خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

حوله برقی رو گول زدم مودمم سوخت

بعله. اصن تقصیر خودش بود. همهش خاموش میشد. تا میگفتم ی کم دیگه ها کن من دستام هنو خشک نشده، پقی صدا می کرد و بهم می گفت بچه برو پی کارت. محل کار سابقم هم همین برنامه بود. کلا حوله های برقی که به شدت هم پخمه تشریف دارند، معلوم نیست چرا بیخودی اینقدر مغرورند و خیال کردند خیلی خری هستند. من که دیگه صبرم از این خشک‌کن یا حوله برقی ها سرومده بود. این یکی رو نتونستم تحمل کنم. این شد که تصمیم گرفتم گولش بزنم. معمولا شما کسی یا چیزی رو میتونی گول بزنی که چیز مورد علاقه یا طرز کارشو بلد باشی. مثلا بچه رو با شکلات گول می زنند، نوجوان را با تبلت، جوان را با خودرو، مسن، را با یک همسر تو دل برو و خلاصه هر کس ی قیمتی و ی نقطه ی ضعفی داره. بریم سراغ این حوله یا خشک‌کن. اگه نمیدونید بدونید این حوله ها از قائم موشک و چشم گذاشتن خعلی خوش‌شون مییاد یعنی با دستی که گرفته بشه جلوی چشم‌شون خیلی حال می کنند. البته من اینو به تجربه توی بچگیم فهمیده بودم ولی تا حالا اینقدر عقده ای نشده بودم که این تجربه رو به کار بگیرم. چیکار دارید. وقتی دیدم تا دستمو می گیرم جلوش، ی ده ثانیه فوت داغ میکنه و بعدش خفه میشه، ی راه حل توپ واسه اینکه هیچ وقت خفه نشه پیدا کردم و حالا به جایی رسیدم که تا وقتی من بخوام، حوله فوت داغ میکنه و وقتی اراده کنم، ها کردنش قطع میشه. البته این راه حل رو میگم ولی شما امتحان نکنید چون ممکنه به نفرین حوله برقی دچار یا سه‌چار بشید و مث من مودم‌تون نیمسوز یا تمام‌سوز یا گاز‌سوز یا به هر حال، ی سوزی بشه. چه خوب که دلسوز بشه که مال من نشد.

خلاصه، طرز اغفال کردن حوله برقی ای که پخمه و مغرور تشریف داره و ریه هاش ده ثانیه بیشتر کار نمی کنند:

  1. دست‌تون رو زیر حوله برقی بگیرید تا شروع کنه به ها کردن. الان ی باد داغی به دست‌تون میخوره ولی مطمئن باشید پایدار نیست و به زودی خاموش میشه.
  2. حالا دست‌تون رو ی لحظه از حوله دور کنید و دوباره به زیر حوله یعنی همون جایی که اول کاری دست‌تون رو گرفتید، نزدیک کنید. در تصویر، مشاهده می فرمایید که حوله برقی، فکر میکنه دوباره ی نفر دیگه دستشو گرفته جلوی چشمش و روشن میمونه.
  3. برای اینکه حوله تا زمان دلخواه شما روشن بمونه، هر دو سه ثانیه ی بار، دست‌تون رو از حوله برقی دور کنید و بهش نزدیک کنید. اینطوری، تا زمانی که شما مشغول ریختن این نوع از کرم هستید، حوله خر باقی میمونه و خاموش نمیشه.
  4. مسئولیت از کار افتادن مودم DSL شما در اثر این کار، با خودتان است.

خلاصه که الان این مودم من چند روزیه بد‌جوری داره بازی در میاره و سرم هم خعلی شولوغ پولوغ شده و برعکس سر من، محله خعلی خلوت شده. دارم تلاش می کنم توی محل کار جدیدم عملکرد خوبی داشته باشم تا از حالت آزمایشی و آموزشی به حالت استخدام در بیام و منتظرم راه بیفتم. درگیر کار های گرفتن وام و خونه و مستقر شدن توی اصفهان هستم و وحشتناک خسته و داغونم ولی البته پر انرژی.

یک عالمه ایمیل و درخواست از شما و بسیاری از دوستانم توی ایمیل شخصیم دارم که بررسی نکردم و علتش هم نداشتن اینترنت و شلوغی سرم بوده. به زودی جواب نامه ها رو میرفستم. برنامه های خوبی در قالب پست و پادکست دارم که به محض اینکه در چند روز آینده محل کارم جا افتادم و توی اصفهان مستقر شدم، به سمع و نظرتون میرسونم و دوباره من مییام که با مسخره بازی هام اذیت‌تون کنم. شما هم باید قول بدید اذیت کنید.

شهروز هم بنده خدا خعلی اذیت شد این چند روزه. شهروز جون، ی چند روز دیگه تحمل کن ی مودم هم واسم بخر پست کن، غمت نباشه. خخخ

دیگه هیچی. همین که دلم بدجوری تنگولیده واستون و دوستون دارم فراوون. غیر از آدم بزرگ های هم‌محلی خودم که چاکر‌تون هستم حواسم به دانش‌آموز های تنبل و زرنگی که از چند روز دیگه مدرسه‌رو میشید هم هست.

کیف کنید و لذت ببرید از زندگی، تا درس بعدی

بدرود

۳۹ دیدگاه دربارهٔ «حوله برقی رو گول زدم مودمم سوخت»

سلام بر جناب خادمی ناپیدا
خوبید که ان شا الله؟
سراغتون رو گرفتیم گفتند مشغولید و ما هم دیدیم شغولیت در دنیای حقیقی به گفتیم خداا رو شکر و براتون خوشحال شدیم, ان شا الله با همت خودتون که می دونم داریدش از حالت آزمایشی به حالت استخدام و بعد هم در آینده ای نزدیک به صورت شریک تجاری و کلا سرمایه دار تبدیل بشید شکلک فقط الآن امضا بدید برای اون زمان نخوایم تو صف بایستیم ….
در مورد حله برقی هم والا ما بهش میگیم سشوآر دیواری خخخ شکلک بابا اینا بیخودند …. نمی شه مدم رو خرجشون کرد که ….

ایول! چطوری نخودی سابق!؟ من با اون اسم قبلیت خعلی خاطره دارم. ی زمانی نخودی شده بودم واسه بچه های کوچکولوی ی مهد کودک خیریه بود اصن ی وضعی بود که نگو و نپرس! هر سی ثانیه باید با یکی‌شون بازی می کردم. نخودی بودن توی ی روز کلی خستهم کرد نمیدونم چطور اون همه مدت تونستی این اسمو تحمل کنی! خخخ
در مورد شغلم مرسی که لفت داری فراوان! اگه سرمایه دار شدم، همه ی گوشکنی ها رو ی سفر توریستی به یکی از کشور های اروپایی می برم! نامرده هرکی سرمایه دار بشه و نبره. خدایا، من سرمایه دار بشم، اگه نبردم صد پله بدتر از ایوبت به سرم بیار!
دیگه اینکه اگه میدونستم مودمم اینطور میشه، چه کاری بود حوله ی بیچاره رو اغفال کنم؟ اصن میذاشتم حوله ه منو گول‌مالی کنه. چمیدونستم که!

مرسی فراوان مرد اردیبهشت، از اردیبهشت خاطرات خوبی دارم از جمله: هوای عالی شیراز با بوی عطر بهار نارنج و شولوغی پارک آزادی توی اون ماه. خودمم دارم ریسک می کنم ببینم میتونم یک بار و شاید برای همیشه مستقل بشم یا نه. بازم بهمون سر بزن!

چه قدر عالی… گذشته از این که خودم در ماهِ اردیبهشت زاده شدم، به خاطرِ حالِ خوشِ طبیعت در این ماه علاقه ی ویژه ای بهش دارم… روز و شبهاتون پر از خاطراتِ رنگی و روشن باد… از صمیمِ قلب آرزو می کنم موفق بشین و بتونین مستقل و در آسایش زندگی کنین… به روی چشم… البته از چند ماه پیش که حسابِ کاربری ساختم و به جمعِ اعضا پیوستم بیش از پیش سر می زنم… عزیزین به شدت و بهترینها رو براتون آرزومندم مجتبی جان…

ایول که همیشه ی دلگرمی قوی بودی، حتی اگه گاهی چراغ‌خاموش، ولی بودی. حتی اگه گاهی وقتها، ولی بودی. و بودنت قوی بوده، تأثیر خوب داشته رو من. نه که بخوام اینجا نوشابه باز کنم یا با کلمات بازی کنم یا شعار بدم. نه. شخصیت های سطح بالا و باسوادی مث شما ها باعث میشند اگه من خودمم سطحم پایینه تنم به تن شما بخوره کمی بیام بالا.
حال خوش طبیعت، چه عالی!

سلام، عمو مجتبی، دیگه عشقو حال بسته!
کارتو درستو حسابی بچسب، خونتم ردیف، عشقو حالم بزار کنار، بریم برات خاستگاری!
مگه بچه ها نمیخوان عروسی مدیر جونو ببینن؟
البته مدیر زیاد بهت نمیاد، همون عمو مجتبی باش!
خخخخ

علی میدونم که موافق ازدواج من نیستی! آره. داری شوخی میکنی! میدونی اگه زن بگیرم دیگه نمیذاره کامپویوتور داشته باشم؟ چه برسه بخوام روشنش کنم، چه برسه بخوام اون‌تر‌نت بهش وصل کنم، چه برسه آدرس سایتی رو خدایی نکرده، خدایی نکرده تایپ کنم باز کنه.
من اگه ازدواج کردم می میرم.
مدیر نیستم. همون مجتبی، فقط جون جدت منو تو چاه ننداز. من همینطوریش کلی دستو پنجه هام زخم شده تا اومدم از چاه زندگی کوفتی خودمو ی کم بالا بکشم. ازدواج نع!

واای زود بنویسم برم که بابام سرمو می بره شکلک دم در همه منتظرند …..
من هنوز هم عاشق نخودیم کلی دوسش دارم اگر خب یعنی من ظرفیتش رو تا ابد الدهر دارم ولی خب انگار بقیه حضمش براشون سخت بود که بگذریم کلا دست گذاشتید رو احساسات نخودی م مجبور شدم خشم پدر رو تحمل کنم باشد که دعوام نکنه خخخخ

یعنی اگر یه نفر تو دنیا باشه که کاملاً خدا رحم کرده نبین شده خودتی.
تو میدیدی شاید دنیا یه روز با دستای تو تموم میشد خخخ.
آخه تو به اون چی کار داری.
فکر کنم باید یه پست بزنم برم تو قالب اون بدبخت باهات حرف بزنم ببینیم چه حالی داشته اون موقع.
در ضمن مدمم طلبت. بنویس رو برفکای یخچال خونتون تا برات بفرستم.
بعدشم بیشین بینیم بابا.
برگرد سر سایتت بینیم پدرمون در اومد خخخ.

خداییش من همه بهم میگن خدا خرو شناخت شاخش نداد. الان امشب این قضیه واسم مسجل شد!
پست های جانبشقی به اشیاءت کم شده، قضیه چیه؟ عاشق شدی نکنه؟!
سایتم نه و سایت‌مون. مال همهست. حال می کنی چطور شعار های خوشگل خوشگل میدم؟!
خداییش ی حوله با شما صحبت میکند بنویسیم بینیم این حوله چه مرگشه؟!
در ضمن، به نظرت فکر می کنی اگه درخواست مودمی که میخوام رو با قلم روشندلی روی بدنه ی تازه رنگ شده ی ماشین‌تون هک کنم زودتر جواب نمی گیرم آیا؟

سلااام مجتبی! دل منم اگرچه چند وقتیه سفت شده، ولی برات تنگ شده بود. خداییش جای خالیت حس میشد تو این مدت. البته به عنوان مجتبی نه به عنوان مدیر.خخخخخخ منم این کارو کردم ولی خیلی زود خسته شدم. دو سه بار دستمو اوردم و بردم، دیگه بیخیال شدم. اسم جالبی هم داره. خخخخ یه بار بارون شدید اومده بود و ازم آب میچکید. تا حدی که آستینَمو کشیدم بیرون و چلوندم. مجبور شدم جای جای بالاتنه مو بگیرم زیرش تا یه خرده خشک بشه. فکر نمیکردم انقدر نامرد باشه. خوبه منو نمیشناخت وگرنه حتما لبتابم میسوخت. خوشحال شدیم از دیدنت. بازم اینوَرا بیا. خخخخخخخ

سلام سلام سلام مدیر خادمی
خدا رو شکر قبل مردنم یک بار دیگه تو محله دیدمتون خخخخ
مدیر اون حوله برقیا رو باید گولش بزنی تا کلافت نزنه اصلا تو ذاتشونه خخخخ
راسی نترسیدین که شاختون بزنه با برقش هاان شوخی شوخی با دم بابا برقی هم شوخی؛
مدیر ربطش به مدم رو سیتا نگرفت که شکلک سیتا در حال فک کردن
مدیر خادمی شما اولین نابینایی بودین تو محیط مجازی باهاش آشنا شدم پس برای من به عنوان مدیر محله خعیلی عزیزین؛
مدیر وقتی شنیدم میرین سرکار خدا میدونه چه خوشحالیدم؛
انشاالله که همش مستقر بشین مستقر تو سر کار مستقر تو اصفهان و مستقر تو این محله خودتون همون محله مجتبی رو میخوایم.
راسی مدیر براتون بهترینا همون اونایی رو که مِدونم که ارزشش رو دارین آرزومندم.

امیدوارم بعد از مرگت که ایشالا هزار سال زنده باشی، قیافه ی من یادت رفته باشه که توی برزخ کابوس نبینی. هه
منم خوشحالم کنار ما و محله هستی. مدیر هم خودتی! منم ی کاربر عادی بلکم مبتدیتر و معمولیتر از همه ی شما.
واست خوب ها رو آرزو دارم، توی سر تو هم ایشالا خوشبختی بزنه گورومپی صدا بده و خوشبخت بشی!

میسی میسی واقعا ممنونم. شما که بزرگوارتر از مدیرین
به هر حال چه مدیر باشین چه هم کاربر
ما همه مِدونیم که چقدر ماهین.
راستی من بیشتر از شما خوشحالم که تو محله ای هستم که آقای خادمی با کلی شور وشوق و ذوق بناش کردند؛ خخخخ
خدا از دهنتون بشنوه آقای خادمی کاش خوشبختیای من منو یادشون بیارند انشاالله
بازم موفق تر و خوشبخت تر و درخشان تر باااااشین
لطفا بازم این طرفا بیایین زیاااد

ایول به سامان خودمون. میدونستم برمیگردی و اون قدر دلت بیرحم نشده که ما رو ول کنی بری پی زندگیت! حد اقل هفته ای یکی دو بار که وقتی از کسی نمیگیره. ی سرکی گاهی وقتها بزن به ما
منم دلم واسه خودت تنگ شده که شما دومیش باشی؟! ایشالا به شادی و خوشی استفاده کنید.

سلام بر مدیر محله خودمو بالاخره ریاسته و برو و بیا.
ن:
بگذریم امروز شنیدم تو آزمون سراسری آموزش و پرورش دیده شدی!! خوبه یه انسان باهوش فکرش کار کنه و شغل دلخواهشو داشته باشه.
هر جا که هستی واست آرزوی موفقیت دارم.

درود. کلاً نمیای, هر وقت هم میای خوشمزه میای. دادا خودت نسوزی اینا مهم نیست. واقعاً خیلی حال کردم با حرفات. در مورد وسایل الکتریکی هم بگم که بعله دل دارند. حتماً شده تا حالا دستت به جایی بخوره و بعد احساس کنی یه برقی داره. منتظر موفقیتهای بعدیت هستم. تو لایق بیشتر از اینها هستی. والا اگه دست من بود تو رو میکردم مدیر دلها. موفق باشی جیگر.

سلااااام مدیر
تبریییک میگم
خیلی خوشحال شدم وقتی شهروز اون روز نوشت که میری سر کار به قدری خوشحال شدم که با اینکه میدونستم کامنتمو نمیبینی همونجا بهت تبریک گفتم و باهات حرفیدم
مجتبی یه کم زودتر کاراتو ردیف کن برگرد دلمون برات تنگولیده بود

شلا،م،ی،که،خوبی مدیر جووووونی،از ته ته ته ته ته قلبم بهت تبریک میگم که بالاخره سر کار رفتی،ایشالاه که روز به روز موفقتر بشی،مجتبی زیاد بیا اینجا،دلمون واست تنگ رفته زیاااااٱااااد،لی لی لی لی لی لی من لفتم که،خدافسی

دیدگاهتان را بنویسید