سلام دوستان
ا
امکان سنجی استفاده از زبان نشانه ها برای الگو دهی ذهنی به نابینایان در فضاهای جدید
فرح فلاح فر[1]،
جواد دیواندری[2]
چکیده
یکی از مسایل اصلی نابینایان با توجه به فقدان قوه بینایی در آنها عدم امکان تصویرسازی کلی از فضا است و این امر خود موجب معضلاتی مثل عدم شناخت کاربری فضا، وسعت آن، فضاهای هم جوار، مسیرهای حرکت و مکث است. با توجه به تنوع کاربریها و طرحها در بناهای مختلف امکان الگو دهی مشابه و آشنا برای کمک به نابینایان وجود نخواهد داشت. بنابراین نقش جزئیات پررنگتر میشوند. این نشانهها باید عملکردی مثل دگمه برجسته عدد پنج در صفحه کلید تلفن را داشته باشند، تا ضمن خوانایی و وضوح بخشی به کل فضا هزینه و درگیری طراحی زیادی را نیاز نداشته باشند.
روش تحقیق شامل دو بخش است: در بخش نخست تعدادی از نشانههای مختلف در بخش های انتخاب مصالح ویژه، پخش اصوات خاص، فضاهای واسط، استفاده از عناصر طبیعی در قالب جدولی معرفی میشوند و در بخش دوم طی مصاحبه با شماری از نابینایان میزان کارایی موارد بخش اول بررسی خواهد شد.
در نهایت پاسخ مصاحبه شوندگان نابینا میزان امکان پذیری چنین طرحی را بیان خواهد کرد.
واژه های کلیدی: نابینایان، الگوهای ذهنی، زبان الگوها، نشانه
مقدمه
نقشه ادراکی[3] یا الگوی ذهنی، نوعی فرآوری ذهنی شامل یک سری دگرگونیهای روانی است که توسط یک شخص به وسیله دریافت کردن، قاعده دار کردن، ذخیره کردن و بازنمایی اطلاعات مربوط به مکانهای مرتبط و ویژگیهای پدیدهها در محیطهای هر روزه وی صورت میگیرد. انسان با شناسایی محیط به وسیله عناصر و اجزا آن و نحوه و الگوی ارتباط آنها به تشخیص محیط میپردازد و سپس خود را در محیط جا به جا میکند. او با به خاطر سپردن اجزا و بازنمایی آنها در ذهن خود به تفسیر محیط میپردازد. این فرایند را به گونهای میتوان نقشه ادراکی نامید. (پورجعفر،1389: 28)
در مورد اشخاص نابینا به علت فقدان قوه بینایی مرحله اول فرایند یعنی دریافت کردن به سختی اتفاق میافتد. بنابراین نیاز به واسطهای است که این امکان را تقویت کند. در این صورت در مراحل بعد ادراک فرد نابینا با یک شخص عادی تا حدود زیادی برابری میکند. شخص نابینا اگر اطلاعات لازم در اختیارش قرار گیرد میتواند درست مانند یک فرد عادی رفتار کند. با این شرایط او به راحتی در محیط موقعیت خود را تشخیص میدهد و حرکت میکند. (نیک رفتار،1391 :128)
یکی از ابزارهای موثر در کسب اطلاعات از محل، نشانهها هستند. چنانچه هت[4] و همکارانش از ویژگیهای نشانهها به توانمند ساختن شخص در کد گذاری روابط فضایی بین اشیا و مسیرها و نیز توسعه آسانتر نقشه ادراکی از یک منطقه اشاره میکنند. (پورجعفر،1389 :35)
بنابراین ایده اصلی در این تحقیق بکارگیری زبان نشانهها است.
1- نشانه[5]
نشانه چیزی است که نزد فردی خاص به چیزی دیگر در بعضی وجوه و قابلیتها دلالت میکند. نشانه خطاب به کسی است یعنی در ذهن آن فرد چیزی معادل یا شاید یک نشانه توسعه یافته به وجود میآورد که ما آن را تفسیر نشانه نخستین مینامیم. (چندلر،1387: 61)
هر چیزی که به عنوان اشاره گر به چیزی غیر از خودش تلقی شود میتواند نشانه باشد. ما این چیزها را به طور کاملاً ناخودآگاه از طریق ارتباط دادن آن با نظام آشنایی از قراردادها به عنوان نشانه تعبیر میکنیم. (چندلر،1387: 41)
نشانه از مادیتی برخوردار است که با یک یا چند حس از حواس ادراک میشود. این مادیت را میتوان دید، شنید، استشمام کرد و میتوان لمس یا مزمزه کرد. (پور جعفر،1389: 18)
اولویت در بحث ما با نشانههایی است که بیش از یک حس را درگیر کنند.
با توجه به گستردگی این موضوع دستهبندی و قاعدهمند کردن نشانهها بسیار اهمیت دارد.
1-1- انواع نشانه
درصورتی که نشانه مشابه موضوع نباشد و بر اساس قرارداد اجتماعی به آن نسبت داده شود آنگاه «نماد» را خواهیم داشت که برای فهم آن نیاز به آگاهی از این قاعده اجتماعی داریم اما اگر ویژگیهایی از موضوعی که به آن اشاره دارد را شامل شود به آن «شمایل» میگویند و فرایند ادراکش با حواس پنجگانه اتفاق میافتد. و در نهایت اگر نشانه جزی از موضوع باشد، مثل نشانههای طبیعی، «نمایه» خوانده میشود. (چندلر،1387 :67-66)
1-2- ابعاد نشانه
در این پژوهش دو محور اصلی وجود دارد. اول جمعیت مخاطب یعنی نابینایان[6] که فقدان توانایی بینایی در این قشر از افراد جامعه محدودیتهای ادراکی برای آنها ایجاد میکند. در این شرایط چهار حس دیگر اهمیت ویژه مییابند. دوم زمینه یا بستر مطالعه که شامل فضاهای انسان ساخت(چه باز و چه بسته) است. با توجه به این گستره نشانهها میتوانند طبیعی یا مصنوع باشند.
2- نابینایان
اصلیترین وظیفه نشانه های بدست آمده کارایی برای نابینایان است. پس بسیار مهم است که بدانیم نیازها و معضلات این گروه در برخورد با انواع بسترهای انسان ساخت جدید چیست؟ طبق مصاحبههای صورت گرفته با نابینایان توسط نگارنده مهمترین مسایل به این شرح اند:
1- از بزرگترین مشکلات نابینایان در برخورد با فضاهای وسیع است. در حقیقت یکی از ابزارهای درک محیط برای این قشر، محدود کردن و بعد تجربه محیط است که در فضاهای بزرگ این امکان از بین میرود و یا دردسر آفرین میشود.
2- محلهای تغییر جهت و ورودیها: در هر مجموعه کلیدیترین نکته، اول یافتن محل ورود و خروج و بعد نقاطی است که تغییر مسیر اتفاق میافتد. به گفته خود نابینایان با مشخص شدن ورودی بسیاری از مشکلات مسیریابی برطرف میشود.
3- یافتن محلهای تغییر سطوح: یعنی دستگاه پله، آسانسور یا رمپ.
4- مشخص بودن محلهای پرخطر مثل سطوح شیشهای بدون حفاظ، ارتفاعات بدون نرده، شکستها و بیرونزدگیهای جدارهها و معضل حرکت در فضاهای باز بدون متمایل شدن به چپ و راست است.
جهت کارایی بیشتر نشانهها برای نابینایان آنها باید درحوزههای ذکر شده در خطوط بالا فعال باشند. علاوه بر موارد ذکر شده نابینایان محدودیتهایی در زمینه درک انواع نشانه نیز دارند که به شرح زیر است:
2-1- حوزههای ادراک نابینایان
نابینایان به عنوان یک قشر ویژه بسترهای خاصی برای درک انواع پدیدهها دارند که به کمک آنها محیط را برای خود تحلیل میکنند. دو نمونه از مهمترین آنها زمانبندی و ایجاد قلمرو محیطی هستند.
– رعایت مدول زمانی مساوی در فضاهای مشابه عنوان نشانهای برای تشخیص موقعیت به کمک ابعاد زمانی فضا است. قرار دادن نشانههای متکی بر مدولهای مساوی در مسیرهای طولانی برای ایجاد تنوع و نشانه پدید آوردن فواصل زمانی مساوی و یا محدودتر در حرکت نابینا و در نتیجه بالا بردن دقت مکانیابی زمانی نابینا در مسیر از عوامل هدایت نابینا بر اساس مدول زمانی به حساب میآید. (فرزین،1391 :166)
گام شماری یکی دیگر از روشهای نابینایان برای پیدا کردن موقعیت است. برای مثال یکی از نابینایان شمار تعداد دقیق گامها از ورودی محل کار خود تا شروع تغییر جهت در مسیر و از آنجا تا فضاهای داخلی را در خاطر داشت و از آن به عنوان ابزاری مطمئن برای بررسی جهت یابی خود عنوان میکرد.
– البته این گام شماری با ابزار عصا توامان عملکرد صحیحی دارد. نابینایان برای قابل فهم کردن محیط با عصای خود محدودهای در اطرافشان تعریف میکنند. این کار از طریق حرکت دادن عصا برای راهیابی در محوطهای به اندازه تقریبی 46 سانتیمتر در جلو و 30 سانتیمتر در هر طرف اتفاق میافتد. عصا با هر قدم که شخص نابینا برمیدارد به جلو و عقب هم حرکت میکند. (سورنسن،1370 :9)
2-2- محدودیتهای نشانههای نابینایان
در مورد انتخاب نشانه برای جامعه مذکور باید به این نکات توجه کرد:
1- نشانهها نباید به تعداد زیاد و پیچیده باشند تا موجب سردرگمی نشوند. با مطالعه در مورد نابینایان به این نتیجه میرسیم که برای این افراد نباید علایم متنوعی در کف یا در میلههای هدایت کننده قرار دارد زیرا تنوع و تعدد این علایم مشکلات عدیده ای را در قوهی تشخیص آنها ایجاد میکند. (نیک رفتار،1391 :129)
2- تا حد امکان از نشانههای گویا برای مخاطبان استفاده شود.
3- در صورت امکان نشانهها با هم مرتبط و یا لااقل درگیر باشند. از دیدگاه سوسر[7] نشانهها اساساً به یکدیگر ارجاع داده میشوند. هیچ نشانهای به خودی خود دریافت نمیگردد، بلکه در ارتباط با دیگر نشانهها فهم میشود. ارزش یک نشانه توسط رابطهی آن بادیگر نشانههای کل نظام معین میشود. (چندلر،1387 :49-47)
3- انواع و ابعاد نشانه نابینایان
از مجموع مباحث دو بخش ابعاد و انواع نشانهها و بررسی نقاط مشترک میان آنها به جمعبندی در مورد نشانههای مناسب که برای نابینایان قابل درک باشند رسیدیم. مطابق جدول ذیل، سه دسته از انواع نشانهها را در نظر گرفتیم. در دسته نمادها مطابق تعریف باید از قراردادهای آن قشر خاص یعنی نابینایان کمک گرفت. مهمترین قرارداد در میان این گروه خطوط بریل و محدودهای در معرض عصای سپید است. در گروه دوم شمایلها را داریم. همانطور که در تعریف آمده بود شمایل نمودی از واقعیت است که حواس را درگیر میکند. بنابراین نشانههایی مثل رایحه، مزه، صوت، بافت و حرارت را شامل میشود. و در نهایت گروه سوم یا نمایه را داریم که عین یا بخشی از یک محیط واقعی است. با توجه به این شرایط، دو ایده به ذهن میرسد: اول ماکتی که عیناً فضای مجموعه را بازسازی کند و دوم استفاده از خود اجزا طبیعی و مصنوعی محیط به عنوان نشانه (برای مثال یک درخت یا دستگاه پله).
جدول 1-انواع نشانه
انواع نشانه | ||
نماد | شمایل | نمایه |
· خطوط بریل
· عصا سپید |
· عوامل محرک حواس مختلف به جز بینایی (لامسه، شنوایی، بویایی، چشایی) | · استفاده از ماکت
· برخی اجزا بنا · عناصر طبیعی |
4- نظر نابینایان
در این بخشی به نوعی مباحث مطرح و جمع بندی شده در بخشهای گذشته با شرایط مطلوب نابینایان سنجیده میشود. روش بررسی مکالمه با اشخاص نابینا و نظرخواهی در مورد هریک از گزینهها است و بیشتر پاسخها با توجه به تجربیات شخصی بیان شدهاند.
در عین حال در برخی موارد به گزارشات مکتوب روانشناسان و یا جامعه شناسان بزرگ مثل ادوارد هال[8] به عنوان یک منبع قابل استناد اشاره میشود.
4-1- نمادها
در کل نمادها به بخشی از زندگی نابینایان بدل شدهاند؛ اما این امر توجیه مناسبی برای استفاده فراوان از آنها نیست. افراد نابینا اگر تعداد حروف و اعداد برجسته کم باشد به راحتی و با لمس کردن آن را میخوانند ولی اگر تعداد حروف و اعداد بیشتر و متنها طولانیتر باشد هنگام خواندن با مشکل زیادتری روبهرو میشوند. چون علامتهای بسودنی فقط در صورتی قابل استفاده اند که قابل درک هم باشند. و محل آنها باید با دقت بسیار انتخاب شود. (نیک رفتار،1391 : 129).
پس در استفاده از نمادهایی مثل خطوط بریل باید دقت کرد. بهتر است این نمادهای قراردادی در خدمت شمایلها و نمایهها باشند. برای مثال از خط بریل در کنار دستگاه پله برای اعلام طبقات استفاده شود. با این روش هم به خاطر سپردن نشانه را تسهیل میکند و هم برای سایر مخاطبان اعم از بینا و کمبینا موثر خواهد بود.
در مورد عصا که به عضو کمکی برای بسیاری نابینایان مادرزاد بدل شده مهمترین نکته حفظ قلمرو تعریف شده با عصا است. تنها نکته این است که عصا لزوماً همواره در کنار نابینایان نیست.
4-2- شمایل ها
یک سری از بهترین نشانهها در این دسته قرار دارند. درگیری حواس مختلف گویاترین روش در درک و به خاطر سپاری نشانهها خصوصاً برای نابینایان است. از میان انواع حواس نیز بیشترین دریافتها از بخشهای لامسه و شنوایی است.
4-2-1- حس لامسه
نابینایان منبع خوبی از اطلاعات در زمینه حساسیت به پرتو حرارتی میباشند . اما با این حال این قبیل افراد از لحاظ تکنیکی و فنی از این حساسیت خودشان بی اطلاع هستند و هیچ گاه در مورد آن صحبت نمیکنند، مگر در لحظهای که به جستجو در زمینه احساسات دمایی خود میپردازند. این موضوع در طی مصاحبههایی که توسط ادوارد هال و همکار روانکاوش وان برادی[9] ترتیب داده شده بود آشکار شد. آنها بر روی استفاده اشخاص نابینا از حواسشان تحقیق میکردند. در جریان مصاحبهها نابینایان به جریان هوا در اطراف پنجرهها اشاره کردند و اهمیت پنجرهها را در حرکت این افراد و در نبود قدرت بینایی متذکر شدند و گفتند که پنجرهها آنها را قادر میسازد تا جایگاه خودشان را درون اطاق یافته و همچنین تماسشان را با محیط بیرون از اتاق حفظ کنند. در نشستهای متوالی با این گروه، نمونههای مکرری تشریح شده که در آنها تنها پرتو حرارتی یا تشعشعی حاصله از اشیا را کشف میکردند، بلکه برای حرکت در فضا به کمک گرفته میشدند. دیوار آجری که در قسمت شمالی یکی از خیابانها قرار داشت، برای یکی از نابینایان به عنوان علامت و نشان به حساب میآمد چرا که حرارت وگرما را بر تمام عرض پیادهرو پخش میکرد. (هال،1384 :80)
قابل ذکر است که در مصاحبه نگارنده نیز به این تاثیرات اشاره شد، برای مثال یکی از مصاحبه شوندگان به درک شروع فضای بسته در فصل تابستان از وزش نسیم خنک از داخل فضای سرپوشیده و تفاوت آن با دمای بیرون و در زمستان بالعکس یعنی گرمای خارج شده از طریق روزن ورودی و اختلاف دما با هوای سرد بیرون اشاره میکرد. اما نتیجه به قوت مطالب بالا نبود. برای مثال به اثر پنجره تنها در صورت باز بودن آن و وزش نسیم اشاره شد و یا تنها از اثر حرارتی اشیایی که حرارتزا هستند، مثل بخاری روشن و یا رایانه ای که به تازگی خاموش شده اشاره شد.
بنابراین اثرات حرارتی به تنهایی در همهی محیطها پاسخگو نیستند. اما در ترکیب با موارد دیگر بسیار کارا هستند. میلهها و نردههای راهنما در نقاط حساس و خطرناک باید دارای علایم حسی باشند تا نابینایان را آگاه نمایند. (حبیبی،1369 :50)
بخش دیگری از ادراکات لامسه مربوط به خصوصیات بافت سطوح است. بافت به طور عمده بوسیله حس لامسه ارزیابی و احساس میگردد. به غیر از چند استثنا خاطرههای حاصله از حس لامسه است که ما را قادر به درک و ارزیابی بافت میکند. تا کنون تنها تعداد بسیار قلیلی از طراحان نسبت به اهمیت بافت توجه بیشتری نشان دادهاند و استفاده از آن در معماری عمدتاً بر حسب تصادف و بدون قاعده است. به عبارت دیگر بافتهای موجود بر روی ساختمان یا داخل آنها به ندرت به صورت آگاهانه و با استفاده از دانش انسان شناسی یا اجتماعی به کار گرفته میشود. (هال،1384 :83)
نسبتهای مختلف مصالح چه از نظر ابعاد و زبری بافت و چه از نظر خواص الاستیک و انعطاف پذیری برای ادراک نابینایان باارزش است و در صورتی که قراردهی آنها مطابق یک نظم و یک هدف باشد، در درک مکانی نابینا از طریق حس لامسه بسیار مفید است. (سامانیانپور،1391 :162)
جدول 2- بررسی مناسب بودن یا نامناسب بودن کفپوشهای مختلف نابینایان
فرش با پرز بلند | فرش با پرز کوتاه | کفپوش با خاصیت فنری | کفپوش سخت | کفپوش صاف | کفپوش لغزنده |
نامقبول | قابلقبول | خوب | خوب | قابلقبول | نامقبول |
(برگرفته از سورنسن،1370 :186)
همان طور که قبلاً ذکر شد یکی از مسایل اصلی نابینایان در درک شروع دستگاه پله است. برای این معضل بهترین راه استفاده از بافت متفاوت در کف سازی پیش از شروع پلهها است. در این زمینه یکی از نابینایان به تجربه مطلوب خود در دانشگاه شیراز به دلیل توجه به تغییر کف سازی در نزدیکی دستگاه پله اشاره کرد. این تاثیر کف حتی در محیطهای فرش شده از طریق یافتن ریشه فرشها اتفاق میافتد. در تغییر جهتها نیز کف سازی متفاوت و یا استفاده از بافت مصالح ویژه در جدارهها بسیار موثر است.
4-2-2- حس شنوایی
برای اشخاص نابینا فضای زنده اکوستیکی بسیار مهم است. برای نمونه یکی از نابینایان به تجربه خود در برخورد با فضاهای ناآشنا چنین اشاره میکند که همواره از پژواک صدای ناشی از برخورد پاشنه کفش و عصایش به باز یا بسته بودن فضا پی میبردو یا پژواک صدا در شروع تغییر سطوح مثل پلهها در فضای باز و یا کف زدن در محیطهای بسته که تغییر انعکاس صدا در آنها موجب درک تغییر جهتهای مسیر و شکست دیوارها میشود. میزان و حجم صدا نیز خود گویای بزرگی یا کوچکی فضا است. مثلاً یکی از نابینایان اظهار میکرد که حجم صدا به راحتی برای او مشخص میکند محل جدید ابعادی در حد یک مغازه کوچک دارد و یا یک پاساژ بزرگ دارد. البته قابل ذکر است که این ادراک در فضاهای بسیار شلوغ و توام با همهمه دچار اختلال میشود.
در خصوص نوع صدا پیچش صدا بعد از کف زدن، گویای خالی بودن فضا و بدون مبلمان بودن آن است اما در فضاهای پر شده از مبلمان صدا چنین شرایطی ندارد. در تحقیقات ادوارد هال به توانایی نابینایان در درک موقعیت اشیا اتاق از طریق توجه بیشتر به فرکانس صوتی بالا اشاره میشود. (هال،1384 :52)
از سوی دیگر سورنسن در کتاب معماری برای معلولان اظهار میکند که علامتهای صوتی که برای نابینایان مورد استفاده قرار میگیرند باید دارای فرکانس پایین باشند چون نابینایان سالخورده به سختی میتوانند صداهایی را که فرکانس بالا دارند بشنوند.(سورنسن، 1370 : 4)
ازاینرو میتوان چنین نتیجه گرفت که توجه به بالا یا پایین بودن فرکانس نخست این که کارکرد صد درصدی ندارد ودیگر آن که تابعی از کاربری محیط است.
4-2-3- حس بویایی
یکی دیگر از حسهای تاثیر گذار حس بویایی است که بیشتر در دو حوزه کاربرد دارد. اول در فضاهای باز و سبزی که گیاهان مختلف و انواع گلها با رایحههای مختلف کاشته می شوند، در چنین فضاهایی به خاطر سپاری جهتها و موقعیتهای مختلف به وسیله رایحهها برای نابینایان امکان پذیر است. مورد دوم گذر از کنار مغازههایی با کاربریهای متفاوت در پیادهروها است. برای نمونه رایحه نان تازه نانوایی به راحتی تفاوت کاربری آن را با مغازه عطر فروشی که در کنار نانوایی مستقر شده مشخص میکند بدون اینکه نیاز به قوه بینایی باشد.
4-1- نمایه ها
در طی صحبت با تعدادی از نابینایان به مواردی اشاره شد که امکان استفاده از برخی ایدهها را به حداقل رساند. برای مثال در ابتدا به نظر میرسید وجود کلیتی مشابه از بنای اصلی و عرصههایش میتواند بسیار مفید باشد. اما درحقیقت وجود صرف یک ماکت در ورودی بنا برای اشخاص نابینا کافی نیست و حتماً نیاز به توضیحات کامل و گویا در مورد آن هست. در مقابل برخی وضوح اجزا ساختمان اعم از طبیعی و مصنوعی میتواند بسیار کارساز باشد چنانچه فردی به وجود دو درخت با قطرهای متفاوت و چند گام فاصله به عنوان نشانهای در یک محوطه باز و ساماندهی نشده، اشاره میکرد. اما از این عناصر مشخصتر بخشهایی مثل دستگاه پله و آسانسور در فضای داخلی هستند. نزدیک بودن و در دسترس بودن آنها یا حداقل آگاهی از شروع آنها توسط نشانههای دیگر مثل کف سازی و علامت در جدارهها است.
5- جمع بندی
به طور کلی از مجموعه مطالعات صورت گرفته، مصاحبههای انجام شده و توضیحات میتوان چنین استنتاج کرد که استفاده از زبان نشانه برای نابینایان وجود دارد و از سه دسته کلی معرفی شده؛ بهترین و بیشترین دریافتها از بخش شمایلها است و در مرحله بعد، نمادها و نمایهها هستند. اما نکته اصلی در کارایی هریک از مجموعهها، ترکیب شدن با نشانههای مختلف دیگر است.
در نقشه کلی در ذهن نابینایان، عموماً به شرح زیر اتفاق میافتد:
– در خصوص فضاهای باز اولویت با شمایلهای حوزه بویایی، لامسه و شنوایی است که همگام با نمادی مثل عصای سپید در حوزه ادراکی گام شماری عمل میکنند. برای مثال فرد نابینا فاصله خود تا صدای آب را از طریق گام شماری با عصا نشانه گذاری میکند و در خاطر میسپارد.
– اما در فضای بسته اولویت اول کف زدن و یا شنیدن انعکاس صوت ناشی از برخورد عصا با کف است ( البته در مواردی تغییرات دمایی نیز کارساز است- در گام بعد یافتن نمایههایی مثل اجزا بنا- فرضاً دستگاه پله یا آسانسور- مهم است تا تصویر سازی فضا بر اساس این دو مرحله صورت بگیرد. برای یافت اجزا بنا نیاز به نمادهایی مثل خط بریل و شمایلهایی مثل کف سازی و کار روی جدارهها است.
- باید به این نکته نیز توجه کرد که همگام شدن نشانهها با زمانبندی فضایی بسیار اهمیت دارد. منظور از این جمله قرار گرفتن نشانهها در محلهای مکث، تغییر جهت و اخطار است
[1] کارشناسی ارشد معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد نطنز*، (farrahfallah@ymail.com)
[2] عضو هیئت علمی دانشگاه دولتی کاشان ، (j.divandari@gmail.com)
[3] Cognitive map
[4] Heth
[5] Nena(-e)=sign
[6] از میان سه دستهی 1- نابینایان مادرزاد 2- نابینایان غیرمادرزاد و 3- کم بینایان در این مقاله تنها گروه اول یعنی نابینایان مادزاد مد نظر است. با این حال به دلیل عدم تصویر ذهنی این گروه از بدو تولد و فقدان هرگونه توانایی بینایی نشانههای مناسب آنها برای هر دو گروه دیگر نیز کارا خواهند بود.
[7] Ferdinand de Saussure
[8] Edward L. Hall
[9] Warren Brodey