وقتي اراده كني، در هر راه دشواري كه قدم بگذاري و هر چه موانع بلند سر راهت باشد، خود را به مقصد ميرساني. مهم نيست در چه سني باشي و وضعيت بدنيت چگونه باشد. كساني كه با توجه به تواناييهاي خود هدفي را ترسيم ميكنند و با اراده و تلاش به سويش ميروند، به آن ميرسند. كم نيستند كساني كه با معلوليتهاي جسماني از عهده كارهايي برآمده اند كه خيلي از افراد سالم توان انجام دادن اين كارها را نداشته اند. اريك ويهن ماير يكي از اين افراد است.
اریک ویهن مایر امریکایی، اولین کوهنورد نابینایی است که قله اورست را در تاریخ 25 می 2001 فتح کرده است؛ او که متولد 23 سپتامبر 1968 است، فتح قلههای هفتگانه را هم در سپتامبر 2002 به پایان رسانده است. این قلههای هفتگانه، بلندترین قلهها در هر هفت قاره هستند. جالب اينکه تنها 100 کوهنورد ديگر پيش از او به اين افتخار نائل شده بودند. مجله «تایمز» در ژوئن 2001 داستان فتح قله به دست این فرد نابینا را منتشر کرد. گزارشی که با استقبال زیاد خوانندهها رو به رو شد.
البته اریک از کودکی نابینا نبوده، بلکه از زمان تولد با یک بیماری به دنیا آمده که سرانجام باعث شد در 13 سالگی نابینا شود. اما این ناتوانی، او را متوقف نکرد.
اريك، از كودكي در دنياي ورزش بوده. او در مدرسه، كشتيگير و كاپيتان تيم كشتي آزاد بود، اما در نوجواني شيفته كوهنوردي شد. از همان كودكي آرزويش اين بود روزي كوهنورد شود. خيليها فكر ميكردند نابينا شدن او، خط پايان آرزوهاي دور و درازش بود، اما اريك از 16 سالگي به كوهنوردي رو آورد. با هدايت والدينش صعودهايي را انجام داد و پس از آن با كمك دوستانش صخره نوردي و بعدها يخ نوردي را آغاز كرد. اريك به اين موفقيتها قناعت نكرد. دلش ميخواست خيلي خيلي بالا برود و حضور ابرها را در كنارش احساس كند. آرزويش اين بود روزي قدم بر بلندترين نقطه كوه اورست بگذارد. وقتي از اين آرزو ميگفت خيليها به او ميخنديدند و عده اي از باب ترحم، به او اميدواري ميدادند كه روزي حتما به آرزويش ميرسد. اريك راه خود را ميرفت. روز به روز آمادهتر ميشد تا اين كه در برنامههاي صعود گروههاي بزرگ كوهنوردي شركت كرد و چندين قله بلند را صعود كرد، اما هدف بزرگش، رسيدن به بام جهان بود. او ميخواست اولين نابينايي باشد كه به اورست صعود كرده است.
در سال 1991 هنگامي كه فقط 23 سال داشت در يك برنامه صعود در تاجيكستان شركت كرد و به ارتفاعات پامير رفت. 2 سال بعد از يخچال باتورا در كوههاي قراقوروم پاكستان عبور كرد. او در كنار كوهنوردي به تحصيل خود ادامه داده و دانشنامه كارشناسي ارشد گرفته است. بعدا موفق به فتح قله اورست شد.
اریک بعدها درباره صعود هیجانانگیزش گفت: «زمانیکه کور میشوید با خودتان فکر میکنید که شما توانایی انجام چه کاری را دارید؟ و صعود، اولین پاسخی است که به ذهن شما خطور میکند.
اريك هنوز عاشق كوهنوردي است. او لذت صعود و درگيري با سنگ و يخ و برف و بوران را حس كرده و ميداند وقتي با قهر طبيعت مبارزه ميكني و پيروز ميشوي، چه لذتي دارد. اين كوهنورد نابينا با شور و علاقه اي وصف ناپذير از كوه و صعودهايش ميگويد. چنان جذاب حرف ميزند كه گويي تمام مسيرها را كه صعود كرده، ديده. تصويري از هيماليا را ارائه ميدهد كه شايد دوربين نتواند چنين تصويري را شكار و ضبط كند. اريك ميگويد: يادم ميآيد از 16 سالگي كوهنوردي را آغاز كرده ام. كوهنوردي، بويژه صخره و يخ نوردي اولين عشقم بوده است. كوهستان احساس جالبي به من ميداد. در كوه به دنبال توپ در هوا نبودم. بايد با صخرهها مبارزه ميكردم.
وقتي از اريك پرسيدند آيا كوهنوردي برايت مثل واليبال بود، پاسخ داد: بله، شباهتهايي با هم دارند. در واليبال ياد ميگيريد چگونه بپريد و توپ را بالاي تور به زمين تيم مقابل بفرستيد. بايد بدن خود را براي آبشار زدن و دفاع كردن خوب آماده كنيد. در كوهنوردي هم آموختم براي عبور از صخرهها و رسيدن به جاهاي بالا بايد آماده شوم و مبارزه كنم. ميدانستم براي صعود ديوارهها و صخرههاي صاف، بايد آنقدر آماده شوم كه خستگي به سراغم نيايد. همان مواقع به خود ميگفتم: شايد استعداد صعود به اورست را داشته باشم. اما مطمئن نبودم. خوب ميدانستم صعود اورست يك گام بالاتر از تمام صعودهاي قبليم بوده و بايد خيلي تلاش كنم تا روزي اين آرزو محقق شود.
اريك صادقانه ميگويد صعودهايش را با همكاري ديگران انجام داده و قدردان آنهاست اما تاكيد ميكند در كوه خيليها به من كمك كرده اند تا به قلهها صعود كنم. اما همواره سعي كرده ام يك عضو موثر از گروه كوهنوردي باشم و خودم نيز به عنوان يك عضو، وظايفم را انجام دهم و سربار ديگران نباشم. در يك گروه كوهنوردي همه به يكديگر نياز دارند و به هم كمك ميكنند. اصلا نخواستم به ديده ترحم مرا نگاه كنند و بگويند ميخواهيم به يك نابينا كمك كنيم.
اريك در برنامههاي صعود مثل بقيه كوهنوردان كولهپشتي حمل ميكند و در بر پايي چادر تلاش به خرج ميدهد. در اين باره ميگويد: بله، يك بار هم نشده كوله ام را شخص ديگر حمل كند. كوله من هماندازه و هم وزن كوله ديگران بوده. در برنامههاي صعود هم چادر بر پا كرده ام و هم در ساخت ديوارهاي برفي و آشپزي به اعضاي گروه كمك كرده ام.
راستي، چگونه يك نابينا مسيرهاي دشوار و خطرناك كوههاي هيماليا را طي ميكند و از يخچالها، كنار پرتگاهها و از روي شكافهاي يخي عبور ميكند و بالا و بالاتر ميرود تا به جايي برسد كه از آنجا بالاتر در كره زمين نيست؟
اريك اينطور پاسخ ميدهد: وقتي در برنامه صعود به كوهي مرتفع شركت ميكنم و آبشارها و شكافهاي يخي دارد، به دنبال كوهنورد ديگري پيش ميروم. با راهنمايي او از موانع ميگذرم. كوهنوردي كه جلوي من است، زنگي را به صدا در ميآورد و با صداي زنگ مسير خود را مييابم و سعي ميكنم پايم را جاي پاي كوهنورداني كه پيشاپيش من حركت ميكنند، بگذارم. اما وقتي يك آبشار يخي خيلي خطرناك است، آنها با كمك چوب اسكي يا كلنگ يخ مرا به دنبال خود ميكشند.
اريك خاطرههاي زيادي از صعودش به اورست دارد. او راهي را رفته كه در سال 1953 ادموند هيلاري و تنزينگ نخستين بار پيمودند و به اورست رسيدند. اريك ميگويد: وقتي به كل جنوبي اورست و جايي موسوم به گام هيلاري در ارتفاع 8800 متري رسيدم، احساس كردم هيلاري كنارم ايستاده و به من ميگويد راهم را ادامه دهم.
حالا فقط نيم ساعت تا قله فاصله بود. با روحيه اي عالي بقيه مسير را هم طي كردم تا اينكه به آرزويم رسيدم. بله قدم به قله اورست گذاشتم.
وقتي به قله اي صعود ميكني، خود را قدرتمندتر از پيش احساس ميكني. به اطراف مينگري و كوهها و دشتها را زير پايت ميبيني. دلت ميخواهد ساعتها آنجا بماني. آسمان را آبيتر و پاكتر ميبيني. حال اگر بر فراز اورست قرار گيري، اين احساس رنگ زيباتري به خود ميگيرد.
آنجا همه كوههاي بلند را پايينتر از خود ميبيني. يخچالهاي عظيم را ميبيني كه تا عمق درهها كشيده شده اند و گويي از تو شكست خورده اند. ابرها را پايينتر از خود ميبيني و آسمان لاجوردي را به تماشا ميايستي، اما اگر نابينا باشي و قدم به اورست بگذاري، چه احساسي پيدا ميكني؟ اريك از لحظههاي حضورش بر فراز اورست اينگونه سخن ميگويد: صداي ضربه پرچمها را در باد ميشنيدم. همچنين صداي باد شديدي را ميشنيدم كه در فضا زوزه ميكشيد. نشستم و برف و يخ را لمس كردم. صعود احساسي دروني به شما ميدهد. فقط خدا ميداند در درونم چه غوغايي بود. با چشم دل مناظر زيباي اطراف را ميديدم.
اينكه به اورست برسي احساسي در تو ايجاد ميكند كه به بينا بودن و نابينايي مربوط نميشود. رسيدن به بلندترين نقطه زمين، احساسي خاص و بينظير در تو ايجاد ميكند كه تا به اورست نروي، نميداني چه احساسي است.
صعود به اورست سبب شد مؤسسه بريل بدون مرز مدرسه اي را در تبت براي نابينايان افتتاح نمايد و از اريک دعوت کند در اين مدرسه به نابينايان روشهاي کوهنوردي و عبور از صخره را بياموزد.
اريک و 6 نفر از اعضاي گروهش با اشتياق به اين تقاضا پاسخ دادند و براي تدريس عازم تبت شدند. آنها پس از مدتي موفق شدند به همراه گروهي از اين نابينايان نوجوان به ارتفاعات اطراف صعود نمايند و اولين رکورد را در زمينه صعود گروهي نابينايان ثبت نمايند.
اگرچه اريک بينايي خود را در 13 سالگي از دست داده است، اما اين حادثه هيچ گاه سبب نشده است او از هيجانات زندگي دوري کند، امري که سبب شد او علاوه بر کوهنوردي به پرواز با هواپيماهاي بدون موتور و اسکي نيز بپردازد! او همچنين موفق شده است جزو ورزشکاراني باشد که مشعل مسابقات المپيک تابستاني و زمستاني را حمل نموده اند. در دوچرخهسواري استقامت نيز يك ركابزن باتجربه و موفق است. جالب است بدانيد، اريك يك دونده ماراتن نيز به شمار ميآيد.
اريک افزون بر فعاليتهاي ورزشي به نوشتن نيز علاقه مند است، به گونه اي که کتاب «قله جهان را لمس کن» که شرح خاطرات روزانه اوست به 6 زبان در 10 کشور جهان به چاپ رسيده است.به گفته ناشر اين کتاب، خاطرات اريک داستانهايي فوق العاده همراه با طنز، صداقت و جزئيات و بردباري به شمار مي آيند که شور و اشتياق را در خواننده بر مي انگيزد.
اريک بارها در کتابش بيان کرده است نابينايي پايان دنيا نيست. اگرچه شما کور هستيد، اما هنوز همه چيز را در اختيار داريد. شما هم مي توانيد براي تحقق رؤياهايتان مبارزه کنيد.
اريک هيچ گاه به نابينايان اجازه نمي دهد نااميد باشند. او مي گويد: من به آنها اجازه نمي دهم همه عمر خود را تباه کنند. ما بايد ياد بگيريم که براي آرزوهايمان تا پايان عمر تلاش کنيم. هيچ چيز غيرممکن نيست، اگر شما به خداوند و خودتان باور داشته باشيد. غيرممکن تنها ساخته ذهن شماست و ناتوان تنها کسي است که با وجود داشتن بدني سالم قادر به انجام هيچ کاري نيست. هميشه دليل خوبي براي زندگي وجود دارد.
منابع: کوه نیوز، پرتیکان، علم کوه.
سلام .. تصمیم گرفتم هر طور شده یه قله رو فتح کنم حیف این اورست خیلی دوره .. اما یه برنامه دارم تفتانه خودمون رو فتح کنم که اونم یه مشکلی داره اینم که آتش فشانیه اونم نه این که خاموش باشه که نیمه فعاله .. اومدیم همین که من خواستم فتحش کنم فعال شد .. شانس منه دیگه خخخ
سلام زینب.
نگران نباش. تو فتح کن من با آتشفشان حرف میزنم روشن نشه.
میدونی که من با هرچی بخوام میتونم حرف بزنم خخخ.
مرسی که هستی.
سلام شهروز خیلی پست جالبی بود ممنون این اریک هم خیلی اعتماد به نفس بالایی داره و از اون نابیناهای موفقی هست که باید برای ما الگو باشه فقط حیف که توی مصاحبه هاش از واژه ی کور هم استفاده کرده
نمیدونم عقیده ی تو در این مورد چیه ولی درست نیست ما از این کلمه توی رسانه ها در مورد خودمون استفاده کنیم شاید بین خودمون به شوخی این کلمه رو به کار ببریم ولی توی جمع این واژه تحقیر کننده هست
سلام وحید.
ببین شاید واژه ی کور توی فرهنگ ما واژه ی درستی نباشه. ولی ممکنه مثلاً توی امریکا واژه ی کور یه واژه ی معمولی باشه و هیچ مشکلی هم به کار بردنش نداشته باشه. برای همین خیلی در این موارد حد اقل در مورد مطالبی که از فرهنگهای دیگه میخونیم نباید حساس باشیم چون اون مطلب برخواسته از فرهنگ اون جامعه هست. کور شاید از نظر نابیناهای امریکا کلمه ی زشتی نباشه و در حالی که ما اون رو بد میدونیم. این تفاوتهای فرهنگی رو باید بپذیریم و روشون حساس نباشیم.
مرسی از حضورت.
پیروز باشی.
سلام شهروز.
هی بهت گفتم بیا ببرمت تبت نیومدی تا اریک رفت و زودتر از تو اورست رو فتح کرد.
تو هر وقت به حرف من گوش ندادی اینجوری شد.
ولی جدی اگه انسان بخواد میتونه، فقط باید بخواد.
ممنون از پست.
سلام عمو.
ببین بیا الآن منو ببر تبت. من یه نردبون با خودم میبرم میرم رو اورست میذارمش ازش میرم بالا. اینطوری ارتفاعی که من رفتم بالا یه متر از اریک بیشتر میشه خخخ.
ردیف کن بریم.
پیروز باشی.
سلام شهروز از پست خوبت ممنونم یه بار به طور اتفاقی رفتیم کوه که من کفش تابستانی پاشنه تلند به پا اما من از رو نرفتم و تا آخر با همون کفشا راهو ادامه دادم شاد باشی
سلام هستی.
انصافاً باید به شما خانمها بابت استفاده از این کفشها جایزه داد. چه برسه به این که باهاشون برید کوه خخخ.
ممنون از حضورت.
موفق باشی.
سلام به لطافت قطرات باران که از پری شب تو شهر ما [بوکان] در حال باریدنه بر شهروز عزیز و تمامی دوستان.!!! بازم عالی نوشتی سپاس. واقعا اگه آدم بتونه راهشو انتخاب کنه هیچ چیزی نمیتونه جلوشو بگیره. البته اگه اراده ای آهنین داشته باشه. من خودم همیشه دوست دارم بتونم کارامو سر وقت انجام بدم اما……. آدم باید همیشه تو زندگی با برنامه پیش بره. !!! خوب بابا برید کنار میخوام از منبر بیام پایین گلوم خشک شد
..
.
. راستی من قصه ی بدنم کم شده. رفتم دکتر گفت بیام پیش شما تو دارو هاتون قصه دارید. لطفا این دارو رو با دفترچه بده ببریم.!اگه ندی پست رو به جاهای دیگه میکشم. گوشتو بیار جلو تا بگم کجا میبرم. تو محله جار میزنن که از آقا اریک رشوه گرفتی تا این پست رو بزنیخخخخخ . ! سپاس مجدد موفق باشید.
سلام ابراهیم.
خب من چی کار کنم؟ اریک گفت منو همه فراموش کردن یه کاری کن دوباره سر زبونا بیفتم. پیشنهادشم خوب بود خخخ.
ببین توی موضوعات برو قسمت کودک و نونحالش کلی نوار قصه هست دانلود کن.
حالا یه موضوعی. چرا تو توی محله ثبت نام نمیکنی؟ اگر ثبت نام کنی دیگه کامنتهات توی صف نمیمونه و مستقیم منتشر میشه.
برای ثبت نام هم از بالای سایت لینک راهنمای محله رو باز کن و اطلاعاتی که تو راهنما نوشتیم باید بهمون بدی رو از طریق ارتباط با مدیران یا تماس با مدیران یا همچین چیزی که تو سایت هست برامون بفرست تا ثبت نامت کنیم که راحت بتونی کامنت بدی و پست بذاری.
شاد باشی.
سلام حسینی.
خیلی جالب و مفید بود.
باید بخوایم تا بتونیم و بشه.
میدونی این پستهای تو را که میخونم خیلی امیدوار میشم.
مرسی برای این پستها,ادامه بدِ لطفا.
سلام فاطمه.
آره همیشه امیدوار باش. پا شو با حافظ برید دوتایی سهند و سبلان رو فتح کنید مستندشو بذارید اینجا خخخ.
اونا دیگه آتشفشان هم نیستن که مثل زینب بهانه داشته باشید.
دیشب خیلی اتفاقی این مطالب رو پیدا کردم گفتم اینجا هم بذارم.
البته هیچ سایتی به این تفصیل در مورد اریک ننوشته بود. من از سه تا سایت مطلب جمع کردم و یه مطلب جدید تنظیم کردم.
مرسی از لطفت و حضورت.
موفق باشی.
سلام
خوش به حال اون
آخه من از بلندي خيلي ميترسم واااااي
اصلا نميخوام تصور كنم كه روي يه جاي بالا ايستادم
اما جدي خيلي خوشم اومد از اراده و پشتكارش ممنون از شما براي اين پست
سلام خانم کاظمیان.
میگم یه چیزی.
اون چشمه ی آب شور بود تو نجف آباد. یه ارتفاعی داشت که نگوووو خخخ.
ممنون از حضورتون.
پیروز باشید.
راستي حرف هاي آقاي خورشيدي را هزاران بار لاااااايك ميكنم
راستی منم حرفهای خودم در جواب به آقای خورشیدی را هزارااان بار لااایک میکنم خخخ.
درود. من یه چیزیو شاید تقریباً متوجه شده باشم که کسایی که نابینای مادرزاد نیستند اکثراً موفقند.
شاید نابینای موفق مادرزادی هم کم نباشه ولی به نظر من نابیناهایی که دیدن رو تجربه کردن نسبت به نابیناهای مادرزاد موفقترند.
حالا دلیلش چی میتونه باشه, ما به کارشناسان مربوطه واگذار میکنیم.
ولی در دریافت اطلاعات چه قدر ما عقب هستیم که داستان کوهنوردی یه فرد نابینا تو سال 2001 به گوش ما نرسیده بلکه خاک خورده تا حالا که سال 2015 هم داره تموم میشه مطلع شدیم.
شماها کلاً به دل نگیرین مشکل همه ی کشورهای جهان سومی همینه. یعنی یکیش همینه.
امیدوارم ما هم یه اردوی گوش کنی رو همون قله داشته باشیم.
شاید هم خودم اولین نابینایی باشم که پا به مریخ میذاره.
در کل ایول به پستهای اینجوری ادامه بده که واقعاً تأثیر گذار هست البته سعی کن همراه با مستنداتی هم باشه که دیگه توپ میشه.
راستی حالا که امکان ترجمه ی گفتاری به وسیله ی اسکایپ فراهم شده به عمو حسین بگین باهاش یه مصاحبه ای داشته باشه.
واقعاً ایول داری تشکر بسی بسیار.
سلام.
خب شاید دلیلش این باشه که نابیناهایی که اول میدیدن تصور بهتری از اطرافشون دارن تا نابیناهای مادرزاد.
برای همین هم ممکنه درصد موفقیتشون بیشتر باشه.
این مطلب رو از منابعی که دیشب جمعآوری کردم وقتی تاریخاشون رو میدیدم برای سال دو هزار و هشت و نُه بودن.
منتها وبلاگهای کوچکی بودن که خیلی مطرح نبودن و من شانسی باهاشون مواجه شدم. حتی ویکی پدیا هم اسم اریک رو نمیشناخت وقتی سرچ کردم.
پس خیلی هم ما عقب نیستیم. مرسی از حضورت.
موفق باشی.
درود شهروزم. اول اینکه بازم خواستم بپسندمت ولی نشد هرچه اینتر و اسپیس را فشردم پسندم نیامدی خخخخخخ. دوم اینکه منم با علی کریمی مهربان موافقم یعنی تصمیم داشتم وقتی نوبتم شد همین مطلب رو بگم که علی انگار ذهنم رو خوند و زودتر گفت. فکر کنم اگه آماری گرفته بشه یا تحقیقی بشه این فرضیه ثابت خواهد شد که کسانی که دیر نابینا هستند موفقترند و همچنین شجاعتر و ریسک پذیرتر و غیر حساستر. مثلا اونا از اینکه بهشون گفته بشه کور یا خودشون بگند چندان ناراحت نیستند. راستی حالا که وحید در این مورد انتقاد کرد باید بگم که ظاهرا در انگلیسی یه کلمه
BLIND
بیشتر نداریم و احتمالا این مترجم بوده که بلایند را کور ترجمه کرده اگه نابینا ترجمه میکرد اتفاقی نمی افتاد. آهان در رابطه بحث قبلی یعنی موفقتر بودن افراد دیر نابینا من یه دوست یزدی هم دارم بنام جناب دهقان که ایشان تا 35سالگی بینا بوده و بعد از نابینایی به کوهنوردی روی آورده و قله ی کلیمانجارو را جارو کشیده خخخخخ یعنی فتح کرده. از دوستان یزدی میخوام که سلام منو بهش ابلاغ کنند.
بازم سپاس شهروزم.
مهرت پایدار.
سلام عمو.
عمو شما لایکت ثبت شده.
این لایک ما اخیراً یه مشکلی پیدا کرده که وقتی لایک میکنی نشون نمیده که لایکت خورده یا نه در حالی که لایکو میزنه. راهش اینه که رفرش کنی ببینی لایکت خورده یا نه. البته این رو داریم پیگیری میکنیم که برطرفش کنیم.
یزدی ها هم که دیگه کارشون درسته خخخ.
مرسی عمو از حضورت.
پیروز باشی.
آفرین به اریک کوشا خخخ
شبو شور مترجم بی تقصیره .
اما تو که میدونی رععععد بزرگ واژه نبین را وارد لغت نامه نمود ،
تا خلق اله نه از کلمه کور و نه از کلمه روشندل و نه نابینا استفاده نکنند . اگر چشم دل داشته باشید متوجه میشید که
در واژه نبین عشق و لطافت خاصی نهفته است خخخ
واژه نبین رو به جای کلمه کور جایگزین کن ،گناهش پاااای رعععد
سلام رعد.
خب واژه ی نبین رو برو بده به آقای حداد عادل ثبتش کنه خخخ.
من متن مترجم رو به رسم امانتداری دست نمیتونم بزنم متأسفانه.
مرسی از حضورت.
موفق باشی.
سلام شهروز.
به به عجب مطلب توپی بود.
آخ که کوه، طبیعت و کوهنوردی چقدر لذتبخشه.
منم یکی از اهدافم در آینده صعود به قله دماوند هستش که امیدوارم محقق بشه.
رفتن به قلل هیمالیا که دیگه جزء آرزوهامه.
نمیدونم بشه یا نه اما….
راستی دیدم زینب گفت دوست داره به قله تفتان سفر کنه.
چند وقتی هست که در وبسایت آب و هواشناسی تهران ودر تصمیم گرفتیم کوه های ایران رو معرفی کنیم و در واقع یک بانک جامع اطلاعاتی از کوه های ایران در سایتمون گرداوری کنیم.
این هفته هم به قله تفتان سفر کردیم.
از طریق لینک زیر میتونید به این پست برید و اطلاعات مربوط به این کوه رو مطالعه کنید.
http://www.tehranweather.ir/1394/08/26/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d9%82%d9%84%d9%87-%d8%aa%d9%81%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d9%86%d9%87%d8%a7-%d8%a2%d8%aa%d8%b4%d9%81%d8%b4%d8%a7%d9%86-%d9%86%db%8c%d9%85%d9%87-%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84/
سلام امیر.
حالا من سه ملیون دلار گرفتم هاااان؟
یا تا شب پنجاه هزار تومن میریزی به حسابم، یا لینک سایتت رو از تو کامنتت حذف میکنم خخخ.
راستی اریک هم تو سیزده سالگی بیناییش رو از دست داده.
یه کم یاد بگیر ازش خخخ.
سلام آقای حسینی ضمن تشکر از پستی که گذاشتی ،اجازه میخوام در اینجا از آقای بی ادعا ،یا علی کریمی تشکری داشته باشم بخاطر انتقاد پذیر بودنشان .در یکی از پستهای آموزشی ایشان تعدادی از بچهها و خود بنده از کیفیت صدای فایل آموزشی انتقاد کردیم و ایشان با کمال متانت و روی باز پذیرای انتقادات بودند. برخلاف بعضی از دوستان که تا کوچکترین راهنمایی یا انتقاد یا حتی نظری که به قصد کمک به بهتر شدن مطالب بوده واکنش منفی نشان داده و جبهه می گیرند. با تشکر مجدد از شما و آقای بی ادعا
سلام کنت.
مرسی از حضورت.
موفق باشی.
درود به دوست عزیز.
خب من واسه پذیرفتن هر انتقادی آماده هستم چون معتقدم هیچ کس کامل نیست و قاعده ی طبیعت میتونه طوری صحنه رو رقم بزنه که شاه با شاهیه خودش محتاج یه گدا بشه.
ما نه کامل, بلکه در مسیر تکاملیم و قطعاً نقصانهایی هم خواهیم داشت و چه خوبست که آنها را بپذیریم و برای اصلاح آنها تلاش کنیم.
در واقع تفاوت دوست و دشمن همین جاها مشخص میشه که دوست بهت میگه عیراد کارت کجاست, ولی دشمن یا شاید هم دوست فرضی فقط میخواد این رابطه ادامه داشته باشه و در خوشبینانه ترین حالت هم فکر میکنه اگه بهت بگه ناراحت میشی, پس در نتیجه بهت نمیگه.
نکاتی که در صدای مخالف هست, هرگز در صدای موافق نخواهد بود و تکامل یعنی همین که بشنویم هرانچه گفته میشود شاید نکته ای پندی پیدا کردیم.
البته من در مورد انتقاد حرفای زیادی دارم که اینجا جاشون نیست چون از حوصله ی دوستان خارجه ولی ما باید تکامل پیدا کنیم و تازه یکی فقط یکی از راههای کامل شدن انتقاد پذیر بودنه.
شرمنده از شهروز که پست رو به حاشیه بردم و موضوع تو موضوع پیش اومد.
موفق باشید همگی دوستان.
دوباره سلام. پس قربون استاد گلم برم. منم تا چند وقت دیگه قراره یک کتاب چاپ کنم بیا واسه شاگرد قدیمیتم یک تبلیغ بکن. راستی دیشب با چندتا از دوستام یاد فرهنگ سرای کردیم و جات خالی حسابی غیبت کردیم فکر کنم نصفه گناهاتون رو شستیم و انداختیم رو بند خشک بشه. . . پس بخاطر غیبت ما یا حد اقل من رو ببخش تا سهمی از گناهات که قراره به من برسه بهت برگرده.. میدونم استادها مهربونن … راستی من تو کامپیوتر خیلی ابتدایی هستم و بلد نیستم خیلی کارها رو با کامپیوتر انجام بدم. وگرنه خیلی دوست دارم ثبت نام کنم و برای همیشه و واقعی بیام تو جمع شاد و مهربون شما. برای خودم متإسفم. بازم تشکر فدای معرفتت.
سلام.
کسی که غیبت میکنه رو ما تبلیغشو نمیکنیم.
ثبت نام کار سختی نیست. تو یه سری مشخصات خودتو برام ایمیل میکنی منم ثبت نامت میکنم بعد میایی وارد حساب کاربریت میشی.
اگر هم سامان دم دستت باشه کمکت میکنه.
به هر حال هرطور که راحتی.
موفق باشی.
سلاآآآآآآآآآآآم شهروزی.
اریک عالی! پست عالی! لاآآآآآآآآآآیک داری پسر.
به قول شاعر:
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید.
به هر چیز خواهی کماهی رسید.
امیدوارم یه روزی به اتفاق امیر و بقیه بچه ها بطور گروهی قله دماوند رو فتح کنیم.
استوار باشی.
سلام فرهاد.
مرسی از حضورت.
فقط یه وقتی بریم برف مرف نباشه این امیر عاصیمون میکنه خخخ.
مرسی که هستی.
موفق باشی.
سلام
وای خوش به حالش کلا منم آرزوی ایستادن روی قله اورست رو دارم ولی خب نه امکانتش هست و نه قدرت بدنیش ….. آفرین بر اریک آفرین…..
و ممنون از شما بابت این دست پست ها خیییلی …..
باید یه بار با بچه ها هماهنگ کنیم بریم حد اقل کوه صفه خودمون رو فتح کنیم ……