خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بیا تو، میخوام با یه خانم مهندس نابینا آشنات کنم که تو شرکت اپل کار میکنه

درود بر همه همسایه های خوب محله
به اونایی که خیلی توی کوچه پس کوچه های محله دیده میشن، خیلی فعال و پرکارن،
به همه اونایی که مثل من، هستن ولی زیر پوستی، حضور دارن ولی چراغ خاموش، یواشکی از مطالب مفید دوستان استفاده میکنن ولی مطلبی نمیزارن درست شبیه عزیزانی که یواشکی از وایرلس همسایه هاشون بهره می برن ولی واسه درخت انگورشون دزدگیر میزارن که مبادا کسی یه خوشه از انگورشون بخوره.
البته سوء تفاهم نشه، این قضیه وایرلس و انگور به محله ما ربطی نداشتا.
خب بگذریم.
خب باید برم سر اصل مطلب؟
به همین راحتی؟
آخه آشنایی با یه خانمه ها؟
دیدید توی جلسه خواستگاری، اولش چقد حاشیه میرن؟
الان منم باید طبق رسوم یه کم حاشیه برم دیگه!
بله، راستش بنده یه سایت خبری دارم که توش یه سری خبرهای روز کشور رو منتشر می کنم. همین جا از دوستایی که به بحث خبر و خبر خوندن علاقه مندن دعوت می کنم حتما به این سایت سر بزنن و اگه از نظر فکری هم با سایت هم سو بودن، حتما در قضیه خبرنویسی و انتشار اخبار با سایت همکار بشن.
آدرس سایتمون http://tarinkhabar.ir هست و آدرس ایمیل هم برای دوستانی که تمایل داشتن همکاری کنن effatmoheb@gmail.com
خب دیگه، بعد از این صحبتا، بریم سر اصل مطلب.
صحبت از بانو کاستور، مهندس نابینای شرکت اپل هست.
هیچ وقت اسیر محدودیت‌های خود نشده است. او نارس به دنیا آمد، زمانی که ۱۵ هفته پیش از موعد متولد شد، پزشکان شانس اندکی برای بقای او پیش‌بینی می‌کردند.
او در این زمان آنقدر ضعیف و کم‌وزن بود که در کف دست پدر بزرگش می‌توانست جا بشود و می‌شد یک حلقه ازدواج را از بازویش رد کرد.

با این حال او این شرایط دشوار را تاب آورد، اما عوارض ناشی از زایمان زودرس، باعث شد که نابینا شود.

در زمان کودکی والدین خانم کاستور، او را تشویق می‌کردند که بر محدودیت‌هایش غلبه کند و فراتر از توقعاتی که از او انتظار می‌رود، پیش برود. تحت همین شرایط بود که او علاقه پیدا کرد به سوی فناوری برود و از کامپیوتر دسکتاپ خانه و کامپیوتر مدرسه استفاده کند. آدم‌بزرگ‌های پیرامونش زمانی که او بچه‌مدرسه‌ای بود،
همیشه گجتی در دست‌هایش می‌گذاشتند و به او کمک می‌کردند از آنها استفاده کند.

تا اینکه او این باور را پیدا کرد که خودش می‌تواند برنامه‌نویس بشود. در همین مسیر هم پیش رفت و حالا او در شرکت اپل، روی فناوری‌هایی کار می‌کند که به افراد نابینا کمک می‌کند، مانند فناوری خوانش خودکار متن‌ها.

اپل علاقه مند است فناوری‌ها و گجت‌هایش، از سوی افراد دارای آسیب های جسمی هم مورد استفاده قرار گیرد و خانم کاستور، در این مسیر بسیار کوشیده است و به شرکت اپل در این راستا کمک کرده است.

نخستین بار، سال ۲۰۱۵ او زمانی که در دانشگاه ایالتی میشیگان، دانشجو بود، به شرکت اپل معرفی شد. در مصاحبه کاری برای پذیرش، او تشریح کرد که آی‌پدی که به مناسبت سالروز تولدش در ۱۷ سالگی دریافت کرد، چقدر شگفت‌زده‌ اش کرده است. همین آی‌پد بود که میزان اشتیاق‌اش به دنیای فناوری را صد چندان کرد. پیش از این بسیاری از
فناوری‌ها و وسایل جانبی که به کمک نابینایان می‌آید، می‌بایست خریداری می‌شدند، اما اپل امکان دسترسی رایگان به این فناوری‌ها را فراهم کرده است.
خوشبختانه خانم کاستور در مصاحبه قبول شد و به عنوان کارآموز در قسمت VoiceOver اپل شروع به کار کرد. در دوره کارآموزی، او مهارت‌ های خود را به خوبی نمایاند،
تا آنجا که به صورت تمام‌وقت در بخش طراحی دسترسی و کیفیت، استخدام شد.

خانم کاستور عقیده دارد که فناوری مکملی بر خط بریل است. این خط بریل بود که به او کمک کرد شناختی از برنامه‌نویسی پیدا کند.

او برای کارهایش از ابزارهایی مثل نمایشگر بریل استفاده می‌کند که می‌تواند به وسایل مختلف متصل شود. اما خیلی وقت‌ها به خاطر استفاده زیاد از فناوری VoiceOver
استفاده از نمایشگر بریل را فراموش می‌کند.

او در حال حاضر روی برنامه Swift Playgrounds کار می‌کند که به زودی از سوی اپل رونمایی خواهد شد، این برنامه شناختی از برنامه‌نویسی برای کودکان ایجاد می‌کند و یک برنامه توانمندسازی است.

خانم کاستور الگویی برای نسل‌های بعدی برنامه‌نویسان نابینا است، او می گوید:«نابینایی نباید شما را تعریف کند، نابینایی بخشی از شماست، مثل یک خصیصه شخصیتی شما می‌ماند، اما نباید امکان تعریف کردن شما را بیابد و نباید مشخص کند که شما در زندگی می‌خواهید چه کنید.»
منبع: ترین خبر

۳۹ دیدگاه دربارهٔ «بیا تو، میخوام با یه خانم مهندس نابینا آشنات کنم که تو شرکت اپل کار میکنه»

درود بر شما
اولا که اگه میخواید برید خواستگاریش، باید باکلاس باشید دیگه، این مدال بازی و این حرفا رو بذارید کنار
بعدشم کی آخه مدال میندازه گردنش میره خواستگاری. باید گل و شیرینی بگیرید
مطلب بعدی: اگه عاشقش شدید دیگه سؤال کردنتون چیه؟ چند سالشه و ماهی چند دلار میاره خونه و باباش چی کاره است و این سؤالا مال عاشقا نیست. عاشق هیچ سؤالی نداره.
ولی خب اگه از من می پرسید میگم بی خیال شید. احتمالا به درد شما نمی خوره، طرف حتما خیلی افاده ای شده، دیگه به کمتر از یکی که توی گوگل کار کنه راضی نمیشه.
باز فکراتونو بکنین

شکلک محب که ساکته تا افکار رهگذر بهم نخوره
………………..
آخش فکرش تموم شد
سلام بانوی نقاش
تو چطوری
من هستم، فقط پست نمیذارم، بخصوص پستای تو رو همیشه دنبال می کنم
گوشتو بیار جلو
ابلاغ گرفتم واسه گشت نامحسوس محله
فعالم ولی نامحسوس

با تشکر از شما فقط امیدوارم روزی این اپل از زبان فارسی هم پشتیبانی کنه و ما هم بتونیم از امکانات و دستگاهای این شرکت استفاده کنیم چون واقعا دسترس پذیری محصولات اپل یه سروگردن از همه شرکتها بالاتر است در مورد کیفیت هم که مشخص است از باقی کمپانیها جلوتر است

درود
کی میگه نیستم نیستم
خوبم هستم فقط ساکت نشستم
اصلا من طرح دارم
میخوام بعد از ۳۰ سال یه رکورد مخصوص خودم داشته باشم توی گینس محله ثبت بشم
کسی که سالی فقط یه پست می زد
از الان واسه جایزه اون موقع برنامه ریزی کردم
در مورد خانم کاستور هم، البته ما توی کشور خودمونم دوستان نابینای مهندس داریم ولی این که تونسته بود به اپل راه پیدا کنه برام جالب بود و شاید همین بتونه به کوچولو تر های محله کمک کنه که آرزو های بزرگ رو توی ذهنشون بپرورونن و از این دست آرزو ها فرار نکنن فقط به این دلیل که با توجه به شرایط خاص کشور خودمون نشدنی به نظر میرسه.
براتون آرزوی سلامتی دارم

درود آقای ترکی
بله در نظر دارم
ولی شما هم در نظر داشته باشید آرزو ها در گوشه ذهن ها بیکار نمیشینن،
اونا با قدرتی بی مانند، در کار تغییر و باز کردن راه ها و برداشتن موانع هستن
منم دلم می خواست این پست یه جرقه باشه واسه شکل گیری یه هدف توی یه ذهن
آقای ترکی نا امید نباشیم و باور کنیم که یه روز قدرت و معجزه آرزو ها رو خواهیم دید
پیروز باشید

آفرین به این نبین خارجی . اما رعععد بزرگ هزاران آفرین به اون نبینک ایرونی خودش میگه که با اینکه از بدو تولد نبین بوده اما بافتنی و قلاب بافی بلده . دوخت و دوز هم میتونه . از مادرش تا دم مرگ پرستاری کرد و الان هم با اینکه مستقل شده و به تنهایی زندگی میکنه اما بسیار عالی از پس کاراش بر میاد .
خیلی حرفا و متلک ها از آشنایان میشنوه اما خوشحالو شاد داره زندگی میکنه . رعع بزرگ هر وقت باهاش حرف میزنه کلی شاد و امیدوار میشه .

درود رعد عزیزم
بله از این نمونه های ستودنی خیلی زیاده
و امیدوارم همه ما، چه نبین ها و چه ببین ها از این اسطوره ها درس صبر و شاد زیستن بگیریم
مرسی که به پست من سر زدی بانو …… عه عه ببخشید …. جناب رعد بزرگ

درود بر شما
جناب ….. چی بود؟
اسمتونو میگم.
این اسمای خارجکی چیه؟
خب یه چی بنویس آدم معنیشو بفهمه قربونت.
منم همیشه به بچه هایی که بهشون کامپیوتر درس میدم میگم شما توی این کلاس دارید استارت می زنید و باید اون قد برید جلو و اون قد چیز یاد بگیرید که یه روز بیایید و شما به من درس بدید.
ینی دلم میخواد حالا که راه برای پیشرفت بچه هامون توی این حوزه بازه، بیشترین استفاده رو ببرن و استعداد ها و توانایی هاشونو نشون بدن
ایشالا شما هم به آرزوتون برسید.

سلااام سلااام و دروووود دروود بر خانم محب گرامی و بزرگوار عجب پست توپی بودا میگم این میتونه یه الگوی بسیار خوب واسه من باشه هر چند که من الگوهایم ایرونی هستند کسایی مث دکتر علی صابری آقای سهیل خان معینی و مرحوم دکتر خزایلی و همین طور الگوی اصلیم که خدا رحمتش کنه پروفسور دکتر امیر ناصر کاتوزیان هستش البته سبک و شیزه ی زندگی این چنین کسانی قابل ستودن هست چرا که به ما درس صبر بردباری تحمل زیاد و این که یاد بگیریم که چگونه خودمان را با شرایط وفق داده و هععععع نگوییم چرا من نابینا هستم چرا این جور هستم چرا این هست چرا اون نیست چرا و هزاران چراهای دیگه به هر حال مرسی از بابت این پست و مرسی بابت این مطلب زیبا امیدوارم که از این به بعد دیگه با چراغ روشن در محله و کوچه پسکوچهاش حرکت کنید به هر حال در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

درود فراوان بر شما
خیلی عالیه که الگوهاتون ایرانی هستن چون بیشترین شباهت رو به شما میتونن داشته باشن.
به هر حال دونستن درباره ناشدنی هایی که اتفاق افتادن، میتونه یه انگیزه ای باشه برای اونایی که ایده دارن ولی موانع نمیزارن که حرکت کنن.
سرافراز باشید

بهبه!!!
سلاااام

ببین کی اینجاست
مجددا خوش اومدی خانمی
چراغای خونه تو دیگه خاموش نکن تا ما هم از نورشون مستفیض بشیم
ممنون از پست جالبتون
احسنت به همۀ کسانی که با همت به هر جایی که آرزوشو دارن میرسن
بازم ببینمت عزیزم
موفق باشی

سلام خانم محب
من یکسال و اندی هست تو سایتم تازه دارم شما رو می بینم
اولین بار توی کامنت های پست آخر رعد (زبان بدن) دیدم توجهم بهتون جلب شد که اصلا من همچین اسمی ندیده بودم تو سایت
شایدم دیده بودم و توجه نکرده بودم!
مطلب جالبی بود.
ممنونم.اگه پست خاطره و داستان و از این دست مطالب بذارید بازم سر میزنم.
مچکرم.

آره من اسمشو گذاشتم ستاره سهیل نه سهیلا خخخ
این سهیلا جون فک کنم داره همش به شوور گرامی خودش میرسه . فک کنم هر روز داره ی دیگ چلو خورشت چرب و پر ملاط براش بار میذاره . آقای جوان فک کنم همین جور دکتراشو گرفت خخخ ول کن این میخهای بی خیالو کمی به دوستانت نیگا کن دخترم .
شکلک آقای جوان با اخم به سمت رععهد میاد و رعععد بزرگ د در رو و میگه راست میگم خب . امون از دست مردهای ایرونی

سلام بانو سارای
ما هستیم ولی مثل کارگرای فصلی، گاهی، فصلی میاییم و بعد میریم
البته نمیریم که، هستیم و پستای دوستان رو میخونیم تا یه چیزی پیش بیاد و مطلبی توی سایت منتشر کنیم.
من از حضور شما د این محله خیلی خوشحالم و براتون آرزوی موفقیت می کنم

سلام.
نکته ی جالب این پست حمایت درست خانواده ی این خانم و اطرافیانش از همون کودکی بوده.
الآن توی ایران خانواده های بچه های نابینا اکثراً یا انقدر حمایتشون افراطی هست که حتی مثلاً جوراب رو هم پای بچشون میکنن و نمیذارن دست به سیاه و سفید بزنه و در عوض همش میزنن تو سرش که درس بخونه و دکتر بشه که بعد که طرف دکتر هم شد، میبینیم که حتی نمیتونه کتش رو خودش بپوشه. یا این که انقدر ولش میکنن که حتی حاضرن بذارنش بهزیستی و از شرش خلاص بشن.
ولی این خانم درست حمایت شد و فضا برای پیشرفتش چه از نظر علمی و چه از نظر مهارتی ایجاد شد و نتیجش رو الآن داره میبینه. البته ما تو ایران اپلی هم نداریم که انقدر درست بتونه اعتماد کنه و حتی بلند پایه های مملکتیمون نمیدونن نابینا اصلاً بلده بخونه و بنویسه یا نه.
خیلی خیلی پست خوبی بود.
امیدوارم چراغهای شما و جناب دکتر هرگز دیگه خاموش نشه.
به دکتر ما حسابی سلام برسونید.
موفق باشید.

درود آقای حسینی
ممنون از اظهار نظر بجایی که داشتید.
البته الان با گسترش تک فرزندی، همون طور که ما در خانواده های کودکان عادی حمایت های خوب والدین رو شاهد هستیم، در خانواده های کودکان با آسیب بینایی هم حرکت های خوبی رو می بینیم. شما ببینید ما همین الان در شهید محبی خانواده هایی رو داریم که از شهرستان به تهران مهاجرت کردن تا بچه هاشون بتونن در یک مدرسه مناسب درس بخونن و همین ها برای رشد و پیشرفت فرزندشون از هیچ تلاشی دریغ نمی کنن.
دکتر هم همین جا هستن و به همه بر و بچ محله سلام می رسونن.
شما هم پیروز باشید.

دیدگاهتان را بنویسید