خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نمایش ماهی سیاه کوچولو به زبان ترکی و کتاب ماهی سیاه کوچولو به زبان فارسی از صمد بهرنگی

 

سلام بر دوستان گوش کنی

امروز با نمایش کتاب ماهی سیاه کوچولو نوشتۀ صمد بهرنگی به زبان ترکی در خدمتتون هستم.

البته فایل صوتی کتاب به زبان فارسی رو هم برای فارس زبانها آپ میکنم تا هر دو گروه بتونن از این کتاب ارزشمند استفاده کنن.

قبل از آپلود فایلها میخوام یه زندگی نامۀ کوتاه از این هنرمند فرهیخته رو بنویسم تا دوستان بیشتر با این نویسنده و معلم دلسوز آشنا بشن.

 

صمد بهرنگی، نویسنده ای که در ادبیات معاصر کمتر از او حرف به میان می آید، نویسندۀ همان داستان هایی است که در بچگی و حتی بزرگسالی دید هایمان را باز کرد.

داستان هایی که بیشک حرفهای زیادی برای گفتن و آموخته های زیادی برای آموختن دارد.

صمد بهرنگی در تیر ماه 1318، در محله چرنداب تبریز، در کوچۀ اسکوئیلر از پدر و مادری تبریزی متولد شد و در کوچۀ جمالآباد همان محل بزرگ شد و به دبستان رفت.

صمد فرزند چهارم خانواده بود و بعد از او دو دختر و یک پسر به دنیا آمدند.

نام مادرش سارا بیگم بود که در چهارده سالگی به همسری پدر صمد در آمده بود.

پدرش عزت، کارگر آواره ای بود که مثل بسیاری از مردم، به ضرب سیلی صورتش را سرخ نگه میداشت. از این رو بود که او با نخستین پدیده ای که آشنا شد فقر بود و تهیدستی پدر.

پدرش کارگری فصلی بود و خرجش همواره بر دخلش تصرف داشت. بعضی اوقات نیز مشک آب به دوش میگرفت و در ایستگاه «وازان» به روس ها و عثمانی ها آب میفروخت.

بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند عازم قفقاز شود رفت و دیگر باز نگشت.

ولی صدایش همیشه در گوش فرزندانش طنین انداز بود: « درس بخوانید تا مثل من کارگر آواره نشوید. سعی کنید حقوق بگیرید. هرچقدر کم باشد. باز بهتر است چون خاطرتان جمع است که آخر ماه پولی میگیرید.»

در چنین خانواده ای بود که صمد جان گرفت و در کنار فقر بزرگ شد.

سیکل اول را در دبیرستان تربیت تبریز خواند و سپس ضمن تدریس در  روستاهای آذربایجان، ششم متوسطه را به صورت متفرقه گذراند و  وارد دانشکدۀ ادبیات در رشتۀ زبان انگلیسی تبریز شد. همچنین ترکی استانبولی آموخت، ولی هیچوقت حاضر نشد برای همیشه در شهر بماند.

عشق او به آموزش و تداوم فرهنگ یک ملت، او را بر آن داشت تا با فکری روشن و ایمانی استوار، به روستاهای آذربایجان برود و به کودکان درس بدهد، بیاموزد و بیاموزاند که زندگی این نیست و انسان بیش از این که هست نیز میتواند باشد.

صمد یک استثنا بود؛ روشنفکری که فکر روشنش به عمل درآمد و به کار گرفته شد.

پس مجددا به روستا بازگشت و کار تدریس روستائیان محروم، را از سر گرفت.

همزمان با آن، نقد و مقاله نوشت. برای کودکان قصه نوشت. کتاب ترجمه کرد. فولکلورهای آذربایجان را جمع آوری کرد و زبان آذری را به ردیف کشید و برایش دستور نوشت. کتاب الفبایی هم آماده ساخت که روش تازه ای بود در جهت آموزش زبان فارسی به کودکان روستائی آذربایجان.

قصه هایش را فقط برای کودکان مینوشت آن هم نه کودکان «اتو کشیده» و « عزیز دردانه»، بلکه مخاطب او همواره کودکانی بودند که محرومیت و فقر با گوشت و استخوانشان عجین شده است.

قصه های صمد در محتوا ضمن بهره گیری از تمثیل و استعاره از زبانی ساده و روان برخوردار است. شخصیت های اصلی، همه در طبقۀ محروم جامعه ریشه دارند و تنفر صمد بهرنگی به نظام طبقاتی رژیم وابسته در لا به لای جملات آثارش به وضوح محسوس است.

قصد نویسنده اندرزگوئی به کودکان نیست و سعی ندارد از آنان موجودی مطیع و توسری خور بار آورد، بلکه او یاد میدهد که علیه زورگو و ستمگر باید شورید و از اطاعتش شانه خالی کرد. در عین حال آموزش از خود گذشتگی، فداکاری، نادیده گرفتن منافع شخصی را فراموش نمیکند.

بهرنگی هدفش این بود که کودکانی اندیشمند بار آورد تا جامعه ای اندیشمند بسازند. با شاگردانش رابطه ای دوستانه داشت و به راستی به آنها عشق می ورزید. به هر روستائی که می رفت کتابخانه ای درست می کرد و شاگردانش را به مطالعه عادت میداد. با پای پیاده در روستاها می گشت و برای روستائیان کتاب میبرد. توصیه می کرد حتما کتاب های خوب را بخوانند. بعد درباره کتاب ها با آنها به بحث می نشست و حتی اگر این فرصت را به دست نمی آورد برایشان نامه می نوشت و طی آن با زبانی بسیار ساده، کتابها را بررسی می کرد.

نخستین نوشته اش « تلخون» بود که برداشتی است از افسانه های محلی آذربایجان. این نوشته، ابتدا با امضای «ص. قارانقوش» در « کتاب هفته» به چاپ رسید. بعد از تعطیل این نشریه، مقالاتی از صمد بهرنگی در روزنامه « مهد آزادی» تبریز و چندین نشریۀ دیگر به چاپ رسید.

در طول سال های دهه پنجاه و کمی پیش و پس از آن «صمد بهرنگی»، سرشناس ترین نویسندۀ ادبیات داستانی کودک و نوجوان ایران بود.

بهرنگی در طول حیات کوتاه خود، بیش از 20 قصه برای کودکان و نوجوانان به رشتۀ تحریر درآورد.

علاوه بر آن، چندین مقاله دربارۀ مسائل سیاسی تربیتی و اجتماعی بازنویسی افسانه های آذربایجان و چند ترجمه هم از جمله آثار به جا مانده از اوست.

گاه آثارش را به نام های بهرنگ صاد و چنگیز مرآتی مینوشت. آثار بهرنگی پس از مرگ وی توسط ناشران به چاپ رسید.

کتاب “ماهی سیاه کوچولوی” او که از برترین کتب در ردۀ کودکان است از سوی شورای کتاب کودک به عنوان بهترین کتاب سال شناخته شد و سال بعد آن 1969 (1348) برندۀ جایزۀ نمایشگاه بولون ایتالیا و همچنین برندۀ جایزۀ بی ینال براتیسلاوای چکسلواکی شد. تصاویر همین کتاب که توسط فرشید مثقالی تصویرگری شده بود نیز جوایز متعددی ازجشنواره های معتبر جهانی دریافت کرد . ماهی سیاه کوچولوی بهرنگی را می توان با آثاری همچون شاهزاده کوچولوی دوسنت اگزوپری برابر دانست. داستانی که در عین زیبایی حرف های زیادی برای گفتن دارد.صمد با زبان شیرین کودکانه  هم آدم ها را به عمق داستان میبرد و هم حرف های سیاسی اش را به تناسب شرایط آن روز می زد.

آثار صمد به طور کلی شامل:

قصه های کودکان

* تلخون و چند قصه دیگر – ۱۳۴۲
* بی‌نام – ۱۳۴۴
* اولدوز و کلاغ ها – ۱۳۴۵
* اولدوز و عروسک سخنگو – ۱۳۴۶
* کچل کفتر باز – ۱۳۴۶
* پسرک لبو فروش – ۱۳۴۶
* افسانه محبت – ۱۳۴۶
* ماهی سیاه کوچولو – تهران ، ۱۳۴۷
* پیرزن و جوجه طلایی اش – ۱۳۴۷
* یک هلو هزار هلو – ۱۳۴۸
* ۲۴ ساعت در خواب و بیداری – ۱۳۴۸
* کور اوغلو و کچل حمزه – ۱۳۴۸
* کلاغها ، عروسکها و آدمها

 

کتاب های غیرداستانی

* کند و کاو در مسائل تربیتی ایران – ۱۳۴۴
* الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
* مجموعه مقاله‌ها – ۱۳۴۸

* انشا و نامه نگاری برای کلاسهای ۲و۳ دبستان
* آذربایجان در جنبش مشروطه

 

افسانه ها و فرهنگ مردم
* افسانه‌های آذربایجان(ترجمه فارسی) به همراه بهروز دهقانی – جلد۱- ۱۳۴۴
* افسانه‌های آذربایجان(ترجمه فارسی) به همراه بهروز دهقانی – جلد۲- ۱۳۴۷
* تاپما جالار ، قوشما جالار(مثلها و چیستانها) – بهار ۱۳۴۵
ترجمه‌ها
* ما الاغها! – (عزیز نسین) – ۱۳۴۴
* دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
* خرابکار (قصه‌هایی از چند نویسنده ترک زبان) – تیر ۱۳۴۸
* کلاغ سیاهه – مامین سیبیریاک (و چند قصه دیگر برای کودکان) خرداد ۱۳۴۸

* پسرک روزنامه فروش

بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شام گوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.

دوستان بهتون پیشنهاد میکنم آثار بهرنگی رو حتما با تأمل مطالعه کنید.

 

شما میتونید نمایش ترکی ماهی سیاه کوچولو رو با حجم 9 مگابایت از:

 

این لینک

 

و کتاب ماهی سیاه کوچولو رو با حجم 4 مگابایت از:

 

این یکی لینک

 

دانلود کنید.

 

تا پست دیگه همه تون رو به خدای بزرگ میسپارم.