خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود رمانهای بر باد رفته و اسکارلت

به نام تک سوار مرکب عشق
سلام به دوستان خوب گوش کنی.
خوبید آیا؟
اوضاع وفق مراد هست یا نه؟
أن شاء الله که هست و همه به قول ملیسا شاد شادانید.

یه روز ملیسا از من خواست که رمان اسکارلت رو آپلود کنم تا بتونه دانلود کنه و گوشش بده.
چون میدونستم که اسکارلت ادامه ی بر باد رفته هست و بر باد رفته یه رمان عالی و فوق العاده ای هستش و اسکارلت به هیچ وجه قابل مقایسه با اون شاهکار نیست تصمیم گرفتم که هر دو کتاب رو تقدیمتون کنم.
قبل از گذاشتن لینکهای دانلود درباره هر کدوم یه کم مینویسم تا بتونید با آشنایی بیشتری رمانها رو بخونید.

رمان بر باد رفته:
درباره نویسنده:
بانو «مارگارت میچل Margaret Mitchell» نویسنده داستان «برباد رفته» در باره جنگ داخلی آمریکا که یکی از بهترین آثار ادبی قرن 20 است هشتم نوامبر 1900 در شهر آتلانتا به دنیا آمد.

وی در طول عمر نسبتا کوتاه خود همین یک داستان را نوشت که به صورت فیلم سینمایی هم در آمده است.
داستان برباد رفته پرفروشترین داستان تاریخ بشر است که هنوز هر سال بیش از 250 هزار نسخه بفروش می رسد.
این کتاب به 35 زبان ترجمه شده است.
مارگارت که پیش از شروع به نوشتن این کتاب، خبرنگار شهری تنها روزنامه شهر آتلانتا بود ضمن پوشش اخبار شهر و تماس با مردم که هنوز در میان آنان شاهدان جنگ خونین داخلی آمریکا دیده می شدند و سوزاندن شهر آتلانتا توسط نیروهای ژنرال شرمن (افسر شمالی) را دیده بودند از واقعیت های این برادر کشی که برایش گفته بودند آگاه شد و تصمیم به نوشتن کتابی گرفت که با خواندن آن برای همیشه هر نوع جنگ داخلی و برادر کشی پایان یابد و موفق به این کار شد.
نخستین چاپ کتاب او سی ام ژوئن 1936 انتشار یافت و خود وی 16 اوت 1949 فوت شد. مارگارت برای نوشتن کتاب «برباد رفته» ده سال تمام کار کرده بود.

درباره رمان:
“بر باد رفته” اولین و تنها رمان مارگارت میچل است. خبرنگار جوان و مشهوری که بر بسیاری از همکاران مرد خود برتری داشت. کسی که در اوج شهرت برای اینکه وقت بیشتری را در خانه و برای همسرش صرف کند، خبرنگاری را رها کرد و خانه نشین شد.
بر باد رفته ماحصل سالهای خانه نشینی خانم میچل است. این رمان در مدت زمان اندکی چندین بار به چاپ رسید و با اقبال زیادی رو به رو شد. ولی خانم میچل مدت اندکی پس از شهرت دوباره ، در اثر تصادف با اتومبیل جان خود را از دست داد.
روایت از اسکارلت 16 سالهی زیبا، با شور جوانی و جذاب برای پسران همسایه شروع میشود. فرزند خانواده ای ثروتمند و آبرو‍دار که دنیا برایش، مثل تمام مردان جوان دور و برش رام است.
با شروع جنگ بین دو آمریکای شمالی و جنوبی بر سر بردهداری چهره دیگری از روزگار برای اسکارلت نمایان میشود. اسکارلت زیبا که دستهای ظریفش تا حالا بدون دستکش افسار اسب را لمس نکرده، پنبه میکارد و درو میکند. در آتلانتای در حال جنگ که برای مردان هم نا امن است، کارگاه چوب فروشی به راه می اندازد. سه بار ازدواج می کند و سه کودک به دنیا می آورد، آن هم در جامعهی بسته و بسیار سنت گرای آمریکا. دوبار با مردانی که دوستشان نداشته و یکبار با مردی که در فساد مالی و اخلاقی شهره است.
بانوی جوانی که با تمام توان میجنگد ولی نه مثل مردان آمریکایی بر سر بردهداری یا برای پیروزی جبهه خودی، بلکه او در این گیر و دار فقط و فقط بر اساس رهنمود غریزه اش میجنگد، برای دو چیز، پول و عشق اشلی ویلکز.
اسکارلت در تمام این مدت، عشق مردان زیادی را در کنارش دارد. ولی او از همان ابتدا عاشق اشلی است، پسر رویاپرداز طناز و ظریف خانواده سرشناس ویلکز. که همه در خفا می گویند انگار روی ابرها راه می رود. اسکارلت هیچ وقت چیزی از حرفهای اشلی درباره شعر و فلسفه نمیفهمد، کتاب خواندنهایش را نمیتواند تحمل کند ولی دیوانهوار عاشق موهای طلایی و قامت بلند و چشمهای روشن اشلی است، که حالا همسر ملی ویلکز و صاحب یک پسر شده است.
اسکارلت همیشه و در حالی که بانوی خانه مرد دیگری است، در آرزوی لحظهای است که بتواند بدون قید، اشلی را فقط برای خودش داشته باشد. اشلی هم بین محبت همسرش و اسکارلت نمیتواند یکی را انتخاب کند.
در آخر داستان وقتی که ملی در حال مرگ است، هر دو میفهمند که آن چیزی که به خاطرش خودشان را این همه در معرض تهمت قرار داده بودند، فقط تصور خوشبختی بوده، در حالی که هر دو تا آن زمان خوشبختی واقعی را در خانواده خود داشته بودند و بی توجه از کنارش میگذشته اند.
شاید یکی از دلایل جاودانه شدن این اثر شخصیت پردازی قوی آن است. در میان آدمهای داستان، هیچ شخصیت صددرصد سیاه یا سفید، پیدا نمیکنید. همگی انسانهایی هستند مثل خود ما، خاکستری. بنابراین همزاد پنداری خواننده با شخصیتهای داستان بسیار قوی نمود پیدا میکند. این نکته در مورد شخصیت اصلی قصه به گونهای هنرمندانه و با ظرافتی صد چندان رعایت شده است.
اسکارلت مجموعه ای است از صفات مورد پسند هر زن جوان و جاه طلبیهای نفسانی هر انسان. او زیباترین دختر شهر است، محبوب همه، اندکی مغرور، بسیار سخت کوش، با مغزی فعال، به دور از کوته فکریهای اقتصادی زنان جامعه خود، با سری نترس، و عاشق پول و عشق. از در هم آمیختن این خصوصیات با هم در اندازههایی کاملا واقعی و در طیفی متغیر بنا به زمان و موقعیت، اسکارلت اوهارایی شکل میگیرد که نه تنها در اعماق وجود بانوان، بلکه در مردان خوانندهی رمان هم پیدا میشود.
انگار اسکارلت همان کودک درون هر کدام از ماست که هنوز بالغ نشده و همانطور که خود در کابوسهای مداوم شبانهاش میبیند، در حال دویدن در کوچهای ترسناک و مه گرفته است. اسکارلت به سمت پناهگاهی میدود که تا آخر داستان، نمیفهمد همان آغوش مردانه و مهربان رت باتلر –همسرش- بوده است، مامنی که بارها پناهش داده ولی او با حماقت از کنارش گذشته است.
خلق چنین شخصیت پیچیده ای به صورتی کاملا روان، نشان از خودشناسی قوی خانم میچل دارد. زیرا مارگارت میچل در اسکارلت، صفات جاودانه یک انسان را نقش بسته است، که نه با زمان تغییر میکنند و نه در اقوام مختلف متفاوتند. پرداختن به صفات مشترک انسانی است که اثر را در حافظه تاریخ جاودان میکند.
زندگی آدمهای رمان در بستری پر پیچ و تاب نگاشته شده است: تاریخ آمریکا. خانم میچل با استفاده از اطلاعات فراوانش درباره تاریخ، بازه زمانی ریاست جمهوری آبراهام لینکلن –اولین رییس جمهور آمریکا- و جنگ خونین آمریکای شمالی و جنوبی بر سر موضوع بردهداری را به تصویر میکشد. این اتفاقات واقعی آنقدر زیبا با زندگی شخصیتها گره خورده است، که مثلا نمیشود باور کرد در اواسط جنگ در مجلس رقصی که برای کمک به جنگ برگزار شده است، اسکارلت عزادار، بهترین رقص را با رت باتلر انجام نداده باشد

رمان اسکارلت:
Alexandra Ripley زاده ۸ ژانویه ۱۹۳۴ – درگذشته ۱۰ ژانویه ۲۰۰۴) نویسنده آمریکایی بود که به خاطر نوشتن رمان «اسکارلت» در سال ۱۹۹۱ به شهرت رسید.
درباره رمان اسکارلت:
رمان اسکارلت نوشته ی الکساندرا ریپلی (Alexandra ripley)ادامه ی رمان بر باد رفته اثر مارگارت میچل است .
داستان از خاکسپاری ملانی شروع می شود ،پس از برخورد سرد مردم آتلانتا با اسکارلت ،او تصمیم می گیرد به تارا بازگردد ولی در تارا هم که ویران شده چیزی برای آرامش و دلخوشی او وجود ندارد ،بنابر این تصمیم می گیرد که بچه هایش را پیش خواهرش بگذارد از طرفی به خاطر قولی که به ملانی داده ،هزینه ی زندگی اشلی را متقبل می شود و ترتیب  قراردادی را می دهد که موجب رونق کار اشلی بشود.
اسکارلت نامه ای از اقوامش دریافت می کند که در آن نوشته شده رت به خانواده ی خود گفته است؛ چون اسکارلت حاضر نیست از کار دست بکشد او را ترک کرده وقتی اسکارلت متوجه دروغ رت می شود تصمیم می گیرد نزد خانواده ی او برود(چون رت نمی توانسته حقیقت را به خانواده اش بگوید). پس از مدتی ماندن در آنجا چون نه رت و نه مردم شهر او را نمی خواستند با اقوام ایرلندیش بدون اینکه به کسی خبر دهد (در حالی که باردار بوده) به ایرلند میرود و با سرمایه ی زیادی که داشته بخشی از زمین های خانواده ی اوهارا را میخرد و چون ثروتمند بوده به عنوان بزرگ خانواده شناخته می شود . پس از مدتی اسکارلت می فهمد رت اورا طلاق داده و با زن دیگری ازدواج کرده است. بعد از این قضیه او سعی می کند رت را به فراموشی بسپارد ولی چون او را چندین بار می بیند این کار برایش سخت می شود از طرفی اسکارلت نمی خواسته که رت فرزندش را ببیند .
سرانجام هم وقتی فرزند اسکارلت چهارساله می شود او تصمیم میگیرد دوباره ازدواج کند، از طرفی در تمام نواحی ایرلند شورش هایی علیه زمینداران اتفاق می افتد.اسکارلت که برای گرفتن لباس عروسیش به شهر رفته ؛رت را می بیند و وقتی از دوست او میشنود که رت به تازگی همسرش را از دست داده و با شنیدن خبر ازدواج اسکارلت آشفته شده در می یابد که رت به خاطر او بازگشته است،بنابراین به سرعت به املاکش بر می گردد ولی متوجه می شود علیه او هم شورش بر پا شده است. رت به موقع می رسد و جان اسکارلت را نجات میدهد و فرزندش را می بیند و اعتراف می کند اسکارلت را دوست دارد.

شما میتونید جلد اول رمان بر باد رفته رو با حجم 425 مگابایت از:

این لینک

و جلد دوم رو با حجم 356 مگابایت از:

این لینک

دانلود کنید.

و جلد اول اسکارلت رو با حجم 310 مگابایت از:

این لینک

و جلد دوم رو با حجم 296 مگابایت از:

این لینک

دانلود کنید.

امیدوارم از شنیدن رمانها لذت ببرید.

تا پست بعدی خدا نگهدار.