خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود نوار قصه ی موش کوچولو و داستان کوتاه پیتر و گرگ. مدیر محترم کتابخانه ی رودکی. توقع ما از شما بیش از اینهاست.

درود بر شما دوستان عزیز.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
خب من بالاخره تونستم نوار قصه ای که پریسا میخواست رو پیدا کنم.
حالا چطوری‌شو الآن میگم.
من یادم بود که قبلاً یعنی وقتی ده سالم بود، نوار قصه ی هوشی کوچولو رو از رودکی گرفته بودم و گوش کرده بودم.
این شد که امروز رفتم رودکی و به همین بهانه، گفتم بذار یه سؤالی بکنیم ببینیم بازم غیر از این نوار قصه، چیزهای دیگه ای هم دارن اینا یا نه.
این شد که رفتم قسمت نوارخونه و سؤال کردم که میتونم لیستی از آرشیو کودکتون داشته باشم یا نه.
خانمی که اونجا بود گفت که اگر همه ی آرشیو کودک رو لیست‌شو بخوای، باید بری هفت هزار تومن بدی، سی دی فهرست ما رو که به صورت اکسل در آوردیم رو بخری و توش هرچی میخوای رو پیدا کنی.
یعنی من باید میرفتم اون سی دی رو میگرفتم، میومدم خونه، از توی اون فهرست هرچی میخواستم رو پیدا میکردم، دوباره میرفتم اونجا و میگرفتم. من حاضرم شرط ببندم که در خوشبینانه ترین حالت، تعداد کل کتب کودکان و نونهالان اونجا به صد عنوان هم نمیرسه. حتی شک دارم به پنجاه عنوان هم برسه.
یعنی ایشون که هیچ کاری از صبح که میان اونجا تا ساعت چهار که میخوان برن به جز پاسخگویی به امثال من که شاید در روز ده نفر هم به عنوان مراجع به اونجا نباشیم ندارن، نمی‌تونست بشینه پنج دقیقه برای من وقت بذاره و چهل پنجاهتا اسم رو که اتفاقاً دسته بندی شده و آماده جلوی چشمش توی کامپیوترش بود رو بخونه. مطمئنم که بیشتر از پنج دقیقه تازه اگر طول بکشه نمیشد.
ولی من باید میرفتم لیست میخریدم میرفتم خونه و دوباره یه روز دیگه میومدم و نوارهایی که میخواستم رو میگرفتم.
فقط میخوام جهت اطلاعات عمومیم بدونم فیش حقوقی این خانم چه قدره که انقدر زحمت میکشه صبح تا شب اونجا.
گفتم بذار لا اقل دست خالی نریم، این شد که اسم نوار رو گفتم و ایشون هم زد و پیداش کرد.
گفتم: این یه نوار قصه هست. منم دنبال کتاب قصه نیستم. دنبال نوار قصه های این شکلی هستم. اینها رو هم نمیتونی برام اسماشونو بگی یعنی؟
دیگه دید اوضاع خراب شد، یه هفت هشت تا اسم گفت. گفتم خب حالا چه قدرشو میدید بهم؟ گفت باید سری سری ببری گوش کنی بیاری یه سری دیگه ببری.
گفتم اصلاً من حاضرم داوطلب اینا رو براتون دیجیتال کنم.
گفت که اینا دیجیتال شده هستن.
ذوق مرگ شدم و گفتم که خب بهتر، سی دیشون رو میشه بهم بدید؟
گفت چهار عنوان میتونم بهت بدم.
گفتم باشه بدید.
خب کارتم چند سالی بود که تمدید نشده بود، این شد که چهار هزار تومن دادم کارتمو تمدید کرد. تا اینجاش منطقی بود.
ولی قصه از اونجا شروع شد که یه دفعه گفت باید دو تومن پول سی دی رو هم بدی.
حالا ما هی حساب میکنیم میبینیم سوپر مارکت که سی دی رو از همه جا گرونتر میده، سی دی خام رو هفتصد تومن حساب میکنه. این دو تومن یعنی چی اونوقت؟
البته اینو تو دلم از خودم پرسیدم. گفتم الآن چیزی بگم فکر میکنه لنگ دو تومن شدم.
خلاصه چهارتا نوار قصه زد رو سی دی و گذاشت توی این پاکت کاغذیها که ده دقیقه بعد تیکه پاره میشن داد دست ما.
منم کلی تشکر و قدردانی کردم و سرمو انداختم پایین و اومدم بیرون.
جناب آقای دکتر خَوانینزاده ی گرامی. مدیر محترم مؤسسه ی ریحانه یا همون رودکی. همنوع عزیز:
1: اینجا تا قبل از خصوصی شدنش از این خبرا نبود. فقط یه حق عضویت سالی هزار تومن میگرفتن کلی هم قربون صدقمون میرفتن. والله.
2: شما باید سایتی داشته باشی و کل لیست کتب بریل و صوتی و دار و ندارتو بذاری روش همه ببینن نه این که هفت تومن از ملت بگیری تازه فهرستت رو بهشون قالب کنی.
3: اون مسئولی که نشوندی توی اون اتاق، حقوق میگیره به من جواب بده. اگر اینطور نیست شرح وظایف ایشون رو شفاف بگین ما هم بدونیم.
4: یه سی دی چرا دو هزار تومن آیا؟ پول چیشو میگیرید؟ کتابو یکی دیگه نوشته، یکی دیگه منتشر کرده، کپی رایتش مال یکی دیگه هست؟ شما این وسط پول چی رو گرفتی الآن؟
خدمات کامپیوتری هم بری بگی برات سی دی بزنه دو تومن ازت نمیگیره. خب امتحان کنید ضرر نداره که.
5: دو هزار تومن من بدم به شما از گشنگی نمیمیرم. اصلاً پولی نیست که بخواد تأثیری توی زندگی من بذاره. ولی شما که دکان باز کردی، چرا به اون نابینای بدبختی که میشینه چند روز وقت میذاره یه کتاب بریل یا صوتی رو تصحیح میکنه و ایراداتش رو میگیره و آماده ی تکثیر میکنه براتون فقط هجده هزار تومن میدید.
اگر یه نابینا خیلی زرنگ باشه بتونه در ماه پنج یا شش نوار یا کتاب بریل رو تصحیح کنه. به نظر شما با ماهی صد تومن میشه زندگی کرد؟
حالا این پولها رو از بچه ها میگیرید چرا دیگه اسمشو گذاشتید خیریه؟ خب اون خیریه رو بردارید بذارید کاسبی‌تون بی حرفو حدیث باشه که من اینطوری نیام بنویسم.
تازه فهمیدم چرا شما چند ساله سایت راه نمیندازید.
سایت باشه دیگه نون‌تون آجر میشه لابد.

خب بگذریم.
دیگه حالتون چطوره بچه ها.
پریسا بالاخره به هوشی کوچولوت رسیدیهاااا!
بانی خیر هم شدی خلاصه من از خجالت دوستان در بیام حسابی.
اما بریم سراغ نوار قصه.
اسمش هست موش کوچولو، که البته توی نیمه ی دوم لبه ی دومش، یه داستان کوتاه هم به نام پیتر و گرگ داره.
این پیتر و گرگ رو به صورت ارکستر اجرا کردن. یعنی هر ساز نقش یه حیوونو بازی کرده. خلاصه ایده ی جالبیه.
این کار، محصول کانون پرورش فکری کودکان هست.
شما میتونید این نوار قصه رو با حجم تقریبی بیست و هفت مگابایت از اینجا دانلود کنید.
خب دیگه به سلامتی اگه بلایی سرم اومد حلالم کنید.
تا پست بعد، مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود

۲۹ دیدگاه دربارهٔ «دانلود نوار قصه ی موش کوچولو و داستان کوتاه پیتر و گرگ. مدیر محترم کتابخانه ی رودکی. توقع ما از شما بیش از اینهاست.»

سلام
ممنون واقعا شما به خاطر ما خودتون را به دردسر انداختید دست شما درد نکنه من هم برای این افرادی که به نام ما ولی به کام خودشون اونجا حقوق میگیرند متاسفم وای از شدت عصبانیت نفهمیدم چی نوشتم من را ببخشید دست شما درد نکنه

سلام به خانم کاظمیان.
خواهش میکنم من دارم کاری رو که شروع کردم تا آخرین لحظه و توانم ادامه میدم که به نتیجه برسونم.
امثال این دوستان هم نمیتونن مانعی برای من باشن.
اینها رو فقط گفتم که بچه ها بدونن اونجا داره چی میگذره.
ممنون از حضورتون.
موفق باشید.

سلااام به شهروز قصه گو! چطوری خوبی؟
ای بابا! ولش کن! این که چیزی نیست. اون همه از ما خوردن. بذار اینا هم بخورن.
چرا میری رودکی برو حسینیه ارشاد. اونا مرتب کتاب کودک و نوجوان ظبت میکنن. از رودکی خیلی بیشتر دارن. حالا فوقش ده بیست تومن حق عضویت میگیرن. به جاش هر کتابی بخوای، سی دیشو بهت میدن. دیگه بابت سی دی پولی نمیگیرن. اگه یه چرتکه بندازی میبینی خیلی منصفانه تره.

سلام به همگی.
وای خداجون اینجا رووو!
آخجون ممنونم شهروز خیلی خیلی خیلی زیاد!.
بعد از هفته ای که من موفق شدم کمی تا قسمتی درست و حسابی تر توی محله یعنی توی پست های محله بچرخم ببین چه خوش می گذره بهم! شکلک بشکن و بالا بنداز و بالا پایین رفتن و مچ و باقی بخش های جفت دست ها رو… عه چیزه. یعنی چیز ببخشید خوب خوب اهم اهم ای بابا از دست این سرفه دیگه چیکار کنیم دیگه اهم…
رودکی. خیلی پیش بود. نمی دونم چند سال پیش بود که واسه کتاب خوندن به هر دری دستم می رسید می زدم. بچه های اطراف و اکناف بهم گفتن اگر عضو بشم اوضاع مطالعاتیم کمی فقط کمی بهتر میشه. صبح بود که زنگ زدم واسه شروع اقدام به عضویت ولی چشمتون روز بد یعنی گوشتون روز بد نشنوه. ۱خانمه اونجا بود من نمی دونم سر صبحی چه بلایی بهش زده بود که احتمالا خیال می کرد من اون بلاهه بودم. برخوردش حسابی بد بود که بماند، در جواب پرسش من گفت باید حتما دانشجو باشی واسه عضو شدن خانم! گفتم ببخشید من دانشجو نیستم یعنی درسم تموم شده تکلیفم چیه؟ دقیقا یادم نیست از چه کلامی استفاده کرد پس عین جمله رو نمیگم که در امانت کلام خیانت نکرده باشم ولی مقصودشون تا جایی که من خاطرم هست این بود که حرف رو۱بار زدم دیگه. باید دانشجو باشی تا بشه عضو بشی. درضمن، باید۱۰۰۰تومن پست کنی تا لیست کتاب ها برات بیاد.
پرسیدم نمیشه حساب بدید این۱۰۰۰تومن رو واریز کنم؟ آخه خداییش زشته من۱۰۰۰تومن بذارم توی پاکت پست کنم که! گفتن این جملات همانا و تراوشات خشم طرف مربوطه همانا. البته نه اینکه هوار بزنه و به فحشم بکشه، نه. ولی حسابی به این اعتراضم معترض شد.
دردسرتون ندم. از همون زمان خیر این عضویت مبارک رو خوردم و دیگه سراغش نرفتم. ولی فقط همین اندازه بگم که… بیخیال. در خانه اگر کس است، ۱حرف بس است.
ما که بسیار بیش و بیش و بیشتر از۱حرف گفتیم و گفتیم. مدتها گفتیم. بار ها گفتیم. سال ها گفتیم.
و این در باره تمام نهاد هایی که به حرف و گفتار برای ما هستن و به خاطر ما هستن صدق می کنه.
برای ما! به خاطر ما! !!!
ممنونم شهروز و معذرت می خوام که به خاطر قصه های من و ما اذیت شدی.
ایام به کام خودت و ایام به کام همه اهل محله.

سلام پریسا.
دیگه داستان برخورد نامناسب مسئولین مراکز به اصطلاح حمایتی معلولین یه داستان کهنه و تمام نشدنیه.
البته توی همین رودکی توی قسمت کتابخونه ی بریلش واقعاً افراد شریفی کار میکنن که من سالها میشناسمشون و در کل با بقیه ی کارکنهای اونجا فرق دارن.
بالاخره استثناء هم باید یه وقتایی پیدا بشه دیگه.
خوشحالم که بالاخره به نوار قصه ای که میخواستی رسیدی.
ایام به کام خخخ.

سلام. واقعا خیلی برام عجیبه. آره این خانم فروغی کم و بیش بد اخلاق شده. پیر شده دیگه چه میشه کرد. ولی اصلا همچین چیزی نداریم. دانشآموزم میتونه عضو بشه. هیچ فرقی نداره. فقط برای گرفتن سی دی باید دانشآموز باشی. تازه اونم ازت مدرک نمیخوان. اگه بلد باشی کلک بزنی میتونی سی دی هم بگیری.
به نظر من دوباره امتحان کن. ارزششو داره. کتابخونه غنی ایه.

سلام
من پارسال عضو رودکی شدم و مبلغ ۵هزار تومان براشون به همراه کارت ملی و از این جور چیزها فرستادم
ولی لیست کتابها را که می‌خواستم یک خانم مهربانی بود که برام رو سیدی ریخت و فرستاد
من هم از توش دو تا کتاب پیدا کردم و اونها سیدیهاش را برام فرستادند
قرار بودکه ۵هزار تومان دیگه بدم که هنوز ندادم
ولی راست می‌گید چرا رو سایت این موسسه نباید لیست کتابها باشد
اگه از توی این لیست کتابی خواستید براتون پیدا می‌کنم البته اگر گم نکرده باشم چون خیلی بی‌نظمم
از قصه‌هاتون هم ممنون

سلام به خانم شیبانی.
اونا حق ندارن لیستشونو بفروشن.
لیست باید رایگان و به آسانترین شکل ممکن که همون سایت باشه به دست همه ی نابینایان ایران و حتی ایرانیهای خارج از کشور هم برسه.
این دیگه نوبره که لیستشونو میفروشن.
ممنون از حضورت.
موفق باشی.

پنج شش سال پیش من ایده سایت رو مطرح کردم ولی کو گوش شنوا
اصلاً مثل این که خیلی از اداره ها نمیخوان با تکنولوژی همراه بشن
واقعاً که مسخره است.
دوستم رفته پیش استادش گفته: من نابینام اگه فایل تحقیق رو که گفتید لزوماً دستی بنویسید تایپ کنم برام راحت تره می پذیرید که استاد گفته: من این چیزا سرم نمیشه به دوستت املا کن اون بنویسه با خط خودش برام بیار.
یا یکی دیگه از دوستام هم به استادش گفته بود استاد فایل تحقیق رو که گفته بودید تایپی باشه میشه براتون ایمیل کنم برام سخته از اون طرف شهر بیام دانشگاه که استادشون گفته: من این چیزا سرم نمیشه پرینت بگیر بده دستم من از نامه نگاری خوشم میاد.
حالا اینم وضع ماست ده دوازده ساله که میشه رودکی سایتی داشته باشه یا حتی کتاب خونه های گویای دیگه یا سایت یا وبلاگ داشته باشند و فقط اسم کتب رو اون جا منتشر کنند این کار علاوه بر سهولت جست و جو باعث میشه از دوباره کاری هم جلوگیری بشه.
برای کسانی که نمی دونند میگم که اطلاع رسانی رودکی یا همون ریحانه برای کتاب های جدیدش از طریق تلفن انجام میشه تلفنی که نه امکان جست و جوی درست داره و نه میشه راحت کتاب مورد نظر رو سفارش داد.
آی گفتی که سر درد دل من هم باز شد.

سلام حسین.
تو پنج شش سال پیش گفتی، من و امیر همین پارسال طرحشو دادیم بهشون.
حتی گفتیم حاضریم سایتشونو خودمون اداره کنیم.
ولی خب دیگه چه میشه گفت!
میگم وقت کردی از امکانات اسکایپت استفاده کن.
پیغام دادم بهتهاااا!

خب دیگه این هم یه چیز جدیده.
البته هزینه ی پست ارسال کتب تا اونجا که من یادمه رایگان بوده.
ولی هزینه ی ارسال مدارکو خداییش دیگه نمیدونم.
البته منطقیه که این هزینه رو خود کسی که میخواد عضو بشه باید بده.
ولی اگر از شما برای ارسال کتابشون بابت پست پول گرفتن دیگه نمیدونم چی باید بگم.

دوباره سلام. حالا که اینجور شد. یه پست میزنم و همه فهرستها رو میزارم تو سایت. باشد که عبرتی بگیرند. فقط وایسید تا فهرست ۹۳ هم بیاد.
باالبته طابع قوانین کتابخانههای عمومی هست. نه وجود کملطفیهایی که هست، من پیشنهاد میکنم عضو بشید. ارزششو داره. هیچ محدودیتی نداره جز در مورد سی دی که فقط دانشجوها میتونن بگیرن.

خب اینم یه نقص دیگه.
اگه سیدی فقط مال دانشجوهاست باید رایگان باشه.
وقتی محدود به گروه خاصی میکنن یعنی این که دارن از اون گروه حمایت ویژه میکنن که رایگان بودن هم یکی از همون حمایتهای ویژه هست.
اگر هم که دارن پول میگیرن حق ندارن بگن فقط به دانشجوها میدیم.
هرکی پول میده و هزینه میکنه حق داره از این امکان استفاده کنه.

البته منفی و مثبت همه جا هست. همه جا. اون بنده خدا نمی دونم کی بودن. نمی دونم چرا اون روز عصبانی بودن و نمی دونم چرا این مدلی بودن ولی همون طور که گفتم ماجرا مال یادم نیست چند سال پیشه. اون زمان هنوز کتاب های نواری زیاد بود. بیخیال من که بیخیالش شدم و هنوز بعد از چند سال همچنان بیخیالشم. کاش دیگه از این مدل داستان ها واسه بچه های ما پیش نیاد!.
میگم شهروز حالا که اینطوریه و این یکی پیدا شد میشه من واسه بعدی هاش نق بزنم؟ مثلا لیلیلیلی حوضک. یا آهوی گردن دراز. یا کرم شبتاب. یا دزد بیحیا. یا آآآآییی جناب جارو تشریف آوردن نزول اجلال فرمودن روی فرق سرممم! پیش از قش کردن، ایام به کااام.

سلام
من کامنتها رو نخوندم نمیدونم کس دیگه ای حرفی که میخوام بزنم رو زده یا نه ولی به امید این که نزدن حرفمو میگم: یکی از دوستانم خواست چندتا کتاب براش بگیرم چون خودش فقط چهارتا میتونست بگیره منم با عضویت خودم که پنجتا میدن و عضویت خواهرم هم چهارتا نهتا کتاب رو سفارش دادم”به قول شما اون چهار تومان حق عضویت که طوری نیست حرفی نداره” اما وقتی هشت تومان حق عضویت رو ریختم و هشت تومان دیگه رو هم ریختم که مثلا اگه بقیش موند بمونه و اونو ذخیره داشته باشم که بعد دوباره هی نخوام برم بانک فیش رو هم دو هزار تومان دادم برام فکس کردن تا اینجا هجده هزار برای نه عنوان کتاب دادم وقتی برام بعد از ده یا پانزده روز فرستادن دیدم دی وی دیشون خراب بود و یکی دیگش فایلهای ناقص داشت. خب زنگ زدم و همینو گفتم میگن باید برامون دوباره پست کنی که ما مطمئن بشیم و اگر واقعا خراب بود برات دوباره میزنیم. اگرم اینجا کار داد دوباره همونو برات میفرستیم حالا میمونه که برم پستشون کنم که اینجا اداره پستمون از دو جهان آزاده و برای هر پستی کمتر از ده هزار نمیگیره به هرجایی هم شکایت میکنیم کسی جوابگو نیست.
راستی نه عنوان کتاب رو هم برام نفرستادن و گفتن پولت کم بوده و فقط هشتاشو فرستاده بودن منم ساده و خیلی راحت از همه چی گذشتم و تصمیم دارم دیگه ازشون هیچی نگیرم.
باز خوبه شما نه هزینه پست میدید نه دوبار هزینه فکس که یه بار درخواست کتابا باشه یه بار هم فیش واریزی.

سلام به خانم شفیعی.
جالبه که ما همه ی این مشکلات رو توی جلسه ای که من و امیر سرمدی تقریباً ده ماه پیش با مدیر اونجا داشتیم مطرح کردیم.
ایشون خودش هم از این مشکلات خبر داشت.
منتها مشکل اینجاست که اینا درد رو میدونن و هیچ کاری نمیکنن.
اگر نمیدونستن میگفتیم خب از روی نا آگاهیه.
کتابهاشون هم اکثراً بیرون از رودکی توی بچه ها پخش شده. دیگه خیلی کتابی نیست که اونا داشته باشن و بچه ها نداشته باشن.
منم اگر به خاطر این نوار قصه ها نبود ده سال دیگه هم نمیرفتم اونجا.
همون چند سال پیش که اونجا داشت خصوصی میشد، یادمه که معلمهای نابینای ما میگفتن که اینجا خصوصی بشه افتضاح میشه و ما الآن میبینیم که حرفشون درست بوده.
واقعاً زمانی که دولتی بودن خدماتشون و برخوردشون با الآن قابل مقایسه نبود.
ممنون از حضورتون.
موفق باشید.

سلام آقا شهروز گرامی و تشکر از زحمات با ارزش شما
یادمه نواری داشتم از همین کانون پرورش فکری به اسم قصه طوقی که طرف دومش هم بابا برفی بود. بابا برفی رو پیدا کردم تو اینترنت ولی طوقی رو نه. اگر داشتید ممنون میشم زحمتش رو بکشید.

دیدگاهتان را بنویسید