پیش از هر سخنی لازم است تا نگاهی به شرایط عمومی تشکلهای معلولان داشته باشیم تا بتوانیم نقش اکولوژی آنها را در بروز بیکاری معلولان یا حداقل مؤثر نبودن آنها در ایجاد اشتغال معلولان را بشناسیم.
به طور عمومی تشکلهای غیردولتی نابینایان به این ترتیب شکل میگیرند که ابتدا جمعی با هدفی خاص به عنوان هیأت مؤسس، گرد هم جمع میشوند و با کسب مجوز اعلام موجودیت میکنند. سپس اقدام به تبلیغات و عضو گیری کرده و جمعی را به عنوان مجمع عمومی گرد هم جمع میکنند و در نهایت با انجام انتخابات سالانه هیأت مدیرهای در راس امور انجمن قرار میگیرد.
تا اینجای کار هیچ مشکلی وجود ندارد و روال قانونی و عرفی است، ولی مشکل از آنجا شروع میشود که بنا به دلایلی فرهنگی که نمیخواهم در اینجا آنها را آسیبشناسی کنم، همواره تا سالیان سال تعداد مشخص و محدودی از اعضای آن انجمن در انتخابهای هیأت مدیره، برگزیده میشوند که معمولا از همان گروه نخست یعنی گروه هیأت مؤسس انجمن هستند. البته با وجود آنکه این فرهنگ اجتماعی در میان تمامی معلولان و بالاخص نابینایان عمومیت دارد، ولی بعضی از تشکلها این شرایط را نیز برنتابیده و برای جلوگیری از هرگونه تغییر در ترکیب مدیریتی، ساختار انجمن را به جای مجمع عمومی، هیأت امنایی میکنند. به این ترتیب که یک هیأت امنا در راس انجمن قرار دارد که هیأت مدیره همواره از میان اعضای این هیأت امنا انتخاب میشود، به این معنی که بعضی از اعضای این هیأت امنا کاندیدا شده و مابقی همان هیأت به آنها رای میدهند! که این رفتار به مصداق ضرب المثل «خود گویی و خود خندی» است. البته لازم به ذکر است که سیستم هیأت امنایی در مواردی از تشکله،ا همانند تشکلهای خیریهای که جمعی سرمایهگذار و تامین کننده منابع مالی تشکل هستند کاربرد بسزایی دارد، ولی اینکه در تشکلی غیردولتی و به اصطلاح مردمی، چنین ساختاری انتخاب شود، بیشک ساختار آن تشکل را از حالت مردمی بودن خارج کرده خود موجب بروز مفاسد مدیریتی و مالی میشود که بررسی آن نیز از موضوع این مقاله خارج است.
بحث تاثیر این تشکلها بر بیکاری معلولان از آنجایی آغاز میشود که انجمن و بهتر است بگویم هیأت مدیره اقدام به طرح برنامهها و اجرای اهدافی اجرایی برای انجمن میکند.
و اما چگونه است که چنین تشکلهایی خود در بیکاری نابینایان نقش به سزایی دارند؟
نخست آنکه بیشتر تشکلهای غیردولتی نابینایان، مفهوم تشکل غیردولتی را نمیدانند. سوای آنکه به طور کل تمامی تشکلهای غیردولتی از نطفه برای کسب مجوز به مراجع دولتی وابسته هستند، ولی بیشتر این تشکلها به لحاظ منابع مالی به بودجهها و کمکهای دولتی وابستگی کامل دارند که همین ویژگی، این تشکلها را از شکل غیردولتی خارج کرده از کارکردها و کارایی آنها به شدت میکاهد.
به لحاظ تئوریک تشکلهای غیردولتی بازوهای تخصصی ادارات دولتی به شمار میآیند. تصور کنید که یک سازمان دولتی بخواهد طرح یا برنامهای خاص را پیاده کند (مثلا برگزاری یک همایش، واکسیناسیون یا سرشماری عمومی و غیره)؛ لازم است تا آن سازمان، متخصص آن را پس از گذشت مراحل سنجش و گزینش، استخدام کند، امکانات و تجهیزات اداری و حقوقی و رفاهی آن را فراهم سازد و تا سالها بعد از برگزاری طرح مذکور، حقوق و بیمه او را بپردازد تا به مرحله بازنشستگی برسد، تنها برای آنکه در مقاطعی خاص میخواهد طرحی را اجرا کند!. ملاحظه میکنید که در چنین شرایطی بیهیچ دلیلی دوایر دولتی با نیروهای اضافی و غیرکارآمد روبهرو میشوند که اصطلاحا به آن انتساط یا تورم سازمان میگویند.
یکی از کاربردهای تشکلهای غیردولتی درواقع همکاریهای مقطعی با سازمانهای دولتی میباشد، به این ترتیب که در مواقع مورد نیاز، سازمان دولتی به جای ایجاد هرگونه ساز و کار برای اجرای یک طرح مقطعی آن را به تشکلهای غیردولتی متخصص در آن حوزه سپرده و در ازای آن مبلغی را برآورد کرده و به آن تشکل میپردازد.
دقیقا در همین نقطه است که یکی از کاربردهای اشتغالزایی تشکلهای غیردولتی خودنمایی میکند و میبینیم که میتوان با داشتن یک تشکل واقعی و با ایدئولوژی و سیاست صحیح برای اعضاء ایجاد اشتغال کرد، ولی متاسفانه تشکلهای غیردولتی معلولان به جای آنکه کاربردهای تخصصی داشته باشند و بتوانند کاری ارائه دهند تا در ازای آن از یک سوی خدماتی را به یک سازمان دولتی یا غیردولتی ارائه کنند و از سویی دیگر شغلی را برای اعضای خود فراهم سازند، همچون انگلهایی مدام در پی دریافت کمکهای مالی بلاعوض از سازمانها و حتی خیرین هستند، بی آنکه هیچ خدماتی به ایشان ارائه کنند و این نقطه وابستگی مالی به وجود آمده به مرورر منشاء فساد اداری و رخنه نظرات و خواستههای مدیران دولتی را به وجود میآورد و به تشکلهایی میرسیم که در اطراف خود می بینیم و خبرهایی که میشنویم که مثلا فلان تغییر در اساسنامه رخ داده است بنا به نظر فلان اداره، یا فلان شخص وارد هیأت مدیره شده است، چون با فلان سازمان رابطه بهتری دارد.
معضل دوم در تشکلهای غیردولتی عدم آشنایی مدیران آنها با مفهوم مدیر و مدیریت است.
در علم مدیریت تعاریف بسیاری برای مفهوم مدیریت ارائه شده است که یکی از زیباترین این تعاریف، مدیریت را انجام کار توسط دیگران میداند.
این تعریف تا حدی گویا و مشخص است که هر شرح و بسطی، جز اضافه گویی نخواهد بود، بالاخص مقایسه آن با شرایط مدیریت تشکلهای نابینایان به سادگی معضل عدم مدیریت تشکلها را بر ما آشکار می کند.
به هریک از تشکلهای نابینایی نگاه کنید، میبینید که کسانی به عنوان هیأت مدیره در راس تشکل قرار دارند و تمامی کارها را انجام میدهند، از برنامهریزی و تامین منابع مالی و تعیین شیوههای اجرا گرفته تا اجرای برنامهها و در نهایت حسابرسی و ارائه گزارش!
حال این سؤال مطرح است که در این میان نقش دیگر اعضای این تشکل چیست؟ آیا هر عضو زمانی در انجمن نقش دارد که در ترکیب هیأت مدیره قرار گیرد؟ یا آنکه اگر این اعضاء نباشند و اعضای معمولا همیشگی هیأت مدیره همچون یک شرکت خصوصی به همان کارهای همیشگی خود بپردازند، چه تفاوتی در شیوه اجرا یا کیفیت برنامههای انجمن رخ میدهد؟
مشاهده میکنید که در همین نقطه است که نقش دیگر اعضاء خودنمایی میکند و تعریف ارائه شده از مفهوم مدیریت معنا میپذیرد.
بنابراین چه مدیران تشکلها بخواهند به مفهوم واقعی تشکل غیردولتی نزدیک شوند و چه بخواهند مدیریتی صحیح را در تشکل خود اعمال کنند، باید هم در برنامهریزی امور و هم در اجرای برنامهها همواره براساس تخصصهای اعضای خود، از ایشان نهایت استفاده را ببرند و خود تنها به تامین منابع مالی، ارتباطات رسمی و بیرون سازمانی و در نهایت رهبری امور بپردازند.
حال تصور کنید اگر در تشکلی این سبک مدیریت اِعمال شود و معضل مطرح شده ی نخست نیز وجود نداشته باشد و هیأت مدیره بتواند پروژهها و طرحهای اجرایی را از دستگاهها و سازمانهای مختلف گرفته و در ازای دریافت هزینه آن، طرح را توسط اعضای خود اجرا کند، آیا چنین تشکلی نمیتواند در رفع بیکاری اعضای خود مؤثر باشد؟ ولی متاسفانه میبینید که در تشکلهای نابینایی نه تنها هیچ منبع مالی و ورودی فعالی وجود ندارد بلکه هر نوع تولید، اجرا و فعلی که برای فردی درآمدزا باشد، توسط اعضای هیأت مدیره صورت میگیرد و دیگر اعضاء در انفعال کامل به سر میبرند.
معضل سوم در تشکلهای نابینایی عدم آشنایی مدیران با مفهوم ساختار تشکیلاتی است، به این ترتیب که نه تنها همچون معضل پیشین تمامی فعل و انجام امور در هیأت مدیره صورت میگیرد، بلکه تمامی تولید فکر نیز در هیأت مدیره شکل میگیرد، حال آنکه ساختار یک تشکل باید همچون یک هرم باشد و افراد در کمیتهها و گروههایی در زیر مجموعه مدیریت به تولید فکر و انجام فعل مشغول باشند و هیأت مدیره در راس هرم تنها به رهبری تشکل بپردازد.
همانگونه که میبینید هیچیک از تشکلهای نابینایی دارای چنین ساختاری نیستند و همین معضل موجب میشود که همواره اعضای انجمن افرادی منفعل و خنثی باشند که با توجه به دو نقیصه ذکر شده ی پیشین هرگز هیچگونه شرایطی جهت اشتغال ایشان در برنامهها و پروژههای انجمن پیش نمیآید.
در پایان متذکر میشوم که به دلیل همین نقایص یاد شده و بالاخص فراموش شدگی اعضای انجمنها است که موجبات نارضایتی در این تشکلها شکل گرفته و هرروز شاهد ظهور تشکلهای جدید و بروز انشعاب از میان تشکلها هستیم که این عمل خود به چندپارگی میان جامعه نابینایان و عدم وحدت ایشان میانجامد و همچنین استمرار در تمرکز تمامی تشکل در مدیریت است که از یک سوی به مرور تفکر استبداد و خود رایی و از سوی دیگر عدم نقد پذیری را در مدیریت نهادینه میکند و به جایی میرسند که هرگونه نقد را برنتابیده و به آن لقب «نشر اکاذیب» می دهند و با تمامی قوا با آن برخورد قهریه و نه منطقی و ایدئولوژیک میکنند.
پینوشت: در این مقاله نامی از کسی به میان نیامده است و هرگونه شباهت شرایط یاد شده با هریک از تشکلهای نابینایی، کاملا اتفاقی بوده همانند شباهت علائم یک بیماری در کتابهای پزشکی با علائم یک بیمار میباشد. اگر از این بابت بتوان کتاب آسیب شناسی پزشکی را محکوم به توهین و افترا و نشر اکاذیب دانست، این مطلب نیز بیشک سراسر توهین و افترا و نشر اکاذیب است.
۲۶ دیدگاه دربارهٔ «نقش تشکلهای غیر دولتی نابینایان در بیکاری نابینایان»
درود بر شما در واقع هیچ نقشی ندارن البته بعضی وقتا به صورت کاذب نقش داره شاید بپرسید این یعنی چی آخه گاهی اوقات وقتی دور هم جمع میشن یکی میشه مدیر یکی میشه حسابدار یکی هم میشه جانشین بر حق مدیر راستی یادم رفت بگم یکی هم میشه جناب یا خانم بازرس که این ها کار و زندگی خودشون را ول میکنن و دور هم جمع میشنو حرف های قیمتی و یکی صد تومن میزنن و پاری وقتا هم امر بر این ها مشتبه میشه و گمان میکنن دارن کار های ارزشمندی انجام میدن و توهم خدمت میزنن البته همه را هم به چشم ناسپاس نگاه میکنن و معتقدن نابینا ارزش خدمت نداره بعدشم که با هم دعواشون شد کی بود کی بود من نبودم هم دیگه را به دزدی و هزار تا کار نکرده متهم میکنن به قول فرامرز خسروی این بود انشای من
با سلام. این که گفتید که با هم دعوایشان میشود و همدیگر را به دزدی متهم میکنند باز خوب است! بعضی وقتها اصلا دعوایشان نمیشود و اتفاقا حسابی هم با هم متحد هستند و هرکس که از کارهایشان انتقادی بکند به جای هر پاسخ علمی و منتقی و مستند و مستدل، آو را به هر چیز ناشایستی متهم میکنند، از مرتد بودن تا مفسد بودن و…
سلام: کاملاً میپسندم.
ممنون از مطلب به جا و علمیتان.
سلام آقای غلامی. از لطف و نظر شما سپاسگزارم.
درود
مقاله ای ارزشمند و در خور تامل .ممنون از شما بخاطر قرار گرفتن در جایگاه مناسب بمنظور بالا بردن فرهنگ و نگاه مدیریتی به این حوزه ها .البته که تکرار میکنم این مسئله اختصاص به نابینائی ندارد بلکه برگرفته از رفتار های اجتماعی سایر تشکل ها در جامعه است .قصد و توانتان باید در مسیری قرار بگیرد نابینا قدرت اعتماد به نفس بیابد و با این حوزه کاملا آشنا شود .اینکه به دلیل حضور و عدم آشنائی هیئت منصفه یا همان مدیره و برخورد های ناشایست و بدور از ادب و اینکه خوب بلدی بیا بشین اینجا و یا هر عمل دیگری که در زمانش تو هم بیا کاندیدا بشو به جای توجه به مفهوم و بررسی چالش های عملکردشان بمنظور تقویت فورا در حذف رقیب فرضی می کنند و نتیجه آن دوری اعضا و عدم استقبال در وقت اضافه با اندک اعضا و یا بصورت هیئت امنا انتخاب می شوند .با قرار دادن فاصله و برجسته نمودن فعالیت های خارج از حوزه ادراک اعضا فاصله خود از اعضا را دو چندان میکنند .همه سخنان شما و مطالبتان بر پایه تجربه بود و لزوم بررسی های مکرر و گسترش این حوزه را برای ارتقا فرهنگ حضور می پسندم .منصور و مستمر باشید .
سلام بر قنبر خان عزیز. شما پیشتر نیز لطف کرده بودید و در خصوص مطلب من نظر داده بودید، سپاسگزارم از اینکه به دقت خواندهاید و حتی به مسائل پس پرده رسیدهاید. درست است دوست عزیز، من سینه سوخته این تشکلها هستم و هنوز هم دارم در آتش آنها میسوزم.
همیشه منتظر نظر شما هستم. سپاس
سلام. متن تأمل برانگیزی بود. به بعضی از انجمنها میگی چرا هیأت امنایی هستید و مجمع عمومی تشکیل نمیدید، میگن اگه مجمع تشکیل بدیم بهمون مجوز نمیدن. ولی هیچ قانونی رو در این رابطه ارائه نمیدن. اگه قوانینی مربوط به انجمنهای غیر دولتی در اختیار دارید لطف کنید و در سایت قرار بدید ممنون میشم. با سپاس از نوشته های مفیدتون.
سلام، آقای جوادی عزیز این افرادی که گفتید دروغ محض میگویند! به صراحت بگویم کههیچ قانونی برای ملزم کردن تغییر اساسنامه یک تشکل غیردولتی از مجمع عمومی به هیات امنا وجود ندارد و این افرادی که این مطالب را میگویند به جای آنکه از طریق وزارت کشور مجوز خود را بگیرند از طریق اماکن و سیستم خیریهای مجوز خود را گرفتهاند. خیریهها و کلا سیستمهایی که دارای یک سرمایه گذاری محدود هستند از هیات امنا استفاده میکنند و معمولا هم این هیات امنا است که سرمایه گذاری میکند و هزینههای انجمن را پرداخت میکند، و به همین خاطر است که به خودشان حق میدهند که هیات مدیره را نیز انتخاب کنند، ولی در انجمن هزینهها از طرق مختلف جمع آوری میشود. مانند حق عضویت، انجام پروژههای دولتی و غیره…
تشکر از حضورتان
با سلام به جناب صابری عزیز.
یادداشت و تحلیل کاملی بود و حقیقتا لذت بردم.
جای چنین مطالبی در سایت واقعا خالیه که میطلبه بیشتر به این مسائل پرداخته بشه.
من فکر می کنم مشکل اصلی از اون جایی شروع میشه که هدف اعضای هیأت مؤسس بسیاری از انجمن های ما به جای این که ارائه خدمت به جامعه هدف باشه، در ابتدا میخوان از این بستر استفاده کنن برای اشتغالزایی و بر طرف کردن نیاز های مادی خودشون.
یعنی این مسئله در اولویت قرار داره تا پیاده کردن برنامه هایی که پیشتر در اساس نامشون اومده.
مادامی که این تفکر در بین مؤسسین یک NGO, انجمن، کانون یا هر سازمان مردم نهاد دیگه ای وجود داشته باشه، طبیعتا این تشکل ها نمیتونن در جهت رفع بی کاری نابینایان قدم مثبتی بردارن.
با توجه به درخواست جناب جوادی عزیز، آیین نامه مؤسسات غیر دولتی که از طرف وزارت کشور مصوب شده رو واستون میذارم.
انجمن هایی که میخوان برای فعالیت هاشون از وزارت کشور مجوز بگیرن، میبایست طبق این اساسنامه پیش برن
https://gooshkon.ir/amir/asasnameh.docx
با تشکر مجدد از عارف صابری بزرگوار.
سلااام. منم این کامنت رو لااااایک میکنم.
سلام به آقای سرمدی عزیز. اول تشکر از حضورت و دوم تشکر از آنکه فایل قوانین مرتبط با نگارش اساسنامه تشکلهای غیردولتی را ضمیمه این نگارش کردهای.دوستعزیز، همانطور که گفتید تشکل و تشکلبازی نیز امروزه بهانهای شده است برای بازکردن یک دکان پر درآمد که متاسفانه نه کسی بر آنها نظارت دارد و نه کسی صلاحیت افراد را بررسی میکند. البته هستند تشکلهایی که نظر و نیت مؤسسین آن خیر بوده و قصد کمک به جامعه هدف را داشتهاند، ولی به مرور زمان همان افراد سودجو و منفعت طلب و بهتر است بگویم بازاری به این انجمنها نفوذ کرده و به مرور انجمن را از مسیر اصلی خود خارج کردهاند و به آرامی افراد پیشین و تئوریسینهای اصلی را نیز کنار گذاشته اند.
سلام عارف جان با ارسال این مقاله جالب و ارزنده دلم را سوزاندید بقول شاعر که گفته چون سخن از دل براید لاجرم بر دل نشیند .. عیب های تشکلات نابینایان آنقدر زیادست که اگر بخواهیم ته همهی آنها اشاره کنیم مقالهی بسیار مفصلی خواهد شد .. به عنوان مثال در بعضی از این تشکلها یک نفر میشود مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره برادرش میشود حساب دار خانمش میشود بازرس و خلاصه به صورت محفلی اداره میشود. و بیشترین وقت و توانشان صرف مخالفت با نابینایانی میشود که احتمال میدهند ممکنست حرفی بر علیه آنها بزند و یا جلوی کارهای خلافشان را بگیرد دیگر چه بگویم که گفته اند دشمن اگر میکشد به دوست توان گفت . با که توان گفت اینکه دوست مرا کٌشت ..توفیق روز افزون جناب عالی را از خدای توانا خواستارم..
سلام گوشه نشین. درست گفتی عزیز من! بسیاری از اینها شرکتهای خانوادگی هستند و نه تشکل! ولی چه باید کرد؟ به نظر من گوشه نشینی درمان کار نیست! باید به میدان آمد و به صورت منطقی با آنها مقابله کرد والبته هزینههایش را هم داد! مثل من که هزینههایش را هم دارم میدهم!
یعنی اینقدر داغونن؟ چیکار کنیم؟ به این ان جی ا ها اعتماد بکنیم یا نکنیم؟ راستش یک کاری بهم محول شده، در ارتباط با نابینایان اصفهان، که هر چه بیشتر تلاش کردم کمتر به نتیجه رسیدم…بالاخره تصمیم گرفتم برم سراغ این تشکلها و از اونهاکمک بگیرم!!!…چه وضع نابسامانیست!!!!
سلااام بر رهگذر بیا و بگذر خخخ بنظرم نکنیم خخخ
راستی رهگذر خانمی شما بیناییت چقدره؟؟؟
سیتا جان، من نوع نابیناییم بیناییه!!خخخخخخخخ……سیتا تو اهل اصفهانی؟ من اکثر بچه های اصفهانا می شناسم، ولی تو را هنوز نمی شناسم….
ای کاش میشد بی پرده و راحت راجع به این ان جی او های نابینایی حرف زد تا من تازه کار دقیقا بفهمم چی به چیه!!!!
سلام رهگذر. اگه بی پرده در مورد این ان جی او ها حرف بزنی به سرنوشت من دچار میشوی و کارت به دادگاه و زندان میکشد. چه میخواهی بدانی بگو تا بگویم؟
راستی تو من را هم میشناسی؟
هستند بسیاری نابینایانی که به صورت تخصصی در موضوعهایی کار می کنند و البته کارشان هم بهتر از بسیاری از ان جی او ها است. یعنی حداقلش این است که میدانی پشت پرده چیزی نیست و هرچه هست همین رو است! مثلا همین مجتبای خودمون خودش به اندازه یک ان جی او کار میکند. یا اگر خود ستایی نباشد خود من هم اگر کارهایم را فهرست کنم بیشتر از خیلی از این ان جی او ها کار کردهام.
نه من شما رو نمی شناسم آقای صابری….شما کی هستین؟
من سید عارف صابری هستم! یک نابینا! تو تو چی بید؟!خخخخ…. شما که گفتید همه را میشناسید! البته من معمولا آدم مظلوم و بی سر و صدایی هستم و معمولا آدمها من را یادشان میرود!
درود بر عارف عزیز. از مقاله ی پر محتوا و علمی شما صمیمانه تشکر میکنم.
خوشبختانه استقبال خوبی از پست و مقاله ی شما شده و این میرساند که نارضایتی نسبت به کار تشکلها چقدر زیاد است.
عارف عزیز آنچه را که شما نوشتید من هم در سالهای گذشته به زبانی دیگر گفته و نوشته ام. من هم مثل شما دچار خشم و غضب این افراد و تشکلهای قانون گریز شده ام. من هم مثل شما دچار ترور شخصیت و تخریب شده ام. ولی با همه ی این احوال اعتقاد به ایستادگی و مقاومت دارم.
ولی مشروط به اینکه گروهی هم پیمان شوند تا کار را تا پایان ادامه دهند.
مشکل ما نداشتن شهامت است. یعنی گاه با منتقدین همصدا میشویم ولی هنگام عمل خود را کنار میکشیم و به اصطلاح مرد میدان و عمل نیستیم.
به هر حال فکر میکنم یکی از امور مهم اصلاح کارها در بین خودمان است. یعنی اگر ما نتوانیم هم نوعان خود را متوجه اشتباه و قانون گریزیشان کنیم و اگر نتوانیم آنها را متوجه مسؤولیتی که دارند بکنیم قطعا نمیتوانیم در سطوح بالاتر و کلانتر حرفی برای گفتن داشته باشیم و محکوم به منفعل بودن و البته نق زدن هستیم.
به هر حال ممنون از این مطلب آسیبشناسانه.
سلام حسین آقا! سفر بخیر! هاهاها…. سوغاتی من یادت نره! که خودت میدونی خیلی شدید منتظر برگشتنت بودم! خخخ…
حسین، حسین حسین! چه بگویم از این ترور شخصیتی و از میدان به در کردن مخالفان به هر اسم و به هر شکلی! چه بگویم!
حتما در همین نزدیکیها در خصوص این شیوههای برخورد مطلبی خواهم نوشت!
طی سالهای گذشته که پیرامون این موضوع تشکلها و تخلفهای آنها فعالیت داشتهام، از استانداری و فرمانداری و نیروی انتظامی تا حتی وزارت کشور همه و همه در مورد تشکلهای نابینایی میگفتند که ما همه میدانیم که تخلفهای بسیاری در این تشکلها وجود دارد، ولی وقتی به سراغ آنها میرویم و از اعضای آن سراغ میگیریم، یک ترسی در وجود آنها وجود دارد که همه چیز را منکر میشوند و حاضر به همکاری نیستند. حسین عزیز فکر میکنی علت این ترس و عدم همکاری در چیست؟ چه چیز باعث میشود که هیچکس در زمان عمل حاضر به همکاری نباشد؟ یعنی این تشکلها تا این حد میتوانند منافع یک نابینا را به خطر بیاندازند؟ یعنی تا این حد میتوانند نفوذ داشته باشند؟
درود
ضمن تشکر مجدد از نویسنده این مطلب ، با نظرات آقا امیر سرمدی هم موافقم و خلاء وجود این نوع مطالب در محله بنا بر فرمایش ایشان هست و البته هستند کسانی که دوستدار این مطالب باشند .همانطور که گفتم با بستر سازی مناسب در فضاهای نابینائی سریعتر یم توان به بالندگی لازم در این مهم رسید .آئین نامه مذکور را خواندم .بسیار مناسب بود و بسیاری از سوالات مرا پاسخ داد در خصوص شبکه نابینائی کشور ؟ ارائه این مطالب می تواند بهافراد بسیار مدد برساند .هر چند که در این اساسنامه برخی از مراحل برای نابینا ساده تر شده و بررسی موارد بر عهده شورای نظارت است . اما لزوما مفهوم و مقصود از ارائه اساسنامه یعنی اینکه انجمنی باید تشکیل شده باشد یا فقط همین ارائه اساسنامه که بیانگر اصول سازمان است با امضاء هیئت موسس کافی است ؟ البته که باید اینچنین باشد ! می تواند نکته ای باشد که دوستان عزیز از ابتدا بر این موارد تاکید کنند و لزوما به ارائه اساسنامه نیز با موضوع چند هدف بپردازند .البته که این پیشنهاد است و قطعا دوست عزیزمان آقای صابری خود به این مهم توجه ویژه دارند .
یکی از اهداف این حقیر لزوما باعث شد تا من مدد جو بشوم همانا پیگیری در این امر و تشکیل انجمن بود وارد میدان شدم با مذاکرات با افراد توانمند و دوست داشتنی همچون امید هاشمی عزیز نکات بسیار مهمی را دریافتم و مشکلات منطقه و لزوما برداشت های مدد جویانی که فقط هدفشان از شکل گیری این انجمن رسیدن به منافع مادی بود باعث شد تا بیشتر به فکر بیفتم .اول نداشتن توان در آن افرادی که می شناختم .دوم تجربه ناموفق و عدم همبستگی افراد سبب ناکام ماندن آن انجمن در مراحل اول خود .سوم اینان کسی را میخواستند که به عنوان پای ثابت باشد و برایشان کمک مالی ، فضای انجمن ،کار بیابد و اینگونه بر اینان تفهیم شده بود که شما فقط با انجمن به همه اینها خواهید رسید ؟ و با مطالعه انجمن ها در سطح منطقه و لزوما اداره اینان توسط افرادی که شاغل بودند و انحراف از اهداف اصلی مرا در ادامه راه ، نا امید ساخت .البته که در هر انجمن افرادی که باید باشند همانا حضور پررنگ همه گروه های نابینائی است .آنکه شاغل است برخی اهداف خاصی را دنبال میکند و آنکه به دنبال کرا برخی دیگر و اگر در میدان نباشند و همه امور را هیئت امناء و مدیره رهبری کند موارد اهم و مهم رده های دیگر این گروه را هرگز نمی توانند درک و عنوان و پیگیری کنند . مورد دیگر اینکه اکثرا بدون آشنائی به قوانین و مصوبات و رعایت دقیق امور مالی سبب شده است که خودشان را به عوامل منطقه ای نزدیک و در اموراتشان از نفوذ ساختگی خود بهره ببرند !
خاطرم هست که انجمن خیریه ای در شهر داریم که به روش سنتی اداره می شود یعنی در مناسباتشان حساب و کتاب رسمی ندارند ؟روزگاری مرکز آمار کشور برای آمار گیری به سراغ این سازمان رفت ! اما آمارگیر بیچاره چیزی از همکاری را مشاهده نکرد .من در اداره همزمان با دو نفر از این افراد هیئت امنا صحبت کردم و اینچنین توجیه آوردند که کمک های جنسی افراد که آمار ندارد ؟ و آن همین بحش است که باید طبق اساسنامه تمامی امورات در آن مشخص شود و مشخص شده نیز اجرا شود . بله دوستان فقط برتری این سازمان خیریه همانا انتسابش به مقامات است و بس .
حالا یادم آمد در ابتدای ماه رمضان سال گذشته با یکی از این افراد سخن گفتم و طرح شکل گیری انجمن نابینائی را مطرح و از او خواستم تا مرا راهنمائی کند ؟ او نیز استقبال کرد و از من خواست تا به سراغ کسی بروم که با خطیب مسجد رابطه دوستی دارد و به راحتی م یتواند رغبت او را جلب کند تا او رد سخنانش از مردم بخواهد ؟ و بدین صورت نظر او تاکید به طی کردن راه با سرعت بیشتر بود ؟ اما در یک جامعه با گستردگی فرهنگ کمک به هم نوع آیا باید از این امکانات بالقوه بهره گرفت و یا اینکه واقعا وظیفه خطیب همانا گسترش عدالت و برقراری مساوات است برای مردم و دعوت اینان به انفاق و دیگر … . دوست من همه عوامل دست به دست هم داده تا این معضل اینگونه سر باز کند .لازمه اش بالا بردن توان نابینا با ارائه این مطالب ارزشمند است .بعد از همراهی و هم سوئی عده ای حقیقت طلب می توان مراحل بعدی و احیاء فرهنگ درست را رقم زد .به قول برادر بزرگوارم آقا حسین باید طوری زمینه را آماده کرد که به حقیقت به آن فعالیت رسیده باشیم و در ادامه راه مصمم تر باشیم .باز هم بخاطر سخنان خارج از بحث از شما دوست عزیزم عذر می خواهم .تلاش نمودم که در رابطه با این مطلب باشد اما برخی درد دل ها هم وارد شد .بدین سبب از شما و همه خوانندگان پوزش می طلبم .بدرود .
جناب قنبر عزیز، از اتفاق مطالب کاملا مرتبط بود و مشخص است که شما هم سینه سوخته این جریان تشکلهای غیر دولتی هستید و کم آسیب ندیدهاید. از اتفاق باید بگویم مطالبی که شما نوشتهاید به نوعی آسیب شناسی عدم رشد تشکلها و آسیب شناسی نگرش معلولان به مقوله اجتماعی تشکلهای غیر دولتی است که توصیه میکنم در یک مطلب مستقل حتما آن را مطرح کنید، چون چنین نوشتهای در یک کامنت از یک مقاله شهید میشود و آن تاثیری که باید داشته باشد را نخواهد داشت.
از سویی دیگر بیان تجربیات دیگر دوستان در دیگر شهرستانها در آسیب شناسی منطقهای و فرهنگی تشکلها بسیار مؤثر خواهد بود و به ما نگاهی واقعگرایانهتر خواهد داد، چرا که وقتی در خصوص یک شبکه تشکلها صحبت میکنیم باید شرایط تمامی کشور را در نظر بگیریم و این بحثها و بالاخص همین خاطرات در آشنایی ما به نگرش نابینایان سراسر کشور به مقوله تشکلهای نابینایی بسیار مؤثر خواهد بود.
سلام
وقت خوش:
سپاس از آسیب شناسی جامع و علمیتان.
پیوسته پیروز و پایدار باشید
با سلام به آقای عبیدی عزیز. از حضور شما سپاسگزارم.
همیشه سلامت باشید.