خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

درد و دلهای یک گوینده ی لاغرِ بی اعصاب

بعضی وقتا همه چی بر وفق مراده.. سکوتِ محض… ساندفورجِ مطیع… حنجره ی آماده و صدای خوب و انرژی زیاد و حس و حال کتاب خوندن.. همه چی میشینه کنار هم که تو چند فصل کتاب بخونی بی دغدغه و فکر و نگرانی و همه چی تموم و عالی.. بعضی وقتا اما مث امروز از صُب که وخسادی همه چی دس بدست هم داده تا تو روزت سگی بشه… صدا: عینهو خر… ساندفورج خرتر… آرامش خونه از خر اون ور تر… انرژی و حس و حال کتاب خونی یه چی به خر بدهکار… میکروفون: یه خر کمشه.. بگو یه طویله خر… هاهاهاهاهاهاه…
امروز صدام واز نمیشد… ساندفورج نمیدونم چرا یه هو وسط کار هنگ میکنه بعضی وقتا، باس سیستما یه بار روشن خاموش کنم تا راه بیفته.. تازشم وقتی راه می افته متن قبلیه که شاید مثلاً یک ساعت بوده زمانش، همش پریده و دود شده رفته هوا… هاهاهاهاه… میای بخونی یه هو قِرقِرقِرقِرقِرقِرقِرقِرقِرقِرقِر موتوری از راه میاد با ناز و طناز!موتوری از راه میاد با ساز و آواز! ای مرگ.. ای درد.. ای مرض.. ای درد بی درمون بخوره تو جونِ؟ تو جونِ… این ساندفورج اصلاً… موتوره میره نون خشکه ای میاد.. نون خشکه ای میره سبزی فروشی میاد… اینا میرن کولر روشن میشه.. کولرا وخمیسی خاموش میکنی مامانت ظرف میشوره و بابات پایین، درِ سالُنا گورومپی میکوبه بهم… خواهرتم این طرف موسیقی گذاشته ایتس ایتس داره ورزش میکنه…
صبر میکنی و دندون رو جیگر میذاری بلکم ساکت شن.. ساکت میشن بالاخره… شروع میکنی با حنجره ی خرکیت به خوندن که یه تُپُق میزنی برمیگردی درستش کنی میبینی داره پِرت پِرت میکنه… یعنی چی؟ مشکل از چیه؟ از میکروفون؟ ساندفورج؟ سیستم؟ خودم؟ زمین؟ زمون؟ ای تف به این زمین و زمون… ساندفورجو ورمیداری آن ایستالش میکنی و دوباره نصبش میکنی… نصب نمیشه.. زنگ میزنی خانه ریاضیات، همیشه خدا مشغوله… به کی بگم؟ از کی بپرسم؟ اینقد مغروری و خری که به هیشکی زنگ نمیزنی.. میگی اینقد بش ور میرم تا بشه… میشینی و اینقد کِرَکِشا چپ و راس میکنی و میزنی و کُپی میکنی و پِیست میکنی و یکی تو سر اون میزنی و شیش تا تو سر خودت میکوبی و چار تا لیچار بارِ بابا ننه و خواهر مادرش میکنی تا آخرش نمیدونم کوجا چیطوری میشه که میبینی نصب شد..هاها… خو به سلامتی… میشینی و دوباره از اول شروع میکنی به ضبط کردن.. پِرت پِرتش رفته بسلامتی… پس مشکل از ساندفورج بوده نه میکروفون… میای گوش میکنی ببینی چطوری ضبط شده میبینی وسطش توی سُکوتای بین هر جمله هی تاپ تا تاپ صدا میاد… این دیگه چیه؟ هاااان.. مامانت نیشسته پشت درِ اتاق.. دقیقاً پشت درِ اتاق.. نه یه ذره اون ورتر.. نه یه ذره این ورتر و داره غوره پاک میکنه واس آبغورش… هی این غوره ها رو که از خوشه جدا میکنه و میندازه تو ظرف تاپ تاپ صدا میدن و این میکروفونم همه رو نامردی نمیکنه و میگیره… وخمیسی میگی: مامان تو رو خدا، سالن به این گنده گی خب برو پایین پاک کن، برو تو آشپزخونه پاک کن… میگه باشه… خب اینم حل شد.. میای باز برمیگردی از اول میشینی به خوندن… یه جمله نخوندی که تلفن زنگ میزنه: دوست دوران پارینه سنگیته… هاهاههاهاهاها… خدایا یا مرگ منو برسون یا بازم مرگ منو برسون… از هر دری حرف میزنه و ادب حکم میکنه که انسان وار رفتار کنی و چون حیوانات وحشی گازش نگیری …خخخخخخخخخخ… خو بعد از یک ساعت بالاخره قطع میکنه.. یعنی قط میشه…هاها… پا میشی میری تو آشپزخونه یه لیوان شربت بهارنارنج میخوری بلکم اعصابت بیاد سر جاش و بتونی بشینی یه چی بخونی خبر مرگت. خو روز رفت و تو هنوز یه پاراگرافم نخوندی و قراره دوازدهم کتاب شرح مرگنامه سیف الله رو تحویل بدی… خخخخخخخ… یه کم دراز میکشی و میبینی انگار توی خونه سکوت حکمفرما شده.. صداتم باز شده… ساندفورجم که تازه نصبش کردی مشکل نداره… بلند شم بخونم که خوب موقعیتیه… میشینی و یه جمله نخونده دینگ دانگ… دینگ دانگ… ها؟ کیه یعنی؟ داداشته که بچه شا آورده بذاره پیش تو که خانومش میخواد بره دندون پزشکی و نمیتونه بچه رو با خودش ببره… خلاصش اینکه: الان علی کوچولو کنارم نشسته و میخواد که براش قصه علی یی رو بگم که پلیس شده و سیبیل داره و تفنگ داره و جوجه گنجیشکایی که گم شدنا از دس آقا گرگا نجات میده…
میگم راسی شما فک میکنید این پرت پرتها از ساندفورجه؟ از سیستمه؟ از میکروفونه؟ از خودمه؟ از چیچیه؟ یکی دو هفته پیشم اینطور شد که بعد از حذف و نصب دوباره ی ساندفورج موقتاً درست شد… حالا باز برا من قِر و قورش گرفته خبر مرگش…خخخخخخخخ… راسی سلااااااااااااام.. چیطورین بچا؟ هان! یعنی ممکنه ویروسی شده باشم؟
اصش شوما غصه شو نخور! خودم باز یه جوری حلش میکنم… شماها خوبین؟ چه خبر؟ ما رو نمیبینید خوشتون هس؟

۱۱۱ دیدگاه دربارهٔ «درد و دلهای یک گوینده ی لاغرِ بی اعصاب»

هرگز یه ترک بزرگ شده اصفانا دست کم نگیر ریحانه جان… هاهاههاهاهاها… الان شوما از نظر من نفر آخری… چون من هیچوق از بالا نیمیرم پاین.. بلکه از پاین میام بالا…هاهاههاهاهاها… ولی خب گنا داری… بیا بیا این آدامس شیکا بیگیر… یکیشا وردار.. چیه همه شا که نگفتم.. یکیشا وردار… باریک الله بذارش فردا بعد از ناهار نصفیشو بخور.. بقیه شم بذار برا پس فردات… ها باریک الله دختر گل… حالا برو لالا کن.. بوس بوس…خخخخخخخ

سلام.
میگم خیلی شانس آوردی. چون میخواستم برای ضبط یه کتاب حقوقی امروز بهت زنگ بزنم.
فکر کن وسط اون همه سر و صدا زنگ زدن منم بود خخخ.
من برم یه سوراخی چیزی واسه قایم شدن پیدا کنم. به چند برابر قیمت بازار سوراخ موش میخریییییییم!

ها؟ چی گفتی؟ نشنیدم؟ بلندتر بگو… چی؟ ها؟ بقول خودم: اِشیتمدیم…خخخخخخخ…
ببینم مگه رعد تو رو به پرواز نداد تا از تو آبگوشت فراهم سازد اهل محل را همی؟ چیطوریاس که باز این وسط داری بالشت به بغل چرخ چرخ میخوری؟ برو تا بالشتت رو نکردم تو حلقت…خخخخخخخخخخ… وای خاک بر سرم بچا حقوقی ناراحت نشن اینقده حقوق حقوق میکنیم؟
دوستان حقوقی عزیز بنده همین جا اعلام میدارم که من ارادت دارم خدمت تک تکتون… منتها چون سوادم کمه در زمینه حقوق و مخلفاتش این شهروز حسینی هی منو واس خاطر بی سواتییم اذیت میکنه… خخخخخخخخخخ

خدا خفت نکنه رهایی مردم از خنده,جلو ملت اونقد خندیدم پا شدم اومدم اینور خوندم باقیشو نیگا….خخخخ اینور,ههه واااای باز تو خوبی من یکی از آثار فاخرمو اوهومممم آره یکی از اشعار پرمعنامو داشتم دکلمه میکردم,سر جمع ۵ دقه بود,همش ۵ دقه,همه اون اتفاقات بالا اعم از موتوری و ماشینی و دزدگیر گرامی و نون خشکی محترم و آبی شدن صفه کامپیوتر و اص کار نکردن مدیا پلیرو حتی خخخ تجربش کردم,درکت میکنم درست نمیشه هاهاااااه تلاش نکن همینی که هس,بترکی مردم خخخخ شاد باشی.سلاااااام چطوری؟

چطوری عشق اولم؟ خخخخخخخخخخخ…
خره لنا برا ۵ دقه اینقد عذاب کشیدی بیبین برا کتاب شرح مردگانی بود چیچی بود اون بالا گفتم؟ خخخخخخخ… همون .. این کتاب حدود صد ساعته که فعلاً هفتاد ساعتش ضبط شده… خخخخخخخخخخ… دیگه نون خشکه ای تو اصفان نمونده که صداش تو این کتاب نباشه…هاهاههاهاهاهاها… اصش صنف نون خشکه ایا باس بیان از من تقدیر و تشکر کنن که صداشونا دارم تو آثار فاخر میگنجونم برا بگ گراند…خخخخخخخخخخخخ….

سلام عزیزم
خب بپرسم خوبی چطوری؟
خب خودت گفتی چطوری دیگه چه کاریه!
خخخخ
من ساندفورج فورژ فورچ چی چیه دوس ندارم باهاش قهرم
دوس ندارم پشت سرش هم حرف بزنم دیگه عه
خودت باهاش کنار بیا باجی
خوبه پست زدی دیدمت اینجا دختر دیلیتت اکانت
هی هی هی…
ولی خب با این اوضاع سیستمت خوبه که حذفش کردی
واقعا سخته یه کوچولو درکت میکنم
البته اوضاع خونه ما تابستون صدای کولر آبی هم هست که کلا بیخیال شدم تا هوا خنک بشه
کولرگازی هم که نمیشه با پول برقی که برامون میاد روشن کنیمش
امیدوارم ابر و خورشید فلک دست به دست هم بدن بتونی بدون دغدغه کتاباتو بخونی.
خوش باشی با علی کوچولو

سلام سارای جان… خخخخخخخخخخ… دیدی دیلیت شدم آخرش؟ هاهاههاهاهاهاها… خره اصی نمیتونم تو این شبکه مبکه ها دووم بیارم… یاخچوسان؟
خو با چی پس ضبط میکنی؟ شب نشینی دکلمه گذاشده بودی؟ وای نکنه با بلندگو نون خشکه ایا می ضبطی؟ هاهاهاهاههاهاههاهاها… عجب فکری دختر… باس یکی بخرم… فک نکنم هنگی منگی داشته باشه… دیدی بیس چار ساعتم دسشونه و آخ نمیگه این بلندگو…هاهاههاهاهاهاهاهاها…
نوووووووووووون خشکی میخریییییییییییییییم…
رفتم تو فکرش…خخخخخخخخ

اوخ خدااا رهگذری خدا عمرت رو دراااز کنه خفه شدم از خنده! عه یادم رفت سلام!
به جان خودم دیدن داشتی اون لحظه ها خخخ بیخیال گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود!
این گاهی ها واقعا نمی شود باید بیخیالش بشی چون واقعا نمی شود!
همیشه شاد باشی!

وای کله کامپیوتری ما رو باش… هاهاهاههاهاهاهاهاه… به جا هِره کِره بگو چه خاکی تو سرم بریزم… اون پارسآوا یک و دو و سه ش بخوره تو فرق کله در حال کچل شدنت…خخخخخخخخخخخ… خدایا به مردمم مدیر دادی به مام دادی!!! نعمتاتو شکر…خخخخخخخخخ
خره مشکل از کجاس بنظرت؟ تو فک میکنی من این پستا زدم چیکار؟ خو کمک میخواستم ازتون! پیدا نیس؟ بنظرت میکروفونمو عوض کنم؟ ساندفورجم مشکل داره؟ چرا پرت پرت میکنه مث تراکتور؟

وخی وخی یوخده خجالت بکش اینقده از ننه ی پیر کَجِت پول نگیر برو خرج یللی تللیت کن… والله بچه ام بچه ها مردم… یاد بگیر.. پسر همساده اون وریه ننه شا برده سفر فرنگستون… اونوق تو چی؟ موی بلند، روی سیاه، ناخون دراز واه واه واه… خخخخخ

هووووووووم !!!!گلهای شماره ۲۳۴
گوینده رهگذر !هییییییییییییی !!!ی جوری نوشه گوینده ی لاغر بی اعصااااااااااااااب انگار ک مجری صدا و سیماس !!!!!ی امضا ب ما هم بدینن خانوم مجری !!!!@#
چن سال مسبوق ب سابقه در صدا و سیمایید ؟؟؟؟
دیمبل دیشدن .دیمبل دیشدن !!!!
دردِ دلهایِ یک گوینده ی فلک زده !!!!امشب در سینماهاای تهرون و شهرسونا …
دیمبل دیشدن .دیمبل دیشدن !
دردِ دلهای یک گوینده فلک زده .
کارگردان و نویسنده و بازییگر !!!رهگذر !!!
تهیه کننده :رییس آکله ها !!!@@#!
هععععععععععععععععععععععععععععععععععععی !!!@#استاد گویندگی اجازه مرخصی میدین ؟
تعظیم عرض کنید محضرم تا برم لدفن

تو پروازی؟ هاهاهاههاهاهاهاهاهاه… وقتی ماشالله ماه بشه خو ننه رهگذرم ستاره هالیوود میشه…هاهاهاهههاهاهاهااه…
ماشالله ماشالله کرده این ماهو پیدا کرده…خخخخخخخخخ…
برو بچه برو اینقده حرصم نده میزنم هِلالِت میکنما… هاههاهاهاهاها

سلاااام سلااام سلااام سلااام و صد تا سلااام بر گوینده ی محله کتاب خوننده ی محله رهایی ی رهگذر خوبییی ننه کجایی یه چند وقته که نمیاییی محله خب خخخخ هم چی دست به دست هم داده که تو کتاب نخوووونی وااااییی بعضی موقعا میخوای یه کاری بکنی ولی زمین و زمان همه چی بسیج میشن که تو اون کار رو نکنی مثلاً فک کن ساعت هشت و نیم کلاس داری اونم با مادر فولاد زره یه استاد خشک و نفهم که اگه دو دقیقه دیرتر ازش وارد کلاس بشی با تیپا پرتت میکنه بیرون حالا کسی که باهاش قرار داشتی بیاد دنبالت هیچ چی سرما میخوره در حد تیم ملی زنگ میزنی آژانس میگه تا دو ساعت دیگه ماشین بی ماشین زنگ میزنی به بابات میگی کجایی نمیایی دنبالم میگه توی یه ترافیکی گیر کردم که نگو و نپرس فک کنم امروز بیخیال بشی بهتره حالا شده روزگار ننه رهگذر میاد کتاب بخونه ساندفرج میگه نمیخوام مث بچه ی آدم کار کنم ساندفرج درست میشه یه چی دیگه خراب میشه و همین طور علی ماشالاه ماجراهای دیگه خب میگم عجب حوادثی وستون رخ دادهها واااییی چه دردسرهای ساندفرج ۱ و ۲ ای داشتیدااا میگما یه گوینده تر و فرز و زیرک و زرنگ سراغ ندارید بیییاد این دو سری کتب ۵ جلدی منُ بخوووونه خدااااا به یک گوینده نییییااااااازمند میباشیم اگر سراغ دارید خبر داده تا جهت سپردن کتابهایم واسه ضبط اقدام کنم هر کی میدونست خبر بده خب ما بریم دیگه ساندفرج مث یه بچه آدم واسه ننهم کار کن که اگه کار نکنییی باااا من طرفیییی میااام براااتااا
خب رهگذر خعععععععععلیییی پست توپیییی بوداااا خصوصاً مراسم غوره پاک کنون و بچه نگهداروون
به هر حاااال مرسی از پستت و دعا میکنم هر چند که دعاهایم کج و کُله و پس و پیش در میاد خب دعا میکنم تا چرخ گردون به نحوی بچرخه که بتونی هر چی کتااااب بهت سفارش داده میشه رو دو روزه بخوووونییی خدااایییش آخر دعاااا بوداااا خب شبتون قشنگ زیبا پر از گلای رز قرمز در پناه یگانه دادآر دادآفرین هستی بخش بدرود و خدا نگهدار

سلام مرررررد… خخخخخخخخ… عبدالله چرا به کتابخونه فاطمه زهرا زنگ نمیزنی؟ یه عالمه گوینده های خوب و فرز و چابک داره که کتاباتا براد گویا میکنن مث بلبل…خخخخخخخخخخ… فقط کتابا حقوقیتو بمن نسپار که جا ساندفورج خودم به پِرت پِرت می افتم والله بخدا…خخخخخخخخخ… اص سوادشا ندارم… اینقد که سر کتاب حقوقی که خوندم برا محله گریه کردم، ظهر عاشورا گریه نکرده بودم…هاهاهاههاهاهاهاه

آخه من به دنبال یه گوینده هستم که خععععلییی گروووون نگیره آخه اگه بخوام ساعتی پنج هزااااااار تومااان بدم که میشه چهار هزااار صفحه صفحهی دویست توووومااان بیست و پنج صفحهش میشه پنج هزار تومان و حساااب کن سه هزار صفحه اگه باشه میشه سه هزار تا دویست تومان میشه شش صد هزاااار تومااان وااااییی چه قد گرون حالا حساااب کن دو تا سه هزااار صفحه میشه یک میلیون و دویست هزاااار آخه خدااا از کجااا بیییارم این همه پول یکی به من مفلس بی پول و بی کااار یه گوینده ارزووون معرفیییی کنه بده گوینده خداااا در راه خووووندن کتااابهااای من حالا که فعلاً بیخیخی ضبط این کتابها شدم آخه پولش کو تو بگو پنج هزار همون رو هم باید با بدبختی جور کنم آخه دار و ندارم پای این لپتاپ خوشکله و این گوشی قشنگه رفت یعنی به معنی واقعی کلمه سه سال نخور با دوستات نرو بیرون هییی پنج هزار ده هزار بذار کنار وقتی میری دانشگاه از صلف سرویس هم غذا نخور تا بعد از سه سااال بشه یه لپتاپ و گوشی حالا خدا هم که غربونش نمیدونم این چه شانس گند و مزخرفیه که نسیبم شده یه بنده خدا هم قرار بود واسم بخونه البته نه مجانیها بلکه قراااار بود پولش رو بگیره اونم از بخت و اقبالم دانشجو شد و رفت ای تف به این شاانس ای روزگار هععع چی بگم که نگم بهتره به هر حااال اگه گوینده با یه قیمت مناسب پیدا شد که فک نکنم پیدا بشه ما رو هم بی خبر نذارید پس فعلاً بااااییی و شبتون قشنگ

بابا تو زنگ بزن و شرایطت رو بگو… شاید کسی رو داشتن که با این شرایط بخونه برات.. در ضمن پسرم اگر کتابت درسی نباشه خیلی راحت اقای عابدی میدنش به کتابخونه برلین و شوما ریلکس میشینی تو خونه زیر باد کولر و برلین هزینه کتابتا میده به جات… خخخخخخخخخخخ… اما اینقد گرون نمیشه ها.. من ریاضیم خوب نیس ولی فک نمیکنم اینقد گرون شه یه کتاب… کاش تخصصی نبود خودم براد میخوندمش…

باشه حالا در اولین فرصت یه حرفکی هم با آقای عابدی میزنم ببینم چی میگه راستش یکیش مبسوط در ترمینولوژی حقوق هستش که همش کلماتسخت زیاد د داره فک کنم چیزی حدود چهار هزار صفحه هستش ترمینولوژی یعنی لغت شناسی حقوق آن هم به زبان حقوق یکی دیگرش هم دانش نامه ی حقوق هستش که اون دیگه دانشنامه هست حالا باید با کتاب خانه های ولی عصر و آقای عابدی مذاکره کنم ببینم که کتاب خانه ی حضرت فاطمه زهرا (س) ارزون تر میگیره و یا کتاب خانه ی ولی عصر به هر حااال من این قد خوش شانس نیستم که کتاب خانه ی برلین بخونه چون که توی همین محله آقای نظری نامی گمونم یه اطلاعیه در خصوص کتاب خونه ی برلین زده بود با ایشون در میان گذاشتم گفت چون که خوننده ی خوب برا کتابهای حقوقی نداریم و کتابهای توهم خیلی متنش سخته و استقبال عمومی هم در موردش وجود نداره کتاب خانهی برلین نمیتونه از عهده ی این کتابها بر بیاد به هر حال باید بررسی بیشتر بکنم ببینم چی میشه پس فعلاً باییی

سلاااااام ننه.
من نمیدونم که این یه پست اشکال گیری بود یا خنده بازار یا چی؟
مردم از خنده.
حالا تو ننه ی من و طاهایی عیبی نداره، غریب غربا چی میگن؟
حالا خوبه که یکی دو بار هم من بهت زنگ زدم و اینجا فحش و فضیحتم ندادی!!
پس اون ساند فورج تراکتورت هم که قابل تعمیره و مجی راست و ریستش میکنه.
پارسآوای ۳ رو بگو که تبلیغشم زدیم، یعنی خودم زدم و این همه همه رو داره میخندونه، البته همین روزا یا ماهها و یا سالا درست میشه ننه، تو خودشو ناراحت نکن، چون به کارت نمیاد.
خوش باشی. و خسته نباشی.

هاهاههاهاهاهاهاا… جدی ام نمیدونم این پارس آوا چیچیه … من تو همین ساندفورج خودم موندم… دیگه ظرفیت هیچ نرم افزاری ندارم… یکی دیگه بم اضاف شه کلاً هنگ میکنم سیا میشم می افتم…هاهاههاهاهاهاههاها…
یاد بگیر پسرم.. این پست یک پست چند منظوره ی اصفانی سیرتِ ترک صورت بود…خخخخخخخخخخ…

سلام آبجی رهگذر! حالتون چطوره؟ خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟
واقعاً از خوندن این همه گرفتاریتون واسه خوندن و ضبط کتاب متعجب شدم. واقعاً شما با چه چیزایی سر و کله میزنی.
میگم راستی! بهتر نیست با Mp3Player ضبط کنید تا هم محتاج کشیدن ناز سیستم و ساند فرج و این حرفا نشین و کارتونم با سهولت دربره؟ تازه خوبی Mp3Player اینه که میتونید در هر حالتی مثلاً نشسته یا دراز‌کش یا خلاصه بیرون یا تو حیاط و…. کتاب بخونید و ضبط کنید و فایلهای صوتی رو به داخل سیستم ببرید و نهایتاً به بچا تحویل بدید. راستی! میتونید هم با برنامه ضبط گوشی اندروید هم این کار رو انجام بدید.
خلاصه از دغدغهههایی که باهاش سر و کله میزنید هم اینطوری خلاص میشید.
ضمناً بدی نرمافزارهایی مثل ساند فرج اینه که فرضاً شما دارید کتاب میخونید این وسط اگه یهو برق بره بیچاره میشید خخخ چرا که هرچی خوندید همه میپره چون ساند فرج داخل رم کامپیوتر ذخیره میکنه تا زمانی که شما کارت تمام بشه فایل رو داخل هارد ذخیره کنی.
بنظرم اگه هم خواستید با سیستم ضبط کنید هرچند ضبط با Mp3Player یا گوشی اندروید بهتره با JetAudio ضبط کنید که مستقیماً صدای ضبط شده شما رو همزمان با خوندن داخل هارد میبره و نگرانی ای از بابت برق رفتن یا خاموشی ناگهانی سیستم نخواهید داشت.
موفق باشید.

به آق داداش خودم… چیطوری؟ مریم کوچولو چیطوره؟ اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید ملالی نیست جز دوری دیدار یارو… خخخخخخخخخخ…
بابا با ام پی تری که کیفیتش به این خوبی نمیشه… اوووه یادم رف تو ذکر مصیبتام از گردن دردم بنویسم…خخخخخخخخخخ… درسته با ام پی تری راحته و از گردن دردم راحت میشم ولی خب گفتم که به این خوبیا نمیشه که با ساندفورج خوب میشه… عه چه جمله بندی زشتی…خخخخخخخخخ… جت آیودیو رم امتحان کردم.. کیفیت صدای اونم خیلی خوبه منتها بلد نیستم باش ویرایش کنم… با ساندفورج همون موقع ضبط ویرایش میکنم… ولی با جت آیودیو باس بعدش ویرایش کنی که سختمه…

ای خدا مرگت بده تا همه از دستت راحت بشیم خخخخخ این چه طرز برچسب زدن هست؟! آبغوره!!! شاید یه بدبختی توی گوگل آبغوره را سرچ کرد اون وقت با دیدن پستت کلی بد و بیراه بهت میگه این درد بی درمون تو فقط یه چاره داره خخخخخ

شوما شاید سالی یه دونه بخوای به جمعیت خانواده اضافه کنی… چار سال دیگه نام کاربریت میشه: آرتیمان و آرتین و آرشام و آرش و آرزو و پارمیدا و یاشار و آرشاک و تیرداد و مهرداد و مهربانو و سیمین و مهسا…
اون وق من بخوام جواب کامنتت رو بدم باس بگم:
آه سپاس آرتیمان و آرتین و آرشام و آرش و آرزو و پارمیدا و یاشار و آرشاک و تیرداد و مهرداد و مهربانو و سیمین و مهسا، مرسی که هستی…خخخخخخخ
قدم نورسیده مبارک راسی…خخخخخخ… ایشالله برا بعدیا باس شیرینی بدیا…

بده قربونت… بذارمش برا پست بعدیم بدمش نفر اول…خخخخخخخخخخخخ…
برو شب خوش… خوابای خوب ببینی.. راسی امروز برادر زادم علی میگف اگه قبل از خواب بسم الله بگی خواب بد نمیبینی… بعدم گف که امشب میخواد پیشم بمونه که نذاره بسم الله بگم که خواب یه آقای سیبیلوی سیاها ببینم که خییییلی ترسناکه…خخخخخخخخخخ… خدا را شکر بردنش… حالا یادد باشه بسم الله بگی قبل خوابت…خخخخخخخخخخ

سلام: خیلی قشنگ بود.
فکر کنم منظورت از آبغوره همین اشکیه که اون ساندفورج وحشی و میکروفون بز سر خود خ*ت آوردن.
البته ببخشید. (خطاب به میکروفون و ساندفورج بیچاره)
امیدوارم مجتبی برات جوری درستش کنه که دیگه یه باغ وحش از رو برامون جور نکنی.
موفق باشی.

این مجتبی تونم که کلاً آدم خرسند و خوشحالیه… من اگه بتونم تا سال دیگه عید اینو پیداش کنم اسممو عوض میکنم میذارم سکینه دای قزی نای نای… بری باخ آی بری باخ.. بری باخ آی بری باخ بری باخ…خخخخخخخخخخخ
نسبتی داری با ساندفورج؟ دارم دنبال کس و کارش میگردم؟ سراغ داشتی خبرم کن…خخخخخخخخخ
سلام… شوما قشنگ خوندی وگرنه همش ذکر مصیبت بود…خخخخخخخخ

درد دل کردنتم آدم رو می خندونه، الهی نترکی همی. چُخ ممنون بابت پست. دوداخوا گوربان اولوم که این قدر کلمات قشنگ قشنگ ازشون خارج میشه و تو به رشته ی تحریر در میاری. اما خییییییییییییییییییلی با استعدادی. خییییییییییلی با حالی و در نهایت خییییییییییییییییلی… بهت حق میدم آخه یه روزایی هست که واقعاً (…) هست و هیچ جوره نمیشه از پس اتفاقات ناجوری که تو اون روز برات می افته بربیای. ولی یاشا باجی. بای بای

نگفده بودی ترکی بلدی؟ خخخخخخخخ.. ساغ اولسان.. یاشاسین پوریا علیپور… خخخخخخخخخ
وای این همه هندونه ای که گذاشتی زیر بغلمو نمیتونم جا به جا کونم… قربون دستت زنگ بزن یه وانت بیاد …خخخخخخخخخ… استعداد داشتم الان از دس یه میکروفون اشک به دامان نمیریختم همی… گویند آنروز که آحاد ملت در صفوف بهم فشرده ی تقسیم استعداد همدیگر را هل میدادند همی… رهگذر بر روی درخت آلبالو به دنبال گوجه سبز میگشته… زین پس او را گلابی نام نهید تا درس عبرتی باشد گذشتگان و آیندگان را همی هی… خخخخخخخخخخخخ

من اصالتم آذریه. در همین حد و چندتا فحش ترکی بلدم! هندونه؟ آخ مُخوااااااااااااااااام! من اگه بخوام واس تو هندونه بیگیرم اول واس خودم می گیرم. راسی نتیجه ی کنکور کارشناسی اومده. برم بیبینم چی غلطی کردم امسال. برام دعا کنید همی.
خو تو چرا با goaldvave نمی ضبطی هان؟ خوبس هااااااااا! چی چی گیر دادی به این ساند فورج؟ واس منم کرک نیمیشه نیمی دونم باس چی کار کونم. آی آقای خادمی؟ یه راهی پیش روم بذار، لطفاً بهم کرک بده! خیلی منم بهش نیاز دارم واسه اکو گذاری روی یه فایل تصویری که خودم خوندمش. شما که رفتی گوجه سبز بچینی قربون دستت یه چند کیلویی هم واس ما بیچین بفرس مشد که بد جور هوسمون کردس همی!

خو نتیجه چیطور شد؟ شیری یا روباه؟ خخخخخخخخخخ… تو که کار و بار سنگینی با ساندفورج نداری بذ لینک ساندفورج نُه رو برات بذارم.. کرکشم کاری نداره… همین جا براد توضیح میدم.. ساندفورج هشته که اعصاب نمیذاره واس آدم… نه راحته کار باهاش و نصبش حتی… بذ زنگ بزنم لینکشا براد بینم میتونم بجورم؟ همین جا میذارمش و کرکشم توضیح میدم براد…

خخخخخخخخخخخخخخخ ای آکله بیگیری.
فکر کونم کامپیوترت هم مثل خودت آکله گرفته خخخخ ههههههاهاهاهههاهاههههاهاهاهاها
وااااااااااای چقدر خندیدم آکله.
راسی سلام خخخخخ خوبی دماغت چاغه؟
کوجایی دلمون برات شده اندازه نخود. کوجایی؟ کوجایی؟ دقیقا کوجایی؟

دقیقاً الان اینجام…خخخخخخخخخ
خوبی وحید؟ وای یادش بخیر تو شب نشینیا چقد زدم سرت رف گردنت خالی خالی موند…خخخخخخخخخ… جوون بودیم کله هامون داغ بود…
کامپیوترم از وقتی اومدم وبلاگ تو آکله گیش اوت کرد.. به جان خودت.. به مرگت… خخخخخخخخخخخخ…

درود بر رهگذرِ عزیز و ارجمند… چه دردسرهای پیاپی و سمجی… من هم در مواقعی که برای نوشتن و یا مطالعه کردن، شدیدا نیاز به سکوت داشتم متاسفانه بارها تجربه هایی مشابه داشتم… امید که هرجا هستید شادمان و دلارام باشید…

عرض ادب اقای اردیبهشتی…ادیب و هنرمند و هنر دوست و مهربان محله…
بعله وقتی دردسرها میرسند همه گی با هم یاور و یار هم میرسن و دست به دست هم میدن تا آدم کارش پیش نره… شمام انشالله همیشه شاد باشید و بی دردسر…

بعدیا چیچیه؟ حالا که این نفرین را در حقم کردی منم میگم واگذارت به همون پرواز یا ماه شب چهارده خخخخخخ ممنون از تبریکت ولی نه تو را خدا باور کن توی این دو ماهی که به دنیا اومده از زندگی سیر شدم نمیدونم چه حکمتی هست که این بچه ها هر چی جلوتر میرن با ورژن پر سر و صداتر به دنیا میان باور کن دلم یه خواب سیر می خواد تابستون هم هست نمیشه واسه دو سه ماه شوت شون کنم خونه پدر خانمم قربون آرتیمان برم آخر زمستون به دنیا اومد منم تا سه ماهگی تبعید شون کردم خونه پدربزرگ گرامیش خخخخخخ

به ملک الموت واگذارم میکردی عاقبت بخیرتر میشدم…خخخخخخخخخخ
نگو تو رو خداااااااااااااااا… بچه ها شیرینی زندگی ان همه غنچه های باغ آشتی ان.. اونا رو نخواین که غمگین ببینید، دارارم ریم رام رارام… بچه ها شادی رو خیلی دوس دارن، گل کینه تو دلا نمیکارن…… خخخخخخ… خواننده: رهگذر یساری…هاههاهاهاهاه

دددوووررروووددد
میگم مگه صدای نون خشکی و موتوری و غوره و کولر! جزء صدای محیط حساب نمیشن؟!
خب برا چی میخواستی صدای محیطو نداشته باشی؟!
مگه استودیو آکوستیکه؟!
همینه دیگه!
هر کی استودیو آکوستیک برای خوندن در اختیارت نذاشت، با همون صداهای محیط براش بخون حالشو ببره!
یا این کتابخونه ها که باهاشون کار میکنی یه پولی بذارن رو هم یه ریکوردر سونی ICDUX برات بخرن که قول میدم کیفیت ضبطش بهتر از استودیو آکوستیکم باشه!
خودمم یه دونهش رو برا فروش دارم که آکه!
خلاصه دیگه این روزا با ایران رادیاتور کی میره تو غااااااااار!

اولاً تولدت مبارک… خخخخخخخخخخ… فک کردی کامنتارو میبندی دیگه نمیتونیم گیرت بیاریم؟ هاهاههاهاه.. شالله صد ساله بشی.. پیر شی.. کچل شی.. دندونات بیریزه دندون مصنوعی بذاری…هاههاهاهااهاه
اون ICDUX رو اولین باره اسمشا میشنوم…
نه بابا سخت نمیگیرم… با تموم صداهای محیط دارم میضبطم میره…خخخخخخخخ
اما بدونم چیز خوبیه حتمی میخرمش والله.. خو چه کاریه مُردم با این نرم افزارا و میکروفونای جور واجور که هر کدوم یه مصیبتی برا آدم میسازن…خخخخخخخ
اولین باره به گمونم میای تو پست من… آفتاب از کدوم طرف دراومده آیا؟ نیمدونم ….خخخخخخخخ.. خوش باشی ایشالله و موفق و مؤید و پیروز و سربلند و اینا…

دلم واسه خودم که یکی از متقاضیان ضبط این کتاب شرح زندگانی مستوفی بودم میسوزه چون با این اوصافی که شما گفتی باید برای خوندن این کتاب و یادداشت برداری از اون سر از تیمارستان در بیارم چون وقتی که میخوام بین این همه سر و صدایی که توی فایلهای این کتاب سه جلدی و متن اون هست تفکیک به وجود بیارم قطعا دیوونه خواهم شد. لطفا به خاطر نوع دوستی هم که شده از قبل برای من یه جا تو یکی از تیمارستانهای تهران یه جا رزرو کن تا من معطل پیدا کردن یه دیوونه خونه برای سکونت دایمی خودم نشم.

تموم زندگیم کتاب دستم بوده نظری… میتونم به جرأت بگم یکی از بهترین کتاباییه که دارم میخونم، خیلی سختمه، در سراسر کتاب یه کاما نیس… خخخخخخخ… جای ویرگول و نقطه و علامت تعجب همه جا جابجاس… هاهاههاها… خو چاپ قدیمه دیگه… رو این حساب کُند پیش میره ولی واقعاً کتاب عالی ییه! حتمی بخونش و نتم بردار.. نگرانش نباش اینقد مطالب شیرینه که اصی متوجه بگ گراند رنگا ورنگش نمیشی… هاهاههاهاهاهاها… این کتاب نفس منو بریده پسر… جملاتش خیلی طولانیه… گاهی باید نصفه صفحه رو یه نفس بخونم تا به یه نقطه برسم…خخخخخخخخخخخ…
دیوونه نمیشی.. بعد از خوندن این کتاب زیادی عاقل میشی.. باور کن…خخخخخخخخخخ

خوبم.. خوشم.. سرحالم… دیمبل دیشدن دیمبل دیشدن… خخخخخخخخخخ
هان؟ نه هنوز… هیشکی به دادم نرسید… هاهاههاهاهاهاها…
خدا نکونه شوما بیمیری.. الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی، دارام ریم رام رارام ریم رام رارام رام

سلام مجدد همه خوبن و سلام دارن.
واقعاً خسته نباشی. خدمتت عارضم که بله چون خودم در دوران دانشآموزی و دانشجویی از بستگان برای ضبط جزوات و کتب کمک‌آموزشی خودم استفاده میکردم لذا با مشکلات و مسائل ریز و درشت گویندگی آشنایی دارم.
البته اونا با Mp3Player برام ضبط میکردند فایلها رو بهم میدادند و من داخل سیستم با برنامههای ویرایشگر صوت ویرایششون میکردم. اصولاً باید در کتابخانههای مخصوص نابینایان فردی هم برا ویرایش و منظم کردم کتب صوتی باشه. و بنظرم کار ویرایش در حیطه کار یه گوینده نیست چرا که بنده خداها گویندهها همینطوری هم با مشکلات خاص خودشون در ضبط کتب مواجه هستند چه برسه به ویرایش.
در مورد JetAudio هم کار ضبط باهاش خیلی راحته. اساتید هستند و قطعاً اگه بخواید بهتون میگن لذا من اطاله کلام نمیکنم.
موفق باشید.

ببین به نظر من ایراد از هیچی نیست بعضی وقتها نمیشه که بشه خخخ
اون وقتا باید پاشی بری قدم بزنی ضبط و کتاب و این چیزا رو ول کنی به امون خدا تا سر فرصت و حوصله ادامه بدی
اما آی خنده دار میشه دیدن اوضاع اون لحظه ت خخخ
کاش اونجا بودم و کلی میخندیدم یا حد اقل سوژۀ خندۀ یه هفته تأمین میشد
خدااااااا من چرا اصفهانی نیستم؟
وای نه خدا اشتباه کردم خخخ
با مینا گوشت بدم بهتره خخخ
رهگذر خداییش عالی مینویسی میگم بیا یه لطفی بکن هر هفته یه پست بزن دلمون شاد شه ههه
حتما بیاییااا منتظرمااا منو با گل اشتباهی نگیری بکاریااا اومدیااا خخخ
راستی سلام

هااااااااااا؟ چی؟ هر هفته پست بزنم تا شوما شاد شی؟ خخخخخخخخخخ…
الان خودت انتخاب کن چیطوری چرخت کنم که کمتر دردت بیاد؟ خخخخخخخخخخ …
وخی وخی بیا اصفان تا براد سوژه هایی بسازیم که تا یه سال بخندی…خخخخخخخخخخ

سلام رهگذر جان.
واقعا تکی. اصلش ماه توئی.
با حرف آقای درفشیان هم موافقم. بنداز اون ور کتابو. مگه تو خونه می‌شه.
راستی به مامانت بگو دیگه کسی قوره رو دون نمی‌کنه. الآن همه با خوشه آبقوره می‌گیرند
بعدش هم صافش می‌کنند.
دیگه این روزا با ایران رادیاتور کی می‌ره تو غارر خخخ

والله منم دیروز همینا گفتم به مامانم.. گفتم خو چه کاریه غوره ها رو جدا میکنی از خوشه ش؟ گف تلخ میشه اونطوری… منم گفتم خو یقین تلخ میشه…خخخخخخخخخ… حالا غوره رو ول کن… الان داره رب گوجه درست میکنه… خخخخخخخخخخخ… خفه شدیم از بو رُب … خخخخخخخخ
ما هنوز به غارم نرسیدیم مریم جون… ما هنوز رو درخت زندگی میکنیم…خخخخخخخخخخخ

سلام.
من واقعاً وقتی در سایت ها مشکلی مطرح میشه و کسانی میان و میگن من که نمی دونم امیدوارم بقیه دوستان بتونند راه حلی ارائه بدن و جملاتی از این دست متنفرم ولی متأسفانه باید به اصول خودم پشت پا بزنم در حد لالیگا چون که من با ساندفورج کار نکردم و کار هام رو معمولاً با GoldWave انجام میدم بنا بر این میگم که امیدوارم یا در همین کامنت هایی که تا حالا گذاشته شده کسی مشکل رو حل کرده باشه یا درکامنت های بعدی حلش کنه.
سوای این ها علت حضورم عرض ارادتی بود و درودی و آرزو های خوب وقص علی هذا.

به نظر رععد کمی روغن بریز هر جایی که پیچه خخخ
البته با روغن دون چرخ خیاطی بریز هههه هر وقت چرخ خیاطی یا در ورودی یا هر چیزی دیگه که پت پت و پرپر و خرخر کنه من روغندونو ور میدارم سی و سه چیکه میریزم به حلقومش . خخخ
حتی روی آدمیزادی که نق و نوق میکنه و درد داره جواب داده .
گردن دردت هم خوب میشه خخخ البت به گردنت روغن دااااغ اصل نایاب ،صد و سی و نصفی بچکون هی ها هو ????

روغن چرخ نداریم روغن نباتی بیریزم میشه؟ خخخخخخخخخ… میریزم رو کل کیبورد و صفحه مفحه ش… هاههاهاهاهاهاهاها… اصی مونیتورا ورمیدارم میکنمش تو دله روغن… هاهاهههاهاها
کم پیدای اق داداشی… شالله سلامت باشی هر جا هستی

سلام عزیزم.آخی دلم برات سوخت خخخخخ.
بعید میدونم بیای و کامنتای پستتو بخونی چون دیر اومدم!اما یادت باشه باید مدالو بدیش به من!‏
خودت گفتی منم آخرین نفرم دیگه.خخخخ
اما به جنبه خوب قضیه نگاه کن.با این همه کتاب گویا کردن الان خیلی اطلاعاتت زیاده.خوش به حالت

اصی فقط به این جنبه ش نگا میکنم…خخخخخخخخخ… باور کن لذتی میبرم از گویا کردن کتاب که حد و حساب نداره… این کارم از اون کاراس که عشق پشتش نباشه اصی به سر انجام نمیرسه… خخخخخخ
نفرآخر نشدی… یوهاهاها… داش از دسم میرف این آدامس شیکا…شانس آوردم…خخخخخخخخخخخ

هان راسی ملکی.. اون آهنگ پایینیه رو واس خاطر روحیه زیبایی شناسی و طبع هنری و سلیقه فاخرت توی موسیقی برا تو گذاشتم.. سمفونی پنجم بتهوونه… شرمنده واگنر دم دستم نبود…خخخخخخ… بگوش و لذت ببر از هارمونیش…

رهگذر دوباره درود. اومدم بگم من شیرم. رتبه ام شده ۷۴۶۳ و حتی دانشگاه فرهنگیان هم مجاز شدم. عربی ۶۰ درصد تخصصی زدم. برام دعا کن، تو دلت پاکه، از اون جا که کتاب گویا می کنی و به فکر نابینایان هستی این رو میگم، من فقط هدفم اینه مشهد روزانه همین عربی لعنتی رو بیارم و چهار ۵ ترم باقیمونده رو از شر دادن شهریه و همچنین پرداخت هزینه ی بیشتر واسه خوابگاه راحت شم. خدا حافظ گوینده ی لاغر و بی اعصاب و البته مهربون! هندونه واست آوردم، بیا، بگیرش، البته یه قاچ کوچولوووووووو، بزن روشن شی تا گلوت باز شه، منم اصفهانی عمل کردم. همین یه قاچ رو هم می تونی واسه ۳ روزت استفاده کنی! روزی ۲ سانت هم ببری ازش کارت راه می افته. جدی جدی زود به زود بیا و بنویس، خوشحالمون کن و لبخند رو بیار رو لبامون خانمی. امید که این طور روزها بازم برات اتفاق بیفته و تو باز قاتی کنی و بیای بنویسی. هاههاههاااهههههااااهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهههههههههاهاهاهههاهاhahahahahahahaaaaahhhhhhhhhhhhhh’ha’ha’haهاهاhahaهاهاhahaهاهاkhakhakhakhakhaخاخاخاخاخاخاخاخاهوهوهوهوهوهیهیهیهیهیهیهیهیهیهی. (با عرض پوزش از انتهای این کامنت! خخ

۷۰۰۰ خوبه؟ من که خبر از رتبه های ادبیات ندارم… ولی فک کنم خوبه که داری ذوق ذوق میکنی و ولخرجی کردی هندونه گرفدی… خخخخخخخخخخ… ایشالله قبول شی… خدایا آبرومو پیش این پسر نبر… واس خاطر آبرو منم شده اینو قبولش کون فردا میگه رهگذر دلش سیا بود دعا کرد چپکی شدیم…هاههاهاهاهاهاه… ایول عربی من یادمه اون زمونا از دم منفی زدم رف…هاهاههاهاهاها…

هان راسی علیپور قرار بود من ساندفورج نه رو به تو برسونم…خخخخخخ… الان یادم افتاد شرمنده گیجیم دس خودم نیس… ژنتیک همه گیجیم…خخخخخخخخ
ببین تو ساندفورج نه رو وازش کون.. ست آپش رو اجرا کن و نصب که شد تموم شد برو تو کرکش… بگو خب؟ خخخخخخخخ… بعد کرک رو باز کن… هر چی توشه کپی کن و ببر تو درایو c بعدش program file تو پوشه ی sony پیست کن… هاها… تموم… نصب شد… خوشحال باش… تو الان صاحب یک ساندفورج نو شدی… ساندفورج نه رو هم بذ به آقای عابدی بگم برامون بفرسه فردا.. الان دیگه دیر وقته.. زشتس زنگ بزنم بهشون…خخخخخخخخخ… اصش میگم همینجا لینکش رو بذاره براد…

خیلی خیلی ممنون از لطفتون. من soundforge 8 و ۱۰ رو دارم اما ۹ رو ندارم! کرک ۱۰ هم کارساز نیس و نمیکرکه. دستتون درد نکنه. پیر نشی الهی، الهی روز به روز جوونتر شی. راستی از خانم کاظمیان هم ممنونم بابت تبریکشون. التیماسی دوعا خواهر.

سلامخووووووووووووووش به حال اصفهانیها چندروزپیش دنبال یه منشی برای زبان میگشتم پیدا نشد که نشد راسی این کتابخونه ی برلین چجوریاس من شنیدم رمز ورود میخواد و اینا هر کتابی ضبط میکنند؟ چقدر مثلا طول میکشه راستی عسای سپید هم شنیدم اگر برای ضبط اینا بخواین کمکتون میکنه

سلام بر اب روشن.. چه فامیلی قشنگی داری تو پسر؟!!! خخخخخخخ.. آدم یاد ایزد بانوی آب می افته…خخخخخخخخ
کتاب؟ بلد نیستم لینک بذارم… ولی تو همین محله چن تا کتابایی که خوندم هس… دو تا از خوباش: سرگذشت ندیمه از مارگارت اتوود و یکی دیگه شم دلبند از تونی موریسون… فک کنم سرچشون کنی پیداشون بشه… تو پستای آقای عابدیه… میجوریشون اگه یابنده باشی…خخخخخخخخخ…
آره ظاهراً کتابخونه برلین رمز ورود و اینا میخواد… ولی خیلی سخت نیس بدست آوردنش…
هر کتابی رم ضبط نمیکنن… بیشتر کتابایی که مخاطب زیاد داشته باشه و درسی هم نباشه رو گویا میکنن به نظرم.. خیلی از قوانینشون خبر ندارم، متأسفانه…
خوش باشید

سلاااااااام رهایی
خوبی باجی خخخ خخخ خخخ
اعصاب نداریا خخخخخ خخخخ خخخخ خو حالا یوخوده سانفرج قرآ قمیش اومد سرت یوخدِ هم اوضاع کلا بر وفق مراد نیست خو طوری نشدس که خخخ خخ
میخایی با کانونیا بحرفیم آگوستیک شونا چن روز بدن دَسِت خخخ
هااااا میخای بوگوی ته لیست اومدم خخخ هاهاها از دستی ته لیستم دیدم اول نی میشم گفتم آخِر شم بگم مدالی آخریما بدههههههههههه
مداااااااااااااااااااااااااااااال مدااااااااااااااااااااااااااال

مدال میخوای؟
یکی اون گاوا بیاره بزنه زمین… روشن اومده…خخخخخخخخخخ
روشن جون قربونتم آ روشن بلا گردونتم آتیشِ سر قلیونتم…
روشن من به جا مدال بت گاو دادم… توام باس بم همون اگوستیک بود چی بود گفتی؟ همونا باس بدی بم… وخی وخی یا حرف نمیزدی یا حالا که زدی باس رو حرفت واسی…
داری میری گاوتم ببر…خخخخخخخخخخ

سلام تشکر اتفاقا من دنبال یه جایی میگردم که کتاب درسی و اینچیزا ضبط کنه همه جا شده پر از رمان من نمیگم حالا خیلی میخوام سیس درسخونی بگیرم ولی وقتی بی کتاب بمونی شاید ترجیح بدی نمیدونم شاید اثلا بشینی همون رمان بخووونی آهان این شخص متشخصی که از فامیلی من یادش میافتی کی بود؟

اون شخص متشخصا ول کن… خخخخخخخ… با کتابخونه فاطمه زهرا یا ولیعصر اصفهان تماس بگیر ببین کتاباتا براد گویا میکنن یا نه.. ایشالله کمکت کنن…
شماره هاشونم اینس:
فاطمه زهرا:۰۳۱۳۳۳۷۳۱۳۶
ولیعصر: ۰۳۱۳۲۲۶۱۰۹
ایشالله مشکل کتاباتم حل شه…

رهااااااااااااااااااااااااایی ممنون از تحویلت هاهاهاهاهاها گاو نیمیخام خخخخ تو هم خیلی ذوق نکون یه بیشعور بیظرفیت کوناه فکر زبون نفهم (بقیشم الان یادم نیست چی بودم) اومده برات کامنت نوشته اصا باس بوگوی کامنتما بپاکن که همچین موجودی اسمش تو لیستت نباشه باجی خخخ خخخخخ خخخخ
میگم خو اگه میخایی جدی برو با هنرکار مسول کانون نصر صحبت کن بوگو ساعاتی که آگوستیک را نیاز ندارن بری استفاده کنی

اوووووه کی به روشن من و منوچ رعد گفته بالا چشش ابرو هس؟ بگو تا بزنم چار دست و پاشا ببُرم از درخت آویزونش کونم تا طعمه کلاغا شه… خخخخخخخ
روشن جون اینجا فضای مجازیه… منو میبینی؟ همیشه خدا تو زباله دونی ام.. سرمو بیگیر پام اونجاس.. پامو بیگیر سرم اون توئه…خخخخخخخخ… باس ریلکس طی کنی و اجازه ندی چیزی و کسی رو اعصابت راه بره… سرخوش و خرم باش… دخترا تو این محله نباشن که باس اسم اینجا رو بذاریم پادگان گوشکن…خخخخخخخخخخخ… دخترای شیطون و زنده دلی مث تو و باقی بر و بچان که محله رو بََشاش و تر و تازه و باطراوت نگه میدارن… فکرشا بکن تو خونه ای باشی که توش دختر نیس، یا مادر نیس، یا یه جنس لطیف نیس… خو اون خونه خونه نیس بنظرم… مردآباده.. زمخته، بی روحه، بی طراوته…
باش و طراوت بده بهمون خانوم خانوما، تو یه گُل نیستی، باغچه ی گُل این محله ای خره… شالله آکله بیگیری که با کینه گل وجودتا کدرش میکنی… وخی وخی یه آفتابه آب بیار آب بده به گُلات…خخخخخخخخ
اون آگوستیکه رم رفتم دیدمش… یه بار حضوری دیدمت برات تعریف میکنم.. در این مقال نمیگنجد…خخخخخخخخخ

دیدگاهتان را بنویسید