خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شصت و دومین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، امکان سنجی استفاده از زبان نشانه ها برای الگو دهی ذهنی به نابینایان در فضاهای جدید

سلام دوستان

 

دانلود

 ا

امکان سنجی استفاده از زبان نشانه ها برای الگو دهی ذهنی به نابینایان در فضاهای جدید

 

فرح فلاح فر[1]،

جواد دیواندری[2]

 

چکیده

یکی از مسایل اصلی نابینایان با توجه به فقدان قوه بینایی در آن­ها عدم امکان تصویرسازی کلی از فضا است و این امر خود موجب معضلاتی مثل عدم شناخت کاربری فضا، وسعت آن، فضاهای هم جوار، مسیرهای حرکت و مکث است. با توجه به تنوع کاربری­ها و طرح­ها در بناهای مختلف امکان الگو دهی مشابه و آشنا برای کمک به نابینایان وجود نخواهد داشت. بنابراین نقش جزئیات پررنگ­تر می­شوند. این نشانه­ها باید عملکردی مثل دگمه برجسته عدد پنج در صفحه کلید تلفن را داشته باشند، تا ضمن خوانایی و وضوح بخشی به کل فضا هزینه و درگیری طراحی زیادی را نیاز نداشته باشند.

روش تحقیق شامل دو بخش است: در بخش نخست تعدادی از نشانه­های مختلف در بخش های انتخاب مصالح ویژه، پخش اصوات خاص، فضاهای واسط، استفاده از عناصر طبیعی در قالب جدولی معرفی می­شوند و در بخش دوم طی مصاحبه با شماری از نابینایان میزان کارایی موارد بخش اول بررسی خواهد شد.

در نهایت پاسخ مصاحبه شوندگان نابینا میزان امکان پذیری چنین طرحی را بیان خواهد کرد.

 

واژه های کلیدی:  نابینایان، الگوهای ذهنی، زبان الگوها، نشانه

 

 

 

 

 

مقدمه

نقشه ادراکی[3] یا الگوی ذهنی، نوعی فرآوری ذهنی شامل یک سری دگرگونی­های روانی است که توسط یک شخص به وسیله دریافت کردن، قاعده دار کردن، ذخیره کردن و بازنمایی اطلاعات مربوط به مکان­های مرتبط و ویژگی­های پدیده­ها در محیط­های هر روزه وی صورت می­گیرد. انسان با شناسایی محیط به وسیله عناصر و اجزا آن و نحوه و الگوی ارتباط آن­ها به تشخیص محیط می­پردازد و سپس خود را در محیط جا به جا می­کند. او با به خاطر سپردن اجزا و بازنمایی آ­ن­ها در ذهن خود به تفسیر محیط می­پردازد. این فرایند را به گونه­ای می­توان نقشه ادراکی نامید. (پورجعفر،1389: 28)

 

 

 

 

در مورد اشخاص نابینا به علت فقدان قوه بینایی مرحله اول فرایند یعنی دریافت کردن به سختی اتفاق می­افتد. بنابراین نیاز به واسطه­ای است که این امکان را تقویت کند. در این صورت در مراحل بعد ادراک فرد نابینا با یک شخص عادی تا حدود زیادی برابری می­کند. شخص نابینا اگر اطلاعات لازم در اختیارش قرار گیرد می­تواند درست مانند یک فرد عادی رفتار کند. با این شرایط او به راحتی در محیط موقعیت خود را تشخیص می­دهد و حرکت می­کند.  (نیک رفتار،1391 :128)

یکی از ابزارهای موثر در کسب اطلاعات از محل، نشانه­ها هستند. چنانچه هت[4] و همکارانش از ویژگی­های نشانه­ها به توانمند ساختن شخص در کد گذاری روابط فضایی بین اشیا و مسیرها و نیز توسعه آسان­تر نقشه ادراکی از یک منطقه اشاره می­کنند. (پورجعفر،1389 :35)

بنابراین ایده اصلی در این تحقیق بکارگیری زبان نشانه­ها است.

 

1- نشانه[5]

نشانه چیزی است که نزد فردی خاص به چیزی دیگر در بعضی وجوه و قابلیت­ها دلالت می­کند. نشانه خطاب به کسی است یعنی در ذهن آن فرد چیزی معادل یا شاید یک نشانه توسعه­ یافته به وجود می­آورد که ما آن را تفسیر نشانه نخستین می­نامیم. (چندلر،1387: 61)

هر چیزی که به عنوان اشاره گر به چیزی غیر از خودش تلقی شود می­تواند نشانه باشد. ما این چیزها را به طور کاملاً ناخودآگاه از طریق ارتباط دادن آن با نظام آشنایی از قراردادها به عنوان نشانه تعبیر می­کنیم. (چندلر،1387: 41)

نشانه از مادیتی برخوردار است که با یک یا چند حس از حواس ادراک می­شود. این مادیت را می­توان دید، شنید، استشمام کرد و می­توان لمس یا مزمزه کرد. (پور جعفر،1389: 18)

اولویت در بحث ما با نشانه­هایی است که بیش از یک حس را درگیر کنند.

با توجه به گستردگی این موضوع دسته­بندی و قاعده­مند کردن نشانه­ها بسیار اهمیت دارد.

1-1- انواع نشانه

درصورتی که نشانه مشابه موضوع نباشد و بر اساس قرارداد اجتماعی به آن نسبت داده شود  آنگاه «نماد» را خواهیم داشت که برای فهم آن نیاز به آگاهی از این قاعده اجتماعی داریم اما اگر ویژگی­هایی از موضوعی که به آن اشاره دارد را شامل شود به آن «شمایل» می­گویند و فرایند ادراکش با حواس پنجگانه اتفاق می­افتد. و در نهایت اگر نشانه جزی از موضوع باشد، مثل نشانه­های طبیعی، «نمایه» خوانده می­شود. (چندلر،1387 :67-66)

1-2- ابعاد نشانه

در این پژوهش دو محور اصلی وجود دارد. اول جمعیت مخاطب یعنی نابینایان[6] که فقدان توانایی بینایی در این قشر از افراد جامعه محدودیت­های ادراکی برای آن­ها ایجاد می­کند. در این شرایط چهار حس دیگر اهمیت ویژه می­یابند. دوم زمینه یا بستر مطالعه که شامل فضاهای انسان ساخت(چه باز و چه بسته) است. با توجه به این گستره نشانه­ها می­توانند طبیعی یا مصنوع باشند.

 

 

 

 

 

 

 

2- نابینایان

اصلی­ترین وظیفه نشانه های بدست آمده کارایی برای نابینایان است. پس بسیار مهم است که بدانیم نیازها و معضلات این گروه در برخورد با انواع بسترهای انسان ساخت جدید چیست؟ طبق مصاحبه­های صورت گرفته با نابینایان توسط نگارنده مهمترین مسایل به این شرح اند:

1-  از بزرگترین مشکلات نابینایان در برخورد با فضاهای وسیع است. در حقیقت یکی از ابزارهای درک محیط برای این قشر، محدود کردن و بعد تجربه محیط است که در فضاهای بزرگ این امکان از بین می­رود و یا دردسر آفرین می­شود.

2- محل­های تغییر جهت و ورودی­ها: در هر مجموعه کلیدی­ترین نکته، اول یافتن محل ورود و خروج و بعد نقاطی است که تغییر مسیر اتفاق می­افتد. به گفته خود نابینایان با مشخص شدن ورودی بسیاری از مشکلات مسیریابی برطرف می­شود.

3- یافتن محل­های تغییر سطوح: یعنی دستگاه پله، آسانسور یا رمپ.

4- مشخص بودن محل­های پرخطر مثل سطوح شیشه­ای بدون حفاظ، ارتفاعات بدون نرده، شکست­ها و بیرون­زدگی­های جداره­ها و معضل حرکت در فضاهای باز بدون متمایل شدن به چپ و راست است.

جهت کارایی بیشتر نشانه­ها برای نابینایان آن­ها باید درحوزه­های ذکر شده در خطوط بالا فعال باشند. علاوه بر موارد ذکر شده نابینایان محدودیت­هایی در زمینه درک انواع نشانه نیز دارند که به شرح زیر است:

2-1- حوزه­های ادراک نابینایان

نابینایان به عنوان یک قشر ویژه بسترهای خاصی برای درک انواع پدیده­ها دارند که به کمک آن­ها محیط را برای خود تحلیل می­کنند. دو نمونه از مهمترین آن­ها زمان­بندی و ایجاد قلمرو محیطی هستند.

– رعایت مدول زمانی مساوی در فضاهای مشابه عنوان نشانه­ای برای تشخیص موقعیت به کمک ابعاد زمانی فضا است. قرار دادن نشانه­های متکی بر مدول­های مساوی در مسیرهای طولانی برای ایجاد تنوع و نشانه پدید آوردن فواصل زمانی مساوی و یا محدودتر در حرکت نابینا و در نتیجه بالا بردن دقت مکان­یابی زمانی نابینا در مسیر از عوامل هدایت نابینا بر اساس مدول زمانی به حساب می­آید. (فرزین،1391 :166)

گام شماری یکی دیگر از روش­های نابینایان برای پیدا کردن موقعیت است. برای مثال یکی از نابینایان شمار تعداد دقیق گام­ها از ورودی محل کار خود تا شروع تغییر جهت در مسیر و از آنجا تا فضاهای داخلی را در خاطر داشت و از آن به عنوان ابزاری مطمئن برای بررسی جهت یابی خود عنوان می­کرد.

– البته این گام شماری با ابزار عصا توامان عملکرد صحیحی دارد. نابینایان برای قابل فهم کردن محیط با عصای خود محدوده­ای در اطرافشان تعریف می­کنند. این کار از طریق حرکت دادن عصا برای راهیابی در محوطه­ای به اندازه تقریبی 46 سانتی­متر در جلو و 30 سانتی­متر در هر طرف اتفاق می­افتد. عصا با هر قدم که شخص نابینا برمی­دارد به جلو و عقب هم حرکت می­کند. (سورنسن،1370 :9)

 

 

 

 

 

 

 

2-2- محدودیت­های نشانه­های نابینایان

در مورد انتخاب نشانه برای جامعه مذکور باید به این نکات توجه کرد:

1- نشانه­ها نباید به تعداد زیاد و پیچیده باشند تا موجب سردرگمی نشوند. با مطالعه در مورد نابینایان به این نتیجه می­رسیم که برای این افراد نباید علایم متنوعی در کف یا در میله­های هدایت کننده قرار دارد زیرا تنوع و تعدد این علایم مشکلات عدیده ای را در قوه­ی تشخیص آن­ها ایجاد می­کند. (نیک رفتار،1391 :129)

2- تا حد امکان از نشانه­های گویا برای مخاطبان استفاده شود.

3- در صورت امکان نشانه­ها با هم مرتبط و یا لااقل درگیر باشند. از دیدگاه سوسر[7] نشانه­ها اساساً به یکدیگر ارجاع داده می­شوند. هیچ نشانه­ای به خودی خود دریافت نمی­گردد، بلکه در ارتباط با دیگر نشانه­ها فهم می­شود. ارزش یک نشانه توسط رابطه­ی آن بادیگر نشانه­های کل نظام معین می­شود. (چندلر،1387 :49-47)

3- انواع و ابعاد نشانه نابینایان

از مجموع مباحث دو بخش ابعاد و انواع نشانه­ها و بررسی نقاط مشترک میان آن­ها به جمع­بندی در مورد نشانه­های مناسب که برای نابینایان قابل درک باشند رسیدیم. مطابق جدول ذیل، سه دسته از انواع نشانه­ها را در نظر گرفتیم. در دسته نماد­ها مطابق تعریف باید از قراردادهای آن قشر خاص یعنی نابینایان کمک گرفت. مهمترین قرارداد در میان این گروه خطوط بریل و محدودهای در معرض عصای سپید است. در گروه دوم شمایل­ها را داریم. همان­طور که در تعریف آمده بود شمایل نمودی از واقعیت است که حواس را درگیر می­کند. بنابراین نشانه­هایی مثل رایحه، مزه، صوت، بافت و حرارت را شامل می­شود. و در نهایت گروه سوم یا نمایه را داریم که عین یا بخشی از یک محیط واقعی است. با توجه به این شرایط، دو ایده به ذهن می­رسد: اول ماکتی که عیناً فضای مجموعه را بازسازی کند و دوم استفاده از خود اجزا طبیعی و مصنوعی محیط به عنوان نشانه (برای مثال یک درخت یا دستگاه پله).

جدول 1-انواع نشانه

انواع نشانه
نماد شمایل نمایه
·        خطوط بریل

·        عصا سپید

·        عوامل محرک حواس مختلف به جز بینایی (لامسه، شنوایی، بویایی، چشایی) ·        استفاده از ماکت

·        برخی اجزا بنا

·        عناصر طبیعی

 

 

4- نظر نابینایان

در این بخشی به نوعی مباحث مطرح و جمع بندی شده در بخش­های گذشته با شرایط مطلوب نابینایان سنجیده می­شود. روش بررسی مکالمه با اشخاص نابینا و نظرخواهی در مورد هریک از گزینه­ها است و بیشتر پاسخ­ها با توجه به تجربیات شخصی بیان شده­اند.

در عین حال در برخی موارد به گزارشات مکتوب روان­شناسان و یا جامعه شناسان بزرگ مثل ادوارد هال[8] به عنوان یک منبع قابل استناد اشاره می­شود.

4-1- نمادها

در کل نماد­ها به بخشی از زندگی نابینایان بدل شده­اند؛ اما این امر توجیه مناسبی برای استفاده فراوان از آن­ها نیست. افراد نابینا اگر تعداد حروف و اعداد برجسته کم باشد به راحتی و با لمس کردن آن را می­خوانند ولی اگر تعداد حروف و اعداد بیشتر و متن­ها طولانی­تر باشد هنگام خواندن با مشکل زیادتری روبه­رو می­شوند. چون علامت­های بسودنی فقط در صورتی قابل استفاده اند که قابل درک هم باشند. و محل آن­ها باید با دقت بسیار انتخاب شود. (نیک رفتار،1391 : 129).

پس در استفاده از نمادهایی مثل خطوط بریل باید دقت کرد. بهتر است این نمادهای قراردادی در خدمت شمایل­ها و نمایه­ها باشند. برای مثال از خط بریل در کنار دستگاه پله برای اعلام طبقات استفاده شود. با این روش هم به خاطر سپردن نشانه­ را تسهیل می­کند و هم برای سایر مخاطبان اعم از بینا و کم­بینا موثر خواهد بود.

در مورد عصا که به عضو کمکی برای بسیاری نابینایان مادرزاد بدل شده مهمترین نکته حفظ قلمرو تعریف شده با عصا است. تنها نکته این است که عصا لزوماً همواره در کنار نابینایان نیست.

4-2- شمایل ها

یک سری از بهترین نشانه­ها در این دسته قرار دارند. درگیری حواس مختلف گویاترین روش در درک و به خاطر سپاری نشانه­ها خصوصاً برای نابینایان است. از میان انواع حواس نیز بیشترین دریافت­ها از بخش­های لامسه و شنوایی است.

4-2-1- حس لامسه

نابینایان منبع خوبی از اطلاعات در زمینه حساسیت به پرتو حرارتی می­باشند . اما با این حال این قبیل افراد از لحاظ تکنیکی و فنی از این حساسیت خودشان بی اطلاع هستند و هیچ گاه در مورد آن صحبت نمی­کنند، مگر در لحظه­­ای که به جستجو در زمینه احساسات دمایی خود می­پردازند. این موضوع در طی مصاحبه­هایی که توسط ادوارد هال و همکار روانکاوش وان برادی[9] ترتیب داده شده بود آشکار شد. آن­ها بر روی استفاده اشخاص نابینا از حواسشان تحقیق می­کردند. در جریان مصاحبه­ها نابینایان به جریان هوا در اطراف پنجره­ها اشاره کردند و اهمیت پنجره­ها را در حرکت این افراد و در نبود قدرت بینایی متذکر شدند و گفتند که پنجره­ها آن­ها را قادر می­سازد تا جایگاه خودشان را درون اطاق یافته و همچنین تماسشان را با محیط بیرون از اتاق حفظ کنند. در نشست­های متوالی با این گروه، نمونه­های مکرری تشریح شده که در آن­ها تنها پرتو حرارتی یا تشعشعی حاصله از اشیا را کشف می­کردند، بلکه برای حرکت در فضا به کمک گرفته می­شدند. دیوار آجری که در قسمت شمالی یکی از خیابان­ها قرار داشت، برای یکی از نابینایان به عنوان علامت و نشان به حساب می­آمد چرا که حرارت وگرما را بر تمام عرض پیاده­رو پخش می­کرد. (هال،1384 :80)

قابل ذکر است که در مصاحبه نگارنده نیز به این تاثیرات اشاره شد، برای مثال یکی از مصاحبه شوندگان به درک شروع فضای بسته در فصل تابستان از وزش نسیم خنک از داخل فضای سرپوشیده و تفاوت آن با دمای بیرون و در زمستان بالعکس یعنی گرمای خارج شده از طریق روزن ورودی و اختلاف دما با هوای سرد بیرون اشاره می­کرد. اما نتیجه به قوت مطالب بالا نبود. برای مثال به اثر پنجره تنها در صورت باز بودن آن و وزش نسیم اشاره شد و یا تنها از اثر حرارتی اشیایی که حرارت­زا هستند، مثل بخاری روشن و یا رایانه ای که به تازگی خاموش شده اشاره شد.

 بنابراین اثرات حرارتی به تنهایی در همه­ی محیط­ها پاسخگو نیستند. اما در ترکیب با موارد دیگر بسیار کارا هستند. میله­ها و نرده­های راهنما در نقاط حساس و خطرناک باید دارای علایم حسی  باشند تا نابینایان را آگاه نمایند. (حبیبی،1369 :50)

بخش دیگری از ادراکات لامسه مربوط به خصوصیات بافت سطوح است. بافت به طور عمده بوسیله حس لامسه ارزیابی و احساس می­گردد. به غیر از چند استثنا خاطره­های حاصله از حس لامسه است که ما را قادر به درک و ارزیابی بافت می­کند. تا کنون تنها تعداد بسیار قلیلی از طراحان نسبت به اهمیت بافت توجه بیشتری نشان داده­اند و استفاده از آن در معماری عمدتاً بر حسب تصادف و بدون قاعده است. به عبارت دیگر بافت­های موجود بر روی ساختمان یا داخل آن­ها به ندرت به صورت آگاهانه و با استفاده از دانش انسان شناسی یا اجتماعی به کار گرفته می­شود. (هال،1384 :83)

نسبت­های مختلف مصالح چه از نظر ابعاد و زبری بافت و چه از نظر خواص الاستیک و انعطاف پذیری برای ادراک نابینایان باارزش است و در صورتی که قراردهی آن­ها مطابق یک نظم و یک هدف باشد، در درک مکانی نابینا از طریق حس لامسه بسیار مفید است. (سامانیان­پور،1391 :162)

 

جدول 2- بررسی مناسب بودن یا نامناسب بودن کفپوش­های مختلف نابینایان

فرش با پرز بلند فرش با پرز کوتاه کفپوش با خاصیت فنری کفپوش سخت کفپوش صاف کفپوش لغزنده
نامقبول قابل­قبول خوب خوب قابل­قبول نامقبول

(برگرفته از سورنسن،1370 :186)

 

همان طور که قبلاً ذکر شد یکی از مسایل اصلی نابینایان در درک شروع دستگاه پله است. برای این معضل بهترین راه استفاده از بافت متفاوت در کف سازی پیش از شروع پله­ها است. در این زمینه یکی از نابینایان به تجربه مطلوب خود در دانشگاه شیراز به دلیل توجه به تغییر کف سازی در نزدیکی دستگاه پله اشاره کرد. این تاثیر کف حتی در محیط­های فرش شده از طریق یافتن ریشه فرش­ها اتفاق می­افتد. در تغییر جهت­ها نیز کف سازی متفاوت و یا استفاده از بافت مصالح ویژه در جداره­ها بسیار موثر است.

 

 

 

 

 

 

4-2-2- حس شنوایی

برای اشخاص نابینا فضای زنده اکوستیکی بسیار مهم است. برای نمونه یکی از نابینایان به تجربه خود در برخورد با فضاهای ناآشنا چنین اشاره می­کند که همواره از پژواک صدای ناشی از برخورد پاشنه کفش و عصایش به باز یا بسته بودن فضا پی می­بردو یا پژواک صدا در شروع تغییر سطوح مثل پله­ها در فضای باز و یا کف زدن در محیط­های بسته که تغییر انعکاس صدا در آن­ها موجب درک تغییر جهت­های مسیر و شکست دیوارها می­شود. میزان و حجم صدا نیز خود گویای بزرگی یا کوچکی فضا است. مثلاً یکی از نابینایان اظهار می­کرد که حجم صدا به راحتی برای او مشخص می­کند محل جدید ابعادی در حد یک مغازه کوچک دارد و یا یک پاساژ بزرگ دارد. البته قابل ذکر است که این ادراک در فضاهای بسیار شلوغ و توام با همهمه دچار اختلال می­شود.

در خصوص نوع صدا پیچش صدا بعد از کف زدن، گویای خالی بودن فضا و بدون مبلمان بودن آن است اما در فضاهای پر شده از مبلمان صدا چنین شرایطی ندارد. در تحقیقات ادوارد هال به توانایی نابینایان در درک موقعیت اشیا اتاق از طریق توجه بیشتر به فرکانس صوتی بالا اشاره می­شود. (هال،1384 :52)

از سوی دیگر سورنسن در کتاب معماری برای معلولان اظهار می­کند که علامت­های صوتی که برای نابینایان مورد استفاده قرار می­گیرند باید دارای فرکانس پایین باشند چون نابینایان سالخورده به سختی می­توانند صداهایی را که فرکانس بالا دارند بشنوند.(سورنسن، 1370 : 4)

از­این­رو می­توان چنین نتیجه گرفت که توجه به بالا یا پایین بودن فرکانس نخست این که کارکرد صد درصدی ندارد ودیگر آن که  تابعی از کاربری محیط است.

4-2-3- حس بویایی

یکی دیگر از حس­های تاثیر گذار حس بویایی است که بیشتر در دو حوزه کاربرد دارد. اول در فضاهای باز و سبزی که گیاهان مختلف و انواع گل­ها با رایحه­های مختلف کاشته می ­شوند، در چنین فضاهایی به خاطر سپاری جهت­ها و موقعیت­های مختلف به ­وسیله رایحه­ها برای نابینایان امکان پذیر است. مورد دوم گذر از کنار مغازه­هایی با کاربری­های متفاوت در پیاده­روها است. برای نمونه رایحه نان تازه نانوایی به راحتی تفاوت کاربری آن را با مغازه عطر فروشی که در کنار نانوایی مستقر شده مشخص می­کند بدون اینکه نیاز به قوه بینایی باشد.

4-1- نمایه ها

در طی صحبت با تعدادی از نابینایان به مواردی اشاره شد که امکان استفاده از برخی ایده­ها را به حداقل رساند. برای مثال در ابتدا به نظر می­رسید وجود کلیتی مشابه از بنای اصلی و عرصه­هایش می­تواند بسیار مفید باشد. اما درحقیقت وجود صرف یک ماکت در ورودی بنا برای اشخاص نابینا کافی نیست و حتماً نیاز به توضیحات کامل و گویا در مورد آن هست. در مقابل برخی وضوح اجزا ساختمان اعم از طبیعی و مصنوعی می­تواند بسیار کارساز باشد چنانچه فردی به وجود دو درخت با قطرهای متفاوت و چند گام فاصله به عنوان نشانه­ای در یک محوطه باز و ساماندهی نشده، اشاره می­کرد. اما از این عناصر مشخص­تر بخش­هایی مثل دستگاه پله و آسانسور در فضای داخلی هستند. نزدیک بودن و در دسترس بودن آن­ها یا حداقل آگاهی از شروع آن­ها توسط نشانه­های دیگر مثل کف سازی و علامت در جداره­ها است.

 

5- جمع بندی

به طور کلی از مجموعه مطالعات صورت گرفته، مصاحبه­های انجام شده و توضیحات می­توان چنین استنتاج کرد  که استفاده از زبان نشانه برای نابینایان وجود دارد و از سه دسته کلی معرفی شده؛ بهترین و بیشترین دریافت­ها از بخش شمایل­ها است و در مرحله بعد، نمادها و نمایه­ها هستند. اما نکته اصلی در کارایی هریک از مجموعه­ها، ترکیب شدن با نشانه­های مختلف دیگر است.

 

 

 

 

 

 

در نقشه کلی در ذهن نابینایان، عموماً به شرح زیر اتفاق می­افتد:

– در خصوص فضاهای باز اولویت با شمایل­های حوزه بویایی، لامسه و شنوایی است که همگام با نمادی مثل عصای سپید در حوزه ادراکی گام شماری عمل می­کنند. برای مثال فرد نابینا فاصله خود تا صدای آب را از طریق گام شماری با عصا نشانه گذاری می­کند و در خاطر می­سپارد.

– اما در فضای بسته اولویت اول کف زدن و یا شنیدن انعکاس صوت ناشی از برخورد عصا با کف است ( البته در مواردی تغییرات دمایی نیز کارساز است- در گام بعد یافتن نمایه­هایی مثل اجزا بنا- فرضاً دستگاه پله یا آسانسور- مهم است تا تصویر سازی فضا بر اساس این دو مرحله صورت بگیرد. برای یافت اجزا بنا نیاز به نمادهایی مثل خط بریل و شمایل­هایی مثل کف سازی و کار روی جداره­ها است.

  • باید به این نکته نیز توجه کرد که همگام شدن نشانه­ها با زمان­بندی فضایی بسیار اهمیت دارد. منظور از این جمله قرار گرفتن نشانه­ها در محل­های مکث، تغییر جهت و اخطار است

[1] کارشناسی ارشد معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد نطنز*، (farrahfallah@ymail.com)

 

[2] عضو هیئت علمی دانشگاه دولتی کاشان ، (j.divandari@gmail.com)

 

[3] Cognitive map

[4] Heth

[5] Nena(-e)=sign

 

[6] از میان سه دسته­ی 1- نابینایان مادرزاد 2- نابینایان غیرمادرزاد و 3- کم بینایان در این مقاله تنها گروه اول یعنی نابینایان مادزاد مد نظر است. با این حال به دلیل عدم تصویر ذهنی این گروه از بدو تولد و فقدان هرگونه توانایی بینایی نشانه­های مناسب آ­ن­ها برای هر دو گروه دیگر نیز کارا خواهند بود.

[7] Ferdinand de Saussure

 

[8] Edward L. Hall

[9] Warren Brodey