خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نهمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا, بررسی تحول اجتماعی، سازش یافتگی شخصیت و رفتارهای قالبی (کلیشه ای) در افراد نابینا

دانلود متن مقاله با حجم 820KB از

اینجا

 

پیروز باشید مهرتان جاودانه

 

بررسی تحول اجتماعی، سازش یافتگی شخصیت و رفتارهای قالبی (کلیشه ای) در افراد نابینا

سارا افشار[1]، فریبرز صدیقی ارفعی[2]

چکیده:

 

بدون بینایی، ادراکات ما درباره ی خودمان و جهان اطراف به طرز چشمگیری متفاوت است. برای یک فرد نابینا، این تفاوت های ادراکی ممکن است منجر به مشکلات عاطفی و اجتماعی گردد. یکی از موانع سازگاری اجتماعی تعدادی از افراد مبتلا به نقص بینایی ” رفتارهای قالبی” است؛ همچنین بین محرومیت های بدنی مانند نابینایی و ناسازگاری شخصیت ارتباط وجود دارد. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- اسنادی است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که ناسازگاری در افراد نابینا، بیشتر ناشی از شیوه ی برخورد جامعه با آنهاست. در اصل این واکنش جامعه نسبت به افراد نابینا است که سازگاری یا عدم سازگاری آنان را تعیین می­کند.

کلید واژگان: تحول اجتماعی، سازش یافتگی شخصیت، رفتارهای قالبی

 

مقدمه

 

نابینا کسی است که دید و بینایی او علیرغم برخورداری از امکانات چشم پزشکی مانند عینک و غیره در یک چشم یا هر دو چشمیا کمتر باشد. به عبارت دیگر آنچه را با چشم عادی می توان در 200 قدمی دید با تعریف فوق، فرد نابینا تنها قادر است 20 قدمی را ببیند. افرادی که دارای نقص بینایی هستند اما میزان دید آنها از بیشتر و از کمتر است جزء افراد نیمه بینا محسوب می گردند؛ هدف از تعیین میزان نابینایی، این است که بدانیم آیا شخص به سر حد نابینایی رسیده است یا خیر تا بتوان امکانات اجتماعی، آموزشی و حرفه ای ویژه ای افراد نابینا را در اختیارش قرار داد و حدود تجسمات ذهنی – حسی آنان را تعیین کرد و تصاویر ذهنی آنها را مورد استفاده قرار داد( افروز، 1373). بدون بینایی، ادراکات ما درباره خودمان و جهان اطراف به طرز چشمگیری متفاوت است. برای یک فرد نابینا، این تفاوت های ادراکی ممکن است منجر به مشکلات عاطفی و اجتماعی گردد. لذا اهمیت بررسی تحول اجتماعی و سازش یافتگی شخصیت و رفتارهای قالبی که هریک به نوبه ی خود متاثر از ادراکات انسان درباره ی خود و جهان اطراف است، به چشم می­خورد تا با بررسی این موارد راهی برای کمک به نابینایان و افراد کم بینا پیدا کنیم.

روش پژوهش

روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- اسنادی است.که با جستجو در منابع مربوطه اطلاعاتی در زمینه ی تحول اجتماعی ،سازش یافتگی شخصیت و رفتارهای قالبی (کلیشه ای) در افراد نابینا جمع آوری گردید.

     یافته های پژوهش

  • تحول اجتماعی و سازش یافتگی شخصیت

بدون بینایی، ادراکات ما درباره ی خودمان و جهان اطراف به طرز چشمگیری متفاوت است. برای یک فرد نابینا، این تفاوت های ادراکی ممکن است منجر به مشکلات عاطفی و اجتماعی گردد. برای مثال افراد نابینا قادر نیستند حالات و ادا و اطوارهای بدنی افراد را تقلید کنند و به همین علت نمی توانند یکی از مهم ترین مولفه های مستقیم سیستم ارتباط اجتماعی یعنی” زبان بدن” را رشد دهند.

ظرافت های ارتباط غیرکلامی ممکن است به طور معنی داری در قصد و نیت کلمات بیان شده، تغییر ایجاد کنند. ناتوانی یک فرد در تحول سیستم ارتباطی غیرکلامی از طریق دریافت نشانه های دیداری (نظیر:تجلیات چهره ای و یا حرکات دست) نتایج عمیقی بر تعاملات بین فردی، فرد نابینا دارد و وی را نه تنها در دریافت و تفسیر زبان کلامی بلکه در بیان آنچه که به دیگران می­گوید دچار مشکل می سازد، مثلا ممکن است در افراد نابینا به خاطر این که نشانه های دیداری با کلمات گفته شده فرد نابینا سازگاری ندارد، مقصود گوینده را باید تفسیرکنند. لذا به طور کلی باید گفت که هیچ گونه مشکلات اجتماعی یا فردی اساسی که ذاتا به خاطر معلولیت بینایی باشد وجود ندارد. هر چند که محدودیت تحرک و تجارب کودکان نابینا به علل بسیار از حالت های غیر فعال و وابسته در آنها می باشد. باید توجه داشت که ناسازگاری در افراد نابینا، بیشتر ناشی از شیوه ی برخورد جامعه با آنهاست. در اصل این واکنش جامعه نسبت به افراد نابینا است که سازگاری یا عدم سازگاری آنان را تعیین می کند (کرک و گالاگر،1983 :267-265).

لوونفلد(1987) با مروری بر تحقیقات در مورد بازخورد عمومی نسبت به نابینایی به این نتیجه رسید که هر چند که مطالعات از اینکه افراد نابینا وابسته و نیازمند کمک هستند حمایت می کنند، ولی این نگرش ها در حال تغییر هستند.

علاوه بر این، فقدان بینایی بر یادگیری تقلیدی از حالت چهره، در حرکات و اشارات ضمنی اثر می­گذارد. افراد نابینا حرکات و اشارات ضمنی صورتشان کمتر از افراد عادی است. این امر ممکن است در پاسخ دهی افراد بینا به نابینا در موقعیت های اجتماعی اثر بگذارد و آن را دگرگون سازد همچنین در توانایی اشخاص نابینا برای قضاوت های خاص در تماس های اجتماعی و درک تاثیر گفته ها روی مخاطب اثر می گذارد.

“مک گوایر”[3]و “میرز”[4] (1981) اعتقاد دارند بین محرومیت های بدنی و ناسازگاری شخصیت ارتباط وجود دارد. آنها در مطالعه خود که در آن 27 کودک نابینای مادر زاد یک تا چهار ساله را مورد مطالعه قرار دادند، به این نتیجه دست یافتند که اگر کودکان نابینا مادرزادی در معرض و مخاطره ی مشکلات شخصیتی هستند خطر ابتلاء به اختلالات شخصیتی مبنای زیستی- شیمیائی ندارد و این اختلالات ریشه روان زاد دارد. لوونفلد (1987) اعتقاد دارد که نقص بینایی، فرد نابینا را بیشتر در معرض فشار عصبی و احساس نا‌ایمنی و یأس قرار می دهد و به جز عامل نابینایی و اثر آن بر شخصیت فرد، منبع دیگری از برخوردها و تضادهای احتمالی وجود دارد که از آن می توان تحت عنوان برادر نابینا یاد کرد. او از سوی «بلانک»[5]، نیز نقل می­کند که احتمال اختلالات شخصیتی افراد دچار معلولیت بینایی دور از انتظار نیست، و بر این امر تاکید می‌ورزد که «تحول خود» این گونه افراد اساساً وابسته به تماس های بدنی، ارتباط عشق و محبت مادر است(بلانک، 1959: 174-158). «برادوی»[6]، نیز در همین رابطه بیان می­کند که نوجوانان نابینا از لحاظ سازگاری شخصیت دست کم در چهار زمینه­ی پرخاشگری، طَرد، پذیرش، مسائل جنسی، و نگرانی از آینده مشکلات بیشتری دارند. و فقدان بی، این مشکلات را بر جوانان نابینا تحمیل می­کند(برادوی، 1984: 64-49).

“سامرز”[7](1986) در زمینه ی تاثیر نابینایی بر روی آموزش اجتماعی به پیروی از دیدگاه ژان پیاژه چنین اظهار می دارد که، کودکان نابینا از همان روزهای نخست زندگی در مقایسه با همتاهای خود برای تحریک و تماس اجتماعی به مادر خود وابسته تر هستند. با بررسی نوزادان بینا، ثابت شده است که، تشکیل شی دائم تحت تاثیر چگونگی الگوی صوتی مادر قرار می گیرد. تعادل اجتماعی به توانایی کودک برای عمل فعال و موثر در طول تماس اجتماعی، طبعا در روابط موضوعی بستگی دارد. نتایج مطالعه ی (کون و همکاران، 1981) نشان داده اند که در گروه نابینا هیچ الگوی شخصیتی ویژه یا غیرعادی دیده نمی شود. اما در نقطه ی مقابل آن (بریلند[8]، 1967 : 103-99)، با اجرای پرسشنامه نابینا از نظر سازگاری عاطفی، اجتماعی، بهداشتی با دانش آموزان بینا تفاوت معناداری دارند.

“اشنیجر”[9] و “هیرشارن”[10]، (1981) با انجام مطالعه ای دریافته اند که هر چند الگوهای رفتاری آزمودنی های دچار اختلال بینایی ممکن است شباهت بسیاری با الگوهای رفتاری جامعه بهنجار داشته باشند، ولی نتایج عاملی منعکس کننده سه عامل اختلال رفتاری، مشکلات شخصیتی و ناکارآمدی یا نابسندگی – ناپختگی در میان دانش آموزان نابینا است.

نتیجه گیری کلی(خجسته مهر، 1371) حاکی از تفاوت بین افراد بینا و نابینا در زمینه ویژگی های شخصیتی و سازگاری است. با این وجود نمی‌توان قضاوت کرد که افراد نابینا از لحاظ ویژگی های شخصیتی و سازگاری پایین تر از افراد بینا هستند، زیرا مطالعات گوناگونی که از طرف پژوهشگران صورت گرفته نشان داده است که بین گروه بینا و نابینا از این لحاظ تفاوت واقعی وجود ندارد. بنابر اعتقاد سامرز، اختلالات عاطفی و ناسازگاری در افراد نابینا از بازخوردهای اجتماعی و شرایط محیط فرد ناشی می شود نه از خود معلولیت فرد.

  • رفتارهای قالبی(کلیشه ای)

یکی از “موانع”[11] سازگاری اجتماعی تعدادی از افراد مبتلا به نقص بینایی “رفتارهای قالبی” است. رفتارهایی نظیر پلک زدن، چشمک زدن مکرر که نوعی حرکات تکراری اند. اصطلاح “بلایندیسم” یا “نابینائی گری”[12] قبلا به منظور نشان دادن چنین رفتارهایی استفاده می شد. زیرا تصور می شد که این رفتارها، خاص نابینایان است. در حالی که این رفتارها گاه در عقب ماندگان ذهنی شدید یا کودکان آشفته با دید بهنجار هم دیده می شود. استفاده از اصطلاح “رفتارها و ادا و اطوارهای قالبی” به جا است زیرا بیش از هر چیز بر تکراری بودن این رفتارها که نکته ی اصلی است تاکید می کند.

 

در مورد علت رفتارهای قالبی سه نظریه ی عمده وجود دارد:

  • “محرومیت حسی”[13]کودکانی که از سطوح تحریک حسی پایین تری از نظر بینایی برخوردارند، می کوشند تا با تحریک خود به شیوه های دیگری محرومیتشان را جبران کنند. “ترول” و “رایس” (1985) با پژوهش مهمی که در این باره انجام دادند کشف کردند کودکان مبتلا به نقص بینایی در مقایسه با آنهایی که این نقص در ایشان شدیدتر است و یا حتی نسبت به افراد کاملا نابینا، بیشتر چشمان خود را مالش می دادند و فراوانی چشم زدن در میان آنها بیشتر است. این محققان معتقدند کودکان دارای دید حداقل با اعمال فشار بر چشم ها و تحریکات عصبی بر آنها از نظر درک محرک ها توانایی بیشتریی پیدا می کنند، در حالی که کودکان کاملا نابینا قادر به این کار نیستند.
  • محرومیت اجتماعی: حتی با تحریک حس کافی، انزوای اجتماعی می تواند منجر به این شود که افراد جهت جستجوی محرک های مکمل و کسب انگیزه های بیشتر به رفتارهای قالبی متوسل شوند. “برسن” با تکیه بر مطالعاتی که روی حیوانات انجام داده است، متذکر می شود که:” انزوای اجتماعی حتی در یک محیط حسی غنی” می تواند منجر به بُروز رفتارهای کلیشه ای گردد.
  • واپس‌رَوی: (سیر قهقرایی به الگوهای رفتاری آشنا که معمولا در موقعیت های تنش زا به وجود می آید) برخی محققین معتقدند که حتی کودکان بینا گاه به الگوهای رفتاری سنین پایین تر متوسل می شوند. آنها مدعی اند که رفتارهای قالبی، احتمالا راهی “اطمینان بخش” و “زمینه ی ایمن تری” جهت کنار آمدن با موقعیت های فشار‌زا می باشد (بلانک، 1959). شواهد قطعی را که نشان دهد کدام یک از این سه نظریه ها علت رفتارهای قالبی است، در دست نداریم. بنابراین بهتر است که ترکیب یا برایندی از هر سه را جهت توصیف رفتارهای مذکور بپذیریم.

 

 

خلاصه و نتیجه‌گیری

 

نتیجه‌گیری کلی حاکی از تفاوت بین افراد بینا و نابینا در زمینه ی ویژگی های شخصیتی و سازگاری است. با این وجود نمی توان قضاوت کرد که افراد نابینا از لحاظ ویژگی های شخصیتی و سازگاری پایین تر از افراد بینا هستند، زیرا مطالعات گوناگونی که از طرف پژوهشگران صورت گرفته نشان داده است که بین گروه بینا و نابینا از این لحاظ تفاوت واقعی وجود ندارد و اختلالات عاطفی و ناسازگاری در افراد نابینا از بازخوردهای اجتماعی و شرایط محیط فرد ناشی می شود نه از خود معلولیت فرد.

و یکی از نتایج بدست آمده از این پژوهش این است که یکی از “موانع” سازگاری اجتماعی تعدادی از افراد مبتلا به نقص بینایی “رفتارهای قالبی” است. رفتارهایی نظیر پلک زدن، چشمک زدن مکرر که نوعی حرکات تکراری اند. در مورد علت رفتارهای قالبی در نابینایان سه نظریه ی (محرومیت حسی، محرومیت اجتماعی و واپس رَوی) وجود دارد که ترکیبی از این سه نظریه می تواند در علت یابی این رفتارها کارساز باشد. پس به طور کلی بر اساس یافته های این پژوهش باید کوشید تا شرایط اجتماعی و محیط زندگی افراد مبتلا به نقص بینایی را ارتقا داد تا آنها سازگاری مناسبی در زندگی داشته باشند و کمتر دچار اختلالات ناشی از ناسازگاری های محیطی بشوند. هم چنین رفتارهای قالبی نابینایان را باید شناسایی کرد و باید در کنترل کردن این رفتارها به نابینایان آموزش مناسب داده شود؛ تا آنها نیز در جامعه به عنوان یک شهروند با آرامش و سلامتی زندگی کنند.

 

 

 

 

منابع فارسی

  • افروز، غلامعلی، (1373)، ویژگی های روانی – اجتماعی کودکان نابینا، تهران: نشریه دانشکده علوم تربیتی.
  • خجسته مهر، (1371)، سازگاری اجتماعی نابینایان، انتشارات دانشگاه اهواز.
  • Blank, H.R. (1959),”Dreams Of The Blind”, 158-174. New York. Wiley.
  • Bradway, K. P, (1984), “Social Competence Of Exceptional Children “,New York. Wiley, 64-69.
  • Brieland, D.M, (1967), “The Speech Of Blind And Sighted Children”, New York. Wiley, 99-103.
  • Kerrk, N.H, (1983),”The Role of Vision In Visual Imagery Experiment Evidence From Congenitally Blind”, Journal Of Experimental Psychology: General 2:265-267.
  • Lowenfeld, B, (1987),” Psychological Problem Of Children With Sererely Impaired Vision”, Englewood Chiffs, N J: Prentice Hall.
  • MC Guire, l. l. & Meyers, C.E. (1981),” Space Perception In Early Infancy: Perception Within a Common Auditory- Visual Space”, New York.
  • Schnijer, C.P & Hareshan, K.R, (1981), Blindness In Children, University Of Chicago Press.
  • Sommers, V.S, (1986),” Insights From The Blind”, New York. Basic Books.
  • Thurrell, G, J. & Rice, D.G, (1985), “Eye Rubbing In Blind   Children Application Of A Sensory Deprivation Model Exceptional”, New York.
  • Warren, D.H, (1987),” Perception By The blind”, Handbook Of Perception (Vol, 10), New York

 

 

 

 

[1] کارشناس ارشد روان شناسی، دانشگاه کاشان،goolenarges69@gmail.com

[2] دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه کاشان،   fsa@kashanu.ac.ir

[3] Mcguire, L.L

[4] Meyers, C.E

[5] Blank, H.R

[6] Bradway, K.P

[7] Sommers, V.S

[8] Brealand, D.M

[9] Schnijer, C.P

[10] Haresham, K.R

[11] Impendiment

[12] Blindism

[13] Sensory Deprivation

 

۷ دیدگاه دربارهٔ «نهمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا, بررسی تحول اجتماعی، سازش یافتگی شخصیت و رفتارهای قالبی (کلیشه ای) در افراد نابینا»

درود بر مهربانوی گرامی محله. خیلی خوش اومدی به این پست. معمولا کمتر افتخار دارم شما رو تو پستهام زیارت کنم خخخخ. درسته بانو باید بیشتر روی موضوعات مقالات اندیشید.. گاه موضوعات جالب و ارزشمندی را محققین به بحث گذاشته اند که شاید خود ما خیلی بهشون فکر نکنیم. به هر حال از دقت و توجه همیشهگیت به موضوعات، هم خرسند و هم ممنونم. پیروز باشی مهربانوی بزرگوار مهرت جاودانه..

مررسی شهروزم. مثل همیشه تشکر میکنم از همکاریت. یه جوکی هست که زنه بچه رو میندازه بالا و میگه اگه حاجی نبود چشات نبود اگه حاجی نبود دستات نبود اگه حاجی نبود پاهات نبود. حالا شده کار ما که اگه شهروز نبود لینکش نبود اگه شهروز نبود برچسبش نبود اگه شهروز نبود عنوانش نبود خخخخخخخخخخخخخخ. سپاسگزارم فرزند. مهرت جاودانه

دیدگاهتان را بنویسید