خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود نوار قصه ی گرگ نادان و روباه حیله گر و متن داستان روباه پوستیندوز

درود به همه ی شما دوستان عزیز.
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
در این پست، کمی متفاوت با هم هستیم.
خب من قرار شد نوار قصه ی گرگ و روباه مکار، روباه پوستیندوز، و خلاصه نوار قصه ای که یه گرگ و روباهی خلاصه با هم توش باشن رو پیدا کنم خخخ.
توی جستجوهام، به یه نوار قصه رسیدم به اسم گرگ نادان و روباه حیله گر.
این نوار قصه رو توی این پست براتون میذارم.
اما توی جستجوهام روباه پوستیندوز رو هم سرچ کردم که همش چیزهای الکی برام آورد و در نتیجه فقط تونستم متن این قصه رو پیدا کنم که براتون اینجا میذارم:

قصه ی جالب روباه پوستیندوز

روزی روزگاری، روباهی پوستینی پیدا کرد. جلو رفت و آن را برداشت. خوب نگاهش کرد و با خود گفت: «عجب پوستین خوب و گرمی است. آن را بردارم، به دردم می خورد.»

روباه، پوستین را روی دوشش انداخت و به راهش ادامه داد. در بین راه، گرگی به روباه رسید. با تعجب به او نگاه کرد. جلو رفت و پرسید: «عجب پوستین خوبی داری!»

 

روباه گفت: «بله، پوستین گرم و نرمی است. زمستان که بشود، راحتم. دیگر از سرما نمی ترسم، این پوستین از پوست گوسفند درست شده. پشم های بلند آن مرا گرم نگه می دارد.»

گرگ با حسرت به پوستین نگاه کرد. روباه فهمید که گرگ هم دلش می خواهد پوستینی مثل او داشته باشد، در همان لحظه نقشه ای کشید تا به گرگ کلک بزند.

پس به گرگ گفت: «می خواهی پوستینی مثل این داشته باشی؟»

گرگ گفت: «بله، خیلی دلم می خواهد.»

روباه گفت: «اینکه کاری ندارد. خیلی راحت می توانی صاحب یک پوستین شوی.»

گرگ گفت: «چطوری؟»

روباه گفت: «کار من پوستین دوزی است. خودم برایت یک پوستین خوب می دوزم. فقط یک شرط دارد.»

گرگ پرسید: «چه شرطی؟»

روباه گفت: «شرطش این است که یک گوسفند شکار کنی و برای من بیاوری، من هم با پوست آن، پوستینی برایت می دوزم.»

گرگ خوشحال شد و رفت. گوسفندی شکار کرد و آن را نزد روباه برد.

روباه گوسفند را گرفت و گفت: «سه روز دیگر بیا و پوستینت را تحویل بگیر.»

سه روز بعد، گرگ سراغ روباه آمد و پرسید: «پوستین من حاضر است؟»

روباه گفت: «نه. گوسفندی که آورده بودی، خیلی کوچک بود. پوستش برای یک پوستین کافی نبود. گوسفند دیگر بیاور.»

گرگ رفت و گوسفند دیگری آورد. روباه با خوشحالی آن را گرفت و گفت: «سه روز دیگر بیا! پوستینت حاضر است.»

اما سه روز بعد، وقتی گرگ به خانه روباه رفت، پوستین حاضر نبود. روباه گفت: «گوسفندی که آورده بودی، پوستش را کندم. دیدم پوست خیلی نازکی دارد. پوستینش خوب در نمی آید. باید گوسفند دیگری بیاوری.»

گرگ رفت و سومین گوسفند را آورد. روباه هم گفت که سه روز دیگر بیاید و پوستین را ببرد؛ اما سه روز بعد، باز هم پوستین حاضر نبود. این بار هم روباه خواسته بهانه ای بیاورد؛ اما گرگ خیلی عصبانی شده بود.

روباه را به کناری پرت کرد و داخل خانه اش شد تا ببیند چه خبر است. دید کلی پوست و استخوان گوسفند در حیاط خانه روباه ریخته است. همه چیز را فهمید. به طرف روباه دوید تا حقش را کف دستش بگذارد. که روباه پا به فرار گذاشت. رفت که رفت.

هنوز هم که هنوز است، روباه از دست گرگ فراری است و خودش را به او نشان نمی دهد.

 

اما بریم سراغ نوار قصه ی گرگ نادان و روباه حیله گر.
شما میتونید این نوار قصه رو با قصه گویی بانو مریم نشیبا وبا حجم دو مگابایت از
اینجا
دانلود کنید.
تا پست بعد، مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

۲۸ دیدگاه دربارهٔ «دانلود نوار قصه ی گرگ نادان و روباه حیله گر و متن داستان روباه پوستیندوز»

سلام شهروز جان مثل همیشه خودت و پستت و شعرت نه انگار شعر در کار نبود پسر بهت گفتم یه خط در میون شعر بذار بد عادت مون نکن به خرجت که نمیره حالا بیاو تحویل بگیر نمیذاری که داشتم چی میگفتم آهان خلاصه مثل همیشه عالی بودی زنده باشی داداشی

چی چی این روباهه زبل بوده!!! اما از آدمای روباه صفت خوشم نمیاد…
آهای شهروز…تو بخش کمک به محله، کتاب حاجی بابای اصفهانی رو دیدم… یعنی چی؟ یعنی می خواید این کتاب رو از جایی خریداری کنید؟ یا می خواید گویاش کنید؟ من این کتاب رو دوبار خوندمش!!! بسیار عالیه!!! اگر میخواید گویاش کنید، بدون حق الزحمه میخونمش براتون…ارزشش رو داره یکبار دیگه به بهانه ی گویا کردن بخونمش!!! فقط باید براش زمان تعیین نکنید! چون سرم یوخده شولوغه…سر فرصت آروم آروم می خونمش…اگرم گویا شده که هیچی…شما رو بخیر و مارو بسلامت…

سلام و سپاس فراوان از شما. نمی دونید چقدر آرزو داشتم شرور و شیطونکها رو یه بار دیگه بشنوم همینطور یک کلاغ چهل کلاغ رو. من دنبال نوار قصه ای هستم که بعید میدونم کسی داشته باشه ولی حالا میگم: جانی اپل سید مال انتشارات بیتا قصه گو. اگر کسی داشت ممنون می شم لطف کنه و زحمتش رو بکشه.
سپاس

دیدگاهتان را بنویسید