خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کتاب صوتی واهمه های بینام و نشان. اثر غلامحسین ساعدی. کتابخانه فاطمه زهرای شهرداری اصفهان

چاپ سوم: سال 1355. 236 صفحه. 97 مگابایت.
درباره نویسنده
غلامحسین ساعدی در 1314 در تبریز به دنیا آمد. پدربزرگ مادری او از مشروطه خواهان تبریز بود و خانواده ی پدری-اش در دستگاه ولیعهد (مظفرالدین شاه) شغل و مقامی داشتند. ولی پدرش یک کارمند ساده بود و اوضاع مالی آن ها چندان به راه نبود. ساعدی در زمان کودکی اشغال آذربایجان توسط قوای نظامی روسیه را تجربه کرد که در زمان جنگ جهانی پیش آمد و پس از آن زمانی که حزب دموکرات آذربایجان قدرت را در تبریز به مدت یک سال به دست گرفت، ساعدی دانش آموز دبستان بود و بعدها از آن سالی که کتاب های درسی به زبان ترکی بودند بارها یاد کرد. او در این دوران با کتاب و مطالعه آشنا شد و شروع کرد به خواندن ادبیات و نیز نشریات مختلف.
سال های اوج گرفتن فعالیت نهضت ملی مقارن بود با دوران دبیرستان و او در این سال ها نوشتن در نشریات و ففعالیت های سیاسی را آغاز کرد و به شدت ادامه داد . او مسئولیت انتشار روزنامه های “فریاد”، “صعود” و “جوانان آذربایجان” را داشت که در تبریز چاپ می شدند و همچنین در روزنامه ی “دانش آموز” چاپ تهران نیز می نوشت. در نتیجه ی این فعالیت ها، پس از کودتای 28مرداد دو ماه مخفی شد و در شهریور 32 دستگیری و مدت کوتاهی زندان را تجربه کرد. این دوره ها برای ساعدی همراه بود با مطالعه ی زیاد و آموختن و آغاز راهی که او را به چهره ی مهمی در ادبیات ایران تبدیل کرد.
پس از پایان دبیرستان، ساعدی رشته ی پزشکی را برای ادامه ی تحصیل انتخاب کرد و دانشگاه تبریز. دوران دانشجویی در تبریز همراه بود با ادامه ی فعالیت های سیاسی و رهبری جنبش های دانشجویی و آشنایی و دوستی با افرادی چون صمد بهرنگی. و همچنین نوشتن داستان های کوتاه از جمله “شکایت” و “غیوران شب” و نمایش نامه ی “سایه های شب”. او در این دوران کتاب “شب نشینی باشکوه” را در تبریز منتشر کرد که مجموعه داستان کوتاه بود و نمایش نامه ی “کلاته گل” را نیز به صورت مخفی در تهران به چاپ رساند.
در سال 1341 ساعدی برای گذراندن خدمت سربازی به تهران رفت و تا زمان حضورش در ایران در این شهر ماندگار شد. در تهران به برادر کوچکش علی اکبر ملحق شد که او نیز پزشکی می خواند و از ابتدا بهم نزدیک بودند و صمیمی. احمد شاملو نیز برای مدتی با آن ها زندگی می کرد. برادران ساعدی در سال 1342 مطب شبانه روزی شان در خیابان دلگشا را افتتاح کردند که محل زندگی شان نیز شد. مطب دلگشا برای سالیان سال محلی شد برای رفت و آمد دوستان فراوان غلامحسین که از فعالان سیاسی و ادیبان آن روز بودند مانند صمد بهرنگی، جلال آل احمد، جواد مجابی و… . ساعدی رشته-ی پزشکی را با طی کردن دوره ی تخصص در روانپزشکی و کار در بیمارستان روزبه ادامه داد. او دو کتاب در زمینه ی پزشکی ترجمه کرده و چند مقاله نیز نوشته است.
دهه ی چهل برای ساعدی سال های اوج گرفتن بود. او در این دهه به آذربایجان و جنوب ایران سفر کرد و تک نگاری نوشت و نمایش نامه برای لال بازی (پانتومیم) و ترجمه کرد و چند کتاب مشهورش از جمله “عزاداران بیل”، “واهمه های بی نام ونشان” ، “آی با کلاه، ای بی کلاه” و “توپ” چاپ شد و چند نمایش نامه اش از جمله چوب به دست های ورزیل اجرا شدو فیلم-نامه ی گاوش را داریوش مهرجویی ساخت و … همچنین ساعدی به همراه جلال آل احمد، رضا براهنی و سیروس طاهباز ،برای رفع سانسور از اهل قلم و مطبوعات با دولت وقت(هویدا) مذاکره کرد و در تشکیل کانون نویسندگان مشارکت داشت.
اوایل دهه ی پنجاه نیز ساعدی فعالیت هایش را ادامه داد و از جمله مجله ی ادبی الفبا را درآورد که با همکاری نویسندگان معتبر آن دوران و نشرامیرکبیر چاپ می شد و تا شماره ی شش نیز منتشر شد. اما در سال 1353 او برای نوشتن یک تک نگاری به لاسگرد در اطراف سمنان سفر کرد. ساعدی می خواست راجع به شهرک های نوبنیاد تحقیق کند و بنویسد که توسط ساواک دستگیر شد و به زندان قزل قلعه و سپس اوین منتقل شد. او یک سال را در سلول انفرادی در زندان اوین گذراند و تحت شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت. البته در زندان نیز بیکار ننشست و رمان “تاتار خندان” را نوشت. شرط آزادی اش یک مصاحبه ی تلوزیونی و اعترافاتی بود که از او خواسته بودند که ابتدا پذیرفت ولی در حین مصاحبه گفت که ترجیح می داده در بهشت زهرا باشد تا در آن جا و برنامه دیگر ادامه نیافته بود. در نهایت با تلاش های سیمین دانشور از زندان آزاد شد. البته به جای مصاحبه ی تلوزیونی، مصاحبه ای جعلی در روزنامه ی کیهان چاپ شد که او پس از آزادی اش از آن باخبر شد و بسیار آزرده اش کرد. احمد شاملو ساعدی را پس از زندان به این گونه توصیف می کند: «آنچه از ساعدی، زندان شاه را ترک گفت جنازه ی نیم جانی بیشتر نبود. ساعدی با آن خلاقیت جوشان پس از شکنجه های جسمی و بیشتر روحی زندان اوین، دیگر مطلقا زندگی نکرد. آهسته آهسته در خود تپید و تپید تا مرد. ساعدی برای ادامه ی کارش نیاز به روحیات خود داشت و آنها این روحیات را از او گرفتند. درختی دارد می بالد و شما می آیید و آن را اره می-کنید. شما با این کار، در نیروی بالندگی او دست نبرده اید، بلکه خیلی ساده «او را کشته اید»، اگر این قتل عمد انجام نمی شد، هیچ چیز نمی توانست جلوی بالیدن آن را بگیرد. وقتی نابود شد، البته دیگر نمی بالد، و رژیم شاه، ساعدی را خیلی ساده نابود کرد».
از سال 1354 و مدتی پس از آزادی از زندان باز هم ساعدی فعالیتش را ادامه داد. کتاب هایی مانند “عاقبت قلم-فرسایی(2نمایش نامه)” ، “گور وگهواره(مجموعه ی داستان)” را چاپ کرد و الفبا را ادامه داد و کتاب هایی هم نوشت که چاپ نشدند و برخی پس از مرگش به انتشار رسید مانند فیلم نامه ی “عافیتگاه” و رمان “غریبه در شهر”. ترجمه ی برخی از آثارش به روسی، انگلیسی و آلمانی و نیز سخنرانی در شب های شعر انجمن گوته تحت عنوان “شبه هنرمند” از رویدادهای مهم این دوران در کارنامه ی ساعدی است.
سال 1357 ساعدی با دعوت انجمن قلم آمریکا به این کشور سفر کرد که حاصلش چند سخنرانی و چند قرار داد با ناشران برای ترجمه ی آثارش بود. زمستان 57 ساعدی به ایران بازگشت و شروع به فعالیت گسترده ی سیاسی کرد. او در این دوران و پس از پیروزی انقلاب، مقالات فراوان سیاسی اجتماعی در روزنامه های کیهان، اطلاعات، آیندگان و تهران مصور نوشت. سال های 58 و 59 چند نمایشنامه و داستان از او در مجلاتی چون کتاب جمعه، آرش، آدینه، دنیای سخن و کتاب به نگار چاپ شد و داستان ها و نمایش نامه هایی نوشت که هنوز به چاپ نرسیده است و البته چندی نیز ناتمام و بدون عنوان برجای مانده.
ساعدی از اواخر سال 1360 تا 1364 که فوت کرد در پاریس بود. در این مدت او مجله ی الفبا را در پاریس پی گرفت و تعدادی نمایش نامه و فیلم نامه نوشت از جمله فیلم نامه ی “مولوروس کبیر” بر اساس داستان “خانه باید تمیز باشد”، با همکاری داریوش مهرجویی. ساعدی در پاریس حال و روز خوشی نداشت و افسرده بود. غلامحسین ساعدی هم یکی از چهره هایی است که در گورستان “پرلاشز” پاریس دفن شده است.

واهمه های بینام و نشان مجموعه شش داستان کوتاه است به نام های: دو برادر, سعادت نامه, گدا, خاکستر نشینها, تب, و داستان بلند آرامش در حضور دیگران.
بخشی از داستان دو برادر را از
این لینک
می توانید دانلود کنید.
کل فایل های صوتی کتاب هم از طریق
این لینک
در اختیار شما است.
با ما در تماس باشید: frz.ketab@gmail.com
تلفن: 03133373136