خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

طوفان ذهنی کش‌لقمه ای، ده مرداد

درود خوب دوس دارم از همه چی و همه جا بنویسم. چیه مگه؟! میخوام خودمو رو کنم. چیه مگه؟ نگا داره؟!

این کاری که اینجا میکنم شاید بشه اسمشو گذاشت طوفان ذهنی از نوع کش‌لقمه. یعنی طوفانی که علیرغم اینکه باید کوتاه باشه، بلنده!

اولش بریم تو کار آمار شب روشن که معلوم نیست چطوری اینقدر زیاد نشون میده. بالاخره آدمه دیگه. کنجکاو میشه. منم گاهی عادت دارم ی کمی بلند بلند فکر میکنم. یکی از فکرامم اینه که چطوری اینقدر آمار سایت‌شون زده بالا. نه که بحث حسادت باشه ها، میدونید کمترین چیزی که من اصن بهش اهمیت نمیدم همین آماره. تا جایی که آمار‌گیر اصلی محله که خیلی هم آمارو زیاد نشون میداد برداشتم ولی در کل ی سری احتمالات در مورد آمار سایت شب روشن به ذهنم خطور کرد که ترجیح میدم نگم چون در مورد مسائل فنی‌شون مطمئن نیستم. سایت با تو که جدیدا اومده و فعالیت‌شون هم حدودا بد نیست اینقدر آمارش کم؟ و شب روشن که فعالیتش عمومیتر هست آمارش اینقدر بالا؟ عجیبه! به هر حال، مهم قلب های ماست. قلب های دوغ که فایده ندارند. نمک دارند واسه فشار خون خوب نیستند. هرچی که هست، امیدوارم سایت شب روشن همیشه پایدار بمونه و بچه هاش موفق باشند.

خوب. بعدش برم سراغ ی دیکشنری اندروید انگلیسی به فارسی که با تاک‌بک سازگار باشه. نمیدونم شما چیزی خوب سراغ دارید یا خیر. آخه من پیدا کردم شاید خوب کار نکنه و قولش رو به یکی دادم. اگه کسی داشت، بهم بگه.

بعدشم بریم سراغ یتیم شدن سایت طی یک هفته ی آینده! بعله. شهروز خان قراره بره به بلاد نیمه‌کفر و خوب امیدوارم دچار و سه‌چار اعمال خاک‌بر‌سری نشه که اگه بشه، خودش میدونه و من و تو و ی نخودچی‌خوران خوب گوشکنی! شهروز به مدت هفت هشت ده روز قراره نباشه و منم که میدونید تنبلم. انتظار داشته باشید خورشید‌گرفتگی تا چند روز دیگه شروع میشه و این یعنی نوشته ها، کامنت ها، ایمیل ها و پیام های شما باید صبر کنند تا علف زیر پا‌شون سبز بشه و بعدش که شهروز به وطن برگشت، جواب‌شون بده. خداییش خیلی ظلم بزرگی هست اگه من جای شهروز جواب شما رو ندم و به کارا رسیدگی نکنم. آخه یک سالی میشه که من تقریبا بیخیال محله شدم و 79 و پنج دهم درصد کار ها رو شهروز انجام میده. باقیشم واسه بچه های دیگه میشه که اسم نمیگم چون میترسم اسم‌شون رو از قلم بندازم.

بعدش میریم سراغ چشمه جون که گفته حال و وقت و زندگانی واسه مدیریت گوشکن نداره و استعفای غیر رسمی خودشو تقدیم محله کرده. آخه چشمه جون، تو که چشمه ای، تو که شفتالویی، تو که آلبالویی، من که قوقولی‌قوقو میکنم برات، دردسر می تراشم برات، پست کپی حذف می کنم برات، بذارم برم؟!

دیگه از چی حرف بزنیم؟ از منو پل خواجو که زنده‌یاد، استاد جلال همتی می فرمایند: “سری پل خواجو، یارو وایسادس! کمرش بسکی جنبیدس، پیرنش ور‌قلنبیدس!” بعله. جا‌تون خالی دیشب با یکی از بچه های تیم سپاهان ساعت سه ی نصفه شب، زیر پل کنار چای و باقالا و نسکافه فروشی نشسته بودیم و از هر دری صحبت می کردیم. حتی از در های ریلی که الان می خواهیم اساس‌کشی کنیم و خواستیم سفارش بدیم واسه کمد که میگه خیلی گرون میشه و شاید صرف نظر کنیم. راستی چون میدونستم یکی از عشقک هام هم دیشب خواجو مییاد و بیش از 24 ساعت میشد که هیچی نخورده، قبل از اینکه برم خواجو، واسه خودم ی ساندویچ خریدم خوردم و واسه اون هم ی ساندویچ خریدم و نخوردم. بعله. تا اینجا پیشرفت کردم که کنترلم رو روی مبل و زیر فرش گم نکنم تا دست هر کسی نیفته و بتونم در مواقع لازم، خودمو کنترل کنم و بزنم شبکه دو تا شکمم قار قار نکنه و ساندویچی که حق یکی دیگهست رو قاپ نزنه. عشقکم اومد، ساندویچ رو دادمش خورد و رفت. ای کاش وضع همه خوب بود، ای کاش!

دیگه اینکه اطلاعیه ی استخدامی آموزش و پرورش توی سایت سازمان سنجش زده شده و از همین پنجشنبه ثبت نامش شروع میشه. امیدوارم من ی شانسی بیارم، خودمم تلاش کنم و ی کاره ای بشم توی این هیریویری بیکاری. شما هم برید توی گوگل سازمان سنجش رو بزنید بازش کنید اطلاعیه ی استخدامی رو بخونید. مدرک تحصیلی فوق دیپلم، کارشناسی و یا بالاتر نیاز دارید و کارت پایان خدمت یا معافی.

این سرور سایت و پشتیبانی نگاه روشن پارس و کلا سایت ما چهار ساله که شده قوز بالا قوز. هرجاشو درست میکنیم، ی جاش می‌لنگه! باور کنید ی درخواست پشتیبانی دارم شاید مال چند ماه پیشه. موضوعش هست: “قطعی و کندی سایت”. چندین ماهه که داریم با بچه های فنی این درخواست رو پیگیری می کنیم، بلکم حل بشه. البته خوب هوای ما رو هم داشتند و همیشه ما رو شامل حال تخفیفا‌شون کردند ولی خوب چی بگم که هرچی بگم اگه نگم بهتره.

آهان. راجع به سر نزدنم به خیلی از پست ها هم بگم که انگاری حال ندارم به پست ها سر بزنم یا مثلا صد تا کامنت رو بشینم مث قدیما بخونم. نمیدونم. شاید چون الان اینجا داره بوی نفت مییاد اینجوریم. نمیدونم! خودم امیدوارم خوب میشم!

دیگه بگم ی طرحی کتابخانه ی برلین بهم پیشنهاد کرد که همکاری کنم که منم موافقت کردم و امیدوارم ی اتفاق خوب واسه همه بیفته. مال الان نیست. سازی که داریم میزنیم سه ماه بعد صداش در مییاد!

دیگه چی بنویسم؟ آهان. خیلی ها به تلفنم زنگ می زنید و هنوز بعد از هزار بار که من گفتم فقط دانش‌آموز ها رو تحویل میگیرم، ازم انتظار دارید پاسخگوی بخش امداد‌رایانه یا کمک‌رایانه به صورت شبانه‌روزی باشم که خوب نیستم و همینجا تأسف خودم رو از اینکه خواسته ی بعضی رو اجرا نمی کنم اعلام می کنم.

راستی، ی متن تخصصی عمران رو به اندازه ی ده صفحه ترجمه کردم که امیدوارم چیز خوبی از آب درومده باشه ولی ی چی بگم نخندید. من دیروز چهار پنج صفحه از اون متن کت و کلفت و تخصصی رو ترجمه کردم بعدش فهمیدم که فصلی که باید ترجمه می کردم ی فصل دیگه بوده و کلا دهنم صاف شد. نخند. نخند مسواک گرون شد! کلا همه ی بدنم از بس قیر توی اون متن بود، قیر‌مالی شد رفت پی کارش!

عجیبه روزگار. ی ترجمه هست هرچی واسه رهگذر میفرستم، ایمیل نمیشه که نمیشه. یعنی کلا ایمیل هام قاط زده بعضی از ایمیل هاییم که نمیدونم چه ویژگی ای داشته باشه کلا یا برمیگرده یا نمیره که بخواد برگرده! خخخ. اینم شده ی موضوعی وحشتناک در حد ناامیدی از زندگی و این جنگولک بازی های سوسول‌معابانه.

دیگه اینکه خیلی دوس دارم برگردم به دنیای شاد بازی های کامپیوتری و ی کمی با این دانش‌آموز ها باهم کل کل کنیم و ببریم و ببازیم ولی هم وقتشو زیاد ندارم و هم اینکه این گروه های اسکایپی که من ی زمانی توشون فعال بودم به دلایل مشخص و نامشخصی مسموم شد و ترجیح دادم خاموش بشم. همون آش و کاسه ی همیشگی تهمت و زیر‌آب‌زنی و دعوا و بی‌جنبه‌بازی که کلا توی جامعه ی نابینایی به نسبت بینا ها بیشتره. کلا من فکر میکنم هرکی چشم نداره، چندتا تخته هم کم داره. شاید تعدادی از تخته های عقل آدمیزاد توی چشمه و خودمون نمیدونیم. چه معلوم!

بعدشم اینکه بدرود نمیگم چون شاید هوس کردم برگردم گاهی روزا از این طوفان های کش‌لقمه ای ذهنی تحویل‌تون بدم. همینجوری کوتاه، مفید، پراکنده و قاطی!

فعلا لذت ببرید از زندگی تا بعد بگم چیکار کنید.

۲۱ دیدگاه دربارهٔ «طوفان ذهنی کش‌لقمه ای، ده مرداد»

درود بر شما… همچون همیشه زیبا و دلنشین نوشتین… در موردِ دیکشنری باید بگم نرم افزاری هست به نامِ Fastdic من روی گوشیم دارم بسیار خوب کار می‌کنه… کافیه واژه ی فارسی یا انگلیسی رو در کادرِ ویرایشیِ نرم افزار بنویسین… امکانِ حدس زدنِ واژه ی موردِ نظرِ کاربر رو هم داره… با نرم افزارهای صفحه خوانِ اندرویدم همخونی داره… به عنوانِ مثال شما درونش بنویسین Book بدونِ نیاز به زدنِ کلیدی برای انجامِ ترجمه بلافاصله معنای کتاب… واژگان و ترکیبهای دیگری که با این واژه هست و معانیِ تمامیِ اونها نمایش داده می‌شه… به همین ترتیب اگر واژه ای فارسی بنویسین… زبانِ مبدأ و مقصد رو هم خودش تشخیص می‌ده و نیازی به مشخص کردن نداره… امیدوارم برای دوستتون راهگشا باشه… در موردِ همکاریتون با عزیزانِ کتابخانه ی برلین هم باید بگم خبرِ خوبیه… احتمالا باید برای بهینه سازیِ سایتشون از شما یاری خواسته باشن… مجموعه ی ارزشمندی از کتابها رو گرد آوردن و من خودم بسیار استفاده می کنم از این مجموعه… اگر حدسم درست باشه و قراره طراحیِ جدید برای سایتشون انجام بدین واقعا حرکتِ ارزشمندی خواهد بود… عدمِ نوشته شدنِ نامِ کتابها به فارسی… عدمِ وجودِ نامِ مولف در اغلبِ موارد… عدمِ امکانِ جستجو… مواردی هستن که اگر برطرف بشن حقیقتا کمکِ بزرگی خواهد بود برای نابینایانِ فارسی زبانِ جهان که از این کتابخانه استفاده می کنند…

سلام.
یعنی ما یه مسافرتم از دست تو نباید بریییییم؟
ببین من برم برگردم، بچه ها ازت شکایت داشته باشن، پیاده میام اصفهان، برت میدارم میبرمت بریونی اعظم، سه پرس بریونی ازت میگیرم، ولت میکنم وسط خیابون میرم خخخ.
خلاصه نگی نگفتیهااا!

به نظر من بیداری تو شب کار میده دستت آخرش
خوب بنده خدا آقای حسینی هم احتیاج به استراحت دارند خیلی برای این محله زحمت میکشند امیدوارم وقتی برگشتند با ایده های تازه تر ما را خوشحالتر کنند،
راستی حالا آقای حسینی کجا به سلامتی؟ آخه من خیلی کنجکاو هستم سوقاطی یادتون نره هاااااا!!

سلام
آقای حسینی کجا میرن به سلامتی! شکلک کنجکاوی!

در مورد ویرایش پست ها و کامنت ها نمی دونم میتونم کمک خوبی باشم یا نه؟! به هر حال اگه کمکی از دستم بر بیاد در خدمتم!
البته می دونم که دیگر دوستان هستند، و قطعا صلاحیتشون خیلی بیشتره، ولی اگه کمکی از دستم بربیاد در خدمتم.
در مورد آمار های سایت ها هم اتفاقا چیزی که منم به اونها توجه چندانی نمی کنم همینه! حتی معتقدم آمار بازدید نوشته ها هم ممکنه واقعا بیانگر میزان استقبال مخاطبین نباشه! موفق باشید.

سلام. آی عجب روش باحالیه این روش brainstorming. یعنی هر چی که مثل خوره داره مغزتو میخوره رو توی کاغذ می نویسی و بعدشم یا مچاله ش می کنی یا اینکه پاره ش می کنی و میندازیش تو سطل آشغال یا اگه حال نداشتی بری سمتش و مسیرت نمی خوره به سطل مذکوررر ,اونا رو میدیش به یکی ک مسیرش رو به سمت سطل آشغال منحرف کرده باشه و اون برات بندازتش اونجااا !!! خخخ.
این fastdic که دوستمون گفت خعلی باحاله. من استفاده می کنم و از زندگی لذت می برم. تازه pronunciation هم داره شایدم همه دیکشنری ها دارن من ندید بدیدم. هه. گذشت از ذهنم باید می نوشتم که چققده ذوق زده ام اون تلفظ داره!!!!
ولی ترررجمه هه خیلی یاد غم و غصصصه هام افتادم. اوووووووووه ۵۰ صفحه نه ۴۹ صفحه کتاب مربوط به مبحث بیوشیمی بودش واسه یه آقا دکتری بودش…. خخخ نه بخدا جدی میگم. از این الکی ها هم نبودش . واقعنی دکتر بود ولی بعد از اینکه یک ماه و نیم تموم ی چند فصلی از اون کتابو ترجمه کردم با اون فونت ریز مسخره ش …. اصن دکی نگفت واسه کی واسه چی ترجمه کردی؟؟؟؟؟؟ بهله… اینا پیش میادش!
خخخ عجب مونده بود رو دلم طوفان ذهنیم.ثواب کردین والا. این الان طوفان ذهنی آشفته تری بود که, چون اصلش اینه که آشفته بازار شه …. پس من بهتر رعایتش کردم. هاااهاااااه.
جالب بود. شاد و موفق باشید.

درود! حالا به طوفان ذهن یکی دیگه یا قابلامه: بنگریم، گویند: قاری وجود دارد که آبی است و فقط با قایق در آن میگردند، اخیرا قطعات پیش ساخته ای مانند آرم الله یا قایق وارونه و مار و هر چیزی که بتواند نماد اسلامی داشته باشد را به سقف راهرو های آبی قار نصب میکنند و آن قسمتها را با نصب لامپ نورانی میکنند و بازدید کنندگان را به آنجاها هدایت میکنند و نشان میدهند که این قندیلها با آب نقش بسته است و نشان چی و چی است که اینجا پدیدار شده است، این هم یکی از نشانه های علم انسان خر کردن است که تا نروید و از نزدیک نشنوید باور نمیکنید، ما به سوراخ های بزرگ کوه قار میگوئیم، این بازی ها را در سوراخ علی صدر انجام داده اند، قار یا سوراخ های کوه علی صدر خیلی مهم شده چون سقفش دیدنی است!

درود بر مجتبی عزیز و گل راستش منم به همین موضوع فکر کردم چه طور میشه مدیر یه سایت پست می گذاره بعد کلا شش تا کامنت می خوره تازه از این شش تا چهار تا شون مدیر های خود سایت هستن بعد آمار شون نجومی میشه البته طفلکی ها اصلا آمار واسه اون ها مهم نیست بیشتر پست هاشون هم آهنگ هایی هست که با یه سرچ ساده پیدا میشه تازه فکر کنم تا صد سال دیگه آهنگ جدید از مرتضی پاشایی داشته باشن همش هم می نویسن داغ داغ خخخخخخخخ وای خدا از این که بعضی از دوستان موجبات خنده و شادی ما را فراهم می کنن خیلی مسپوسم این مسپوس تقلیدی بود خخخخخ

مرسی از همه ی کامنت ها و همدلی ها و معرفی برنامه و طنز و شوخی. فقط ی نکته رو بگم که ما با بچه های شب روشن رفیقیم و اگه من ی مطلب فنی مینویسم، به هیچ وجه دلیل نمیشه که خدایی ناکرده مشکلی با بچه های دوست‌داشتنی اون سایت داشته باشم. اول ها فکر می کردم سایت‌شون مطلوب نیست ولی حالا که خوب فکر میکنم میبینم اتفاقا سایت‌شون مطلوب هست ولی رویکرد‌شون با ما فرق میکنه. فقط همین. لذت ببرید از زندگی!

سلااام، ای مجتبی شیطوون، خخخ، هر وقت کم پیدا میشی خیلی خوش مزه میشی، از ترس اینکه ارواح پراکنده نیان بگن پس کجایی، زودتر دلیل میاری، بیخیال بابا بخند!، شاد باش، بیا مث قدیم مدیما تو گروههای اسکایپ یکم بگیم، بخندیم، خدا رو شکر گروه من که هنوز پا برجاست، اما خوب هعععی چه کنیم که گاهی بچه ها تنبل منبل میشن حال نمیدن آدم کنفرانس و این چیزا بذاره بیا خوب با هم حال کنیم، میدونم وقت سیخه، اما اگه دیدی یوقت سیخ نبود بیا، به قله خودت، کنفرانسهای خدا بیامرز را زنده کنیم، بابا تعطیلات رفت یه کنفرانس از گوشکن ندیدیماا! شاد و پر پیدا تر باشی!، چیزه خوش هم باش تا همیشه

سلام! اولا مجتبی جون شرمنده که شاید از کامنت من ناراحت بشی. ولی اومدم نه به عنوان یه شب روشنی که به عنوان یه همنوع یه انتقاد کوچیک کنم. در مورد اینکه نوشته تو درد و دلی بیش نبود شکی نیست.
و این مورد از نوشته تو راجع به آمار سایت کنجکاوی بود هم شکی درش نیست.
اما داداشم این کنجکاوی و سؤال رو میتونستی از بچه ها بپرسی. اونها هم مطمئنا بهت پاسخ میدادند.
من نمیگم کار بچه های شب روشن درست بود یا نه اما چون اینور و اونور تو اسکایپ و جاهای دیگه تهمت زده بودند که شب روشن وبگذر رو دور زده و سعید از این مسأله ناراحت بود. نوشته شما هم گرچه کنجکاوانه بود اما بنزین ریخت رو آتیش و دیدیم که چی شد و شاید کسانی بودند که با گوشکن و شب روشن هم میانه خوبی نداشتند و هدفشون بر هم زدن اتهاد بود.
و از این قضیه استفاده کرده و از آب گلآلود ماهی گرفتند.
امیدوارم مجتبیجان اگه برای هممون سؤالی پیش میاد پیش از آنکه در جای عمومی مثل سایت مطرح کنیم خودمون دنبال پاسخش بگردیم.
باز هم شرمنده اگه ناراحتتون کردم. شاد باشید و شاد زندگی کنید

خخخ چشم نابینا دارای کمبود تخته های عقل میباشد فک کنم میخش رفته اون تو مخ رو خورده خیلی باحال بود ولی جدا از شوخی خدا رو شکر که مث بیناها یه جاهایی هم درکمون بالاست با همه شل بودنای بعضی ازین تخته ها و عقلمون مثل بعضی و البته همون بعضی یا بیشتر و باز بعضی از بیناها توی چشممون نیست و آدما رو به ظاهر یا دوتا اشتباهشون نمیشناسیم نسبت به اونا ولی نبین هایی که باز این طورین دیگه واقعً باید یه فکری به حال خودشون بکنن و اگرم نیستن یه کاری برا حفظ این ویژگی مثبت خودشون
نابینای موفق مثل مردی از آهن تو کوره های اجتماعات سر به فلک کشیده از حاشیه هم نوعانش میفته و صیقل خورده سر افراز و شاد میاد بیرون همینه باید خونسرد و خوش بود

دیدگاهتان را بنویسید