خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بیست و دومین جلسه غلط ننویسیم

رعععد بزرگ به سان *صاعقه ای سهمگین به سمت کلاس غلط ننویسیم میره و قصد داره با صدای خشن و هولناکش که دست کمی از *صیحه ی فرشتگان شب اول قبر نداره به نبینا بفهمونه که غلط بی غلط خخخ
رعععد عصا به دست به سمت کلاس میره . همه جا ساکته و هیچ صدایی از کلاس نمیاد . یعنی چی شده ؟؟ تنها صدای عصاشو میشنوه . سرشو میبره توی کلاس اممما

فقط ی نفر نشسته اونم *صد سال تنهایی .

رعععد میگه صد سااااله بقیه کجا رفتن ؟ صد ساله میزنه زیر آواز و به رعععد میگه : “صنار بده آش به همین خیال باش “”.
” رععد !من دوستامو لو نمیدم . خودتون برید تفحص کنید ببینید کجا رفتن” . !!!!!

به ناچار رعععد سفری رو به سوی دانش آموزا شروع میکنه . سفری دور و راهی دشوار .

اولین فردی که میبینه مجتبی خان خادمیست . که گویا در *اثاث کشی پاش صدمه دیده بود . و لنگ لنگان راه میرفت .

بعد شبو شور حسینی رو دید که داره بین دو تا از اعضای گوشکن *صلح و دوستی برقرار میکنه . خخخ میگه گوشکن و اعضای اون مثل یک خانواده هستن و نباید بینشون تفرقه بیفته .
اوه اوه ناظم خشمالوی گوشکن با ترکه ی خیس خورده داشت *صف بچه هارو مرتب میکرد. بهش گفتم سعید خان بیا !این *صفا صافو صوفن ، اما با خنده گفت : رعععد تو نبین

واقعی هستی . و نمیبینی که این صفا کجو کوله ان خخخخ

بچه ها میگم این سعید درفشیان زیاد هم اخمالو و خشمالو نیست . ی حسی به هم میگه خیلی هم مهربونه ولی قلقش دست ما

نیومده . بهتره شبو شور و مجتبی یواشکی برن قلقلکش بدن تا بخنده خخخخخخ الفرار

امان ازین رهای رهگذری !!داشت نقاشی میکشید . بهش گفتم بدو بیا سر کلاس . اما چشم سفید در جوابم با صدایی چون *صور اسرافیل بانگ برآورد خره ! من باید راه *صعود به قله ی خوشبختی رو با کشیدن نقاشی پیدا کنم .
و

وقتی پروازو دیدم گفتم آوای شنگولم بیا بریم کلاس ، او در جوابم گفت رععععد بیا ببین این *صفورا خانوم خوشگله ؟؟؟؟

بهش الکی گفتم نه ، بلکه بیاد کلاس ، اما اینبار *صدف جونو رو کرد!!!
_رعععد این چه طوره ؟
نه … خوب نیست . *صورتش پر از لکه خخخ ی دفعه *صنم و *صبا رو هم آورد . خخخ توی دستو بالش پر از دختر صادی بود هاهاها
داد زدم نه …. بیا کلاس . اما پرواز کنان رفت که *صدیقه و *صفیه هم بیاره .
مجبور شدم بزنم به چااااک .

رعععد با شتاب از اونجا دور شد.
لنا و شاگرد جدیدو دید که دست در دست هم دارن شیرینی میخورن و میخندن .با عصبانیت سرشون داد زدم دخترا کلااااس مگه ندارید ؟

با صدایی روح نواز گفتن : استاد اعظم ما رفتیم به دیدن* صائب تبریزی . در مقبره ایشان شب شعری برپا بود . جای شما خالی .

اینبار به دنبال مهربان کاظمیان رفتم که دیدم داره با *صابون صورت دخترکی رو میشوره . گفتم مهربان بیا کلاس . این دخترک دیگه کیه ؟ گفت این *صبیه ی ناز یتیم و بی پناهه .
باید ازش مواظبت کنم .

یکی از شما یا همون ، خودمونی نیز در حال *صحیح کردن برگه هایی بود که ندانستم چیست .

و اما سعید دانا و شاگرد زرنگ و ساکت کلاس به رعععد گفت :بنا به دستور حاج خانوم رفتیم که *صله ارحامو به جا بیاوریم. یک سال بود که اقوام و فامیلا رو ندیده بودیم.

عمو حسین نیز به کار *صادرات ساعت گویا همت گماشته بود .

عقاب نیز به سمت *صدر اعظمی انتخاب گردیده بود . تا رعععد و دید بلند شد و عصای رعععدو پاک کرد و گفت سابولیک.یعنی سلام خخخ و بعد به رسم جوانمردی چندین کتاب به

رعععد داد تا افکارش منور بشه و به سان فرشته ها روشن فکر و نورانی شود هههههه

پریسیما به مسجد* صاحب الزمان رفته بود تا به دانش آموزان *صوت قران رو آموزش بده .

ملیسا *صندوقچه ای پر از* صمغهای معطر و گیاهی دستش بود که از عطاری خریده و برای مداوای مادر میبرد .

رضا وزینی *صامت و خاموش در حال تعمییر گوشی های اندروید بود

امید دلها یا همون علیوردی *صندل شیکی به پا داشت و در حال خندیدن با دوستش در اسکایپ بود . خدارو شکر آشتی کرده بودن خخخ امید آذری ما اینیم دیگه خخخ فک کردی

حواسم به کامنتای تو و شبو شور نیست هاهاها آمار همتونو دارم .
جناب علی اکبر حاتمی اما با دیدن رعععد دست پیشو گرفت که پس نیفته و به رعععد گفت : رعععد بهتره زحمت نکشی و کلاسو تشکیل ندی . این بچه ها به هیچ *صراط

مستقیمی هدایت نمیشن و از غلط نوشتن لذت میبرن . تو هم برو دست از سر ما بردار خخخخ

وحید خان ملقب به *صفر سیاه نیز دوست دیرینه ی زمان بینایشو به نام *صفدر قیری در راه دیده بود . و در حال تجدید خاطره خوش و خندان بود .

علی بی ادعا نیز به* صید آهوی تیزپا رفته بود . اما دل مهربونش با صیادی جور در نمیومد . والاااه راست میگم .

تبسم یا همون لبخندی داشت به دخترا توصیه میکرد که مهریه و *صداق نوعی هدیه شوهر محسوب میشه و بهتره خودمون تعیین نکنیم . بذارید شاخ و شونه ها خودشون صداق زنشونو تعیین کنند .

شاخ و شونه ی سرمدی با ذوق *صخره نوردی رفته بود . هر چی گفتم امییییر بیا کلاس … نیومد که نیومد . توی چشام نگاه کرد و گفت زن گرفتم واسه چی ؟؟هان ؟
واس اینکه بیاد به جام حاضری بزنه دیگه خخخخ

سیتا *صبح زود به سراغ مریم شیبانی رفته بود و او را به سمت *صحرا برده تا کمی بچرخند و بی خیالی پیشه کنند .

عدسی هم در حال نگاه کردن فیلم طنز* صمدآقا به مدرسه میرود بود . میخورد و تخمه میشکوند و فیلمو گوش میکرد. خخخخخ

فاطمه حسینی و رضوان ولی زاده در حال *صیقلی دادن ظروف نقره بودن . از بس که مرتب و ترو تمیزن .

ترانه ی خوش آوای سایت نیز به *صنف پارچه فروشا رفته بود تا برای رعععد ژنده پوش پارچه ی کتو شلواری بخره . دستش طلا والااااه .

بچه ها بی خیال صاد بشیم. اینجا جا داره از احمد صابری که میاد و کامنتاش به صورت شعر میگه تشکر کنم. خییییلی در نظرم کارش جالبه . یو هو صابری . صصصصابری اولش ص هست . بهبه . صابری جان ، عارف داداشته آیا ؟؟؟

متاسفانه خیلیا فامیلیشون توی ذهنم نمیاد . اعصابم ریخته به هم.
اوه اوه ، ی دختر بلند بالا داره از انتهای جاده دوان دوان به سمت رعععد میاد . ی گل رز قرمز به نشانه ی دوستی لای *صفحات کتابای قطور حقوقیش گذاشته و به رسم دوستی

تقدیم به رعععد بزرگ میکنه . اسمشو میپرسم ، با حجب و حیا میگه : دختر کوچیکت رضایی نیا هستم ، ارشد حقوق رو دارم میخونم . عاشق طبیعت و سادگی هستم خیلی دوست دارم که توی این محله باشم . دوستی بین نبین ها و ببین ها خیلی خوبه . رعععد کلی ذوقید و زیر سیبیلی بهش شماره داد خخخخ شکلک فک کنم توی دنیای حقیقی دیگه محلمو نده . هاهاها

رعععد به سمت کلاس برگشت . اما با *صحنه ای تاریخی مواجه شد :

خانم محب و خانم مرضیه زارع دفتر کلاسو داده بودن *صحافی و *صندلی طبی و سلطنتیو به رعد دادن که توی کلاس راحت بتونه بشینه . خخخخ .

قبل از این که بریم سر کتاب حاج نجفی لغاتیو که من توی داستان بی سرو تهم آوردم بخونید و در ضمن اگه معنی کلماتو نمیدونید بگید تا در کامنتا جواب بدم . من سی تاشو

نوشتم . ولی فک کنم بیشتر از سی تا باشه . رهای رهگذری بالای هر کلمه که با ص شروع میشه ی ستاره گذاشتم. تو املات البته بیسته ولی بد نیست ی نگاهی بندازی بهشون خخخخخ

1- صائب : ص ا ئ ب
2- صابون : ص ا ب و ن
3 صاحب الزمان : ص ا ح ب فاصله ا ل ز م ان
4- صادرات : ص ا د ر ا ت
5- صاعقه : ص ا ع ق ه
6- صلح و صفا: ص ل ح فاصله و فاصله ص ف ا
7- صبور : ص ب و ر
8- صبیه : ص ب ی ه
9- صحرا : ص ح ر ا
10- صندوقچه : ص ن د و ق چ ه
11- صدف: ص د ف
12- صفورا : ص ف و ر ا
13 . صحافی : ص ح ا ف ی
14- صبا : ص ب ا

15 -صندلی: ص ن د ل ی

16-صحنه : ص ح ن ه
17-صنف : ص ن ف
18- صراط: ص ر ا ط

19- صید و : ص ی د .
20- صدر اعظم: ص د ر فاصله ا ع ظ م
21-صداق : ص د ا ق
22- صیقلی : ص ی ق ل ی
23- صنّار : ص ن ا ر
24- صفر : ص ف ر
25- صمد : ص م د
26- صعود : ص ع و د

27- صور اسرافیل : ص و ر فاصله ا س ر ا ف ی ل
28- صامت : ص ا م ت
29 – صابری : ص ا ب ر ی
30 – صیاد : ص ی ا د
+++++++

خب بریم سر کتاب حاج نجفی بزرگ .
صحه : ص ح ه : به کسر اول و تشدید دوم ، به معنای ” صحت اعتبار سند ” در عربی به صورت اسم به کار میرود و صحیح است و در فارسی ترکیب ” صحّه گذاشتن ” بر چیزی از همین کلمه اخیر گرفته شده است .

صحیفه : ص ح ی ف ه به معنای صفحه می باشد .

صَخره / سُخره : این دو کلمه را نباید با هم اشتباه گرفت . صَخره ص خ ر ه = به فتح اول و سکون دوم به معنای “تخته سنگ بزرگ ” است . اما سُخره س خ ر ه = به ضم اول و سکون دوم یعنی مورد ریشخند . البته با توجه به جمله گاهی سُخره به معنای بیگاری میباشد.

صدا : ص د ا : این کلمه در عربی به معنای انعکاس صوت و باز گشت صوت و پژواک است . و تلفظ آن به فتح اول بوده است صَدا . ولی امروزه در فارسی صِدا به معنای مطلق صوت به کار یرود و تلفظ آن به کسر اول است .

صُدره / سِدره . صُدره ص د ر ه به ضم اول و سکون دوم به جامه ای بی آستین اطلاق میشود . اما

سِدره س د ر ه : به کسر اول بر طبق روایات اسلامی نام درختی در آسمان هفتم و بهشت است .

صلات : املای این کلمه در عربی صلاۀ است . ولی در فارسی به صورت صلات ص ل ا ت نوشته میشود .

++++++++
اینم متن انتخابی رعععد بزرگ

یک وقتی…
بدفهمی ها آزارم می داد
ناراحت می شدم
از قضاوت ها…کج فهمی ها…سوءتفاهم ها
همه اش می ترسیدم
که آدم ها بد بفهمندم
اشتباه قضاوتم کنند…
وقت زیادی صرف می کردم
برای توضیح دادن خودم
رفع سوءتفاهم
که ثابت کنم
من آن چیزی که فکر می کنند نیستم
اشتباه قضاوتم کرده اند…
حالا اما موضع ام
سکوت است در برابر
آدم ها و نگاهشان…
سکوت و سکوت و سکوت…
تازگی ها
در برابر بی مهری آدم ها هم هیچ نمی گویم
انگار که لال شده باشم
شاید هم کور و کر
که نه می بینم
نه می شنوم
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم
و نه حتی حوصله اش را…
می دانی
من مسئول طرز فکر آدم ها نیستم
بگذار هرچه خواستند
بگویند و برداشت کنند…
بیخیال
می روم در لاک خودم
آرام و بی دغدغه
زندگی خواهم کرد…

۱۳۱ دیدگاه دربارهٔ «بیست و دومین جلسه غلط ننویسیم»

واه ! چه زود منتشر شد این پست خخخ من الان فرستادمش خخخ
راستی منم اومدم بگم این پست کلی مخ منو درگیر کرد و مجبور بودم به روز و آپدیتش کنم خخخ
افتادم توی زحمت .ی زحمت میگم ، ی زحمت میشنوید هاهاها
شکلک مهندسای محل و کامپیوتر بدونا فک نکنن که ما فکرمون درگیر و وقتمون گرفته نمیشه هههه
شکلکی میگه این کامنت به تقلید از پست جناب محمد خان میر قاسمی بود . نمیدونم اسمش توی پستم هست یا نه ؟ ما طنز گویان هم دست کمی از مهندسین طراز اول محله نداریمااااااااا. از خودم بتعریفم که فعلا کار دیگه ای از دستم بر نمیاد .

چون لایک دوس میداری واست یه لایک صورتی آوردم …
آق داداشم… میخوامت… خیلی قشنگ نوشته بودی خره… کیف کردم خره…
میگم آقای درفشیانا من دیدم خییییلی با محبتن… جدی میگما… نمیدونم چرا ناظم محله شده….خخخخخخخ….
آق داداشی… من شاید برگردم… شایدم برنگردم… میدونی که وضعمو… الانم تو سایت دانشگا نیشستم به محله گردی…خخخخخخخخ….

سلاااام رهاااایی .
مرسی عزیزم . اگه تو رو نداشتم چه خاکی بر سر لایکدونیم میکردم خخخ
نمیدونی چه کیفی داره وقتی توی فیس بوک ی مطلبی میذاری و میبینی کامنتات هم لایک میخوره چه برسه به پستات خخخ
راستی منم مثل خودت این روزا درگیرم ، تو درگیر لپ تاپ بیمارت ، من درگیر حنجره ی رعد وارم.
برم ببینم دکتر خان طب سنتی چی میگه . ؟ داروهای شیمیاییو نمیخورم .
برم برم که من هم قرار پزشکیجات دارم هاهاهاها
مرسی

خعععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععلی عالی نوشته بودی بابابزرگ! از رهگذر خبر بگیر چش شدس؟ اندازه بیشتر از سیتا نه سیتا اون سیتا که عدده. اندازه بیش از سیتا پست که من بزنم پستت ابهت و ارزش داره و وقتگیر بوده چقدر تهیهش!
آقا معلم مچکریم! بابابزرگی که معلم باشه ببین چی میشه!
مهدی نوروز بیگی هم من دیدم داشت تخمه میشکست با اینکه سرما خورده و با بزرگمهر داشتند تامو جری میدیدند! اونا که ی ثانیه هم تو کلاس بند بشو نیستن!

رهای در به دری لپ تاپش خرابه .
مشتبه خان اگه بدونی منو رهاااایی چقدر مفتکی توی محل به هم پیام میدیم که حد نداره . خیلی کیف میده .
رهااایی میگه کانفیوپرتش همش الکی خاموش میشه خخخ منم گفتم ببر بده نون خشکی به جاش لباس کهنه بگیر هههه
مهدی نوروز بیگی رو نمیشناسم ، بزرگمهرو که عسیسمه .
راستیاتش محمد قاسم میر کفیلی رو همش با محمد میر قاسمی اشتباه میگیرم . همینجا از ایندو عزیز مخ و خبره هم تشکرات میکنم .
راستی ی کاری کنید که کانفیوچرت رهاااایی درست بشه . خخخ بلکم به جای لباس کهنه، عمو نون خشکی بهش آبنبات بده ههههه

سلام بر عطای انرژی مثبت .
پسر عزیزم این پست اون پست نیست خخخ
پست غلط ننویسیم که صاحبش غلطای نبین ها و ببین هارو در هم سوا میکنه و به صاحاباشون ایمیل میکنه با این پستای من فرق میکنه .
روی همه ی نوشته های رععد بارانی کلیک کنی بقیه این پست های منو میبینی که همشون اوپن کامنتن خخخ
آره پسرم پریسیما غلطارو ایمیل میکنه .
گویا ی مدتی گوشکن نبودی کلک خخخ
مرسی که هستی .

سلام بر فاطمه عزیز .
مرسی دخترم که سبک سبیک منو پسندید خخخخ
میدونی چیه مشکل من اینه که میرم توی پستم مطالبیو اضافه میکنم و بعد
میبینم که اون مطالب نیست .
یعنی ی همچین آدمی هستم من هاهاها .

درود بر رعد بزرگ محله. دستت طلااا خییییلیییییی عاااااااااااالی بود. گفتی که من ساعت گویا صادر میکنم خخخخخخخخ یادم اومد که اولین کسی که ساعت گویا وارد اصفهان کرد من بودم خخخخخخخ اونم با یک اتفاق تصادفی جالب. تهران کنار خیابان صبای شمالی ایستاده بودم یه آقایی اومد و سلام و احوال‌پرسی کرد و گفت که از خارج ساعت گویا وارد کرده بعد گفت که اگه دوست داشتی ببینیشون میتونی بیایی خونهمون گفتم خونهتون کجاست گفت همینجا پشت سرت خخخخخ. خلاصه رفتم خونهشون ساعتها رو دیدم بعد قرار شد که تعدادی از اونا رو بخرم و ببرم اصفهان بفروشمشون خلاصه منم این کارو کردم. رعد ناقلا از کجا میدونستییییی. رعد مهربون محله فرشته خوب محله برات آرزوی سلامتی دارم امیدوارم که هرچه زودتر مشکل حنجره ی طلاییت حل بشه و بتونی مثل گذشته به غرشهای مردانه ات ادامه بدی. رعد تنت بناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده ی گزند مباد. سالم سرحال شاداب شادان باااااااشی.

حسین خان اصل اصفهون نصف جهون راست میگی ؟؟
واقعاً ؟؟ جون ننه صاعقه بگو که جدی میگی که ساعت گویا میخریدی و میفروختی ؟ منو دست نندازیاااااا.
ولی از تو چه پنهوون مرضیه جون به هم زنگ زد و گفت رعععد اومدم باهات درد دل کنم ، نمیدونی چه بلایی سرم اومده ؟
منم ی حسی بهم گفت نکنه دزد اومده خونش . بهش گفت آقا دزده اومده به خونت سر زده .
خیلی تعجب کرد . اون موقع هنوز پستشو نزده بود . تازه دزد اومده بود سر وقت فریزرش هههه
++++
سلامتی بهترین ارمغان و بهترین نعمته . مرسی که اونو برام آرزو کردی .
میگم بزن توی کار صادرات واردات ترازوی دیجیتال گویا خخخ

درود بر جناب رعد بارانی .
هی ممنون از پست ..بسیار عالی و طناز نوشته بودین ..
هیییییییی خدا مرگت نده باباااااااااااااا
باباااااااااااااا ..خو آبرو برام نذاشتی ک ….خدای من …. حرم سرا باز کردم مگه /؟؟خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ….واااااااااااااای …
من امشب میخوام با صدرا برم سر خاک وصال شیرازی …هییییییییییییی میخوام برم صورتتو پااک کن رعد بزرگ. هعععععععععی گریه نکن بابا خخخخخخخخخ

وقتی میای سمیرا و الهامو مهسا راه میندازی توی محل خب نتیجش این میشه که رععد نکته بین ازتون آتو بگیره .

من که میدونم با صنم قراره بری سینما خخخ
وااای دکتر واقعی گفته به هیچ وجه گریه نکن برای حنجرت مضره هخخ

شلام که،خوبی بابا بژلگی،میگم بابا بژلگ واااااٱااااای که این صندوقچه چقدم که سنگینه که،آآآآخ کمرم تو جوونی داره میشکنه که بس که بار مسئولیت تو این صندوقچه زیاااده که،خععععلی زیبا نوشتی نانازم،بووووس بووووس بووووس،لی لی لی لی،هوم هوم هوم،من لفتم که،خدافسی

سلام ملیسکم . فدای دل پر دردت بشم . میدونم که خیلی دوران سختیو داری پشت سر میذاری .
امیدوارم به زودی صندوقچه ات مملو از سلامتی و سعادت و آرامش بشه .
بدو بیا بغل بابابزرگ که دلم برات تنگولیده بیدش ههههه

سلاااااااام بر رعد جونم ,میسی بابابزرگه خوبه ینی من خییییلی خوشحالم ک دیدمت اونجا.خب آخه من عاااشق شعرم وگرنه ک میومدم.اصن ب جاش مقش همممه دوستامو خودم تنهایی می نویسم ک فرار از کلاسمو توجیه کنم خخخ .ولی انصافا نوشتن چنین متنی بینهایت حوصله و سعه صدر می خوادا.من اگه صد سالم می نشستم ی گوشه از لینا بنویسم برام سخت و مصیبت وار می شد.خخخخخ ب زور ص جور کردم واست بابابزرگه هه.لحظه های زندگیتون سرشار از صحت و سرور!!!

سلام لنایی .
از تو چه پنهوون که عاشق این کارا هستم. خودت میدونی که یک ده روزیه که سر کار نمیرم. باید از شنبه برم سر کار و دیگه تدریس هم نداشته باشم . واقعا جدایی از دانش آموزام برام سخته .
پس باید تدریس در اینجارو پیش بگیرم خخخ
خیلی خوبه که این کلمات ص دارو نوشتی . عاااالیه .
میگم سرشار از شامپو صحت زیتونی باشم یا اناری ؟ خخخ
آخه گفته بودی :لحظه های زندگیتون سرشار از صحت و سرور!!!

سلااام رعد
دلم برای پستهات تنگیده بود عزیزم
خعلی باحال مینویسی واقعا
حیف که من اون طنازی تو رو تو وجودم ندارم که وقتی اشکالات بچه ها رو گوشزد میکنم این جوری به دلشون بشینه و یادشون بمونه
راستی صدات در میاد یا نه؟
زود زود بیا تا لغاتی که نوشتی از یادمون نرفته.

پریسیرت فرشته جونی سلااام .
طنااااز مناز چیه و کیه خخخ من فقط میخوام همه رو بخندونم و کمی اینجوری بهشون لغت مغت یاد بدم.
این چند سال تدریس اینو به من فهمونده که هر درسی رو که میدم اگه به صورت طنز و داستان باشه بچه ها بعد از گذشت سالها توی ذهنشون میمونه .
راستی اسم نومزد دهمیه پروازی طناااز جونه آیا ؟؟؟
+++
صدام در میاد ولی خیلی یواش و در پیتیه خخخ کلاً نباید بحرفم.
دکتر گفته وقتی خوب شدی باید گفتار درمانیو شروع کنی که یاد بگیری از تارهای صوتی چگونه استفاده کنی .
دکتر به من گفت معتااااد به صدا و سوءاستفاده گر از صدا خخخخ

هاهاهاهاهاهاهاههاها… باز خوندم خره… چطوری به عقل تو میرسه این چیزا رو بنویسی ولی به عقل من نمیرسه؟!!!…….
به خادمی بوگو من و حالم خوبیم…خخخخخخخ… یوخده سیستمم بازیش گرفته، گوشیم بازیش گرفته، زندگیم بازیش گرفته…
پارسال گوشیم افتاد تو دسشویی دانشگا ناکار شد، این یکی رو خریدم که حالا زرت و زورت خاموش میشه نمدونم چرا… کامپیوترمم فرت و فورت خاموش میشه… نمدونم چرا… فک کنم باید بشینم ریز ریزش کنم ببرم بریزمش تو دسشویی دانشگاه تا دلم خنک شه…هاهاهاههااها…
راسی آق دادا… من عمراً دختر بدم به پسر معلوم الحالت… این چی چیه بزرگ کردی ناغافلی؟ چن تا چن تا؟ پرواز… بیمیری عمه… من و شوهر عمه ت عاقت میکنیم…خخخخخخخ…
برم تولد و برگردم…تا خاموش نشدم…خخخخخ

وقتی تو میتونی این نقاشی پقاشیای قشنگو بکشی ، بذاری توی اینترمه ولی من بیچاره وقتی جوجه میکشیدم، بچه ی خواهرم میگفت : گُبِه .
به همین دلیل که نمیشه که بشه .
میگم کانفیوچرتتو ببر دم کلبه ی مشتبهی و بگو مفتکی برات درست کنه . خخخ .
++++++
دخترتم بده به خونواده ی شووَرِت .
آوای محبوب من خودش هزارتا دختر زیر پرهای پروازیش قایم کرده و دختر ببین تورو نمیخواد . خخخخ

سلام مجدد بابا بزرگ
کسی نیست از من سوال کند که چرا نبوده ندانسته فتوی دادم.
آره انصافا دو یا سه ماه شاید هم بیشتر از محیط مجازی عمدا فاصله داشتم.
ولی به هر حال بیان غلطهای املا با این شیوه به نظر من که بهتر هستش
البته غلط گیرها خود نیز بعضا کلمات را غلط مینویسند.
مرسی و موفق باشی معلم عزیز.

علیک سلام پسرم .
من عاشق فتوی های پسر ادیبم عطا السلطنه هستم خخخ
عطایی من غلط کسیو نمیگیرم .
از تو چه پنهوون این پست داره کتاب غلط ننویسیم و غلط نخوونیم استاد ابوالحسن نجفیو دنبال میکنم . شروع کننده ی این پست تبسم بود .
تا جلسه ی سیزدهم رسوندش بعد سپردش به من . چون این کتاب به صورت پی ادف هست دادنش به من .
خلاصه از اونجا که لغات حاج حسن مهجور و غیر کاربردی هست ، من سعی میکنم لغات امروزی که کاربرد بیشتری دارن استفاده کنم .
چون شخصیت رعععد طنزه این جوریه که این طور میشه خخخخ
پس رعععد به غلط ملطای کسی کاری نداره .

سلام رعد جونم بازم دوباره.من اینجوریم دیگه خودم از خودم انتقاد می کنم.یعنی آدم اینقد انتقاد پذیر ؟مگه داریم…آخه مگه میشه؟با گوشی ک کامنت میذارم ویرایشش برام یکم سخته و این اتفاقا میافته.اما …..آره یبار سه سال پیش جاز نصب کردم ولی خب نتونستم باش کار کنم.ولی ی جاهایی خیلی خوب بود.لازم نبود وقتی تایپ می کنم فونتا رو بزرگ کنم چون اون می خوند.اما خب ب من گفتم از چشمات کار بکش واسه همین دیگه استفاده نمی کنم.اگه ببینم باید استفاده کنم اینکارو می کنم.خدایا این دگ اشتبا تایپی نداشته باشه ها دارم بی ادیت می فرستم خخخخخ

از تو چه پنهوون وقتی منم با گوشی تایپ میکنم ی رو ب مینویسم و کلاً حروفی که کنار هم هستن رو اشتباه میزنم . ولی با چشم زیاد به چشم نمیاد .
چه خوبه که باید از چشمات کار بکشی . ی پسری بنام علی در سایت هواشناسی که چشاش کم ببین بود میگفت باید از چشمم کار نکشم . و براش خیلی سخت بود که از کامپیوتر و گوشی و تلویزیون فاصله بگیره .

زهره ای عزیزم اگه هم خانواده لغاتو بلد باشی دیگه توی املای کلمه ای شک نمیکنی . ارحام هم خانواده رحم است .
آخ نکنه این کلمه سانسوری باشه خخخ خب رحم که توش نی نی رشد میکنه دیگه . این که بد نیست ، هست ؟؟
خب صله هم از وصلت و وصل میاد .
صله ی ارحام یعنی ارتباط با فکو فامیل .
زهره ای دلم گرفته . راستی ای کاش بشه که ی چیزایی بشه خخخ
ببین اسم تو هم توی پستم آورده بودم ولی نمیدونم که چه کار میکنم که وقتی پستو ویرایش میکنم ثبت نمیشه خخخ
نوشته بودم زهره صحت این لایک ها و بازدیدهارو میبره زیر سؤال . و صحه بر این پست من و بازدیداش نمیذاره خخخ
گوشاتو بیار جلو . من دوست ندارم پست رعععد و ام اس اون بالا باشه و لایک خودمم هم پس گرفتم ؛ چون اگه همکارام بیان اینجا سرکشی میفهمن . چون توی گروهم دخترا منو رعد صدا میکنن و میدونن من توی سایت با چه اسمی میام . دوست ندارم همکارام بفهمن من ام اس داشتم .
صدام هم که اینجوری خخخ

تو خیلی حرفات به دل میشینه .
پس خیلی خوب خودتو به رعععد معرفی کن . ببینی یا نبین یا کم ببین ؟ چند سالته ؟از نبین بودنت در رنجی یا نه ؟
راستی مگه عاشق شدی که اینقدر حواست پرته ؟
از پریدنهای رنگ و از تپیدنهای دل
عاشق بیچاره هر جا هست رسوا میشود خخخ
برو دوای عاشقی مرگ است خخخ

خدایا …خواهشی ازت دارم ..روی این بنده ی کمترینتو زمین ننداز ..
میبینی ک از دار دنیا یه بابا داشتم ک بدبخ رف رو سایلنت …هعععععی این باباهه یه آبجی داش ک اسمش رهگذر بود …این عمه من میشه دیگه /…خدایا /..ببین …من کسی رو
ندارم ..این عمه رو ب من ببخش ..شفاشو بده /…خدا به جوونیییییییییییییییییش رحم کن /….هی نمیخوام ببینم آب شدنشو …ببین روانش پاک شده …
بیناییمو ازت نمیخواااااااام ..اینو شفا بده ….هععععععی …عمه جانم …چرااااااااااااااااا ؟؟؟؟
چرااااااااااااااااااااا ؟؟؟؟عمه .تو خوب میشی ..من دلم روشنه عمه …ما دوباره یه خانواده میشیم …فقط یکم تحمل کن عمه ..قرصاتو سر وخ بخور ..عمه …قول بده ..قول
بده تا من دکیمو بیگیرم تو خوب خوب شده باشیییییییی .عاقل شو عمه …بذار آبروی خاندان بارانی خخخخخخخ حفظ بشه /…
+++
فقط رعععععععد بخواند ..فوری فوتی محرمانه …!!!
بابایی نومزد چیه بابا ..عه عه عه ..طناز دوست اجتماعیمه …just friend هستیییییییییم.
غیرتت کجاس خو ..آدم اسم عروساشا میاره میذاره تو پست عمومی ؟؟؟؟هعععععععععععی /….
عمه چشاتا درویش کن پیامای منو به دیگر دوستان نخون

اوهوی پسر خل و چل برادر فقیدم…
تو خنگول چرا یه کامنتا شیش جا کپی کردی نوشتی؟ بگم صفورا و صفیه و باباش صفدر و داداشش صمد بیان بزنن لِهت کنن؟ خدایا این برادر زاده ی منو شفاش دادی دادی… ندادی میارم میزارمش در خونت تا اعراب سیَه چرده از روش تردد کنن… خخخخخخخ…. در ضمن اون جاست فرند نیست و سوشال فرنده…
من که اکابر درس خوندم و مال چارصد سال پیشم، بهتر تو بلدم اینا را عمه…خخخخخخخخخ

سلام خانم معلم
خانم اجازه می‌شه یک سوال بپرسیم
اگر می‌شه معانی, صبیه, صداق, صائب, صنار, صامت
را برایم بگوئید.
کمی شک دارم
شاید اگر برم از اول متن را بخوانم بفهمم ولی تنبلیم می‌کنه
شما معلم با صداقتی هستید
شکلک شاگرد در حال لوس کردن خود پیش معلمش برای نمره گرفتن
تازه کامنتها را هم نمی‌خوانم زیرا دارم می‌میرم
فعلا خداحافظ

سلام مریمی .
خیلی خوشم میاد از دانش آموزایی که سؤال مؤال بپرسن خخ
معنی این کلمات صبیه, صداق, صائب, صنار, صامت به ترتیب
دختر کوچک
مهریه
صائب در اینجا اسم شاعر است ولی گاهی در معنی درست کردار به کار میرود .
صنار واحد شمارش پول در قدیم بوده و بعدها خیلی بی ارزش شد .
صامت یعنی بی صدا خخخ
الان من بی صدا و صامتم حححح

احسن به تو ای رعد که با غرش و با طنز
در بین محله به عمل ولوله کردی
هم یاد نمودی ز اهالی و کنارش
با صبر به آموختن ما حوصله کردی
چون یاد نمودی ز من و یادی ز عارف
بر دوستی بیشترم با تو مرا وسوسه کردی
گفتی که دبیری و ز اهل ادب هستی
باشد که خطای من شاگرد ببخشی

سلام بر احمد الدوله ی شاعر گوشکنی خخخ
فک نمیکردم پستو تمام و کمال بخونی .
تو رو خدا بیشتر از خودت حرف بزن. خیلی برام جالبه که توی همه ی پست ها با شعر حرف میزنی .
راستی نگفتی که عارف داداشته یا نه ؟
رشته ی تحصیلت چی چیه ؟؟
ببین نمیذارم از کلاس درس غلط و قوقولی در بری هههه
راستشو بگو چند دقیقه برای سرودن این شعر وقت گذاشتی ؟؟؟
لایک داری احمد شاعر

فاطمه حسینی دختر خوبم برای رعععد که ی ببینه گوشی به دسته خیلی سخته که بره زیر کامنتت بهت جواب بده .
همین جا میگم اصلا هم پرتو پلا نگفتی . خیلی شیرین سخن و خوش زبون و با محبتی .
زنگ صدات هم دوست دارم مثل لالاییه ههه
دخترم چرا خسته ای ؟؟
بیا در مورد حالو احساست با بچه ها صحبت کن شاید ی کاری از دستتنون بربیاد . آره خوشگلم بیا حرف بزن . من سنگ صبورت میشم خخخ

اینجوری نگو حالا فکر میکنن من جدا خوش صدا هستم.
این را بگم که رععععد بزرگ قشنگ میبینِ و قشنگ میشنوه.اگر نه انسانی که قدرت تشخیص زیبایی را نداشته باشه زیباترین را هم درک نمیکنه.
دلم از زمانِ گرفته انقدر که دلم میخواد بیخیال همه چیز بشم.
راحت باش هرجا میخوای جواب بده من میخونم.
مرسی که هستی.

فاطمه جان… نبینم غصه بخوریا… میزنم نصفت میکنم… خاسی شمارمو از رعد بگیر تا با هم صحبت کنیم… مگه من و رعد مُردیم که تو دلت گرفته؟ نبینم از این حرفا بزنیا… فعلاً رعد باید سایلنت باشه… پس میتونی رو گوشهای ننه رهگذرت حساب کنی… منتظرم…

فاطمه منم دلم گرفته ، ازون گرفتنیایی که با ی قوطی لوله بازکن هم وا نمیشه . ولی به خودم گفتم امروز روز منه و به همه غمها و مشکلات زبون درازی و دهن کجی میکنم و هولشون میدم که با مغز بخورن توی جدول خخخ
بخند دخترم.

گاهی قدرتش را ندارم انگار با تمام قدرت میخوان بشکنن منو.
مهم نیست نمیخوام حالم کسی را ناراحت کنه.اینجا که میام حالم خوب میشه.انرژی مثبت دوستان حالم را خوب میکنه.
یه دنیا ممنون که هستید.
راستی شماره ی رهگذر را برام اس کن لطفا تا سرش خراب بشم.
راستی رهایی الان کلی توی پست دکتر بهت خندیدم حلال کن.

برای چندمین چندمین دفعه درود.
این بار از بابا بزرگی نا امید شدم حیف.
مگر بابا شما پست اصولی ثابت و نگاهی متفاوت این همین را ندیده اید.
منتشره در برج پیش.
اگر با دقت ملاحظه نموده بودید بعضی از سوالات شما به جواب میرسید.
خب نرسید تا برسد.
و کال ماند
پس لطفا تا وقت رسیدن منتظر مانید.

عطا خان اونجا فقط شغلتو گفته بودی . بقیه سوال موالام بی جواب موند . اعه اعه اعه.
تو چرا فقط دو تا پست داری ؟تنبلک دست بجنبون و ی پست شیکو پیک بزن توی تنور . روش هم کنجد بریز . زوووود رعععد منتظره .

سلام بر رحمت بزرگ
واقعا پست زیبایی بود. حااااال کردم. کلی خندیدم.
امیدوارم همیشه شاد باشی.
راستی من نعمت سیاه بودم نه صفر سیاه. اینم یه غلط املایی از خودت . خخخ خخخ خخخ هاهاهاهاهاهاهاهاهااهههههااهههاااهههااا

سابولیک بابا بزرگی. ما میایم کلاس به خدا میایم، به یه شرط! اونم این که یواشکی به مجتبی شاه بگی منو در سمت صدر اعظمی ابقا کنه، و هیچ وقت کله پام نکنه، تازه باید به شب و شور و چند نفر دیگم رشوه بدی تا تو مجلس محله مهر عدم صلاحیت بهم نزنن و با مخ نکوبنم زمین. آره استاد بابایی خواهش می کنم این کارو بکن. بعدشم یه پیشنهاد داشتم اگه صلاح دونستی راجع بهش حکم صادر کن.
الان باب شده که مثلاً به جای خانه ما یا خانۀ ما می نویسن خانه ی ما، یا مدرسه ی اونا به جای مدرسه اونا یا مدرسۀ اونا. چند باری دیدم خودتم این جوری نوشتی بگو ببینم حکمت چیه؟ من که عادت دارم بنویسم خانۀ ما یا حد اقل خانه ما اصلا نمی نویسم خانه ی ما. همیشه پیروز باشی بابایی. راستی بیام خونت چی واسم درست می کنی؟ اولش یه نسکافۀ باحال. دیدی چطوری نوشتم عادت کردم. نمی نویسم نسکافه ی باحال.

سانپولیکا خخخ
عقابکم حدس میزنم که کلی حرفای سانسوریات از نوع سیاسیات میزنی که برکنار شدندی خخخ

مرتضی با سواده زمونای ما همین جوری که شما مرقوم میفرمایید مینوشتندی خخخ اما چندین سال در کتب درسی از اول ابتدایی تا دبیرستان ی میانجی رو به جای همزه به کار بردندی .
واقعا برای من عذاب آور بود . تازه تازه داشتم عادت میکردم که دوباره از پارسال همزه روی کار اومد .
خدا گیجشون کنه . خاک بر سرشون که نمیدونن از جون بچه های مردم و سوادشون چی میخوان .
ولی اینی که من اینجا اینجوری مینویسم بخاطر اینه که میترسم صفحه خونا نتونن خوب بخونن .
راستی کدوم کلیدو بزنم که همزه بالای کلمات درج بشه .
بیا اینم کلاه صدراتت . خخخ
یاد امیر کبیر و کلاهاشون افتادم . ی کلاهای بلند استوانه ای شکل مسخره داشتن اون زمان . خخخ

سلام بر حسین شیرازی خخخ

چه خبر از دانشگاه ؟؟

حسین من اون اوایل که اومده بودم فک میکردم که نبین ها به دانشگاهای مخصوصی میرن خخخ

تا حالا هم نه توی مدرسه نبین دیدم نه توی دانشگاه . فقط دوستم که رشته ی مشاوره بود استادش نبین بود و همیشه میومد و از کاراش و حرفاش برامون تعریف میکرد .

رعععد بزرگ سر کچلشو میخارونه و زیر لب غرولند میکنه و بعد غرش میکنه و میگه : ای بابا نخواستیم عطایی خخخ
اصلا توبه . من ازت هیچی نپرسیدم خخ خوبه ؟ رعععد و شترو سوال دیدی ، ندیدی هاهاها
دوست دارم تو هم ازم سولال مؤال بپرسی ، اونوخ میفرستمت تا قله ی قاف خخخ
======
در هر حال خیلی ماهی
به قول مشتبه و به قول همه مریخی ها : ایول ، دمت گرم خخخ

واااای مرسی یاد گرفتم. خاک برسر تایپیستای نادون . هر وقت سوال امتحانیو میدادم تایپ کنن ؛ میگفتن همزه رو خودت باید بذاری و منم که بی سوات ؛ خودم بعدا اضافه میکردم خخخ الان ببین یاد گرفتم ۀ ۀ ۀ ؟
راستی مرور گر فایر فاکس و کرومم دیگه وارد اینترمه نمیشه . کلی کار دارم ولی فقط میتونم باهاش برم توی سایت فورکا و بیام محله . حالا اگه گفتی چرا این دوتا رو میتونم ، چون گویا زیاد اومدم توی این دوتا سایت .
عقابی ، فقط نگو که به روز رسانیش کن. چون با لپ تاپ تا حالا این کارو نکردم .
اصلا کار با کانفیو چرتو بلت نیستم خخخخ باز گوشی خیلی راحتتره .
عقاب خیلی خوبه که از همه چی سر در میاری . من اصلا از کارای کامپیوتر و کلا تکنولوژی روز بیزارم. اصلاً هم دوست ندارم یاد بگیرم. هیچ خجالت هم نمیکشم که بگم بلد نیستم خخخ
راستی پرسیده بودی همسرم زیذی هست یا نه ؟ به هیچ وجه من الوجوه خخخ در مسند قدرت داره حکمرانی میکنه . من اگه آزاد بودم الان تمام بچه های نبینو دور خودم جمع میکردم و میرفتم ایرانگردی و همه رو از نزدیک میدیدم

سلام! خیلی دلتنگ پست هاتون بودم. فقط اگه میشه یه بار به جای کتابش خودشم بیارین تو محله تا اون کلمه هایی که میگه درستش اینه ولی خب غلطه. اما اگه درستشو بنویسیم بهتره ولی خب غلطشم درسته. اما خب شاید متداول شده غلطش درست همون غلطه باشه اما بازم درست نوشتن غلطها بر غلط نوشتن درستها الویت داره رو بدم دستش بگم اینارو همه رو سه دقیقه مرور کن ازت امتحان میگیرم. خب الان متوجه شدین من این کتابو قبلا خوندم یا بیشتر بگم خخخ. راستی چقدر متنتون رو امروز احتیاج داشتم. ببخشید که یکی درمیون میام سر کلاس از همه هم دیرتر میرسم. لبتون همیشه خندان. چون همه ازتون انرژی میگیریم

هاهاهاها
دمت به قول میخیا گرم . تینا سخن از زبان رععععد میگویی . باور کن اول میرم این کتابشو که توی لپتاپه میخونم . بعد نمیدونم کدومو انتخاب کنم که بدرد بخوره و هی نگفته باشه ، متداول ، نگیم ؛ حالا بگیم درسته ولی بهتره نگیم ، اگه گفتیم همه میدونن چی میگیم ولی شایسته تره که صحیح تلفظ بشه . خخخخ
در آخر استخاره میکنم و خودمو میسپرم به خدا که چی بنویسم خخخخ
تازه تینایی اینارو توی دفتر مینویسم بعد که میخوام پست بنویسم از روی دفتر تایپ میکنم . اصلا ی وضییییه که ببینو بخند هاهاهاها
راستی باید برم سرچیات و ببینم چه شکلیه این ابوالحسن خان خخخ
عزیزم اگه این کتاب نبود منم الان با شما همسخن نمیشدم ، پس خدا پدرو مادرشو بیامرزه . پنجشنبس ، بگو آمین
خیییلی مرسی

مهربون خخخ نه بابا به موقش شمر بن ذی الجوشنی میشم که بیا و ببین خخخ
در رابطه با داستان هم برام سخت نیست . ولی خب باید به روز رسانیش کرد و مجبورم برم درستش کنم . آی حرص میخورم وقتی میبینم که متن به روز رسانی شدم نیست که نگو .
دخمل گلم من وظیفه دارم که معنی و شکل صحیح هر کلمه رو به شما بگم .
جات خالی اینجا ی باد سردی داره میاد که نگو . باد و بارون

هی پدر سابقم ..چقد این حاج نجفی مسن میباشه …..میگم میاد پدر مجازی من شه ؟؟؟؟؟ببین فک کنم از تو خییییییییییییییییلی با کلاس تر باشه …دکترم هس .زبانشناسم هس …میشه بش بگی منو ب فرزند خوندگی مجازیش بپذیره ؟؟؟؟؟؟؟؟از تو ک خعععععععععععععععری ندیدم ..در آخر ::::این شعر بارونی رو بخوون روحت شاد شه
بی تو اینجا که منم؛ سخت هوا بارانی است
دل جدا،ابر جدا، چشم جدا، بارانی است..

هی نگو فصل بهار است ،نگو معمول است!
چشم هایی که کویر است چرا بارانی است؟!

بی تو، عطار ترین شاعر این شهر گریخت!
و از آن لحظه ی غمگین،همه جا بارانی است!

گفتم آرام شوم باز کنم قرآن را
دیدم ای داد!”الف..لامِ”خدا بارانی است!

چتر بردار ، از آغاز غزل تا آخر!
اول و آخر هر قصه ی ما،بارانی است!

آره آوای محبوب ، فک کنم متولد ۱۳۰۸ بود . خخخ
تو قدر منو نمیدونی و خوشی زده زیر دلت ههههه برو فرزند حاج حسن شو.
قیافش جدی بود ؛ مثل نظامیا خخخ
طرفای ما بارونک با ی باد سرررررد میوزه . عاشق این هوا هستم بهبه
“پاییز” مرا عاشق میکند
“باران” عاشق تر
حالا تو بگو
این “باران پاییزی” با من چه میکند . . . ؟

سلااام ، آره دیگه منظورم تو بودی .
از تو چه پنهوون منم پارسال این موقعها اومدم و همش توی پست اینو اون میرفتم و کامنت غیر مرتبط میدادم خخخخ
اونقدر هم من پر رو بودم که کلا میزدم پست طرفو میپوکوندم میامدم بیرون خخخ
فک کن میرفتم وسط پست آموزش اندروید میگفتم نابیناها خواب هم میبینن یا نه ؟
یا میگفتم چرا اینجا کسی نیست که بیاد جواب منو بده خخخ
خداییش برای خودش ی روزایی بود.
حالا تو هم غریبی نکن پسرم. بیا اینجا این چایی و کولوچه ای که خودم پختم بخور تا خستگیت در بره .
میبینم که غلط املایی نداری و این از ی پسر به سنو سال تو بعیده خخخ
راستی نگفتی نابینا هستی یا نه ؟ چن سالته ؟
از کوجا موجا با این سایت آشنا شدی ؟
خب شام چی دوست داری تا برم برات بار بذارم. شام اینجا ی ده نفری دعوتن خخخ سلف سرویسه البته . ولی خب میخوام بدونم فست فودی هستی یا مثل من عاشق غذا مذای سنتی هستی ؟؟؟

راستی رعععععد بزرگ آخر متنت را خیلی پسندیدم دیروز چندان بهش توجه نکردم ولی امروز خیلی خوب حسش کردم.
من برای خودم زندگی میکنم و این به هیچکس مربوط نیست و دیگه به هیچ کس برای هیچ کدام از کارهام توضیح نخواهم داد.
دیروز اینها را باید مینوشتم ولی خوبی کلاسها ی شما همینه دیگه هر بار که میخونی یه چیز یاد میگیری.

سلام فاطمه . دقیقاً این حرفو یکی از دخترا بهم میگفت خخخ
اونم میگفت حداقل ۴ بار پست های منو میخونه خخخخ
ولی خودم همون باری که مینویسم . نهایت ی بار دیگه میرم سرک میکشم البته بعد از انتشارش که دیگه کار از کار گذشته خخخ
آره عزیزم برای خودت زندگی کن. و فقط مهم برات این باشه که به کسی ظلم نکرده باشی . دیگه بقیه اشو شاد باش و بی خیالی پیشه کن .
البته خودم هنوز به این درجه نرسیدم ولی سعی میکنم برسم خخخ
نبینمت غمگین باشی . این شعر هم تقدیم به فاطمه خوش صدا . نگو که نیستی . من میگم هستی . قدر صداتو بدون و الا مثل من میری رو سایلنت
در پس پرده یک ظهر غریب …
من و یک خواب عجیب …!!
رازها در پس این خواب نهان است … نهان …

من کویری بودم! کویر….!!!
خالی از شور و نشاط
خالی از نغمه مرغان خوش آواز بهار …!

و فقط من بودم، نالهء مبهم باد …
خار هم، از دل دیوانه من می رویید!

آسمانم خالی
و در این پهنه ندیدم ابری!!

پس خودم باریدم …
آنقدر باریدم …
تا کویرم گل داد…..!!!
گلی از عشق درونش رویید …!!!

پس تو هم باران باش…..
به کویر دل خود سخت ببار!!!
و برون کن زدلت
نفرت و بیزاری را….
و فقط عشق بورز
به خودت و همه انسانها … تو فقط عشق بورز

لایک فاطمه همینه آفرین
با همین روش پیش برو موفق میشی عزیزم
بیخودی هم به خودت فشار نیار و خودتو اذیت نکن
برا خودت زندگی کن و به هیچ کس توضیحی بابت کارهایی که کردی یا نکردی نده
اگه کسی بهت گیر داد که فلان کارو چرا انجام دادی با صراحت بگو همینی که هست حتی اگه انجامش ندادی
اون وقته که میتونی ر راحت و برای خودت زندگی کنی

سلاااااااااام بر رعععععععد بزرگ. خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟ وااااااای خییییلی خوشحال شدم که منم توی متن کنار لنا جونم بودم. تازه نمیدونی به غیر از شعر منو لنا داشتیم تمرین میکردیم تا املای انگلیسیمونم قوی بشه. خخخخخخخ
خیییییلییییی متن خوشگلی بود صدها هزار بار سپاس از شما پدربزرگ. واقعاً خوشسلیقه کلمات رو کنار هم میاری. اینطوری آدم دوست داره تمام ساعتا رو بشینه املا بخونه و بنویسه. باور کن اینا رو صادقانه و از صمیم قلبم میگم رععععد جونم. راستی مراقب حنجرت هم باش سعی کن صامت بمونی تا به وقتش بتونی از صدات درست استفاده کنی. راستی واسم دعا کن تا بتونم از این صخره های صعب العبور موفقیت به سلامت صعود کنم. هوای خودتو داشته باااااااااش

شاگرد جدید گویا کامنتای تو میره توی صف انتظار . درست میگم ؟؟؟
دخترم تو شاگرد خوب کلاسمی و کلاسای رععععد بدون سه تفنگدار صفا نداره خخخ
زبل خان گویا اسمت بود درسته ؟
زبل خان حس میکنم توی حنجرم بعد از عکس برداری زخم شده خخخ
دکتر زنبیلی خخخ ببخشید دکتر زِبِلی حرفم دیگه نمیتونیم بزنیم . وااااای
مرسی که هستی . کلاسام بدون وجود شما زبلا مثل ی زیلوی کهنه میمونه خخخخ

سلام رعد بزرگ آره من نابینا هستم البته بر اثر یه حادثه کاری در سال ۷۸ ابینا شدم متولد ۲.۱۱.۱۳۵۷ هستم .اسمم رضا و اسم مستعار کنت دو شاهینو انتخاب کردم .برای بنده باعث افتخاره که رعد بزرگ به صرف چای و شیرینی دعوتم کنه .راستی اشکال داره تو پست و کامنتهای بقیه باشیم ؟من که واقعا نمیدانم رسم اینجارو؟واقعا منو روشن کنید تا بیشتر از این خرابکاری نشده.با سپاس

سلام کنت گرامی .
نه پسرم همه خوشحال میشن بری توی پستشون و نظر بدی .
چه عجیب که هم سن منی و در سن ۲۱ سالگی نابینا شدی .
اتفاقا به نظرم بیا ی پست بزن در مورد معرفی خودت و چگونگی نابینا شدنت و چطور شد که با این سایت آشنا شدی .
کنت گرامی اینجا مدیر بزرگ مجتبی خادمی و شهروز حسینیه .
ی عالمه دیگه مدیر و مدیرچه و ویرایشگر داره .
پست زدن نابیناها طریقش با بیناها فرق داره و الا همین جا برات توضیح میدادم که چه کار کنی .
ولی میگم شاید به کارت اومد . بالا ی کادر مشکیه که سمت راست نوشته محله نابینایان . کنارش ی مربعه . بعد کنارش علامت به اضافس . اونو به اضافه رو بزنی میتونی داخل محیطش متن پستتو بنویسی . بعد که تموم شد سمت راستش دکمه فرستادن برای بازبینیو میزنی .
خیلی خوبه که به اینجا اومدی . کلی چیز یاد میگیری و بعد میبینی معتاد شدی . البته به نظر من خانوما بیشتر معتاد اینجا هستن تا آقایون خخخخ
منم خانومم ولی دوست دارم همه منو بابابزرگ صدا کنن خخخ کمی خل وضع و فضولم و عادت دارم از همه بیوگرافیشونو بپرسم ههههه
خب مگه بده دوست دارم با همه دوست بشم ؟؟ هم تو این محله آبدارچی هستم و هم معلم .خخخ خلاصه به هر نقشی دلم بخواد در میام خخخخ راستی شام به نیت شما باقالی پلو با گوشت بره تدارک دیدم . عصاتون هم بیارید با خودتون .
سوال موال بود در خدمتیم کنت بزرگ

راستی هر سوالی داشتی بیا از خودم بپرس .
مدیونی اگه نگی . برو توی همه ی پستها نظر بده . هر کدوم که باب میلته .
اینجا همه مهمون نوازن . چندتایی هم بینا توی این محل هستن که نمیدونم بدتر از من چی از جون نبین ها میخوان ههههههه
راستی شما هم اصفهونی هستی ؟؟؟

آقای کنت دو شاهین یا آقا رضا خوش اومدید.
اینجا یه قسمت راهنما داره که اگه مشکلی داشتید میتونید به اونجا مراجعه کنید و اطلاعات کسب کنید
ما هم در خدمت هستیم و منم مثل رعد دوست دارم یه پست بزنید و فتح باب آشنایی بشه اون پستتون.
تو همه ی پستها میتونید برید و کامنت بذارید مشکلی نیست.
فقط یه سؤال ما شما رو آقا رضا صدا بزنیم یا آقا شاهین یا کنت دو شاهین؟ این سومی رو انتخاب نکنید که خیلی طولانیه.
بازم خوش اومدید
موفق باشید.

بازم سلام بابا بزرگی. در مورد مرورگرای کامپیوترت باید بگم احتمالا باید بری و بخش History اونا رو کاملا پاک کنی خیلی آسونه تو فایرفاکس اون بالا تو قسمت MenuBar یه منویی هست به نام History روش کلیک کن و وقتی باز شد روی clear recent History کلیک کن بعدشم توی کادر موجود everything رو انتخاب کن بعدشم حواست باشه همه بخشا تیک خورده باشه، در آخرم روی Clear Now کلیک کن بعدشم مرور گرتو ببند و دوباره بازش کن، احتمالا حله، یه چیز دیگم این که تو چرا نوشته هاتو اول تو Microsoft Word تایپ نمی کنی؟ اینجوری خیلی اذیت میشی. اول قشنگ تو Microsoft Word تایپش کن بعدشم هر چند بار که خواستی ویرایشش کن، آخرش که خوب پسندیدی بیا تو محله و یه پیست کوچولو بزن کار تمومه بابایی، چرا این همه خودتو اذیت می کنی؟ راستی سلام ویژه به همسرت برسون، جفتتون شاد باشین بعدشم دوتایی برین مثل من و خانمم ساندویچ یا چلو کباب خوشمزه بزنین به بدن.

سابولیک دوباره هاهاهاها
خاک به سرم . من توی این محله دارم کلی تکیه کلام عجیب یاد میگیرم خخخ
مرسی از اطلاعاتت . برم ببینم جرات انجام کارای نکرده رو دارم یا نه ؟؟
در ضمن رععععد بزرگ غذای بیرونو نمیخوره . شاید سالی یکی دو بار .
عقابی من نمیدونم چرا نبمکره چپ مغزم این قدر باستانی و آکه خخخ
مرسی که کمکم میکنی . ی عصای دیجیتال طلبت

با سلام بر )بانو( رعد گرامی.
نمی دونم چند جلسه غایب بودم ولی امروز که توفیق با من یار شد تا بار دیگر در کلاس شما حاضر شوم پست ماشاء الله طولانی شما نظرم رو جلب کرد حضور چنین پستهایی به ارتقاء سطح محله کمک شایانی خواهد کرد من شخصا از شما و خانم تبسم نهایت سپاس را دارم.
اگر شما یا یکی دیگر از دوستان زحمت برگزاری کلاس غلط ننویسیم را در حیطه نگارشی عهده دار شود من به عنوان اولین نفر از ایشان هم سپاسگزار خواهم شد مرسی.

سلام هادی عباسی . کجاااایی شاگرد غایب . ؟؟؟
از همه سراغتو گرفتم ، اما نبودی که نبودی .
من که اگه بتونم این پستو به سرنجوم برسونم هنر کردم.
دقیقا منظورت از نگارش چیه ؟؟ توضیح بده تا ببینم میشه یا نمیشه ؟؟؟
منظورت استفاده از علائم نگارشیه آیا ؟؟
هادی شانست گرفت میخواستم حذفت کنم که رسیدی هاهاها

بازم سلام راستی بابایی، یه کاری بکن. لطفا این فایلو دانلود کن بعدشم روش کلیک کن، وقتی باز شد لازم نیست کاری بکنی فقط روی Upgrade کلیک کن خودش مثل بچه آدم میره و مرورگر فایرفاکستو به روز رسانی می کنه، بعدشم از وبگردیت لذت ببر. بای.

عقابی این پیام برام اومد . Internet Explorer cannot display the webpage
میگم بی خیال اهل وب گردی نیستم .
البته من روی لب تاپم فقط دوتا مرور گر دارم . کروم و فایر . دو تاش هم با هم مشکل پیدا کردن . روی گوشیم هم این دو تا رو دارم . خدا رو شکر اونا با هم نپوکیدن خخخ
اونقدر ازین بساطا بدم میاد که نگو . چون تازه میاد دستم که چقدر چولمنگ هستم .
همسرم وارده . ولی میگه مگه میشه تو چیزه به این راحتیو بلد نباشی هههه بعد میگه برو کشفش کن . منم میگم مرسی که بهم ماهیگیری یاد دادی خخخ

با سلام به پریسیما و رعد بزرگ اول اینکه تا این حد مبتدی نمیباشم و شاید از پس پست دادن بر بیام .بله خانم پریسیما داخل محله رو دیدم از جمله راهنمای محله.خانم پریسیما شما هر جور دوست داشتین منو صدا کنیدو اما امروز بهترین روز زندگی من خواهد بود که افتخار آشنایی با دو بانو از محله را دارم. رعد بزرگ فرمودید پستی در مورد نحوهی نابینای شدنم بنویسم راستش با این مورد موافق نیستم چرا که نمیخوام باعث قضاوتهای بجا و نابجای دیگران بشم.واما در خصوص حضور خانمها در محله اصلا محله بی حضور خانمها معنا نداره چرا که بنده چند تا از این سایتا رو دیدم که چقدر سرد و بی روح بودن ما وقتی اینجا اسمش محله هست باید واقعا یک محله باشه با تمام معنا.و اما در مورد خود شما توضیحاتی که در یکی از پستاتون راجع به خودتان داده بودید و بخصوص درباره بیماریتون و پیبردم که شما چطور اونو به زانو در آوردید واقعا در مقابل شما احساس کوچیکی کردم.و اما در خصوص اینکه گفتید اگه سوالی بود منو راهنمایی میکنید تشکر میکنم چشم اگه مشکلی بود حتما مزاحم شما و خانم پریسیما میشم.نه اصفهانی نیستم ولی اصفهانیا رو دوست دارم .و اما در خصوص دعوت به شام من خوشبخت ترین کنت دنیا هستم که بانویی چون شما این افتخارو بهش ارزانی میکنه.

پسر خوبم کنت ابرقدرت ، عالی جناب هر گونه که مایلید پست منتشر نمایید .
من از شنبه مرخصیم تمام میشود و دیگر کمتر در محله حضور بهم میرسانم هاهاهاها
چه با کمالات ؛کیفیدی چه رسمی حرفیدم خخخ
بر عکس تو من مبتدی مبتدی هستم. راستی پریسیما هم مدیر و ویرایشگره . ملیسا هم همین طور .
سعید خان درفشیان هم پشت صحنه حضور داره و کم تر افتخار کامنت دادن میده .
پرواز و صد سال تنهایی و نازنین و عقابی هم ویرایشگرند
Eagle

سرعت اینترنتت پایینه بابایی، اگه از Internet Download Manager استفاده کنی راحتتر می تونی فایلارو دانلود کنی یکی دو بار کلیک کن یا وقتی اون پیغامو دیدی صفحه رو با کلید f5 refresh کن درست میشه. همسرت راست میگه خودت باید کنکاش کنی و با آزمون و خطا یاد بگیری، بای.

مرسی پسرم . خدا به تو سلامتی بده . البته بهتره کمتر به رستوران بروی و ساندویچ و کباب چرب به بدن بزنی هاهاهاها
خدایا نکنه من توی دنیای حقیقی هم اینجوری بحرفم خخخ
خدا همتونو هدایت کنه خخخخ
رععععد بزرگ سرفه ای میکنه و میگه اعه اعه . اینجا کجاس دیگه ؟؟
باید برای مریخی ها ی کلاس به نام آداب سخن گفتن بذارم خخخ
سپس رعععد بزرگ به سیبیلای صدبیلیش ی پیچی میده و دماغشو میکشه بالا و میره توی افق محو میشه هاهاهاها

با سلام مجدد.
منظورم از نگارش بجز علائم نگارشی صحیح نویسی از نظر دستوری هست مثلا بعضی دوستان جمله ای می نویسند که باید چند بار ویرایشش کرد تا منظور را به درستی برساند امیدوارم توانسته باشم توضیح دهم.
در ضمن چند وقتی درگیر بودم کمتر فرصت میشد بیام حالا خدا رو شکر مشکلات اندکی اوقات فراغت برایم باقی گذاشته اند بازم ببخشید زیاد نوشتم.ممنون

وای .اینجا باز شده چتروم خخخخخخخخخخخخخخخ.کجان ک بتون گیر بدن حراستیا ؟؟؟؟برادرای حراست ؟؟؟بیاین بینم /….
وای …پدر اسبقم …کولوچه رو چطو نوشته ..نچ نچ نچ ….هیییییییییی
.وای چقد بیسواده …
کلوچه رو اینجوری مینویسن آقای دبیر ادبیاااااااااااااااااااااات …
کلوچه نه کولوچه …
واااااای
الهی منم شنبه میرم انصراف دیگه همش محله رو به حضور خودم منور میکنم …
هی اسبق …من کجا ویرایشگرم ؟؟؟؟؟من فلکزده ی بدبخ چار تا کامنت میتاییدم اینجا همییییییین ..
..وای حاج نجفی منتظره .باس برم در حلقه درسش تلمذ کنم .خدافظ اسبق …@!!!!!خدافظ !!!
هی راسی یه سوال .حالا ک تو دیگه پدر من نیسی رهگذرم عمم نیس ..
هعععععععی مگه صداااااااااااااااااااااام نمیرسه
یکی به دادم برسه
من عممو میخوااااااااااام کاشونمو میخواااااااااام .
عی ببخشید اشتب شد ..
دیگه رفتم خخخخخ

صد سال تنهاااایی کجاااایی ؟
بیا ببین برات ی کار دائم پیدا کردم با درآمد مکفی خخخ
تو بهتر میدونی که چگونه کلاس نگارش برای نبین ها بذاری .
کجااایی ؟
نکنه به ولایت زن جان رفتی خخخ زنجان که شهر پریسیماس نه زن جان ؛ ولایت مادر زن

بهبه . پسر ارشدم ساکتی خان خموشی نژاد اومده .
منم شما رو دوست دارم .

ساکتی جان آیا بنده وکیلم که کلاسای نگارش را به گردن شما بیاویزم ؟
این هادی خان عباسی پسر عموی کم پیدای شماست . به خواستش گوش فرا بده و کلاسای نگارش را دایر نما . مرسی از حضور سبز و زرد و نارنجیت

امروز یکی از دوستای شاعر مسلک زنگ زده بود و یه عالمه شعراشو پش گوشی واسم خوند… چیزیش یادم نموند اما این یه تیکه رو یادم موند که امیدوارم درست باشه:
قیصر تو گفتی که درد نام دیگر تو است…
صبر هم نام دیگر من است…
بنظر من قشنگ بود خب… چرا میزنی؟
گفتم صد تاییت کنم…خخخخخخخخ…

????انتشارات باهدف-باهدف باشید????
????#خواندنی ها

telegram.me/bahadaf
????????????????????????????????????

????. و اینهم خداحافظی یا وصیت نامه یکی از غول های ادبیات قرن بیستم و برنده نوبل ادبیات، خالق صد سال تنهائی
………………..
????گابریل گارسیا مارکز به سرطان لنفاوی مبتلاست و می‌داند عمر زیادی برایش باقی نیست.بخوانید چگونه در این نامه‌ی کوتاه از جهان و خوانندگان خود خداحافظی می‌کند:

✏️اگر پروردگار لحظه‌ای از یاد می‌برد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من می‌داد از این فرصت به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردم. به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی‌راندنم، اما یقیناً هرچه را می‌گفتم فکر می‌کردم. هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می‌دادم.
✏️کمتر می‌خوابیدم و بیشتر رویا می‌بافتم؛ زیرا در ازای هر دقیقه که چشم می‌بندیم، شصت ثانیه نور از دست می‌دهیم. راه را از‌‌ همان جایی ادامه می‌دادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر بر می‌خواستم که سایرین هنوز در خوابند.
✏️اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من می‌بخشید، ‌ ساده‌تر لباس می‌پوشیدم، در آفتاب غوطه می‌خوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان می‌کردم. به همه ثابت می‌کردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمی‌شوند، بلکه زمانی پیر می‌شوند که دیگر عاشق نمی‌شوند.
✏️به بچه‌ها بال می‌دادم، اما آن‌ها را تنها می‌گذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند. به سالمندان می‌آموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا می‌رسد، با غفلت از زمان حال است. چه چیز‌ها که از شما‌ها [خوانندگانم] یاد نگرفته‌ام …
✏️ یاد گرفته‌ام همه می‌خواهند بر فراز قله‌ی کوه زندگی کنند و فراموش کرده‌اند مهم صعود از کوه است. یاد گرفته‌ام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت می‌فشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود می‌کند. یاد گرفته‌ام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتاده‌ای را از جا بلند کند. چه چیز‌ها که از شما یاد نگرفته‌ام … . ✏️احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا… اگر می‌دانستم امروز آخرین روزی است که تو را می‌بینم، چنان محکم در آغوش می‌فشردمت تا حافظ روح تو گردم. اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم، به تو می‌گفتم «دوستت دارم» و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی. همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد.
✏️کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آن‌ها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش می‌کنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن. ✏️هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن. به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روز بی ارزشی خواهی داشت…همراه با عشق.

????گابریل گارسیا مارکز????

????به مجموعه خوب خودتان بپیوندید و به سایر دوستان خود معرفی کنید⬇️⬇️⬇️
@bahadaf

سلام رعدی جونی.اگه بگم بعد از گذشت دو روز از انتشار پستت اومدم بگم آهااااااان متن انتخابی انتهای پستو لایک نکردم راستی,خیییلی باحاله,میگی کم حافظه ام آیا؟؟؟یه هدف دیگه از گذاشتن کامنت خخخخ من عاشششق اعداد فردم پس می کامنتم ک بشه صدویککککککی!!!شکلک بدجنس شدم چون خوب بودن همیشه خوب نیس.شب خوش بابابزرگه خوبه

* ♥ کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم*
من زنده ام و زندگی
ارزش رفتن دارد
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را میزند، میفشارد و به درد میاورد
امامن همچنان خواهم رفت
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد
ماندن در کار نیست
گذشته های دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم
نمی اندیشم
ولی این را میدانم؛
گذشته با آینده یکسان نیست
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی،
زندگی چقدر آسان است…
زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد

????????????????????????

هاهاهاهاهاهاهاهاها… خره این پارس آوا خیلی صداش با حاله… خخخخخخخخخخ. این خخخخخ ها رو خیلی قشنگ میخونه. هاهاهاهاهاهاهاههاهاهاهاها
پارس آوا نیس این که. إن وی دیه. هعی..از صُب نیشستم به ان وی دی بازی. ححححححححححخخخخخخخههههههه
اما ههههههه را بهتر میخونه واس خنده.
بذار یوخده بوخونم بیبینم چطوریاس؟
هالا لای لا لای هالاللای لا لالالی لای
هالالالای لالالای لا لا لا لای لاییییییی

خب همیشه خندون باشی مهربان خانوم محله

به رعععد شلو پل بوگو آیا این صفحه خونا جوابی که به رها و لنا دادم براتون خوند ؟؟
اگه نخوند با جارو بزنید توی سرش و جوهر نمک از مشتبه بگیر بریز توی دهنش هاهاهاهاها
آره منم ی گروه داشتم به نام نبین های ونوسی . وقتی دخترا صدای صفحه خونارو برام فرستادن خیلی خندیدم . چون نبین های ونوسی رو لهجه دار میخوند خخخخ هاهاها

بابا رعدی بببخش میخوام خواهرتا نفرین کنم
هی عمه الهی ب زمین گرم بیگیری بیمیری جنازت پودر شه ..
عی نالایق بیلیاقت سخیف ….
ینی تو تو پست من گفتی پارساوا اله بله جیم بله خخخخخخخخخخخخ
هی الهی با کوچه خیابونای اصفان یکی شی .
کاش جنازتا بذارن تو آثار باستانی اصفان …!!!
الهی بنای یادبودتا خودم بنا کنم به همین زودی عمه ناخلف ….
هععععععععععععععععععععععی ..بابا با اون خواهر تربیت کردنت …..
این خواهره یا اژدهای دو سر ..
آخی ..آروم شدم ..فعلا برم تا بعد خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ.خدافظ

دخترا خوش باشید و یادی هم از رععععد پیر پاتال نکنید ههههه

رهاااای جیز جیگر نشده تو رفتی اونجا کمک کنی و کتاب گویا کنی یا با وسایل مردم بازی کنی خخخ

با خوندن کامنت اول به خودم گفتم این چرا این همه کپیه رها حرف میزنه ،بعد گفتم شاید خیلی ناراحته که رفته توی جلد رهاااای خبیث خخخ
برو خونه دختر هوا تاریک شد

واااای عقاب بیا .
خیییلی خوشحالم. فایر فاکس به روز رسانی شد هههههه
ببین رفتم روی هلپ بعد اِباوتو زدم و بعد اتوماتیک درست شد. البته اینارو از ی جایی خوندم. مممنون عقابی .

عقاب و بقیه خواننده ها من بلد نیستم چطور از فیلتر شکن لپتاپ استفاده کنم . بی زحمت اونم بهم یاد بدید .
خوشحااااالم خیلی . هههه

سلام به رعد بزرگ خوشحالم که خوشحالین عجب درسی بود صصصص متشکر درس عالی بود بزرگمهر هم که هنوز تازه رسیده به درس بادام بابا آب داد … خیلی مونده تا صاد … آرزوی من سلامت و شادی شما و خودم و همه دوستان است همکار خوبم … شاد باشید

سلام بر مادر بزرگ مهر .
خانومی من ده روزی که از سمت دبیر بودن خارج شدم . و درین ده روز در استعلاجی بودم .
چون تارهای صوتیم مشکل پیدا کرده خخخخ خدارو شکر کارم به عمل کشیده نشد. به مدت یک ماه سکوت کامل باید داشته باشم .
اداره گفته برو معاون پرورشی باش. ????????
اما شما قضاوت کنید آیا معاون پرورشی میتونه سکوت کنه ؟؟
دلم خیلی پر بود ????ببخشید که ناراحتتون کردم .
حالا فردا مرخصیم تمومه . برم ببینم چه میشه کرد . البته در اداره کلی فکو فامیل دارم ولی دوست ندارم پارتی بازی بکنم . دوست دارم خودم بتوانم به حقم برسم .
مرسی که اومدید . دردمو به شما نگم به کی بگم . ؟؟؟

کنت اعظم من همیشه هستم . نگران نباش خخخ
پسرم چرا پستای دیگه نمیری سرک بکشی و با بچه ها و صاحب پستها آشنا نمیشی ؟؟؟
آهان برو پست های درپیتی منم که قدیم ندیما منتشر شده بخون خخخ.
نه میام اینجا ولی خب به قول مجتبی راستیاتش تا ساعت دو به اینترنت دسترسی ندارم

سلام دوباره
معاون پرورشی خیلی خوبه منم ی بار صدام گرفت اساسی… با ایما اشاره درس دادم احتمالا بچه هام هیچی متوجه نشدن خخخخ ولی ی بار عمل جراحی کوچولو داشتم رفتم مدرسه ولی نمیتونستم پای تخته شکل بکشم درس رو نوشته بودم نماینده ی کلاس کشید… معاون پرورشی میتونه روی کاغذ حرفاشو برای بچه ها بنویسه تازه برای بچه ها هم خاطره ی جالبی میشه بعد هم که تارهای صوتی شما خوب میشه همه فراموش میکنن …معاون پرورشی باشین میتونین مسابقه بذارین در مورد مسائل ادبی یا فرهنگی مورد علاقتون و اسم و عکس برنده ها رو بذارین توی برد مدرسه بچه ها کلی ذوق زده میشن.. بخش نامه ها رو هم توی برد میذارین که لازم نباشه حرف بزنین … ورقه هم ندارین من که معاون پروشی بودن رو خیلی دوست دارم …شاد باشین

عزیزم واقعیتش چندین سال در کنار ادبیات تربیتی هم داشتم . با کارش آشنایی دارم .
ولی واقعا به نظرم وقتی نشه حرف زد کارآیی هم در کار مشاهده نمیشه .
کار تربیتی هزاران برابر تدریس سختتره . یک دقیقه نمینشستم و حتی بعداز ظهر ها هم در مدرسه میموندم تا کارهارو سامون بدم .
ا

سلام همکار عزیزم .
نمیگم که امروز چها به سرم که نیومد هاهاها
مرسی عزیزم . بله باید ماند و با مشکلات و ناملایمات مبارزه کرد.
انشالله که صدای رعععد وارم به زودی برگردد .
ولی خداییش هیچ موقع در این ۸ ساله اخیر سر بچه ها داد نزدم .
روزگار غریبیست نازنین .
مرسی که با حضور عزیز و گرانقدرتون منو خوشحال میکنید

سلام علی اکبر خان بزرگ و دانا .
از تو چه پنهوون که فعلا تارهای صوتی و حنجره ام از کار بی کار شده و تدریس ندارم. چون باید سکوت کنم .
منو فرستادن معاونت پرورشی .امیدوارم بتونم هر چه سریعتر صدای رعععد وارمو به دست بیارم هاهاها

انشا الله به زودی سلامتی کاملتون را به دست بیارید، از بس بچه ها گفتند توی این جشنواره ی پژواک شرکت کن و شما نیامدید حالا مجبور به سکوت شدید، نذر کنید در دوره ی بعدی پژواک شرکت کنید تا زودتر خوب بشید، نگید نگفتم. هاهاهاها.

هاهاهاها
واقعا این حرفتون توی ذهن خودم هم اومممد .
ولی راسیتش من با بیشتر دخترا مخترای محله و حتی بیرون از محله حرف زدم .
ولی اصلا شخصیت واقعیم شبیه رعععد نیست که بخوام از طرف رعععد بارانی فایل صوتی بفرستم .
واقعا نمیدونم چی بگم . البته خواستم صدای رعععد و برق و بعد نون خشکی محلو بفرستم خخخ
ولی از همینجا با صدای رععدیم میگم مرسی آقای حاتمی .
راستی چرا بیشتر بچه هایی که املاشون خوبه به این پست تشریف میارن ؟؟؟

ببین کی اینجاس خدای من !!!
عروس سفید پوش ناپیدای من .
دختری از دیار مهربانان .
مهدیه چه عجب یادی از گوش کوب و ملاقه گیران و کفگیر کوبان افتادی ؟؟
خیلی ماهی .
دیشب خیلی بهت فکر میکردم و خاطرت فضای ذهنمو معطر کرده بود .
مرررررسی .

پاسخ دادن به لِنا لغو پاسخ