروز مون.

مانعی که در پیاده روها مإموریت  داغون شدن نابینایان  رو داره:
در پیاده رو های خیابون های بزرگ و اصلی بعضی وقتها که همینطور که خوش خوشان داریم میریم اگه بد عصا بزنیم، یه هویی یه چیزی محکم  به پامون برخورد میکنه.  خوب که نگاهش میکنیم میبینیم یه میله ای هست که از زمین سبز شده.
این میله ها معمولا سرو کوچه های فرعی داخل پیاده رو ها نصب میشن تا موتورها و بعضی اوقات اتومبیلهای سواری توی پیاده رو نیان.
با فاصله ی یک قدمی  از همدیگه در عرض پیاده رو قرار گرفتن. بعضیها قد بلندی دارن و تا یک یا بیشتر میرسه، بعضیها هم در حد نیم متر هستن.
شکلشون هم شبیه  حرف u  انگلیسی هست.  واضحتر بگم یه میله ای رو در نظر بگیرین که خم شده و دو سرش داخل زمین فرو رفته. بعضیها هم شبیه همون میله  هست که صاف ایستاده.
یه مدلش هم که تازگیها دیدم، شبیه یه توپ بزرگ هست. از توپ گلبال هم بزرگتره که چسبیده به زمین.
وقتی عصا میزنیم فاصله ی  قرار گرفتن عصا به سمت چپ و راست  نباید از  دوتا عرض شونه بیشتر بشه. تا  انشا الله تصادفی صورت نگیره.

پله برقی:
همینطور که میدونید از پله برقی در اکثر اماکن شلوغ، پر رفت و آمد و چند طبقه مثل پاساژهای بزرگ،  اماکن تفریحی و مذهبی و بزرگ راه ها استفاده میشه.
تو خیابونها قبل پله برقی معمولا یک یا دوتا پله هست که باید بریم بالا بعد دو سه قدم به  جلوی پله برقی که سطح زیر پا جنسش فرق میکنه میرسیم.
اگه یکم با پا ضربه بزنیم متوجه تغییر صدای کف زمین میشیم. یه جنس فلزی داره.
حالا یک قدم برمیداریم و با عصا لمس میکنیم که قشنگ نزدیک لبه ی پله  و کنار دیواره ی اونجا قرار بگیریم.
حالا با دست  سعی میکنیم نرده ی کنار پله برقی رو پیدا کنیم و ازش کمک بگیریم.
بعدش هم  که آهسته یک پا رو روی پله های در حال حرکت میذاریم و پشت سر اون خیلی زود پای بعدی رو کنارش قرار میدیم.
خب حالا مثلا روی پله هستیم و داریم با هم حرف میزنیم. خب   اگه به صداها توجه کنیم متوجه میشیم که  کلی اومدیم بالا و ارتفاع زیاد شده.
چند ثانیه یی بیشتر طول نمیکشه. حالا همینطور که دستمون روی نرده ی کنار پله ها قرار داره و با ما در حرکت هست، یواش یواش نرده هم صاف میشه و  متوجه میشیم که دیگه آخرشه بیاین پایین، نوک پاها رو رو به سمت بالا یکم میبریم تا به لبه ی انتهایی پله برقی گیر نکنه.
خب خب پله سواری بسه دیگه بیاین پایین. خخخخخ
خیلی راحت بود. نبینم کسی بترسه هااااااااا! خخخخ
تو پاساژها و اماکن دیگه هم به همین صورت با تغییر جنس زمین زیر پا از دو قدمی پله، متوجه اون میشیم.
فقط یه چیزی: دوستان قبل از استفاده از پله برقی  مطمئن بشین که  اون پله برقیی که نزدیک شماست به همون سمتی میره که شما میخواین. یه وقتی برعکس نرین. خخخخ
بعدشم خب برین مگه چی میشه. فوقش از همون راهی که اومدین تِلِک ِتِلک عصا زنان برمیگردین. هههه

آسانسور:
آسانسور دیگه این دنگو فنگا رو نداره. کافیه  از یکی بپرسین که کجاست و بریم رو به روش و دنبال دکمه ی کنار اون بگردیم.
من خودم اکثرا از پله برقی بیشتر خوشم مییاد. ولی خب همه جا که پله برقی نمیذارن.
اکثر آسانسورهایی که من ازشون استفاده کردم دکمه ی اونها سمت راست قرار داره. یه دکمه ی پهنی هست. اونو که بزنیم مییاد جایی که هستیم.
وقتی هم که مییاد، اگه گویا باشه و طبقات رو اعلام کنه، از صدای اعلامش متوجه اومدنش میشیم. در غیر این صورت من حد اقل نمیدونم چطوری باید فهمید که اومده.
ولی خب بیشتر آسانسورها گویا هستن و آهنگ هم پخش میشه.
یه نکته: آسانسورهایی که در زیرگذرها تعبیه شدن، دوتا در داره. از در ورودی که وارد میشیم همینطور که داخل اون ایستادیم، در خروجی رو به روی در ورودی یا سمت چپ یا راست قرار داره که خودش وقتی که ایستاد باز میشه.
برای رفتن به طبقه ی مورد نظر هم دکمه های داخل رو پیدا میکنیم که معمولا یا سمت چپ هستن و یا سمت راست. بعضیها به خط بریل شماره طبقات رو روش نوشته.  تعداد دکمه ها هم بسته به تعداد طبقات کم و زیاد میشن. دوتا دکمه ی اضافه هم داره که راستش من خودمم نمیدونم فلسفه ی وجودشون چی هست. هر کس میدونه توی کامنتهای همین پست بهم بگه.

خخخخ یه خاطره از خودم بگم براتون:
یه روز با دوستم توی دانشگاه مشغول تحقیقات بودیم. دوستم به من گفت برو خوابگاه ما از اتاقم یه وسیله ای رو بیار. کلید اتاقشو گرفتم و رفتم.
ساختمون خوابگاهشون 5 طبقه بود و اتاق اون هم طبقه ی پنجم بود.
سوار آسانسور شدم. چند نفر هم همزمان با من  سوار شدن.
آسانسور که راه افتاد هر کسی طبقه ای که میخواست رو زد و منتظر شدیم. اونا هر کدوم توی یه طبقه پیاده شدن. من تنها شدم. از قضا این خانم محترمی که طبقات رو اعلام میکرد هم غیب شده بود.
خلاصه من با خودم گفتم خب اینا که سه نفر بودن هر کدوم که توی یک طبقه  خواسته باشن برن، بعدی حتما چهارم هست و من باید بعد چهارم پیاده شم. همین کارو کردم.
پیاده شدم. رفتم به سمت اتاق. دستگیره ی در اتاق رو دادم پایین. در باز بود. یه در زدم و صدایی نیومد با خودم گفتم خب باز این بشر حواسپرت فراموش کرده درو ببنده. همینطور خوش خوشان کفشامو در آوردم و وارد شدم. دو قدم که نرفته بودم خوردم به یه تخت.
وای خدای من این دیگه چیه؟ عجب حوصله ای داره که همش دکوراسیون تغییر میده.  یکم بیشتر که رفتم جلو  خخخخ فهمیدم که اتاق دوستم نیست.
بدو بدو اومدم بیرون و کفشامو پوشیدمو  میخواستم درو ببندم که یکی هراسون  و مضطرب سمتم اومد.
وای خدا بیچاره اونقد ترسیده بود که نگییییین. من بیشتر از اون استرسم گرفت. بهم گفت توی اتاق من چی کار میکنی؟ منم بهش عصامو نشون دادم و گفتم که  طبقه رو اشتباهی اومدم.
آخه همه ی طبقات  خیلی شبیه هم بود     .
بیچاره بدجوری شوک بهش وارد شده بود.
منم دوتا پا داشتم  عصا هم پای سومم شده بود، بدو بدو رفتم سمت پله ها تا برم طبقه ی پنجم.

خب دیگه برای این جلسه فکر کنم کافی باشه. بحث بعدی رو انشا الله شنبه هفته ی دیگه منتشر میکنم.
زمانش رو گفتم که  دیگه نشه که دیر بیام.
اگه سؤالی داشتین یا مباحث این جلسه مبهم بود، بیاین توی کامنتا بهم بگین.
ممنون از همراهیتون.
تا شنبه ی آینده بای.

۶۲ دیدگاه دربارهٔ «جلسه ی ششم جهت یابی/ آسانسور، پله برقی و یه مانع دیگه»

سلاااااااام رعد رعدان عزییییز.
ای خواهر من دیگه دارم از خودم نا امید میشم که اینقد توی نوشتنم تنبلم.
آره وال لا بدبخت اینقد ترسیده بود و نفس نفس میزد ترسیدم قلبش بایسته همونجا.
مرسی که هستی رعدی جان.

سلام زهرا جان
عیبی نداره دیر اومدی که اومدی من که عادت کردم خخخ
زهرا یه پیشنهاد برات دارم
هر وقت حوصله داشتی بشین پست رو آماده کن حتی اگه شده دو سه تا پست رو باهم بشینی آماده کنی اشکالی نداره بعد سیوش کن و هر کدوم رو موقع خودش منتشر کن امتحانش ضرر نداره بالاخره یه وقتی میشه که تو رو مود باشی و حوصله داشته باشی اون وقت میتونی چند تا پست بنویسی و بذاری برا بعد
در مورد سؤالت هم باید بگم که:
یکی از دکمه ها alarm یعنی زنگ هستش ولی اون یکی رو نمیدونم چون من فکر میکردم فقط همین یکی هست حالا اگه کس دیگه ای میدونه بیاد بگه
آموزش خوبی بود زهرا جان
ممنون و موفق باشی

سلام بر زهرا خانمی عزیز خودمون خیییلی ارادت خانمی شکلک کم پیدا هستی ولی هویدات کلی مفید فایده هستش زیاادتا …..
خب من زیاد از آسانسور خوشم نمیاد برعکس پله برقی که عاشقشم زیااد وقتی می ره بالا و پایین دلم هوری می ریزه و یه حالی می شه که دوستش ندارم ولی خب آسانسور بر پله ترجیح بسی بسیار فراوان داره که ما هم گزیر یا ناگزیر ازش استفاده می کنیم …. مشکل من این هست که گاهی یعنی برای اولین بار ها چون اگه آسانسوری باشه که بدونم باز هم مجبورم ازش استفاده کنم سعی می کنم دکمه هاش رو یه طوری تو ذهنم جا بدم ولی شکلک باااز فراموشی خخخ چیزه مشکلم اینه که نمی دونم کدوم دکمه مربوط به کدوم طبقه هستش شکلک توی بعضی آسانسور ها روی این دکمه ها بریل نوشته که این مشکل موجودیتش رو از دست می ده خداا رو شکر و خب دقت کردم ترتیب این دکمه ها توی همه آسانسور ها یه مدل نیست که بشه یه قاعده خاصی براش درست کنم و تو ذهنم بسپارم …..
دیگه برم متن پست رو هم مطالعه فرمایم باشد که رستگار شوم مرسی عزیزم خیییلی از حضورت و پست های مفیدت …..
شاد سربلند و همیشه موفق باشی و شدییید التماس دعای فراوان
راستی نمی دونم قسمت می شه یا نه ولی دارم تلاشم رو می کنم برای هفته آینده وشب های قدر بیام مشهد خیییلی خوشحال میشم بتونی بیای ببینمت و شکلک این بار کمتر از بیست و چهار ساعت پذیرفته نیستا شکلک خیییلی دلم برات تنگیده زیادتا …..

واااای شکلک اتاق اشتباهی خخخخخ خییلی با نمک و هیجان انگیز بود خییییلی ……
می گم من یه بار عصام به یکی از این میله های یوی برعکس وسط پیاده رو گیر کرد کمرش شکست شکلک عصا از مدل کاووچویی ……
فکر کنم یکی از اون دکمه ها زنگ آسانسور باشه دکمه دیگه رو قبلی پرسیده بودما ولی الآنی یادم رفته دوباره می پرسم شد میام میگم …..
شکلک دست توافق در مورد پله برقی شکلک ما یعنی من و یکی از دوستام یه بار می خواستیم از یه پله برقی بریم پایین از اون مدل های شیبیش بود قبلش ازش اومده بودیم بالا و خاموش بود و بعدی که می خواستیم بریم پایین به خیال خام خودمون که خاموشه رفتیم و وااای پله از پایین به بالا بود و نمی دونید من که کلا خشکم زده بود و دوستم یه کم حواس و عکس العملش بیشتر از من بود زودی دست من رو هم گرفت رفتیم بالا وگرنه داااانگ دوووونگ پخش زمین هوا می شدیم که خدا رحممون کرد و البته هم یه خاطره بر خاطراتمون افزود
بازم مرسی از پست عالی تر از عالیت و امیدوارم زودتر ببینیمت خانم تنبل خان در نوشتن خخخخ

سلااااااااام سلااام به بانوی عزیزم. انشا الله که جور بشه بیای مشهد. بهم خبر بده. چشم حتما مییام پیشت ولی قول ۲۴ ساعت رو نمیدم.
راستی عجب صحنه ای بودااااااا کاش منم اونجا بودم یه دل سیر میخندیدم به این صحنه ی باحال.
برای یه همچین اتفاقاتی منم تإکید دارم که مواظب باشین که برعکس سوار نشین. خخخ
آمنه جان ممنونم که هستی.

سلام زهرا جون جونی هم شهری خودم. کم پیدا شدی خانومی. با نمک بود خاطرت. من هم همیشه توی این آسانسرها مشکل دارم یعنی نمیشه تشخیص داد کدوم میره پایین یا کدوم میره بالا. چون توی هر آسانسر فرق میکنه. ممنونم. راستی بانو جان اومدی خبر بده که زیارتت کنم. خوشحال میشم ببینمت.

سلام
ممنون چقدر خوب توضیح میدید
اما یه چیزی میخوام بگم،
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میترسم بگم، وااااااای بگم؟ بگم؟
.
.
.
.
.
.
.
آخه چیزه یعنی چیزه من از .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پله برقی میترسم خیلی هم میترسم از آسانسور هم میترسم
البته آسانسور را اگر با کسی برم زیاد نمیترسم
اما پله برقی را با کسی هم نمیتونم برم واااااای خیلی میترسم.

سلاااام بر خانم کاظمیان عزیز.
خب راستش منم از پله برقی اولش خیییییلییییییی میترسیدم. هی به خودم میگفتم که تمرین میکنم اونقد میرم که دیگه نترسم. ولی هیچ وقت برای تمرین قدمی برنداشتم. اما اما وقتی که مجبور شدم که ازش استفاده کنم، ترسم هم کم شد.
الان به هیچ وجه نمیترسم. کلا یه وقتهایی جبر بد چیزی نیستااااااا. خخخخ
انشا الله که شما هم ترستون از بین بره.
ممنون که هستین.

خانم کاظمیان….خخخخخخخخخخخخخخ…….منم یه چیزی بگم؟ منم از پله برقی و آسانسور میترسم……همیشه عین این بی فرهنگا میزنم از وسط خیابون میرم…آخرش یا تو پله ها از خستگی میمیرم…یا تو خیابون از بیفرهنگی…..یا می اقتم تو چاله چوله ها از حواسپرتی، می میرم…آخرش میمیرم…اگه ندیدی؟

ببین ازاسمش دیگه نترس…اسمش که کاریت نداره…پله برقی، پله برقی، پله برقی، پله برقی، پله برقی….دیدی؟ هیچ کاری باهامون نداره!!! از خودشم نترس…سعی کن باش ارتباط برقرار کنی…بچه خوبیه…دوستش داشته باشی، اونم دوستت داره….چند بار بگو: پله برقی، پله برقی، پله برقی…
یه بار قرار بذاریم یه صبح تا شبی رو از یه پله برقی، هی بریم بالا ، هی بیایم پایین، تا بلکه بتونیم باش ارتباط برقرار کنیم…من پایه ام…اصلا شوخی نمی کنم…شماره م رو که دارین…

سلام بر رهگذر.
خخخ بابا بنده ی خدا رو میخواین سکته بدین؟
آره خدا خیرتون بده چند باری باهاشون برین تا دیگه نترسن.
ولی مواظب باشین که خاموش نباشه هی خودتون برین و بیایین. خخخ
راستی اسم شما چیه آیا؟ من نمیشناسمتون. اگه معرفی کنین خوشحال میشم.
ممنون از حضورتون.

من یک رهگذر مرموز و خطرناکم…که اینجا بچه ها را شکار می کنم و میبرم از بالای پله برقیا حولشون می دم پایین و بعد میام سراغ بعدی…..دیری ری ری….خانم کاظمیان من بزودی باشما تماس خواهم گرفت…
و خانم قاسمی، خیلی دوست دارم که شما را هر چه زودتر در یک مکان مرتفع ملاقات کنم…با من تماس بگیرید…منتظرم…

سلام
خیلی خوب توضیح دادید.
راستی وقتی رو دکمه های آسانسر بریل ننوشته چی کار کنیم؟
من که از شکلکهای عجیب و غریب دکمه های آسانسر سر در نمیارم.
اون دکمه های اضافه ی آسانسر هم عبارتند از cloce, alarm,و fan
که اولی در رو می بنده، دومی آلارم میزنه و سومی سیستم تهویه است
اینو تو یه آسانسر که بریل نوشته بود رو دکمه هاش دیدم.
مرسی
:*

سلاااااااام بر آقای پنجه ای.
خوشحالم که توی بحث جهتیابی همیشه تشریف مییارین.
وال لا منم وقتی نوشته ی بریل نداشته باشه میمونم.
این یکی از کارهایی هستکه باید اطلاعرسانی و فرهنگ سازی بشه تا همه جا رو مناسبسازی کنن.
ایول.ممنون که کاربرد اون دکمه ها رو گفتین.
تشکر از حضورتون.

سلام واقعا از اشنایی با همتون خورسندم ببخشید چون تازه عضو سایت شدم بعضی مواقع اشکالاتی به وجود میاد میخوام اگه بشه یکی از عزیزان در صورت امکان راهنماییم بکنه شماره اینجانب ۰۹۱۴۳۵۱۶۱۸۰ قبلا از لطف همه دوستان صمیمانه تشکر میکنم

پله برقی وای خانوم کاظمیان خیلی کیف میده باهاش بازی کنید یعنی هی بری پایین هی بری بالا اصلً بهترین جای پلهای هوایی همون پله برقیهاشونه از این بهتر مگه میشه. میگما رهگذر حتمً با خانوم کاظمیان بریم ترس خانوم کاظمیان بریزه. راستی زهرا خانوم کجایی نمیخوای بیای. دلمون واست تنگ شدهاااااااااا

سلامی دوباره به فاطمه ی مهربون.
بشه که هی نرین پایین و بالا. خخخخ
راستی اینجا که اومدم. منظورت از اومدن کجا بود آیا؟
آهااااان میخوای افطار دعوتم کنی خونه تون؟
خب اینو زودتر بگو دیگه. چرا که نه. حتما مییام. هههه.
مرسی که هستی.

داداش اره….این اواخر تو هیچ فیلمی بازی نکردم…یه پیشنهاد دوربین مخفی دارم که قراره توش آحاد ملتا بذاریم لای در آسانسور…یا از پله برقیا با مخ بندازیمشون کف پیاده رو…. فرداخاستی بری آپارتمانت تو طبقه ی چاردهم حواست به دوربینای ما باشه….نگی نگفتی….
خانوم کاظمیان شما چرا زنگ نمی زنید؟ من منتظرم….

رعععد بزرگ با صدایی گرفته و خشنتر از چند ماه پیشش در گوش زهرایی میگه پچ پچ پیییچ . هههه خب داشتم میگفتم
زهرا جهت یاب رهگذر ی دخمل خانوم شیطون و خوش صدا و بیناس . اهل اصفهون یا همون به قول رعد شهر نبینهاس است .
بر خلاف رععععد با کلی نبین در ارتباطه .
خییییلی هم شیطوون و خله خخخ یعنی روی رعععدو خاکستری کرده .
ی کار عجیبی هم انجوم میده ؛ کتاب گویا پویا میکنه . من نمیدونم چطور ی نفر میتونه این کارو به تنهایی انجام بده ؟؟؟
ولی خصوصیات اخلاقی رعععد و رهگذر مثل ی آوا کادویی که از کله نصفشون کنن .
من خععععلی دوسش دارم.
ناخون برگه ای یا همون پاورقی : رعععد بزرگ به اصفهون میگه شهر نبین ها . چون به نظرش نیمی از نبینهای دنیا در اصفهووون حضور دارن .

دم شما گرم رعد عزیز…نیمه گمشده ی من در تهران بزرگ…مام شوما رو دوستتون داریم… راستی اصفهان خیلی نبین داره!!! چرا یعنی؟!!! فک کنم این قضیه برمیگرده به تاریخ این شهر…اون موقعی که محمود افغان شهرا محاصره کرد و این ملت خیلی گشنه موندن!!!!…باور کن تقصیر محمود افغان پدرسوخته است….ای خیر نبینی مرد….ای جزی جیگر بیگیری لندهور…ای آتیش به جونت بیفته نکبت….ببین چیطور جوونای مارو نبین بدنیا آورده…
راستی سربازای محمود افغانم بی تقصیر نیستنا….اونام بعد از تصرف شهر کلی بی تربیتی کردن… خدا بابا ننه شونا بسوزونه…
این اصفهانیای طفل معصومم از بس با حیا بودن، برای اینکه زشتیای این دنیا رو نبینن نبین دنیا اومدن!!! اما یکی نبود بهشون بگه: آخه بچه محمود افغان کوجا بود؟ افشاریه و زندیه و قاجارم اومدن و رفتن….
قاسمی جان…بچه ها منو می شناسن…از بانو و مظاهری می تونی شماره منوبگیری…قربونت…ستاره بچینی…بوس بوس

سلام صبح همگی بخیر. میدونم اکثر تون الان با پادشاه هفتم میحرفین.
من اومدم تا یه نکته ای رو در مورد پله برقی بگم.
یکی از دوستان گفتن که اگه مسیر پایین اومدن از پله برقی رو هم بگم بهتر میشه.
دوستان وقتی که پله های پل عابر پیاده رو بالا رفتین، به سمت صدای ماشینها حرکت میکنین. از عرض خیابون میگذرین و همینطور که به انتهای پل میرسین، از رو به رو احساس میکنید که دارین فضا بسته شده و صدای عصا منعکس میشه. البته خیلی محسوس نیست. اونجا دارین به دیواره ی فلزی ته پل نزدیک میشین. که باید برای پایین اومدن یا باید به سمت چپ برین و یا به سمت راست.
ممکنه بپرسین که پله ها کدوم سمت قرار داره؟،
خب این رو نمیشه احتمال داد. چون هرجا متفاوت هست. اما شما با استفاده از صدای قدمهای عابرین دیگه که جلو جلو میرن استفاده کنید.
اگه هم کسی نبود، با عصا میرین لمس میکنید.
در مورد پله برقیهایی که داخل ساختمونها تعبیه شدن نمیتونم بگم که احتمال داره کدوم سمت برین تا به جهت مخالف برین. بعضیها همین که میرین بالا کنارش یکی دیگه برای پایین رفتن گذاشتن. اما بعضیها هم کلا باید به سمت دیگه ی سالن رفت.
فعلا همین.
راستی اگه دوستان، مرتبط با محتوای پست کامنت بذارن ممنون میشم.

سلاااااااام به زهرای قاسمی عزیییییز. دستت درد نکنه. نمیدونی من چقدر دنبال این آموزشات گشتم. تمام محله رو با کلید واژه های مختلف زیرو رو کردم ولی پیدا نشد که نشد(قابل توجه مدیران محترم سایت)
خلاصه من این آموزش ها رو برای دوستم که چنذ سالیست بینایی خودشو از دست داده میخوام. اگه فایل صوتی هم در دسترس داری بهم بده که به این دوستمون کمک کنیم مستقل بشه. بازم ممنون دوست عزیز.

سلاااااااااام تبسم جان. وای کلی نوشتم همش رفت هوا.
ببین من اینجا هر چی مینویسم همه رو خودم و بیشتر نابیناها بارها امتحان کردیم و کاملا شدنی هست.
متإسفانه هیچ فایل صوتیی هم ندارم. شرمندم عزیزم.
ولی یکی از دوستان به من گفتن که یه کتابی رو تهران منتشر کرده که وقتی اون دوستم بعضی از قسمتهاشو برام که فرستاد، راه کارهاش شدنی نبود. اگه هم میبود، ظاهرمونو زشت میکرد.
اونها خیلی زحمت کشیدن ححتما. ولی بهتر بود راه حلهایی رو پیشنهاد میکردن که از هر جهت انجام شدنی بود.
به هر حال آیدی اسکایپ منو اگه داری بهشون بده تا هر کار از دستم بر مییاد، بتونم کمکشون بکنم. شماره مو زهره و بانو و پریسیما دارن.
ممنون که هستی عزیزم.

شلالالاااااٱاااا،لالالالاااامی،که،خوبی زهرایی،وایی،خعععلی باحال آموزش میدی عجیجم،من که کلا هم پله برقی و هم آسانسور رو دوست میدارم که،خخخخ،ولی خداییش بیا و یه کاری کن که من از این عصا بتونم استفاده کنم،بخدا آک آک همینجا گذاشته ی ولی جرئت اینکه بهش دست بزنم رو ندارم،خخخخی،بوس بووووس بووووس،خدافسی

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ملیسا جان.
وال لا چی بگم. تو تکیه کردی به همون یه ذره ای که میبینی.
تو بهتر از ماها میتونی از بینایی و عصا با هم کمک بگیری. اینطوری خعلی عالی میشه.
به شرطی که بخوای.
ممنونم که اومدی.

سلام.
آقا چه خبره هی میگید دیر به دیر میاد!
خب مگه نمیدونید که پروفسور قاسمی در سال تنها یکی دو بار اونم خیلی کم در حد یه ماه میان ایران و بقیشو امریکا هستن.
یعنی همچین سایت معتبری هستیمهاااا!
برید حالشو ببرید که استاد پروازی هم داریم که از اووووون سر دنیا میاد اینجا فقط به شما درس بده بره.
حالا چندتا تجربه:
۱: قبل از سوار شدن روی پله برقی، با لمس دیواره ی کناریش و تشخیص جهت حرکت اون میتونید بفهمید که پله میره بالا یا میره پایین که دچار حادثه نشید.
۲: بعد از سوار شدن به پله برقی، به جز دست گذاشتن روی کنار پله برقی، اگه نوک عصاتون رو یه پله بالاتر یا پایینتر از خودتون روی پله بذارید، میتونید متوجه رسیدن به انتهای مسیر بشید.
اینطوری که اگه نوک عصا رو وقتی بالا میرید روی پله ی بالایی بذارید، وقتی به آخر مسیر برسید، ارتفاع دسته ی عصا که دستتون هست کم میشه و میفهمید که رسیدید.
البته بهترین حالت اینه که هم یه دستتون روی لبه ی کناری پله برقی باشه و هم دست دیگتون عصا. مگر این که یه دستتون پر باشه که اون وقت اولویت با لبه ی کناری پله هستش.
وقتی هم میرید پایین، نوک عصا رو که بذارید روی یه پله پایینتر از جایی که ایستادید، وقتی به آخر مسیر برسید، ارتفاع دسته ی عصا که دستتونه شروع میکنه به زیاد شدن و میفهمید که به انتهای پله برقی رسیدید.
البته این روش تشخیص با عصا در مورد پله برقیهایی که به صورت شیب هستن و پله پله نیستن کاربرد نداره و شما روی اون نوع شیبدارش فقط باید از لبه ی کناری استفاده کنید. ولی تعداد این مدل شیب دار خیلی کمه و اونقدر زیاد نیست.
۳: خواهش میکنم قبل از سوار شدن به آسانسور، با نوک عصا کف اون رو لمس کنید که مطمئن بشید که کابین آسانسور وجود داره.
حادثه ی سقوط نابینا توی چاله ی آسانسور متأسفانه همنوعان ما رو ازمون تا حالا شده که بگیره.
خیلی اینو مواظب باشید.
در کل پروفسور ممنون از آموزشتون.
امیدوارم شش ماه دیگه که ایران برگشتید از آموزشهای شما استفاده کنیم.
مرسی.

سلام خخخخخخ
آره خب من نمیخواستم بگم که نگین که کلااااس میذارم.
وال لا.
حالا چون این هفته تو ایران هستم، گفتم دو جلسه منتشر کنم.
هیییییییییییی چی کاااااار کنم دیگه. خعلی سرم شلووووووغه.
از این که تکمیل کردین بسییییییییییار این پروفسور رو خوشحاااااال کردین.
ممنون که اومدین.

با سلام. دیدن پست شما بسیار خوشحالم کرد. من هم با اجازه یکی دو نکته در باره ی تجربه هام در آسانسور مینویسم که شاید مفید باشه.
۱. قبل از ورود به آسانسور حواسمون به این باشه که آیا کسی در حال پیاده شدن هست یا نه؟ راهکار خودم اگر تنها باشم کمی صبر در موقع ورود به آسانسوره.
۲. نمیدونم تا حالا براتون پیش اومده که نخواسته باشید در آسانسور رو بکشید و آسانسور همون طبقه ای باشه که شما هستید؟ اگر نمیخواید مثل من فکر کنید که کشیدن آسانسور کار غلطیه و اگه تو اون طبقه نباشه ممکنه خراب بشه، اگه تنها بودید و صدای حرکت آسانسورو نشنیدید، درشو باز کنید. البته با تأکید فراوان به نکته ی پیش گفته ی شهروز حسینی توجه بشه لطفا.
در آخر هم باز از پست خانم قاسمی ممنونم.

سلام بر شما. من هم خیلی ممنونم که به پستم تشریف آوردین.
بیشتر متشکرم که تجربیات تونو در اختیار ما هم گذاشتید.
بله کاملا درسته.
کاش سایر دوستان هم بیان و تجربیات شونو با ما به اشتراک بذارن. تا استفاده کنیم.
بازم ممنون از حضورتون.

دیدگاهتان را بنویسید