خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

انواع فندک آشپزخانه و پر کردن آنها

سلام دوستان ,حالتون چطوره ؟ اگر نبودم , دلیلش این نبود که از یادتان برده بودم , مشکلات بسیارند و نا تمام . خب باید از کجا بنویسم , نوشتن داشت یادم میرفت خب فکر کنم موضوع بدی نباشه …
خب فندک ها بسیار متنوعند و از سوخت های متفاوتی استفاده می کنند و همین طور قسمت جرقه زننده آنها نیز , به اشکال مختلف کار می کنند . از جمله بنزینی , نفتی ,و گازی که هر کدام با سیستم های متفاوتی مشتعل میشوند که میتوان به اتمی و چحماحی آن اشاره کرد که متداول تر هستند حتی من فندک هایی را دیده ام که چندین میلیون قیمت داشتند و روی تنه استیل آن , با سنگ های قیمتی , مزین شده بودند که میشه به این حساب گذاشت که کسانی رو هم میشناسیم که تسبیح جمع میکنند یا به انگشتر علاقه دارند که از بحث دورمان می کند .
اما برای ما که برای روشن کردن اجاق و خدای ناکرده طبخ غذا به آن احتیاج داریم , میشه همین دو نوع فندک های مرسوم رو امتحان کنیم , که با گاز فشرده شده و بهگاز مایع معروف است اشاره کنیم . همین طور که از اسم بر می آد , گاز خانگی رو برای بازدهی بیشتر و حمل آسان تر , با تکنولوژی های پیچیده و حساب شده آنقدر فشرده میکنند , که مولکول های دور از هم گاز, به هم بیشتر نزدیک شده و به مایع تبدیل گردند . و در صورت آزاد شدن و ترکیب با هوای آزاد , دوباره به همان گاز با خصوصیات قبلیش تبدیل میشود .
دوست خوبمان خانم جوادیان چند روز پیش پستی در این باره داشتند و خاطره ای در این مورد به اشتراک گذاشتند که بسیار خوب و کامل بود ولی من خواستم با چند نکته , با اجازه ای که از ایشان گرفتم , به این مطلب اضافه کنم . آخه مدتیه که من هم دارم کم کم آشپزی میکنم و با فوت و فن این رشته , بیشتر و نزدیک تر آشنا میشم و خوبه که از تجربه های همدیگه بیشتر استفاده کنیم .
در مورد قوطی هایی که به عنوان گاز فندک نامیده میشند هم سخن به میون آمد و طریقه ی پر کردن , که باید فندک رو برگرداند و با قرار دادن نوک و لوله گاز فندک بر روی ورودی فندک , در چند مرحله آن را پر کرد .
حال چرا چند مرحله ؟ با یک بار پر کردن فندک , شما توانسته اید فقط نیمی از محفظه یا جایگاه فندک را از گاز پر کنید . نیم دیگر را , هوایی که در نبود گاز در فندک بوده , هنوز نتوانسته خارج شود و همراه با گاز ورودی که متراکم هست , درون فندک باقی میماند و چون اکثر فندک ها شفاف هستند , این نکته را میشود با چشم دید , ولی راه خالی کردن این هوا و جایگزین کردنش با گاز مایع , بسیار آسان است . همان طور که فندک را برعکس نگه داشته ایم , چون گاز مایع سنگین تر است به زیر رفته و هوای سبک در بالا قرار دارد که شما با یک وسیله , مانند نوک خودکار یا مداد , می توانید آن را خالی کنید و برای شارژ دوم گاز فندک آماده شوید . شاید به اشتباه فکر کنید که با این کار گاز بی زبون در حال هدر رفتن است ولی آن ها بیشترش هواست و گاز اصلی به صورت فشرده و مایع است .
شاید دیده باشید مکان هایی که گاز های پیک نیک را پر میکنند . این مغازه ها در ابتدا کمی گاز مایع را از کپسول های بزرگ تر مثل پرسی گاز های 17 کیلویی , به پیک نیک تزریق میکنند و در فضای باز , چند دقیقه پیک نیک را باز شده و در حال خارج شدن هوا , به حال خود میگذارند . و به اصطلاح هواگیریش میکنند و بعد با شارژ دوم تمام محفظه را با گاز مایع اشباع میکنند که این نمونه کوچک تری از همین ماجراست . در غیر این صورت , مقدار کمی گاز درون این محفظه ها انبار میشود و پیک نیک , و یا فندک ما مقدار کمتری از گاز مایع را در خود جای میدهد و خیلی خیلی زود , نیاز به شارژ مجدد پیدا می کند . و به اصطلاح خودمانی زود خالی میشود.
من در ابتدای مرخص شدن از بیمارستان بعد از تصادفم , همچنان قصد داشتم کارهایم را خودم پی بگیرم . مدتی بود که من بستری بودم و اتوبوس هم که در پارکینگ خوابیده بود بدون صاحب , من طبق تجربه ام که بارها این کار را کرده بودم از مخزن پرسی گاز بزرگی که از قبل در منزل داشتیم , خواستم یک پیک نیک را پر کنم و به اتوبوس که در این مدت , مخازن گازش خالی شده بود برسانیم که از آن به عنوان سوخت موقتی برای بیرون آوردن اتوبوس از پارکینگ استفاده کنم که چشمتان روز بد نبیند … خوشبختانه کپسول حریق خود ماشین در خانه بود و به دادمان رسید و فقط من کمی تا قسمتی , دچار سوختگی شدم . که اشتباه هم در ندیدن و وارسی نکردن محیط بود که این هوا و هواگیری بسیار فرار است و امکان اینکه به داخل و بخاری برسد زیاد است . این کار باید در فضای آزاد صورت بگیرد و مطمین شد که درب های خانه هم در پس ما , بسته باشد . خلاصه این پیک نیک بازی را ما انجام دادیم و از هزینه گران قیمت جرثقیل هم گریختیم , ولی با هزینه ..!!
از خود گاز فندک هم غافل نشویم که چون دارای گاز فشرده و درصد بالاییست و قوطی آن چون فلزی , و اسپری مانند است و همین طور که میدانیم فلز به سرعت میتواند حرارت را انتقال بدهد . اگر بگویم که من کیفی مشکی رنگ در یک سواری دیده ام که منفجر شد , شاید شما فکرتان به بمب , یا چیزی مشابهش برود . ولی گرمای آفتاب و رنگ مشکی کیف , که جاذب و ذخیره کننده گرمای خورشید است در محیط بسته درون سواری , حرارت کیف و محتویات اش را بالا برده بود و دچار انفجار , و پرتاب شدن با سرعت این قوطی مثل موشک شد که شانس یار بود و این قوطی که مانند ترکش عمل میکند به کسی در راهش برخورد نکرد .
خب این از alarmدادن و هشدار . امیدوارم از این کار منصرف نشده باشید , بلکه با احتیاط بیشتر بتونید از این ابزار بهتر و ایمن تر استفاده کنید . برسیم به انفجار کوچکتر , ولیکن جدید که در آشپزخانه , چند روز پیش , تجربه اش کردم . هیچ وقت فندک را نزدیک شعله گاز قرار ندهید . اگر کارتان با آن تمام شد , میتوانید آن را در جایی که برای آن منظور کرده اید و دور از شعله است نگه بدارید
همه میدونیم که گاز درون فندک ها , گاز مایع و بسیار فشرده است که از بنزین هم درجه اشتعالش بالاتر است . خوشبختانه اینبار از اجاق گاز دور بودم و فقط از صدایش متعجب شدم ولی یک فندک نو رو از دست دادم و با کمی گرما , محفظه گاز فندک ترکید , و سوراخ بزرگی ایجاد کرد که تازه گاز چندانی هم درون آن نبود .
پس این تجربه رو من پیدا کردم که در محیطی کاملا آزاد باید این کار رو انجام بدم و در صورتی که مشغول هواگیری یا پر کردن فندک هستم , مخصوصا در فصول سرد سال , پشت سرم درب و پنجره را ببندم , تا گاز موذیانه داخل منزل و به بخاری نزدیک نشود و همین طور وقتی مشغول پر کردنش هستم از ریختن گاز مایع , و یخ کردن دستم , خودم را گم نکنم و با کمی هواگیری , مطمین شوم که این شارژ کردن گاز فندکم کامل است و تند به تند نیاز به شارژ جدید ندارد و با درست مصرف کردنم , میشه چندین بار ازش استفاده کنم . در ضمن اضافه کنم که هر چه میگذرد , فندک ها هم دارای عمر کوتاه تر و محدود تری میشوند تا مبادا چرخ صنایع کشور برادر , چین با وقفه روبرو شود . بعضی فندک ها که اصلا یکبار مصرف هستند و محل شارژ گاز ندارند و پس از یک بار , میباید آنها را دور انداخت . اما فندک های بهتر و چند بار مصرف تری هم در بازار هستند که میشود دو یا چند بار از آن استفاده کرد که توصیه میکنم اگر فقط با یک جرقه کارتان راه می افتد میتوانید در هنگام خرید , فندک هایی که برای روشن کردن نیاز به کشیدن دستتان روی قسمتی چرخنده و زبر است و و همراه با چرخیدن و ایجاد استحکاک با چحماح , جرقه ایجاد میکند بیشتر استفاده کنید . چون این نوع , در زمانی هم که گاز ندارند و شما به گاز پر کن دسترسی ندارید , میتواند اجاق شما را با جرقه روشن کند و در اینجا از فندک های اتمی که با تولید برقی اندک و جرقه کوچک آن , به روشن کردن فندک می پردازد , مزیت بیشتر و عمر بالاتری دارد .
خب البته دوستان که بیشتر از اجاق های جدید دارای فندک و هشدار دهنده استفاده میکنند و همین طور از ایمنی بیشتری برخوردارند و بقیه هم استاد ما هستند , ولی این بیشتر برای ما که از اجاق های سنتی و قدیمی استفاده میکنیم و هنوز اجاق های آشپزخانه مان مدرن نشده, باقی مانده اند , کار آمد تر هستند . البته با ادامه حضور ما در آشپزخانه , شاید به سمت پست های آشپزی هم بیشتر برویم و کارهای فنی را به جوان تر ها بسپاریم
یک چیز را هم بگویم که فندک هایی هم هستند که فراموش کردم, و خیلی به دلم نشستند . فندک های برقی جداگانه هستند . اگر در آشپزخانه و در نزدیکی محل گاز , دوشاخه برق دارید و اگر میتوانید مطمین بمانید, که در هنگام نزدیک کردن این نوع , به مشعل , مواظب هستید تا سیم برق آن از روی گاز های کناری نگذرد و صدمه نبیند , بسیار فندک های خوبی هستند و با صرفه و عمر طولانی . از تکنیک ساده ای تبعیت میکنند . یک مقاومت که جریان را برای بی خطر بودن کم میکند و یک قطعه متحرک با فنری در انتها برای جدا شدن های متوالی و جلو و عقب رفتن با سرعت و ایجاد جرقه های سریع و پشت سر هم با فشار یک دکمه , که خیلی شیک و تمیز هم هست ولی اشکالش اینه که با برق کار میکنه و یکی هم اینکه ثابت هست و نمیشه تو جیبتون بذارید و برای سیگار . ببخشید یعنی بدرد کارهای دیگه تون نمی خوره خخخ
خب خیلی حرف زدیم و همین طور خیلی وقت بود ساکت بودیم حالا تلافی شد . امیدوارم که بعضی از این نکات نصفه نیمه که بالا گفتیم , جایی بدرد بخوره و همین طور من از کامنت و نظر های شما بزرگواران و تجربیاتتون استفاده کنم و خانه داری یاد بگیرم . ببخشید اگر پر و پراکنده گفتم .
پیروز باشید و سرفراز .

۵۳ دیدگاه دربارهٔ «انواع فندک آشپزخانه و پر کردن آنها»

سلام.
عجب پست توپی بود.
من یه مدل فندک هم دیدم که عین این فندک برقیها بود ولی با باتری نیم قلمی کار میکرد.
دوتا باتری نیم قلمی توش مینداختیم مثل این برقیها کار میکرد.
خیلی باحال بود. دیگه مشکل پریز برق هم حل شده بود کاملاً هم ایمن بود. باهاش پیکنیک و گاز و کبابپز و شومینه و هر چیزی رو هم روشن میکردیم. منتها یه بار شکست و دیگه نتونستیم عینش رو پیدا کنیم.
ممنون از پست.
موفق باشید.

سلام شهروز جان
خیلی ممنون . خوشحالم . درسته این نوع آخری , یکی از نقاط ضعفش همین داشتن سیم هست که با وجود داشتن جریان برق دایمی در آن , باید به سمت شعله مدام در رفت و آمد باشه که در صورت روشن بودن شعله های دیگر اجاق , بایستی خیلی مراقبت کرد که سیم حرارت نبینه .در صورت داغ شدن , ممکن است عایق سیم جدا بشه و خطرناک بشه .
این نوع باتری خور خیلی مناسب و بی خطر هست و همین طور با مانور بیشتر , از باتری هم میشه اگه استفاده اش زیاد باشه از یک باتری شارژی , به همراه یک باتری معمولی استفاده کرد. اگر من هم ببینم , امتحانش می کنم . باید یک سری لوازم جدید , برای شرایط جدید خریداری کنم .
ممنون از حضورت .

رععهد بزرگ با خوشحالی وارد میشه . ی سرفه گوشخراش سر میده و نگاه به درو دیوار میکنه و میگه آی صابخونه کجا مجایی؟
مهدی الاصل نازی آبادیو میبینه و با خنده میگه :

سلام بر پسر خوب و حرف گوشکنم .
خیلی خوشحال شدم که دوباره پست بزن شدی . شبو شور بابا !بدو برو ی جعبه شیرینی نارنجکی و فندکیو فندوقی بخر .
مهدی خان شما هم با فندکات بساط چایی زغالیو به پا کن .
شبو شور قبل از رفتن بیا صورت میتی کمونو بماچ بعد برو خخخ

سلام بر رعد بزرگ , ممنونم دوست خوب و وفادار . با آلودگی چه میکنی بچه محل . اگه تدریس میکنی حتما از ماسک استفاده کن .
راستش خیلی وقت بود میخواستم یه بساطی راه بندازم , دیدم بد نیست با فندک شروع کنم ببینم مظنه چنده . خخخ
مخلص شهروز هم هستیم . یکی از زحمت کش های این محل هست و واسه روشن بودن چراغ این محل , خیلی زحمت کشیده و ما هم همیشه دوستش داشتیم و داریم .
نمی دونم فندک ما نبین ها بگیر هست یا نه ولی ما که بساط کردیم , حلال حرومش گردن سازندگان اش .

شناسنامه رو تازه نوشتم و خیلی از بچه ها که تازه وارد بودند , چون آخرین پستم خیلی ازش گذشته بود , با من کمتر آشنایی داشتند شما که از دوستان قدیمی هستید. راستی خواستم عکس دارش هم بکنم که بزودی , ولی باید به آرین بگم یک عکس خوب و با ابهت برام بزاره کنار , تا آپلود کنم . حالا یه چیزی , میترسم اگه عکسم رو بزارم و تهرونی ها ببینند , یه دفعه ای بگن : آه این همون راننده بود که منو لای در گذاشت !!! خخخخ
ولی خداییش راننده بدی نبودم …
اگه هم کسی لای در میموند , خب از قصد نبود . خخخ شکلک الان هر کی که لای در گیر کرده تو عمرش , میاد سراغ من . همه هم ماشاالاه اتوبوس رو هر روز سوار میشن .

سلام چه عجب ما از شما پست دیدیم! ممنون که ما را فراموش نکردید
ما از فندک جرقه ای استفاده میکنیم و الآن هم چند سال هست که داریمش
شکل تفنگ میمونه با فشار سماور را روشن میکنه
گازمون هم که خودش فندک داره
راستی آقا مهدی شما دیگه نمیخواید راجع به اتوبوس و تشریح لوازمش برامون بگید؟
شما در این زمینه خیلی تجربه دارید هاااا!
ممنون از این پست خوبتون موفق باشید.

درود بر خانم کاظمیان عزیز , این را باید من هم به شما بگویم . شما با اینکه اگر اشتباه نکرده باشم , مستقل هستید و میتونید خیلی از تجربیاتتون رو به اشتراک بذارید . باور کنید خیلی میتونه مفید باشه . مثل من از یه جایی شروع کنید و پست بذارید و بقیه اش خودش جور میشه . در مورد اتوبوس و ماشین هم خیلی خوبه با تجهیزاتی که بچه ها باهاش سر و کار دارند بیشتر بگیم . خاطرات زیادی هم پیش اومده که خالی از لطف نیست .
این نوع فندکرو از قدیم دیده بودم و در کودکی تا موقعیت میشد باهاش بازی میکردم و از فندک های قدیمی و با دوام هستند که بدنه استیل آن , مانع از صدمه , ضربه خوردن , و شکستن آن می شود و نکته مثبت آن محسوب میشود . بدون داشتن گاز هم خیلی راحت میشه از جرقه اش برای روشن کردن اجاق استفاده کرد چون میزان تولید برق در اتم آن بسیار قویست و همین طور جرقه بلندی دارد که برای روشن کردن اجاق مناسب هست
ممنونم که تشریف آوردید و لطف داشتید.

سلام خانم جوادیان , این خاطره و تجربه بیشتر و پیشتر از این متعلق به شما بود و من کارم بیشتر کپی پیست شما بود . اگه موضوعی تازه به ذهنتون اومد , بگید تا در موردش بیشتر بحث کنیم .
پایدار , و در استقلالتون موفق باشید.

مهربان خانم کاظمیان به نظر من مهدی خان بیاد و پست زبان بدن و میمیک صورت که رعد بزرگ استارتشو زد دنبال کنه . چون خیلی جالب و دقیق و فوق العاده گفته بودی مردان در مراسم ختم چه طور باید بنشینند و چه حالتی باید به خود بگیرند .
ی پست دیگه هم در مورد احساساتی که بعد از نبین شدن بهت دست داد بنویس .
راستی تو قبل از نبین شدنت تا حالا به نبین ها فکر کرده بودی ؟؟
خلاصه اصلا باید یک پست بزنی و به عنوان یک دو زیست خخخخ دو چهره هاهاها چی میگن به تو پسرم ؟؟به عنوان کسی که دو دنیای ببینی و نبینی رو لمس کردی بشینی و بقیه ازت سئوال بپرسن .

بذار همه بدونن که تو از حرفای رعععد بزرگ ناراحت نمیشی . بیا و ثابت کن که دنیای نبین ها چقدر برای ببین ها مجهوله . البته همسر علیه السلام مریخی نژاد میگه دنیای ببین ها هزار برابر برای نبین ها مجهول تره و اعتقاد داره که اگه یک فرد نبین نااااب و اصیل و یا همون مادر زاد یک دفعه ببین بشه ممکنه نتونه تحمل کنه . و هزار مشکلات روحی براش به وجود بیاد .

البته من این فکرو ندارم . نظر تو چیه ؟؟

چن وق پیش شبکه چار یک مستندی نشون میداد از آقایی که با جراحی بیناییشا بدست آورده بود… این آقا هنوز با عصا رفت و آمد می کرد و خیلی براش سخت بود درک پرسپکتیو و دور و نزدیک و ارتفاع و این چیز میزا… منم مث مریخی شوما فک میکنم آباجی… ورود از هر کدوم به اون یکی سخته… از بینایی به نابینایی و از نابینایی به بینایی… هر کدوم مشکلات خودشا داره… اما از بینایی به نابینایی یعنی محدود شدن دنیات… و از نابینایی به بینایی یعنی وسیع و پیچیده شدن دنیا… خب باس بیبینیم کدوم سخت تره…

درسته تمام این پست هایی که گفتی خیلی جای صحبت داره و در یک کامنت نمیشه بهش پرداخت و مجال بیشتری میخواد .دو زیست رو خوب اومدی خخخ .
خوب من تونستم از دو دنیا , به صورت ملموس بازدید کنم و آشنایی کاملی با هر دویش پیدا کنم . راستش خیلی واجبه که به تناقض هایی که بینا ها در مورد نابیناها دارند و خودم قبلا داشتم و برطرف شد , صحبت کنیم متاسفانه یکی از ضرباتی که نابینایان همیشه خوردند , ناشی و برگرفته از تصور غلطی بوده که بینا ها در مورد نابینا ها داشتند و دارند . این وضع موجب شده تا دیواری بلند طی سالیان متمادی , بین اونها قرار بگیره و اون ها رو از جامعه جدا کنه و به حاشیه برونه . نابینا جدا از جامعه نیست و نباید باشه و شاید این وظیفه من و امثال من باشه , تا بیشتر توانایی هایشون رو بیناها ببینند و نه ناتوانی هایشون .
خوب من به عنوان یک دوزیست آماده هستم در یک پست جداگانه به این سوال ها جواب بدم خخخخ خیلی هم خوشحال میشم و اصلا جای ناراحتی نیست . راستی اون یکی چی چی بود ؟ میمیک درست تره یا مینیک . خخخ درست میگی هر کدومش باشه من جدیدا خیلی بهش فکر میکنم و سعی میکنم این عادت ها رو به خاطر بیارم و بهش فکر کنم .
اگر چه خیلی از اون ها نا خودآگاه هستند و تا حالا نه من , بلکه کمتر کسی در موردش فکر میکنه و جزیی از شخصیت مان شده . ولی هیچ کس شاید مثل من , به اهمیتشون پی نمیبره و حس شان نمیکنه . ولی خیلی باید مراقب بود که به کسی بر نخوره و خیلی خطرناک میتونه باشه . ولی اگه در جای خودش و کم کم مطرح بشه و مراقب بود ] خیلی میتونه مفید باشه .

سلام مجتبی جان , ممنونم و نظر لطف شماست . من بعد از یاد گرفتن بعضی از کارها و گذار از دوره دشوار ابتدایی , سعی میکنم دوباره با وسایل و اشیا مورد استفاده ام بیشتر ارتباط برقرار کنم و با نگاه نو , به زندگی بازگردم و شروع کنم خودم رو تطبیق دادن با شرایطی که جدیدا دارم . خیلی خوبه که در مورد ابزار های مورد استفاده مان بیشتر بدونیم و بهترین رو انتخاب کنیم و آزمون و خطای کمتری داشته باشیم . از دوستان هم میخوام اگه نوع مناسب تری سراغ دارند , به ما هم معرفی کنند تا بهره مند بشیم .
قدم رنجه کردید و ممنون .

خب کبریت هس دیگه… خرتی میکشی روشن میشه… تازه بعدم فوتش میکنی دود می کنه، بوی دودشم دوس دارم…
واااااااای ول کون فندکا… برامون بگو چطوری آشپزی می کنی… چی بلدی بپزی مثلاً؟ دست پختت خوبه یا نه؟

سلام رهگذر , ببخشید اگه جواب شما رو با خانم رعد اشتباه کردم و جا به جا شد . این اینترنت کلافه ام کرده , به هر حال سوالاتتون تقریبا مثل هم و در یک ضمینه بود و زیاد , ولی اگه یادم نره جواب بدم .
خوب من یکیش رو تجربه کردم , منظورم سفر از یک دنیا به طرف دنیای دیگه هست و فعلا در یک جهت , اولش بسیار سخت و طاقت فرسا بود البته برای کسی که توقع و خواسته هاش از خودش خیلی زیاد هست , مثلمن که طی سالیان دراز , این توقع رو در خودم بوجود آورده بودم , رفتار ها و عکس العمل ها و روابط تغییر میکنند و به یکباره با وضعیتی نا آشنا مواجه میشی که از همه بدتر اینکه هیچ کس هم درکت نکند و از این رو نتونه کسی از نظر روحی , مرهمی برات باشه . افراد نزدیک تر خانواده خیلی میتونند به آدم کمک کنند ولی گاه این کمک ها چون با آگاهی و عدم درک صحیح از شرایط روحی جدید توست , خیلی وقت ها با مشکل مواجه میشه .
خوب غذاهایی که بلدم بخورم خیلی هستند خخخخخ ولی بیشتر غذاها رو از قبل با پختش آشنا هستم و کم کم دارم شروع به آشپزی میکنم و با املت و تخم مرغ و اینها شروع کردم و دارم پیش میرم و میدونم که اگر چه دشوار هستش ولی ناشدنی نیست و خیلی کارها رو که فکرش رو نمی کردم , الان برام مثل آب خوردن هستش .

سلام مهدی جان.
بسیار عالی بود و خیلی آموزنده.
خیلی وقتا آدما به مسایلی که در اطراف خودشون دارن سطحی و بی انگیزه نگاه میکنن، ولی همین پستی که درباره فندک آشپز خونه گذاشتی کلی ارزش فندک و کار کردن باهاش رو بالا برده.
ممنون از پست.

سلام بر عمو چشمه , یکی از خوبی های نابینایی که کم هم نیست ] همین فکر کردن به نکات ریز و پیش پا افتاده هست که به من خیلی کمک کرده . خوب اولین قدم برای شروع آشپزی هم همین میتونه باشه تا بعدیش .
ممنون از حضورت .

سلام. به شدت از آتیش بازی در میرم. تجربه مثبتی ازش ندارم ولی عجب پستی زدید آقای ترخانه. جدی عالی بود. من نمی دونستم پر کردن فندک اینهمه خطرناکه. داشتم به فکر امتحانش می افتادم مخصوصا بعد از خوندن پست خانم جوادیان عزیز که کلی شجاعم کرده بود ولی فعلا تا۲سال آینده از عملی کردن این امتحان منصرف شدم. خخخ!
ولی جدی پستتون خیلی عالی بود و کلی به اطلاعات من اضافه کرد. بین فندک هایی که توضیحشون دادید من مدل اتمی و برقی رو از همه بیشتر دوست دارم چون به نظرم بی دردسر تر هستن.
راستی داشت یادم می رفت. بذارید ببینم! انفجار پیکنیک، ترکوندن فندک داخل آشپزخونه و دیگه چی بود؟ یادم نیست ولی به نظرم چندتایی از این مدل تجربه ها فقط داخل این پستتون داشتید. خداییش مواظب باشید بیشتر نشه خوب خطرناکه! اون کیف مشکیه که ترکید هم خیلی جالب بود. مجسمش که کردم حیرت و خندم قاطی شدن الان۱چیز عجیب غریب از ترکیبش درست شده نمی دونم چیه. باز من ترمزم برید. بذارید به حساب اینکه از دیدن پست شما ذوق کردم.
شاد باشید تا همیشه.

سلام بر پریسا خانم محل , ای کاش کمتر خاطره خطرناک تعریف میکردم … !
چون بیشتر قصد داشتم از جدی بودن قضیه, و خطرات ناشی از سهل انگاری های محتمل اگاه بشیم و نه اینکه اصلا کل ماجرا رو ول کنیم … الان دیگه نفس کشیدن در تهران هم با خطرات زیادی همراه است خخخ .
بذارید از اون پیک نیک بگم . این کار رو در بینایی زیاد انجام داده بودم ولی با عوض شدن شرایط جسمی ام و کم شدن یکی از حواس پنج گانه , من در شیوه انجام کارم که از پایه هم غیر استاندارد بود و کاملا تجربی , هیچ تغییر و مراقبت و حرف گوش کنی ای در من ایجاد نشد و به توصیه های نزدیکان اعتنایی نکردم . چیزی مانند لجبازی و یک دندگی میشه بهش گفت که ناشی از قبول نکردن شرایط جدید بود و این حادثه رخ داد … خوب من هم تو شرایطی نرمال از نظر روحی نبودم که بخواهم به توصیه های دیگران توجه کنم و این رو شاید در اون موقع , ناشی از ابراز عجز خودم میدونستم .
خوبه با بازگو کردن این اشتباهات , زمینه برای جلوگیری از اشتباهات دیگران فراهم بیاد …
خوشحال شدم که دیدمتان .

درود بر زهره خانم , بله این جریان کیف مشکی رنگ رو من مشاهده کردم و این دفعه شاهد ماجرا بودم . باورتان نمیشه ولی چیزی از کیف باقی مماند که بشه بهش کیف گفت …! اسلحه کمری ای هم شنیدم که با این گاز ها کار میکنه و ساچمه رو با بردی کوتاه , پرتاب میکنه
ولی همون طور که گفتم این گاز , گاز مایع هست و به صورت مصنوعی و در شرایطی خاص به این شکل در آمده و بسیار فشرده و با صرفه است و در صورت خارج شدن از فشار درون فندک یا قوطی فلزیی شارژ فندک , دوباره خیلی سریع به شکل گاز درون لوله کشی تبدیل میشه تا ده سال پیش هم تاکسی ها و خودرو هایی که دارای کارت گاز بودند درشهر تهران میتوانستند از جایگاه ها این گاز رو بگیرند که به گاز ;L P G معروف بود و خیلی هم به صرفه و اقتصادی .
ممنون از حضورتون .

سلام
اول باید بگم که از حضور مجدد و مثمر ثمرتون واقعا خوشحال شدم
دوم اینکه: شناسنامه ی کامل و خوبی نوشتید فقط یه کم با اون قسمت استقلالش مخالفم خخخ
سوم هم اینکه: پست عالی بود توووپ در حد لالیقا.
واقعا پستهای شما ارزشمند و به درد بخور هستن همین جوری ادامه بدید و ما رو آگاه بکنید.
فقط یه بینای تازه نابینا شده میتونه ما رو درک بکنه و مشکلاتمون رو بفهمه و راه حل ارائه بده.
همیشه موفق باشید.

درود بر پری سیمای گرامی , خوب منم از لطف شما بسیار تشکر میکنم و امیدوارم که همین طور که گفتید باشه و منم بتونم مفید فایده باشم . چون اول از همه این محل و اهالیش برای من مفید و دلگرم کننده بودند .
دوم اینکه آبی و قرمز به نظر من مکمل و رقیب یکدیگر هستند نه دشمن . اگر قرمزی هم وجود نداشت , مطمین هستم استقلالی بودن هیچ لطفی نمی داشت . خوب باید یک رقیبی هم باشه تا کری خوندن معنا پیدا کنه و . … من هم خوشحال شدم که دیدمتان .

از تو چه پنهون میمیک صحیحه ولی اگه حاج مهدی دستور بدند توی فرهنگ لغت مینیک جایگزین میکنم .

رعدو دست کم نگیر خخخ

پس شما دوزیستی و منم رععد سرک کش به دنیای نبین ها خخخ
من یک زیست هستم خخخ
رهایی تو از کدوم طایفه ای ؟؟
ولی اگه یک پستی بزنی به عنوان نبینی بعد از ببینی و شرح احساستو بگی چه معرکه ای بشه
بعد ی پست دیگه هم برو روی اریکه سلطنتی بشین . و همه ببین ها و نبین ها بیان هر سئوالی ازت دارن بپرسن .
ای کاش ی نبین هم به گروه ببین ها بپیونده . فک میکنم اون خیلی جالب باشه .
فک کن شبو شور بینا بشه . چه کیفی میده که ازش کلی سئوال بپرسم .
راستی کنت گرانقدر هم در ۲۰ سالگی نبین شده . ای کاش دست به دست هم بدید و یک پست با حال رو ضربه فنی کنید .
معمولا در پست های من رهاااای رهگذری که خدا سفیدش کنه خخخ کمک دستمه .
پس پستتو با کمک کنت دو شاهین برید تو کارش .

خوب خوبه یکی از پیغام های پستچی رو ازش پیشگیری کردیم ! من مثل شما قلم ام روان نیست و چند روز این پا اون پا کردم تا این پست رو از خانم جوادیان کش رفتم …به جناب کنت هم اگه اشتباه نکنجناب کنت هم دستور بدن ما اطاعت میکنیم ولی درباره دنیاها بگم که خیلی از اینی که فکر مینیم و میکردم فاصله داره …. در نظر بینایی فقط روی و سوی ناتوانی شخص معلول هست که تو ذوق میزنه , و اولین چیزیه که چشم های جامعه میتونم تصور کنم که می بینه . ولی این ظاهر ماجراست و خیلی با واقعیت فرق داره . انسان موجود بسیار خارق العاده ای هست . خیلی خوب میتونه خودش رو با شرایط مختلف وفق بده و هماهنگ کنه . کافیه لابد و مجبور بشه . فکر کنم برای همین هم باشه که تونسته نسل خودش رو از دایناسور ها هم بیشتر حفظ کنه . خخخ با کاهش یکی از حواس , اون قسمت از مغز آدم که مشغول به اون حس بوده بیکار نمیشینه و به حواس و قابلیت های دیگه یاری میرسونه و فعالیتش رو چند برابر میکنه …
خوب اگه بپرسید کدوم جهت سفر سخت تر هست , به نظرم سفر به نابینایی .
چون این دنیا و به خصوص جامعه ما طراحی شده برای بینا ها . تمام قوانین و هنجارها و رسومات ما توسط بیناها وضع شده که کمترین آگاهی ای از معلولین ندارند . همین حالا هم نابینا ها در این جامعه دارند به دشواری زندگی میکنند و خودشون رو با بیناها همراه کردند. در مدارس عمومی و دانشگاه ها مشغول به تحصیل هستند و واحد هایی که برای بینا ها طراحی شده رو دارند پاس میکنند و خیلی هم موفقند . ولی کمتر به احساساتشون توجه میشه و از کودکی چوب این فرهنگ غلط رو خوردند و همین هم ناشی از ناآگاهی جامعه از توانایی هاییک نابینا بوده . جامعه همکم کم داره با نابیناها آشنا میشه و از اون گمراهی در میاد . تا همین چند سال پیش , کسی انتظار نداشت که با یک نابینا بتونه چت کنه یا از راه دور این همه اطلاعات رو بشه با یک نابینا مبادله کرد . ولی تکنولوژی تونسته اینقدر به ما کمک کنه . فکر کنم حالا وقتش باشه تا نابیناها هم خودشون رو به جامعه درست معرفی کنند و شناختی بیش از اون چه از ظاهرشون بر داشت میشه رو به جامعه نشون بدهند . چون برداشت جامعه از نابینا , اون چیزی نیست که شما و دوستان ثابت این محله از اونها تو ذهن شون دارند, اکثریت جامعه خیلی ظاهربین تر از این حرف ها هستند . .
خوب از نظر من به شخصه هیچ مشکلی در پاسخ دادن به سوالات نیست , ولی خوب مبادا که بحث به حاشیه بره و کسی خدای ناکرده ناراحت بشه … و چیزیو بر بخوره .

درود مهدی عزیز
مرسی از مطلب خیلی مفیدت. نمی‌شه به جای اینکه مرحله مرحله پر کنیم و هوا‌گیری کنیم به جاش قبل از پر کردن دکمه‌ی فندک رو بزنیم و همونطور نگه داریم و در همون حال پرش کنیم؟ اینطوری همونطوری که گاز وارد محفظه می‌شه هوا از سوراخ کوچیکی که معمولا گاز ازش خارج می‌شه و آتیش ایجاد می‌کنه می‌ره بیرون. فقط یه فکر.
موفق باشی دوست عزیز.

سلام میثم , ورودی و خروجی فندک با هم خیلی متفاوتند و قابل مقایسه نیستند . اگر فندک خالی خالی باشد , پس از یک بار شارژ , چون گاز مایع و فشرده است و در صورت سر و ته نگه داشتنش کمک میکند تا هوای معمولی سریعا از فندک خارج بشود . نیاز نیست که خیلی هوا گیری طولانی انجام بدهیم و زیاده نگهش بداریم . البته به اندازه و حجم هر فندکی متفاوت هست این را هم بگم که به علت شفاف بودن فندک ها , طراحی های زیادی از نظر بینایی و زیبایی در آنها صورت میگیرد . مثلا بعضی ها مقداری پودر رنگی در فندک میریزند و با شارژ گاز مایع و مخلوط شدن با این پودر رنگی , محلولی رنگی و زیبا بدست می آید و یا در داخل آن طاس بازی میگذارند که مانع از این میشود که نابینا با صدای مایع داخل فندک از مقدار شارژ آن باخبر شود و همین طور جای گاز را اشغال میکند .
ولی روی هم رفته با کمی فشار و هواگیری میتوان سریع هوا را خارج کرد , چون هوای داخل به اندازه گاز مایع فشرده نیست و این گاز چون فرار است به تخلیه سریع هوا , کمک میکند .

سلام آقای ترخانه.
پست جالب و کاربردی بود, من با بیشتر این فندکها کار کردم از این فندکهای برقی قبلا داشتیم یعنی زمانی که من ۱۳ سالم بود بعد ولی یه چند سالی بود که مامانم از این فندکهای گازی میخرید و من امسال یه بار اتفاقی یکی از این فندکهای برقی را دیدم و کلی خاطره برام زنده شد.
من خیلی دوست دارم از این کارها سر دربیارم برای همین قبل از مامانم پر کردن فندک را از بابام یاد گرفتم.
شناسنامه شما را هم خوندم و برای من که تازه واردم خیلی جالب بود.
به نظر من داشتن یه فندک لازمه وقتی میری بیرون یا زمانی که برق نیست لازم میشه.
موفق باشید.

سلام خانم حسینی , من هم از بچگی در کارکرد و مکانیک اشیا , همیشه کنجکاو بودم و هر چیزی رو سعی می کردم از نحوه کارکردش آگاه بشم . این نوع برقی را تا این اواخر داشتیم که شکست . من باقی مانده اش رو وارسی کردم و از سادگی اش خیلی لذت بردم … حتما شنیده اید که وقتی بوی گاز به مشام میرسد و شما وارد منزل شده اید , دست به کلید برق نزنید ؟ … این فندک های برقی هم همین کار را میکنند و با نزدیک کردن فاز و نول , و یک فنر در زیر آنها , باعث جرقه های ممتد و سریع می شوند و منبعی از جرقه های بی پایان برق برای روشن کردن اجاق به ما میدهند ولی خوب اشکالش همان سیم دار بودن و امکان حرارت دیدن سیم و از بین رفتن روکش سیم هست . که نمونه باتری خور آن , که شهروز اشاره کرد , این مشکل رو نباید داشته باشه .ولی خوب نیاز به باتری درش هست و مصرفش رو نمیدونم .
ممنون که توجه کردید .

سلام جناب خوشی , نوع نفتی یا بنزینی آن را امتحان کردم . یک فیتیله که در مخزنی از بنزین یا نفت هست با جرقه ای چخماخی . اما با بنزین معمولی که من در آن ریخته بودم مشکل داشت و بعد از پرس و جو , متوجه شدم که سوختی مخصوص دارند که جداگانه به فروش میرسید . خیلی جالب بود با بستن درب فلزی آن , بدون هیچ نشتی و بوی گازی شعله به اصطلاح خفه میشد و خاموش .
مرسی که نظر گذاشتید .

سلام مهدی جان , عرضم به خدمتت که الان که کامنت رو مینویسم پسرم که هم سن تو هست از مدرسه برگشت . چون امتحان انشا داشتند و یک ساعتی بیشتر در مدرسه نمانده بود . موضوع انتخابی اش هم در مورد یک دست صدا ندارد بوده . تشویقش میکنم که بیاد و کامنت بذاره .
تو هم باید الان امتحانات را پشت سر بذاری , درسته؟

سلام پسرم , یک حساب کاربری برایت درست میکنم تا با حساب خودت وارد محله بشی . هر چند برای خودت استادی و لازم نیست که من کمکت کنم .
این اولین بار هست که کامنت برایت میگذارم و از این طریق با هم صحبت می کنیم . .
خیییییییلی دوستت دارم.

سلام خدمت جناب مهندس راننده محل آقای ترخانه گرامی
واقعا پست عااااالیییی بود خییییلی ….. شدیییید ممنون و براتون بهترین ها رو آرزو دارم…. راستی فندک خونه ما تفنگی هست و شلیک و آتش …..
من یه بار به پدر گرامی گفتم بدید من فندک رو گاز کنم که امتناع ورزیدند و گفتند علاقه وافری اولش به خودت و بعدش به خونه زندگیمون دارم خخخخ و اما اون کیف که وااای چه وحشتناک و البته غیر قابل انتظار و در مورد گاز پیکنیکی برای اتوبوستون که واقعا کار خطرناکی بوده و خدا رو شکر که به خیر گذشته….. دیگه این که بازم ممنون و براتون آرزوی شاد کامی و موفقیت دارم و راستی منتظر ایمیلتون بودم که نرسید ghasemi3000@gmail.com که اگر باز مساله باقی بود من در خدمتم.

رعععد بزرگ شادو شنگول به بچه ها میگه بیایید ببینید که کی اومده توی محله ؟

سعید عابدی برو توپو بیار با آرین برید توپ بازی . آرین به خونه مجتبی که رسیدی با توپ بکوبون توی شیشه خونش بعد فرار کنید . تقصیرها هم بنداز گردن سعید عابدی که شاگرد خودش بوده خخخ
این نبین ها بد رقمه هوای همو دارن خخخ
این جا کشور نبین هاس . عمو حسین هم اینجا ی ویلای هزار متری داره .
بیا پست بزن و فعلا خودتو به بچه ها معرفی کن تا بعد بهت بگم چه کار کنی ؟؟

سلام نازنین خانم , ممنون از لطفتون .
بله تعداد عابدی های محل زیاد شده و اشتباه بر انگیز . این مهدی خان عابدی عم سن آرین ما هست و فکر کنم هم کلاس نیز. منم پای ثابت پست هاش هستم و به آرین هم توصیه کردم که از مهدی یاد بگیره و بیشتر حضور پیدا کنه …
بازم ممنون و موفق باشید .

خوب فکر کنم فهمیدم چرا این بچه ها وقتی میان خونه از در و دیوار بالا میرن خخخخخ پس شما یادشون میدید, هان؟!!
بعض شما نباشه خیلی آقاست … خیلی بهم کمک می کنه . بی صبرانه منتظرم بیشتر بزرگ بشه … اون وقته که دیگه غمی ندارم .
راستی امتحان هایش رو خودم باهاش کار می کنم و کتاب های صوتی رو از آموزش پرورش گرفتم و دانلود کردم و بهش توضیح میدم ولی یک مشکل اساسی دیگه دارم و اونم درس ریاضی هست که نمی دونم که آیا کتابی برایش هست یا نه . اون کلاس هفتم هست .
خوب شما هم هوای این آرین ما رو داشته باش و سوالات رو بهش برسون خخخ . هر چند ریاضی که سوال نداره و باید یاد بگیره . نابینا ها با درس ریاضی چطور سر میکنند ؟

سلام سعید عزیز , من هم از آشناییت خوشبختم اگه اشتباه نکرده باشم باید بگم شما بهتر میدونید که مخالفت با دستور معلم ها چه عواقبی داره !! خخخ چاره ای جز اطاعت نیست .
خدا به تمام مردان عالم , صبر جمیل عطا فرماید … آمین !!
خوشحال شدم دیدمت .

پاسخ دادن به رهگذر لغو پاسخ