خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

از اینکه سایت گوشکن رو وارد بازی های حقوقی کردید ناراحتم

۷۶ دیدگاه دربارهٔ «از اینکه سایت گوشکن رو وارد بازی های حقوقی کردید ناراحتم»

عمو مردکی رو موافق نیستم چون بیشتر شما خانوم ها هستید که عادت به حرف زدن خیلی زیاد دارید. حد اقلش اینه که خانوم های موجود در اقوام من اینطوریند.
در خصوص اینکه چرا موندم، والا منتی سر کسی ندارم. ی مقداری احمق تشریف دارم و تا خودمو که زدم به خواب از خواب نپرونم، احمق بودنم از بین نمیره و اینجا خواهم ماند.
اگه روزی تونستم عاقل بشم، میرم.

احمق که نیستی به هیچ وجه .
ولی در یک خماری مجازی و خیالی به سر میبری .
میترسم درین خماری بی لذت ،خدای نکرده دستت بسوزه و بعد از خواب بپری .
اینجا طعم شیرین لحظه های خوابی زیبا رو میده که در بیداری اصلا با خاطراتش دلخوش نمیشی …..
. علی الخصوص برای تو که روحی سرکش و افکاری لجام گسیخته در سر میپرورانی .

اولا مدیر و بچه های دیگه واینسادن که به حرف من گوش کنن.
ولی ی روزی ی مدیری در دنیای حقیقی کلی به خاطر دبیراش و راحتی اونا قدم برداشت ؛اداره فهمید و مدیرو بازخواست کرد امممما دبیرای بی انصاف حاضر نشدن به اداره برن و از اون مدیر منصف دفاع کنن. و اون مدیرو با دل شکسته تنها گذاشتن .
البته مجتبی هم فعلا عاشق اینجاس و ی عاشق به فکر سودو ضررش نیست .
خانم کاظمیان بذار ی حقیقتیو اینجا بگم ؛آدمای کینه ای الان سوبرداشت میکنن و آدمایی که تعقل میکنن به حرف من نمیخندن ،
تمام افرادی که اینجا و هر دنیای مجازی دیگه ای با جونو دل کار کردن ۵ سال دیگه دچار حسرت میشن و میگن ای کاش این وقتو صرف زندگی حقیقی میکردیم .
من برای شما مهربان سایت و مدیرو کاربراش احترام خاصی قائلم و هدفم ناراحت کردن و بی احترامی به کسی نیست .
جالبه که مخاطبم که مجتبی بود متوجه حرفام شد .
خدارو شکر که عده ای هستن که از شوخیای من به کنه و عمق حرفام پی میبرن .

منم حرف هاتو میفهمم عزیزم
اما دقیقا میخوام بگم از حرف های تو بعضی ها سو استفاده میکنند
به خدا دوستت دارم من با تو تلفنی خیلی صحبت کردم میدونی که خاطرت را خیلی میخوام
نکنه تو منظور من را نفهمیدی؟
من متاسفانه هیچ وقت نمیتونم منظور خودم را بفهمونم این من را ناراحت میکنه
اگر از دست من ناراحت شدی ببخشید جدی میگم!

سلام
من دوباره و سه باره این پست را خوندم
خیلی ناراحت شدم البته که باید باتو هماهنگی میشد با این که قول دادم که دیگه کامنت ندم اما نتونستم
مجتبی تو احمق نیستی تو اگر نباشی اصلا دلیل موندن تو خودم نمیبینم
اگر من از طرف خودم میگم اگر کاری باید کرد اگر کاری از دستم بر میاد بگو من هستم
تو چون حسن نیت داری حرف هات به دل پلیس فتا میشینه
باور کن با این که حرف های رعد را قبول دارم که آخرش اگر به ضرر کسی از کاربران بشه ممکنه پشت مدیر را خالی کنند,
اما نه نه! خدا نکنه که ما بخوایم پشت مدیر خوبمون را خالی کنیم همیشه هستیم
باش تا باشیم

درود. اولاً ایول. کارت درسته. این موردو نباید مورد آخر بدونی. از این اتفاقها ممکنه باز هم بیفته, ولی دلیلی برا کشیدن کنار نیست. به هر حال امیدوارم یه چارچوبی برا مشکلات حقوقی سایت هم تعیین بشه. بهتره که تو هم اینقد نترسی. پلیس فتا هم کار خودشو میکنه. روز به روز باید محکمتر و با تجربه تر بشی. اگه این اتفاقها رو یه امر عادی تلقی کنی, اونوقته که میتونی جا نزنی. اونوقته که خیلی ریلکس دنبال حل مشکلات میگردی. باید آماده ی هر اتفاقی باشی, تا قدرت مواجهه با اونو داشته باشی. من همینجا و از طریق همین کامنت میگم, اگه اشتباهی از طرف من اتفاق افتاد و برا سایت مشکلی پیش اومد, خیلی راحت اطلاعات منو در اختیار پلیس فتا بذار.
مدال هم فراموش نشه. واقعاً قلبم به درد اومد. خدا قلب بدخواهان این محله رو به درد بیاره.

منم کامنت علی آقا را لایک میکنم. در همین شرایط هست که میشه آبدیده شد و خستگیناپذیر. امیدوارم که کسی از این پست دچار هیجان و احساسات نشه که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و اوضاع آرومه. چند نفر با هم مشکلی دارند، حالا یه نشونی هم از این سایت دادند که آقا یه فردی یه کامنتی با اسم و رسم جعلی در این سایت گذاشته، خب حالا یه تماسی گرفته شده و پرسش و پاسخی هم شده، اینکه به منزله هوا رفتن یا زمین خوردن نیست. کسی که مدعی نشده که چرا فلانی در این محله حرفی زده یا چیزی نوشته، ما هم برای همین یه کامنت را حذف کردیم که نشه به وجود مطالبی در اینجا استناد کرد، شخصی که در اینجا کامنت گذاشت و کامنتش حذف شد بعد در گروههای نابینایی همون نظرات رو مطرح کرده و بیشتر استنادات متوجه انتشار آن در آن گروههاست. پس خواهش میکنم که خونسرد متین صبور و شاااااد بااااشید. از رعد هم میخوام که بچهها را از فضای مجازی و سایت و اینترنت و اینا نترسونه که در دنیای حقیقی هم خبری نیست و آسمون همین رنگه. هرچند که نظراتش محترم و قابل تأمل و دلسوزانه هستند.

سلام. ماتم هنوز. من زیاد بلد نیستم یعنی سرم نمیشه. حالا چی میشه؟
ببین مدیر! تو حق داری. خیلی هم داری. ولی… بخواب. خودت رو نپرون. بیدار نشو. بخواب. ببین من اصلا شوخی نمی کنم. اینجا شوخی کردن و مسخره بازی در آوردن خیلی اعصاب خوردکنه. ماجرا کاملا جدی بوده و جمله های من هم کاملا جدیه. این رو می دونی مطمئنم. کاش بخوایی و در این خوابی که گفتی بمونی!.
موفق باشی. هم توی این سایت هم همه جا.

سلام.
امیدوارم بابت آزادی بیانی که توی این سایت وجود داره آخرین تاوانی باشه که میپردازیم.
فکر کنید اگر واقعاً مشخصات اون فرد از آرشیو محله پاک شده بود، شاید الآن دیگه گوشکنی نبود که بتونیم توش پست و کامنت بدیم.
به هر حال من فکر میکنم که بهتره از داخل خودمون شروع کنیم.
این شروع هم میتونه برخورد قاطع با کاربر خاطی خودمون باشه.
منظور آقای صابری هست که با ناهماهنگ عمل کردن خودشون نزدیک بود اتفاق ناخوشایندی رو رقم بزنن.
به هر حال این حق رو به ما بدید که وقتی کسی بدون به رسمیت شناختن ما و ارزش قائل شدن برای ما که امکان اظهار نظرش رو فراهم کردیم چنین اقدامی میکنه، واکنش نشون بدیم و برخورد لازم رو با ایشون داشته باشیم که کمترینش محروم شدن ایشون از انتشار مطلب در این سایت هست.
امیدوارم دیگه از این نوع اقدامات و این تک رویها نبینیم.
فقط وجود آزادی بیان مهم نیست.
فرهنگ استفاده از آزادی بیان هم باید وجود داشته باشه که ظاهراً کمی در این زمینه ما مشکل داریم.
ممنون.

شهروز خان آزادی بیان خخخ ؟؟؟؟
میبینی که اینجا مثل آب خوردن به آدم میگن مسخره بازی در میاری . اولا که در حرفای من ی مطلب دیگه هم وجود داشت ولی برای افرادی که پر از کینه هستند قابل درک نیست .
عمو حسین با اینکه با نظر من مخالفه ولی محترمانه بر خورد میکنه و پی به نیکخواهی و دلسوزی من هم برده .
پس شهروز هنوز توی این محله نوع برخورد با آزادی بیان درک نشده . و ی عده یاد نگرفتن احترام گذاشتنو .
همینجا بگم که اگه دفعه بعد ببینم ی عده پارو از گلیمشون فراتر میذارن مثل خودشون البته از نوع مودبانش باهاشون برخورد میکنم .

سلام سلام
اینجا چه خبره؟ ضمن لایک کردن حرف های آقای کریمی به رعد عزیزم با شهامت تمام میگم بمون تا ما هم دلگرم بشیم لایک آقای کریمی هزاراااان بار
ولی تو را خدا اینقدر کاما نذار
به خدا n v d همه را میخونه خوب تکراری میشه خسته میشیم آخه ازت خواهش میکنم
من هیچ وقت اینقدر صمیمانه خواهش نکرده بودم.

درود. شهروز جونم. عزیز دلم. هر کاری که میدونید درسته انجام بدید و هیچ چیزی رو هم لحاظ نکنید. فقط بدون تا زمانی که اینجا یه تشکل رسمی نباشه, تا وقتی که یه قانون محکم و شفافی نداشته باشه, افتادن این قبیل اتفاقها دور از ذهن نیست. کلاً من از حقوقدانا مثل سگ میترسم. باور کنید جدی میگم.
اگه اینجا رسمی بشه اگه قوانین درست و درمونی داشته باشیم حد اقل از این مشکلات نه که پیش نمیاد کمتر پیش میاد. به هر حال این هم یه نوع از بیکاری هست دیگه. بیکاریه حقوقی. چرا بعضیا از علمشون درر جهت تخریب یه مجموعه استفاده میکنند? من نمیدونم. فراموش نکنیم که همین تجربیاته که میتونه محله رو رشد بده. من یه سؤال جدی دارم. چرا آخه باید کسی که با فیلترشکن کامنت میده کامنتش منتشر بشه. در این مورد, مجتبی باید مشاوره ی لازمو به ویرایشگرا بده. اگه با دید باز به موضوعات نگاه بشه جلو خیلی از مشکلات تا حد زیادی گرفته میشه. گوش کن همیشه هست و هیچ کس هم هیچ غلطی نمیتونه بکنه.

سلام
چی بگم
نمیدونم!
خب یکی از قوانین سایت هم این بود که کامنت هایی که با عناوین ناشناس هستند، منتشر نشند!
حالا چه طور شده اون کامنت منتشر شد و بعدشم باعث درد سر شد نمیدونم!
یکی از دلایلی که اینجا را دوست دارم، اینه که مدیریت سایت صادقانه مواردی که من نوعی کاربر خوبه در جریان باشم را اطلاع میدند!
امیدوارم دیگه از اینطور مشکلات پیش نیاد!
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.
اصلا این که گفتم چه ربطی داشت. نمیدونم.
ولی جداً سعی میکنم شخصا خودم بیشتر از این مدیر خودم باشم که خدای نکرده موجب درست شدن درد سر نَشَم.
همگی موفق باشید.

من فکر نمیکنم این پست زده شده که بقیه بیان توی کامنتاش با هم تصفیه حساب شخصی کنن.
اینو محکم دارم به رعد و پریسا میگم.
نمیخوام در مورد این مسأله از هیچ کدومتون توی این پست کامنتی ببینم.
رعد من با حرفت که پشت مدیرا آخرش خالی میشه موافقم.
همین الآنش ببین که خیلیها از بغل این سایت و مجتبیه به جایی رسیدن که سایت واسه خودشون زدن و برو بیا پیدا کردن.
ولی هیچ سراغی از اینجا نمیگیرن اگر هم بگیرن چراغ خاموشن.
فقط وقتایی که لازمه کمی کارهایی که توی سایتشون میکنن رو بازتاب بدن میان اینجا و یه اطلاعیه میزنن و اطلاع رسانی میکنن.
البته همینم خوبه چون لا اقل با این کارشون خودشون اقرار میکنن که هنوز سایت ما بزرگترین سایت نابینایان ایرانه.
ولی در مورد احترام و این که کسی بهت بی احترامی کرده نمیگم اتفاق نیفتاده.
ولی اگر هم افتاده، شاید مقصر اولش خودت بودی که با نفر اول برخورد لازم رو نداشتی که نفر دوم چنین اجازه ای به خودش داده.
پس هر وقت خواستیم دنبال مقصر در موضوعی بگردیم بهتره از خودمون شروع کنیم.
در جواب علی کریمی هم بگم که ما نمیشینیم یکی یکی آیپی کامنت چک کنیم که فیلتر شکن هست یا نه بعد منتشر کنیم.
اونقدر بیکار نشدیم هنوز. در مورد انجمن شدن هم باید بگم که مطمئن باش اگر قرار باشه انجمن بشیم، خیلی از پستهایی که قبلاً زده شده و بچه ها راحت از دولت و مجلس و مسئولین انتقاد کردن رو باید حذف کنیم و از این به بعد هم نباید خیلی مطالب رو منتشر کنیم.
انجمن شدن یعنی محدودیت در بیان نه توسعه ی آزادی بیان.
وگرنه به اندازه ی کافی اینجا پتانسیل داره و همین الآنش دو برابر تمام انجمنهای نابینایی توی ایران فعال هستیم و ادعا دارم که مفیدتر بودیم.
یه بار دیگه تقاضا میکنم که از انتشار کامنتهای احساسی در این پست لطف کنید و خودداری نمایید.

شهروز این مطلبو دارم در جواب شما میگم . گاهی اوقات اونقدر رفتارها و دشمنیا بچگانه بود که در حد خودم نمیدید که جواب بدم . در ضمن اون اوایل مجتبی منو به سکوت دعوت کرد .
الانم هم در پی تصفیه حساب شخصی نیستم . وقتی شما به عنوان مدیر به فردی که احترامو یاد نگرفته تذکری نمیدید ،و خود افراد احترام خودشونو نگه نمیدارن و منو به جرم نکرده بارها و بارها مورد خشم قرار میدن خب منم ی جا صبرم تموم میشه .
جناب حسینی اصلا قضاوت عادلانه ای ندارید .
سکوت منو و محترم بودنه منو علت توهین دوباره و دوباره ی افراد گذاشتی .
خیلی جالبه.

خدا کنه اینجا مشکلی پیش نیاد. بالاخره، شاید این پست رو به خاطر این حاشیه های کامنت‌دونیش بردارم. خواستم کامنتها رو ببندم گفتند نبند. توهین به شعور کاربر هستش. منم نبستم. الان واسه اینکه به کسی بی احترامی نشه، کلا شاید پست رو حذف کنم.
مهمتر از همه، این بود که دقت داشته باشید اینجا نباید حاشیه های حقوقی پیدا کنه و باید به کار خودش که خدمت رسانی به نابینا های محرومتر هست ادامه بده. سنگ انداختن جلوی چرخ های قطار محله، یعنی سنگ انداختن جلوی آگاهی خیلی از نابینایانی که دل به این محله خوش کردند.
اینجا باید اگه کسی رو مدیر خطاب میکنید، طرف رو همه جا مدیر بدونید نه هرجا به نفع شما بود من مدیر باشم هرجا نشد نون به نرخ روز بخورید. همین.
دوستون دارم ی دنیا
خوش باشید و شاد!

سلام خب اولش خواستم بنویسم عجب ولی خب از بس نوشتم عجب گمانم الآن دیگه تعجبم هم نمیاد پس حرفی برای گفتن ندارم یعنی دارم ولی الآن حرف زدنم نمیاد ….
می گم شما کیبورد یاد گرفتید آیا؟ آبلیمو عسل چی تا حالا خوردید؟ از سرعت اینترنتتون راضی هستید؟ آقای علی رضا الآن بچه دارند آیا یعنی اصلا عروسی شون رفتید اون شبی؟

لطفا برش ندار مدیر من که گفتم دیگه هیچی نمیگم. بذار بمونه. این خیلی مهمه که بقیه داستان این پست رو بدونن و شاید کسی باشه که به هر دلیلی از زمان انتشار این پست نیومده باشه محله و ندیده باشدش. این نباید تکرار بشه و یکی از راه های پیشگیری تکرار مجددش اینه که همه این پست رو بخونن و بدونن چی شده.

سلام بر همگی. میخوام بگم حرف مجتبی کاملا منطقیه شکایت اون فرد اصلا درست به نظر نمی رسه. نهایت می تونست به صورت خصوصی به مدیر اطلاع بده. این جور افرادی که تا تقی به توقی می خوره میرن سراغ شکایت، خودشون از اولین ناقضین آزادی بیانن، چرا که حس می کنن منطقشون ضعیفه و نمی تونن از خودشون دفاع کنن، من مجتبی باشم طرفو بلاک می کنم و جلوی انتشار پستهاشو می گیرم، جای اون فرد هم باشم فورا همینجا یه پست می زنم و از این که تند رفتم و محله را بیخود به درد سر انداختم معذرت میخوام شجاعت یعنی همین. قبول اشتباه با کمال شهامت.

به قول نمی دونم کی ها، چشمت بی بلا. توی خودت قاط یا قات نباش. میگم ما۱زمانی توی محله۱غلطگیر داشتیم نمی دونم چی شد رفتش. اگر بود الان می گفت قاطه یا قاته. هرچی هست الان این نباش مدیر.
من از قانون چیزی سرم نمیشه و نمی دونم اتفاقی که افتاد چه قدر بد بوده و آیا اثر منفی داشته یا نه. ولی اگر درست فهمیده باشم خطر گذشته و امیدوارم درست فهمیده باشم. واسه بار بی نهایت میگم. اینجا رو خیلی دوست دارم خیلی.
آهان ایناهاش این وکیل محله اینجاست بگیریدش توضیحات رو راست و ریست کنه بانو کجایی دیگه توی کامنت دونی نیستی!
مدیر بیخیال این هم می گذره.

سلام بر پریسا خانمی
وکیل رو ولش کن ولی بانو می گه خیالتون راحت خدا رو شکر مساله ای نبوده یعنی مساله ای ایجاد نمی کنه …..
می گم نه خودت خیلی تو کامنت دونی ها هستی جدیدا شکلک گوشی داریه دیگه نه آیا؟ خداییش دلم برای این مدل محله بودن تنگ شده بود اصلا امشب روحم یه کم هوا خورد ….

یه عالمه نوشتم و نوشتم و نوشتم همین که دکمه فرستادن دیدگاه را زدم گفت سبا نت یعنی که شارژم تموم شد منم گفتم زهر مااار آخه حالا چه وقت تموم شدنت بود خلاصه تا اومدیم شارژ مجدد بگیریم دیر شد و دیگه حوصلهش نیست که از نو بنویسم تازه نمیتونم همونها را بنویسم. یعنی دیگه یادم نمیاد. فقط خواستم بگم که اتحاد واقعی اینه که ما همهجا باهم باشیم. در عمل با هم متحد باشیم. خواستم بگم که آقای صابری خلافی انجام نداده که این همه بهش حمله میشه و یا اینکه میگید باید تحریمش کرد نباید گذاشت که پست منتشر کند و غیره. اصلا کسی به پست ایشون گیر نداده اعتراضی نکرده شکایتی در کار نبوده که میفرمایید از آزادی بیان در اینجا سوء استفاده کرده. فقط خواسته اون فرد جعلی شناسایی بشه که متهمش کرده که نشر اکاذیب کرده اینم نه تو اینجا بلکه تو گروههای نابینایی چون وقتی که کامنتش را حذف کردیم رفت و تو گروهها منتشر کرد.آهان این را هم نوشته بودم که اگه من جای پلیس فتا بودم به بعضیا گیر میدادم که آقا چرا از ما لولو خورخوره درست میکنید ما که اختیار نداریم که سایتی را ببندیم یا منحل کنیم ما طبق قانون عمل میکنیم و پرونده تشکیل میدهیم و به دادگاه میفرستیم پس چرا بیخودی مردم را از ما میترسونید. دیگه اینکه گفته بودم که اصلا چه بسا نیازی به انتشار این پست نبود و اتفاقا شاید پلیس به همین کار گیر بده که آقا ما یه سؤال از شما کردیم و داریم تحقیقات میکنیم چرا شما تو بوق کردید تا به تحقیقات ما لطمه وارد کنید. خلاصه میشد که یه فراخوانی بدید و تو اسکایپ یه جلسه میذاشتیم و تصمیم میگرفتیم که چی کار کنیم. خلاصه بازم میگم که تو همین شرایط و سختیهاست که آبدیده میشیم، فعالیتهای اجتماعی هم همین عواقب را داره فقط باید یاد بگیریم که مواقع بحران چطور با مسائل برخورد کنیم.
دیگه همین دوستتون دارم. موفق باشید.

عمو جون، شما تعصبت رو در مورد رفاقتت با آقای صابری بگذار کنار، که دقیقتر تصمیم بگیری و بنویسی. چیچی رو چیزی نشده؟! به من زنگ زدند، به من استرس وارد شده، اسم سایت گوشکن توی سیستم‌شون به عنوان محل وقوع جرم اینترنتی ثبت شده، بعد میگی هیچی نشده؟! وقتی شما زیر بار نمیرید که آقای صابری باید با من هماهنگ میشد، مسلما این اتفاق رو هیچ می انگاری. به شما که زنگ نزدند، شما رو که سین جیم نکردند، من بودم که از وسط خوابم پریدم و نفهمیدم چطور گوشی رو برداشتم. من بودم که همه ی مسئولیت و استرسش رو به همراه سردردش تحمل کردم. منم که باید هر جایی هر طوری شد پاسخگو باشم نه شما. واسه همینم هست که نشستن کنار گود و گفتن اینکه لنگش کن لنگش کن واستون آسونه.
من اگه نخواسته باشم از پلیس با من تماس گرفته بشه، اگه نخواسته باشم داخل این درگیری ها بشم، باید کیو ببینم؟! میدونی قضیه چیه؟ خریت از من بود که اجازه دادم اون متن، منتشر بشه. اگه من اجازه ی نشرش رو نمی دادم، الان مث بچه ی آدم زندگیمو می کردم نه اینکه جنگ اعصاب داشته باشم که دفعه ی بعدی چه کسی چه وقتی از کجا در چه موردی قراره باهام تماس بگیره. طوری نیست. شما بگو هیچی نشده ولی منم خوب بلدم از این به بعد، چطور جلوی این اتفاقات رو بگیرم. تا وقتم اجازه بده، توی نوشته ها، مو رو از ماست می کشم بیرون. کلا ی محله ی پاستوریزه می سازم که کسی مزد دستمو اینطوری نده.
آیا شما و آقای صابری نبودید که بعد از انتشار همین پستی که دارم توش کامنت میدم، زنگ زدید و سعی کردید منو بترسونید که اگه نوشتهت رو برنداری پلیس می خوردت؟!
من بلدم از این به بعد جلوی سیاسی بازی و سیاسی کاری رو چطوری بگیرم!
من خودم از چهارچوب سایتم عدول کردم.
خودم گفته بودم سیاسی نه، سیاسی منتشر کردم.
تجربه، منو آدم نکرد.
دوباره تجربه رو تجربه کردم.
دوباره ی تکرار تلخ رو تکرار کردم.
دیگه نمی کنم.
اگه آدم باشم، دیگه نمی کنم.

خخخ عمووو ترکیدم از خنده! بلاخره باز مجبور شدید بنویسید!
شکلک همدردی.
بانو خدا شاهده من این روز ها۱کمی گیرم وگرنه گوش کن همچنان محله عزیزم هست و خواهد بود. مشکل گوشی نیست مشکل خودمم. کاش حل بشه! هرچی خدا بخواد.
خدا رو شکر که به شهادت۲تا شاهد معتبر یعنی بانو و عمو مشکلی نیست. در مورد تحریم هیچ نظری ندارم چون به اندازه کافی مطلع نیستم و حق نظر در مورد موضوعی که چیزی ازش نمی دونم رو به خودم نمیدم ولی اینکه باید همه ما حواس جمع تر باشیم رو تأیید می کنم. حسابی هم تأیید می کنم.
بجنبم که باقی محله زیادی در آرامشه.
شاد باشید همگی.

سلام به مجتبای عزیزم، جیگرت رو برم! بیا تو بغلم که خیلی دوستت دارم.
عزیزم! می‌دونم چه حالی بت دست داده، ولی همانطور که برات توضیح دادم اصلا این بحث‌ها و این حرف‌هایی که نوشتی نبود و برداشت بقیه دوستان هم غلط است. یک موضوعی بوده در یک سری ایمیل‌های تهدیدآمیز و اهانت آمیز شخصی و بعد یک گروه اینترنتی، که پلیس به دنبال آن رسیده است به سایت محله!
ولی مجتبی هرچند تو می‌توانستی موضوع را به گونه‌ای دیگر هم مطرح کنی و اینقدر به من و نوشته‌هایم اشاره نکنی و به طور غیر مستقیم دوستان را از نظرات خودت و شرایط آگاه کنی، ولی عزیزم همانطور که قبلا هم در آن ایمیل برایت نوشته بودم و اینجا هم منتشر کرده‌ای، وقتی تو به عنوان یک مدیر مسؤول یک رسانه شناخته می‌شوی، باید متوجه تمامی مسائل حقوقی آن باشی. حالا این رسانه یک وبلاگ ساده باشد یا سایت محله یا یک روزنامه سراسری یا یک شبکه تلویزیونی، فرقی نمی‌کند. یعنی تو از زمانی که وبلاگ یا سایت خودت را تاسیس می‌کنی وارد مسائل حقوقی شده‌ای، و این شامل حال همه کاربراین سایت هم می‌شود و این نیست که با اتفاقات اخیر تو متوجه این مسائل شده باشی و آن را پای من بنویسی.
در روزنامه نگاری همانگونه که ما یک قانون مطبوعات داریم، یک منشور اخلاقی روزنامه نگاری نیز داریم، که در بسیاری از موارد این دو حتی با یکدیگر هم مغایر هستند. مثلا قانون مطبوعات می‌گوید وقتی یک مقام قضایی از مدیر مسؤول رسانه خواست که منبع یک خبر را در اختیار آنها بگذارد، مدیر مسؤول موظف به اطاعت است، ولی منشور اخلاقی می‌گوید که هیچ روزنامه‌نگاری نباید منبع خبر خود را منتشر کند، حالا بعضی‌ها با مقام قضایی همکاری می‌کنند، بعضی‌ها هم همکاری نکرده و حتی سال‌های سال به زندان می‌روند ولی به منشور اخلاقی متعهد می‌مانند.
در هرصورت هم تو و هم دیگر دوستان باید از این قوانین آگاه باشند.
هرچند این پست بیشتر از آنکه به هدف اصلی‌اش برسد، چهره من را تخریب کرده است، ولی باز طرح آن بد نبود، چون گوشزدی شد به دوستان که بدانند همواره قوانین نشر جاری هستند، حتی اگر ما از آنها آگاه نباشیم.
در پایان هم توصیه می‌کنم کمی خیال دوستانت را را حت کن که فکر نکنند اینجا تعطیل می‌شود و قرار است اتفاقی برای سایت بیافتد.
هرزمان هم در هر شکلی به واسطه سایت برایت مشکلی پیش آمد خودم پشتت هستم. مطمئن باش.

مرسی که اظهار لطف داری به من ولی من مسئول چند هزار نوشته بودم. هیچ کودوم واسم دردسر ساز نشد غیر از نوشته ی شما. خاطره ی شب قدر هم دردسر ساز نشد. بعضی ها به علت عدم آشنایی با بافتی که متنم توش نوشته شده بود، دردسر سازش کردند.
قرآن هم شاید از زمان ظهور اسلام تا الان بیش از ۶۰۰ تفسیر مختلف واسش آمده. دیگه متن کوچکولوی من که در مقابل اون همه متن، مورچه هم به حساب نمییاد معلومه که میتونه برداشت های مختلفی ازش بشه.
خلاصه که همانطور که شما از من انتظار داشتی من با هماهنگی خودت پستم را منتشر کنم، منم از شما انتظار داشتم با هماهنگی من اقدام حقوقی بکنی.
یادته وقتی ازت پرسیدم چرا با من هماهنگی نکردی، چی جوابم گفتی؟
شما به من گفتی از بعضی ها شنیدم که مجتبی با عارف خوب نیست.
یعنی بدون اینکه از خودم یک کلمه بپرسی، حرف دیگران در مورد من رو معیار و پایه ی اقداماتت قرار دادی.
پس‌فردا اگه یکی گفت مجتبی فلان کار رو کرده، حتما مث همین حرف که گفتند مجتبی با عارف خوب نیست، باورش میکنی دیگه.
وقتی شما افرادی غیر از من رو معیار ارتباط با من قرار میدی، وقتی به جای اینکه نظرم در مورد خودت رو از خودم بپرسی میری نظر منو از دیگران می پرسی، من چه حرفی میتونم واسه گفتن داشته باشم آیا؟
آیا بهتر نیست که برقصی، شاد باشی و لذت ببری از زندگی؟!

آقای خادمی آیا شما می‌توانید ثابت کنید که من در مورد سایت شما اقدامی حقوقی کرده‌ام؟ یا اینکه اینها همه و همه تصورات خودت است؟ پلیس فتا به دنبال تحقیقات خودش به این سایت رسیده است! به من چه ربطی دارد؟ من این حق را داشتم که به دنبال ایمیل‌های تهدید آمیز شخصی که برایم می‌آمد اقدام کنم و پلیس فتا هم این حق را داشت که تمامی فضای اینترنت را به دنبال آن بگردد. ممکن بود از بقال سر محله هم سؤالی کنند، آیا این نشان دهنده آن است که من از بقال سر محله شکایت کرده‌ام؟
با تمامی احترامی که برایت قائل هستم و همه دوستیمان باید بگویم متاسفانه همانطور که گفته‌ای داری دیگر خاله زنکی برخورد می‌کنی و اصلا سعی نمی‌کنی در مورد موضوع مسؤولانه فکر کنی. شرمنده‌ام، تمامی این برخوردهایی که تا به حال داشتی از مجتبی خادمی که می‌شناختم بسیار بعدی بود، بسیار بعید بود.

درود. من کاری اصلاً به مجتبی ندارم چون آدم زنده وکیل وصی نمیخواد. ولی من به عنوان کسی که از این محله استفاده میکنم خیلی متأسف شدم. این محله متعلق به همه ی ماست پس حق داریم در مورد مشکلاتش موضع گیری کنیم. مجتبی خودش عقل داره شعور داره میدونه چه کار هم بکنه. هیچ نیازی هم به دفاع کردن من نداره. ولی این رو همه بدونید, جایی که پای موجودیت محله در میون باشه من ساکت نمیشینم. حالا طرف کاربر یا مدیر باشه, هیچ فرقی نمیکنه. حد اقل همینکه بتونم اینجا ابراز تأسف خودمو بیان کنم خیلی هست.

مجتبی خودمونیم شمردی ببینی چند بار تو نوشته‌ات نوشتی عارف! خخخخ…. یا دقت کردی همه اینجا فکر می‌کنند من رفتم از تو یا سایتت یا کامنت نویس سایتت شکایت کردم! یا دقت کردی اصلا کسی انگار کامنت‌ها را نمی‌خواند؟!!! یا دقت کردی همه انگار منتظرند یک اتفاقی بیافته بعد بلافاصله سر یکی رو ببرند خیال خودشون رو راحت کنند؟!!!!!
یا اصلا دقت کردی بر عکس همیشه تو این پستت خیلی ساکتی؟ هاهاهاها…

یه حقوقدان میتونه و میدونه کی و کجا و چه جوری از خودش دفاع کنه. اگه یه حقوقدان نتونه از خودش دفاع کنه پس چه طوری میخواد از دیگران دفاع کنه. من که مثل سگ. تأکید میکنم که مثل سگ از حقوقدانا میترسم. عنوان پست اونقد واضح هست که دیگه حرفی باقی نمی مونه. حقوق و سیاست برادر یک دیگه هستند. به هر حال درسته که ما حقوق بلد نیستیم ولی هرگز نمیذاریم این محله که حق ماست از بین بره. البته اینم میدونم که برا هر چیزی یه بهایی باید بپردازی. من حاضرم برا این محله هر بهایی که در توانم باشه بپردازم.
آدم لخت به دنیا میاد و با یه کفن از دنیا هم میره. پس تا هست باید پای ارزشهاش به ایسته.
در ضمن اگه ویرایشگرا صلاح دیدند این کامنت منو حذف یا ویرایش کنند. من نمیدونم شاید تند نوشته باشم. باز هم شرمنده.
من فکر میکنم برا هرر مشکل حقوقی یه راهکار حقوقی هم باشه. به هر حال این اتفاقات مطمئن باشیم که نه تازگی داره و نه کهنه خواهد شد. باید راه برخود با این موارد رو آموخت و تجربه کرد. بهتره که با دید باز به موضوعات بنگریم. واژه ی امیدوارم یک تخیل بیشتر نیست.

نمی دونم موضوع چی بوده نمی تونم قضاوت کنم جز در این مورد که حق مدیر هستش که خبر دار می شدن به هر حال هرگز فکر نمی کنم که پلیس فتا فقط منتظر باشه کسی از کسی شکایت کنه تا کل سایت رو ببنده باور کنید با وجود آدمای شیاد و یا بی فرهنگی که اینترنت رو فقط وسیله ی ارضای حقارتشون می بینن و یا آدمایی که از اعتماد بقیه سواستفاده می کنن نقش پلیس ضروری و از طرفی حضورش یه جورایی احساس امنیت می ده و اگه جایی اتفاقی بیفته و اونا وارد بشن به این معنی نیست که کل اونجا مشکل داره البته حساسیت ما به فرهنگمون بر می گرده که معتقدیم به اصل : پامون به کلانتری نرسیده! ولی خب امروزه انقدر همه چی پیچیده شده که توقع همه چی میره نهایتا” من هنوزم فکر می کنم قبل هر اقدامی کاربرا نباید عجولانه وارد عمل بشن هر خونه بزرگتری داره و بزرگتر محله مدیراشن و این که قبل هر کاری باهاشون کمی مشورت کنیم خیلی لازمه

ممنون آقای خادمی نمی دونم آقای صابری واقعا کدوم بخش حرفام براشون شبهه شده که منظور من ایشون بودن ؟فقط اولین جمله ی من بایشون بر می گرده که گفتم نمی دونم موضوع چی بوده نمی تونم قضاوت کنم جز در این مورد که حق مدیر هستش که خبر دار می شدن
بقیه ش درباره ی اینه که مجتبی ی عزیز ناراحت نباش پلیس همیشه بخاطر مسایل مختلف باید حضور داشته باشه و این خدای نکرده نشونه ی مشکل دار بودن سایت نیست و باعث نگرانی نباید باشه چون همه می دونیم مجتبی و مدیران با چه ظرافت و دقتی و تمام وقت متوجه و مواظب سایت هستن که من شخصا به این ویژگی افتخار می کنم همین اگه صحبتام طوری بود که ازش معنی دیگه برداشت شد صمیمانه عذر می خوام

سلام ترانه عزیز.
خوشحالم باز می بینمت.
کاربر ها در این مورد نمیشه وارد هیچ عملی بشن عزیز من. کاربر ها فقط دلواپس شدن، از عمو حسین و مجتبی شنیدن خطری واسه گوش کن و مدیر هاش نیست و همه چیز امنه، و به هم توصیه کردن به توصیه مدیر توجه کنن و حواسشون بیشتر جمع باشه تا دردسر کمتر باشه.
ترانه! کاش بشه بیشتر باشی! دلم تنگ میشه واسه حضورت.

سلام پریسا جون خیلی از لطفت ممنونم خدا می دونه در حتی کمترین وقتی که پیدا می کنم گوشکن محبوب ترین سایتم رو ازش غافل نمی شم ولی می دونی گاهی هر کاری هم می کنی دیگه واقعا نمیشه ولی نبودن هام همیشه موقتی ان و من تا زنده م گوش کنی باقی می مونم ان شالله

سلام بر مجتبی عزیز،
سال ها پیش وبلاگی تأسیس کردی و با آموزش های فراوان خود بسیاری از نابینایان را خشنود نمودید. در قدم بعدی احساس کردی که وبلاگ نمی تواند پاسخگوی توانایی های شما باشد. پس مبادرت به خرید هاست و تأسیس یک وبسایت نمودید. بعد از گذشت ۲ ۳ سال متوجه این نکته شدی که عده ی زیادی از نابینایان خواهان حضور در این سایت هستند و فعالیت های برخی از نابینایان توانا نیز اینجا زیاد شده است. از آنجایی که سرور سایت شما توان مقابله با این همه فعالیت و توانایی را نداشت شما با هر روشی تصمیم به گرفتن یک سرور مجازی حرفه ای نمودید تا آب تو دل نابینایان همیشه گرامی تکان نخورد.
در قدم آخر نیز برای اینکه نابینایان همیشه گرامی را در پر قو نگه داری سرور را به آمریکا انتقال نمودید.
حال چند پرسش از طرف من مطرح هست.
۱. مجتبی تا کی می خواهی ادامه بدهی؟
۲. تا کی می خواهی از این نابینای همیشه گرامی ضربه بخوری؟
۳. تا کی می توانی توهین ها و تهمت های این و آن را که با بهانه های مختلف به تو زده می شود تحمل کنی؟
۴. پسر تو یک بار مستقیماً در دادستانی تهران حاضر شده ای، یک بار شاید هم چند بار از فیلترینگ به تو تلفن شده است و یک بار هم که مأموران فتا با تو تماس گرفته اند. آیا تصور کرده ای که این چنین مسائلی اگر ادامه پیدا کند چه قدر در پیدا کردن کار دولتی تو می تواند اثر داشته باشد؟ فکر می کنی زبونم لال بعد از وقوع چنین حادثه ای نابینایی حاضر می شود به تو کمک کند و یا به جای تو جرم را بر عهده بگیرد و تا ته خط بیاید؟ من که احساس می کنم ۹۹ درصد از نابینایان پیرو ضرب المثل تا پول داری رفیقتم دنبال بند کیفتم هستند. البته من این ضرب المثل را به این شکل اصلاح می کنم. تا آموزش داری رفیقتن دنبال لینک دانلودند.
۵. مجتبی فکر می کنی چه آینده ای انتظار شما را می کشد؟
۶. چرا اجازه دادی اینقدر نویسنده در این سایت حضور داشته باشد؟ بسیاری از این کسانی که پست می زنند در ارتباط با چیپس و پفک می نویسند و هزاران کامنت هم زیر آن هست. این وسط هم امثال صابری ها از این آش شعله قلمکار سو استفاده کرده و دست به نشر چنین پست هایی می زنند و با ادعای فراوان قصد خود نمایی دارند.
در آخر یک نصیحت از یک برادر کوچکتر به نام داوود چوبینی
“سعی کن حریم شخصی و سیاست های سایت خود را به کلی تغییر دهی. وارد شدن به چنین مراکز قانونی اصلاً برای شخصیت شما خوب نیست و آینده ی شما را به مخاطره می اندازد. خود را قربانی نابینایان نکن. سعی کن دور ایستاده و از دور خدمت کنی. اگر چنین نکنی ضرباتی بدتر از آنچه تا به امروز به تو دوست عزیزم وارد شده وارد خواهد شد. دهقان فداکار بودن و یا ریز علی خواجوی بودن خوب است ولی به شرط اینکه خود دهقان یا ریزعلی به خاطر هیچ و پوچ زندگی خود را از دست ندهد.
موفقتر از پیش باشی

مجتبی، کامنت من در جواب ترانه را که از تهمت های او تشکر کرده بودم حذف کردی زیرا به نظرت منظور ترانه من نبودم، حالا نظرت در مورد داوودچوبینی چه است؟ آیا ایشان نیز نظرش من نبودم که وقتی می‌خواهد به افراد فرصت طلب اشاره کند می‌گوید صابری‌ها؟

آقای خادمی شما می‌گویید که چند هزار پست منتشر کرده‌اید ولی هیچکدام برایتان دردسر درست نکرده است و تنها پست من دردسر درست کرده‌است و آن هم به دلیل یک تلفنی که یک ماموری از پلیس فتا به شما زده است و چنان مطلبی نوشته‌اید که تهمت‌های بسیاری را ندانسته و از سر ناآگاهی از سوی دوستان نسبت به من روانه کردید، پس این جناب چوبینی چه می‌گوید که تا به حال چند بار مراجعه کرده‌ای و به دادستانی تهران رفته‌ای و غیره…
من دنبال صحت گفته‌ها نیستم، من فقط می‌خواهم چشمت را باز کنم که ببینی چطور بیخود و بی جهت یک موج درست کردی و یک مشت کامنت تهمت آمیز نصیب من کردی و یک مشت کامنت قربون صدقه نصیب خودت.
این رسم مردانگی نیست رفیق! این رسم مردانگی نیست که به خاطر تلفن تهدید آمیز و دروغی که یک بابایی پشت تلفن به تو گفته است بیایی و با آبروی یک همنوعت بازی کنی و خودت را محق بدانی که هرچه می‌خواهی با آن بکنی و حتی در مقابل حرف‌هایی که دیگران نامربوط به او می‌زنند ساکت بنشینی و جوابی ندهی.
این رسم رفاقت نیست!

عجب چی بگم؟ ولی یه چی بگم؟ شما بمونید ما هم هستیم این حضور شماست که بچهها رو کنار هم نگه میداره امیدوارم اوضاع محله هم بهتر بشه یادمه پارسال که برای اولین بار با محله آشنا شدم اینجا خیلی با صفاتر از الآن بود: اون موقع حرفی از این کارها نبود همه با هم در کنار هم شاد بودند یادمه بار اول که وارد محله شدم از صمیمیتی که بین بچهها بود لذت بردم خیلی واسم جالب بود: نمیدونم چرا الآن اینطوری داریم پیش میریم ولی دعا میکنم همه چیز درست بشه و امیدوارم که مشکلی پیش نیاد

من نمیدونم چرا یه داستان انقدر پیچیده باید دنبال شه.
جناب صابری عزیز. وقتی شما قرار بود برای حق و حقوق خودتون اقدامی انجام بدید، قطعاً میدونستید که ممکنه در جریان این تحقیقات و رسیدگیها به سایت ما هم برسن و از مجتبی هم پرس و جو کنن.
پس حقش بود که همون ابتدا با مجتبی صحبت میکردید و اون رو در جریان میذاشتید که فلانی گوشی دستت باشه که ممکنه در این مورد از تو هم سؤال بشه.
این اصلاً درخواست زیادی نیست.
لطفاً نگید که فکر نمیکردید و نمیدونستید که پای گوشکن هم به این قضیه باز میشه که از فرد آگاهی چون شما این حرف پذیرفتنی نیست.
در ضمن پلیس فتا کامنت ویرایش نشده ی فرد مورد نظر شما رو که دقایقی بیشتر روی سایت ما نبود و به سرعت توسط ویرایشگرا اصلاح شد رو داشتن. نمیخواید بگید که اونها انقدر قوی هستن که خودشون خودجوش در همون زمان کم به اون کامنت رسیدن و شما اصلاً هیچ اطلاعی به اونها در مورد این کامنت ندادید. چون عکس صفحه ی پست شما در اختیار اونها بوده که اون کامنت هم در اون موجود بوده.
در ضمن اینجا هر کس میتونه آزادانه نظرش رو بگه. همونطور که شما آزادانه پستتون رو زدید و ما حتی در مورد صحت ادعاهای شما از شما سؤالی کردیمو اجازه دادیم شما آزادانه عقایدتون رو بیان کنید و در مقابل هم اجازه دادیم گروه مقابل شما هم از خودشون دفاع کنن.
پس لطفاً انقدر به کامنت این و اون در این پست ایراد نگیرید.
داوود هم مثل همه و مثل شما نظرش رو گفت و خیلی هم بیراه نگفت.
اگر قرار باشه باز هم در ادامه نظرات کاربران رو به عنوان توهین به خودتون تلقی کنید و به کسی در این مورد ایرادی بگیرید و کامنتی شبیه آنچه که در پاسخ به ترانه فرستادید منتشر کنید، با کمال تأسف باید بگم که مجبوریم بر خلاف میلمون عمل کنیم و واکنش لازم رو نشون بدیم.
موفق باشید.

آقای حسینی تا جایی که خاطرم است مجتبی گفت که تنها یکبار به او تلفن زدند! و ملاقات حضوری هم نبوده است! پس چگونه شما یا مجتبی کپی صفحه سایت را با کامنت مورد نظر دیده‌اید؟ این‌ها تنها براساس گفته‌های فرد پشت گوشی است و بس، آنها هم برای دستیابی به اطلاعات مورد نظرشان ممکن است هر حرفی بزنند. شما هم زورتان نه به آنها می‌رسد و نه غیر دارید یک موج منفی علیه من درست می‌کنید. از آدم رسانه‌ای مثل شما این ادبیات و این کم طاقتی بسیار بعید است.
انتظار بیشتری از شما داشتم دوست عزیز!

آقای حسینی از اتفاق من هم در عجب هستم که چرا اینقدر ماجرا را پیچیده می‌کنید؟ نه شکایتی علیه سایت مطرح شده است و نه تخلفی از سوی سایت صورت گرفته است. از اتفاق مدیران سایت هم کار درست را انجام داده‌اند که کامنت نامربوط را حذف کرده‌اند!
حالا اگر مثلا مجتبی از قبل می‌دانست چه کاری می‌کرد؟ از کشور فرار می‌کرد؟
باور کنید شما و مجتبی یک هفته دیگر به این رفتار و برداشت عجولانه خودتان می‌خندید.
شما که انتظار داشتید من چنین موردی را با مجتبی در میان بگذارم، باید بگویم که پلیس فتا توصیه کرده بود که هیچ کس از موضوع با خبر نشود، حالا شما بر خلاف دستور پلیس موضوع را رسانه‌ای کرده‌اید و همین تازه یک موضوع می‌تواند برای پلیس فتا باشد که خود با سایت به دلیل افشای روند رسیدگی به یک پرونده برخورد کند.
متاسفانه شما عزیزان به دلیل جوانی از این مسائل هیچ خبری ندارید و هرچه هم به شما توضیح می‌دهیم قبول نمی‌کنید، بعد که دچار مشکلی می‌شوید شروع می‌کنید دیگران را مقصر جلوه می‌دهید.
باز هم توصیه می‌کنم بی‌دلیل موضوع را بزرگ نکنید و به کارتان ادامه بدهید و بی‌جهت هم ذهن دیگران را آشفته نکنید. یک هفته دیگر خودتان متوجه اشتباه و برداشت نادرستتان خواهید شد.

جناب صابری، هر مشکلی واسه من یا سایت به وجود بیاد، هر حرفی پلیس فتا به من مبنی بر تخلف در خصوص افشای تحقیقاتش بزنه، مسببش شمایید چون ما از این بازی ها بلد نبودیم و نوشته ی شما رو معلق کردیم ولی شما ایمیل زدید و گفتید هیچی نمیشه و منو اغفال کردید و با درخواست مجدد، نوشته‌تون رو منتشر کردید حالا هم میگید من به عنوان مدیر محله، باید خفه‌خون بگیرم نگم چی شده. بعدم میگید هرچی شد پای خودته. این دود ها همه از گور اون مطلب “نشر اکاذیب” بلند میشه.
اگه خدایی وجود داشته باشه و اگه عدالتی وسط باشه، امیدوارم هر مشکلی به وجود آمد، تأثیرش روی شما هم باشه.
اگه هم قراره توی این دنیا من به خاطر سایتی که زدم و نیت مثبتی که داشتم به خاطر ی اطلاع رسانی مجازات بشم، هیچ انتظاری از هیشکی ندارم. نه از شما، نه از هم‌محلی ها، نه از خدا و نه هیچ کس دیگر!
به احتمال زیاد، به زودی این پست رو حذف می کنم ولی نه از ترسم بلکه به این خاطر که فقط منتشرش کردم تا ملت در جریان خیانتی که به ما شد قرار بگیرند و حالا که دیگه از انتشار پست، به هدفم رسیدم، شاید وجودش زیاد ضروری نباشه.
همین که بچه ها آگاه باشند شما با من رو بازی نکردید، واسم بسه.

متاسفانه با این شلوغ کاریها و موج ایجاد کردنها فقط و فقط داریم اون طرف رو بیش از حد بزرگ میکنیم، کسانی که کمترین رابطه ای با ما ندارند، کسانی که حتی شهامت یه پاسخ ساده به مطلب عارف را نداشتند، کسانی که براحتی قانون را دور میزنند و آنچنان رعب و وحشت در دل ملت ایجاد کرده اند که همین الآن داریم نتیجه اش را میبینیم، آیا تو همین محله مطالب بسیار تندتر و خشنتر مطرح نشده، چی شده که حالا یک مطلب که از هیچ کس نامی در آن برده نشده تا این حد ما را ترسانده و لرزانده است. خب بابا اگه میخواید حذفش کنید بکنید دیگر چرا اینقدر کشش میدهیم. یک نفر تو این مملکت پیدا شد که یه ذره جرأت پیدا کرد و اومد و یه تخلف آشکاری رو آشکار کرد حالا ببین چه داستانهایی راه انداخته اند، اون وقت میگیم چرا بچهها نسبت به مسائل خود و چرا نسبت به همه چیز بی تفاوت شده اند، چرا همه جا سکوت قبرستانی برقرار است چرا اگه دنیا را آب ببره ما را خواب میبره، چون زود میترسیم زود جا خالی میکنیم انگار که همین الآن طناب دار را آماده کرده اند و فقط منتظرند که یکی چارپایه رو از زیر پامون برداره. متاسفانه نصیحتها و توصیهها هم که فایده نداره.

من از انتشار مطلب نترسیدم، از انتشار کامنت ها یا ویرایشش هم نترسیدم، از پلیس فتا هم همینطور. من فقط ناراحت شدم که چرا با من هماهنگی نشد وگرنه که فکر نمیکنم کمیته ی مصادیق محتوای مجرمانه و فیلترینگ از فتا اگه بدتر نباشه بهتر هم باشه! وقتی تخلفی نکردم نیازی نیست بترسم. موجی که ایجاد شد، فقط برای آگاهی عموم بود. یک درصد فکر کن من مشخصات کامنت‌دهنده ی مستعار رو نگه نداشته بودم، اون وقت واقعا بد‌جور درگیر بروکراسی اداری میشدم عمویی.
من کسی رو گنده یا کوچیک نکردم. همه توی ایران میدونند که من طرفدار هیچ انجمنی نیستم. حتی اون زمانی که کارمند موج نور بودم، عضو موج نور هم بودم، طرفدار‌شون نبودم.
من طرف منفعت بچه های نابینام. اسمشو میشه گذاشت حزب باد. هر طرفی بادی در جهت منفعت نابینایان بوزد، من همون طرفی میرم. خواه اون طرف شرکت پکتوس باشه، خواه ی نیکوکار، خواه بهزیستی یا هر جا یا هر شخص حقیقی یا حقوقی.
من موضعم رو چهار سال پیش که وبلاگ گوشکن رو زدم مشخص کردم. الانم خوشحالم که زیرو رو نمیکشم و سر موضعم هستم.
اون شخصی که میگی جرأت داشته ی قضیه ای رو برملا کرده، از کانال اشتباه رفته جلو. به جای اینکه اقدام قانونی کنه، با اسم جعلی توی گروه ها مطالبی نوشته که خیلی از مستنداتش رو نداشته. بعله. معلومه وقتی مستند نباشی، قانون بهت گیر میده. کار غیر قانونی عواقب خودش رو هم داره. من اگه میگم رفتم بهزیستی بهم عصا ندادند، مستند حرف می زنم چون چند نفر از جمله خود مددکارم اونجا بوده که من رفتم و مسئول انبارش گفته عصا تمام کردیم. یا اگه میگم سهام عدالت به من چند سالی میشه که سود نداده، مستنداتش موجوده. گردش حساب هام هست، برگه ی سهام عدالتم هست و میتونم ثابت کنم که چند سال سود نگرفتم.
اینطوری میشه که اون‌طوری میشه. شما بیا اقدام قانونی بکن، اگه ما حمایت نکردیم، اون وقت میتونی اینجوری بنویسی عموی گلم.

از اتفاق اسناد و مدارک بسیار زیادی موجود است که اگر نبود تا حالا مشکلات زیادی برای من درست شده بود. ولی من نه به لحاظ قانونی و نه به لحاظ اخلاقی الزامی ندارم که مدارک قانونی را به شما یا کسی نشان دهم. علت اینکه تا حالا هم نتوانسته‌ام حق دیگران را از متخلفین بگیرم همین حزب باد بودن شما و دیگران است که اگر چهارتا فقط چهارتا آدم پاکار پشتم بود…
از اتفاق آن آدم‌های متخلف هم هم جامعه نابینایان را خوب شناخته‌اند و خوب می‌دانند که حال اینکه کاری برای خودشان انجام دهند ندارند و فقط دنبال حرف هستند.

مجتبیخان! چه بگویم عزیزم، وقتی خودت می‌خواهی خودزنی کنی از دست من دیگر کاری بر نمی‌آید. از همان اولش گفتم داری موج درست می‌کنی! حالا خودت اقرار کردی. سپاس.
هم من و هم تو خوب می‌دانیم که این آتش ها از گور چه کسی بلند می‌شود. برای خودت و سایتت آرزوی سلامتی و پایداری دارم و امیدوارم در تمامی زندگی‌ات بتوانی همینگونه از قضاوت راضی برگردی.
برقص و همیشه شاد باش.

دیدگاهتان را بنویسید