خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

ضرب المثل های رایج میان عوام در مورد نابینایان

به نام پروردگار مهربان.
سلام دوستان.
هدفم از نگارش این پست، پرداختن به موضوعی است که کم و بیش ممکنه با آن مواجه شده باشید. به نظرم  ما باید سعی کنیم که همیشه واقعیات اطرافمان را با منطق پذیرا باشیم و آنچه را که  شخصیتمان را  تحقیر میکند با فرهنگ سازی تغییر دهیم.

یکی از این واقعیات، کاربرد ضرب المثلهایی در باره ی نابینایان میان برخی از عوام است. قبلا از حضور تکتک هم محله ایهای عزیز معذرت میخوام.  همان طور که ذکر شد اگه ما آنها را کتمان  کنیم نمیتوانیم وجود آنها را نادیده بگیریم.

از دوستان بینایی که در محله حضور دارند انتظار میرود در اصلاح این گونه نگرشهای غلط ما را یاری نمایند.
قبل از نوشتن چند ضرب المثل رایج به توضیح واژه ای که ممکن است خیلی حساسیت بر انگیز باشد میپردازم. هرچند دوستان هم محله ای خود کاملا معنا و  مفهوم آن را میدانند.
“کور”: که بیشتر به معنی نابینا به کار رفته، به نظر یک غلط مصطلح  است. معنای “کور” یعنی آنچه دیده نمیشود. مانند نقاط کور: یعنی نقاطی که دیده نمیشود  . به کار گیری این واژه در مورد نابینایان یک  غلط مصطلح رایج است. البته و  اما چند ضرب المثل:
1: در شهر کوران، یک چشم پادشاه است: در تمام مناطق ایران، در جایی کاربرد دارد که در یک مجموعه فردی هنر خاصی داشته باشد.
2: کور کورو میجوره آبگنده گودالو: بیشتر در مناطق اصفهان کاربرد دارد. اشاره به جور بودن افراد هم سنخ.
3: کوری عصاکش کور دگر بود: کاربرد در تمام مناطق ایران. در موردی اطلاق میشود که دو نفر که توانایی در انجام کاری را ندارند، سعی میکنند به یکدیگر کمک کنند.
4: کور که کار ناره مرژنگ مکنه: یعنی کور که کار نداره مژه هاشو میکنه. مورد استعمال در زمانی است که افراد از فرط بیکاری دست به کارهای بیهوده میزنندد.
از این که موجب  اتلاف وقت شما عزیزان شدم، پوزش میطلبم. خیلی خیلی متشکرم.

۳۲ دیدگاه دربارهٔ «ضرب المثل های رایج میان عوام در مورد نابینایان»

درود بر همسایه ی عزیز. آقا ممنون بخاطر ارسال این مطلب، تا حالا کسی چنین ابتکاری بخرج نداده بود.
روزی روزگاری ما نابینایان اصفهان خدمت بزرگی از بزرگان استان و شهر‍مون رسیدیم و از او خواستیم که کمک کرده تا ما بتوانیم در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشیم و در واقع خود تعیین کننده ی سرنوشت خود باشیم. اون آقای بزرگوار هم بیت شعری خواند که مصراع دومش این بود: کوری ببین که عصاکش کور دگر بود.
متاسفانه از این عبارات و ضرب المثلها در فرهنگ ما زیاد است و کاریش هم نمیشه کرد. یا مثلا میگند کور از خدا چی میخواد؟ دو چشم بینا و این در جایی بکار میره که فردی بخواسته و آرزوش رسیده یا قراره برسه. فعلا همین دو مورد یادم بود اگه بیشتر به ذهنم رسید میام.

سلام.
جالبه که شاعری مثل پروین هم البته شاید به علت کمبود امکانات در زمان خودش بیتی چنین داره:
دیدار تیره روزی نابینا
عبرت بس است مردم بینا را
درسته که خانم اعتصامی در این بیت از واژه کور استفاده نکردند ولی به هر صورت تلقی تیره روز به نابینایان خودش کلی موجب فرهنگسازی غلط میشه حتی اگه واقعاً هم این طور باشه که نابینایان تیره روز باشند نباید اون ها رو فقط مایه عبرت دیگران دونست و به هر صورت بدون ارائه راه حل گفت: نابینایان تیره روز هستند عبرت بگیرید و بس پس تکلیف اون نابینایانِ به قول پروین تیره روز چی میشه؟
در هر صورت ممنون از انتشار این مطلب.

با سلام حضور جناب آقای آگاهی ضمن تایید نظرتان باید گفت شاعران و نویسندگان بزرگ خواسته یا ناخواسته مجبورند به زبان مخاطبانشان سخن بگویند البته از فرهیختگان انتظار میرود ضمن تبیین واقعیات به فرهنگ سازی نیز مبادرت ورزند با تشکر

عرض ادب و احترام…
دیدین وقتی راه میری میخوری به یه صندلی میگن مگه کوری؟
خب از وقتی که من با نابیناها نشست و برخواست میکنم خانوادم دیگه این جمله رو بکار نمیبرن…چیزی بهشون نگفتما…خودشون دیگه بکار نمیبرندش…
چون بهر بهانه ای مینشینم و از توانمندیهای این بچه ها هیییی تعریف میکنم و میرم بالا منبر…و اگر کاری داشته باشم که بدونم یه نابینا میتونه انجامش بده از یه بینا کمک نمیگیرم…کار را به نابینا میسپرم…همین باعث یک فرهنگ سازی توی یه خانواده کوچیک شده…
اما توی یک جامعه چطور میشه فرهنگ سازی کرد نمیدونم…

سلام ضمن قدردانی فراوان از دیدگاهتان این احساس همنوع دوستی شما قابل ستایش است همین اقدام به ظاهر کوچک جناب عالی بسیار موثر است چون خانواده عضو بسیار تاثیر گذار جامعه میباشد مجددا از حسن نگرشتان متشکرم

سلام. به موضوع جالب و مهمی اشاره کردید.
اول در مورد کور نظرمو میگم. یه جمله معروف هست که میگن: بفرما و بشین و بتمرگ یکی نیستن. اما به نظر من میتونن یکی باشن و
حتی جاشون عوض بشه. مثلا از اونجا که بین آقایون شوخیهای تندی وجود داره، ممکنه یه پسر به دوستش بگه بتمرگ. و جالب اینجاست که طرف مقابل ناراحت نمیشه و خندش هم میگیره.
از طرف دیگه گاهی پیش میاد که یه نفر به کسی میگه بفرما بیرون. در حالی که منظورش اینه که برو گم شو.
به نظر من اونایی که به ما میگن کور همون هاییَن که جلوی ما بمون میگن روشندل.
پس این که یه کلمه چه معنایی داره چندان مهم نیست. مهم اینه که نگاه طرف مقابل به ما چیه و به چه منظوری یه کلمه یا یه عبارت رو به کار میبره.
با حرفای شما موافقم. اما میدونید که ضرب المثلها معمولا معنای ثانویه دارن و یعنی یا استعاره یا مجازن. و البته بازتاب تفکر و نگرش افراد جامعه ایه که اون ضرب المثل اونجا رواج پیدا میکنه. این مسأله در مورد اقشار دیگه هم هست که من الان حضور ذهن ندارم.
خوب حالا مشخصه که چنین کاربردی از کور ناشی از نگاه افراد به نابیناهاست. بنا بر این. با حذف این ضرب المثلها اتفاق خاصی نمی افته و لازمش اینه که نگاه افراد عادی به نابینایان تغییر کنه و نابینا به عنوان یک انسان که دارای تمام حقوق انسانیه پذیرفته بشه. که موضوع خیلی مفصلیه و تلاش زیاد و همکاری همه یا بیشتر نابیناها رو میطلبه. به جرأت میتونم بگم که با حل شدن این مشکل همه مشکلات نابیناها تو جامعه حل میشه.
ببخشید اگه از حرفهای من ناراحت شدید.

ممنون از پست خوبتون. امیدوارم بیشتر از این پستها داشته باشیم و استقبال بچهها هم از اینجور پستها بیشتر بشه.

رععععد بزرگ از کلمه ی کور خوشش نمیاد
نبین خیلی قشنگتره .
نبین در مقابل ببین .
راستی ببینو نبینو بی خیال از کی تا حالا خاک اصفهون پاک شده . شناااس نومتو میگم .
راستی کردهای غیور هم ی ضرب المثل دارن که میگه :
نبین بزاد و بچه بیاره بچشون نبین میشه . البته دقیقا کنایه از چیه نمیدونم . چون زیاد آشنایی به این زبون ندارم .
راستی امید خان شما نبین مطلقی ؟ بعدنا نبین شدی یا نبین ناخالصی ؟؟؟

سلام. ضمن تشکر از شما به خاطر انتخاب این مطلب. بعضی اوقات افراد از همین ضرب المثل ها جهت اعمال فشار استفاده میکنند و حتی آن ها را در مواردی که کاربرد هم ندارد استفاده میکنند. اگر مقاومت کنی و جواب بدهی طرف یه عذرخواهی صوری میکند. نه اینکه قانع شده باشد بلکه فقط برای فصل قضیه. اگر طرف پررو باشد که باز تکرار میکند. من در یک مورد دهان را باز کردم و هر آنچه شایسته ی او بود گفتم. اما همه جا نمیشود درگیری ایجاد کرد که اتهام هوچیگری هم افزوده خواهد شد. البته بزرگان ادب ما هم از این اشعار دارند که یک نمونه ی آن را جناب آقای آگاهی اشاره فرمودند. یک جا مولوی میگوید: “کور از خلقان طمع دارد ز جهل، من ز تو، کز توست هر دشوار سهل. تو که بینایی ز کورانم مدار، دایرم بر گرد لطفت ای مدار. این استاد در جایی دیگر میفرمایند:”
گر نه بینایان بدندی و شهان, جمله کوران مرده اندی در جهان. نه ز کوران کشت آید نه درود. نه عمارت نه تجارتها و سود
” سعدی، استاد سخن هم در باب دوم گلستان (اگر اشتباه نکنم) حکایت چهل و چهارم میفرمایند:”
آورده اند که فقیهی دختری داشت به غایت زشت به جای زنان رسیده و با وجود جهاز و نعمت کسی در مناکحت او رغبت نمینمود

زشت باشد دیبقى و دیبا

که بود بر عروس نازیبا

فی الجمله بحکم ضرورت عقد نکاحش با ضریری ببستند. آورده اند که حکیمی در آن تاریخ از سر ندیب آمده بود که دیده نابینا روشن همی‌کرد فقیه را گفتند داماد را چرا
علاج نکنی گفت ترسم که بینا شود و دخترم را طلاق دهد شوی زن زشت روی نابینا به.

” خلاصه هرکه رسیده از هنر شاعریش و یا شور عرفانیش سود جسته و از ما نگون بخت تر یافت ننموده است.در تاریخ هم یا به ما ترحم شده (شاهرخ نابینا) یا از نابینایی ما سو استفاده شده (عقیل) البته من یه نگاه اجمالی به فرهنگ دهخدا کردم کور را همان نابینا و اعمی معنا نموده بود. البته استادان حقوق محله بهتر میدانند که قانون گذار هم ما را رها نکرده و در ماده ی ۳۴۷ قانون مدنی ما را مورد الطاف خود قرار داده که مجال بحث در این مقال نیست. نکته ی آخر اینکه، من با یکی از دوستان بحث میکردیم به این نتیجه رسیدیم که افراد بینا هم از واژه ی “کور” متنفرند یعنی به کارگیری این واژه آنها را هم میآزارد.

سلام مطلب پربار جناب عالی مبین مطالعه و تحقیق دقیق شما در این زمینه است جا دارد سعی کنید حاصل این تحقیقات را در جایی گرد آوری فرمایید تا مورد استفاده ی افکار روشن قرار گیرد
از نظر کاملتان که به جرات میبایست عرض کنم از پست خیلی خیلی پر بارتره متشکرم

سلام دوستان. من هم دو ضربالمثل و یک اصطلاح در این راستا به ذهنم اومد که گفتم بد نیست اینجا مطرح کنم
۱. تا کور شود هر آنکه نتواند دید. یعنی هرکه حسوده, کور بشه. یعنی بشه یکی مثل ما. خدایاآآااآآآ ما چقدر بدبختیم.
۲. در شهری که از کور عصا میدزدند, در جستجوی معرفت بودم. این رو تفسیرش رو میذارم به عهده خودتون.
و اما یک اصطلاح: به کوری چشم فلانی. یعنی وقتی در نهایت کینه و کدورت از کسی حرف میزنن, به نوعی آرزو میکنن طرف بشه یکی مثل ما. ای خداآآآآآآآآآ

سلام
من فکر میکنم یک بخشهایی از ادبیات دنیا باید عوض بشه مثلا در امریکا مطرح شده بود که لفظ کاکا سیا از داستانهای قدیمی حذف بشه چون باز هم حالت تحقیر آمیز رو برای اونها در جامعه رواج میده من علاقه ی زیادی به سعدی دارم و با پسر بزرگم داستانهاش رو میخونیم و بهش میگم چون قوانین روانشناسی یا جامعه شناسی که گلستان بر اساس اونها نوشته شده هنوز برقرار هستن برای همین این داستانها پر از واقعیت و درس زندگیه اما در مورد داستانها با هم گفتگو هم میکنیم ی وقتهایی بهش میگم من این بخش رو که گفته من قبول ندارم و دلیلش رو هم میگم یا فردوسی رو خیلی بهش ارادت دارم ولی در یکی از داستانها ش ی مردی از رستم سوال میپرسه رستم هم حسابی مرد رو میزنه! و من برای پسرام میگم من این رفتار رو قبول ندارم در مورد نابینایی در ادبیات بیشتر نابینایی با ناتوانی همراه شده و این میشه پیش داوری و قضاوت در مورد انسانهای متفاوت مثل مقایسه ی میزان تحصیلات دخترا و پسرا تا ۵۰ سال پیش! یادمه وقتی نوجوون بودم همیشه برادر بزرگم میگفت شما خانوما هوشتون به اندازه ی ما نیست ی دانشمند دارین مادام کوری و ی شاعر پروین اعتصامی حالا خودش در دانشگاهی که درس میده میگه مهندسی برق دیگه رشته ی دخترونه ای شده و بیشتر دانشجوهام دخترن وقتی امکانات داشته باشیم دختر و پسر نداره در مورد نابینایی هم همینطوره البته در گذشته هم نابینایان تاثیر گذار مثل رودکی وجود داشتن ولی در خانواده ی من در مورد ضرب المثل ها و شعرها گفتگو میشه و ممکنه بخشیش رو قبول نکنیم کارهای فرهنگی هم بیشتر با کتاب یا فیلم نامه درست میشه که فکر میکنم باید خودمون بنویسیم ولی حضور موفق نابینایان در دانشگاهها و مشاغل مختلف یا شبکه های اجتماعی بهترین کار فرهنگیه با تشکر از بی سایه

سلام بر مادر بزرگمهر نگرش شما قابل تحسینه کاملا با شما موافقم ما ضمن احترام به افکار گذشتگان نباید به تقلید محض از آنها بپردازیم بلکه آن افکار رو میبایستی مورد نقد منصفانه و واقع بینانه قرار دهیم با تشکر از نظرات عالمانه ات

سلام و تشکر بابت انتشار این پست من نیز چند ضرب المثل به ذهنم رسید گفتم بنویسم
کوری دخترش کمه داماد خشگل هم میخواد:درباره کسی میگویند که توقعش با شرایطش یکسان نیست یعنی بیش از آنچه هست برای خود انتظار دارد

کور را چه به شبنشینی :درباره کسی هست که گمان میرود قادر به انجام کاری نباشد

کور داند و کاسته اش :در زمانی به کار میرود که کسی بخواهد بدونه کمک کسی کاری را به تنهایی انجام دهد

درود! استاد جون خیلی باحال بود، اما من باور ندارم که این مطالب را خودت نوشته باشی، عزیزم راستش را بگو ببینیم اینها را از کجا کپی کردی؟ و چرا منبعش را ننوشتی؟ دوستت دارم عزیزم، راستی خانم اگه ما بخواهیم تا آخر عمر مجرد بمانیم کجا میتونیم آشپزی یاد بگیریم؟ این جمله از کیست و کجا اتفاق افتاده است؟ کور را چه به شبنشینی؟ این یعنی چه؟، گره کوری یعنی چه؟، کور از خدا چی میخواست؟ دو چشم بینا: این یعنی چه؟!

سلام ببخشید که من دیر رسیدم چون که در مسافرت بودم پست بسیار جالب و لازمی بود به دلیل این که ما تقریباً هر روز با این ضربلمثلها سر و کار داریم ضرب مثلی هم هست که میگویند تا کور یراق کند جنگ تمامست در مواردی بکار برده میشود که فردی برای انجام کاری بیش از اندازه معطل کند. و ضربل مثلی هست که میگویند حیا تو چشمست که کور ندارد.موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید