خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

سلام من اومدم با

سلام
من اومدم با یک خاطره
کلاس اول بودم
رفته بودم دستشویی مدرسه
وقتی خواستم بیام بیرون
پام رفت تو: دستشوی
بعد هم معلم لباسمُ عوض کرد

مقایسه کنید
وقتی اومدم تو مدرسه
فُرم: کیف: کفش داشتم
وقتی خواستم بیام بیرون
لباس غیر مدرسه: کیف : پلاستیک کفش: دمپایی تو پام
هههههههههههههههههههههههههههههههه
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خ خ خ وُ
ه ه ه وُ
هه

خخ

خخخ

هههه

خب خخخ بایبای

۵ دیدگاه دربارهٔ «سلام من اومدم با»

این نشون میده چقدر به درس و کلاس علاقه مند بودی خواستی زودتر بزنی بیرون ولی برعکس عجله که کردی اون بلا سرت اومده. منم ی باری خواستم از روی باغچه بپرم، تو نگو از روی حوض پریده بودم و خوب چون پهنای حوض زیاد بود، مستقیم بعد از پرشم پرت شدم وسط آب ها ولی من خوش شانس نبودم کسی لباسم رو عوض کنه و این شد که کلا خیس و کثیف تا ظهر مجبور شدم از سرما بلرزم تا برم لباس خشک از کمدم بردارم بپوشم!
راستی خاطرات شیرینتری هم که داری و طولانیتر هم هست اینجا بگذار.
همش تلخاشو نگو!
خخخ.
ههه.
ببب!

لام بر آقای عابدی گرامی
خب این هم خاطره ای هست که ممکنه برای هر کدوم از ما پیش اومده یا بیاد … فقط باید ازش درس بگیریم و بیشتر حواسم مون رو جمع کنیم باشد که تجربه گیریم و رستگار شویم…..
خخخخهههههججججببببددددددللللخخخخخخهههههعععععححححححخخخخخ

دیدگاهتان را بنویسید