خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود مستند صوتی سفر به استانبول، قسمت چهارم

درود بر شما دوستان عزیز.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
خب به ایستگاه چهارم رسیدیم و به چهارمین روز سفر به استانبول.
این قسمت، کمی طولانی هست ولی ارزشش رو داره که اون رو بشنوید چون یکی از بینظیرترین مناطق استانبول رو با هم یه گشتی توش میزنیم.
تجربیات بسیار جالبی توی این قسمت براتون دارم که میتونه براتون جذاب باشه.
بیشتر از این بازار گرمی نمیکنم.
بریم برای دانلود.
تا بعد، مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.
دانلود با حجم چهل و دو مگابایت و زمان پنجاه و دو دقیقه.

۳۱ دیدگاه دربارهٔ «دانلود مستند صوتی سفر به استانبول، قسمت چهارم»

سلام شهروز جان من اول دانلود کردم بعد لایک حالا که توی ساعات رایگان اینترنت هستم کلی کتاب برای دانلود دارم کتابها رو میگیرم صبح گوش میدم و حتم دارم مثل قسمتهای قبلی قشنگ هست و تو هم سنگ تموم گذاشتی میگم کی به قسمتهای خوب خوبش میرسیم از اون لهازهاآآآآآآ منتظر قسمتهای بعدیش هستم دلشاد باشی گلم

یه چیزی بگم؟ شرمنده ام جماعت نابینا…
برای من خیلی جالبه که شما خیلی سریع موقعیت رو میگیری که الان کجاییم و چی شد!!! مثلاً تا سوار اتوبوس شدی، سریع از سرو صداها متوجه موقعیت میشی، و میفهمی اینجا زن و مرد قاطیه…از قسمت اول حواسم به این قضیه بود!!! که این بچه هم داره حرف میزنه، هم داره ضبط میکنه، هم حواسش به اطرافه، هم کوچکترین اتفاقی رو سریع میگیره و بیانش میکنه…
از اونجا که کافر همه را به کیش خود پندارد…اگه من بودم حتماً میرفتم زیر ماشین… چون یه کار بیشتر نمیتونم بکنم….مثلاً دارم حرف میزنم یکی بهم سلام میکنه نمیشنوم…کتاب میخونم یکی بام حرف بزنه نمیشنوم…
من در حین راه رفتن نمیتونم با تلفن صحبت کنم…یا باید راه برم یا با تلفن حرف بزنم…خخخخخخخ…..
خب…از کرامات شما هم یکی همینه در این سفر، البته از دید من…

سلام شبو شور .
رعععد بزرگ همیشه جزو شاگردای ممتاز مدرسه بوده . البته در رشته ی خودم و اهل خرخونی هم اصلاً نبودم. ولی دوتا کار هم به طور همزمان نمیتونم انجام بدم.
به قول مشتبه راستیاتش چن ماه پیش داشتم آهنگ گوش میکردم و در ی جای خلوت راه میرفتم . از خیابون که رد شدم گویا ی ماشین بوقیده بود و منم نشنیده بودم .
نزدیک بود ماشین به من بخوره و غر بشه . راننده ی عصبانی کلشو آورد بیرون و گفت مگه کوری خخخ
منم چون اصلاً صدایی نشینده بودم و اصلاً هول نبودم الکی ادای ناشنوا و کرهارو درآوردم و اشاره کردم که نمیشنوم و الکی با حرکات دست و چهرم ازش معذرت خواستم. اونم ازم معذرت خواست و کلی با صدای بلند و حرکات دست میخواست بهم بفهمونه که اگه میخوام منو برسونه . منم همش مواظب بودم که سیمای هنس فریو نبینه . هاهاها
اینارو گفتم که بدونی ما ببینها دقتم مثل شما نیست. زرنگ و تنبل هم همه مثل همیم هههه
چون من با عصمتی که توی فرودین ماه بیرون رفتم شکلک اولین نبینی و آخرینی نبینی که تا حالا با هم راه رفتیم . آره عصمتی خیلی به صداهای اطراف توجه داشت . بعد از کلی راه رفتن و چرخیدن و دوباره به جای اول رسیدن فهمید که اونجا همون جای اول بوده . من که به نظرم اصلا اینطور نبود . ولی بعدا که کلی دقت کردم دیدم آره با دو سه تا نیمکت اونورتریم.
عصمت جون از صدای آب و نزدیک بودن به محل بازی بچه ها و جوشکاری فهمیده بود .
خیییییلی برام عجیب بود .

سلام رعد.
خخخ خخخ خخخ.
خاطرت خیلی باحال بود.
خب ما تمام تمرکزمون روی گوشامون و حس لامسه هست.
طبیعیه که دقتمون هم روی این دو حس بیشتر باشه.
این پیدا کردن مسیر از طریق صداها و علائمی که برامون ملموس هستن بین نابیناها مرسومه.
مرسی که هستی.

سلام شهروز دستت درد نکنه مستندها خیلی با حالن من تا حالا دو قسمتش رو گوش کردم
خداییش قسمت اولش که گوش دادم هم ازت خندم میگرفت هم برات ناراحت میشدم معلوم بود حسابی ترسیدی همش میگفتی مادر جان حالا نیفتیم
خوب راستش من هم چند بار سوار هواپیما شدم همش استرس داشتم میگفتم نکنه سقوط کنه دلم میلرزید خخخ حالا بقیشم دانلود میکنم گوش میدم ببخشید زود نتونستم بیام خیر مقدم بگم

درود. پس با این حساب باز تا اینجا من اولین نفری هستم که گوشیدم. یعنی مجبور میشم که فورا بگوشمااا چون تا روی لینک دانلود اینتر میزنم صدا خود بخود پخش میشه. شهروز اگه ممکنه فایل رو زیپ کن تا من و دیگرانی که احتمالا این مشکل رو دارند مشکل شون حل بشه. این قسمت هم جالب و جذاب بود مثل بقیه قسمتهاا بویژه اون قسمت شنا کردن و تختهایی که بود و ملت روش دراز میکشیدند، راستی نگفتی آیا اون جا هم پرده بود یعنی قسمت زنا نه و مردا نه داشت؟ خخخخ. من که احساس نکردم که اینجوری باشه. واقعا این دریا یه دنیاائیه برا خودش. واقعا تصورش سخته که یک وسیله با اون همه وزن و بار و مسافر تو آب فرو نمیره. همونطور که هواپیما هم واقعا تعجبآور است که چطور یه غول آهنی با اون همه وزن تو هوا میپره و جز در موارد نادر سقوط نمیکنه بطوری که سفر با هواپیما و کشتی جزو امن‍ترین وسایل هستند. آیا کشتی یا اتوبوس دریایی اونجا هم از عقب به جلو رانده میشند؟ خخخخخ. خب معلومه که آره مگه کشتی با کشتی فرق داااره. راستی آیا این کشتیهای بزرگ و مرتفع رو ناخدا کجا میشینه و چطوری رانندگی یا دریانوردی میکنه. خلاصه دیدنیها و زیباییهای دنیا خیلی زیادند که متاسفانه ما از دیدنشون محرومیم و فقط باید به وصف العیش نصف العیش قناعت کنیم. بازم ممنون

سلام عمو.
بله حدستون درست بود.
اون قسمت شنا دیگه مردونه و زنونه نداشت.
موتور کشتی هم انتهای کشتی بود که اون رو به سمت جلو میبرد و ناخداش هم همون ابتدای کشتی بود که کشتی رو هدایت میکرد.
عمو اگر مشکل پخش آنلاین دارید، باید روی لینکتون اینتر نزنید. اپلیکیشن بزنید که اگر دانلود منیجر داشته باشید گزینه ی دانلود توسط i d m رو براتون میاره که روش اینتر کنید. اگر هم نداشتید گزینه ی سیو یا سیو از یا سیو لینک یا یه همچین چیزی دارید که میتونید با استفاده از اون دانلود رو انجام بدید.
بازم اگر مشکلی بود بگید تا راهنمایی کنم.

سلام. شهروز الآن میرم دانشو لود میکنم! امروزم بهتون حسابی خوش بگذره جای منم خالی کنید! مشابهشو ما هم داریم اما خانوادگی! اما خدا وکیلی از دیشت تا حالا پام خیلی درد داره! مجبور شدم دوباره ببندمش!.
معصوم خانوم! اول که سلام! دوم خدا وکیلی این خاطره واقعی! من ظرفیت انجام چهار کار همزمانو دارم! یعنی بارها اتفاق افتاده که تو دوران دانشجویی از رادیو فوتبال میشنیدم و از تلویزیون یه سریال میشنیدم با یه دستم از رو جزوم که به خط بریل بود داشتم خط میبردم به اصطلاح، و درس میخوندم و با دست دیگم داشتم تلفنو نگه میداشتم و با دوستم تلفنی صحبت میکردم!.
یه بار دیگه هم دوتا کار اول مورد بالا رو انجام میدادم و همزمان پای کامپیوتر نشسته بودمو داشتم واسه برنامه زندگی ادامه داره ی خدا بیامورز آیتم میساختم!.
به هر حال اینطوریاست دیگه!.

سلام شهروز
دانلود نکردم ولی حتما بعد از ظهر میگوشمش
معصوم جان نابیناها اغلب اینطوری هستن یعنی میشه حواسشون به چند جا باشهو همه رو هم به بهترین شکل انجامش بدن
خب ما اینیم دیگه خخخ
شکلک اعتماد به سقف ولی از نوع صادقش

سلام شهروز جان گوش کردم و اومدم خداییش خیلی زحمت کشیدی همونطور که مطمین بودم این قسمت هم مثل قبلیها کارت درست بود فقط یه چیزی بابا این اول اولش رو قبلش تذکر میدادی که استعدادهای آدم رو شکوفا میکنه و آدم رو به حرکات موزون وادار میکنه نزدیک بود از همسایه ها یه کتک درست و حسابی بخورم میگفتند صبح اول صبحی مگر عروسی ی ننته که از این آهنگها گوش میدی خلاصه که دست مریزاد بازم از زحمتی که کشیدی و بیشترین تلاش رو کردی که ما رو در حال و هوای مرحله به مرحله ی سفرت قرار بدی واقعا ممنونم منتظر بخشهای بعدی هستم شاد و پیروز باشی

سلام شهروز جالب بود

دیشب به یاد روی تو تنها گریستم
تنهای بی امید چه شبها گریستم
از چنگ غم بخلوت اندیشه های عشق
بردم پناه و بی تو در آنجا گریستم
سر می کشد چوشعله تمنای او ز دل
زین جانگذاز درد تمنا گریستم
پنهان نمی شود چکنم؟ ماجرای عشق
در عشق او نهانی و آشکار گریستم
یکروز خنده زد دلم از گرمی امید
عمری ز سرد مهری دنیا گریستم
روشن نشد ز بخت سیاهم چراغ عمر
امروز از سیاهی فردا گریستم
آتش زدند بر دل من ، تا که همچو شمع
یکجا بسوختم دل و یکجا گریستم
کوتاه بود عمر من و عمر گل ، دریغ
(پروانه) سان به خنده گلها گریستم

باز هم سلام این قسمت هم خیلی جالب بود که در مورد ساحل و دریا توضیح داده بودی
توی جزیره هم سوتی دادی بی خیال فکر میکردی فقط درشکه رد میشه خخخ
میگم شهروز من اون آیدیم هک شده آیدیت رو فراموش کردم حالا از بچه ها میگیرم برات درخواست میفرستم

سلام وحید.
باشه آیدیمو از توی شناسنامم بردار.
اونجا هم درشکه بود. اون ماشینا مال کسبه ی اونجا بود و مردم عادی براشون ماشین وجود نداشت و باید با درشکه یا قایق دور جزیره رو میزدن که ما با قایق رفتیم.

دیدگاهتان را بنویسید