خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بچه, همیشه بچه بمون

سلام گوشکنی ها.
دنبال یه موضوع واسه فرستادن بودم.
ولی چیزی به ذهنم نرسید.
به خاطر همین گفتم یه سری به پست های قدیمیم بزنم ببینم اون موقع ها چیا می نوشتم.
یه چرخی زدم و سخت یاد بچگیام افتادم.

یکی نیس بگه تو هنوز هم بچه ای!!! بچگیات کجا بود!
آره درسته من هنوز هم بچه ام.
ولی دوست داشتم زمان ی دکمه پاز داشت. میزدم و دیگه جلو نمیرفت.
توی یه دوران خوشی از زندگی نگهش میداشتم.
من 16 سالم بیشتر نیست. ولی خوب میفهمم وقتی بزرگترا میگن دوران بچگی چه دوران خوبی بود و کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدیم یعنی چی.
وقتی میبینم یه بچه از درسو مدرسه و این چیزای الکی خسته شده و میگه کاش مث شما بزرگ بودم و بعد در جواب بهش میگن هیچ وقت این حرفو نزن و بچگی خیلی خوبه, یعنی چی.
من بچه ام. اما دلم برا بچگیام تنگ شده.
همون روزایی که از درسو مدرسه عجیب خسته می شدم.
همون روزایی که کم کم کامپیوتر یاد می گرفتم و کیف می کردم.
همون روزایی که خوشحالی یا ناراحتیم به ی 20 گرفتن از معلم وابسته بود. نه هیچ چیز دیگه ای.
همون روزایی که با دوستای خوبم آشنا شده بودمو روز به روز ازشون چیزای زیادی یاد گرفتم.
همون روزایی که غلط شمار رو نوشتم و تو آسمونا بودم.
آهای بچه ای که از من کوچکتری:
قدر این روزاتو بدون.
آرزو کن هیچ وقت از زندگی هیچ چی نفهمی.
آرزو کن بدترین مشکلاتت و بدترین بدشانسیات این باشه که معلمت کلی برای فردات مشق و تکلیف گفته.
آرزو کن همیشه بچه بمونی.
آرزو کن هیچ وقت بزرگ نشی. حتی یک سال.
آرزو کن زندگی هیچ وقت اون روش رو بهت نشون نده.
بچه, از بزرگترین دغدغه ذهنیت که انتخاب موضوع واسه انشای موضوع آزادته, نهایت لذت رو ببر.
بچه, فکر نکن تو بزرگ میشیو مشکلات همونطوری کوچیک می مونن.
بچه, از بچگیات لذت ببر.
بچه, همیشه بچه بمون.

۲۹ دیدگاه دربارهٔ «بچه, همیشه بچه بمون»

شلالالااااامی،که خوبی سجادی،وایییی آی گفتی،آی گفتی،منم دلم بچگیامی میخواد که،ولی افسوس که از واقعیت بزرگ شدن نمیشه فرار کرد،ای کاش یه ساعت زمان بود که هرطور که میخواستیم اوضاع رو بر وفق مراد خودمون تغییر میدادیم که،کلا پستت عااالی بود عالی،لی لی لی لی لی من رفتم که خدافسی

سلام ترانه.
بچگی خیلی خوبه.
هر چی بزرگتر بشی و بیشتر بفهمی, بیشتر متوجه مشکلات و پستی و بلندی های زندگی میشی و نمی تونی الکی شاد باشی.
نمی دونم به هر حال هر کسی یه جوری فکر می کنه.
ولی ای کاشو اینطور چیزا رو بی خیال.
از حال لذت ببر.

سلام.
لاااااااااایک شدییییید.
و این شعر هم تقدیم به همه مون:
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد
بر سوار اسب های چوبکی
باز گرد ای خاطرات کودکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن
شعر از: محمد علی حریری جهرمی

واقعا که یاد اون روزها بخیر
دیگه کتابای امروزی اینایی که ما خوندیم رو نداره نه کبری، نه ریزعلی ، و الی آخر،
راستی بچه ها یک کتابی با نام یادتونه، که راجع به مروری بر خاطرات بچه های دهه شصت، منتشر شده نویسندش مهدی منتصری، اینی که من خریدمش ۶۵۰۰تومن بود، سال ۹۰ نوشته بهمن سال ۹۲ به چاپ پانزدهم رسیده. با این بیت شروع میشه ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز. راستی با دست خط شخصی نوشته شده یعنی تایپی نیست.
الانم فیلم مستندی هم با مجری گری خانم خامنه مروری بر خاطرات دهه شصت درست کردند که پنجشنبه شبا بعد خبر بیست و سی پخش میشه تقریبا نیم ساعتی میشه. تکرارش هم امروزا ساعت یک و خورده پخش میشه.

سلام بر جناب آریانفر گرامی محله
کودکی رو باید قدر دونست و ازش لذت برد … نوجوونی و جوونی و میان سالی و پیری رو هم …. کلا باید در لحظه زندگی کردن رو ما بیاموزیم و از لحظه لذت ببریم چون تکرار اون لحظه کاملا محال هست …..
براتون آرزوی شاد کامی و موفقیت سربلندی و بهروزی دارم

سلام بچگی قشنگه ولی چه کنیم که گذشته و دیگه بر نمیگرده
به نظر من یه سال دیگه هم یاد امروزمون می افتیم و افسوس میخوریم پس حالو بچسب که گذشته گذشته و دیگه نمیشه کاریش کرد آینده هم هرقدر تلاش بکنی که جلوی اتفاقاتشو بگیری نمیشه
منم بعضی وقتها مقطعی یاد بچگیام می افتم ولی زود برمیگردم به حال.

درود! من آن کلید را زده ام و در کودکی کاملا مانده ام ولی بچه های محله ابراز نارضایتی میکنند، من در همان کودکی که مانده بودم با مجتبی دوست شدم و جلب اعتماد کردم و در حال شیطنت کودکانه برپایی اولین اردوی محله رقم خورد، من در سن بچگی خود سیر میکنم، من هرقدر از اتفاقات هر روزم بنویسم که چقدر بچه ام و در حال بچگی با همه دوست هستم ممکن است باور نکنید!

درود! من وقتی به این محله آمدم کاملا بچه بودم، من شش ماه بچگی کردم تا اینکه برنامه ی صندلی داغ برپا شد و منم دوست داشتم روی صندلی داغ بنشینم و جواب سؤالات دوستان را بدهم، من که کودکی ۱۳ ساله بودم دروغ بلد نبودم و هر سؤالی را جواب میدادم، خلاصه این شد که نباید میشد و بسیاری از دوستان از پاسخهای من رنجیدند و بسیاری دیگر با پتک و مشت بر سرم کوبیدند که چرا اینقدر کودکی نادان هستم که رازها را هم بیان میکنم، بالاخره هنوزم که هنوزه بعضی از دوستان نمیخواهند یا نمیتوانند بپذیرند که من کودکی ۱۳ ساله ی شیطون هستم که در این محله و هر جای دیگر شیطنت میکنم و در حال شیطنت منظوری دیگر ندارم!

سلام
فعلا که بزرگمهر واقعا بچه است و لذت میبره از کودکیش خودم هم از بس قصه های کودکانه تعریف کردم ی پا بچه شدم! البته چون یک نوجوان هم توی خونه دارم مثل عدسی فوقش ۱۳ ساله هستم!
ولی بزرگمهر یک مشکل بزرگ داره اینکه امسال بره کلاس اول یا پیش دبستانی ۲ ! واقعا براش مهمه و میدونم وقتی بدونه دوستاش رفتن کلاس اول ولی اون متولد آبانه و نمیتونه کلاس اول باشه اونقدر اشک بریزه اشک واقعی و فکر کنم مدرسه رو روی سرش خراب کنه ! هر چی هم بگم سال بعد کلاس اولی هستی قبول نمیکنه هم غمگین میشه و هم خشمگین!
ی سوال شما همون آقا سجاد هستین که سال قبل با آقا شهروز و دوستان رفتیم کافی شاپ؟ به هر حال از اینکه شما رو دوباره در محله ی خودمون میبینم خیلی خوشحالم شاد باشید و لذت ببرید از آخرین سالهای نوجوانی

دیدگاهتان را بنویسید