خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

صندلی داغ نازنین

به نام الله

اما میهمان گرامی این هفته :

سلام به نازنین (فاطمه)عزیزم

هر صندلی داغ با این سوال شروع میشه که لطفاً یه بیوگرافی ساده از خودتون بگین تا دوستان به سراغ سوالات برن.
امیدوارم در صندلی داغ ما بسوزی ولی دلتون در زندگی هرگز نسوزه

۸۰ دیدگاه دربارهٔ «صندلی داغ نازنین»

سلام
من فاطمه میرزاعلیان از دستگرد برخوار استان اصفهان هستم
دیپلم علوم انسانی
دوره ابتدایی و راهنمایی را مدرسه ابابصیر بودم
دبیرستان هم دانشآموز تلفیقی در دبیرستان دخترانه حافظ
خب فکر کنم همین فعلا کافی باشه!

واااای ترانه اگه دستم بت برسه
قلبم داره میاد تو دهنم!
فعلا شب به خیر همگی!

درود به عدسی بشّاش!
یا حق ده جمله!
حالا بذارید ببینم چندتا میتونم بنویسم!

به نظرم شما فردی بسیار شاد شوخ طبع و میشه گفت خوشقلب هستید!
فقط گاهی اوقات یه کم در شوخی و به قول خودتون تو “تیکه پروندن” یا همون “نیش زدن” زیاده روی می کنید!
آهان راستی تا یادم نرفته به نظر میرسه سخاوتمند باشید!
البته من گاهی وقتا مرز بین شوخی و جدی شما رو متوجه نمیشم!
موفق باشید.

درود بر صندلی نشین این هفته. و همچنین ترانه خانم. امیدوارم خاطره ی خوبی از این صندلی براتون به یادگار بمونه.
و اما سؤالهای من از شما بریم که داشته باشیم.
۱. گوش کن رو چه طوری پیدا کرد؟
۲. تا حالا دروغ گفتی آیا. کی کجا چه طور. غیر از اسمت که خوب نازمین نبود. یعنی غیر از این دروغ.
۳. اگه پستهای من برای بازبینی بیاد زیر دستت, یا فکرر کنی که از بیرون کامنت میدم, منتشر میکنی آیا.
۴. بین چه سالهایی ابابصیر بودی. با ابابصیر به مشهد هم رفتی یا نه.
۵. چیه؟ فکرر کردی باز هم میخوام سؤال بپرسم. مگه اینا رو جواب دادی که بپرسم. آهان. نظرت در مورد پستها و کامنتهای من چیه. دیدی سؤال داشتم.
پس فعلاً بای تا بعد.

درود به جناب بی ادعا!
۱ تقریبا همون اوایل که گوش کن یک وبلاگ کوچولو بود از وجودش اطلاع داشتم! ولی اینترنت مثلا پرسرعت نداشتم، به علاوه فارسی خوان خوب هم نداشتم! این بود که فقط یکی دو بار به وبلاگ گوش کن سر زدم! میشه گفت اواخر سال ۹۲ بود که بیشتر از سایت گوش کن بازدید می کردم! اواخر فروردین بود که عضو سایت شدم.
۲ دروغ؟! نمیگم هیچ وقت دروغ نگفتم! ولی الآن یادم نیست! در مورد اسمم هم تا باشه از این دروغاااااا! خخخ.
۳ از مهر ماه ۶۹ تا خرداد ۷۸! ۴ بار با ابابصیر مشهد رفتم! دو بار زمانی که دانشآموز ابابصیر بودم! دو بار هم دوره دبیرستان!
۴ خخخ. کی گفته من ویرایشگرم! اگه زمانی این مسئولیت خطیر به من واگذار شد، همون کاری رو می کنم که به من امر شده!
۵ در مورد پست ها و کامنتای شما نظر خاصی ندارم! آموزش های برنامه نویسی شما رو دانلود کردم ولی هنوز همت نکردم بگوشم!
موفق باشید.

سلام امیدوارم این باب آشنایی باعث گسترش وحدت میان نابینایان بشه ضمن تشکر از ترانه مهربان چند سوال مطرح میکنم ۱- نظرتون در مورد تحصیلات عالی نابینایان چیه؟ ۲- اولین مسافرتی که یادتونه کی و به کجا رفتید؟ ۳- چه غذاهایی رو خیلی خوب میپزید و چه غذایی رو بیشتر دوست دارید؟
۴- در مورد این واژگان مختصری توضیح دهید شقایق: طنز: عاطفه: طلا: ۵- یه شعر در باره ی زمین بنویسید ببخشید اگه با سوالاتم موجب اتلاف وقت گرانقدرتون شدم خیلی متشکرم

سلام به جناب بی سایه! من هم امیدوارم اتحاد بین هم نوعان بیشتر و بیشتر بشه و این حرف فقط در حد شعار نمونه!
۱ نظر خاصی ندارم! به نظرم اگه فرد نابینا به رشته ای علاقه داره، میتونه به تحصیلاتش ادامه بده، ولی قطعا مشکلات و موانع هم زیادند که اگه واقعا فرد نابینا هدف خاصی را دنبال میکنه و به رشته ای هم که میخونه علاقه داشته باشه به قول معروف باید پیه اینا رو به خودش بماله!
۲ اولین سفری که رفتم به شیراز برای معاینه چشمام بود! حدودا یک سال و نیم داشتم! ولی خودم شخصا از اون موقع چیزی یادم نمیاد!
ولی اون موقعی که یادم هست! قبل از مدرسه بود که به مشهد مقدس رفتیم! که تو اون سفر هم زیاد از روی بچگی کنجکاوی میکردم! خخخخ.
۳ حالا مونده که تو آشپزی حرفه ای بشم! غذایی که دوست دارم قرمه سبزی!
۴ شقایق: تا حالا لمسش نکردم ولی میدونم که یه نوع گل هست! طنز: به خوندن و یا گوش دادن به این نوع مطالب علاقه دارم! البته طنز با هجو و هزل تفاوت میکنه که خودتون بهتر از من میدونید!
عاطفه: یه نوع احساسه! چی بگم والاااا!
طلا: معتقدم طلای وجود انسان ارزشش خیلی بالاست! پس به همین آسونی به بهای ارزون نفروشیم!
۵ فعلا شعر به نظرم نمیرسه!
از شما هم ممنون که ارزش قائل شدید و کامنت گذاشتید! امیدوارم پاسخهای من شما رو قانع کرده باشه!
موفق باشید.

سلااام بر نازنین فاطمه خانمی خود خود خودمون
شکلک عرض ادب و ارادت اونم از مدل شدیییدش ….
خانمی محکم بشین کمربند ایمنیت رو هم محکم کن که رفتیم که بریم سراغ سوالات بانوی گران قدر محل خخخ
شکلک بانو ایکیوسانی می شود دانگ دانگ دانگ دانگ دانگ ….
نظرت در مورد زندگی چیه کلا به نظرت از کجا آمده ای آمدنت بهر چه بود به کجا می روی و …. نپیچون جامع مانع بگو نیازمند پاسختان هستیم …
دوست داشتی الآن چه کاره می بودی و علت اینکه الآن اون کاره نیستی رو چی می دونی
دختر بچه ها رو بیشتر دوست داری یا پسر بچه ها رو
چهار تا شیرین کاری از محمد مهدی که تا حالا برای من هم نگفتی بگو ….
چرا هر چی من بهت اصراار می کنم پست بزن پست نمی زنی آخه آیااا؟
نظرت در مورد عصای سفید چیه
اصلا عصا داری آیا
بنظرت چرا راضیه مرضیه های ما و شما جابجا هستند آیا
دوست داری کجایی بودی با تأکید بر ایرانی بودن البته
مسافرت رو دوست داری آیا دوست داری کجا ها سفر کنی و تا حالا کجاها رفتی
قطار هواپیما اتوبوس مینیبوس نیسان آبی کدومشو ترجیح می دی و البته موتور سیکلت ….
سیب هلو آلبالو پرتقال علامت سوال
بستنی لواشک پفک علامت سوال
می دونی خیلی قشنگ می خندی من عاااشق خنده هاتم شکلک یه جک برا خودت بگو بخند شکلک من خنده هات رو از پشت این دنیای مجاز تصور می کنم و باهات می خندم البته نه بهت ها باهات …..
می گم چرا من نمی تونم تو قسمت پرسش و پاسخ سوالم رو بپرسم هر چی توی یه فیلد می نویسم عینا محتوای فیلد های دیگه هم همون چیز قرار می گیره و کلا بنظرت من خیلی خنگم یا لفتافم
هان کفش پاشنه بلند یا اسپورت
کوه جنگل یا دریا و یا بیابون
شکلک بعدی بازم میام کمربند ایمنیت رو باز نکن خطرناااکه خخخخ

سلام به بانو جون!
زندگی: معتقدم اون طور که باید معنی زندگی رو درک نکردم و به معنی واقعی هم!
خب زندگی یعنی مبارزه یعنی هدف یعنی استقامت و همت و همینا البته این نظر شخصی منه!
همه از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت!
آمده ایم که به لطف خدا پی ببریم و فضل خدا را درک کنیم! از خدا میخوام که عاقبت به خیر بشم!

دوست داشتم معلم بشم! نشدم چون خیلی کم همتم!

بچه ها همشون هدیه الهی هستند! همشون شیرینند! واقعا نمیتونم بگم چون هر کدوم شیرینی خودشون رو دارند!

یکی از حاضر جوابیا محمد مهدی که یادم هست: یه آگهی استخدام در اینترنت پیدا کردم، خواهرام خونه نبودند! به مامان و بابام داشتم توضیح میدادم که شرایطش چه جوریاس! بعدش گفتم یکی از شرایطش اینه که شخص متقاضی باید با زبان انگلیسی آشنایی داشته باشه! بعدشم گفتم ولی این دو تا “خواهرام” که خیلی انگلیسی بلد نیستند! یه دفعه محمد مهدی گفت: (اینا فاْرسیَم بلد نیستند) خخخ. البته بگم اینو هیچ کسی بهش نگفته بود که اینطوری حاضر جوابی کنه! خخخ.
بعدیاش برا فردا شب!

چون پست زدنم نمیاد! خب اصرار نکن خخخ. ولی خارج از شوخی شاید یه وقت از خر شیطون پیاده بشم و پست بذارم! اگه مطلبی مناسب محله برای پستیدن داشته باشم!

نترسید هنوز برقا نرفته! خب بریم برای ادامه جوابای بانو! بانووووووووو من تو رو می کشم!
عصا دارم ولی ازش استفاده نمیکنم! هنوز استفاده درست ازش رو کامل یاد نگرفتم! کلاس جهت یابی رفتم ولی درست یاد نگرفتم! یه جورایی انتظارم از عصا بالاست! شایدم به جاست! خخخ. هیچی خواستم قافیش جور در بیاد! شما جدی نگیرید!

حالا منظورت از این سؤال چی بود؟ اصلا برا چی میخوایی بدونی؟! قرار بود من راضیه باشم، بعدشم باقی ماجرا که حالشو ندارم بتایپم! خخخ.

اصفهانی بودن و کلا ایرانی بودن رو خیلی دوست دارم! البته اقوام و ملیتهای دیگه هم همگی قابل احترامند!

سفر: بیشتر سفر زیارتی بوده! مشهد قم و جمکران و چندتا امامزاده دیگه
سفر های تفریحی: کاشان شمال فریدن دیگه یادم نمیاد!
قبلا بیشتر سفر دوست داشتم! رفتن کنار دریا و قایق سواری البته از نوع موتوریش خیلی دوست دارم! آهان بازی کردن با ماسه ها را هم دوست دارم!
با هواپیما تا حالا سفر نکردم! ولی سفر با قطار را خیلی دوست دارم!

سیب هلو پرتقال هر سه تاشو میخواام همین حالا بیار! زود بااااش! آلبالو زیاد دوست ندارم!

بستنی! پفک اصلا لواشک گاهی وقتا تا چی بشه!

هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاههاهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهیهی هرهرکرکرهرهرکرکرهرهرکرکرهرهرکرکر خب خودت گفتی یه جوک برا خودم بگم بخندم! فقط خندهامو میخواستی دیگه خب اینم خنده! خخخ.

اصلا اگه میشه با پاشنه بلند راه رفت آیااااا؟!

فکر میکنم جنگل و دریا رو بیشتر دوست داشته باشم! آهان راستی یکی دو بارم جنگل رفتم! خوش گذشت!

وای انگشتام! من تو را میکشم!

راستی لپتاپتم ببر دکتر! خخخ.

سلام بر ترانه ی عزیز خودم که دلم کلی براش تنگیده بود ترانه جان کجا میری آخه یه دفعه میری و نمیای و از این حرفها؟
و یه سلام هم عرض کنم به نازنین عزیز خودم
نازنین ساکت محله سلام
الآن رو مود این هستم که ازت سؤال بپرسم پس میپرسم
چرا هر چی بانو بهت اصراار می کنه پست بزن پست نمی زنی آخه آیااا؟
خخخ
چند سالته؟
قد و وزنتو بگو
سرمایی هستی یا گرمایی؟
چرا این همه ساکت و کم حرف هستی با اینکه درون و ذات اصلیت ساکت نیست و میتونی مثل ما شیطون باشی با توجه به شناختی که ازت دارم که شایدم اشتباه باشه شکلک زیاد مطمئن نیستم
چندتا خواهر و برادر هستید؟
تو بچه چندمی؟
نابینای دیگه ای هم به جز تو تو خانوادت هست یا نه؟
درباره من دو سه خط بنویس
خب فعلا همینا بسه

سلام به پریسیمای عزیز!
به بانو جواب دادم! شرمنده حال ندارم دوباره بنویسم!

۳۱ سال!
قد حدود ۱۶۰ یا ۱۶۱ سانتیمتر
وزن حدود ۵۵ تا ۶۰ کیلو گرم دقیقا نمیدونم!
گرمایی!

تو بچگی قبل از رفتن به مدرسه میشه گفت زیاد شلوغ میکردم، ولی الآن میشه گفت بیشتر آرومم تا اینکه شلوغ باشم! بانو منو میشناسه میتونی ازش بپرسی! توی کامنتا هم که گاهی وقتا مزه پرونی میکنم یهویی این طوری میشه! خخخ. وگر نه من استعداد چندانی در طنز پردازی ندارم! خخخ.

سه تا خواهریم! من اولی هستم!

توی خانواده خوشبختانه نه! مشکل من از موارد نادر هستش!

در مورد شما: مهربان معتقد مسئولیتپذیر دلسوز دیگه چی بگم!
امیدوارم قانع شده باشید!
موفق باشید.

با سلام خدمت خانم پریسیما شرمنده از این که سؤال من شاید ارتباطی به این متن ندارد راستش از خیلی ها پرسیدم اما پاسخی دریافت نشد میخواستم بدانم سؤالات خود را در بخش پرسش و پاسخ های متداول در کجا باید نوشت و پاسخ را کجا باید دریافت کرد دیگر برای پست گذاری وقتی به محله نابینایان میروم با جهت نما به پایین میروم ارسال برای بازبینی نیست دیگر نمیدانم باید چه کار کنم از کی بپرسم تشکر از پاسخ شما

سلام، به صندلی داغ خوشامدید
چند وقتی بود که از صندلی داغ خبری نبود خوشحالم که دوباره راه افتاد از خانم ترانه که مجدد این صندلی را افتتاح کردند تشکر میکنم.
به صاحب صندلی امروز خانم فاطمه میرزاعلیان سلام عرض میکنم و برای ایشان صبح خوبی را از خدای متعال آرزومند هستم.
به سؤالات من در صورت تمایل پاسخ دهید.
۱- متولد چه سالی هستید؟
۲- آیا متأهل هستید یا مجرد؟
۳- چه پوششی را برای خودتون انتخاب میکنید منظورم چادر را بیشتر دوست دارید یا مانتو
۴- آیا دوست دارید به درس خواندن ادامه بدید یا نه؟
۵- آیا در شبکه های اجتماعی حضور دارید یا نه؟
۶- یک نشانی ایمیل از خودتون به جای بگذارید با تشکر از شما فعلاً خداحافظ

درود. منم اومدم که عرض ادب و ارادتی کرده باشم خدمت ترانه بانوی آریایی و نازنین بانوی گرامی. پرسیدنیها را دوستان پرسیدند فقط من میپرسم که آیا کم بینایی یا مطلق. آیا شده که تنهایی از خونه بیرون بری؟ آیا در تصمیمگیری مستقل هستی یا حتما باید دیگران برات تصمیم بگیرند فرض کن خواستگار اومده چیکار میکنی خودت میتصمیمی یا بابا ننه و آبجی و دادا باید بتصمیمند. اهل چالش و مبارزه هستی یا میگی همینی که هست خوبه؟ اهل مطالعه رمان هستی موسیقی هم میگوشی؟ اینارو داشته باش تا بععععد.

سلام به عمو حسین گرامی!
نابینای مطلق هستم!
تو بچگی تنها بیرون میرفتم ولی الآن نه!

درسته که در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم، ولی خانواده ام به هیچ وجه متعصب نیستند! من و خواهرام رو هیچ وقت از راهنمایی های دلسوزانه خودشون محروم نکردند، ولی تصمیمگیری نهایی با خودمون هست!

رمان هم اخیرا میخونم! فعلا دارم کتاب تبریز مهآلود رو میخونم!

موسیقی: اگر به دلم بشینه و همچنین محتوای خوبی داشته باشه گوش میدم، ولی نه هر نوع آهنگی!
موفق باشید.

سلام بر ترانه خانم و نازنین خانم و همچنین تشکر از حضور هردو.
بنده هم جهت عرض ادب خدمت رسیدم و برای هر دو بزرگوار آرزوی موفقیت روز افزون دارم. برای خالی نبودن عریضه بفرمایید که:
شغل شریف شما چیست و به چه فعالیتهایی می پردازید

هوم،هوم،هوووووم،شلالالالالاااااااا،م،ی،که،خوبی ترترترترترترتر ترااااانه جونم،،،خوبی نازی نازی نازنین،
میگم شال،روسری یا مقنعه،از کدوم یکی بیشتر استفادت میشه،اهل آرایش هستی یا نه،موی بلند رو واسه خانما دوست داری یا کوتاه،از عصا استفادت میشه یا نه،اگه آره چه جاهایی و کلا اگه میشه یکمی کار کردن خودت با عصا رو بتوضیح،فعلا همینا تا بعد،لی لی لی لی لی لی ،

سلام به ملیسای عزیز!
اهل آرایش نیستم! بیرون از خونه مقنعه استفادم میشه!
به نظرم مو نه زیاد بلندش خوبه نه زیاد کوتاهش! البته سلیقه ها متفاوتند! ممکنه اتفاقا یک خانمی موی بلند براش خیلی بهتر باشه!

از عصا استفاده نمی کنم! شاید یه روز از خر شیطون پیاده بشم!
موفق باشی عزیزم!

سلام به ترانه که دوباره این صندلی رو از انباری محله درآوردند. دیگه داشت میپوسید.
سلام به نازنین فاطمه گرامی هم نام. خب نازنین جون هی دیروز خواستی مورچه بشی بیا امروز جزقاله میشی،خخخ خب منم برای عرض ارادت و خیر مقدم اومدم.
دوستان همه پرسیدنی ها رو پرسیدند. اما چند وقته که تو محله حضور دارین چه به طور چراغ روشن، و چه به طور چراغ خاموش. بهت نمیآد که ساکت باشی پس چرا ساکتی هاااان.
راستی بگو سیتا را چگونه شناختی و چگونه می توصیفی، پس بتوصیف.

سلام به سیتا خانم فاطمه خانم همنام! خخخ.
ای باباااا باور کنید من بیگناهم! خخخخ. به پریسیما جواب دادم!

فقط میدونم شما استادیار دانشگاه هستید! روانشناسی خوندید! و دیگه بیشتر یادم نیست!
موفق باشید.

یکی یه باد بزن برسونهههههه! مردم از گرما! یکی اون پنجره رو وا کنه! شکلک فرار از پنجره وای آخیش تا کسی نیومده دممو بذارم رو کولم فرار کنم!

ببین نازنین جان این الان دیدگاه خودتون بود دیگه هاااان. راستی نازنین جان من حق التدریس هستم تو دانشگاه. آخه مرحله استاد یاری مقامش بالاتر هست. به امید روزی که به اون مرحله برسم.
موفق باشین.
شکلک کلی باد بزن هندی چینی. خب به من چه ایرانی در دیار ما نبود
شکلک شربت خنک
شکلک یکی که پنجره رو به دستور نازنین بانو از جا کَند. خخخ

چرااااااااا داااااااااااااااد میزنی! بابا قلبم افتااااااااد! اول بگو این علامتو “ٱ” از کجای کیبردت میاری! خخخخخ.
و اما ملیسا دختری شاد مهربون شیطون پر انرژی گاهی وقتا بهش حسودیم میشه! دیگه چی بگم آیااااااااااااااااااااا! خخخخ.

بذار ببینم یعنی دقت کنم کسی این دور و برا نباشه! یعنی میشه آیا فرار کنم!
پس تا کسی نیومده یوهووووووووووو!

سلام، نمیدونم الآن به شما فاطمه خانم بگم یا نازنین خانم این را شما روشن کنید. آیا برادر هم دارید؟ آیا از اسمی که براتون گذاشتند راضی هستید یا نه؟ آیا اسمهای مجازی را دوست دارید یا نه؟ چند بار به قم سفر کردید؟ نظرتون در باره من چیه؟ ببخشید این همه آیا در سؤالاتم بود.

سلام مجدد به جناب ضیایی فر!
خب طبیعتا میطلبه هر کسی رو در فضای مجازی با همون اسم مجازیش صدا کنید!
اسم واقعیم رو واقعا دوست دارم، و ارزش و احترام خاصی براش قائلم!
اسم های مجازی تا چی باشند! مسلما هر اسمی را نه!
برادر ندارم!
نمیدونم یعنی خاطرم نیست چند بار به قم سفر کردم!
شما را زیاد نمیشناسم! براتون آرزوی موفقیت روز افزون مینمایم!

درود! اگه روزی تلفن خونه زنگ بخوره و تو گوشی را برداری و یه نفر بگه عدسی هستم چیکار میکنی؟! ۲- اگه روزی زنگ خونه به صدا دربیاد و عدسی باشه چیکار میکنی؟! ۳-چرا هیچوقت با بچه های اروپا به اردو یا مسافرت نمیری؟ ۴-به نظر تو خطرناک ترین مرد محله کیه؟ ۵-به نظر تو مظلوم ترین مرد محله کیه؟ ۶-به نظر تو ظالم ترین مرد محله کیه؟!

درود مجدد به جناب عدسی بشّاش!
۱ خب هیچی اول اینکه من صدای شما رو یکی دو بار شنیدم و میشناسم! اگه واقعا خودتون باشید، میپرسم امرتون؟ خخخ.
۲ هیچی وقتی تو عمل انجام شده قرار بگیرم، فکر میکنید چی کار میتونم بکنم! هدف شما از پرسیدن این سؤالا چیه آیا؟
۳ اصلا با جامعه نابینایان اروپا مرتبط نیستم! البته یکی دو بار خواستم مشهد بیام ولی قسمت نشد!
۴ ۵ ۶ آخه این سؤالا چیه! من هیچ وقت تشخیصم تو ترینها درست نبوده، ولی در مورد خطرناکترین و ظالمترین فکر میکنم گزینه هیچ کدام صحیح میباشد!

وای یادم رفت بگم!
البته تا وقتی من رازی نباشم دوستان هیچ نشونی از من به کسی نخواهند داد!

بنابر این پاسخ سؤال اول و دوم شما هم با توجه به این مورد که گفتم تغییر خواهد کرد! خخخخ.
الکی اون بالا اون طوری جواب دادم! خخخ.

من هر چی فک میکنم سؤال خاصی به ذهنم نمیرسه… عجب سؤالایی میپرسن بچه ها!!! جل الخالق…خخخخخخخ……این شعر قشنگ رو تقدیمت میکنم..اگه دوسش نداری مشکل خودته…من که دوسش دارم…
واژه در واژه شعرهای توی سرم درد میکند
دیوار
در
اصلاً جهان دور و برم درد میکند
زاییده از هزار و یکی سنگسار بوده ام
بیهوده نیست پس که بال و پرم درد میکند
فریب در فریب
بهم بافته است سخت زندگی
از اینهمه فریادهای دروغ، باورم درد میکند
نفرین به این بخت اخته شده
لخته لخته خون
از کُرگی…
از کُرگی هم حتی خرم درد میکند
از من بِکّن…تو هم برو
راهی رفتن شو
هی حرف نزن
مزاحمم نشو
سرم درد میکند…

درود! واقعا که: خوب برو کتابی که سؤالاتی که بچه ها میپرسند را پیدا کن و بیا اینجا به دویست سؤالش پاسخ بده تا بهتر متوجه بشی که چرا من این سؤالات را پرسیدم، البته تو نترس من آنقدر هم ظالم و خطرناک نیستم اما بدان که من شماره مبایل یا منزل و حتی آدرس منزل خیلیارو دارم، باور کن جای ترس و نگرانی نیست، حالا فرار کنم تا سیتا سکده نکرده!

درود بر شما!
البته من قصد رنجوندن شما رو ندارم!
به نظر من ظالم و خطرناک کسیه که کاری کنه که خدای نکرده با آبروی کسی بازی بشه!
حالا هر کدوم از ما کلاه خودمون رو قاضی کنیم!
ببینیم چه کاره ایم!
تأکید میکنم کلی گفتم، و قصد رنجوندن شما و نه هیچ کسی رو ندارم!

سلام مجدد به جناب ضیایی فر!
خب از اسمش معلومه! افرادی هستند و تعدادشون هم کم نیست که زمین تا آسمون با خود واقعیشون متفاوتند!
قطعا به هر کس نمیشه اعتماد کرد!
معتقدم بیرون از فضای مجازی هم میتونه همین طور باشه!
امیدوارم هر کدوم از ما بتونیم با هوشیاری در فضای مجازی و یا حتی بیرون از فضای مجازی با دیگران در ارتباط باشیم!
موفق باشید.

سلام خانم نازنین، من حرفی ندارم از اینکه روی صندلی داغ محله بنشینم.
خانم نازنین یک سؤال دارم البته این سؤال خارج از صندلی داغ است.
شما قیمت قرآنهایی که به خط بریل در اصفهان چاپ میشه را میدونید یا نه؟ به طور مثال، قیمت قرآن با ترجمه چه قدر است و قیمت قرآن بیترجمه چه قدر است

سلام مجدد!
همین الآن با بنیاد قرآنی روشندلان تماس گرفتم!
قیمت تمام شده قرآن با ترجمه ۳۶۰ هزار تومان و بدون ترجمه ۱۷۰ هزار تومان هست!
شما برای هماهنگی و سفارش میتونید با این شماره ها تماس بگیرید!
۰۳۱۳۴۴۵۷۳۷۶
۰۳۱۳۴۴۵۰۱۳۰

درود! قبلا بچه ها در هر صندلی داغ میگفتند: میخواهیم با سؤالات سخت صاحب صندلی را بسوزانیم یا جزقاله کنیم، معمولا کسی که روی صندلی مینشیند سه حالت دارد: ۱-به سؤالات بطور کامل پاسخ میدهد، ۲-به سؤالات با شوخی و خنده پاسخ میدهد، ۳-به بعضی از سؤالات پاسخ نمیدهد و ناراحت نمیشود که چرا این سؤالات پرسیده شده است، من به نظر خودم سؤالات بچه گانه پرسیدم و منظور خاصی نداشتم و به علت شیطنت های کودکانه بعضی از حرفها را زدم، آخه من که نه سر پیازم نه ته پیاز آدرس و تلفن بچه ها را از کجا آورده ام، به هر حال کسی نمیتواند مرا ناراحت کند و من همینم که هستم، ولی خوشم اومد که با جدیت جوابهای کوبنده میدهی، کاملا متفاوت با دوستان، آفرین جدی باش و با جدیت ادامه بده!

درود!
نه من از شما و نه از هیچ کسی ناراحت نشدم!
ولی یه چیزی را هم دوستانه بگم!
سعی کنیم کاری نکنیم تا در معرض اتهام قرار بگیریم!

به هر حال شما هم اگه از من رنجیدید عذر میخوام!
تأکید میکنم ما توی محله خطرناک و ظالم نداریم! تقریبا متوجه منظورتون شدم! هدفم هم از اون پاسخ هایی که دادم این بود که بگم به خودتون از این نوع برچسب ها نزنید!
به هر حال بازم میگم اگه از من رنجیدید جداً عذر میخوام!

سلام به خانم کاظمیان عزیزم!
خواهش می کنم! کار مهمی نکردم! اگه هم جایی حرف از فرار زدم، شوخی بود و مثلا خواستم خوشمزگی کنم! خخخ.
وگر نه دوستان تا هر وقت سؤال بپرسند در خدمتم! البته تا وقتی که ترانه خانم پایان تاپیک رو اعلام کنند!
از کامنت شما هم ممنونم!
موفق باشید.

سلام بر شما! سلامت باشید!
من کتابهای درسی، قرآن، ادعیه و زیارات رو ترجیح میدم کتاب بریل هم زیر دستم باشه! کتاب های آموزش زبان انگلیسی هم همینطور!
اما رمان و داستان و مانند اینها رو صوتی بیشتر دوست دارم! البته اگه گویندگیش خوب باشه و با کیفیت خوب ضبط شده باشه!
خوندن کتاب متنی با صفحه خوان رو هم زیاد دوست ندارم! یه جورایی خسته کنندست.

علیک سلام بر نازنین جون صندلی نشینم خوبی خانمی خوشی سلامتی
بیا اول این شربت خاکشیر رو بخور یه نفسی تازه کن تا یه چندتا سوال هم ازت بپرسم باشد که رستگار شویم:

اگه عصبانی بشی چی کار می کنی آیا؟
وقت هایی که ناراحتی نحوه برخوردت و رفتارت و تفکراتت چه مدلی هست؟
بهترین کتابی که تا حالا خوندی چی بوده آیا؟
شنا رو بیشتر دوست داری ی ا کوه نوردی رو شکلک بدون توجه به مساله بیناییت و این که بتونی یا نتونی سخت باشه یا آسون…..
یه خاطره قشنگ که همیشه رو لبهات لبخند می نشونه ؟
بهترین معلمی که داشتی؟
به نظرت نیمه پر لیوان رو باید نگاه کرد یا نیمه خالیش رو چرا؟
با سماور راحتی چای بریزی یا با کتری و قوری؟
چای رو ترجیح می دی یا قهوه ؟
حست نسبت به رنگ ها چه طوری هست؟ کدوم رنگ رو بیشتر دوست داری؟
آخرین خوابی رو که دیدی یا آخرینش رو که دوست داری تعریف کن؟

سلام بانو جان!
شرمنده دیر جواب میدم!
در مورد عصبانیت که به ترانه خانمی جواب دادم! البته کم پیش میاد عصبانی بشم!
وقتایی هم که ناراحت بشم، خب گاهی وقتا با خودم راجع به اون موضوع حرف میزنم اگر از کسی ناراحت شده باشم سعی میکنم با خود شخص در میون بذارم، ولی بعضی وقتا هم اگه کاری نشه بکنم به خدا واگذارش میکنم!
یکی از بهترین کتابایی که خوندم همون کتاب آنگاه که هدایت شدم از آقای تیجانی هستش! البته شاید بعداً کتاب بهتر از این هم بخونم!

بهترین معلم واقعا نمیدونم! همه خوب بودند! یکی از یکی بهتر! انتخاب ترینها برام سخته!
چای یا قهوه هیچ کدومشون! شاید تعجب کنی که من در سال یک بار هم چای نمیخورم! ههه.
ورزش فکر میکنم شنا بهتر باشه! ولی هر کدوم خوبی خودشو داره!
خواب هم که فعلا چیزی یادم نمیاد!
یه خاطره هم بگم: یادت هست که من کیفم از بقیه بزرگتر بود! یه روز وقتی که از نماز برگشتیم، متوجه شدم کیفم عجیب سنگینتر شده! درشو باز کردم! حالا فکر میکنی توش چی بود! خخخ. کیف یکی از بچه ها! بعدا خودش اعتراف کرد که عمدا کیفشو تو کیف من گذاشته بود! یعنی اگه من اون کیفو میبردم خونه خخخ چی میشد! خخخ.
موفق باشی عزیزم!

سلام بر شما آفرین تکتک کامنت ها را جواب دادید خسته نباشید

و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد…
روزگار غریبی است نازنین…
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

شاملو

سلام نازنین نازنینم خوبی جزقاله شدی یا جزقالوندی خخخخ
راستی من نمیتونم با نت محدودم کتاب مسابقه رو دان کنم. از طرفی خواستگارم گفته اگه یخچال پر کتاب داشته باشی زود میام خواستگاری خخخ
منم در چنین شرایطی گرفتارم حالا تو دوست خوبم بگو که در چنین شرایطی چگونه سیتا رو درک میکنی خخخ
راستی من خواب دیدم که یخچال پر کتاب رو با این خواستگارم تو خونمون ی جا دارم خخخ یعنی یا این یا هیچ کس دیگه
پس رضا نباش من تا آخر عمر تهنا بمونم پس بگو چگونه درمیآبیم خخخ
این هم میلم sita2015baran@gmail.com
جواب رو اینجا بده، چی آهاااا میلم برای چی بود، خودت فکر کن دریاب خخخخ

سیتاا از گیلاس هم زرنگتر شدی گویا خخخخ
خب نازنین: جوابهای مسابقه رو برای استفاده عموم اینجا بذار البته رمز دار خخخ شکلک چی فکر کردی سیتااا هوم هوم هوم ….

می گم یه سوال جدی:
برو پست اخیر آقای آریا رو بخون ببین آثاری از قراین و امارات پیدا می کنی آیا؟

نهههههه نازنین اینجا فقط جواب کامنت، جواب سوال ها رو بفرست به میلم. آخه اینجا بذاری که احتمال برد یخچال کتابی برای من پایین میاد، گول این بانو رو نخور که از صراط مستقیم کج نشی، بیبین که کی بهت چی گفتم
شکلک بانوی جارو به دست، شکلک سیتای الفرار،

سلام به نازنین عزیز در حال سوختنم!ههه خوش می گذره ؟شکلک یه عالمه بدجنسی!

۱-بی پرده از علایقت ؟

۲-هیجان انگیز ترین کاری که کردین چی بوده؟بهترین خاطره عمرت ؟

۳-قراره با بهترین کسی که تو زندگیته ودوستش داری بری برا۱ساعت یه جایی “توی شهر”تاب بخورید.جاشم قراره تو تعیین کنی.کجا میرید؟

۴-چه نوع سبک موسیقی رو میپسندید؟خواننده ی مورد علاقتون؟

۵-وقتی عصبانی میشی چی یا کی یاچه کاری بهت آرامش میده؟عصبانی بشی چه عکس العملی داری؟

۶-یه جوک بگو!!!شکمویی ؟آشپزی بلدی ؟چه غذایی منو دعوت کنی واسم می پزی ؟!

۷-اگر بخواید به هوش خودتون یه نمره بدید چه نمره ای میدید ؟

۸-ازشکست می ترسی یانه؟چرا؟تاحالا چند بار توی زندگیت شکست خوردی؟بدترینش؟

۹-مهمترین و پر تکرارترین نصیحتی که باباتون بهتون کرده چی بوده؟زیباترین جمله از نظر شما؟

۱۰-اولین چیزی که به ذهنت میرسه رو درباره ی کلمات زیر بگو:

دوچرخه

همکلاسی

سوسک

مسی

کیف مدرسه

کدو

افغانستان

زیرشلواری

ماه رمضون

کنکور

عشق

پول و ثروت

صدای تیک تیک ساعت !

یاس

پسر شجاع

پدر پسر شجاع

کوکب خانم

آجیل عید

شازده کوچولو

عمه

گشت ارشاد

ماه عسل احسان علیخانی

ایرانسل

آقای حسن روحانی

بفرمایید شام

یک و نیم !

پاستیل
دوست
یه جمله هم بااین کلمات بساز:

مرغ.بندکفش.خواستگاری.کاپشن.ماکارونی.آسمان.عشق.

سلام ترانه جان! ههه بد نمیگذره!
۱ بی پرده از علایقم: گوش دادن به کتاب های صوتی که هم آموزنده باشه و هم سرگرم کننده، بازیهای فکری، حل معما جدول و اینجور چیزا، کامپیوتر.

۲ هیجان انگیزترین فکر میکنم نشستنم روی همین صندلی باشه! خخخ. بهترین خاطره عمرم: اتفاقات خوب زیادند ولی نمیدونم کدومشونو به عنوان بهترین انتخاب کنم! به نظرم تولد خواهر زادم که خیلی نگران بودیم، ولی خدا را شکر که سالم بود و هست.

۳ تا حالا بهش فکر نکردم!

۴ خواننده مورد علاقه مجید اخشابی! موسیقی هم سنتی هم پاپ! البته هر نوع آهنگی رو گوش نمیدم.

۵ اینکه موقع عصبانیت چه کار میکنم: بستگی داره از چی عصبانی شده باشم، و یا چه قدر عصبانی شده باشم، خب بعضی وقتا سعی میکنم بُروز ندم ولی گاهی وقتا متأسفانه از کوره در میرم و داد میزنم! خب سعی میکنم کمتر عصبانی بشم و این کارو نکنم.

۶ همین دو روز پیش اتفاق افتاد! خواهر زادم (محمدمهدی) یه قالپاق آورد به من نشون داد، بعدشم گفت میخوام برم براش یه ماشین بخرم! خخخ. یاد این جوک افتادم: یارو یه دکمه میجوره میده به خیاط بهش میگه آقا بی زحمت یه کت به این بدوز! خخخ. شکمو نیستم. شما بگید چی دوست دارید برم همونو یاد بگیرم، بعدشم شما رو مهمون کنم.

۷ نمیدونم! معتقدم باهوشتر از منم هستند، و البته در مورد خودم منکر این نعمت الهی نیستم.

۸ از شکست میترسم! کیه که تو زندگیش طعم شکست رو نچشیده باشه! زیاد شنیدم شکست مقدمه پیروزیه ولی کو گوش شنوا.

۹ پدرم بیشتر تجربیاتشونو در اختیارمون میذارند تا اینکه ما رو نصیحت کنند.

۱۰ دوچرخه: داییم منو تو بچگی باهاش به صحرا میبرد! آه جوونی کجایی که یادت به خیر!
سوسک: ازش میترسم! ووی اون چی بود!
همکلاسی: باهاشون خاطرات خوبی داشتم! بازم جوونی کجایی که یادت به خیر!
کیف مدرسه: یادش به خیر از کیف بقیه دوستام بزرگتر بود! خخخ. منو یاد یه خاطره انداخت!
مسی: اگه یه نفره که نمیشناسمش! ولی ظرف مسی: غذایی که توش پخته شده باشه آی میچسبه!
افغانستان: یه کشوره!
کدو: کدو قلقله زن تو ندیدی یه پیرزن؟!
زیر شلواری: قسمت آخر سریال چاردیواری! خخخخ.
ماه رمضون: دلم براش تنگ شده.
کنکور: اگه برش دارند، تعدادی از این مؤسسات از کار بی کار میشند!

سلااام بر نازنین خانمی عزیزم
میگم الآن در چه وضع و حالی هستی آیا؟
بذار تا اینجا اومدم یه سوال هم بپرسم؟:
نظرت در مورد مهتاب چی هست؟ آیا تصوری راجع بهش داری یا حس خاصیپ؟
تا حالا کتاب کسی رو پاره کردی آیا؟
حس تنفر رو تا حالا تجربه کردی آیا؟

خخخخخخ‌خخخخخ‌خخخخخ‌خخخخخخخ‌خخخخخخ‌خخخخخ
بانو علیک سلام
تو اینجا چیکار میکنی؟ خخخ.
مگه مرض دارم کتاب کسیو پاره کنم، ولی یاد یه خاطره افتادم که فعلا حالشو ندارم بگم. فقط بگم که یکی بهم گفت برو به خانم صدری بوگو من کتاب فلانی رو پاره کردم، یعنی اعتراف به کار نکرده. خخخ.
حالا ببین میتونی پای بقیه رو هم به اینجا بکشونی؟ خخخ.
مهتاب رو هم تا حالا ندیدم که حس خاصی نسبت بهش داشته باشم.
ببینم اینجا داری شیطونی میکنی اعمال مدیریت میکنم. خخخخ. الکی مثلا مدیرم. خخخ.

دیدگاهتان را بنویسید