خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود مستند صوتی سفر من به استانبول، قسمت اول

درود بر شما دوستان عزیز.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
خب بالاخره از این پست، قرار هست که مستندهای صوتی که در طول سفرم به استانبول ضبط کردم رو براتون به صورت سریالی بذارم.
این مستند به خاطر این که خیلی طولانی هست، امکان انتشار کاملش در یک پست نیست.
برای همین، من در طول 9 روزی که اونجا بودم، اتفاقات هر روز رو ضبط کردم و الآن هم در این سریال قصد دارم در هر قسمت اتفاقات یک روز رو به طور کامل براتون بذارم.
توی قسمت اول، شما اتفاقاتی رو خواهید شنید که در تاریخ یکشنبه، هجده مرداد در مسیر سفر به استانبول برام افتاد.
فقط هرکی به کارها و رفتار من توی هواپیما بخنده نامرده خخخ.
این قسمت از مستند سفر به استانبول، زمانش سی و هفت دقیقه و حجمش هم تقریباً سی مگابایت هست.
میشد حجمش رو کمتر هم بکنم ولی وقتی این کار رو کردم، صداهایی که از اطراف ضبط شده بود کیفیتش خیلی پایین اومد.
این مستند کاملاً متکی به صداهای محیطی هست و حیفه که این صداها رو با کیفیت خوب نداشته باشید.
اما بریم سراغ لینک دانلود.
این مستند رو از
اینجا
دانلود کنید.
قسمت دوم رو پنجشنبه براتون میذارم.
تا قسمت نهم با من همراه باشید.
کلی چیز جالب و بامزه به خصوص در مورد شرایط اونجا برای نابینایان توی این مستند هست که توصیه میکنم از دست ندید.
تا پست بعد، مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

۷۵ دیدگاه دربارهٔ «دانلود مستند صوتی سفر من به استانبول، قسمت اول»

درود. دانلود کتاب زندگینامه ی شهروز حسینی, از قصه تا واقعیت.
بابا, مریخ که نرفتی. رفتی همین کشور دست چپیمون. حالا هی کلاس بذار, اونم در قالب ۹ تا مستند.
کلاً هر چیزی هست, باید دنباله دار باشه. حالا میخواد قصه باشه, غصه باشه, یا مستند. اصلاً فرقی هم مگه میکنه.
می گوشم بعد نظر میدم. وای به حالت اگه به درد نخوره. آهان. راستی, چرا تو اون پروژه ای که برا رفتن به کره ی مریخ ثبتنام کردند, تو ثبتنام نکردی. بابا میرفتی اونجا, بعد از نکات نابیناییش برا ما مستند ضبط میکردی. شنیدم اونجا از راه دیر هم میشه مدیریت کرد. آخه سرعت اینترنتش خیلی بالا هست.

سلاااام. ههه. اون بچه ه دهن هواپیمایی ها رو صاف کرده بودا! چقدر از تعلیقی که واسه اوج گرفتن و فرود واقعیت رو زمان رو ضبط کرده بودی خوشم اومد.
از توضیحاتت کیف کردم.
آهنگ استامبول، استامبول رو دوست داشتم.
کلا مناسب‌سازی فرودگاه رو که گوش دادم خنده ی تلختر از گریه ای کردم که نگو!
کلا کارتو پسندیدم. دردسر زیادی هست که آدم ضبط کنه، حواسش به سفر هم باشه، بعد هم بیاد ویرایش کنه واسه بچه ها بذاره.
ایول!
خوشحالم که این کار، باب بشه بین بچه ها که گزارش های سفر هایی که میرند رو هر طوری صوتی تصویری یا متنی به دست هم‌محلی ها برسونند.
هیچ چیز به اندازه ی سفر نیست که من دوست داشته باشم!
واقعا ایول!
منتظر بعدی هاش هستم.
الان ی کم مورفین تو خونمه نمیفمم چی مینویسم میترسم زیاد بنویسم.

سلام مجتبی.
حالا جالبش اینه که بعداً فهمیدم اون بچه مال گروه خودمون بوده خخخ.
یه جیغ و دادی راه انداخته بود که نگوووو.
خیلی باحال بود.
اونجا توی فرودگاه هم رفتیم فریشاپ کلی عطر و ادکلن خالی کردیم به عنوان تست روی خودمون خخخ.
داشتیم خفه میشدیم خخخ.

سلام شهروز.
منم مثل دیگران بعد از دانلود و گوشیدن، میام نظر میدم.
به نظر من این سری اول کامنتها رو حذف کن، وقتی همه گوش دادن میان نظر میدن دیگه، اینجوری کامنتهای این پست دو برابر میشه و زیادی خوش به حالت میشه.
خدافسی.

سلام. نظر من با همه البته تا الآن که کامنت گذاشتند متفاوته.
از اون جایی که حجم اینترنت من رو به پایان می باشد نمی تونم هیچی دانلود کنم و باید تا پونزدهم شونزدهم که برم دانشگاه دیگه نمیشه چیزی دانلود کنم خلاصه که فعلاً می دونم کار هایی کردی که حتماً میشه با تمام امکانات بهشون خندید خخخخخخخخ

با این حساب تا حالا فقط من و مجتبی گوشیده ایم. واقعا جالب بود. ماااادر جاااان. خخخخخخ خخخخخخخ . هاهاهاها هاهاهاها هاهاهاها. وای نامرررررد شدماااااا. خخخخخخ. منم تا حالا فقط یه بار هواپیما سواری کرده ام، سال ۵۴ یا ۵۵ بود که رفتم اسرائیل برای معالجه. از روی ترکیه و اونم از روی دریای مدیترانه عبور کردیم چقدر با صفا بود بر فراز دریا پرواز کردن یکپارچه آبی آبی بود. به هر حال شهروز از اینکه همه جا به فکر بچهها و محله هستی باید ازت تشکر کرد و قدردانت بود. راستی اونی که بهش گفتی بگو گوشکن سلام کی بود؟ پیروز باشی پسر خوب.

سلام عمو.
نه فرهاد هم گوش کرده.
خخخ من قبلاً هم چند بار هواپیما سوار شده بودم. منتها کوچیک بودم.
تازه اون که تپلف هم بود.
این بدبخت ایرباس بود.
منتها اون موقع کوچیک بودم خیلی نمیفهمیدم چی به چیه.
ولی این سری خیلی فرق میکرد.
راستش از صرف هواپیما ترس ندارم.
از پروازها و هواپیماهای ایران ترس دارم.
اون که به گوشکن سلام کرد هم کامیار پسرداییم هست که در طول مستند تقریباً همیشه با من هست.

سلام
منم دانلود کردم، ولی هنوز نگوشیدم! میگم حالا اشکال نداره یه کوچولو بخندیم؟! داره؟! نداره؟! خب یه کوچولو یه کوچولو که اشکالی نداره دیگه! پس میرم میگوشم سعی میکنم یه کوچولو بخندم ولی قول نمیدم خب من تا حدودی خوشخندم خخخخخ.
خخخخ. خخخخخ. خخخخ. خخخخخ. خخخخخ. هوهوهوهوهوهوهو. هیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهی. خب بقیه خندهام باشه برا بعد!

هاهاهاهاهاهاهاها….
بولبول باغلاردا سس سالیر….چه چه چه
گوللرین عطرینی آلیر…به به به
موسیق سسی اوجالیر…چه چه چه
موسیقیاشو خیلی دوس میداشتم…
خودتم که آبرومونا بردی…شرط میبندم بالام آوردی!!! أه أه أه…گندت بزنن…
اون داداشت بود یا بابات بود بغل دستت؟ دستیار کارگردان؟!!! تشکرات ویژه از آقای دستیار…اون بیشتر از تو زحمت کشیده طفلی…

سلام.
وای چه اسم سختی!
ما خانوادگی با داییهام و پدربزرگ و مادربزرگم رفتیم ترکیه، خالم رو که ده ساله امریکا زندگی میکنه و برای دیدن ما اومده بود ترکیه رو بعد از ده سال ببینیم.
مترجم هم نداشتیم اونجا اگر انگلیسی طرف بلد بود، خالم و شوهر خالم و زن داییم که زبان بلد بودن کمک میکردن، اگر هم طرف انگلیسی بلد نبود یه طوری با اشاره و بدبختی حالیش میکردیم حرفمونو خخخ.
البته اون یکی زن داییم هم ترک بود و خیلی به کمکمون میومد. مادر بزرگم هم ترکی تا حدی بلده.

سلام
واقعا اون قدر می‌ترسیدی؟
اگر بترسی هم حق داری
از پارسال که هواپیمای طبس تو تهران سقوط کرد و ما خیلی از فامیل و هم شهریهامون را از دست دادیم, من هم می‌ترسم.
از این که حتی تو سفرم به فکر این جایی ممنون.
آهنگت هم باحال بود.

خخخخ،خخخخ،خخخخ،ماااادر جااااان،حالا مگه وقتی هواپیما اوج بگیره چی میشه که این همه استرس داری آیاااا،یکمی فقط اولش آدم دلش هوووووری میریزه پایین بعدش دیگه عادی میشه واسه آدم،ولی تو دیگه یکمی زیادی ترس ترسانت شد که،ماااادر جاااان،شهروز چرا کنترل خودتو حفظ نمیکردی اونجا آیاااااٱااااااااا،بعد اینکه این کیه که واست توضیح میده آیا،ماااادر جااااان،،،،،،بعد اینکه یه سوال چندمین بارته که سوار هواپیما میشی آیاااا، خودم که حدس میزنم اولین بار باشه مگه نه؟؟؟؟؟ماااادر جاااان،خخخخ،خخخخخ،خخخخ
میگم شهروز بچتم که داره گریه میکنه که خخخخی،،،،مااااادر جااااان،ماماااان،خخخخ،خب یکمی از خودت اراده نشون بده بلند شو برو ساکتش کن،باهاش بازی بازی کن که خخخخخ،
بعد اینکه اونجا ترکیه هست و کلا خارج از ایران هست،خب مسلمه که تو اکثر کشور های خارجکی معلولین رو می درکن،اما اینجا ایراااان هست ایران،کشوری که اصن به تنها چیزی که اهمیت نمیدن معلولین و وضعیت زندگی اونا هست که،یعنی که کلا واسشون مهم نیست که چی به چی بشه،بابااا اینجا ایراااانه ایران،اصن هیچ جای دنیا قابل قیاس با این ایران فکستنی ما نیست،…..

ملیسااااااا!
اگه جرأت داری وایستااااا!
بابا من از پروازهای ایرانی میترسم نه خود هواپیماااا!
اون بچه هم دقیقاً وقتی زد زیر گریه که همه باید کمربندها رو میبستیم و از جامون بلند نمیشدیم.
مجبور بودیم بذاریم به حال خودش باشه برای همین هم گریش قطع نمیشد.
اونی هم که کنارم بود داییم بود.
حالا در مورد نابیناها قسمتهای بعد یه چیزایی میگم که کلی باحاله.
میسی که هستی.

سلام بر مدیر شهروزی. بابا ایول، برای اینکه واقعا تکین تک.
بچه ها این مدیر ما تو استامبول به جای اینکه فکر گزل های استامبولی باشه فکر دوستان گوش کنی بوده. داشته لحظه به لحظه مستند ضبط میکرده. آفرین،
راستی بگو ببینیم که گزلهای تُرک گزل (خوشگل) بودند یا گزل های ایرانی خخخ
اون بچه هم فکر کنم ترس شما رو دیده بود و طفلک حسابی ترسیده بود آیا؟؟ یا هم دلش پرتاب درمانی میخواست هان؟؟؟
دوستم از مناسب سازی اونجا حتی برای بیناها هم، خیییییلی گفته بود. مثلا میگفت که کنار خیابان ی قسمت هایی یک جایی بود که ی دکمه ای بود که اگه چند نفر جم میشدن بعد اون دکمه رو زده چراغی روشن میشد و ماشینها ایست کرده و عابران از خیابان رد میشدند
بعدشم مدیر شهروز این استعداد نویسندگیتم ی کمی به کار بگیرین میخشکه هاااا. از ما گفتن بود خود دانین. آخه نوشتنتون هم به نظرم مستند خوبی میشد.

سلام سیتا.
خب مستند ضبط کردم که ننویسم دیگه!
کار من هم از گزل و این حرفا گذشته.
تو ایران پیش بوووق وثیقه گذاشتم رفتم خخخ.
مگه از جونم سیر شده بودم!
این دکمه که میگید رو من هم اونجا دیدم و توی مستند هم هست.
البته یه سورپرایز هم توی قسمت هفتم هست که بهش میرسیم.

سلام مجدد!
خب راستشو بگم زیاد نخندیدم! واقعا زحمت کشیدید! خب منم تا حالا سوار هواپیما نشدم! شاید منم اگه روزی قرار بشه با هواپیما برم سفر اینطوری بترسم! خخخ. شایدم اصلا نترسم! کارتون عالی بود! منتظر بعدیاش هستیم.
موفق باشید.

سلام شهروز!
آقا چرا مراعات ما رو نکردی! ما اینترنتمون محدوده. یعنی چی! خوب داری میرا فرودگاه به ما چه؟ اونم باید ظبت کنی؟ خخخخخ
میگم شهروز تو میگفتی، من سرپا میشینم. چیز، نه، وایمیسم. کمتر پول میدادی.
چرا موقع حرکت نگفتن، برای سلامتی راننده سلِوات؟
انگار پیش راننده ای که همه چیزو دقیق گزارش میدی.
مگه جعبه سیاه هواپیما دستته که میگی اگه مُردم تقصیر خیلی باشه یه ویس ریکوردِره
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ. هاهاهاهاهاها. هواپیما ندیده!
ولی معلومه گریه بچه الکیه. بنده خدا حوصلش سر رفته. برای این که هوا تو گوش نره یا گوش نگیره، باید آبنبات مکید.
خوب بود. ولی طولانی بود.

خخخخ…
چرا؟ دیدی که اشتباه حدث زدم.
نمیدونم شایدم اونا اشتباه فهمیدن. اما در مورد آبنبات حرفم کلی بود و ربطی به بچه نداشت. اگه پریده باشی، میدونی که اول پرواز به همه آبنبات میدن. منظورم همین شکلات سِفتاست.

سلام به یکی از ما.
خب گفتم بچه هایی که هواپیما سوار نشدن با روند سوار شدن به هواپیما و پرواز و نشستنش آشنا بشن.
اون بچه هم گوشش گرفته بود ترسیده بود خخخ.
سرپا هم خواستم سوار شم گفت نمیشه خخخ.
مرسی که هستی.

سلام شهروز خان از آب برگشته یعنی از روی آب برگشته نه ببخشید از فرنگ برگشته نه ببخشید از ترکستان برگشته اصلً مهم اینه که برگشته. چه جوری و از کجا را که خودش گفته. واقعاً زحمت کشیدید. لذت بردم، ولی از آنجایی که قلم شما بسیار زیبا است و هم من و هم اکثر هم محلی ها از نوشته های شما واقعاً لذت میبریم، اگر ممکنه یک سفرنامه ی متنی هم بنویس و ما را از زوایای غیر مستند هم مستفیض کن. مثل همیشه دستت طلا و تنت بی بلا.

سلام طاها.
سگ و گربه تا دلت بخواد اونجا زیاد بود.
حالا توی قسمتهای بعدی دربارش صحبت کردم.
سگهاشم همه ول بودن ولی هیچ کاری به آدمها نداشتن و حتی با گربه های اونجا بازی هم میکردن.
در کل عجیب غریب بودن.

سلااااااام سلااااام شهروز دارم گوش میدم! وااااااای مردم از خندههههههههههه! خخخ! خعععععععععععععععلی عااااااالیه! بی صبرانه منتظر قسمتهای بعدیش هم هستم! مرسی که توی مسافرت هم به فکر گوش کنمون بودی! خدا خیرت بده! موفق و پیروز باشی!

خخخخ ببین آقای مدیر برو نصف مانی پروازتو بگیر آخه آب نبات بهت ندادند همون باعث شده که حسابی بترسی. تازه مدرک هم که داری جعبه سیاهت خخخ یعنی همون ریکوردرتون رو هم ببرین خخخخ
یا هم دادند اون آقا کامیار کش رفته.
راستی آقای شهروز یعنی میگی که سگ و گربه های اونجا هم با سگ گربه های ما فرق دارند خدایی به اون پاسخ کامنت سگ گربه دار بیشتر از مستندت خندیدم.

کامیار توی هواپیما پیش من نبود.
اونجا سگ و گربه هاش همه تمیز بودن.
برای خودشون توی کوچه ها و خیابونها ظرف غذای مخصوص داشتن و مردم غذاهایی که میخواستن بهشون بدن رو باید توی این ظرفها براشون میریختن.
حتی توی سوپر مارکتهاشون غذاهای مخصوص اونها فروخته میشه که مردم میتونن بخرن و به اونها بدن.

درود. بشر. من چند بار به تو گفتم آبرو ریزی نکن. لابد همه ی مسافرا هم نگات میکردند دیگه. دیگه فکر نمیکنم اونجا نابینا راه بدن.
هم خودم خندیدم, هم خانواده گوش دادند خندیدند. دل سیر هم خندیدیم. نگو نخندید که نمیشه. بگو کمتر بخندید.
توضیحاتتم عالی که نه ولی خوب بود. مثلاً یه جاهایی صدای هواپیما زیاد میشد, دیگه صدای توضیحات تو واضح نبود. یا مثلاً نگفتی چند نفر مسافر داره. نگفتی کجا نشستی. عقب بودی جلو بودی. سمت راست یا چپ. به اون بینایی هم که همرات بود, نگفتی توضیح بده, وقتی تو شیشه نگاه میکنه, آسمون و بیرون رو چه شکلی میبینه.
گریه ی اون بچه هم جالب بود. جالبتر اینکه تو خودتو با اون مقایسه کرده بودی, بعد گفتی همه میترسند, اسم من بد در رفته.
من فکر میکنم اون ترست الکی بود. فقط میخواستی یه چیزی به این مستند اضافه کنی. در واقع یه نوع سیاست.
منتظر قسمتهای بعدیه آبرو ریزی هات هستیم. خَخ ببینم چه میکنی.

سلام وقت خوب و رسیدن به خیر. من هم گوش دادم لذت بردم و خندیدم اون هم چه خندیدنی ولی انصافً به شما حق میدم من که هر بار در ایران سوار هواپیما میشم از دوستانم حلالیت میخوام تازه وصیت هم میکنم. راستی حالا من چه کار کنم که دلم ترکیه خواست؟ گناه این به گردن شما از سوقاتی سفر هم برامون بگید منتظر قسمتهای بعدی هستیم در پناه حق.

سلام به مرضیه خانم.
بله واقعاً پرواز در ایران نوعی شجاعته.
ترکیه هم واقعاً اگر هزینش رو بخواید در نظر بگیرید خیلی با کیش خودمون فرق نمیکنه.
میشه با یکو نیم ملیون راحت رفت و برگشت.
قسمتهای بعدی داستان جالبتر هم میشه.
ممنون از حضورتون.
پیروز باشید.

سلام بر جناب شاهنشاه محل
منم یه بار با هواپیما رفتم مشهد
رفتنی که هواپیما هوا نداشت خیلی بد بود حس خفگی بهم دست داد ولی برگشتنی گویا یه جا نشسته بودم جلوم کولر روشن بود مشکل هوا و نفس کشیدن نداشتم ….
و دیگه این که من مشکل داانلوووود دارم هرچی می زنم روی این لینک های دانلود محل بجای دانلود فایل رو برام باز می کنه شکلک هنوز هم تنبلیم پابرجاست نرفتم پرسش و پاسخ بپرسم ….. یعنی پارتی بازی نمی شه بکنید اینجا یه پاسخ بمن یکی بده که چی کااار کنم …..
و دیگه این که همیشه به سفر و همیشه شاد باشید

سلام بانو جون!
نمیدونم این کامنت منو میخونی یا نه!
راهش خیلی سادس!
روی لینک دانلود راست کلیک کن، یعنی زدن همون اپلیکیشن یا شیفت و f10 بعد با کلید های جهتی گزینه save را انتخاب کن و رویش اینتر بزن!
اگه با جاز نتونستی save as یا یه چیزی تو همین مایه ها رو پیدا کنی از NVDA استفاده کن!
به همین راحتی.

سلام، بابت تهیه این مستند، یک دنیا ازتون ممنونم. خیلی قشنگ حال و هوای اون جا رو به من منتقل کردید. واقعاً فکر کردم که توی هواپیما نشستم و مثل بقیه دچار اضطراب و هیجان هستم. قسمت take up رو خیلی خوب اجرا کردین.

دیدگاهتان را بنویسید