خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نامه ای به حاکم آریا آباد

جناب حاکم، ریاست محترم دولت فخیمه آریا آباد، سلامٌ علیکم.
احتراماً پیرو اصول متعدد مرام‌نامه اساسی، و با ملاحظه مقام مجری آن منشور، نکاتی چند در خصوص مشکلات معلولین و بالاخص نابینایان آریا آباد به استحضار آن جناب میرساند.
باشد که اسباب رقص فرح و شادمانی من‌باب ادخال سرور ایجاد شده به مقصود متعالی خویش رسیده شاهد کور چشمی خصم پهن پیکر بوده تا حال فرمائیم و کور شود چشمی که نتواند دید.

1 اشتغال.
همان گونه که شما از کودکی بلکه از نوزادگی واقف میباشید، بحث اشتغال از مباحث مهم و اساسی جهت حفظ عزت نفس، استقلال شخصیت، کرامت انسانی و اصولا حق هر فرد جامعه فارغ از جنسیت، مذهب، و… میباشد. وفق همین مبنای عقلی، شرعی، و قانونی شما به عنوان رئیس دولت و مجری مرام‌نامه اساسی موظف به ایجاد اشتغال بوده و از این رو مجدانه از آن جناب خواهشمندست که لوازم ایجاد و گستردگی اشتغال منجمله تعریف کار شغلهایی جدید در راستای توانایی این قشر فراهم آورید. اینک به صراحت معروض میدارد اگر این همه صورت نگیرد عواقب این بی تدبیری دامان فزای پاک و معصومانه اینترنت با ایجاد گروههای مسنجری اد و لفتها، چت و کنفرانسها، بازیهای خواب آور و مغفول کن، انتشار فایلهای دیداری و شنیداری، با مقاصد شاید سو و البته نیمه سو در راستای حدر رفت نیروی عظیمی از خلاقیت و توانایی این مطهران بالفطره و همچنین پر کردن جیب نا محدود شرکتهای ارائه کننده خدمات اینترنتی، با عرض شرمساری خواهیم بود.
شرکتهایی که با مظلومیت تمام هر روز بیش از پیش در راه سرقت سرعت و حجم این ظالمان به نفس در جهت نا امید کردن ایشان برای موفقیت در تلف کردن عمر و سرمایه خود و سرپرستان بی نوای این عزیزان میباشند.

مطمئن باشید و البته جای بسی نگرانست که ایجاد دولت کشورهایی محبوس در تارنماهای واقعا واقعی آن هم با نیت رفع خلا آن چه بدنه میانی آریا آباد از ایشان به نا حق سلب کرده بارزترین نمای بی نوایست، و به ضرس قاطع با فریادی رسا و البته خسته و شکسته مینالیم که به هوش زمانی خواهد رسید که از این همه عدالت اجتماعی دل‌زدگی باعث عدم منفعت پس از پشیمانی شده که وای بر آن لحظه، و وای بر آن لحظه.
باری، شریان زندگی هر موجود دو پا و به ظاهر انسان همانا بهره مندی از مواهب کار و ارتزاق از مسیر راستین خود بوده و ابدا ممیزاتی چون رنگ، نژاد، سلامت جسم و روح و.. موثر در این اصل بدیهی نمیباشد.
به جان بس مبارک شما سوگند خیلی وقت است بشر متوجه این امر شده و نشانه آن رفتاریست که رسولان ادیان عقلانی نه وحیانی در جوامع خود و با معلولان تحت تولیت خویش اتخاذ نموده اند تا این گروهها نیز به زندگانی نه زنده مانی
پرداخته تا عدالت به معنای راستین اقامه گردد.
در پایان این مبحث تصریح میگردد، عدم اشتغال زمینه ایجاد فضایی مسموم بر مبنای بی کاری برابرست با ولادت موجودی نیمه شوم و شاید هم کلا شوم به نام عم الفاسدین. فلذا واجب عقلیست تا ید متعارضین به ثروت ملی و امکانات عمومی هر چه سریعتر مقطوع گردد تا کول ما آسودگی نیز تجربه نماید ، ضمنا مطمئن باشید که با تحقق این امر سرمایه لازم جهت ایجاد اشتغال مولد قطعا فراهم میگردد تا محتاج اغیار نباشیم. اغیاری که اگر چیزی بدهند صد البته چند چیز یا چند کیلو پنیر درجه 1 شهر
@بابک مطالبه کنند، که مطمئنا به مصلحت آریا آباد نباشد.

خم شده پشت ما بیا پایین،
با توام..نه .. شما! بیا پایین،
ای مهندس, جناب! دکتر جان!،
اخوی! حاج آقا! بیا پایین،
از برای خدا از آن بالا،
پسر کدخدا! بیا پایین،
پیش از آنکه هوا برت دارد،
یک هویی, بی هوا بیا پایین،
ای که یک چند پیش از این بودی،
کاسب خرده پا بیا پایین،
هر که آمد عمارتی نو ساخت،
زد به نام شما بیا پایین،
قسط من می دهم تو می گیری؟
وام از بانکها؟! بیا پایین،
روی امواج قدرت و ثروت،
می روی تا کجا؟ بیا پایین،
این همه پشتک آن همه وارو!،
اندکی هم حیا بیا پایین،
می شود بوی این دو رنگیها،
عاقبت بر ملا بیا پایین،
روز محشر نمی شود پیدا،
پارتی، آشنا بیا پایین،
صد کیلومتر رفته ای بالا،
قدر یک توکّه پا بیا پایین،
پول را می شود همین جا خورد،
هی نبر کانادا بیا پایین،

من نمی گویم از بلندی قاف،
یا ز هیمالیا بیا پایین،
اختلاست اگر تمام شده،
لطفا از کول ما بیا پایین!،

2 ازدواج.
به وضوح اعلان میدارد شما به عنوان یک انسان با تمایلات خدا دادی، از اوان نو جوانی، دقیقا از زمان احتلام، نا گفتههای این مبحث حیاتی را میدانسته و به خوبی آثار سوء عدم رفع حاجات در دایره استدراکات عالی جناب ملحوظ و مفروض و صد البته مظهور میباشد.
بنابراین نیاز به اطاله کلام ندیده و با عرض پوزش به دلایل مبین و مشخص ید استمداد خویش در مسیر ارضا شیطان دوست به سمت درگهتان مدروز گشته و استدعا میشود به استماع نظمی که آن مقام در جوانی با صدای خوش میخواند التفات فرموده تا نای دل بی نوا و نالان از این قافله باز واماندگان به بهترین وجه وجدانتان شود.

گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توست
چشــمه ی آرامشــم پایین ابروهـــــای توست
خنده کن تا جای خون در من عسل جاری کنی
بهترین محصـول هـــا مخصوص کندوهای توست
فتنــــه هــــا افتـــاده بیـن روسری هــای سرت
خون به پا کردی ، ببین! دعوا سر موهای توست
کار دنیا را بنازم که پر از وارونگــی ست
یک پلنگ مدعی در دام آهوهای توست
فتــــح خواهــم کرد روزی سرزمینت را اگر
لشکری آماده پشت برج و باروهای توست
شهر را دارد بـــه هـــم مــی ریزد امشب، جمع کن
سینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست
کوک کن ، بردار سازت را ، برقصان و برقص
زندگی آهنگ زیبـــای النــگوهــــای توست
خوش به حال من که می میرم برایت اینهمه
مرگ امکانی به سمت نوشداروهای توست

این منظوم گویاست اما یاد آوری میشود که آدم بله آدم از آن رو سکینه پیدا کرد که خالق وی حوا را رسول آرامشش نمود تا نقصش به کمال رسد و چه حلاوتی آفرید و فتنهها ساز ننمود.
با تجدید و تقدیم احترام. امضا، نابینایی اهل آریا آباد.

۲۰ دیدگاه دربارهٔ «نامه ای به حاکم آریا آباد»

سلام بر نوه داستان سرایم .
رععد بزرگ دچار بی خوابی گشته خخخ
یعنی اگه سر کار نرم که فک کنم عطا الدوله باید تبدیل به شهرزاد قصه گو بشه و برام قصه بگه خخخ
ی ذره متنو عوامانه بو گو خب .
نیمه شبی گیجیدم هاهاها

سلام بابا رعد گرامی.
ببینم شما روز تعطیل هم میرید کار.
من که روز تعطیل کار نمیرم
عجب
راستی بابا رعد از این واضح؟ خب باید گفت که شما سریع رد میشی
شاید برای همین هستش که کمی این نوشتهها برایتان ظاهر ثقیلی دارند
به نظر خودم که اینها خیلی هم ساده نوشته میشود
قبلا شاید کمی پیچیده بود ولی این اواخر نه
مرسی که نظر دادید.

کور کلمه ناپسندیست خخخ
فرهنگستان لغت و ادب رععععد بزرگ کلمه دلنشین و شیرین نبین را

پیشنهاد میکند .

بوگو نبین آ باریکلا . بعله پسرم کلمه
کور نا مانوس و بدآواست .
ویرایشگران منبعد اگر این کلمه را مشاهده نمایم مورد نفرین رععد واقع میشوید هاهاهاها

سلام. وقت خوب. این یکی رو با کمی چشم پوشی پسندیدم. البته بودند برخی واژه ها که میتونستند جایگزین بهتری داشته باشن اما در متن گم بودند و به چشم نمی اومدند زیاد هم قابل توجه نبودند برای نمونه نوزادگی خیلی به سبک این نوشته نمیاد. باز هم ادامه بدید به گفته دکتر شفیعی نباید شاعر یا نویسنده به حرف ادیبی گوش دهد. باز هم سپاس در پناه حق.

با عرض ادب و احترام خدمت استاد گرامی.
اولا بسیار تشکر که نظر دادید و هستید.
در ثانی خیلی خوشحال میشوم که نکات مد نظر یک استاد ادبیات را در خصوص نوشتههایم دریافت کنم و کسی مثل شما کمکم کند تا بتوانم بهتر و کامل تر بنویسم.
ممنونم از حضور مفید سرکار.

سلام عطای ادیب .
ی چیزی یواشکی بهت بگم بین خودمون بمونه :
من چون بیست روزیه سر کار نمیرم ،حساب روز و شب از دستام در رفته خخخ
در مورد مطلب هم ،آره نصفه شبی اونم با گوشی که نمیشه داستان خوند .
سرسرکی و سرسره وار خوندم .
شکلک رعد بزرگ با عصاش میره که دوباره بخونه و بخونه .

درود بر شما
علی آقا پسر همسایمونه
ما با هم هم کلاس بودیم زمان ناصری.
وقتی میرزا رضا کرمانی ناصر رو کشت، منو علی آقا سر اینکه چه کسی میرزا رضا رو قصاص کنه دعوا کردیم
به جان ناصر، از همون وقت منو علی با هم قطع ارتباط کردیم
مرسی از نظر لطف عارف عزیز.
و تشکر از حضورت

پاسخ دادن به رعد بارانی لغو پاسخ