میدونید چه حسی دارم؟ پارسال ماه رمضون سر ظهر داشتم از خستگی و گشنگی و لاغری و ضعف و بدبختی و گرما میمردم و میخواستم هر طور شده برسم خونه… آدم بی حواسی که هستم، دیگه گشنگی ام فشار آورده بود و دیگه آلزایمری شده بودم، سوار اولین اتوبوسی شدم که وایساد جلو پام… منتظر بودم برسم خونه و فقط بخوااااابم… بعد یه هو اتوبوس پیچید… واااااااااااااای آقا کجاااااااااااااااااااا؟ خانم بغل دستیم گف: خانوم این اتوبوس راه آهنه… آقااااا نگهداااااار… نگهداشت و من تو بر بیابون پیاده شدم، وسط بیابونی که من بودم و خورشید خانوم و سگ و گربه ها و یه درختم نبود اقلاً برم زیر سایه ش… خلاصه اینکه وایسادم تا یه اتوبوس دیگه از راه رسید و باش برگشتم سر جای اولم و دوباره روز از نو روزی از نو… دیگه اونروز جنازم رسید خونه…خخخخخخخخ
حالا من دیشب نمیدونم چرا یادم رفت که اص قرار بود روی رنگها حرف بزنم نه قیافه و ریش و روسری…خخخخ… دیشبم خوابم میومد باز و مث ماشین مشدی مندلی که نه بوق داره نه صندلی به پرت پرت افتاده بودم…
بگذریم… من سعی میکنم دسته بندی کنم رنگها رو و منظم توضیحشون بدم…
سه تا رنگ اصلی داریم:
زرد
قرمز
آبی
پس بقیه چی؟ بقیه ی طیفهای رنگی همه از همین سه تا رنگ به اضافه سیاه و سفید ساخته شدند… فعلاً سیاه و سفید رو کنار بذاریم و به این سه تا رنگ توجه کنیم…
زرد وقتی با آبی قاطی شه سبز میده…
زرد وقتی با قرمز مخلوط بشه نارنجی میده
قرمز وقتی با آبی قاطی بشه بنفش میده…
پس سه تا رنگ دیگه هم اضاف شد… سبز، نارنجی و بنفش…
این سه تا رنگی که حالا بدستشون آوردیم مکمل اون سه تا رنگ اصلیان… به چه ترتیبی؟ آهان…
بنفش، مکمل زرده
سبز، مکمل قرمزه
نارنجی، مکمل آبیه…
درست شد حالا… اینها را که بشناسی دیگه میدونی چی را باید با چی ست کنی…جعبه مداد رنگی شیش تاییا اگه استاندارد باشه، همین شیش تاییه که ساختیم با هم…
راسی قهوه ای پس چی شد؟ قهوه ای از ترکیب هر سه تا رنگ بدست میاد… یعنی زرد و قرمز و آبی رو بریزی رو هم قهوه ای بدست میاد… برای همینه که رنگ قهوه ای تقریباً به همه رنگها میاد…
اینهمه رنگ تو دنیا داریم… تو که فقط شیش تا رنگ آوردی اینجا… درسته… ببین تو با توجه به میزان ترکیب رنگت رنگای مختلف بدست میاری… مثلاً زرد و آبی رو که داری قاطی میکنی اگه زردش خیلی بیشتر از آبیش باشه سبز لیمویی بدست میاری… اگه آبیش بیشتر بشه سبز آبی میشه…
بذارید روی رنگای مکمل حرف بزنیم… دیدید یه دختری خیلی آروم و موقره یه هو عاشق یه پسر تیز و زبل و شیطون میشه؟ یا بالعکس؟ این رنگهام همین طوری اند… مثلاً نارنجی خیلی شیطونه مکملش آبیه که خیلی آروم و آسمونی و موقره… فرض بگیر اینا با هم ازدواج میکنند… اولش خیلی خامن… یعنی خیلی جیغن به اصطلاح… یعنی تفاوتهاشون داره از شص کیلومتری دااااااااااااااد میزنه… بعد هر کی میبینتشون میگه: آخه تو چطور میتونی با این آدم زندگی کنی؟ شما زمین تا آسمون فرق میکنید… یکسال بعد که اینها را میبینی دیگه این تفاوته جیغ نمیزنه، هوار میزنه… سال بعدش هوار نمیزنه داد میزنه… سال بعدش دیگه فقط زمزمه میکنه… در حالیکه اون شیطونه هنوز شیطونه… اون آرومه هنوز آرومه ها… ولی پس چی شده که همچینی شده؟ آهاااااان… اینها رنگشون پخته شده… چطوری پخته شده آخه؟ یعنی نارنجیه یه کم از نارنجیشو داده به آبی… آبیه یه کم از آبیشا داده به نارنجی… حالا اینا هر چی بده بستونشون بیشتر بشه بیشتر شبیه هم میشن و در نهایت به یه نقطه میرسن که اون نقطه خاکستریه… این خاکستری دیگه اوج اوج قاطی شدنشونه… خاکستری ییه که نه آبیه، نه نارنجی… بلکه یه رنگ جدیده… تمام این مدتی که این آبی و نارنجی با هم بودن هی طیفای وسیع رنگی ساختن… تا رسیدن به خاکستری… نمیدونم تونستم خوب توضیح بدم یا نه… ایشالله که تفاوت خامی و پختگی رو متوجه شده باشین… خام همونیه که وقتی ننه جونتون میبینه میگه: ننه… خدا مرگت بده این رنگی جلف چی چیه س پوشیدی؟ پخته هم اونیه که آقاجونتون بهتون میگه: باریک الله چه دختر سر و سنگینی دارم من…خخخخخخخخخ… حالا محافظه کارترین آدمها میدونید چی میپوشن؟ خاکستری… خخخخخخخ
حالا شاید بانو از راه برسه و جیییییغ بنفش بزنه که آقاااااااااا من صورتی میخواااااام… خخخخخخخ… صورتی کوشش؟
صورتی و یاسی و فسفری از اون رنگایی ان که با اضافه کردن رنگ سفید به رنگ اصلی یا مکمل بدست میان… مثلاً به قرمز سفید اضافه کنی میشه صورتی…
به بنفش سفید اضافه کنی میشه یاسی… حالا شما میتونی این سه تا رنگ اصلی و مکملاشونا به اضافه سیاه و سفید بذاری جلوت و بی نهایت رنگ بسازی… ممکنه مثلاً الان زهره غصه ش بشه که چرا من نابیناااااام؟ چرا این طیف وسیع رنگی رو که رهگذر میبینه رو نمیبینم… من عصاشو از دسش میگیرم و یکی باهاش میکوبم تو ملاجش و میگم: زهره… خره… نود درصد آدما اصلاً رنگا رو نمیشناسن…خخخخخخخخخخ… دیگه آقایون که بذار و برو… اونا 99 درصدشون فرق بین فسفری و سبزا نمیدونن… پنجا تا رنگ سبز بذار جلوشون… همه رو میگن سبز…خخخخخخخ… یعنی همه رو یه رنگ میبینن… یعنی همچین آدمای داغونی اند…خخخخخخخ
پس بیخیال شید و حواستون باشه که رنگای مکمل پخته بهم میان… مثلاً تیشرت نارنجی به شلوار لی آبی میاد… کت سورمه ای بهش میاد یه رنگ ملایم نارنجی زیرش پوشیده بشه… یا دامن سبز قشنگه اگه گلای قرمز داشته باشه… حواسمون باشه که رنگ سیاه هم به همه لباسها میاد… و با ترکیب هر کدوم از رنگها با هم یه ترکیب قشنگ میده… کت قرمز و دامن مشکی مثلاً… این رو هم بدونیم که هر ترکیب رنگی که میپوشیم یه حس رو به مخاطبمون منتقل میکنیم… مثلاً شاگردای رعد دوس دارن رعد آبی بپوشه برای اینکه آبی رنگ آرامشه و به شاگردا حس امنیت و آرامش و مهربونی میده… رعد سارافون سبزآبی را با بلوز آبی کمرنگ ست کرده… پس میشه رنگها را با رنگهای کمرنگ ترشون ست کرد… این آسونترین و راحت ترین نوع ست کردنه… هر چی پوشیدی واسه اون یکی یا کمرنگشا انتخاب کن یا پر رنگشا… بلوز آبی، شلوار سورمه ای… مانتوی کرمی، مقنعه قهوه ای… کت و شلوار خاکستری بلوز سفید…
یه بحث کوچولویی ام راجع به روانشناسی رنگ بذارم برم بخوابم… شما اگه دلت میخواد در مخاطبت حس آرامش ایجاد کنی به طیف رنگی آبی میتونی اعتماد کنی…آبی خیلی درون گراست…
اگر نمیخوای مخاطبت بشناستت و بفهمه چه آدمی هستی خاکستری بپوش…
مشکی حس غم را منتقل میکنه… جلال و جبروت رو هم منتقل میکنه ها… یه حس بزرگی به آدم میده… با شکوهه…
قرمز، شرارت و هیجان و خشم و شهوت را منتقل میکنه…
زرد تیزهوشی رو
نارنجی شیطنت و پر سر و صدا بودن و سرزندگی و برون گرایی رو
سبز آرامش و امیدواری میده..
بنفش هوش و دانش…
واااااااااااااای رنگای گرم و سرد موند…خخخخخخخخ
رنگای گرم: زرد و نارنجی و قرمز…
رنگای سرد: سبز و آبی و بنفش… توجه داشته باشید بعضی از این رنگا مث سبز اگه زردش زیاد باشه گرم میشه، اگه آبیش زیاد باشه سرد میشه…
تو فصل سرد بهتره رنگ گرم بپوشیم و تو فصل گرم رنگ سرد… حالا اگه شما دوس نداری از این قانون تبعیت نکن… زور که نیس… میگیم بهتره این طور باشه…
شنیدید میگن نهی نکن سرت میاد؟ من این هفته یه بنده خدایی را بخاطر زدن شونزده تا پست تو یه روز اذیت کردم… حالا خودم دارم دم به ساعت یه پست میذارم…خخخخخخخخ… دیگه میرم بهار برمیگردم…خخخخخخخ… انشالله تونسته باشم معلمی کرده باشم… خیلی برام سخته منظم حرف زدن…
خوش باشید دوستان… سؤالی داشتید بپرسید… حالا یا این ور یا اون ور… فرقی نمیکنه… کلاً این حیاط و اون حیاط میارن نقل و نبات… دادا رعدم غم مخور… رهایی با ساز میاد…خخخخخخخخخخ….
۹۴ دیدگاه دربارهٔ «رنگ شناسی»
سلاام، اووولللولولولولول! چیطورییی؟! پیر دانااا؟!! ههههاااهاااا!!!!
خخخخخخخ… حالا یعنی احساس میکنی دو ماراتون اول شدی؟ خیلی زرنگی حالا؟ دفعه دیگه دیدمت نشونت میدم کی پیر داناس! خخخخخخخخخخ…
تازه پستا خوندم!!
من با رمز حفظشون میکنم,
برا مکملا میشه بزسقنا!!! خخخخ! چه خوب من کلی دیروز حس آرامش و امیدواری ریختم تو وجود دور و وریام!
هعی زهره آره دیگه ما با رنگ و مدل لباسامون با دیگران حرف میزنیم… به زبون بی زبونی البته… اگر توی نابینا خیلی شیک و پیک لباس بپوشی به بیناهای چولمنگ سطحی نگر اجازه نمیدی که خدای نکرده باهات با ترحم برخورد کنند… البته همه چیز در لباس نیستا، شخصیت و انسانیت مهم تره ولی در نگاه اول همیشه این ظاهر آدماس که داره جلوه گری میکنه… فکرشا بکن مثلاً یکی کنار دست تو نشسته باشه توی تاکسی و عطرش خیلی خوشبو باشه… تو چه حس خوبی داری… تو از طریق همین بوی عطر با اون یارو ارتباط برقرار میکنی… حتی اگه باش حرفم نزنی… یا اگه طرف بو گند بده… خخخخخخخخخ
با سارافون بلوز سفید هم میپوشم .
رهایی به آبی سیر و تیره گفتی سبز آبی . درست شنیدم ؟؟
پس امروز هم فهمیدم سبز آبی به چی میگن . ????
آبی سیر گفته بودی یا آبی سبز؟ چمدونم والله… من که حواس مواس ندارم اینا را درست بوخونم… تندی میخونم میره…آره سفیدک کنار آبی قشنگه…
رهگذر بازم اومدم با کلی سوال .۱ .از ترکیب .سبز .آبی .قرمز .صورتی خاکستری .مشکی قهوه ای کرمی .نارنجی .چه رنگی به دست میاد ؟؟ ۲ شما با رنگ چه جور می خوای حست رو به من که نبینم منتقل کنی خخخخخخخخخ
امروز کلاً محله رو بارون ورداشته رو سرش…خخخخخ… بارون جون…اگه همه رنگا با هم قاطی شه سیاه بدست میاد…برا همینه که سیاه به همه رنگا میاد چون همه رو تو خودش داره…
راستی ام من با رنگ لباسم هیچوق نمیتونم با یه نابینا حرف بزنم… چیکار بایس کرد جدی؟
سلام دوبارِ.
اول از همه بگم که ,این آموزش رنگها خیلی خیلی خوب بود پس مرسی یه دنیا.
بعدش هم من جلال و جبروتم کجا بود خخخخخخخخ,یعنی قبلا برای خودم جلال و جبروتی داشتم,اما از وقتی اومدم به این محله کلا بیخیالش شدم خخخخخخخخخ,راستی دیگه از مشکی چی نوشته بودی؟؟؟؟؟یادم رفت خخخخخخخ
باز هم مرسی یه دنیا استاد,خیلی مفید و آموزنده بود.
برای یکی مثل من که چیز زیادی از رنگها نمیدونِ خیلی جالبِ این پستت….
به به فاطمه جان… نیستی تو!… نمیگی دلمون برات تنگ میشه بی معرفت؟ فاطمه یه مادر بزرگی داشتم اون وقتا بهم میگف: ننه همه چیا یاد بیگیر… نگو بدردم نمیخوره… یه روزی شاید بدردت خورد…
سلام.
منم یه توصیه بکنم برم.
سعی کنید اگر قراره شب تا دیروقت بیرون باشید رنگ جیغ نپوشید.
مردم خوابن خب چه گناهی کردن خخخ.
الفراااار.
خخخخخخخخخ… اینهمه نمک در این مکان نمیگنجد…خخخخخخخ… شازده خانوم خوبه که مث عسل شیرینند وگرنه اگه ایشونم مث شوما خوش نمک بودن که فشار خون میگرفتین…خخخخخخخ
جیم بووووووووووووووووووووووووووو……
سلام رهگذر بانو
قرار نشد که به آقایون گرامی ایراد بگیری که رنگا رو نمیدونن
حالا ما بگیم شماها اصلا هیچ وقت هرگز راننده نمیشید خوبه آیا.
ولی نوشته خوبی بود مرسی
عطایی من همین جا اقرار میکنم که بدترین راننده دنیا هستم خخخ
تمام باقالیا منو میشناسن.
خدارو شکر با این همه تصادف خودم جون سالم به در بردم.
خب آره بگو عطا… ما زنا هیچوق راننده های خوبی نمیشیم…خخخخخ… نمونه ش رعد بارانی… هاهاهاهاهاها…
اما خدا وکیلی مردا کلی نگرن دیگه… وارد جزئیات نمیشن مث خانوما… خود شما عطا دیدی ازت میپرسن فلان خانوم چطور بود؟ میگی: خانوم خوبی بود مثلاً… ولی اگه از یه دختر این سؤالا بپرسن شیش ساعت میشینه مو به مو رفتارای اون خانوم بدبخت فلک زده رو برات موشکافی میکنه…خخخخخخ… تفاوتهایی داریم… قبول کن… ولی من این کلی نگری آقایونا خیلی دوس دارم… تا حدی خودمم کلی نگرم… البته نه زیاد…
آهان یه چیز دیگه.
نابیناها هیچ وقت رنگ جیغ نپوشید.
چون هی جیغ جیغ میکنه نمیذاره جهتیابی درست انجام بدید خخخ.
دیگه رفتم که محو شم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ وای خدا مردم از خنده. خدا خفت کنه.
استاد این خیلی داره جیغ جیغ میکنه نمیذاره درس رو درست گوش بدیم. بزنش. خخخخ.
بزنم محو شی شهروز حسینی؟ خخخخخخخخخ… کم حرص خوردم از دستت از دیشب تا حالا که نیشستی ته کلاس شیطونی ام میکنی حواس بقیه رو پرت میکنی؟… پاشو برو وایسا گوشه کلاس… همه ی دست و پاهاتم بالا بیگیر… صدات در بیاد یه جیییییییغ میزنم سرت بقیه ی موهاتم بیریزه دیگه هیشکی بت زن نده ها…خخخخخخخخخ
خیلی کارت درست و حسابی بود. مرسی داری نه همچین!
سلام سپاسگزارم آقای قنبری… علیکم المرسی… اونم نه همچین… خخخخخخ… خوش باشید و سلامت…
سلام پست جالبی هست مرسی حاضر هستم با شما مسابقه رنگ شناسی بدم
در درون خود بیفزا درد را
تا ببینی سبز و سرخ و زرد را
کی ببینی سبز و سرخ و بور را
تا نبینی پیش از این سه نور را
لیک چون در رنگ گم شد هوش تو
شد ز نور آن رنگها رو پوش تو
چونکه شب آن رنگها مستور بود
پس بدیدی دیدن رنگ از نور بود
نیست دید رنگ بی نور برون
همچنین رنگ خیال اندرون
این برون از آفتاب و از سهاست
وان درون از عکس انوار علاست
نور نور چشم خود نور دل است
نور چشم از نور دلها حاصل است
باز نور نور دل، نور خداست
کو ز نور عقل و حس پاک و جداست
شب نبد نور و ندیدی رنگ را
پس بضد، آن نور پیدا شد ترا
شب ندیدی رنگ، کان بی نور بود
رنگ چبود مهره کور و کبود
گه نظر بر نور بود آنگه به رنگ
ضد بضد پیدا شود چون بوم و رنگ
دیدن نور است آنگه دید رنگ
وین بضد نور دانی بیدرنگ
پس بضد نور دانستی تو نور
ضد ضد را می نمایی در صدور
رنج و غم را حق پی آن آفرید
تا بدین ضد خوشدلی آید پدید
پس نهانیها بضد پیدا شود
چونکه حق را نیست ضد پنهان شود
هی سلام آقای طاهای شاعر مسلک نردوون دزدا…خخخخ… من کجا اهل شعرم آخه که بخوام با تو مسابقه بدم؟ میتونم بات مسابقه دو بدم… البته تو اونم بازنده ام… خخخخخخخخخ… امشب دل و دماغ درست و حسابی یوخدور طاها…
مسابقه رنگ مجید دلبندم شعر نه خخخخخخخ
هعععیییی طاها خوب نیستم ننه… برو سر به سر ننه نذار خره… خخخخخخخخخ… مسابقه رنگ بذاری با من؟ بازنده ای از حالا… برو انصراف بده…خخخخ….
من کم نمیارم میترسی ننه
برای اسم هر فرد رنگ مخصوصی وجود دارد. که میتواند بر زندگی او تاثیر بگذارد.جالب است نه؟! اینکه شما بدانید برای اسمتان رنگ مخصوصی وجود دارد و میتوانید راز شخصیتی خود را از لا به لای آن دریابید! باید بسیار جالب و هیجان انگیز باشد.پس به موارد زیر به ترتیب ذکر شده کاملا توجه کنید:
رنگهای هماهنگ با ارقام و حروف عبارتند از :
قرمز:
۱ ش ج س الف
نارنجی ۲ ت ث ک ب
زرد:
۳ ی ل ص ض
سبز:
۴ و م د ژ
آبی:
۵ چ ن ط ظ
نیلی:
۶ ح خ ف
بنفش:
۷ ع پ غ
صورتی:
۸ ز ق ه
طلایی:
۹ ر ذ گ
برای اینکه با چگونگی موضوع آشنا شوید یک مثال میآوریم بدین شکل که اسم و فامیل خودرا روی برگه کاغذی مینویسید و بر اساس حروف و اعداد ذکر شده برای هر کدام،به رنگ مربوطه دست پیدا می*کنید.
مثال : لیلا جلالی
ل۳ ی۳ ل۳ الف۱ ج۱ ل۳ الف۱ ل۳ ی۳
سپس اعداد را با هم جمع میکنیم:
۲۱=۳+۳+۱+۳+۱+۱+۳+۳+۳
باز هم دو عدد را با هم جمع میکنیم:
۳=۱+۲ عدد ۳ مربوط به رنگ زرد است.
حال میتوانید مشخصات خود را بخوانید.
صورتی
دارای قدرت جسمی بالایی هستید بخاطر اراده ی بالایی که دارید میتوانید رویاهایتان را به راحتی به واقعیت تبدیل کنید. با مسئولیت ها به راحتی کنار میآیید و میتوانید دیگران را در حل مشکلاتشان راهنمایی کنید.از نظر عاطفی فردی قوی و عمیق هستید.صمیمیت بیش از اندازه با دیگران سخت است.
قرمز
بسیار جاه طلب بوده و گاهی برای رسیدن به اهداف خود ممکن است از دیگران هم مایه بگذارید. قرمز رنگ حیات و جسارت است.همیشه تلاش دارید که آشکارا به فعالیت بپردازید و مورد توجه قرار بگیرید.بسیار خونگرم هستید و بسادگی تحریک میشوید. ممکن است در اوج شادی نیز ناگهان و با کوچکترین بهانه ای اخمهایتان در هم رفته و به لاک خود فرو بروید.باید سعی کنید که از انرژی فوق العاده تان در جهت مثبت استفاده کنید.
زرد
بسیار تیز هوش هستید.شخصیتی بسیار خوش بین و فعال دارید. هرگز در ابراز آنچه میخواهید بر زبان بیاورید کم نمی آورید.بخاطر زنده دلی ابتکار و مستعد بودنتان در بر قراری ارتباطی خوب با دیگران همیشه دور و برتان پر از دوستان مختلف خواهد بود.با وجودی که روحیه ی بسیار شادی دارید هرگز احساس رضایت نخواهید کرد مگر اینکه شادیهایتان را با دیگران تقسیم کنید.تنها ایرادی که ممکن است داشته باشید قدرت تخیل و تجسم بیش از اندازه تان است که گاهی شمارا در خود غرق می کند!اگر نتوانید انرژی و توانتان را در مسیر درستی هدایت کنید در آخرخواهید دید بیشتر کارهایی که با هدفی مشخص شروع کرده اید ناتمام مانده اند.
طلایی
در هر چیزی فقط حد بالای آن می تواند رضایت خاطر شمارا بر آورده کند. از طرف دیگر رفتار و کلامتان چنان جذابیتی دارد که به ندرت ممکن است کسی با شما آشنا شود ولی شیفته تان نشود. دانش و آگاهی شما نسبت به زندگی غیر قابل توصیف است. به هر چیزی با خوش بینی زیاد نگاه می کنید. می توانید معلم خوبی باشید و تمام تجربیاتتان را به دیگران نیز انتقال دهید.شرایط منفی را می توانید به بهترین موقعیت ها تبدیل کنید.
نیلی
زندگی شما بیشتر به زندگی عارفان شباهت دارد. با عشق و علاقه ای که به پاکی و زیبایی های دنیا دارید میتوانید توان و شادی فوق العاده ای به افراد افسرده ببخشید .علاوه بر روحیه و شخصیت نوع دوست و انسان پروری که دارید ازیک حس ششم بسیار قوی برخوردارید که از این طریق نیز میتوانید براحتی از مشکلات مردم با خبر شوید.
سبز
برای شما خیلی مهم است که برنامه روزانه داشته باشید.نظم و انضباط برایتان اهمیت زیادی دارد.بندرت ممکن است زنگیتان آشفته و بی هدف باشد. دیگران اغلب برای گرفتن راهنماییهای جدی نزد شما میآیند.برای حل مشکلات دیگران بشدت حرص میخورید. تکامل شخصیتی برایتان بسیار حائض اهمیت است و برای وسعت بخشیدن به دانش خود هرگز از آموختن دست بر نمیدارید. ترجیح میدهید بجای از شاخه ای به شاخه ی دیگر پریدن روی هدف ثابتی به فعالیت بپردازید.
بنفش
عاشق کند و کاو و جستجو در عمق هر پدیده هستید و شاید هم به همین دلیل عشق به علوم ماوراء الطبیعه در شما به حد کافی رشد کرده است.این باعث شده به رشته هایی چون فلسفه روی آورید هیچ اتفاقی را به راحتی قبول نمیکنید. مگر آنکه خودتان آنرا شخصا تجربه کرده باشید .برای حل مشکلات نیز راه حل را در درون خود می جویید. عاشق تنهایی هستید و هماهنگ شدن با دیگران کمی برایتان مشکل است.
آبی
به احتمال قوی دیگران شما را شخصی بدون تعارف و غیر تشریفاتی میدانند و شاید هم به همین دلیل برایشان جالب توجه هستید.آزادی برایتان ارزش زیادی دارد و هرگز نمیتوانید در محیطی کار کنید که به شما تحکم شود و یا زیر نظر قرار دارید. اگر این همه دنبال تنوع هستید به این دلیل است که اعتقاد زیادی به حقیقت دارید وبرای همین زندگی با تمام مشکلات و سختی هایش برای شما ارزشی فوق العاده دارد.
نارنجی
شوخ طبعی و بذله گویی بخصوصی را که به ارث برده اید باعث شده محبوب دیگران باشید.دیگران از بودن با شما لذت برده و انرژی مثبت میگیرند.سعی میکنید همیشه لیوان را از نیمه پر آن ببینید و با بذله گویی خاص خود محیط را برای انجام کاری مثبت فراهم سازید. آماده کمک به دیگران هستید . رنگین کمان زندگی تان را دوست دارید تا زندگی را برای دیگران نیز زیباتر نمایید
به به فالگیر شدی طاهااااااااااااا…خخخخخخخخ… بیشین بابا… فک نکنم درست باشه ها… بذار مال خودما بزنم ببینم چی میشه؟ اگه اشتبا بود میزنم میمیری…
سلام. چه جالب… سبز سبزم، بی کم و کاست!
نبین های عزیزم رنگ ی چیز عجیب و غریبه .
چون من وقتی چشاشمو میبندم نمیتونم رنگ هارو تجسم کنم .
از وقتی با نبین ها آشنا شدم به این کشف نائل اومدم .
رنگ در خاطره ها ثبت نمیشه به گمونم .
رهایی ای کاش کنت بیاد اینجا تا ازش در مورد رنگ ها بپرسیم ببینیم چیزی یادش مونده ؟؟
کنت والا مقام کجایی نوه غیورم ؟؟
نه بابا… چرا آدم باید یادش بره؟ خخخخخخخخخ… من اینطوری نیستما… حالا یا حافظه تو مشکل داره یا حافظه من… اما راسی ام باید از یه نابینا پرسید… حالا اگه کنت رو پیداش کردی ازش بپرس…
مال من شد زرد…درست نبود آقای طاهااااااااااااااا… من خودم میدونم نارنجی ام… از شیش کیلومتری نارنجی ام… اصلاً همه نقاشیام بطرز باور نکردنی یی نارنجیه… حالا شوما خودتا آماده کن واسه مرگ پسرم…خخخخخخخخ…
رهگذر منم ۶نیلی شدم ولی تابلوم که زردم خخخخ
انگاری ما اونی نیستیم که فکر میکنیم
کاش حالا یکی بیاد بگه من زردم یا نیلی
پری
حسینی
باقی اهالی
بدو بیا
زنبیلو بردارو بیا
رام رام
راستی برم سیتا رو هم حساب کنم خخخخ
راسی سیتا رو هم حساب کردم شد بنفش خخخخ من و فلسفه کلا با هم مشکل داریم خخخخخ
با درود
راستی بی رنگی هم دنیاییست واسه خودش که من عاشقشم ها.
پست جالبی بود. سپاس رهگذر.
عرض ادب آقای ویسی پور… بی رنگی دنیای عمیقیه… درکش برام سخته… آقای ویسی پوری که توی نجف آباد دیدم با همه فرق داشتند… خیلی درونگرا بودند و ساکت و موقر… فک میکنم دنیای درونتون دنیای وسیعیه… باید آدم عمیقی باشید… سپاس از ماست آقای ویسی پور… به خانم سلام برسونید…
وای سلام رهگذر چه پست خوبی گذاشتی! ممنون! با این اوصاف من هم رنگارو میشناسم و هم نمیشناسم. اوایل فکر میکردم مشکل از خودمه ولی یه روز متوجه شدم که مشکل از نوره که رنگارو متفاوت میکنه. امروزم که شما میگی خیلیا مثل منند مثلا یه بار تو خونه تکونی مامانم بهم گفت این دستمال بنفشه رو بده من هی دنبال دستمال بنفش میگشتم مامانم بیچاره هی میگفت بابا بغل دستته بده ولی بغل دست من یه دستمالی بود که من اونا صورتی تیره میدیدم بعدا زن داداشم بهم گفت چون اینا تو یه طیف رنگی هستند ما هم گاهی روی یه رنگ اتفاق نظر نداریم و من متوجه شدم که مشکل از رنگاس نه از من. حالا یه سوال از بیناها شما تو این موارد که نمیدونید منظور یکی چه رنگیه چه کار میکنید؟ البته به غیر از نگاه کردن تو چشم طرف و دیدن شی مورد نظر از روی نگاه طرف مقابل. من گاهی فکر میکنم دیدن رنگها هم مثل اثر انگشت برای هر فرد منحصر به فرده.
سلام ندا… آره بابا… اکثر آدما به رنگ اُکر میگن زرد یا کرمی… و من واقعاً بعضی وقتا میمونم که الان طرف منظورش چیه…خخخخخخ… یا به رنگ یاسی میگن صورتی…خخخخخخ… ایراد از تو نیس… هر کسی یه جور میبینه… بستگی به رنگ شناسی آدما داره دیگه… اگه رنگا رو بشناسه میدونه که هر آبی یی یه اسم داره… یا هر قرمزی… و اگر ندونه که همه رو از دم یه قرمز میبینه… یا همه رو از دم یه آبی…
من تو اینطور مواقع هیچ کاری نمیکنم… توضیح هم نمیدم واسه مخاطبم که بیخودی اذیتش کنم بیچاره رو… سعی میکنم بفهمم منظورش چیه…
برو بخواب دختر جون… نصفه شبی تو سایت چیکار میکنی آخه؟ خخخخخخخخخخ
خخخخخ ههههه آره خروس بی محل شدم وقتا گم کردم.
سلااااام بالاخره الوعده وفا کردی
آفرین عالی بود
ببین از این کارا زیاد بکن مرسی
سلام پری
خوبی پری؟
کوجا پری؟
بودی حالا پری؟
ناهار مهمون من پری…
زمونه رنگ به رنگه
اما رنگ من رنگ بی رنگیست!
بی رنگی مرا می کشاند تا افقی دور
در آن دور دست بیابانی بی آب و رنگ
دلها همه صاف و همچون کف دست.
تصور کن شبی تاریک را
در نهان خفته دل
راهسپاری به دیاری دور
در پهنای بیابان
آسمان با ستارگانش به تو می خندند
چه زیبا مهمان نوازی میکنند در تنهایی دل
باز هم در خیال خود پیش برو
تا بفهمی رنگ بی رنگی را
ناگه خاری پایت را نوازش می کند
آهی از درونت بیرون می آید
دل گیر نشو٬ طبع او این چنین است
این چنین است که با زبان تیز خود مهمان نوازی می کند
گاهی فکر کن که او همچو گلی زیبا بود!
در دستان تو
آن را می بویی٬ در کنارش لذت می بری
اما…
بعد از آن زیبایی
تازه میفهمی خار آن گل در دستت چه دردی دارد!
درد نامردی
درد ریا کاری
درد دو رنگی
گل٬ رخ زیبایش را نمایان می کند
باطن زشتش را پشت زیبایی نهان می دارد
لیک
خار بیابان با رنگ بی رنگی٬ رخ و دلش را عرضه می دارد
حال نگو این چه گژافه گویست!
من از حوض نقاشی آدم ها به بی رنگی رسیدم
صدای گریه نوزادی می آید
گوش کن…
او هم بی رنگ است
رنگ بی رنگی خدا را دارد
در آن سو صدای ناله پیرمردی می آید
آه٬او همان نوزاد است!
اما حال چرا بی رنگ نیست!
ناله او از همه رنگی اوست
تو هم به رنگ آدم ها فکر کن
به بی رنگی خدا فکر کن…
صبغه الله و من احسنُ من اللهِ صبغه…
راستی ام خدا مگر رنگ داره؟ همه ی رنگها حد و حدود دارند و خدا بی حد و حصره… رنگ مطلق نداریم… منم فک میکنم رنگ خدا بی رنگیه که زیباترین رنگه…
شعرتون زیبا بود… از صبح دارم بش فکر میکنم… سپاس
آخی یاد یکسری واحدای درسیمون تو دانشگاه گذروندم افتادم
یادش بخیر
اون آزمایشات، اون ادراک رنگها، و اون شوخیا خخخ
کلا قشنگه هم رنگا هم ادراک رنگا
بچا بیرون از چشم ما هیچ رنگی وجود نداره اینا فقط ادراکات هستند که بر اساس طول موجا و … درک میشند.
باریک الله شاگرد زرنگ کلاس… توضیح بده تا من برگردم…خخخخخ
آدمی قادر است که دامنه طول موج ۴۰۰تا۷۰۰ نانو متر را ببیند
در این ۳۰۰نانو به اضافه اشباح، و درخشندگی(فام) بیش از هفت ملیون رنگ را از هم تشخیص دهد. و در زبان انگلیسی فقط برای ۷۵۰۰ رنگ نام جداگانه ای وجود دارد.
طول موج کوتاه آبی، طول موج متوسط سبز، و طول موج بلند قرمز ادراک میشود.
هنوز داری میگی؟ من به تو افتخار میکنم … ادامه بده… بیست و پنج صدم به نمره پایان ترمت اضافه میکنم…خخخخخ
سلام
آفرین خوب شد کاملش کردی
من خیلی از این بحث خوشم اومد.
یادمه توی آزمایشگاه فیزیک که طیف رنگها را با منشور میدیدیم,
خیلی زیبا بود.
اگر از این جور مطالب باز برامون بذاری من که خیلی خوشم مییاد.
خیلی ممنون که با وجود خستگی و کارهایت برای ما وقت میذاری
فعلا خداحافظ
سلام مریم… نه بابا خستگی چیه؟ بگو حواسپرتی… خخخخخخ…
خدا را شکر که بدرد خورد… نگران بودم بچا بیان بزنن چپ و راسم کنند که برو بینیم بابا… تو سایت نابینایی مبحث رنگ گذاشتی؟ و بعدم یه دادگاه صحرایی تشکیل بدن و از درخت آویزونم کنند…خخخخخخخ…
فعلاً خدافس
رنگ کوری یا کور رنگی یعنی عدم تمییز رنگها از هم منشا ارثی دارد. .
در مردان بیشتر از زنان کور رنگی رخ میدهد زیرا ژن های مربوط به رنگ کوری ژنهای نهفته ای هستند که در کروموزومهای x قرار دارند.
این مساله را با استفاده از آزمونهای روانشناسی میتوان تشخیص داد.
باریک الله… باریک الله… بچه ها براش دس بزنید…خخخخخخ
سلام.
خوشبختانه رنگ ها رو تشخیص میدم و حتی از اون آقایونی هستم که سبز های مختلف رو هم میشناسند و دیگه از این حرفا.
اما غرضم از گفتن این حرف اینه که با اون که این تفاوت ها رو می دونستم اما به ترکیب رنگ ها و ست کردنشون زیاد اهمیت نمی دادم.
در مورد تیپ دانشگاهی هم که در پست قبلیتون گفته بودم کت و شلوارم همیشه شیک و اتو کشیده است و همین طور پیراهنم و برای توضیح بیشتر عکسی تمام قد از همین قیافه که توضیح دادم میذارم در شناس نامه ام که قضاوت بشه.
امسال یک دفعه ای زیاد به تیپ و قیافه ام اهمیت میدم و نه این که سال های پیش بدقیافه بگردم ولی اون قدر ها در بندش نبودم که از امسال هستم.
همه فکر می کنند خبریه ولی هیچ خبری نیست و فقط میخوام ببینم تا حدی که پولم می رسه پوشیدن لباس های مختلف چه حسی در خودم و در اطرافیانم به وجود میاره.
ریش رو هم کلاً بی خیالش شدم و طبق نظر اکثر دوستانم چون لپ هام تپل هستند بدون ریش بیشتر از باریش بهم میاد.
راستی یک سؤال با چه معیاری شما در پستتون (همین مطلب رو میگم نه قبلی) نوشتید که:
«بنفش، مکمل زرده
سبز، مکمل قرمزه
نارنجی، مکمل آبیه…»
منظورم اینه که از نظر زیبایی شناسی و هنر می فرمایید یا سلیقه است یا عرف عمومی مردم؟
واااای چه قدر حرف زدم.
موفق باشید.
سلام آگاهی
خب چون خانم معلم هنوز استراحت تشریف داره مبصر کلاس جواب میده خخخ
خب پسرم این رنگای مکمل نه زیبایی شناسی و هنریه، نه سلیقه هست و نه عرف هستش
بلکه از نظر علمی هست
برو نظریه سه فامی هرینگ یا هم رنگهای متضاد هرینگ رو سرچ بزن برات جواب نداد بیا تا توضیح بدم آخه الان ناهار نخوردم حال جوابیدن علمی ندارم.
ولی کلا هرینگ معتقد هست که در دستگاه بینایی دو نوع واحد حساس به رنگ وجود داره و یک واحد به رنگ قرمز یا سبز، و واحد دیگر هم به رنگ آبی یا زرد حساس است.
رنگهای متضاد یا مکمل هرگز با هم ادراک نمیشوند. یعنی هیچ رنگی به رنگ سبز مایل به قرمز یا آبی مایل به زرد ادراک نمیشود. بلکه مخلوطی از قرمز و سبز ممکن است زرد به نظر آید. و آمیزه ای از زرد و آبی سفید جلوه کند. این یعنی رنگ قرمز و سبز با هم و زرد و آبی هم با هم جفت متضاد را تشکیل میدهند.
خب دیگه توضیحش دادم امیدوارم که بگرفتیش خخخ
خب نگرفتی هم ایرادی نداره بذار خانم معلم خودش بیاد بتوضیحه اصن شاید توضیح ایشون از یک زاویه دیگه ای باشه.
خب سیتی که عالی توضیح داد… در تکمیل سخنانش عرض کنم خدمتت که:
من هم میتونم ارجاعت بدم به کتاب رنگ شناسی یوهان ایتن که الان سرچ زدم دیدم برای دانلود هس تو گوگل… راسیاتش بر و بچه های دانشگا هنر هر چی از رنگ میدونن از این کتابه… ایتن پنجاه سال روی رنگها کار کرده و این رنگهای مکمل و اصلی که برشمردم طبق نظریات این آقاست… البته آگاهی ما هم گلابی نیستیم که چش بسته حرفای کتابا را قبول کنیماااااااااا…خخخخخخ
تو توجه بکن به رنگهای مکمل… برات مثال ملموس میزنم…
قرمز و سبز: تربچه توی سبزی خوردن
آبی نارنجی: پاییز و آسمون
زرد بنفش: گل نرگس و زنبق
اینها یه جورایی تو ناخود آگاهمون وجود دارند… مثلاً مادرای ما که نمیشناسن رنگهای مکمل رو… ولی میبینیم که مثلاً توی چیدمان سفره و درست کردن سالاد تمام ترکیب رنگیها را رعایت میکنند… فکرشا بکن… گوجه وسط سالاد کاهو چیکار داره؟ تربچه توی سبزی خوردن چی میخواد؟ یا گل فروشای ما یعنی رنگشناسی ایتن پاس کردن تو دانشگاه که ناخود آگاه رنگ زرد نرگس رو با زنبق بنفش دسته میکنند؟ اگر رنگها را تشخیص میدی یه سر به جا رختخوابیتون بزن و لحافای قدیمی رو که مال جهیزیه مامانت بوده رو بکش بیرون… ببین چقدر قشنگ رنگهای مکمل را قدیمیها خوب میشناختند و کنار هم چیدمانشون کردند… خصوصاً توی ملافه ها عالی کار میکردند پیرزنهای قدیمی… یا عشایر روی گلیمهاشون رنگهای مکمل رو کنار هم به زیبایی می یارن بدون اینکه تحصیلات ابتدایی داشته باشن حتی… شناخت رنگ در وجود آدما هست… خصوصاً اونایی که اهل ذوقند… چه هنرمند آکادمیک باشن چه هنرمند فولکلوریک باشن مث ننه جونامون که فرش میبافتند… منتها آقایونی مث ایتن اینها را مدون کردند… همین…
در ضمن باریک الله که شندره پندره کت و شلوار نمیپوشی… من که عکست رو ندیدم… حالا هر وق سامانه راه افتاد میبینیم و برات اسفند میریزیم رو آتیش…خخخخخخخ…خوش باشی همیشه…
درود. ضمن تشکر از این پست مفید باید خدمت مبارک همه ی اهل محل بگم که نابینای مطلق و مادرزاد یا نابینایی که قبل از دو سالگی نابینا شده باشه, کلاً دیدن و مفهوم اون واساش قابل درک نیست و اگه هم چیزی بگه از روی حفظیات هست.
در خصوص تفاوت دیدن بین نابینا و بینا هم لازم شد که یه پست بزنم و کامل و جامع توضیح بدم.
باز هم تشکر و فعلاً بای.
آره حتمی پستش رو بزن بی ادعا… من که هنوز در ارتباط با بچه ها کمی دچار گیجی ام… مرسی…
سلااااام رهاییییییییی
واییی عالی بود اصلا از عالی هم اونورتره، من واقعا تو ست کردن رنگها مشکل دارم ولی این پستت کمک خیلی بزرگیه مرسییییییی زیاد
سلام منوچهر…خخخخخخخ…
ببین روشن جون… اص قابلتا نداره… بستنی ام هستا… چی دوس داری بگو بگم برات بیارن… امیدوارم گویا بوده باشه و دیگه از این به بعد مشکلی نداشته باشی…
سلام با تشکر از انرژیی که برای محله صرف مینمایید میخواستم بدانم منضورتان از کرمی همان کرم است یا خیر
سلام آقا سعید…درستش اُکره…okr… ولی ملت بش میگن کرمی… که همون کرم هستش که تو میگی…
سلام رهگذر
لایک داری
یاد یه درسهای دوره کارشناسی ام با نام گرافیک و صفحه آرایی در مطبوعات افتادم. دقیقا این مطالب را در اون کلاس به ما می گفتند که در صفحه بندی روزنامه ها و مجلات و کتاب از آنها استفاده می کنن.
یادش بخیییییر
هععععععیییییی روزگار
شیطونه میگه بیام تابلوی نقاشیت را رنگ رنگی کنم
هععععععیییییی روزگار
الفراااآاااآاااآاااآااار
اوکی وحید خان… رنگ شناسی جزء درسای مشترک خیلی از رشته هاس… تو صفحه بندی ام همینا را باس رعایت کرد… یه سری اصولیه که همه جا کاربرد داره…
آهاااااای دس به نقاشیام زدی میزنم دستت رو قلم میکنم…خخخخخخخخ
سلام بر رهگذر خانوم.مزاحمت بندهرو عفو میفرمایید انشاء الاه….سلام رعد بزرگ ببخشید تازه متوجه کامنتتون شدم ببخشید.بله من تمام رنگها و وتو خاطرم هست و میتونم مجسم کنم.حتی اشکال و اماکن و قیافهی افراد و کلا هر چیزو که قبلا دیده باشم میتونم تو ذهنم مجسم کنم البته به شرطی که فراموش نکرده باشم .
سلام کنت… خواهش میکنم راحت باشید…
سلام مجدد.
فقط توضیح شما و سیتا خانم رو خوندم و هنوز نرفتم از آقای گوگل سؤال کنم ولی با این اوصاف به یک نتیجه رسیدم که ذهنم رو می تونم باهاش اقناع کنم.
نمی دونم علمی باشه یا نه ولی با استفاده از کل مطلبی که نوشتید و توضیحات خانم سیتا و خودتون در جواب کامنتم نتیجه فکریم این شده:
چون ما سه رنگ اصلی داریم یعنی قرمز، آبی و زرد در هر ترکیب رنگی بهتره این ترکیب سه تایی حفظ بشه یعنی اگر میگید بنفش مکمل زرد خب توجه می کنیم که بنفش در حقیقت ترکیبیست از آبی و قرمز یعنی:
بنفش مکمل زرد نتیجه می دهد:
آبی قرمز زرد شد سه تا رنگ اصلی
و همین طور وقتی میگید نارنجی مکمل آبی نتیجه می دهد:
قرمز زرد و آبی
و همین طور برای سبز مکمل قرمز نتیجه می دهد:
آبی زرد و قرمز.
مسأله من حل شد حالا میرم سراغ گوگل و تحقیقات رنگ شناسی.
عاشق رنگ ها هستم و البته نقاشی که شاید روزی دیدم و نقاش شدم.
موفق و مؤید باشید.
آفرین آگاهی… حقا که بچه زبل و درس خونی هستی… اینا را نگفتم چون نمیخواستم مخاطبم رو گیج کنم ولی تو خودت تا ته خط رو رفتی… باریک الله…
به به! چقدر عالی! ممنونم رهگذر عزیزم.
چشمهایت از همیشه، درخشانتر
به به چه افتخاری که شما بیاید تو پست آدم!!! خیلی خوشحالم کردین اولین دوست گوشکنی من… دوست با کلاس و فهیمی که هر پستی نمیره و از هر چیزی هم بیخود و بی جهت تعریف نمیکنه…
سپاسگزارم خانوم جوادیان عزیز… شما هم از همیشه موفق تر و قبراقتر باشید انشالله…
شکلک هندونه رو رد کردن خربزه شدن هاهاها …
بیست و پنج صدمت که پرید هیچی… دو نمره ام کم میکنم ازت…خخخخخخخ… برو بیشین سر درس و مشقت نیفتی فردا…خخخخخ
ای بابا
بیا حالا ۲۵صدم که ارزونیتون دختر نمیدیم بهتون خخخخ
یعنی چیزه دو نمره رو دیگه رحم کن خخخخ
سلام
واااااای خیلی گیج کنندست. اصلا نمیشه درکش کرد. راستی یکی از دوستام میگفت که میشه رنگا رو با مزه ها مطابق کرد. مثلا حسی که رنگ قرمز یا سیاه ایجاد میکنه شبیه حسیه که بعضی از غذاها ایجاد میکنن. اگه درست باشه میشه رنگا رو درک کرد. من تونستم بین مزه و بو تشابه رو پیدا کنم. ۷ ۸ ساله که بودم یه مداد رنگی داشتم که روکشش یه بوی خاصی میداد. انگاری داشتم سس رو خالی خالی میخوردم. خیلی برام جالب بود. حالا چنین چیزی در باره رنگا درسته یا نه؟
سلام و عرض ادب خدمت علی آقای پنجه ای…
اوووووووو… مزه که هیچ… من صداهارم رنگی میشنوم… دیدی بعضیا صداشون مث سوزن میره تو گوش آدم لامسب… تیزه و جیییییییغ… این صداها زردن… واه واه… خدا نصیب نکنه… نمیتونم تحمل کنم… دوست خوبی داشتم که به خاطر صدای زردش باهاش متارکه کردم…خخخخخ… راستی منم مث شما نابیناها سمعی ام و بر عکس همه ی نقاشا که بصری ان من گوشام بیشتر از چشام کار میکنه…خخخخخ….
آره بعضیا مزه ها را به رنگها نسبت میدن که اونم درسته… مث زرد که میتونه شیرین باشه… اگه یه نمه آبی بش بخوره ترش میشه مث لیمو ترش… یا نارنجی میتونه طعم پرتغال داشته باشه… البته اگه قرمزش بیشتر باشه شیرین تره و اگه یوخده آبی بش بزنن پرتغالش ترش میشه… آره درست شنیدی… فک کنم اگه سرچ کنی بتونی مطالب مفیدی پیدا کنی…
وای یادمه با استادایی که صدای بدی هم داشتن کلاس نمیگرفتم…خخخخخ… حتی لحن حرف زدن آدمام رنگ و مزه داره… بعضیا تلخ حرف میزنن، بعضیا گس، بعضیا شیرین، و بعضیام ترش… من از آدمایی که شیرین حرف میزنن خوشم میاد… قرمزن و شیرین و آبدار و شیطون و پرهیجان…خخخخخخ… از آدمایی که تلخن و صداشون خاکستریه و لحنشون تمام انرژیما میگیره بدم میاد و تا میشه ازشون دوری میکنم…خدا نصیب نکنه یه دوستی دارم هر بار که باهاش حرف میزنم تا یه هفته تمام انرژی منو میگیره… از بس که تلخه… دیشب زنگ زدم بش یک دقیقه کمتر باش حرف زدما… گوشی را بعد از حرف زدن باهاش خاموش کردم و پرت کردم خورد تو دیواااار… پخش و پلا شد بدبخت…خخخخخخ… خلاصه رنگهای گرم اغلب شیرینند و رنگهای سرد ترش و تلخ…
شکلک رهگذر در حال خوردن مدادرنگی
مبصر: خانم معلم چه میکنی
معلم: داخل پرانتز کنایه از رهگذر، دارم مداد میخورم تا مزشو بفهمم
مبصر هاهاهاها ای رهگذر تو ی چیت میشه
بیبین کی گفتم
اوتو باخ
رام رام
سلام رهگذر وای امروز اعصابم خورد شده بود آخه سایت باز نمیشد
بالاخره باز شد و من خوشحال شدم الآن یه سر زدم بعد میام کامل میخونم و یه تشکر جانانه ازت میکنم که اینقدر دقیق توضیح دادی البته میدونم که توضیحات تو همیشه عااااالی هست. ممنون فعلا
سلام خانوم کاظمیان خیلی عزیز… خوبین فعلاً؟… برید بخونید و برگردید… بعد با هم صحبت میکنیم.. راسی صب که داشتم ازخونه میومدم بیرون اینترنت قط بود… حالا اگه جواب ندادم دیگه حمل بر بی ادبی نشه اینترنت ندارم… الانم که دانشگام خب… اص دیگه کامنت نذارید بابا… بیخیال… مرسی…
رهاایی صدای رععد به رنگ یخه .
بسان نعره ای در شب های گورستان هاهاها
من امشب به سوی تو خواهم آمد تا با رنگی کهربایی روح تو را از جسم نحیفت جدا سازم . هاهاها
سلام رعععععد.
من که صدات را شنیدم خیلی هم خوبِ,نمیدونم چرا اینجوری میگی.
خخخخخخخخخخ راستی رهگذر خوب شد گفتی,یادم باشه نظرت را در بارِ صدام بپرسم اگر برات ناراحت کننده باشه دیگه بهت زنگ نزنم,فقط اس ام اس بدم و کامنت بزارم خخخخخخخ.
من با تو کاملا موافقم,گاهی یه صدایی میشنوی که دلت میخواد تا یک ساعت آینده هیچ صدایی به گوشت نرسه,من یه کتاب میخوندم که گویندش خیلی صدای بدی داشت,دیدم نمیشه خوندش عصابم را خراب میکنه,نخونده زدم پاک شد خخخخخخخخ.
من از یه کتاب گذشتم ها خخخخخخخخ.
فاطمه شوما خُبی عزیزم… نه بابا… دیگه وحشی که نیستم خیلی کم پیش میاد از یه صدا بدم بیاد… بعضیا توی لحن حرف زدنشون تحقیر کردن نهفته س… این خودخواهیها و خود بزرگ بینیهاس که وقتی بشینه ته صدا، آدم دلش میخواد بزنه مخاطبشا شقه شقه کنه…خخخخخ… این یارو که بهش زنگ زدم دیشب از اون آدماییه که از تحقیر کردن دیگران لذت میبره… خصوصاً اگر مخاطبش من باشم… محاله ببینمش و به نحوی از انحا حالمو نگیره… دهنمو که باز میکنم میگه جفنگ نگو… واااای آدما خونه خراب میکنه… منی که اینهمه شاد و سرخوشم تو حرف زدن به این یارو که میرسم خفه خون میگیرم…خخخخخ… باورت نمیشه چطور باهام تا میکنه… عجیبن بعضیا…
یکی به دادم برسه واویلااااا… یه دل داره هزار هزار تا سوداااااااااا…دلبر من به جای دل تو سینه ش انگار خدا گذاشته سنگ خاراااا…خخخخخخخخخ
خخخ
رهگذر صدای من چه حسی بهت میده؟
راست بگوهااا دوست دارم بدونم
تو صدات شیرینه پریسیما… گرمه… تو لحن حرف زدنت و لهجه ت خیلی قشنگه… من که دوسش دارم…
فاطمه منم تازگیا دارم کتاب صوتی گوش میدم نمیدونم چرا پنج دقیقه که گوش میکنم خوابم میبره…خخخخ… بعضیا انگار لالایی میخونن… خخخخ… منم یکی دو تا کتاب خوب دانلود کردم هنوز نتونستم گوششون بدم کامل… بعضیا را آدم دلش میخواد بزنه پخش و پلاشون کنه…خخخخ… کتاب خوب… گوینده بد… عه عه عه… حق داشتی عزیزم… منم باید حذفشون کنم آخرش…
وای رهگذر من بودم دیگه به این آدم زنگ نمیزدم,یکی برگردِ بهم بگه جفنگ نگو واااااااای شوخیش هم بهم بر میخورِ خخخخخخخ.
بی جنبه نیستم ولی حس میکنم این حرف دلشِ که بهم جدی نمیتونِ بگه با شوخی میگه.
منم شده دارم کتاب گوش میدم خوابم ببرِ,من کتاب زیاد گوش دادم,ولی چندتا گوینده بودِ که صدا و خوندنشون را دوست داشتم.
یکیش فاطمه رمضانیِ,دکتر ناصر زراعتی هم بینظیر میخونِ.
وای رهگذر من زندگینامیِ هویدا را گوش میدادم خخخخخخخ,اگر تاریخی نبود حتما پاکش میکردم.
جدی تو کتاب گویا گوش میدی؟؟؟؟؟یه بار یه بنده خدایی نشست کنارم داشتم کتاب میخوندم چند دقیقِ بیشتر نتونست بشینِ,گفت سرم درد گرفت,جدی آفرین به تمرکزت بابا.
حرص نخور فاطمه خشک میشی می افتیا…خخخخخخخ… تا بشه زنگش نمیزنم… و ازش دوری میکنم… آره بابا کتاب میگوشم تازگیا… مثلاً تو اتوبوس و تاکسی و پیاده رویهای طولانی… تو خونه که نعععععععع… آنی خوابم میگیره…خخخخخخخ…
خوش باشی دخترعموی مدیر…خخخخخخ
علیکم السلام رهگذر گرامی
ممنون از پست تون بسیار زحمت کشیدید
می گم اگه صورتی رو توضیح نمی دادی سیااااهت تأکییید می کنم سیاااه و کبودت می کردم خخخخ
خداییش اگه یه ذهنیتی از رنگ ها نداشتم با این پست رنگی رنگی سنگ کوب رنگی میشدم وااای چه هنرمندانه …… گذشته گان بی سواد ولی هنرمند قریحه دار مون رو می گما به خودت نگیری یه وخت که شرمنده تون میشم خخخخ
هاهاهاهاهاهاهاها… نه کلاً قاطی شدی… یا عاشقی یا خنگی… از این دو حال خارج نیس…خخخخخخ…. بانوی گرامی…خخخخخ…
خخخخخخ فکر کنم همون خنگ رو بپذیرم دیگه خخخخخ
وااای آمنه شد صورتی
بانو هم میشه زرد
اصلا من همون آمنه هستم خخخ
اوووه مای گاد … زردم بهم می خوره وااای رهگذر گرامی اگه زرد و صورتی رو قاتی کنیم چه رنگی در میاد ….؟؟؟ زشت نشم یهووووییی
صورتی و زرد میشه صورتی چرک… رنگ قشنگیه … خخخخخخخ… آره هنرمند بودند و هستند گذشتگانمون و روستاییها و عشایرمون….
نه زحمت نکشیدم بانو، ریلکس بودم کلاً….
خره من حالم خوش نیس نمیدونم چرا… از عصری که اومدم خونه یه قابلمه لبو خوردم… احساس میکنم دارم تبدیل به چغندر میشم…خخخخخخخخ… رنگ لبو رو خیلی دوس دارم…بیشتر بخاطر رنگش هی میخورمش…هههههه…
خوابای صورتی ببینید؟ چی میگی؟ صورتی گل گلی؟ یه چی میگفتی تو شب نشینیا… همون، صورتیش…خخخخخخخ
اوووه مرسی صورتی چرک فکر کنم صورتی پخته بشه فکر کنم بپسندم البته باید برم یه صورتی چرک گیر بیارم ببینم می پسندم یا نه….
ببین دلیلش اینه که تنها تنها خوردی …. منم لبو …. وااای رنگش خیلی قشنگه …. وقتی می خورم یاد مامان جون خدا بیامرزم می افتم … خیلی دوستش داشتم خیلی ….
حس لبو خوردن حس با نمک قشنگیه دوسش دارم …. نمی تونم توصیفش کنم ….
راستی یه کم نبات بخور بعدش شبت صورتی گل گلی البته نمی دونم شاید صورتی با گل های ریز سفید
خب عاشق نیستم می مونه خنگی پشس تو خنگی خوخوخ
دقیقاً خوخوخ یعنی چی خانم وکیل؟ نه خدا وکیلی خوخوخ چیه؟ خخخخخخخخخخخخخ…. شب خوش… برو بخواب خوبیت نداره یه دختر تا این وقت شب ویلون و سیلون باشه تو کوچه محله… هاهاهاهاهاهاها…