خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

هر دم از این باغ بری می رسد

هنوز سخنان توهینآمیز مسؤولان اسبق وزارت آموزش و پرورش در مورد عدم صلاحیت افراد معلول برای تدریس در مدارس عادی از ذهنهای افراد معلول پاک نشده است که مسؤولان فعلی نظام آموزش و پرورش سخنانی مشابه را بر زبان آورده اند. هفته گذشته دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با اشاره به اصول نظام سنجش سلامت حرفه ای معلمان اعلام کرد: معلمان عادی نباید نقص عضو داشته باشند. باید قدشان از حد معینی کوتاه تر نباشد، خوشچهره باشند و… البته ایشان لطف کرده و معلولان و جانبازان را به این خاطر که آنها در مدارس استثنایی تدریس میکنند از این قاعده مستثنی کرده اند. در پاسخ به سخن این مسؤول محترم باید نکات زیر را یادآور شویم: 1- قطعاً معلمان باید دارای خصوصیاتی مانند پاک بودن از اعتیاد، فقدان سوء سابقه کیفری، سلامت اخلاق و سواد تخصصی لازم و حتی سلامت روانی لازم برای تدریس باشند. اما در کجای دنیا شرط شده است معلمان نباید فاقد نقص عضو باشند. تدریس معلمی دارای تمام خصوصیات پیش گفته یعنی باسواد و دلسوز و راهنما، اما مثلاً نابینا یا دارای مشکل حرکتی در کدام نظام آموزش و پرورش دنیا منع شده است؟! 2- آیا معلمان باید دارای خصوصیات توصیف شده باشند یا از نظر چهره و هیکل انسانهایی برجسته، مثلاً الزاماً قدبلند یا خوشچهره؟ آیا بسیاری از معلمان دلسوز ما که همواره الگوی ما بوده و هستند انسانهایی قدبلند، خوشچهره و از نظر هیکلی جذاب بودند یا انسان بودند و دلسوز و راهنما و قابل اعتماد؟ 3- بر اساس صحبتهای این مسؤول محترم، آیا مقرر است معلمان دارای معلولیت فقط در مدارس استثنایی تدریس کنند؟ این بر اساس کدام معیار تربیتی و منطبق با کدام حق از حقوق شهروندی است که افراد معلول و در عین حال با سواد و مؤثر را از حضور در محیطهای اجتماعی منع کنیم؟ تا چه زمان مسؤولان آموزش و پرورش ما میخواهند بر خلاف رویه های جهانی رفتار کنند؟
به نقل از سخن هفته ایران سپید، شنبه 26 دی 94

۱۱ دیدگاه دربارهٔ «هر دم از این باغ بری می رسد»

اینا خودشون رو به خواب زدن و واقعا نمیدونم با فریاد هم میشه مثلا بیدارشون کرد یا نه!!!
اینا متوجه نیستن که اصل انسانیته و اصل اینه که فرزندان این مسئولین باید تو مدرسه تربیت و آموزش داده بشن و اصلا هم مهم نیست که آموزگارشون سالم باشه یا معلول.
ممنون از به اشتراک‍گذاری این خبر با ما.
موفق باشی.

از یک مشت بوق انتظاری جز این ندارم.
حقیقتا اگر ایشون چیز دیگه ای می گفت، شاید شوکه می شدم.
آدم بی سواد رو نمیشه زیاد ازش انتظار داشت.
اصن انتشار این خبر هم از سر اون بابا زیاده.
چه ساده ایم ما که واسه همچین افرادی ارزش میذاریم!

اگه منطقی به این خبر نگاه کنیم به نظرم مساله قابل فهم تر می شه اونم این که دقیقا” حق با وزیر هستش که معلم باید تا جایی که ممکنه با معلمی زیبا سر و کار داشته باشه و این که اگر آدمی به چشم است ودهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت رو کلا” بزنیم ورداریم والله چه کاریه !سیرت زیبا که بهتر از صورت زیبا نیستش هست ؟اما آقای سرمدی می دونی درد چیه ؟درد اینه که این فقط فکر ایشون نیست خیلی از ماها دقیقا” همین جوری فکر می کنیم !نمونه ی زنده ش انتخاب همسر فقط به خاطر زیبایی !مراجعه به کارمند زیباتر فقط جهت انجام یه کار ساده اداری …احترام عملی بیشتر برای زیبا رو بی توجه به علم و درایت او ..حتی پذیرش حرف یه آدم خوشگل و توجه به اون برای ما آسون تره زن و مرد هم نداره پس یه همچین بافت جمعیتی ناخودآگاه همچین ضرورتی پیدا می کنه !واقعا” نتیجه ی منطقی بعضی آداب و رسوم وحشتناکه و ما بی فکر به نتیجه ی عملمون هربار روزمره عادی تر از دیروز انجامش می دیم اینم یه نمونه از اون انشای علم بهتره یا ثروته هیشی مثل ملت ما این انشا رو ننوشته همه هم نوشتن علم بهتره ولی واقعا” عملا” همه علم رو انتخاب کرده ن ؟تو بحث سیرت و صورت هم متاسفانه ما عملا” حق رو به صورت دادیم پس تا زمانی که عملا” جمعیت ما نخواد تغییر کنه متاسفانه فکری بهتر ازین نمیشه بر این جمعیت به کار بست به نظر من رسانه ها باید رو این مطالب کار می کردن که نکردن دیگه ببخشید که کلی طولش دادم ولی یه کم دلم پر بود !

درود! اوایل دهه ی هفتاد بود که یکی از نابینایان که لیسانس تاریخ داشت وقتی به آموزش و پرورش استثنایی رفته بود برای اشتغال اینطور پاسخ گرفته بود که ما برای تحصیلات معلولین و نابینایان تلاش میکنیم ولی وظیفه نداریم آنان را به کار بگماریم، وقتی در استثنایی تهران بزرگ فردی کم بینا به یک نابینا چنین بگوید نشان چیست؟ به نظر من خودخواهی و تکبر و حسادت باعث بسیاری از این گونه مسائل میشود، هرکی به فکر خویشه… کوسه به فکر ریشه… کور از خدا چی میخواست؟… دو چشم بینا… وقتی به اینگونه ضرب المثلها مینگرم متوجه میشوم که… بقیه اش را خودتان بگوئید.

سلام و تشکر از هم محلی های خوبم سجاد نبی لو، پریسیما، فاطمه حسینی، مجتبی خادمی، کاظمیان،
محمدرضا خوشی، ترانه، عدسی بشاش و ساناز امیدی.
کامنت ترانه خیلی به دلم نشست و به نکته خوبی اشاره کرد.
به هر حال تنها کاری که از دست ما بر میاد واکنش و اظهار نظر در برابر صحبت های اینچنینی هست.
هیچ فایده ای هم که نداشته باشه، اما باید پویا بودن و حساس بودن خودمون نسبت به اظهارات اینچنینی رو نشون بدیم. ولو اینکه اصلا به گوش مسئولین مربوطه هم نرسه.

دیدگاهتان را بنویسید