خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کم بینایان هم خود را نمیبینند

طبق کلیه آمارهای جهانی، تعداد افراد دچار اختلالات پایدار بینایی که به درصدهای مختلف دارای حس بینایی هستند، بسیار بیشتر از افراد نابینا است و در واقع 80 درصد افراد آسیبمند بینایی را کمبینایان تشکیل میدهند. این افراد متناسب با میزان بینایی خود از مشکلات کمتری نسبت به نابینایان برخوردارند. اما وضعیت واقعی این افراد به خوبی این ادعا نیست، زیرا مشکلات افراد کمبینا به راحتی توسط آحاد جامعه قابل تشخیص نیست و به عبارتی دیگر، طیف وسیع و متنوع آسیبهای بینایی این افراد موجب میشود جامعه در درک انواع مشکلات آنان دچار مشکل باشد. آنچه بر این مشکلات می افزاید، سرگردانی افراد کمبینا در تبیین مشکلات خود و نوعی بیهویتی معلولیتی آنها است، زیرا بسیاری از افراد کمبینا با تکیه بر باقیمانده بینایی خود سعی در کتمان مشکلات خود دارند یا حد اقل تلاش محسوسی برای طرح و حل مشکلات خود نمیکنند. در حالی که نابینایان علاوه بر آنکه در نگاه اول از سوی افراد جامعه شناسایی و تا اندازه زیادی تکلیف جامعه در مواجهه با آنان روشن است، کمبینایان نه تنها خوب نمیبینند، بلکه خوب دیده نمیشوند و بر وخامت این وضع عدم تلاش جمعی آنان برای شناساندن مشکلاتشان به جامعه و طرح روشن درخواستهایشان می افزاید. به عنوان مثال کمبینایان چه تجهیزات کمکی نیاز دارند؟ آیا خود آنها با تجهیزات توانبخشیشان آشنایی دارند؟ وقتی خود آنها این وسایل را نمیشناسند، چگونه میتوان از سازمانها انتظار تأمین آنها را داشت. آنچه اکنون کمبینایان به آن نیاز دارند حرکت جمعی آنان برای شکل دادن به هویت معلولیتی آنهاست. نخستین گام شکلگیری گروههای کمبینایان در درون تشکلهای نابینایی است و تلاش گروهی آنان برای شناختن و شناساندن مشکلاتشان. وظیفه تشکلهای نابینایان است که به شکلگیری این جنبش فضا دهند تا کمبینایان نیز متناسب با کمیتشان دیده شوند.
شما کم بینایان نیز در این بحث مشارکت کنید و از مشکلات و چالش های پیش روی خود بگویید
به نقل از سخن هفته ایران سپید، شنبه 3 بهمن 94

۳۹ دیدگاه دربارهٔ «کم بینایان هم خود را نمیبینند»

سلام.
خداییش هرچی بخوای بهت میدم این سؤال منو جواب بده.
چه طوری سرعت پست زدن تو از سرعت کامنت دادن من بیشتره خخخ.
من هر کامنتی میذارم میام میبینم یه پست جدید زدی خخخ.
ولی با این قسمت که کم بیناها حاضر به پذیرش مشکل بیناییشون نیستن شدیداً موافقم. چون تعداد زیادی از این افراد دیدم که همش سعی دارن با بیناها خودشون رو مقایسه کنن و ثابت کنن که پا به پای اونا میتونن باشن. ولی در اکثر موارد نتیجه ای که میگیرن خلاف این مسأله هست و اولین کسی هم که آسیب میبینه خودشون هستن که ضربه ی روحی بدی به خودشون میزنن.
اگر بپذیرن که به هر حال با بیناها متفاوتن میتونن منطقیتر رفتار کنن و در نتیجه مشکلات کمتری خواهند داشت.
مرسی.

درود. یعنی من این کامنتو بدم یه پست دیگه میزنی. خَخ.
حرفای شهروز رو لایک میکنم و میگم یه راه حل واساتون دارم.
چشاتونو در بیارین تا تکلیفتون با جامعه و تکلیف جامعه با شما مشخص بشه. خَخ.
میبینید ما نابیناها چه قد مظلوم هستیم. گناه داریم.
موفق باشی برم پست جدید رو ببینم. خَخ.

سلام
خب من هم قبلها بیناییم بهتر بود
یعنی تا سال ۱۳۸۹ من هنوز کتابهام را بدون مشکل و به راحتی می‌خواندم
حتی هر چی خطهای کتاب ریزتر بود برام بهتر بود
گر چه توی رفت و آمد بیرون از خانه از ۱۸سالگی مشکل داشتم.
ولی دیگه حتی یک خط هم نمی‌تونام ببینم و اصلا هم سعی نمی‌کنم خودم را با بقیه مقایسه کنم.
در مورد کم بینایان خیلی خوب می‌توانم نظر بدم
مشکل کم بیناها نه تنها خودشان هستند بلکه خانواده آنها نمیتوانند مشکل فرزندشان را بپذیرند
وقتی یک فردی کم بینا می‌شه احتیاج به کمک داره
ولی خانواده‌ها کاسه داغ‌تر از آشند
خیلی‌ها شاید فکر کنند من همان دختر سابقم ولی من دیگه اون نیستم
توی خانه هنوز زیاد مراعات من نمی‌شه
هر چی می‌گم نظم توی خانه یک کم بینا یا نابینا خیلی مهمه هیچ کسی حواسش نیست و دقت نداره
مثلا هر چی به داداشم می‌گم این قدر وسایلت را سر راه من نذار توی گوشش نمی‌ره که نمی‌ره.
گاهی هم بی اعتمادی به من سبب ناراحتیم می‌شه
مثلا می‌خوام یک چای برا خودم بریزم یک هو صدای همه بلند می‌شه
بذار بذار ما برات می‌ریزیم
آخه, عزیزان من اگه شما نباشید کی می‌خواد این کارها را برام بکنه
در کل خانواده‌هایی که فرزندشان کم بینا می‌شه قاط می‌زنند
یا خیلی می‌خواند مراقبت باشند یا حواسشان نیست که تو چه وضعی داری
من فکر کنم خانواده‌ها خیلی احتیاج به مشاوره دارند
البته اگر مشاوره با آنها فایده داشته باشه.
در کل من که دوست ندارم خودم را نه با بیناها و نه با نابیناهای مطلق مقایسه کنم
یک نکته دیگه من تمام دوستان بینام را از دست دادم
دیگه هیچ حرف مشترکی با اونها ندارم
خودم دوست نداشتم این اتفاق بیفته, اونها بودند که تلاشی برای نزدیک بودن با من نکردند
ولی بهتر شد و آدمهای اطرافم را بهتر شناختم
هیچ کسی به درد آدم نمی‌خوره
ولی این سایت و بچه‌های اون را خیلی دوست دارم و آشنا شدن با اونها خیلی زندگیم را عوض کرده.
خواندن سرگذشت و سختیهای زندگی هر کدام از دوستان توی این سایت برام فایده داشته و خواهد داشت.
ممنون از نظر خواهیتون.

سلام
خوب حرفهای حسینی بخشی درست و بخشی نادرسته… چون شناخت کافی از این شرایط یک بام و دوهوایی نداره…
ولی کلا کم بیناها خیلی مظلوم واقع شدن… توی این هوشمند شدن کارتها هم اکثریت قربانیان حذف پرونده از سازمان را تشکیل دادن

سلام خسته نباشید
والله منو که از همون اول از دوستام جدا کردند رفتیم توی مدرسه ی عادی ولی یه خرده که گذشت احساس کردم که بین بیناها و بین نابیناها معلقم نه این وری ها من رو توی گروه دوستیشون قبول می کنن نه اون وری ها قبول می کنن نه بیناها نه نابیناها خلاصه این وسط سرگردونم که کدوم طرف برم یه وقتایی مثلاً یه جایی می خوایم بریم همه بیشتر عمم می ترسه و هی به دخترش میگه فلانی برو دست حدیثه رو بگیر اما من اون موقع نیاز به این ندارم ولی این اتفاق بیشتر دوره بچگیم می افتاد که مثلاً مهمون می اومد خونه یه لیوان شیشه ای جایی هست که مثلاً به ذهنتم خطور نمی کنه که اون لیوان اونجا باشه مثلاً وسط هال اون وقت اگه پات بخوره بهش بشکنه هی بقیه سرزنشت می کنن که حالا اومد اینجا چاه بود فکر می کنن ما دقت نکردیم نمی دونن که ما خب هم تصورشو نمی کردیم که اون لیوان اونجا باشه هم ندیدیمش خلاصه رفتار اطرافیان با ما همین جوریه مثلاً کیس بزرگی که خب رنگشم مشکی بود گذاشته بودند تو راهرو چراغ راهرو هم روشن بود اون وقت تا من می اومدم برم تو راهرو می گفتند یه کیس اونجاست نرین بیوفتین روش خخخخ
خلاصه که کم بیناها هم دوست دارن با نابیناها ارتباط داشته باشن و دوست باشن هم با بیناها اما نه نابیناها دوست دارن با اونا باشن نه بیناها اون وقت از اون ور هم نابیناها دوست دارن با بیناها دوست باشن هم بیناها دوست دارن با نابیناها دوست باشن نمی دونم این فکر منه شاید رفتار من بده که هیشکی نمی خواد با من باشه (شکلک خنده) بهتره کلیش نکنم شاید همه ی کم بیناها این حسو ندارن و فقط این حس منه.
یا زهرا سلام الله علیها

باعرض سلام و تشکر فراوان از پست آقای سرمدی. من خیلی این محله را دوست دارم ولی این اولین کامنتی است که می نویسم. من یک کم بینا هستم که بیشتر مشکلم محیطی است و در خواندن مشکلم زیاد نبود ولی به دلیل اینکه نرم افزارهای صفحه خوان خیلی سرعتم را در خواندن زیاد میکنه، دیگر خودم چیزی را نمیخوانم وگرنه مثلا فونت این سایت برایم درشته. این را گفتم که دوستان خوبم کمی پیش زمینه نسبت به مشکلم پیدا کنند. به نظر من مشکلات کم بینایان به مراتب بیش از نابینایان است. مثلا برای پیدا کردن شغل، کم بینایان قادر به یافتن شغل مناسب با توانمندیشان نیستند چون نه بینا هستند و نه نابینا، و یا برای تعاملات دیگر برخی افراد همانند نابینای مطلق با آنها رفتار می کنند و مثلا سعی دارند همه چیز را برای آنها توضیح دهند که این رنج آور است و در مقابل برخی دیگر آنها را همانند افراد بینا نگاه می کنند که این هم صحیح نیست. افراد کم بینا نه با تمام جزئیات ولی حالات صورت سایر افراد را در برخورد با آنها می بینند ولی اکثرا فکر می کنند که آنها مطلق نمی بینند که این آزاردهنده است و این مشکلات از خانواده آنها شروع می شود و در اجتماعات بزرگ تر، بیشتر نمود می یابد. من در مدارس افراد عادی درس خوانده ام ولی متاسفانه در میان آنها خیلی مخصوصا توسط معلم ها پذیرفته نمی شدم ولی در اجتماعات نابینایان، درک متقابلی وجود نداشت. به نظرم این بلاتکلیفی میان افراد نابینا و افراد بینا موجب شده تا افراد کم بینا یکی از محروم ترین گروه های معلول باشند. ای کاش در همین محله، مسئولین سایت لطف کنند اسم محله را محله نابینایان و کم بینایان بگذارند. راستی مشکل دیگر کم بیناها اینه که طیف آنها خیلی وسیعه مثلا نابیناها این طیف گسترده را ندارند ولی کم بیناها اینقدر طیفشان در دیدن وسیعه که خودشان هم نمی توانند یکدیگر را به درستی درک کنند. باز هم از اینکه به حرفهای من گوش کردید، ممنون

حرف شما رو لایک می کنم ولی یه نصیحت خواهرانه به شما می کنم هر چند که صفحه خوان ها اومده اما شما باز هم خودتون بخونید چون اگر نخونید روز به روز چشم تنبل میشه و به جایی می رسید که مثلاً می تونستید یه کتاب عادیو بخونید اما حالا باید درشت تر باشه تا بخونید من خودم بهدید دارم ولی اصلاً غیر از موارد خاص که دیگه خیییلی صفحه ریزه مثل صفحه ی روزنامه ها و بعضی از کتاب ها ازش استفاده می کنم حرف شما رو صدتا لایک می کنم بلکه هزارتا لایک

عدم شرکت این قشر در این بحث، یعنی اینکه بیایید قبول کنیم اکثریت کم بینا ها خودشون رو کلا عضو جامعه ی بینا ها می دونند و ما رو دست پایین تر فرض می کنند. وقتی خودشون اینطوری راحتترند، چرا ما خودمون رو حرص میدیم، سنگ‌شون رو به سینه می زنیم و خودمون رو سنگ رو یخ می کنیم؟!

سلام. تشکر می کنم از دوستانی که تا به حال در این بحث مشارکت کردن.
نکات متعددی رو میشه در این ارتباط مطرح کرد، اما از اونجایی که الان دیروقت هستش، فردا هم پاسخ کامنت های دوستان رو خواهم داد، هم نظرات خودم رو در این رابطه میگم.
فقط همونطور که مجتبی هم گفت، از دوستان هم محله ای به خصوص کسانی که الان نیمه بینا یا کم بینا هستن، یا قبلاً چنین شرایطی داشتن، تقاضا دارم در این بحث شرکت کنن.
منتظر مشارکت شما عزیزان هستیم.

سلام ببینید من به یه کم بینا حق میدم که سعی داشته باشه خودش رو جز گروه بینا ها بدونه من معتقدم یه معلول هرچقدرم تو زندگیش پیشرفت داشته باشه حتی نهایتا اصا بشه چمدونم دکتری یا هرچیه دیگه تهش اینه که بازم معلوله و ناقص .البته نمیگم نباید هیچ تلاشی برا بهبود زندگیمون نداشته باشیم اگه یه چنین رکودیم تو زندگیمون ایجادشه .خودش اشتباهیه بس بزرگ

سلام
من ضمن تشکر از پست های عالی که اینجا میذارید میخواستم بگم که خیلی دلم برای نیمه بینا ها میسوزه به خصوص بعضی هاشون که تو روز خوب نمیبینند و وقتی نور خورشید به چشماشون میخوره جدی اذیت میشند و به مانع برخورد میکنند و ضربه میبینند
مردم هم چون فکر میکنند اونا میبینند راهنماییشون نمیکنند ولی تو شب تند تند راه میرند و همه ی مانع ها را هم تشخیص میدند
اونایی که تو شب فقط میبینند را هم نمیدونم میگند نیمه بینا؟

با عرض سلام مجدد. من فکر کنم با توجه به صحبتهای دوستان اگر گروه های مختلف کم بینایان و نابینایان را در اینجا برشماریم خیلی مفیده. در ضمن خیلی خوبه اگه دوستان کمک کنند این طیف تکمیل شود:
۱. افرادی که بیشتر برای خواندن و نوشتن مشکل دارند ولی برای رفت و آمد مشکل چندانی ندارند؛
۲. افرادی که برای خواندن و نوشتن مشکلی ندارند، ولی برای رفت و آمد مشکل دارند؛
۳. افرادی که برای رفت و آمد در روز مشکل دارند؛
۴. افرادی که برای رفت و آمد در شب مشکل دارند؛
۵. افرادی که در تمامی موارد بالا به یک میزان و در یک سطح، مشکل بینایی دارند؛
افرادی که فقط برای کار با کامپیوتر دارای مشکل هستند؛

یک بار دیگه یک نظر کوچولو می‌دم
من به یک کم بینا حق نمی‌دم که خودش را با بیناها مقایسه کنه.
اگر خودش را با نابیناهای مطلق مقایسه کنه بهتره
یعنی وجوه مشترک ما با نابیناهای مطلق بیشتره
چه بسا یک روز هم جزو همین گروه بشیم.
هر وقت یک کم بینا بدون کمک گرفتن از دیگران و بدون عصا توانست بره بیرون از خانه و توی خیابون
و رفت و آمد کنه و از کسی کمک نگیره اون وقت خودش را با بیناها مقایسه کنه.
در مورد استفاده از صفحه خوانم همینه
چرا این کم بیناها این قدر به خودشون و چشمهاشون فشار می‌آرند هی به زور چشمشون را به مانیتور و کتاب می‌چسبانند
در حالی که به خودشون ضرر می‌رسونند.
من زمانی که با کامپیوتر کار می‌کردم حدود سالهای ۸۱تا۸۴اذیت می‌شدم ولی باز هم یک کارهایی می‌کردم
مثلا در درس GIS به من زمان بیشتری می‌دادند
ولی حتی بلد نبودم یک ایمیل ساده بزنم
یادمه رفته بودم کلاس اینترنت و پست الکترونیک استاد تند تند درس می‌داد و من هنوز موس را پیدا نکرده بودم
راستش اگر می‌دانستم نابیناها به راحتی می‌توانند با کامپیوتر کار کنند این قدر خودم را اذیت نمی‌کردم.
مشکل من عدم آگاهی بود ولی الآن کم بیناها می‌دانند و به خودشان ضرر می‌رسانند.

سلام به مریم خانمی عزیزم.
واقعا لایک.
خب من نابینای مطلقم. از اول هم بینایی رو تجربه نکردم. با حرفای شما کاملا موافقم. یادمه مدرسه که بودیم، یکی از همکلاسیهای کمبینا حتی کتاب بریل رو هم با چشم میخوند که چندین بار بهش تذکر داده میشد.
ظاهرا بعضی از دوستان هم به خاطر فشار آوردن زیاد به چشمشون متأسفانه بیناییشون رو از دست دادند.

سلام آبجی مریم نازنین
نمی دونم می دونید یا نه ولی اگر ویندوز سون داشته باشین به راحتی می تونین از مگنی فایر کامپیوتر استفاده کنین راحت هم از ماوس می تونید استفاده کنید من از وقتی ویندور سون رو نصب کردم به راحتی با کامپیوتر کار می کنم البته ویندوزای دیگه هم مگنی فایر داره ولی نصف صفحه رو نشون میده ولی مگنی فایر سون کل صفحه رو بزرگ می کنه من چون بعضی از دوستام با این قابلیت آشنا نبودند فکر کردم شاید شما هم آشنا نباشید جالبه که بدونید تا ۱۶۰۰ درصد مگنی فایر درشت می کنه سعی کنید بیشتر خودتون بخونید تا از صفحه خونا استفاده کنید.

با سلام و تشکر فراوان از جناب سرمدی بزرگوار ب خاطر گذاشتن این پست ارزشمند.
من هم فقط می تونم ب عنوان کسی ک با مشکل بینایی مواجهم تجارب شخصی خودمو بگم.ب نظر من کم بیناها و نیمه بیناها در درجه نخست باید خودشون ب درک مناسبی از وضعیتشون برسن.این مهم در دوران کودکی و نوجوانی از اهمیت بیشتری برخورداره.خود من وقتی ابتدایی و راهنمایی بودم اصلا نمی خواستم باور کنم ک شرایطم با بچه های دیگه فرق داره.هرگز نمی تونستم و غروری ک در وجود چنین بچه هایی هست بهشون اجازه نمیده تا ب درک صحیح از خودشون برسن.ما در شرایط کاملا برابر با بیناهای کامل درس خوندیم ولی دو برابر اونا زجر کشیدیم تا خوب باشیم.خانواده ها و معلمان باید با توجه ب روحیه بچه ها باید سعی کنن بهشون یاد بدن ک اتفاق وحشتناکی براشون نیفتاده ک بخوان پنهانش کنن یا بابتش خجالت بکشن.باید بهشون بگن ک نیازی نیست وانمود کنن همه چیزو می بینن و باید کاری کنن تا این بچه ها بیش از هر چیزی احساس امنیت کنن.برای اونها وقت بگذارن و فونت نوشته ها رو بزرگ کنن.باید وقت بیشتری در جلسات امتحان بهشون بدن و بچه ها رو مجاب کنن ک این حقشونه نه ترحم.من دیگه مشکلم برام مهم نیست چون ازش عبور کردم ولی دلم نمی خواد هزاران بار در جسم و روح بچه های کم بینا یا نیمه بینا تکرار بشم ب همین دلیل اگه مسءولی هست یا اگه اصن میخونه یا براش مهمه سعی کنه ب این فکر کنه ک دختر یا پسر خودش با چه ضربه روحی بزرگی مواجهه.مشکل این بچه ها جسمی نیست به هیچ عنوان.اونا فقط وسایل درشت نمایی می خوان و احساس امنیت و عزت نفس .همین.
این موضوع هم ک نه بیناها و نه نابیناها اونا رو دوست خودشون می دونن در مورد من ک هیچوقت صدق نکرده.من هم دوست نابینا دارم و هم دوست بینا ک همشون درک درستی از وضعیتم دارن هر چند دلیلی نداره دوستان مدام از شرایط جسمیشون با هم حرف بزنن.
در مورد استفاده از بینایی هم ب نظر من ب هیچ عنوان نباید ی کم بیتا رو مجبور ب استفاده از صفحه خوان کرد تا خودش نخواد.هر آدمی خودش می دونه چی ب ضررشع.در مورد برخی از کم بینایی ها اتفاقا باید تا جایی ک میشه از بینایی استفاده کرد تا چشمها دچار مشکل نشن.در مورد من اینجوریه ک تا جایی ک می تونم باید از چشمام کار بکشم.
باز هم از پست خوبتون ممنونم .شاد باشید.

سلام مجدد. بچه ها به هیچ وجه به کسی که کم بینا هست توصیه نکنید که از صفحه خوانها استفاده بکنه یا نه. چون این مسأله یه مسأله ی تخصصی هست که باید پزشک تشخیص بده. یه سری هستن که مثل لِنا باید از چشمشون کار بکشن و پزشک تشخیص داده که بهتره با چشم بخونه، یه سری هم هستن که پزشک اکیداً نگاه به صفحه ی گوشی و کامپیوتر و حتی تلویزیون رو براشون ممنوع کرده. این گروه دوم حتماً توصیه ی دکترشون رو جدی بگیرن چون اگر بخوان خلاف گفته ی پزشکشون عمل کنن دیر یا زود بیناییشون رو برای همیشه از دست میدن. این اتفاق برای خیلیها که من میشناسم افتاده و خیلیهاشون هم تو همین محله هستن. پس هر کس خودش باید با مشورت پزشک در مورد استفاده کردن از چشم برای خوندن مطالب گوشی و کامپیوترش یا با صفحه خوان تصمیم درست بگیره و نباید فقط به حرف دیگران بسنده کنه.
مرسی.

سلام دوستان. دیدم اینجا بحث کم بینایان و نیمه بینایان داغه گفتم بد نیست منم شرکت کنم. منم نیمه بینا هستم ولی خوشبختانه توی جامعه ی نابینایان و جامعه ی عادی مشکل خاصی ندارم. از نظر روابط اجتماعی دوستان من طیف وسیعی رو تشکیل میدن از نابینای مطلق تا بینای کامل. هر وقتم که مثلا باهم میریم بیرون اگه فرد بینا باشه من به اون تکیه میکنم و اگه نابینا باشه اون به من تکیه میکنه. ولی در کل خودم رو جزو بیناها میدونم . چونکه آدم باید همیشه خودشو با جامعه ی بزرگتر وفق بده. نمیدونم شاید بهتره بگم که با جامعه ای که احساس میکنه اشتراکات بیشتری داره باید وفق بده. مثلا اونایی که بینایی خیلی کمی دارند باید خود را بعنوان نابینا معرفی کنند. حالا اگه یه کمی هم از بیناییشون استفاده میکنند اون برمیگرده به زندگی شخصی خودشون. ولی در جامعه باید خود را نابینا معرفی کنند تا از حقوق و مزایای شهروندی برخوردار بشن. .

سلام
فکر کنم سو تفاهم شده
من یک چیز کلی گفتم و اصلا به کسی استفاده از صفحه خوان را توصیه نمی‌کنم
مگر خودش تشخیص بده
منظور من تعصبات بی جای برخی بود.
شرایط من با لنا, حدیثه, تبسم و غیره
فرق داره
هر کسی از زاویه دید خودش داره نگاه می‌کنه.
چون کم بینا داریم تا کم بینا
اصلا من فرق کم بینا را با نیمه بینا نمی‌دانم
بچه‌ها اینها تجربه شخصی است و کسی نیاد بگه چرا فلانی چنین گفت.

سلام مجدد.من هم فرق کم بینا را با نیمه بینا نمی دونم.راستش من ب این لیبل بندیا اعتقاد چندانی ندارم.مگه ما آدما با هر ضعف جسمی ک داریم باید طبقه بندی بشیم.مگه تنها ویژگی ما میزان بیناییمونه ک بگیم چون اینقدر می بینم پس بینا هستم و چون نمی بینم نابینا هستم.نمی دونم شاید من دارم اشتباه می کنم ولی همیشه اینطوری فکر کردم ک هر کسی ی مشکلی داره و مشکل ما هم اینه.خودمو عضو یک جامعه انسانی می دونم و فکر نکردم ک متمایل ب کجا و چ قشری هستم.فقط خودباوری و وسایلی ک بتونه مشکلات این بچه ها رو حل کنه میخوان ب نظرم.پیروز باشید.

سلام خدمت جناب سرمدی گرامی
خب منم انگار گویا کم بینا هستم ولی خب عنوان پست رو که اول دیدم خودمو ندیدم یعنی الآنی بازش کردم خوندم شاید یه کم عنوان پست مناسب انتخاب نشده یا نمی دونم …..
من شب ها و جاهای تاریک کاملا مشکل دارم و روزها و جاهای روشن خب یه مقدار دیدم کمک بزرگی میکنه الآن شما وسیله کمکی مناسبی برای شب کوری من دارید آیا؟ هست آیا؟ دیگه رنگ ها رو هم تشخیص نمی دم که اونم وسیله کمکی داره آیا البته غیر از نرم افزار و عکس گرفتن و …..
در حد خوندن نوشتن نیست دیدم پس از اون لحاظ نابینایی هستم و خب تکلیفم مشخص ……
از عصا هم استفاده می کنم چون با عصا سرعتم خییلی برابر میشه و به جامعه می فهمونم عصای من نشانه نابیناییم هست نه ظاهر چشم هام که مشکلی نداره.
در کل من هیچ اصراری بر اثبات بینایی خودم ندارم و این بهم کمک می کنه که بتونم با رغبت از امکانات نابینایی هم استفاده کنم و خب تا جایی هم که چشم هام اجازه میده ازشون کمک میگیرم و تا وقتی تاریک صرف نشدم از این موهبت الهی هم استفاده می کنم …..

سلام به مریم و لنای عزیز. اولا در پاسخ به لنا بگم اینکه ما میگیم کم بینا یا نیمه بینا صرفا از لحاظ اصطلاح پزشکی هستش. نه برچسب زدن به افراد.
از نظر من کم بینا کسیه که دیدش کمتر از یک دهم یعنی زیر ده درصد باشه. برای رفت و آمد در بیرون نتونه موانع رو بخوبی تشخیص بده و برای مطالعه هم از تجهیزات درشت نمایی استفاده کنه. هرچند باز همین گروه هم طیف وسیعی رو تشکیل میدن. چه بسا کسایی باشن که شب بتونن براحتی رفت و آمد کنن و در روز مشکل داشته باشن و بالعکس. که بهار بخوبی اونا رو طبقه بندی کرده. اما نیمه بینا به افرادی میگن که حداقل ۲۵ الی۵۰ درصد بینایی داشته باشه. چنین فردی قائدتا نه باید در رفت و آمد مشکلی داشته باشه و نه از تجهیزات درشت نمایی برای مطالعه استفاده کنه و نهایتا برای مطالعه کمی از نزدیک بخونه. البته کسانی که دوربین یا نزدیک بین هستند و بخاطر همین از عینک استفاده میکنند٬ اینجا عینک برای جبران مشکل مربوطه هستش. وعینک بعنوان تجهیزات درشت نمایی بشمار نمیره. البته کسایی که از عینک های ذره بینی استفاده میکنند بنوعی از تجهیزات درشت نمایی استفاده کرده و جزء گروه کم بینایان به حساب میاند.
اینکه من بعنوان یک نیمه بینا گفتم خودمو جزء جامعه ی بیناها میدونم نه از روی غرور بلکه به این خاطر بود که بعنوان مثال برای رفت و آمد در خیابون در روز و شب مشکلی ندارم و حتی نوشته های تابلوهای معابر و سر در مغازه ها رو میتونم بخونم و برای مطالعه هم از تجهیزات درشت نمایی استفاده نمیکنم و برای کار کردن با مبایل و کامپیوتر به صفحه خوان احتیاج ندارم و تنها شاید نتونم گواهی نامه رانندگی بگیرم. البته باز نیمه بینایان هم طیف وسیعی رو شامل میشن.

با اون قسمت از صحبت های لنا خانمی در مورد عضو یک جامعه انسانی بودن کاملا موافقم. من در روابطم هرچند راحتر تر می تونم با بچه هایی که مشکل بینایی دارند ارتباط بگیرم تا بیناها ولی هیچ وقت معیارم میزان بینایی یا بینا بودن یا نابینا بودن طرف نیست…..
و اما لنا جونم کم بینا یعنی اینکه خیییلی ندیدنش بر دیدنش قالب هست, در حد یه اوچول می بینه مثلا چهره افراد رو تشخیص نمی ده, نمی تونه کتاب یا نوشته ای رو بخونه یا بنویسه یا در رفت و آمد در پیدا کردن پل یا تشخیص این که فلان مغازه چی میفروشه مشکل داره ولی نیمه بیناها دیدنشون بر ندیدنشون میچربه, می تونند تا حدی بخونند بنویسند, در رفت و آمد و خرید کردن مشکل خاصی ندارند و کلا در یک سری کار های شاید بگیم ظریف بعد ندیدنشون مشکل ساز هست.

باسلام مجدد. دوستان اگر یادتون باشه من پیشتر گفتم که مشکلم محیطی است یعنی نه برای رد شدن از خیابان بلکه برای عبور از پله های داخل پیاده روها و جوبها مشکل دارم (یعنی عمق) و از اینجا از لحاظ تجهیزات کمکی کم بینایان، آنان بسیار مشکل دارند چون اگر مشکل در خواندن متون و کار کردن با کامپیوتر باشه وسایل زیادی مانند بهدید، صفحه خوان، اسکنرها به کمک کم بیناها آمده اند ولی در رفت و آمد، کمبینایان باید از تجهیزات نظیر عصاهای لیزری که اصلا ویژه کم بیناها ساخته شده استفاده کنند ولی این تجهیزات فقط در اختیار کم بینایان اندکی قرار گرفته و فعلا موجود نیست در حالی که در کشورهای دیگر با وجود مناسب سازی، کم بینایان این عصاهای لیزری و عینکهای گوگل را در اختیار دارند

بیییینهایت مرسی از تبسم جان و بانوی عزیزم.خیلی عالی توضیح دادین تبسم جان.خب من دقیقا شرایطم مثل شماست هر چند بازم معتقدم اگه برای بچه هایی ک این شرایطو دارن وسایل درشت نمایی حالا مثلا بزرگ کردن فونت برگه های امتحانیشونو در اختیار بذارن استرسشون کم تر میشه.خب من با نزدیکتر کردن چشمم می تونستم ببینم ولی نسبت ب بیناهای کامل سختم بود.روم نمیشد بهشون بگم اگه کمی بیشتر وقت داشتم بازدهی بیشتری تو امتحانات داشتم.برای رفت و آمد هم تمام موانعو می بینم ولی هنوز ترس از رفتن ب مکانهای ناشناس شاید هنوز از ترس اون روزها ناشی میشه.بازم مرسی از توضیحات خوبتون.

بله، بانوجان. این عصا فکر میکنم یا با فناوری لیزر و یا اینفرارد عمل می کنند. اندازه ای در حد گوشی موبایل یا چراغ قوه دارند و موانعی غیر از شیشه مثل جوی یا پله را قبل از برخورد با آنها با ایجاد لرزش در دست کم بینا تشخیص می دهند

سلام
از تبسم و توضیحاتش ممنونم, برام روشن شد.
نکته دیگر این که کم بیناها باید از آینده بیماری خود آگاه باشند.
مثلا اگر من می‌دانستم که این بیماری RP قرار است تا چه حد بینایی مرا تحدید کند
در انتخاب رشته دقت می‌کردم
و مثل خیلی از دوستان یک رشته علوم انسانی را انتخاب می‌کردم
چون این طوری شاید, فقط شاید برای پیدا کردن شغل کمتر اذیت می‌شدم.
الآن رشته تحصیلی دانشگاهی‌ام دو قران ارزش ندارد
و به چشمهای بینا احتیاج دارد.

سلام مجدد
شرایط یک کم بینا یا نیمه بینا به طور کلی با شرایط نابینای مطلق در جامعه فرق داره به خصوص اگر روزگاری بینایی خوبی هم داشته بوده، کلا بر حسب عادت کارهاش را با تکیه بر همون مقدار دیدی که براش مونده انجام میده… یا حداقل در مورد من که اینطوریه… بدتر از همه انعکاس این استقلال نیم بند در جامعه است که تا حدود زیادی توقع را بالا می بره… یعنی جامعه به یک کم بینا یا نیمه بینا به خصوص، هرگز به لحاظ یک فرد نیازمند کمک و حمایت نگاه نمی کنه حتی در سطوح بالای محیط های علمی و آکادمیک کشور… من خودم در این مورد تجربه داشتم متاسفانه تجربه خیلی تلخی هم داشتم…
از همه مهمتر خانوادها هستن که خانم شیبانی خیلی خوب تشریح کرد و من دیگه تکرار مکررات نمی کنم… اما مقایسه با بیناها خوب تا حالا از این زاویه به این مسئله نگاه نکردم… مسئلۀ من مقایسه نیست هیچ وقت دوست نداشتم و ندارم که خودمو مقایسه کنم با هیچکس و تحت هیچ شرایطی؛ ولی همیشه خواستم مستقل و متکی به نفس باشم. نمی دونم ولی فکر نکنم این مسئله ربطی به دیدن یا ندیدن داشته باشه. توی دوستیهام برحسب بینایی طرف گزینش نداشتم بیشتر درک متقایل و همفکری برام مهم بوده… خوب من اونقدر که به وسایل کمک بینایی نیاز دارم برای مطالعه و اینطور مسائل به عصا نیاز ندارم اما تا حالا موفق نشدم این مسئلۀ به این روشنی را به بهزیستی بعنوان متولی اصلی تفهیم کنم… البته کلا هیچ چیز را نمیشه به بهزیستی تفهیم کرد
حالا باز اگه چیزی یادم اومد میام

سلام به امیر عزیز
از اینکه با تاخیر کامنت می ذارم عذرخواهم
من هم یه مقدار بینایی دارم که البته قبلا بیشتر بود
و الآن به تدریج در حال کاهش هست
مشکل جدی که من داشتم و الآن بیشتر هم شده اینه که جاهایی که سایه روشنه نمی تونم ببینم و اگه عصا نداشته باشم دچار مشکل میشم
از طرف دیگه افراد نیمه بینا و کم بینا برای انجام کار هاشون
بیشترین تکیه رو روی بیناییشون دارن و این موضوع
ممکنه مخصوصا برای افرادی مثل من که دچار کاهش بینایی هستن
مشکل ایجاد کنه
بنابر این به دوستان نیمه بینا و کم بینا از جمله خودم توصیه می کنم
بیشتر بقیه ی حواس مثل لامثه و شنوایی رو مورد استفاده قرار بدن

سلام من دانشجوی روانشناسی هستم و دارم یه کار تحقیق در مورد اثر اجتماعی عینک های ضخیم و با شماره بالا می کنم خوشحال میشم اگر بین عزیزان و به خصوص بانوان اگر کسی دارای عینک با شماره خیلی بالا هست کمکم کنه. از کامنت های چند نفر از عزیزان مثل تبسم خانوم و لنا خانوم حدس زدم که اینجا می تونم کمک بگیرم امیدوارم اشتباه نکرده باشم
ایمیل من :a.zolfaghari10@gmail.com

سلام
راستش من اومدم اینجاکه یک سوال بپرسم بهزیستی نرفتم و نمیدونم که نیمه بینا هستم یا نه ولی نمره چشم چپم پنج و چشم راستم سه هست مجموعا هشت.از ۵سالگی عینک میزنم و تنبلی دارم بچه بودم انحرافم داشتم
که خدا رو شُکر رفع شده .دهمم سر کلاس که میشینم تخته رو خوب نمیبینم.کتابو هم جدیدا بدون عینک یجوری میبینم انگار دور حروف یه هاله ای وجود داره .میشه راهنماییم کنید؟؟ممنون

سلام بر همگی
این حس معلق بودنی و بلاتکلیفی خیلی آزاردهنده است. من هم یک دختر کم بینا هستم. در یک روستا متولد شدم و به خاطر نبود امکانات ناچار بودم توی مدرسه ی عادی درس بخونم. دوران مدرسه م بدترین دوران زندگی من تا حالا بوده وقتی مشکلات عملکردی با تنهایی و انزوا همراه میشه تحمل کردنش واقعا سخته. من تا حالا حتی یک دوست کم بینا یا نابینا هم نداشتم تا دردها و سختی هام را باهاش در میون بگذارم و درد و دل کنم. توی مدرسه، محیط زندگی و دانشگاهم همیشه مجبور شدم پا به پای بقیه پیش برم بی آنکه کسی از غصه هام از مشکلاتم چیزی بفهمه.

دیدگاهتان را بنویسید