خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

چرا بعضی دوستان نابینا در رویا و خیال بافی به سر میبرن

درود بر همه هم محلی های عزیز و دوست داشتنی راستش خیلی وقت بود که فکر میکردم چه موضوعی را واسه اولین پستم قرار بدم تا این که طی صحبت هایی که با یکی از دوستانم داشتم به موضوع جالبی برخورد کردم این که چرا بعضی از دوستان نابینای ما در رویا و اوهام به سر میبرن و چیزایی را به خودشون نسبت میدن که اصلا بعید هست که بتونن چنان کاری را انجام بدن شما فکر نکنید این قضیه به افراد کم سواد اختصاص داره برعکس این جریان در اشخاص تحصیل کرده شیوع بیشتری داره به عنوان مثال پارسال بحث خرید ماشین بود من گفتم بچه ها نظر شما درباره پیکان چی هست یکی از بچه ها گفت خوب هست گفتم از کجا میدونی گفت ببخشید مثل این که من خودم دو سال پیکان میروندم گفتم تو که نابینای مطلق هستی پس چه طوری ماشین میروندی گفت همیشه یه نفر کنارم نشسته بود و من را راهنمایی میکرد حالا چند تا اعتراض به این قضیه وارد هست اول سنسور گیرنده و هشدار دهنده این آقا و همراهش چه قدر باید حساس و دقیق عمل میکردن که مشکلی پیش نمی آمده دوم این دوست نابینای ما در طی این دو سال این همراه همیشه بیکار را از کجا آورده بودن و چه قدر بهش حقوق میدادن. از این موارد بسیار دیدم هر چند این مشکل بیشتر در آقایون وجود داره ولی در خانم ها هم دیده میشه مثلا خانم نابینایی میگفت من تا حالا چندین خواستگار پزشک معلم مهندس خودم را رد کردم حالا شما توجه داشته باشید که این خانم حتی شاغل هم نبود تحصیلات خاصی هم نداشت بعضی از آقایون هم ادعا میکنن چند تایی از خانم های بینای دارای شغل عالی از اون ها خواستگاری کردن ولی اون ها در کمال فروتنی قبول نکردن
البته باید خاطر نشان کنم این قضیه فقط به افراد نابینا اختصاص نداره بلکه در میان افراد بینا هم به شدت شایع هست ولی چون بحث ما نابینایان هست به همین دلیل من این بحث را وسط کشیدم و من تصمیم جدیدی گرفتم من تا حالا هر وقت با چنین مواردی برخورد میکردم فقط سکوت میکردم ولی از این به بعد میخوام خیلی دوستانه تذکر بدم هر چند پیشاپیش جواب اون ها را میدونم جواب اون ها این هست چون تو خودت آدم ناتوانی هستی و اعتماد به نفس نداری فکر میکنی ما هم دروغ میگیم ولی مهم نیست من کار خودم را میکنم
حالا میخواستم نظر شما هم محلی های خودم را هم بدونم دوستتون دارم خیلی زیاد

۴۰ دیدگاه دربارهٔ «چرا بعضی دوستان نابینا در رویا و خیال بافی به سر میبرن»

بذارید خوش باشن! خخخ! باورتون نمیشه! منم در سال سه بار میرم لندن و برمیگردم! اکثر اقواممون اونجا زندگی میکنن منم مقیم لندن شدم! خخخ خخخ خخخ خخخ خخخ! خعععععععععععععععععلی کیف میکنم که تو توهم به سر میبرم!

سلام ضمن تشکر از نکته سنجیتان ولی بعضی وقتها بعضی از نابیناها کارهای شگفت انگیزی انجام میدهن من خودم یک نابینای مطلق هستم یادمه دوستی داشتم که به راحتی وسایل صوتی را تعمیر میکرد مثلا حتی فرستنده هایی با برد کوتاه درست میکرد البته این ماجرا تقریبا مربوط به بیست سال پیشه شاید اگه کسی این مطلب رو به من یا شما میگفت فکر میکردیم طرف غلو میکنه یا در رویا سیر میکنه نظر شما هم کاملا درسته مدال فراموش نشه با سپاس

درود بر شما دوست عزیز با شما کاملا موافقم بعضی از دوستان واقعا کار های شگفت انگیزی انجام میدن ولی این ها استثنا هستن کسانی مثل مرتضی فاطمی که کار های زیادی ازشون برمیاد البته من افتخار آشنایی از نزدیک با ایشون را ندارم ولی وصفشون را زیاد شنیدم و میدونم در مشهد زندگی میکنن

با درود در حالت اول اگر به شعور من احترام بگذارند و برای من تعریف نکنن و انتظار نداشته باشن که من هم باور کنم من دخالت نمیکنم در حالت دوم باید بر ضرب المثل چیزی عیان است چه حاجت به بیان است دلالت کنه تا نیازی به قضاوت بنده نداشته باشه

سلااااام . هاهاها
اگه از جون و جووونیت سیر شدی بهشون تذکر بده .
ی چی بگم بخند ی بنده خدایی همیشه از وسواسی و تمیزو مرتب بودنش در خانه دم میزد و مثل آدم فضاییا ادا اصول درمیاورد .
ی روز بر حسب ضرورت مجبور شدم برم دم خونشون ( البته این قضیه مال اون زماناس که موبایل نبود ، یعنی بود ولی ما فقیر فقرا نداشتیم )
خلاصه چشمتون روز بد نبینه ، از توی حیاط نا مرتب و پر از آتاشغال بود تا ته خونه خخخخخ
البته فقط ناامرتبی که نه، به نظرم کثیف و آلوده هم تشریف داشت .
خلاصه ی عده بخاطر کمبودایی که دارن دم از ثروت و رفاه و هر چیزی که آرزوشو دارن ولی ندارن ، میزنن.
پسرم بهتره شما هم چیزی بهشون نگی و براشون دعا کنی . چون این افراد مریضن و فقط توسط ی روانپزشک متخصص که در ایران انگشت شمارن خوب میشن .

آخ بدم میاد از آدمای خالی بند….بینا و نابینا نداره!!! بیناهاشم بعضیهاشون تو رویاند!!! امان از دست این دخترا….حالا انگار دکترا چه تحفه ین؟ یا مهندسا؟!!!
من عین خودتون همیشه سکوت میکنم!!!بذار خالی ببنده!!!بذار فک کنه که من داره باورم میشه!!! واقعا رقت انگیزه….

سلام وای اینقدر از این آدما دور و برم هست منم همیشه سکوت میکنم به نظرم اینها عقده ی جلب توجه دارن یکی از دوستام میگفت من خواستگاری داشتم که جراح مغز بوده خخخخ تازه جالبتر اینکه جواب رد داده من خودم سعی میکنم همیشه راست بگم به همین دلیل حرفاشونو باور میکنم متاسفانه یا یکی دیگه خواستگار ملیاردر داشته ببخشید آقایون نابینا بعضیاشون یادشون میره نابینا هستن میگن فلان دخترو به من معرفی کردن اما من گفتم نه کسی که وقتی حرف میزن نمیدونی چه جور در گوشاتو بگیری تا صداشو نشنوی آخه چرا حداقل به یکی بگید که خودش نابینا نباشه تا باور کن یک کم به خنگ بودنش بخندیم خخخخخ زیاااااد حرفاتونو لایک میکنم موفق باشید

سلام. درست می‌فرمایید، متاسفانه منم مواردش رو زیاد دیدم. من می‌ذارم به حساب خلأ شخصیتی و کمبودای روحی که طبیعتا از کمبود و ضعف جسمی ناشی میشه. حالا بعضی‌ها اون رو با محبت خانواده، تحصیل، کار، و خلاصه حس مفید بودن جبران می‌کنند و بقیه هم به این شیوه‌های کاملا سریع متوسل میشن!

با درود و سپاس از پستتون.
دوست گرامی اینجور افراد محدود به قشر خاصی نمیشن. اگه نابینا ها نمیبینن و برای اینکه یک نوع خلأ رو پر کنن این هارو میگن، ولی بینا ها تو روی آدم می ایستن و می خوان به رخ بکشن.
به نظر من اگه نابینایی این کارو می کنه قصد داره توی جمعی خودش رو نشون بده و بگه منم بله.
راستش به رانندگی اشاره کردی بزار منم یه چیزی بگم. راستش منم یکی رو میشناسم که تازگیا با یکی از نابینا های شهر ما ازدواج کرده بود و می گفت من چند سال با پیکان از شهرمون تا مرکز استانمون مسافر کشی می کردم.
وقتی من گفتم بی خیال مگه میشه مگه داریم، زنش هم می گفت آره راست میگه زنش جوری دفاع می کرد انگار یکی از مسافراش این بوده خلاصه از من انکار و از اون اصرار.
آخرشم دیدم حریفش نمیشم به دور و بریا گفتم بچه ها آره حتماً عصارو می بسته به جلوی ماشین حرکت می کرده.
جالب اینجاست هرچی می گفتم مگه پلیس راه می ذاره می گفت باهام آشنا بودن و از قدرتم خبر داشتن.
خداییش از رو نمیرفت.
ولی بعضی از نابینا ها توانایی خاصی دارن. مثلاً دیش ماهواره تنظیم می کنن یا کولر نصب می کنن و پوشالشو عوض می کنن.
اینا یکمی تو کتم میره ولی کسی که کور باشه و رانندگی کنه، اصلاً نمی تونم باور کنم.
به نظر من شما هم دهن به دهن نذارین چون حریفشون نمیشید. به قول معروف کسی رو که راه رو عوضی میره میشه کاریش کرد ولی کسی رو که عوضی راه میره نه.
آهان بزارین منم یه چیزی از خودم بگم منم ماشین می رونم ولی ماشین برقی شهر بازی این ققبوله؟
با سپاس.

درود بر همکار گرامی وای که چه قدر خندیدم میگم حالا کرایه ها را چه طوری حساب میکرد شایدم روی گوشیش اون نرم ابزار معروف تشخیص اسکناس معروف را گذاشته بود خخخخخخ راستی منم هر وقت آرتیمان را به شهر بازی میبرم به بهانه نگه داشتن آرتیمان کلی ماشین برقی سوار میشم سپاس که هستی

سلام.
بله انسان های خالی بند در هر جامعه و گروهی وجود دارند اما یک نکته رو لازم می دونم تذکر بدم
آقای فاطمی که گفتید معلم من بودند حدود هفت سال در مشهد و الآن هم که ایشون مشهد هستند باهاشون ارتباط دارم در مورد توانایی های ایشون باید بگم که خود این آقا بار ها و بار ها به ما گفتند و میگن که من استثنا نیستم و هر کس در هر زمینه ای که علاقه داره اگه تلاش کنه موفق هم میشه و هر چه بیشتر سعی کنه توانمندی هاش بالاتر میرن.
راستی این کامنت رو از مریخ براتون می فرستم خخخخخخخخخخخخخخخ

سلام بر آقای معلم مهربون, من به این نتیجه رسیدم که این دسته از آدما, کمبودها, توهمات و آرزوهاشون رو به زبون میارن, طبق شناخت از یکی دوستام که میگفت خواستگار بینا داشتم مطمئن شدم،, اوایل خندم میگرفت ولی الآن ناراحت هم میشم واسشون, مرسی موضوع جالبی بود

سلام بعضی از دوستان نابینا با توجه به شرایطشون همیشه در حسرت انجام بعضی از کارها میمونن اون قدر اون کارها را در ذهن و رویا های خودشون انجام میدن که انگار در عالم واقع این کارها را انجام دادند و این موضوع از ضعف شخصیتی اون ها ناشی نمیشه بلکه چون در آرزوشون هست و نمیتونن دست پیدا کنن ناشی میشه

سلام
ما هم تو مدرسه ای که درس میخوندیم یه نابینا بود که یه کلاس از ما پایینتر بود اون نه مادر داشت و نه پدر
همیشه به دروغ به بچه ها میگفت که من پدر و مادرم امریکا هستند و برادرم دکتر هست
از اینا خیلی زیاد هست
شما فقط باهاشون دهن به دهن نشید

درود چطوری احمد خوبی یه شب داشتم توی هواپیما از تهران برمیگشتم شیراز یه نابینایی که خودت هم میشناسیش صندلی جلو من نشسته بود و داشت برای دو نفر بغل دستیش تعریف میکرد میگفت میدونی چرا روسها نیروگاه اتمی بوشهر رو راه نمیندازن میگفت من در آخرین سفری که به مسکو داشتم به آقای سرگئی لابروف وزیر خارجه گفتم تا میتونی بدونشون یعنی اذیتشون کن با خودم گفتم یا خدا الآنه که هواپیما سقوط کنه خدایا شکرت که رحم کردی به جوونیمون سالم رسیدیم دیگه هیچ وقت به این آدم نزدیک نمیشم اخیرا هم شنیدم رفته یه دوره انرژی درمانی گذرونده و حالا توی خونه خودش داره بیماران رو انرژی درمانی میکنه نفری صد هزار تومن مردم بدبخت بیسواد و فلکزده هم فوج فوج میرن خونش میگن اصلا جا برای سوزن انداختن نیس اما یاد اون مثل معروف افتادم که کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی اول چشمای خودشو شفا بده بعد مردم البته یادم میاد معاون مدرسه که یه خانم بینایی بود یه روز میگفت من به اندازه تمام روزای عمرت سوار هواپیما شدم ظاهرا این مسئله بین مردم جامعه به طور کلی اپیدمیک هست ای خدایی که نسل دایناسور رو منقرض کردی ریشه خالیبندا رو درار

سلااام بر آرتیمان،میگم بابااا بذارید دلشون خوش خوشان باشه که،اینا دچار بیماری روانی خود بزرگبینی هستن،
***
میگم من الآن از کره ی ماه دارم بهتون کامنت میدم تا چند روز دیگه هم داریم به مریخ سفر میکنیم،آهااا راستی مامانم اینا هم کالیفورنیا زندگی میکنن،خخخخ،خخخخ،خخخخ،خخخخ،خخخخ
میسی از پست بسیااااار مفیدت،خدافسی

منم چند سالی بود که خلبان بودم یکی کنارم نشسته بود تو چاه های هوایی میفتادیم خیلی حال میداد. یاااادش بخیر. خخخ ولی کلا رویابافی حال میده ها. حالا خداییش ماشین که نه ولی من داییم خدا رحمتش کنه موتورش رو میداد من سوار میشدم البته خودش یا پسرش پشت سرم مینشستن و تو مسیرهای مستقیم موتورسواری میکردم. یه کاواساکی صد داشت. یااادش بخیر دیگه کسی موتورشُ نمیده سوار شیم. البته دیگه دلُ دماغشم نیست. خخخ خوش بااااشید.

سلام، من تا حدودی با نظر شما موافقم که بعضی از دوستان ما در توهم به سر میبرند. البته این توهم در بعضی از دوستان جسمی حرکتی هم وجود داره که به طور مثال آنها معتقدند ما خاستگاران مهندس و یا دکتر داریم که به آنها جواب رد دادیم.
یک توهم دیگه هم در بعضی از دوستان نابینای ما وجود داره که آنها هم معتقدند ما میتونیم به راحتی روی پای خودمون بایستیم در حالی که مشاهده میکنیم آنها تا در مغازه هم نمیتوانند بروند.
من از بدو تولد نابینا بودم و همچنان هستم، ولی کارهایی را انجام میدادم که تصورش برای شما شاید مشکل باشد. به طور مثال دوچرخه سواری که به تنهایی انجام میدادم و حتی با بچه های کوچه مان مسابقه میدادم فقط یک بار سرم شکست. حرفهای دیگری هم دارم که در کامنت بعدی خدمتتون عرض میکنم.

درود بر هادی عزیز گفتم که در همه اقشار این طور افراد وجود دارن بله بعضی از دوستان هم توهم استقلال دارن از نظر اون ها استقلال یعنی این که آژانس بیاد دنبالت و مثل یه بسته پستی جا به جات کنه نه جانم استقلال یعنی عصای سفید و درباره این که گفتی دچرخه سواری میکردی زیاد چیز عجیبی نیست چون به هر حال تو کوچه و خیابون خودتون را کاملا میشناختی و میتونستی این کار جالب را انجام بدی خوشحالم که هستی

دیدگاهتان را بنویسید