خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

همکاری شما گامی بسوی آینده نابینایان

سلامی به گرمی هوای این روزا به هم محله ای های محترم. یکی از دوستان من که دانشجوی رشته طراحی صنعتیست در رابطه با طراحی محصولی برای مسیر یابی نابینایان در ساختمان های عمومی تحقیق میکند در جهت تکمیل اطلاعات خود سوالاتی را در اختیار من قرار داد تا تحقیقات ایشان کامل گردد. بخونید و توی کامنت های همین پست جواب بدید.
1. به ترتیب از کدام حواس بیشتر برای مسیریابی استفاده می کنید؟
2. چه احساسی در استفاده از عصا دارید؟
3. چه عواملی در ساختمان،در مسیریابی شما بیشترین تاثیر را دارد؟(به عنوان مثال:بافت سطح دیوار،انعکاس صدا و …)
4. نظر شما در رابطه با سیستم آموزشی مدارس استثنایی که در آن تحصیل کرده اید چیست؟
5. چه باز خوردی از جامعه در رابطه با نابینایی خود دریافت می کنید؟

۱۷ دیدگاه دربارهٔ «همکاری شما گامی بسوی آینده نابینایان»

سارا جان از بچه های توحیدخونه ای؟
ای کاش زودتر میزدین این پست رو…تا امروز همدیگه رو میدیدیم، تو دانشگاه…حالا اگه خواستی، شماره منو از زهرا بگیر…تا باهم قراری داشته باشیم….من دو سه سالیه که با این بچه ها در ارتباطم….شاید بتونم کمکت کنم…اینطوری نمیشه کار کرد دختر…تو باید با بچه ها از نزدیک ارتباط برقرار کنی….با یه نفر و دو نفرم نه!!!! شاید ببینیم هما…خوش باشی….

سلام و درود به همه منظور خاصی ندارم هزاران تحقیق و وسائل ناکار آمد فقط در حد تحقیق و گذراندن این دوره ها درباره ما وجود داره که تو دانشگاه ها فقط در حد حرف داره خاک میخوره بره یکیش رو برداره بده نمره اش رو بگیره برای ما هم خدا بزرگه ایام به کام

سلام دوست عزیز.من نمره این درسو سه سال پیش گرفتم.در حال حاضر فقط به دلیل اینکه تحقیقاتم نتیجه بخش باشه و کار مفیدی انجام بدم کار رو ادامه میدم.امیدوارم بتونم با همراهی شما به نتیجه مطلوب برسم.اگه مایل باشید میتونید درباره رشته طراحی صنعتی مطالعه کنید.تو این رشته فقط تحقیق انجام نمیدن بلکه باید نتیجه تحقیقات یه محصول کاربردی باشه

سلام بر زهرا خانم عزیزم و سارا خانمی گرامی
با امید موفقیت شما و کاربردی بودن طرحتون …..
۱. اتکا به دید کمم به علاوه حس شنوایی.
۲. احساس استقلال و کلا حس خوبی دارم.
۳. نور مناسب سالن به علاوه تضاد رنگ درب ها با دیوار و همچنین مهمه که توی ساختمون اگهع اداری باشه وسط سالن گلدون گل نذاشته باشند …..
۴. بحث خیلی کلیی هست ولی نظر مساعدی دارم در کل.
۵. افراد مختلف با فرهنگ ها و سطح تحصیلات و جایگاه های مختلف باز خورد های مختلفی دارند گاهی مثبت گاهی منفی گاهی دل سوزانه گاهی تحسین کننده گاهی …. گاهی …. گاهی ….
۶.

سلام دوست عزیز ممنونم که به سوال ها پاسخ دادی.
در رابطه با سوال سیستم آموزش مدارس استثنایی،سیستم آموزشی چقدر مهارت زندگی با شرایطتون را یاد میداد؟
درمورد سوال بازخورد جامعه:بین گاهی خوب گاهی بد کدومشون قوی تر بوده؟چه حسی از کمک و رفتار مردم نسبت به خودت داشتی؟

سلام به زهرای عزیزم و دوست محترمش. واستون آرزوی موفقیت روز افزون دارم. پاسخای من به این شرحن:
اصولا از حس شنوایی.
۲- عاشقشم. بهترین حس دنیا رو بهم میده. ی دوست واقعی.
۳: سطوح خیلی بهم کمک میکنه شاید باورتون نشه ولی بعضی اوقات همین دست اندازها میتونن ی نشونه خوب باشن. البته اون دسته ای که تغییر نمیکنن.
من دوران خوبی رو توی مدرسه داشتم اما از نظر سیستم آموزشی خیلی رضایت نداشتم.
۵- تا الان که خداروشکر بازخورد بدی نگرفتم. اگرم بوده اینقدر لذت استقلال واسم شیرین و خوشایند بوده که بهش توجهی نکردم و یادم نمونده.
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم. شاد زی

خب میدونید در واقع اون طوری که باید روی استقلال و مهارتامون کار میشد نشد. مثلا من به شخصه ۸سال توی مدرسه استثنایی درس خوندم یعنی تا سن ۱۳ ۱۴سالگی,ولی چیزایی که ی دختر عادی توی این سن به عنوان مهارت زندگی بلده رو من بلد نبودم بعدشم با ی عالمه مشکل برای مستقل شدنم رو به رو بودم چون توی این دوره ای که من توی مدرسه استثنایی بودم خونواده من توجیه نشده بودند که من هیچ فرقی با ی فرد معمولی نباید داشته باشم برای زندگی کردن.

سلام بیشتر از باقیمانده حس بینایی و بعد لامسه و سپس شنوایی استفاده میکنم. تضاد رنگها و نحوه تابش نور خیلی برام مهمه اگه تو ساختمان پله های همرنگ با سطح ساختمان وجود داشته باشه بزرگترین مشکل رو باهاش دارم. اصلا بطور کلی با پله مشکل دارم. با شیشه سکوریت و جاهایی که سایه روشنه مثل جایی که سایه درخت روی زمین نقش ایجاد کرده هم مشکل دارم. از عصا استفاده کردن خیلی احساس امنیت میکنم.واکنش مردم به نابیناییم بستگی به نوع شخصیت افراد داره. احساس من به واکنش مردم بیشتر به افکار خودم بستگی داره. اگه خودم رو مود منفی فکر کردن و اعصاب خوردی باشم از کاه کوه میسازم و بد اندیش میشم. از نظام آموزش استثنایی راضی نیستم چون معلممون خیلی بهمون جهتیابی یاد نمیداد و یه بار هم که به نابینا مطلق های کلاس عصا داد وقتی من ازش عصا خواستم گفت تو که میبینی نیاز به عصا نداری. اگه همون روزی که قلم تافل دادند دستمون عصا رو هم داده بودند هم خودمون و هم خانواده هامون خیلی راحتتر باهاش کنار می اومدیم.

دیدگاهتان را بنویسید