خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

در ششم مرداد ساده برای خودت می نویسم

تو تنها کسی هستی که هرچی خرجت کنم، وظیفه ی من میدونی و بهم جرئت نمیدی منت بذارم سرت.

تو تنها کسی هستی که اگه باهام آشتی باشی واسم ی لذت داره و اگه باهام قهر هم باشی بازم واسم ی لذت دیگه داره.

با هیچ کس غیر از تو نمیشه شام رو پیتزا خورد.

با هیچ کس غیر از تو نمیشه از جوجه رنگی ها گفت.

تا حالا کسی غیر از تو خلوتم رو طوری به هم نزده که از این کارش لذت ببرم.

کسی غیر از تو نسبت به من اینطوری بی اهمیت نیست.

هیچ کس غیر تو نیست که وقتی باهاش باشم باهام باشه و وقتی باهاش نباشم عین خیالش هم نباشه.

کسی غیر از تو نیست که وادارم کنه احساساتش رو از توی حرکات و رفتار و زبون و گریه هاش به زور بیرون بکشم.

کسی غیر از تو نیست که بدقول و دوست داشتنی باشه.

هیچ کس مث تو نمیتونه این همه باهام باشه و از ازدواج حرف نزنه.

هیچ کس مث تو نمیتونه از ته دل دوستم داشته باشه ولی وقتی ازش میپرسم بگه نمیدونم.

فقط خودتی که من هرچی داشته باشم میخوام مال تو باشه.

فقط تویی اونی که اگه بذاره بره بهش حق میدم و خودمو مقصر میدونم.

فقط تویی که اگه حتی عشقم بهت یک طرفه باشه بازم لذت می برم.

فقط تویی که اعتیاد و وابستگی مضر و مخرب بهت واسم ی داروی دوست‌داشتنی می‌مونه.

فقط تویی که حرف های کتاب های روانشناسی و مشاور ها رو واسم از قز قز آب‌سرد‌کن کم‌ارزش‌تر میکنی.

فقط خودتی که میتونی با ی آره یا نه، منو تا سرحد مرگ برسونی.

فقط تویی اونی که اگه قهر کنم خودم باید آشتی کنم و اگه قهر کنی بازم خودم باید آشتی کنم.

فقط تویی اون که مغرور بودن رو بلد نیست ولی ذاتا مغروره.

فقط تویی که کتاب رو از پیتزا بیشتر دوست داری.

تنها با تو میتونم خیلی صمیمی باشم ولی جرئت نکنم بوست کنم.

فقط تویی که هر وقت دلت بخواد، آقاشو میذاری اول اسمم و هر وقت نخواد، نه.

به هیچ کس غیر از تو نمیشه زنگ زد و حتی از اینکه گوشی برداشته نمیشه خوشحال شد.

۱۹ دیدگاه دربارهٔ «در ششم مرداد ساده برای خودت می نویسم»

داری میشی مجتبی سابق که هیچ قانونی نمی تونه جلوی قلمشو بگیره.
همونی که قانون براش فرای قانون هاست.
ازت خواهشی که دارم به پستا جواب نده بزار هر کی می خواد برداشتی که دوست داره از این متن داشته باشه باهاش بمونه.
من نمیخوام بگم عاشق شدی.
چون نوشتت از عشق نبود.
فقط خودت می دونی سرچشمش چیه.
مرسی

سلام. آره عشق خوبه. شیرینه. آرامشبخشه و…
اما،
از عشق عبور کنیم.نه این که عشق پست است و نباید به پستی گرایید. نه این که عشق آلوده است و ما را آلوده میکند. نه این که عشق خودباختگی است و اگر به آن بپردازیم حقیر میشویم. نه این که عشق ما را از خود دور میکند. کاملا برعکس. باید از عشق عبور کنیم. تا خودمان باشیم. عشق با ما کاری میکند که اشتباههای گذشته و خلأها و کمبودها و نقاط ضعفمان را بشناسیم و آنها را برطرف کنیم. عشق با ما کاری میکند که بزرگ بشویم و به کمال برسیم. اما به شرط این که بعد از آن که خودمان را در آن غرق کردیم و فراموش کردیم. توقف کنیم و به آنچه هستیم که نیستیم خیره شویم و از آنجا از عشق بگریزیم و از راه دیگری به سوی خودمان برویم. بجنگیم و بجنگیم تا خودمان را پیدا کنیم. نه آن خود که پیش از عشق و با عشق بودیم. آن خودی که عشق آن را ساخته است. و آن همان خود واقعی ما است. آنجا آغاز عشق دیگری است به سوی حقیقت، به سوی ابدیت

دیدگاهتان را بنویسید