خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بیستُ هشتمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، نابینایی و جامعه از منظر قرآن و روایات

درود یاران، خب با هم رسیدیم به مقالۀ 28، که با مقالات قبلی تفاوت زیادی داره، این از آن دست مقالاتی بود که هم ویرایشش  خسته‌کننده بود و هم محتوایش. من انتقاداتی را به چنین مقالات و مطالبی را وارد می‌دانم که اگر آمدید و خواستید در کامنتها با هم صحبت میکنیم. خب پس طبق معمول و معهود دانلود کنید متن را   و به آخر مقاله حتما سر بزنید که پس از مطالعۀ یک مطلب خسته کننده میطلبَد که به یک آهنگ شاد شاد گوش جان بسپاریم که آهنگ این بار را تقدیم میکنم به مهربان بانوان پری‌رویان، سیمین‌‌بَران و گلُعذاران مهربون و دوست‌داشتنی و بزرگوار ایرانی. راستی دیگه تأکید نمی‌کنم که اگر میخواهید کلمات را آنگونه که باید؛ بشنوید، پس برای مطالعۀ این متن از ایسپیک استفاده کنید.

نابینایی و جامعه از منظر قرآن و روایات

معصومه حسن علایی[1] مرتضی دعاخوان[2] 1 کارشناس ارشد رشته علوم حدیث گرایش تفسیر اثری، دانشگاه قرآن وحدیث تهران/masih.payam@gmail.com        mortezadoa@yahoo.com   / کارشناس ارشد فقه و حقوق و جزا، دانشگاه  میبد – 2   چکیده   اسلام دینی همه جانبه و قرآن ﴿تبیان کل شیء﴾ است از این رو برای همه مسایل و دغدغه های دنیوی و اخروی بشر، نظری کارآمد و خط و مشیی تعیین کننده دارد. نابینایی نیز پدیده‌ای است که بسیاری از افراد جامعه، مستقیم یا غیر مستقیم با آن در ارتباط هستند. لذا ما بر آن شدیم تا پژوهشی با عنوان (نابینایی از منظر قرآن و روایات) را به رشتۀ تحریر درآوریم. نابینایی به معنی “ندیدن چشم”، اعم از کوری دل و بسته بودن چشم سر است. از این رو نابینایی به دو قِسم نابینایی دیده و دل تقسیم می شود که محتوای آیات وروایات نیز ضمن تأیید آن، نابینایی حقیقی را کوری دل می دانند. کلید واژه نابینایی، کوری، وظایف، چشم   مقدمه   نابینایان می توانند با همین چشمان به ظاهر بسته خویش در زلال شعور و صفای فطرت خدایی خویش، جلال و جمال حضرت حق را بنگرند و با تأمل در گردش حکیمانه چرخ روزگار، به مهمانی همه نشانه های خلقت بروند . عصای سفید چنان پرچمی است که به نشانه استقلال در دستشان به حرکت در می آید و آینه ای است که قدرت و نعمت خدایی را به تماشای تفکر و تأمل دیگران می گذارد. نابینایان بیدار دلانی هستند که خدا را از درون می یابند و با او به نجوا می نشینند. “رودنباخ” اولین کسی است که درباره نابینایان کتاب نوشته است و در توصیف آنان چنین می نویسد: باید دانست که عده زیادی از نابینایان بدون آنکه در عبادتگاه ها و صومعه ها به سر برند؛ مذهب را یگانه راه و بهترین وسیله برای توسل به خدا و تسکین آلام و مشکلات خود می دانند پس ارتباط آنان با خدای خود حقیقی و به دور از هر گونه ریا و تظاهر است به همین دلیل خدای مهربان نیز شاید به دلیل برخوردار بودن این عزیزان از همین ظرفیتهای معنوی این نقص جسمی را کم اهمیت بر شمرده و در مقابل، نابینایی حقیقی را کوری دل معرفی می کند.از لحاظ فرهنگ قرآنی بینایی حقیقی حالتی است که به انسان توانایی درک درست حقایق و تحلیل واقعیتها را می دهد نعمتی که حتی با وجود بسته بودن چشم سر انسان هم امکان تحقق دارد. از این رو در این تحقیق به بررسی عوامل پیدایش، راههای پیشگیری و درمان، و تکلیف و مسئولیت متقابل نابینایان و جامعه پرداخته می شود. مفهوم واژۀ نابینایی در زبان عرب را میتوان در واژگان: اعمی، اکمه، و مکفوف مورد جستجو قرارداد که در ذیل به توضیح هر یک خواهیم پرداخت   اعمی این واژه از مادۀ (ع م ی)گرفته شده است. از دست رفتن دیده را عمی گویند . مرد نابینا را(اعمی) و زن نابینا را(عمیاء) نامند و این نابینایی باید برای دوچشم باشد تا عمی بر آن تحقق یابد، عَمْیَاوَات یعنی زنان نابینا. و برای جمع مردان واژۀ عُمْیٌ به کار می رود و گفته می شود: رجل عَم، و قو م عَمُو ن، و به هنگام سوال پرسیده می شود چه چیزی او را نابینا کرد؟ و گفته نمی شود چه کسی نابینا است؟ زیرا نابینایی صفتی ظاهر و آشکار است که چشم آن را میبیند.[3] مکفوف این واژه از مادۀ ( ک ف ف)گرفته شده است و گوهر معنایی در این واژه جلوگیری از نزدیک شدن به تحقق یافتن و فعلیت یافتن است[4] رجل مَکْفُو فٌ:کسیکه چشمانش بسته شده، گویى که بینایى و نور از او دفع شده است[5] اکمه این واژه از ماده (ک م ه) گرفته شده است و به نابینای مادرزاد گفته می شود [6] راغب گوید: الْأَکْمَه کسى است که با چشمانى نابینا متولد می شود (کور مادرزاد)و به کسی هم که چشمش از دست می رود نیز گفته می شود.[7] اقسام نابینایی مطابق آنچه در توضیح واژۀ(اعمی) ذکر شد این واژه اعم از ندیدن چشم سر و فقدان بصیرت است محتوی آیات نیز این تقسیم بندی را می پذیرد، اما از منظری نو بدان می نگرد. از فحوای آیۀ ۴۶ سورۀ حج وروایاتی که در توضیح آن آمده می توان نابینایی را به دو دستۀ نابینایی دل و نابینایی دیده تقسیم کرد. ﴿أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فىِ الْأَرْضِ فَتَکُونَ لهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بهِا أَوْ ءَاذَانٌ یَسْمَعُونَ بهِا فَإِنهَّا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَ لَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتىِ فىِ الصُّدُورِ[8]) »آیا در زمین گردش نکرده‌اند، تا دلهایى داشته باشند که با آن بیاندیشند یا گوشهایى که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشمها کور نیست لیکن دلهایى که درسینه هااست کور است«   امام باقر (علیه السلام)با استناد به همین آیه می فرماید: وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِنَّمَا الْأَعْمَى أَعْمَى الْقَلْبِ فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور[9] امام باقر علیه السّلام فرمود: کور نیست مگر آن کس که کوردل باشد(یا کورى ظاهرى نابینایى نیست بلکه کورى، تنها محروم شدن چشم دل از بصیرت است) همانا چشم ظاهر نیست که دچار کورى مى شود بلکه آن دلهایى که در سینه ها است ازبصیرت کور می گردد.[10] آیاتی که به نابینایی دل اشاره دارد از لحاظ کمی، بیش از چهار برابر آیاتی است که به نابینایی دیده اشاره می کند و همین مطلب اهمیت و حساسیت این نابینایی و آثار سوء آن را تبیین می کند تا آنجایی که مطابق فرهنگ قرآن، نابینایی حقیقی کوری دل معرفی شده؛ از این رو ابتدا به توضیح آن پرداخته می شود و سپس نابینایی دیده که دغدغۀ اصلی پژوهشگر است به طور کامل در فرآیند پژوهش توضیح داده می شود نابینایی دل هر چند وجود انسان ترکیبی از جسم و روح است لیکن جسم همواره به عنوان مظروف روح دانسته شده و اصالت وجود انسان، به روح خدایی اوست. از این رو خطر و عوارض بیماری های دل، به مراتب از آسیب های جسمی بیشتر و آثارش گسترده تر است چنانکه علاوه بر دنیا، آخرت را نیز دربر گرفته و گاه ابدی و دائمی هستند[11]. محتوای آیات نیز نابینایی دیده را قابل هدایت نمی داند[12]. هر چند ممکن است این نابینایان از چشم ظاهری نیز بهره مند باشند.[13] در آیه ۴۶ سورۀ حج مطلب متعرض” چشم” نیست، این آیه در این مقام است که مردم را از نظر توانایی عقل به دو دسته تقسیم کند یکى آنهایى که خودشان مستقل در تعقلند و خودشان خیر را از شر تشخیص مى دهند و دوم آنهایى که از راه پیروى پیشوایانى که پیروی ایشان جایز است خیر و شرشان را مشخص می کنند. و این دو قِسم اعتبار کار قلب و گوش است و ربطى به چشم ندارد و چون این دو معنا- یعنى تعقل و سمع -در حقیقت کار قلب، یعنى نفس مدرک است که آدمى را وادار می کند به اینکه آنچه خودش تعقل میکند و یا از پیشواى هدایت می‌شِنَوَد بپذیرد؛ لذا این درک را رؤیت قلب و مشاهده آن خوانده و فرمودند: دیدگان کورنمى شوند بلکه کور حقیقى دلهایى می شوند که در سینه هاست. با این تعبیر آن کسانى را که یا تعقل ندارند و یا گوش شنوا ندارند” کور دل” خواند. آن گاه در همین کورى مبالغه کر؛ فرمودند: حقیقت کورى همانا کورى قلب است نه کورى چشم چون کسى که از چشم کور مى شود باز مقدارى از منافع فوت شده خود (راه رفتن و راه جُستن)را با عصا و یا عصاکش تامین مى کند و اما کسى که دلش کور شد دیگر به جاى چشم دل چیزى ندارد که منافع فوت شده را جبران کرده و خاطر را با آن تسلیت دهد. این است که می فرمایند:” فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ[14]” قلب انسان محل نزول انوار الهی و فیوضات معنوی است. باید دید چه عواملی باعث کوری چشم آن می شود و این معدن پاکی و رحمت را به گورستان حقایق می رساند. با بررسی در آیات و روایات در می یابیم که علل عُمدۀ کوری دل آن مواردی است که مانع برخورداری انسان از رحمت الهی می شود عواملی اعتقادی چون: کفر[15]، نفاق [16]، تکذیب حق [17] و عواملی در حوزۀ عمل و رفتار چون: قطع صلۀ رحم، فتنه و فساد[18]، و پیروی از هوای نفس.[19] پس از آشنایی با عوامل کوری دل، باید راهکارهای درمانی برای چشم قلب بجوییم و به واسطۀ آنها نابینایی دل را درمان کنیم. با اندک تأملی در عوامل این بیماری درمی یابیم که مهم ترین راه درمان تفکر[20] تدبر است زیرا اگر عقل پیوند حقیقی خود را با سرچشمۀ حقیقت قطع نکرده باشد؛آن را تأیید کرده و روی گردان نخواهد بود. از این رو تفکر، تدبر[21]، و گاهی تذکر[22] چشم دل را جلا داده و به سوی نور وجود خدا باز می کند و رحمت را به قلب روانه می سازد آنان که چشم دلشان از دست رفته و تلاشی نیز در زمینۀ درمان آن نمی کنند به بد فرجامی در دنیا و آخرت گرفتار می شوند. در دنیا تنگی و سختی به سراغشان می آید و در آخرت کور محشور شده؛ عذاب الهی را که همانا دوری از مقام رضوان الهی و آتش جهنم است می چشند. ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکاً وَ نحَْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَمَهِ أَعْمَى قَالَ رَب لِمَ حَشَرْتَنىِ أَعْمَى وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا ﴾[23] و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت، زندگىِ تنگ(و سختى) خواهد داشت،و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم؛ میگوید: پَروَردگارا، چرا مرا نابینا محشور کردى با آنکه بینا بودم.   نابینایی دیده ما از راه فرایند بینایی، جهان پیرامون خود را مشاهده می کنیم و به این ترتیب درک بهتری از محیط فیزیکی به دست می آوریم و به آن ارج می نهیم. بینایی یکی از مهم ترین منابع ما برای کسب و جذب دانش است از لحظه ای که صبح ها از خواب برمی خیزیم وابستگی ما به دیدن آشکار است ما به کمک چشم هایمان خودمان را در محیط پیرامون راهنمایی می کنیم از طریق واژه های نوشتاری به خودمان آگاهی می دهیم و به کمک چشمها لذت و آرمیدگی را تجربه می کنیم اگر این بینایی گرانبها دچار نارسایی یا آسیب شود ادراک ما از جهان تغییر خواهد کرد . تحقیقات نشان داده نابینایی از یک بیماری به عنوان بزرگ ترین ترسها درجه‌بندی شده است.[24] حدیث زیر سخن امام صادق(علیه السلام) در توصیف نابینایان است که با دقت و نکته سنجی، دشواری زندگی نابینایان را ترسیم می کند. فَکِّر یا مُفَضَّلُ، فیمَن عَدِمَ البَصَرَ مِنَ النّاسِ وما یَنالُهُ مِنَ الخَلَلِ فی اُمورِهِ ؟ فَإِنَّهُ لا یَعرِفُ مَوضِعَ قَدَمِهِ، ولا یُبصِرُ ما بَینَ یَدَیهِ، فَلا یُفَرِّقُ بَینَ الأَلوانِ، وبَینَ المَنظَرِالحَسَنِ وَالقَبیحِ، ولا یَرى حُفرَهً إن هَجَمَ عَلَیها، ولا عَدُوّا إن أهوى إلَیهِ بِسَیفٍ، ولا یَکونُ لَهُ سَبیلٌ إلى أن یَعمَلَ شَیئا مِن هذِهِ الصِّناعاتِ، مِثلِ الکِتابَهِ وَالتِّجارَهِ وَالصِّیاغَهِ حَتّى أنَّهُ لَو لا نَفاذُ ذِهنِهِ لَکانَ بِمَنزِلَهِ الحَجَرِ المُلقى . . .[25] اى مفضّل! در زندگىِ نابینایان و خللى که در کارشان روى مى دهد، اندیشه کن و ببین که چگونه چنین کسى، نه جاى گام هاى خویش را مى بیند، نه پیش روى خود را مى بیند، نه میان رنگ ها تفاوت مى گذارد، نه چشم اندازهاى زیبا و زشت را از هم باز می شناسد؛ نه اگر از سویى به او حمله ببرند؛ گودالى را که پیش پایش هست؛ مى بیند؛ نه اگر ضربه شمشیرى به سویش فرود آید؛ دشمن و ضربت او را مى بیند و نه به انجام دادن کارهایى چون: نوشتن، داد و ستد و زرگرى راهى می یابد؛ تا آنجا که اگر کارآیی ذهنى وى نبود؛ به پاره سنگى افتاده بر زمین می مانست… نابینایان در زندگی فردی و اجتماعی و فعالیت های روزمرۀ خویش با ضعف و مشقت روبرو هستند که حدیث فوق نیز آنها را برمی شمارد از جمله ناتوانی در مسیریابی و حرکت، درک زیبایی و گوناگونی رنگ های طبیعت و لذت بردن از آنها، تشخیص خطر و دفاع از خود یا فرار، تحصیل علم و شغل یابی، پس دور از ذهن نیست اگر آنها را جزو ضعفای جامعه بدانیم که نیازمند توجه و حمایت های خاص هستند. همۀ اینها مواردی است که یک فرد بینا در طول شبانه روز به طور عادی و طبیعی و بدون دغدغه به آنها می پردازند در حالی که یک فرد نابینا برای انجام هریک از آنها با سختی و دشواری روبرو است، سختی ای که ثانیه ثانیه عمرشان را دربر گرفته و به طور دایم با آن دست بگریبانند؛این سختی تا اندازه ای است که در روایتی به زندان تعبیر شده است. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الْعَمَى سِجْنٌ یَسْجُنُ اللَّهُ فِی الْأَرْضِ بِهِ عَبْدَهُ مَا شَاءَ إِلَى مَتَى شَاء[26] امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: نابینایی زندانى است که خداوند به واسطه آن هربنده اش را که بخواهد در زمین زندانى مى کند تا هر وقت بخواهد[27]. از این رو نابینایان اهل بلا هم هستند که خداوند آنها را به بلای عظیم نابینایی آزموده است . نابینایان در جامعه انسان موجودی اجتماعی است و در عرصه اجتماع می تواند به فعالیت بپردازد و به حیات خود ادامه دهد. از آنجایی که نیاز ما در ارتباطات اجتماعی هر فرد است؛ همین عامل موجب می شود تا هر فرد با هم نوعان خود دوستیهای مادی و معنوی داشته باشد. در این میان نابینایان به دلیل شرایط خاص و محدودیتهای فراوان، نیاز بیشتری به همنوعان خود دارند و همین امر ارتباط آنان را با جامعه و افراد آن تنگتر می کند و ضرورت آن را بیشتر معلوم می دارد. به همین نسبت اجتماع نیز باید چتر حمایتی خود را بر سر افراد ضعیفتر بگُسترانَد و در حوزه های مختلف به یاری نابینایان بشتابد تا بستر فعالیت برای آنان نیز مهیا گردد. در این بخش به ارتباط تنگاتنگ نابینایان با جامعه پرداخته می شود. در ساختار و بدنۀ جامعه، نابینایان عضوی از اعضای آن به شمار می روند. موقعیت جامعه نسبت به نابینایان را به دو شکل می توان نگریست. ۱: جامعه به عنوان افراد هم نوعی که به همراه نابینا مجموعه جامعه را تشکیل می دهند، ۲: جامعه به عنوان حکومتی که اجرای امور به دست اوست و اعضای جامعه مسئولیت های این حکومت را بر عهده دارند. هر یک از افراد جامعه در هر موقعیت و وضعیتی که باشند نسبت به یکدیگر به حکم انسان بودن مسئولیت دارند. با توجه به توضیحات ذکر شده و همچنین مطالعاتی که در آیات و روایات صورت گرفت وظایف جامعه نسبت به نابینایان را می توان در اقسامی چون وظایف حکومت نسبت به نابینایان، وظایف عموم افراد نسبت به نابینایان و عرصه هایی که نابینایان می توانند به فعالیت بپردازند بررسی کرد. وظایف حکومت نسبت به نابینایان   حکومت و مسئولان در هر جامعه بهترین پشتوانه افراد ضعیف هستند و می توانند با ابزارهای حکومتی و ضمانت های اجرایی زمینه زندگی بهتر و مطلوبتر این گونه افراد را فراهم سازند و از سویی دیگر با تبیین نقش و جایگاه آنان و سعی در حل مشکلات، افراد جامعه را نیز به مشارکت در این امر فراخوانند تا نابینایان نیز بتوانند در این چنین جامعه ای راه رشد و کمال مادی و معنوی خود را بپیمایند حکومت در برابر تمامی انسانهای تحت حکمرانیش مسئولیت دارد و در برابر نابینایان نیز که به نوعی جزو ضعفا هستند، باید توجه ویژه نماید. در ذیل به ذکر وظایف حکومت در قبال نابینایان از نگاه قرآن و روایات پرداخته شده است. هرچند که موارد وظایف حکومت،ممکن است بیش ازاین ها باشد.

  1. رحم کردن

رحم و مهربانی از ویژگی های لازم یک حاکم اسلامی است. در این میان برخی افراد و اقشار جامعه به این شفقت و رحمت محتاج ترند. البته باید توجه داشت آنچه نابینایان را دل‌گرم و امیدوار می سازد رحم است و آنان همیشه از ترحم و دلسوزی های نابجا ملول و رنجیده خاطر می شوند. آنان از جامعه انتظار دارند که با شناخت دقیق توانمندی هایشان مورد حمایت و همیاری و در آنچه از حد توانایی شان خارج است مورد رحم و شفقت اسلامی قرار گیرند. مِنْ عَهْدٍ لَهُ ع کَتَبَهُ لِلْأَشْتَرِ النَّخَعِیِّ رَحِمَهُ اللَّه :…. فَوَلِّ مِنْ جُنُودِک أَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِک وَأَنْقَاهُمْ جَیْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ یَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ یَرْؤُفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ یَنْبُو عَلَى الْأَقْوِیَاءِ [28]   یکی از موارد عهدنامه ای که امام علی (علیه السلام)به مالک اشتر نخعی نوشت: “. . از میان سربازانت کسانی را به کار بگمار که نسبت به خدا و رسولش و امامت ناصحتر و پاکدل تر و از سایرین شکیباترند. دیر خشمگین می شوند و آسان عذر دیگران را می پذیرند. و نسبت به ضعیفان رئوف و مهربان هستند و در برابر قدرتمندان، خود را برتر می بینند. دربارۀ رفتار عملی امام علی نسبت به ضعفا چنین بیان شده است که: امام علی (علیه السلام)فردی را در مسجد اعظم می گذاشتند تا برای ضعیفان نماز عیدین (فطر و قربان)ا قامه کند[29] واین قضیه از باب رأفت ومهربانی ایشان به ضعیفان بود تا آنان نیز به فضیلت این نماز برسند و سختی رفتن به محل اقامه نماز را تحمل نکنند[30] از مصادیق مهربانی حکومت اسلامی، عدالت است که با اجرای آن ضعفا امیدوار شده و آرام می گیرند و ازفرمایشات امام علی(علیه السلام)نیز هست که: لَا تُؤْیِسِ الضُّعَفَاءَ مِنْ عَدْلِک[31] ضعفا را از عدل خودت ناامید نکن و در سخن دیگرایشان به مالک اشتر آمده است که: عهده ع إلى الأشتر حین ولاه مصر و أعمالها:…فَإِنَّ الَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَاضِعِینَ وَ لْیَکُنْ أَکْرَمُ أَعْوَانِکَ عَلَیْکَ أَلْیَنَهُمْ جَانِباً وَ أَحْسَنَهُمْ مُراجَعَهً وَ أَلْطَفَهُم بِالضُّعَفَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّه بخشی از عهدنامه امام علی(علیه السلام)به مالک اشتر، زمانی که وی را به حکومت مصر و توابع آن گماشت: خداوند قطعا فروتنان را دوست میدارد باید که بهترین، نرم خو ترین، خوش برخوردترین و مهربانترین مردمان نسبت به ضعیفان باشد. إن شاء الله[32] 2-حمایت های مالی وضعیت معیشتی همه افراد جامعه همواره مورد توجه اسلام بوده و برخورداری از یک رفاه نسبی حق هر شهروند جامعه اسلامی است. این مسأله تا جایی اهمیت دارد که فقدان آن را زمینه ساز کفر دانسته اند. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ الَّهِ ع قَالَ قَالَ: رَسُولُاللَّهِ ص کَادَ الفَقْرُ أَ نْ یَکُونَ کُفْر وَ کَادالْحَسَدُ أَنْ یَغْلِبَ الْقَدَرَ[33] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: نزدیک است که فقر و تنگدستى به کفر انجامد و نزدیک است که حسد بر تقدیر پیروز شود. در این میان برخی افراد آسیب پذیرترند از این رو باید مورد حما یتهای مالی بیشتر قرار گیرند. نابینایان به دلیل محدودیت فعالیت و فقدان بازار کار مناسب با شرایط جسمی، نیازمند حمایتهای مالی حکومت هستند. بنابراین امروزه نیز برای نابینایانی که تحت پوشش خدمات بیمه و کار دولتی قرار ندارند مستمری ماهانه مقرر گردیده است. عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْن أَبِی حَمْزَهَ عَنْ رَجُلٍ بَلَغَ بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: مَرَّ شَیْخٌ مَکْفُوفٌ کَبِیرٌ یَسْأَلُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا هَذَا فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَصْرَانِی قَالَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علی علیه السلام اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا کَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُو هُ أَنْفِقُوا عَلَیْهِ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ[34] امام علی (علیه السلام) بر مرد نابینایى مى گذشت که از مردمان پولى طلب می کرد، امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود این چیست؟گفتند: یا امیر المؤمنین، مردى نصرانی است. امیر المؤمنین (علیه السلام)فرمود: او را به کار گرفتید تا زمانى که کور وعاجز شد؛ آن گاه از کمک کردن به او باز ایستادید؟ از بیت المال به او خرجى بدهید. این، یعنى حکومت اسلامى، و این گونه است سیره و رفتار حاکم اسلامى.و پرسش امیر المؤمنین (علیه السلام)در باره آن مرد با لفظ (این چیست) که براى سؤال از اشیاء است نه اشخاص، دلیلى آشکار است براى ناپسند شمردن این پدیده (حضور محتاج در مردم و سرگردان در کوچه و خیابان)، براى جامعه هایی که پرچم قرآن در آن در حال اهتزاز است.[35] 3-وضع قوانین کارآمد هدف قانون گذاری در هر جامعه ایجاد نظم و جلوگیری از هرج و مرج و تسهیل حیات اجتماعی افراد است از این رو یکی از مهمترین ویژگی هایش باید تناسب آن با وضعیت مجریان باشد. هرچند نابینایان نیز مانند سایر افراد اجتماع و به این اعتبار که ساکن جامعه هستند در برابر قانون یکسانند اما در برخی موارد نیازمند تسهیل قوانین و یا حتی معافیت از اجرای آنند. قوانین الهی نیز که از سرمنشأ وحی اخذ گردیده اند به طریق اولی واجد چنین شاخص هایی هستند از اینرو در کنار روایاتی که نابینایان را نیز چون سایرین مکلف به انجام تکالیف شرعی و وظایف عبادی خود می دانند به مواردی برمی خوریم که از نابینایان به طور کلی رفع تکلیف شده و یا مشمول تسهیل در اجرای قوانین گردیده اند که در ذیل به بررسی هر یک از آنها پرداخته خواهدشد. الف. رفع برخی تکالیف قوانین الهی تا آنجایی بر فرد واجب است که اجرای آن مستوجب مشقت زیاد و یا خارج از حد توان وی نباشد. نابینایان نیز به دلیل محدودیتهای جسمی و فقدان قوای بینایی که از اهمیت ویژه ای هم برخوردار است ذاتا قادر به انجام برخی واجبات شرعی یا تکالیف عبادی خود نیستند از این رو تکلیفی هم در انجام آن ندارند و این احکام به طور کلی از آنان ساقط می شود. در ذیل به مواردی پرداخته شده که نابینایان از انجام آن معاف گردیده اند. 1-جهاد جهاد از فروع دین و بر همۀ افرادی که توانایی آن را دارند؛ واجب است چون نابینایان مطابق سخن امام صادق [36](علیه السلام) نمی توانند در جنگ از خود دفاع کنند و دشمن را تشخیص دهند از جهاد معافند. در آیات قرآن نیز به این موضوع اشاره شده است: ﴿لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلیماً﴾[37] بر نابینا گناهى نیست و بر لنگ گناهى نیست و بر بیمار گناهى نیست (که درجهاد شرکت نکنند)و هر کس خدا و پیامبر او را فرمان بَرَد، وى را در باغهایى که اززیر (درختان) آن نهرهایى روان است در می آورَد، و هر کس روى برتابد، به عذابى دردناک معذبش میدارد آیه حکم جهاد را از معلولین که جهاد برایشان طاقت‌فرساست به لسان رفع لازمه اش برمى دارد، یعنى نمى فرماید اینها حکم جهاد ندارند، بلکه میفرماید لازمۀ آن را که حرج است ندارند.[38] خداوند در آیۀ کریمۀ دیگری میفرماید: ﴿لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ المُؤْمِنینَ غَیْرُ أُولِی ضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ ف ی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَهً وَ کُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْن ى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى القاعِدینَ أَجْرا عَظیماً[39] مؤمنان خانه نشین که زیان دیده نیستند با آن مجاهدانى که با مال و جان خود در راه خدا جهاد میکنند یکسان نمیباشند. خداوند، کسانى را که با مال و جان خود جهاد مى کنند به درجه اى بر خانه نشینان مزیّت بخشیده، و همه را خدا وعده پاداش نیکو داده ولى مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشى بزرگ، برترى بخشیده است . بخارى از حدیث زید بن ثابت آورده است که رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله)آیه زیر را براى نگارش بر او املاء مى فرمود: در این اثناءعبد اللّه بن ام مکتوم نزد نبى اکرم (صلّى اللّه علیه و آله)آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه، اگر من در خود توان جهاد را مییافتم بدان قیام میکردم (باید توجه داشت که چون ابن ام مکتوم نابینا بود این مطلب را با آنحضرت در میان گذاشت که من به علت فقدان بینائى از شرکت در جنگ معذورهستم)خداوند متعال، غیراُولِی الضَّرَر را نازل فرمود (مبنى بر اینکه نابینایان از شرکت در جنگ معاف هستند)[40] .2- نمازجمعه نماز جمعه از جمله واجبات کفایی است که برداشته شدن حکم آن از نابینایان به دلیل مشقتی است که درطی مسیر تا محل نماز جمعه برای آنان وجود دارد. [41]ین در حالی است که بر اساس گفتار پیامبر (که در قبل آمده) شرکت آنان در نماز جماعت توصیه شده است، شاید این اختلاف حکم به دلیل امکان ادای نمازجماعت در هر مکانی نزدیک محل سکونت آنان باشد حال آنکه گاهی فرد برای شرکت در نماز جمعه، ناچار به پیمودن مسیری طولانی برای حضور در مکان نماز جمعه شهر خود است. روایت زیر به این موضوع اشاره دارد. مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَر(علیه السلام) قَالَ: فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْجُمُعَهِ إِلَى الْجُمُعَهِ خَمْساً وَ ثَلَاثِینَ صَلَاهً مِنْهَا صَلَاهٌ وَاحِدَهٌ فَرَضَهَا اللَّهُ فِی جَمَاعَهٍ وَ هِیَ الْجُمُعَهُ وَ وَضَعَهَا عَنْ تِسْعَهٍ عَنِ الصَّغِیرِ وَ الْکَبِیرِ وَ الْمَجْنُونِ وَ الْمُسَافِرِ وَالْعَبْدِ وَ الْمَرْأَهِ وَ الْمَرِیضِ وَ الْأَعْمَى وَ مَنْ کَانَ عَلَى رَأْسِ فَرْسَخَیْنِ[42] امام باقر(علیه السلام): خداوند از جمع های تا جمعه بعد ۳۵ نماز را بر مردم واجب گردانیده . یکی از آن نمازها که خداوند آن را بر جماعت واجب کرده نماز جمعه است و از ۹ گروه برداشته شده است: کودک، پیر، دیوانه، مسافر، بَرده، زن، مریض، نابینا و هرکس که فاصله اش بیش از دو فرسنگ باشد. 3-احکام بَرده بر اساس قوانین اسلام و مقتضیات جامعه و فرهنگ اعراب صدر اسلام انسان ها به دو گروه بَرده و آزاد تقسیم می شدند و بَرده دارای احکامی خاصی چون اطاعت از مولا، نصف شدن دیه و … بود. با نابینا شدن بَرده این احکام از او ساقط شده و آزاد می گشت و احکام انسان آزاد بر او بار می شد. روایات زیر به این موضوع اشاره دارد وَ فِی حَدِیثِ أَهْلِ الْبَیْتِ (علیهم אلسلام)أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَال إِذَا أَعْمَى الْعَبْدُ أَوْأَجْذَمَ فَلَا رِقَّ عَلَیه[43] پیامبر خد(صلی الله علیه و آله) هرگاه برده ای نابینا شد یا دچار مرض پیسی گردید ازاد است. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِذَا عَمِیَ الْمَمْلُوک أَعْتَقَهُ صَاحِبُهُ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ أَنْ یُمْسِکَهُ[44] امام باقر(علیه السلام):هرگاه بَرده ای نابینا شد صاحب او باید وی را آزاد کند و شایسته نیست او را در بند دارد ب. تسهیل قوانین گاهی قانون گذار در شرایط خاص و بنا به مصالحی ابزارهای سختگیرانه خود را در اجرای قوانین از برخی افراد برمی دارد و با مسامحه و اغماض با آنان برخورد می نماید. یکی از آن گروه هایی که شامل این تسهیل در قوانین می شوند نابینایان هستند که در برخی موارد چتر حمایتی قانون گذار بر سرشان سایه می افکنَد درذیل به بررسی برخی از این موارد می پردازیم 1-تخفیف مجازات چنانچه از فحوای قانون مجازات اسلامی برمیآید، جرایم به سه دستۀ : عمد، شبه عمد و خطائی تقسیم می شود. مجازات جرایم عمدی، قصاص و در غیر این صورت پرداخت دیه است. [45]روایات زیر بیان میدارد که جرم عمدی نابینا، مانند جرایم خطائی سایرین است. نابینا حتی در صورت کشتن فرد دیگر نیز قصاص نمی شود بنابراین نابینایی از جمله دلایل رافع مسئولیت کیفری است. بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عُبَیْدَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع- عَنْ أَعْمَى فَقَأَ عَیْنَ صَحِیح(مُتَعَمِّدا)قَالَ فَقَالَ یَا أَبَا عُبَیْدَهَ إِنَّ عَمْدَ الْأَعْمَى مِثْلُ الْخَطَإِ هَذَا فِیهِ الدِّیَهُ مِنْ مَالِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ فَإِنَّ دِیَتَهُ عَلَى الْإِمَامِ وَ لَا یَبْطُلُ حَقُّ مُسْلِمٍ[46] ابو عُبیده گوید: از امام باقر علیه السّلام پرسیدم اگر شخص نابینا از روى عمد چشم بینائى را درید و کور کرد حکمش چیست؟ فرمود: اىابا عبید در اینجا عمد کور مانند خطاى بیناست باید دیه دهد (چون چشم ندارد تا قصاص شود) و چنانچه مالى ندارد تا دیه را بپردازد، امام مسلمین باید آن را بپردازد تا حقّ مسلمانى پایمال نشود[47] وَ رَوَى اعَلَاءُ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ ضَرَبَ رَأْسَ رَجُلٍ بِمِعْوَلٍ فَسَالَتْ عَیْنَاهُ عَلَى خَدَّیْهِ فَوَثَبَ الْمَضْرُوبُ عَلَى ضَارِبِهِ فَقَتَلَهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَذَانِ مُعْتَدِیَانِ جَمِیعاً فَلَا أَرَى عَلَى الَّذِی قَتَلَاالرَّجُلَ قَودا أَنَّهُ قَتَلَهُ حِینَ قَتَلَهُ وَ هُوَ أَعْمَى وَ الْأَعْمَى جِنَایَتُهُ خَطَأٌ تُلْزَمُ عَاقِلَتُهُ یُؤْخَذُونَ بِهَا فِی ثَلَاثِ سِنِینَ فِی کُلِّ سَنَهٍ نَجْم فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لِلْأَعْمَى عَاقِلَهٌ لَزِمَتْهُ دِیَهُ مَا جَنَى فِی مَالِهِ یُؤْخَذُ بِهَا فِی ثَلَاثِ سِنِینَ وَیَرْجِعُ الْأَعْمَى عَلَى وَرَثَهِ ضَارِبِهِ بِدِیَهِ عَیْنَیْ[48] محمّد بن على حلبى گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: مردى با کلنگ بر سر دیگرى کوفته چنان که دو چشم مضروب از حدقه بر گونه اش آویخته، آنگاه مضروب بر ضارب تاخته و او را بقتل رسانیده است، امام علیه السّلام فرمود: این هر دو ستمکارند، و من بر عهده آن کس که کشته است قصاصى نمى بینم، زیرا در حالى که چشمان خود را از دست داده بود (در حال کورى) او را کشته است، و بنا بر قاعده دیه جنایت جان اعمى بر عهده عاقله او است، آنان را بدان تکلیف میکنند و در سه وعده بمدّت سه سال از ایشان میستانند، و چنانچه شخصىاعمى عاقله نداشت دیه جنایتى که مرتکب شده در مال خود اوست او را بدان وامیدارند تا در ظرف سه سال بپردازد، و نیز أعمى دیه چشمان خود را از ورثه ضارب مقتولش می ىستاند[49] 2- احکام حج حج از فروع دین اسلام است که یک بار در طول زندگی، بر فرد واجب میشود و شرط وجوب آن استطاعت است. از آنجایی که نابینا برای رفتن به حج نیازمند همراه یا راهنما است زمانی شرعاً مستطیع محسوب می شود که هزینۀ خود و همراهش را داشته باشد. فقه ما نیز این نظر را تأیید میکند، چنانچه در کتب فقهی است که: شیعه بر این باور است که اگر نابینا براى خود و راهنماى خود زاد و مَرکب بیابد حج بر او واجب است [50] یکی از مناسک حج وقوف در مَشعر است حاجیان باید بعد از غروب عَرَفِه (شب دهم ذی‌الحجه) وارد مَشعر شده و تا طلوع فجر دهم ذی‌الحجه در آنجا بمانند. وقوف در مَشعر به نحوی که توضیح داده شد برای گروه هایی به وقوف اضطراری تبدیل شده است که از جملۀ این افراد نابینایان هستند. آنان می توانند در گذر از سرزمین مَشعر نیت کنند ونیاز به ماندن در آن ندارند چنانچه حدیث زیر به آن اشاره دارد. وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ حَکِیمٍ قَال قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ الْأَعْمَى وَ الْمَرْأَهُ الضَّعِیفَهُ یَکُونَانِ مَعَ الْجَمَّالِ الْأَعْرَابِیِّ فَإِذَا أَفَاضَ بِهِمْ مِنْ عَرَفَاتٍ مَرَّ بِهِمْ کَمَا هُمْ إِلَى مِنًى وَ لَمْ یَنْزِلْ بِهِمْ جَمْعاً فَقَالَ أَ لَیْسَ قَدْ صَلَّوا بِهَا فَقَدْ أَجْزَأَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ یُصَلُّوا بِهَا قَالَ ذَکَرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا فَإِنْ کَانُوا قَدْ ذَکَرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا فَقَدْ أَجْزَأَهُم[51] و محمّد بن حکیم در روایت خود آورده است که: به امام صادق علیه السّلام معروض داشتم که مردى نابینا و زنى ناتوان با شتر‌داری اَعرابى- یعنى عرب صحرانشین- حج می کنند، پس چون ایشان را از عَرَفات کوچ داده، همچنان بسوى منى به پیش رفته و آنان را در مَشعر فرود نیاورده است. پس امام فرمود: آیا نه اینست که آنان در آنجا نماز گزارده اند؟ پس همان نماز براى ایشان کفایت میکند: گفتم: پس اگر در آنجا نماز نگزارده باشند؟ فرمود: خداى عزّ و جلّ را یاد کرده‌اند، پس اگر در آنجا خداى عزّ و جلّ را یاد کرده باشند همان ذکر خدا ایشان را کفایت میکند[52] علاوه بر این نابینایان می توانند چون سایر ضعفا، رَمی جمرات را در شب انجام دهند تا از مشقت ناشی از ازدحام رمی جمرات در روز، رهایی یابند و برای اجرای برخی از مناسک حج نائب بگیرد. در حدیث نیز بدان اشاره شده است. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلنِّسَاءِ وَ الضُّعَفَاءِ أَنْ یُفِیضُوا مِنْ جَمْعٍ بِلَیْلٍ وَ أَنْ یَرْمُوا الْجَمْرَهَ بِلَیْلٍ فَإِنْ أَرَادُوا أَنْ یَزُورُوا الْبَیْتَ وَکَّلُوا مَنْ یَذْبَحُ عَنْهُنَّ.[53] رسول خدا به زنان و افراد ضعیف اجازه دادند که در شب از مَشعر حرکت کنند(به سمت مِنا) و رمی جمره را نیز در شب انجام دهند. و اگر خواستند خانه خدا را زیارت کنند کسی را نایب بگیرند تا از جانب آنها قربانی کند ج. تساوی در اجرای حدود الهی انسان بنده خداست و وظیفه عبد فرمانبرداری است. خداوند متعال به عنوان سرپرست حقیقی جهان قوانینی را در راستای تنظیم حیات مادی و معنوی ما مقرر کرده است. که همه انسانها در برابرش مساوی هستند و هیچ فردی نمی تواند به بهانه نقص جسمی یا فقدان نعمتی از زیر بار این مسؤولیتها و تکالیف شرعی شانه خالی کند مگر اضطراری پیش آید یا انجام آن برای مکلف مشقت بار شود. نابینایان نیز مجاز نیستند حریم قوانین الهی را نقض کنند و هنجارهای اجتماعی را در هم بشکنند در این صورت مانند همه افراد دیگر مجازات خواهند شد. اجرای حدود الهی به بهانه نابینایی فرد، از او مرتفع نمی شود و او نیز در صورت ارتکاب معاصی مستوجب حد، چون سایرین خواهد بود چنانکه در حدیث ذیل آمده است عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی عِمْرَانَ عَنْ یُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَال سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا ع عَنْ حَدِّ الْأَخْرَسِ وَ الْأَصَمِّ وَ الْأَعْمَى فَقَالَ عَلَیْهِمُ الْحُدُودُ إِذَا کَانُوا یَعْقِلُونَ مَا یَأْتُونَ بِهِ. پرسیدم از یکی از آن دو (علیهما السلام) دربارۀ حد فرد لال، ناشنوا و نابینا، پس پاسخ داد هرگاه آنها درباره آنچه انجام میدهند عاقل باشند پس حدود بر آنها واجب است. هرگاه فرد نابینا زنا کرد حد بر او اجرا شود و عذر او به دلیل نابینایی پذیرفته نیست و هرگاه ادعا کرد که امر بر او مشتبه شده است و گمان کرده زنی که با او نزدیکی نموده همسرش است ؛ این سخن او را از اجرای حد ساقط نمی کند زیرا او باید احتیاط می کرد و خود را از فساد حفظ نمود و بر جای غیر یقین اقدام نمی کرد وظایف افراد جامعه نسبت به نابینایان پیکره اجتماع از سلول هایی تشکیل شده که هر یک با ایفای نقش فردی و اجتماعی خود در قوام و پویایی آن موثرند. از آنجایی که چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار وقتی گروهی از جامعه دچار نقص می شوند تکلیف پر کردن این خلأ بر دوش عناصر دیگر اجتماع گذاشته می شود. تا به شُکرانۀ نعمت سلامتی که خدا به آنها ارزانی داشته با کمک و حمایتهای مالی و عاطفی خود،به یاری این افراد بشتابند. از اینرو در احادیث و روایات فراوانی، ابعاد مختلف این حمایتها تبیین و افراد به انجام آن تشویق و ترغیب گردیده اند. ما در ذیل به دو بُعد مالی و اخلاقی احاد جامعه نسبت به نابینایان میپردازیم الف.کمک مالی تأمین رفاه معیشتی افراد به خصوص ضعفا تا اندازه ای دارای اهمیت است که تکلیف آن علاوه بر اجتماع به دوش تک تک افراد جامعه نیز نهاده شده است. و همه افراد مأمور شده اند تا با تشخیص نیازمندان جامعه آنان را از حمایتهای مالی خود بهره‌مند سازند. در این میان نابینایان به دلیل محدودیت در کسب درآمد و یافتن شغل مناسب از یک سو و بالا بودن هزینۀ زندگی (به دلیل وضعیت جسمی خاص)، از سویی دیگر،ممکن است در معرض مشکلات اقتصادی و فقر مالی باشند از این رو اسلام تکلیف بررسی دقیق اوضاع مالی و در صورت نیاز انفاق و اعطای صدقه و زکات را بر دوش تک تک افراد اجتماع نهاده است. البته همواره باید مراقب بود که این حمایت ها رنگ تجسس یا ترحم به خود نگیرد. در روایات ذیل به آنها خواهیم پرداخت. تَفْسِیرُ الْإِمَامِ، ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص آتُوا الزَّکَاهَ مِنْ أَمْوَالِکُمُ الْمُسْتَحِقِّینَ لَهَا مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ الضُّعَفَاءِ لَا تَبْخَسُوهُمْ وَ لَا تُوکِسُوهُمْ وَ لَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ أَنْ تُعْطُوهُمْ فَإِنَّ مَنْ أَعْطَى زَکَاهَ مَالِهِ طَیِّبَهً بِهَا نَفْسُهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ حَبَّهٍ مِنْهَا قَصْرا فِی الْجَنَّهِ مِنْ ذَهَبٍ وَقَصْرا مِنْ فِضَّهٍ وَ قَصْرا مِنْ لُؤْلُؤٍ وَ قَصْرا مِنْ زَبَرْجَدٍ وَ قَصْرا مِنْ زُمُرُّدٍ وَ قَصْرا مِنْ جَوْهَرٍوَ قَصْرا مِنْ نُورِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ إِنْ قَصَّرَ فِی الزَّکَاهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى یَا عَبْدِی أَ تُبَخِّلُنِی أَمْ تَتَّهِمُنِی أَمْ تَظُنُّ أَنِّی عَاجِزٌ غَیْرُ قَادِرٍ عَلَى أَنْ نُؤَدِّیَک سَوْفَ یُرَدُّ عَلَیْکَ یَوْمَ تَکُونُ فِیه أَحْوَجَ الْمُحْتَاجِینَ إِنْ أَدَّیْتَهَا کَمَا أُمِرْتَ وَ سَوْفَ یُرَدُّ عَلَیْکَ إِنْ بَخِلْتَ یَوْمَ تَکُونُ فِی هِ أَخْسَرَ الْخَاسِرِینَ قَالَ فَسَمِعَ ذَلِکَ الْمُسْلِمُونَ فَقَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا یَا رَسُولَ اللَّه[54] پیامبر (صلی الله علیه و آله)فرمودند زکات اموال خود را به مستحقین آن از فقرا و ضعفا بدهید و بخل نورزید و کم ندهید و اموالتان رابا مال ناپاک نیامیزید تا به آنها بدهید،هر کس زکات مال خود را بدهدخدا به وسیله آن نفسش را پاک می گردانَد و به ازای هر دانه ازآن خداوند قصری از طلا، قصری از نقره،قصری از زمرد،قصری ازلولو،قصری از زبرجد،قصری از نور به او اعطا می کند. و خداوند می فرماید ای بنده من آیامرا بخیل می دانستی یا مرا متهم می کردی یا گمان می کردی که من از بازگرداندن عوض آن به تو، ناتوانم ؟ اگر آن را همان گونه که به تو دستور داده شده بپردازی، روزی که تو محتاج ترین محتاجان هستی، به سویت باز خواهد گشت و اگرهم بخل بورزی روزی که تو زیانکارترین زیانکاران هستی به سویت باز خواهد گشت گفته شد: “مسلمانان آن حرف را شنیدند.” و گفتند: “ای پیامبر خدا! شنیدیم و اطاعت میکنیم ب. وظایف اخلاقی اسلام دینی مبتنی بر آموزه های اخلاقی است. و پیامبر نیز برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث گردیده اند. روى عنه (صلی الله علیه و آله) قال: انما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق[55] من از آن جهت برانگیخته شدم که مکرمتها(شرافتهای) اخلاقى را کامل و تمام کنم(و همه را بیاموزم) از اینرو رعایت اخلاق اسلامی نیز در کنار انجام تکالیف عبادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنا به آیات قرآن تمام افراد اجتماع باهم برادرند   إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ[56] در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید. و لازم است نسبت به هم رفتاری برادرانه توأم با مهربانی داشته باشند. به یکدیگر احترام بگذارند در مواقع لزوم به یاری هم بشتابند و . . . نابینایان نیز به عنوان عضوی از این اجتماع حق دارند تا از رفتارهای مهرورزانه همنوعانشان بهره‌مند شوند و در کنار آنان با آرامش زندگی کنند در ذیل به بیان وظایف اخلاقی آحاد اجتماع در قبال نابینایان خواهیم پرداخت.   1-تعامل شایسته برای نابینایان چون سایر معلولین، مطلوب است که با افراد دیگر ارتباطی سالم و طبیعی داشته باشند و به دلیل نقص جسمی در وضعیتی متفاوت از سایرین و مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار نگیرند. روایت زیر ماجرای برخورد ناشایست با نابینا را که در سورۀ عبس مورد نکوهش واقع شده، توضیح میدهد. آیه ﴿عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى﴾ درباره ی عثمان و ابن ام مکتوم نازل شده، ابنام مکتوم موذن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نابینا بود. روزی نزد رسولخدا(صلی الله علیه و آله) آمد در حالیکه صحابه نیز با ایشان بودندو از آن جمله عثمان بود پیامبر(صلی الله علیه و آله) ابن ام مکتوم را نزد عثمان فرستاد،عثمان چهره در هم کشید و از او روی برگرداند . پس خداوند نازل کرد، عبس و تولی یعنی عثمان﴿ان جاءه الاعمی و و ما یدریک لعله یزکی﴾یعنی شاید طاهرتر و پاکتر باشد(او یذکر)گفت رسولخدا (صلی الله علیه و آله) متذکر او شود﴿فتنفعه الذکری﴾سپس عثمان را مخاطب قرار داد و گفت﴿ اما من استغنی و انت له تصدی﴾تو هر گاه که فرد ثروتمند نزد تو می آید تو به رو می آوری و او را بزرگ می داری﴿وما علیک الا یزکی﴾و اگر ثروتمند نبود توجه نمی کردی که فرد با تقوایی است یا نه ﴿و اما من جاءک یسعی﴾یعنی ام مکتوم ﴿و هو یخشی و انت عنه تلهی﴾ یعنی خودت را مشغول ساختی و به او توجه نکردی. صرفنظر از مخاطب، آیه بیانگر احترامی است که خدا نسبت به نابینایان داشته است. اینان تنها گروه از معلولین هستند که یک سوره در تکریم شخصیتشان نازل شده و خدا خود به دفاع از آنان پرداخته است 2-تکریم و احترام نابینایان نیز مانند همه افراد دیگر مایلند شخصیت انسانیشان حفظ شود و مورد تکریم و احترام اطرافیان قرار گیرند. برایشان سخت خواهد بود بابت مسأله ای که خود در آن دخالتی نداشته اند تحقیر شوند و یا تفاوتی با دیگران داشته باشند. از این رو آیات و روایات با ریزبینی و دقت نظر این موارد را متذکر میشوند   3 -عدم تحقیر در آیات قرآن تقواتنها ملاک برتری است و عزت مومنان در نزد خدا از اهمیت ویژه ای برخوردار است تا آنجایی که نتیجه تحقیر کردن مومنین، دوری آنان در بهشت است. امیر المومنین(علیه السلام) فرمودند:همانا فقر مرگ بزرگ است.و فرمودند برادران ضعیف خود را تحقیر نکنید که اگر کسی مومنی را تحقیر کند خداوند در بین آنها را در بهشت جمع نمی کند مگر اینکه توبه کند همراهی و راهنمایی نابینایان به دلیل فقدان حس بینایی ممکن است برای انجام کارهای روزمره خویش همچون رفت و آمد، با دشواری روبرو باشند و همین امر آنان را بیش از سایرین نیازمند کمک اطرافیان مینماید، از سویی دیگر برای آنان دشوار است که جهت انجام عادی ترین کارهای شخصی خویش به دیگران ابراز نیاز کنند لذا خدای متعال در راستای تشویق و ترغیب مسلمانان به همیاری بی منت، اجر و پاداشی عظیم را در این خصوص مقرر فرموده تا افراد بینا، نابینایان را نعمتی خدایی و مسیری میانبر در راستای جلب رضوان الهی بدانند و در مواقع لزوم به یاری آنان بشتابند. روایات زیر بیانگر پاداش عظیم دستگیری از نابینایان است. وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّه قَالَ: مَنْ قَادَ ضَرِیرا أَرْبَعِینَ خُطْوَهً عَلَى أَرْضٍ سَهْلَهٍ، لَا خَوْفَ عَلَیْهِ فِیهَا، أُعْطِیَ بِکُلِّ خُطْوَهٍ قَصْرأ فِی الْجَنَّهِ أَرْبَعِینَ خُطْوَهً عَلَى أَرْضٍ سَهْلَهٍ، لَا خَوْفَ عَلَیْهِ فِیهَا، أُعْطِیَ بِکُلِّ خُطْوَهٍ قَصْرا فِی الْجَنَّهِ فِیمَا قَادَهُ مَهْلَکَهٌ جَوَّزَهُ عَنْهَا، وَجَدَ ذَلِکَ فِی مِیزَانِ حَسَنَاتِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَوْسَعَ مِنَ الدُّنْیَا مِائَهَ أَلْفِ مَرَّهٍ، وَ رَجَحَ بِسَیِّئَاتِهِ کُلِّهَا وَ مَحَقَهَا، وَ أَقَرَّ لَه فِی أَعَالِی الْجِنَانِ وَ غُرَفِهَا. [57]امام علی علیه السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله : که هر کس یک نابینا را ۴۰ گام بر زمین هموار دستگیرد به‌اندازه سر سوزَنی از آن همه روى زمین طلا باشد برابر نگردد که آن را صدقه دهد و اگر در آنجا که دستگیر او است پرتگاهى است و او را از آن بگذراند روز قیامت در میزان حسنات خدا صد هزار برابر بیشتر از همه دنیا دریابد و به همه گناهانش بچربد و آنها را نابود کند و او را در بالاترین بهشتها و غرفه هایش منزل دهد. عرصه های فعالیت نابینایان در اجتماع اجتماع عرصه فعالیت افراد است تا ظرفیت وجودی خود را آشکار سازند و زمینه های رشد و تعالی مادی و معنوی خود و خانواده را فراهم سازند. نابینایان به این فعالیت های اجتماعی نیازمندترند تا از انزوا بیرون آمده و نشاط اجتماعی پیدا کنند و از حس سرباری و مصرف گرایی صِرف فاصله بگیرند احادیث عرصه هایی را که نابینایان می توانند فعالیت داشته باشند بیان می کند.ازجمله مؤَذِن بودن،امام جماعت بودن،شهادت دادن،انجام خرید وروش و بزرگداشت شعائر دینی ازان موارد میباشد.لازم به ذکر است همۀ این عرصه ها از موارد حساسی است که برای انتساب آنها شرایط خاص و صلاحیت ویژه در نظر گرفته شده است   فهرست منابع * قرآن کریم، ترجمه: محمد مهدى فولادوند، تحقیق: هیئت علمى دارالقرآن الکریم( دفتر مطالعات تاریخ ومعارف اسلامى)، تهران، دار القرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق منابع 1-ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ق. 2-ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، محقق: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ١۴٠۴ق 3-ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، ۱۴۰۵ ق. 4-تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات چاپ اول. 5-راغب أصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق : صفوان عدنا ن داوودی بیروت- دمشق، دار القلم- الدار الشامیه، چاپ او ل، ۱۴۱۲ ق 6-شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه(للصبحی صالح)، قم، هجرت، چاپ اول ۱۴۱۴ق 7-طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق: حسم موسوی خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق. 8-العروسى الحویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم ۱۴۱۵ق 9-علامه حلى، حسن بن یوسف، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، چاپ اول، ١٩٨٢ م 10-فراهیدى، خلیل بن أحمد، کتاب العین، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ ق. 11-کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ق9 142 12-کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح و محقق: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهار م، ۱۴۰۷ ق 13-مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ١۴٠٣ ق. 14-نورى، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق و مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلا م،چاپ اول، ١۴٠٨ ق. 15-حکیمى، محمدرضا و محمد حکیمى و على حکیمى، الحیاه، ترجمه: احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش. 16- طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن،ترجمه: سید محمد باقرموسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامع هى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ش. 17-قانون مجازات اسلامی، 18-طبرسى، على بن حسن، مشکاه الأنوار، ترجمه: مهدی هوشمند و عبدالله محمدى، قم، دار الثقلین، چاپ اول، ۱۳۷۹ ش 19-محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه احادیث پزشکی،ترجمه: حسین صابری، قم، دارالحدیث، چاپ هفتم، ش ١٣٧۴ 20-هاردمن، مایکل ام، کلیفرد جی درو، ام وینستون اکن، روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، “جامعه، مدرسه و خانواده”، ترجمه: دکتر حمید علیزاده، دکتر کامران گنجی، دکتر مجید یوسفی لویه، دکتر فریبا یادگاری. نشر دانژه، چاپ اول، ١٣٨٨ 21- حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، قم، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف. 22-مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ ش.     فراهیدى، خلیل بن أحمد، کتاب العین، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۲۶۶ 1-مصطفوی،حسن،التحقیق فی کلمات القران الکریم،تهران،وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، چاپ اول،1368ش،ج8،ص229 2-راغب اصفهانی،حسین ابن محمد،مفردات الفاظ قران، بیروت، دار القلم،چاپ اول،1412ق،ص713 -قرشی بنایی،علی اکبر،قاموس القران، تهران،دار الکتب اسلامیه،چاپ ششم،1412ق،ج6،ص130[6] -راغب اصفهانی، پیشین،ص726[7] -حج،46[8] -ابن بابویه،محمد ابن علی،من لا یحضر الفقیه،قم،دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزه علمیه قم،چاپ دوم،1413ق،ج1،ص379[9] [10]2- ابن بابویه،محمد ابن علی،من لا یحضر الفقیه،ترجمه:غفاری، علی اکبر ومحمد بلاغی،تهران، نشر صدوق،چاپ اول، 1367ش، ص34 . -بقره/257[11] -نمل/81[12] -یونس/43[13] 1-طباطبایی،محمد حسن،المیزان فی تفسیر القران،ترجمه:سید محمد باقرموسوی همدانی،قم دفتر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ پنجم،1374شر،ج14،ص549 -بقره/171[15] -بقره/18[16] -اعراف/63[17] -محمد/24[18] -جاثیه/23[19] -انعام/50[20] -محمد/24[21] -رعد/ 19[22] -طه/124-125[23]   1-هارد من، مایکل ام،کلیفرد جیدرو،روانشناسی واموزش کودکان استثنایی،جامعه ومدرسه وخانواده،ترجمه دکتر علی زاده،نشر دانژه،1388،چاپ اول،ص466 -محمدی ری شهری،محمد،دانشنامه احادیث پزشکی،ترجمه:حسین صابری،قم،دار الحدیث،چاپ هفتم،1386،ج1،ص280[25] -طبرسی،علی ابن الحسن،مشکات الانوار فی غرر الاخبار،نجف،مکتبت الحیدریه،چاپ دوم، 1385ق،ص277[26] 2-طبرسی،علی ابن الحسن،مشکات الانوار فی غرر الاخبار،ترجمه:مهدی هوشمند وعبدالله محمدی،قم،دارالثقلین،چاپ اول،1379،ص587 -شریف الرضی،محمد،نهج البلاغه،قم،هجرت،چاپ اول،1414ق،ص433[28] -علم الهدی، علی بن الحسین،تنزیه الانبیا علیه السلام،قم، دار الشریف الرضی،چاپ اول،1377ش،ص160[29] -علم الهدی،پیشین،ص165[30] تمیمی امدی،عبدالواحد بن محمد،تصنیف غررالحکم ودررالکلم،قم،دفتر تبلغات،چاپ اول،1366ش،ص341-[31] -ابن شعبه حرانی،حسن بن علی،تحف العقول،ترجمه صادق حسن زاده،ص143[32] -کلینی،کافی،ج2،ص307[33] -طوسی،تهذیب الاحکام،ج6،ص293[34] -حکیمی،محمد،الحیات،ترجمه :احمد ارام،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ اول، 1380ش،ج6،ص453[35] ولایری حُفرَهً ان هجم علیها ولا عدوا ان اهوی الیه بسیف،محمدی ری شهری،پیشین، ص280 [36] -فتح/17[37] -طباطبایی،پیشین،ج18،ص422[38] -نساء/95[39] -حجتی،محمد باقر،اسباب النزول،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ6،1377ش،ص245[40] -مجلسی، بحار الانوار،ج86،ص158[41] -کلینی،کافی،ج3،ص419[42] -ابن ابی جمهور،محمد بن زید الدین،عوالیاللئالی، قم،دار سید الشهدا لنشر،چاپ اول،1405ق،ج2،ص304 [43] -کلینی،پیشین،ج6،ص189[44] -قانون مجازات اسلامی/ماده95تبصره1[45] -کلینی،پیشین،ج7،ص302[46] -ابن بابویه،من لایحضر الفقیه،ترجمه بلاغی،ج5،ص531[47] ابن بابویه،من لایحضر الفقیه ج4،ص142[48] -ابن بابویه،محمد بن علی،ترجمه غفاری،ج5،ص531[49] -علامه حلی،حسن بن یوسف،نهج الحق وکشف الصدق،ترجمه علی رضا کهنسال،تهران،تاسوعا،چاپ اول،1379ش،ص488[50] -ابن بابویه،من لایحضر الفقیه ج2،ص470[51] -ابن بابویه،محمد بن علی،ترجمه غفاری ج3،ص357[52] -کلینی،پیشین،ج4،ص475[53] -نوری، حسین،مستدرک الوسایل،قم،موسسه ال البیت علیه السلام،چاپ اول،1408قمری،ج6،ص360[54] -العروسی الحویزی،عبد علی بن جمعه،تفسیر نور الثقلین،قم،اسماعیلیان،چاپ چهارم،1415ق،ج5،ص352[55] -حجرات/10[56] -حسن بن علی علیه السلام،امام یازدهم،تفسیر منسوب الی الامام حسن العسکری،قم،مدرسه امام مهدی،چاپ اول،1409ق،ص89[57] -العروسی الحویزی،عبد علی بن جمعه،تفسیر نور الثقلین،قم،اسماعیلیان،چاپ چهارم،1415ق،ج5،ص352[55] -حجرات/10[56] -حسن بن علی علیه السلام،امام یازدهم،تفسیر منسوب الی الامام حسن العسکری،قم،مدرسه امام مهدی،چاپ اول،1409ق،ص89[57]   خسته نباشید. میریم که تقدیم کنیم بانوی ایرانی را به نازنین مهر‌بانوان پاک ایران‌زمین

۷ دیدگاه دربارهٔ «بیستُ هشتمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، نابینایی و جامعه از منظر قرآن و روایات»

سلام بر عمو حسین گرامی.
متأسفانه این مقاله رو به خاطر این که پاراگراف بندی نبود نتونستم بخونم.
اگر زمان دیگه ای با اینترنت درست و درمون اومدم نظر میدم.
فاجعه بود نگارشش نمی دونم نویسنده اش این طوری نوشته بود یا در جریان ارسال پست این شکلی شده در هر صورت اگر شد درستش کنید.
ممنون.

درود بر شاهرخ عزیز. خب یه کاری باید میکردیم که ببینیم اصلا کسی بهمون سر میزنه یا نه اصلا دانلود میشه یا نمیشه اصلا کسی به کسی هست یا نه. خخخخ. باشه شاهرخ حتما بررسی میکنم ولی یهویی همشون با هم درست نمیشند.

سلام بر عمو حسین عزیز
من تو این مدتی که گذشت سرم خیلی شلوغ بود
و نتونستم مقاله ها رو دنبال کنم
بنا بر این از پست های مفید شما و مقاله هایی
که تو محله به اشتراک گذاشتید بسیار تشکر می کنم
خواستم یه اجازه بگیرم
من می تونم مقاله ها رو با ذکر منبع تو یکی از گروه های تخصصی روانشناسی
به اشتراک بذارم؟

دیدگاهتان را بنویسید