خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شب به خیر 3…

سلام بر و بچ
کوجاین؟ چیطورین؟
من؟ خوبم. گرفتاری که همیشه هست. درگیری و غم و غصه و گرفتاری و خوشی و شادی و پیروزی و شکست در هم تنیده شدن تو زندگی و روزامو پر کردن.
چن وق پیش لنا اس داد که رهگذر وخی شب بخیر سه رو بنویس که شالله بیمیری.. از بیرون محله ام انگار یکی دو نفری طرفدار پیدا کرده… هاها… دیمبل دیشدن دیمبل دیشدن… کی فکرشا میکرد؟ از متنای دره پیتی منم ملت خوششون بیاد… یوههاهاهاهاه
خو بذارید خودم بعنوان صاحبنظر بیشینم بالا مجلس و خودمو نقد کونم…
این متن با دو تا قبلی زمین تا آسمون فرق داره، چون قبلیا پر بود از صنایع ادبی و بازی با جملات و کلمات قشنگ… اما این یکی کاملاً سادست.. بی نهایت ساده… و همونطوری که همیشه دغدغه ی خودم بوده بی نهایت زنونه ست… کاملاً حس زنونگی رو القا میکنه، یه دو سالی بود که دیگه نمینوشتم، وقتی بعد از دو سال برداشتم و دوباره نوشتم، دیدم چقدر متفاوت شدم!!! خودم این سومی رو از اون دو تا بیشتر دوس داشتم چون بی ریاس… چون خودمه… چون راحته… توی نوشتنش اذیت نشدم.. برداشتم و نوشتم.. نوشتن و خوندنش نیم ساعت بیشتر طول نکشید، در حالیکه قبلیا شاید چندین و چند روز درگیرم کرده بود تا اونی بشه که دلم میخواس…
و اما در مورد نحوه اجراش: اصلا و ابدا خودمو اذیت نکردم یه آهنگ اون ور گذاشتم خودمم نیشسم کفی ساندفورج، اون میزد منم میخوندم… بی توجه به تکنیک مکنیکای زیبایی شناسانه و این جنگولک بازیا… هاها… دلم میخواس بخونم خوندم.. حتی به صدام و نحوه خوندنم توجهی نداشتم… کاملاً ریلکس… انگار که واقعنی نشستم کنار معشوقم و دارم باش حرف میزنم….
دوس داشتین خوش بحالم و اگه دوس نداشتین خو به من چه؟ من کار خودمو میکنم.. هاها.. پس چی خیال کردین؟ وخمیسم تو سر خودم میزنم؟ نه عزیزانم! من کاملاً ریلکسم… این یه دلنوشته س… که از دل بر اومده، شاید به دلتون بشیه شایدم نشینه… شماها در هر حال خوش باشین و بخندین… بابت حرفه ای کار نشدنش ازتون عذر میخوام. به بزرگی و بزرگواریتون ببخشید. دیگه بی امکاناتیه و هزار جور گیر و گور…خخخخخخخخخخ… اص خودم اینجوری خیلی دوسش داشتم، نمیدونم چرا، یه جورایی بی ریا بود.. مث تخم مرغ گوجه ای که میزبان با عشق میذاره جلوی مهمونش! هاهاهاهاهها…
اینم شب بخیر سه تقدیم به شوما عزیزانم
شبتون بخیر… شما بخوابید من بیدارم… باید شالگردن ببافم برا زمستونم…

۱۴۲ دیدگاه دربارهٔ «شب به خیر 3…»

سلام
به نظر من هر کدوم قشنگی خاص خودشون رو دارن اینم همچین ساده نبود کلی حرفه ای بود برا خودش!!!
کلا خوشم اومد مرسی
خوب اجراش کردی آهنگشم خاکستری محض بود سردِ سرد
راستی یه شال گردن هم برا من بباف منم لازمش دارم گویا

امیدوارم هیچوق به زمستون نرسی و زندگیت سراسر بهار و تابستون باشه…
شالله سبز باشی همیشه…
میگم کاموا بخرم خوبه یه چیزی ببافم…هاهاههاها… کاموا بخر بفرس برا توام یه چی ببافم… پ ن پ خیال کردی کامواشم از خودم میدم براد؟ هنوز اصفانی جماعتا نشناختی.. ما زرنگ تر از این حرفایم آباجی… هاها…
خوش باشی همیشه

مث این ننه خالقزیای تو فیلما که یه عالم کاموا جلوشونه و یه گربه که با کامواها بازی میکنه…خخخخخخخخخخخخ… مگه من بیکارم براد شال ببافم؟ اون شالگردنش مجازی بود…خخخخخخخخ… کی حوصله داره هی ببافه؟ یکی زیر یکی رو.. یکی زیر یکی رو…خخخخخخ
توام شاد باشی دادا وحید آکله به جون افتاده…خخخخخ

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما سرکار خانم رهگذر محترم.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
فایلی که برامون گذاشتید رو دانلود کردم و گوش دادم.
بسیار بسیار عالی بود و لذت بردم. همه چیز در بهترین شرایط خودش بود. هم موسیقی، هم متن و هم اجرای بسیار خوب شما که غیر از این هم از شما انتظار نداشتم.
باز هم بابت این هدیه ی گرانبها از شما سپاسگزارم.
برای شما در تمام مراحل زندگی آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.
خدانگهدار.

عرض ادب و احترام و اردات خدمت آقای مدیر.. احتراماً بعرض میرساند که اینجانب رهگذر رها زاده متولد سال دیویست هجری شمسی در شهر شوش ملالی ندارم جز دوری دیدار یگانه دادار دیرادادام دارم ریرام رام… دارام ریم رام رارام رام… خخخخخخخخخ… تو چت شدس؟ عصا کیو قورت دادی؟ چه مثبت شدس؟ هاههااههاهاهاها… میگم اونجایی که کار میکونی مدیرت کردن اینقده خوددا گرفدی؟ تعظیم عرض میکنم. در پناه حق.
پیوست: صلوات

وااااااای خدای من اصن باورم نمیشههههه.چقدرحال این روزهای من خوب نیست ینی خوب میشه با ی شب بخیر دیگه آیا؟؟؟حتما خوب میشه چون ی وقتایی اون وقتا که خیلیم ازش نگذشته خوب میشد و میزدم زیرگریه….بی امون,حالا گریه نکن کی گریه کن خخخخخ اینم از نوع الکیش.مرسیییی رها جونم ,زدم دان شه که گوشش بدم.راستی سلام.خوب باشی همیشه.امیدوارم ساندفورجتم هیچ وخ خراب نشه حالا که حرفمو گوش دادی ههه.من رفتم.شاید بیام که شایدم بمیرم خخخ.شاااد باشی.

ایشالله ساندفورجم بره لاخاک.. شالله میکروفونمو آل ببره.. خخخخخخ
چیطوری لنا؟… بیا اینم شب بخیری که میخواسی؟ دیگه چی میخوای؟ چایی؟ بستنی؟ آبمیوه؟ تو رو خدا تعارف نکن… هر چی دوس داشتی فقط سفارش بده… هاها

من تا حالا صداتو نشنیده بودم.
مغزم هنگ کرد.
چقدر زیبا حس رو منتقل کردی.
من جریان دو فایل قبلی رو نمیدونم ولی سرچ میکنم پیداش کنم.
از اون فایلهایی که روانشناسان میذارن برا رسیدن به آرامش.
کسی مشکل بیخوابی داشت لازم نیست قرص ملاتونین مصرف کنه با شنیدن این فایل بیهوش میشه.
واقعا تو دیگه کی هستی؟
دمت شدیدا گرم

دو فایل دیگه رو هم گوش دادم.
چرا فایل دوم که خیلی زیبا بود ناقصِ؟
کامل نبود انگار.
بعدش تو قرار بود تقدیم کنی به خانم کاظمیان تقدیمش کردی به خانم نازنین. چون هی میگفتی نازنین خخخخ.
راستی اشاره کردی که معصوم نیستی پس اسمت چیه خخخخ؟
اگه فایل دوم کاملش بود رو برامون بذار.
واقعا دستت طلا

برادرزاده ما رو باش… تا حالا صدا آبجی باباشو نشنیده بودس… ای ننگ به نیرنگ تو خون جوانان ما میچکد از چنگ تو… هاهاهاها…
به جان خودم یکی از دوسامه از بچا دانشکده فرش یکساله داره میگه یه متن بخون برا ریلکسیشن… هنوز نخوندم براش.. همچین آدم تنبلی ام… هاهاههاا… بفهمه اینو خوندم گردنم رفته…
اون شب بخیره همش بود بابا… مگه میشه نصفه باشه؟ همونجایی که میگه شب بخیر تموم میشه… خخخخخخ…
دستم طلا نیس… عاشق مس و چوبم…
خوشحالم دوس داشتی…
هان.. اسمم معصومه س… هاها…

درووووووووووووود بر رهگذر عزیز، چه قدر زیبا، مَشتی و با حال بود. می گم جدی بودنت در فایل های ضبط شده و شوخ بودنت تو محله، یکی زیر، یکی رو. چرا نمیری واسه دوبله تست بدی هان؟ صدا به این با کلاسی و با این همه حس و حال، انصافاً عالیه. من مدت زیادی نیست که تو محله واسی خودم می چرخم و این فکر کنم دومین فایل صوتیه که ازت می شنوم، اما جدی جدی لذت می برم از این همه تکنیک های آوایی که تو صدات به کار می بریشون، از این همه احساس. کلاً خیلی خوبی، قدر خودت رو بدون. شرمنده اگه یالله نگفته خودمونی صحبت کردم. از صراحتت هم خیلی خیلی خوشم اومد. دوست داشتین که خوبه، نداشتینم خو به من چه! عالی بود این قسمت از حرفات! خخخخخخ. گفتی شال گردن، من بچه بودم، خواهرم واسم یه شالگردن بافته بود، این سر و اون سرش سبز فسفری بود و بقیش قرمز. خیلی دوستش داشتم. یادش به خیر، یه کلاه قرمز هم که یه گِردی مشکی هم به شکل کاکُل مانند روش بود برام بافت. شب به خیر.

باورت میشه خیلی دوس ندارم برا جایی کار کنم؟ رادیو و تلویزیون و اینا با روحیه م نمیسازه… همین کتاب خیییلی بیشتر باهام سازگاره… لذتی میبرم از گویا کردنشون که حد و حساب نداره. خو برم رادیو تلویزیون چی بهم اضافه میشه علیپور؟ ولی لابلای صفحات کتابا زندگی میکنم، خوشم با خوندنشون… هر روزم از دیروزم بیشتر میدونم، این خیلی برام ارزشمنده. شاید هیچوق معروف نشم.. خو بجهنم. ولی عوضش لذت بردم از کاری که داشتم میکردم.
پسر من یه عالمه شالگردن دارم… هاهاهها.. عاشق شالم نمیدونم چرا… اصی انگاری عقده شالگردن دارم…هاهاههاهاهاه… یه حس خوبی بهم میده انداختنش…خخخخخخخخ… دیوونه خوددی.. هاها… شال گردنت چه خوشرنگ بوده پسر….

درود دوباره بر رهگذر عزیز. سر کامنت ۳ خیلی خیلی خندیدما. خدا همیشه شادت کنه. دوبله هم که فقط واسی رادیو تیلیویزیون نیس، این همه مؤسسه که جدا از صیدا و سیما میان کارتون و فیلم دوبله می کنن، اصی تو باید بری تو شبکه های ماهواره ای دوبله کنی چیه مگه؟ پولشم زیادس. البته هر کی یه عشقی داره دیگه، عشق تو هم کتابس، خیلی هم خوب. دلم واسه اون شال گردنه خیلی تنگیده. زیاد اهل شال گردن نیستم، در حال حاضر هم یه شال مشکی سفید شطرنجی دارم، گاهی اوقات که ست سیاه و سفید می پوشم و تیپ گوره خری واسی خودم می زنم، اون رو هم استفاده می کنم. کفش مشکی، شلوار سفید، یکی زیر، یکی رو. سویشرت مشکی و کلاه لبه دار سفید، یکی زیر، یکی رو. شال گردن با رنگ مشکی و سفید، یکی زیر، یکی رو.
راستی از ک گفتنت معلومه یه ترک اصیلی. ایول. امیدوارم زمستون تو هم بهاری باشه. شاد باشی که خدا وکیلی همه رو سر ذوق میاری با پست هات.

سلام عمه ..هوووووووووووووم ..
چه متن زیبایی ..چقد جدی بودن بت نمیاد خخخخخخخخخخخخخخخخ
منم میخوام جدی بات بحرفم.
عمه میشه ی شال گردنم برا من ببافی ؟؟؟؟؟
از غصه های درس و زندگی ….
مشکلات درسیمو بذار زیر ..غصه های دیگه رو …
یکی زیر !یکی رو.
یکی زیر !
یکی رو …
یکی زیر!
یکی رو ….
×هووووووووووم بباف تا بیام ازت بگیرم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ!
چیه خو عمه پیر و فرتوت و بیکارمی باسم ببافی برا داداش زادت .والله ….!!!!!@#
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
بازم جدی نشد انگار …..!

ماشالله ماشالله کرده دکتری پیدا کرده…خخخخخخخخ
تو چی میگی این وسط لامپ ۱۰۰ پر مصرف؟ وخی بینیم بابا… یه شال میبافم براد دراز تا بندازم دور گردنت و حالا نکش کی بکش تا خفه شی راحت شه جون و جیریقمون از دستت… خخخخخخخخخخ… نیستی پرواز؟ کجاها میگردی برا خودت؟ ایشالله موفق باشی تو درس و مرست…

حالمون خوبس؟ حالی شوما چیطورس؟ آباجیادون خُبن؟ همساده آدون چیطورن؟ زنعمو کوچیکدون زاید؟ زندادادون چیچی براش آوردن سیسمونی؟ جازی دختر عامو بزرگه زندایی کوچیکدون گوشکوبش چوبی بود یا فلزی؟ نوچ نوچ نوچ نوچ… خخخخخخخخخ
من رفیقامم بی نظیرن.. باور نداری؟ خو چیکارت کونم؟ باور نکون… هاهاههاهاها

تو چته؟ تو رو کوجا مدیرت کردن؟ چرا شوما همچینی شدین آکله به جون گرفته ها؟ خخخخخخخخ
نه تو پسر من نیستی.. پسر من با ننه ش همچینی حرف نیمیزنه.. پسر منو کشتی کاربریشو کش رفدی.. کوجاس بچم؟ کوجا خاکش کردی؟ آتیشش زدی؟ شالله خدا آتیشت بزنه که جیگرمو آتیش زدی… جوونم چی شد؟ روله روله…

سلاااام سلااام سلااام و هزاااارااان سلاااام و دروووووود دروووود درووود بر ننننننه رههگذر واااااییی بازم من دیر رسیدم میگما از وقتی منم واتسآپی شدم دیگه کمتر اینجام و بیشتر توی واتس هستم واااایییی دستام دیگه درد گرفت این قد نوشتم و واتس ضبطیدم خب برو کناااار ببینم این ننه ی مهربون محله چی گفته وااااییی عجب متنی وااااییی عجب فایلی من که دیگه باهاش خوابم رفت ببین از ساعت نهو نیم که از خواب پا شدم تا الآن داشتم واتسآپ میضبطیدم بعدشم داشتم همین طور واتسآپ میخوندم کلاً معتاد واتسآپ شدم رفت خب اینا رو ولش کن ننه چیطوری خوبی میگم ننه توم عجب صدای گیرایی داریا میگم اینم هعععع خععععلییی خوب بود من که خوابم برد وقتی این فایله رو شنیدم یعنی میگم بریزم رو گوشیم و هر وقت خسته بودم بگوشم تا هم خستگیم در بره و هم خوابم ببره فقط حیف که این صدای زیبا نمی تونه کتب حقوقی رو بخونه کلاً صدای به این زیبایی اگه گفتی به درد کجا میخوره آهان درست گفتی تلویزیون اونم برنامه ی زنده به خدا دارم راست و جدی میگم به جون مادرم که الکی و واسه هر چی قسم نمیخورم این که صدای ننه رهگذر بدرد برنامه ی زنده میخوره رو راست گفتم نه شوخی بود و نه چیه دیگه به هر حال میگیم با صدای بلند و همه ی هم محلهی ها هم میگن دودور دودور دود ننه دودور دودور دود ننه رهگذر ننه خیلی خوبی ننه دودور دودر دود ننه
کلاً مرسی ننه رهگذر بابت این پست این متن زیبا و رمانتیک و جذاب و مرسی بابت این فایل زیبا مرسی و خععععععلییی مرسی شبتون خوش بخیر زیبا مث دریا و شبتون آروم التماس دعا در پناه یگانه دادآر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار

ای این شبکه ها اجتماعی آتیش بگیرن که اینقده کله شوما جوونا تو این شبکه هاس…خخخخخخخخخ…
اسم کتابا حقوقی رو آوردی نیاوردی عبدالله…خخخخخخخخخخ
راسی عبدالله من چن وق پیش کتابخونه ولیعصر بودم در مورد کتابای تو صحبت کردم مسؤلشون گفتن که اگه چن نفر بشین میتونن برادون ضبط کنن… ایشالله مشکلت حل بشه تو منابع صوتیت.
مرسی بابت لطفی که داری. برم تلویزیون چیکار کونم؟ گورما بکنم؟ هاهاهاههاهاها… نیشسم تو خونم دارم کتاب گویا میکونم، نقاشی میکشم. مطالعه میکنم. خلوت خودمو دارم. اذیتم نکون جون واتساپت…خخخخخخخخخخخخ

ایشالله صدا خودت خرسکی شه… خخخخخخخخخ…
حالشا ندارم.. من تنبل تنبلای شهرم… خخخخخخخخخخخ… سالی یه شب بخیر میخونم… بسه دیگه. چه خبره؟ رف تا سال دیگه
سپاس لطف داری محمد ملکی… عکستم اینجاس.. پسر خوش قیافه ای هستیا.
امضا: فوضول محله…خخخخخخ

چه با احساس, خوش بحالت! شاد باشی و بهاری. من جدیدا وقتی میخوام بنویسم جوهر واژه ها میخشکه و وقتی بند و بساط نوشتنو جمع میکنم ی عالمه فکر و حرف و کلمه و جمله هست که هجوم میارن ب ذهنم و اون وقته که من نه حالشو دارم و نه هیچی دیگه. فقط میتونم بگم همیشه آسمون دلت صاف و آفتابی باشه و آسمون دل همه آدما شفاف و آبی رنگ. زیبا نوشتی و خوندی, شب بخیر.

من در مقابل احساسات تو مث جوجه اردک زشتم در مقابل جوجه رنگیای شب عید…خخخخخخخخخخخ… به جان شیش تا بچم راس میگم…هاها
توی اینطور مواقع جم کن دفتر دستکا… برو و کتاب بخون در عوضش. به ذهنت . فکرت استراحت بده.. به خودت سختی بده.. بذار تشنه شی… اینقد ننویس که جونت در بیاد… فقط کتاب بخون. بعد برو بشین بنویس. من اینطوری مینویسم! روی خودم جواب میده…خخخخخخ… مث این ننه قمرا برات نسخه خودمو میپیچم…ههاهاهاهاهاهاها

وای نه… همی حالا باید گوشش بدی.. اصی این متنا نمیشه تو روز گوشش کرد…خخخخخخخخخخ.. تو رو خدا همین شب گوشش بدین… نذارید برا صبح…خدایا کمکم کن… خانوم کاظمیااااااااااااااان شب باید گوشش کرد… خخخخخخخخخخخ…
منم کم گوش گوش نکردم…هاههاهاهاهاهاهاه

سلام مجدد فعلاً که گوشیم واتسآپمم شبکه ی اجتماعیم به باد فنا رفت ببین خب مشکلم همینه که هیچ کی راضی نمیشه با من هم کاری کنه که هزینه ی ضبط کتاب سرشکن بشه بین چند نفر حالا رایزنی بکنم ببینم آدم بختبرگشته کی پیدا میکنم بتونم مخش رو بزنم پول کتابم رو بده من برم یکی بزنم تو سر خودم یکی تو سر واتسآپ که خراب شد فعلاً شبت خووووش و بااای

سلام عزیزم معصوم جان
واقعا عالی بود و ساده و صمیمی
ممنونم همین دیشب برای طرفدارات ارسال شد
تا بیشتر در انتظار نمونن
ولی معصوم
چند سال تو سایتی فقط ۳ بار شب بخیر گفتی هاااا
هر شب یه شب بخیر بگو خب خخخخ
کار بعضی هام راه میفته خب عه
خخخخخ
راستی صبح شدا شالگردنت تموم شد؟
من خیلی بافتنی رو دوست دارم
از همه بیشتر هم همین بافتن شال و کلاه هست بافتنشو دوست دارم
پارسال برای علیرضابافتم اینقدر دوسش داشت هر جا میرفت میگفت خاله جونی بافته اینقدر بچه احساساتی هستش هرچی رو هم دوست داره بغلش میکنه بوسش میکنه نازش میکنه
دلم میخواد امسال هم یه رنگ دیگشو براش ببافم
راستی بافتن شالگردن دونه دونه اش برای کسی که آدم دوسش داره لذت داره
چرا آخرش گرگه می کردی عزیزم؟!
البته خب آنچه از دل برآید جای هیچ نقد نیست
این غزل خیلی دوست دارم همینطوری اینجا میذارم

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

حافظ

هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت…

اینو خیلی دوست دارم

بافتنی واقعا تشبیه قشنگی بود خیلی عالی
یکی زیر یکی رو
..

اینم خیلی توش حرف بود
مثل سنگ زیرین آسیاب بودن

هم صدات و هم از نوشته و حتی از صدای فن کیس کامپیوترت لذت بردم فکر کنم موسیقی هم که انتخاب کردی اسمش زمستانه جالب بود

واقعا عالیییییییی

خوب باشی و عاشق
خدانگهدارت باشه همیشه

ساده بود آره… خره سارای نظر ما زنها همینیم! ساده و صمیمی و از جان گذشته و کِشنده ی بار غم این و اون…خخخخخخخ..
شبی یکی؟ چه خبره؟ مگه هندونه س شبی یکی بخرم بیارم خونه؟ خخخخخخ… خودت که دیگه دستت تو کاره… خداییش من یکی که اینطوری ام که باید شرایط ویژه باشه تا بتونم بنویسم.. یعنی احساسات تو وجودم غُلغُل کنه…
شعرتم که پسر کت و شلوار پوشم براد لایک کرد.. میبینی چه پسر خوبی تربیت کردم؟ بهت میگه خانوم سارای! ادب و متانتش به بابای ننه بزرگم رفته.. ماشالله ش بشه…هاههاهااهاها
گریه تهشم دیگه خیلی حس گرفته بودم و رفته بودم تو نقشم!!! هاهاههاهاهاهها…

سلام اقای رشیدی خودمون… میخوام کاربریمو عوض کونم از رهگذر به با کلاس…خخخخخخخخخخ… اون وق کامنتامو کوجا دلم بذارم بنظرت؟ هاههاههاهاهاا… کدومشون حقیقیه؟ اونیکه میخونه یا اینی که کامنت میذاره؟ خخخخخخخخخخ… خودمم گیج شدم…
چشم… خوندم حتمی میذارم برادون..

خب من ک دانلودش نکردم
ولی آباجی خوبه عسکتو گذاشتی
ژشت عاشقا رو گرفتی
اوه یادم رفت خود عاشق بودی
ادمای شیطون بلا از رنگای آتیشی خوششون میاد مثه خودت
خدایی این انصافه تو و سارایی هر دو بافتن بلد باشین و من بی شال و کلاه خخخ
من پارسال لباس بافت سارای که محصول خودش بود رو دیدم خیییلی قشنگ بود

من بافتنی بلد نیسم… هاهاهاهها.. فقط شال بلدم به جون خودت… اونم چون صافه و مستقیم.. وقتی قرار باشه بیپیچم گیج میشم اص دیگه نمیبافم..خخخخخخخخخ..
یه ده تومن بده شالگردن بخر یه ۵ تومنم بده کلاه… واه واه واه.. چیچی شوما تهرونیا خسیسین…

بسمه تعالی
موضوع: عرض تشکر
سرکار خانم رهگذر رهازاده اصفهانی
با عرض سلام و تحیت
بنده نیز عطف به نامه برادر حسینی مورخ ۱۷/۶/۹۵ از شما بابت زحمتی که در راه ضبط و ارائه صوت مورد بحث متقبل شده اید, تشکر می کنم و توفیقات روز افزونتان را از خداوند منان مسألت دارم.
ایام عزت مستدام

وااای کامنت آقای عابدی رو!!! خخخ
یعنی مردم از خنده!
بابا بیچاره شهروز چی کار کنه که خانم روابط عمومی بهش گیر داده گفته آسته برو آسته بیا هاان؟
شهروز خیلی آسته رفتی یه کم تندترش کن این هضم نمیشه خخخ خخخ خخخ
شالگردنم یادت نره رهگذر با احساس ببافیااا
راستی جوابتو تو خصوصی دادم برو ببینش کلی خندوندیم کلا خعلی باحالی

رهاااایی خودتی ؟رعد بزرگ واقعا احتیاج به شب لالایی داره . دیشب اتفاقاتی افتاد که برای من کم از معجزه نبودند . و بار سنگین تردیدو که سالیان سال روی قلبم سنگینی میکرد رو برداشت .
بخون که خوابم میاد .
خرو پوووف . ساعت ۳ بیدارم کن که باید جایی برم

اوه .چقد دوشیزه آقا شهروز حسینی و دوشیزه آقا طاها پور طاهای اصل مثبت شدن بچام خخخخخخخخخخخخخخخخ
.دوشیزه خانوما رهسیما .کاش شومام کمی از این ۲ بزرگوار یاد بگیرید و کمی مثبت بکامنتید و زین پس با حجاب برتر وارد کامنت دانی شده و پوشیه را آزین صورتهایتاان نمایید حقیرهای سراپا تقصیر ….اساتید بزرگوار واعظین گرامی !استاد حسینی و پور طاهایِ بزرگ ….کمی این دو ذاله و گمراه را ب راه راس هدایت نمایید بلکم در روزهای اخر عمر شریفشان ب راه راست برگشته و از گناهانشان استغفار نمایند و ب بهشت برین پای بگذارند ….@!مچکریم .خدا نگهدار ….

سراپا تقصیر… یاد بیگیر از بچا من!!! ببین چه شیک و مرتب و با ادبن؟ مث تو دمپایی یکی در میومن زرد و سرخ و موهای هاشوری واشوری و چرک و هپلی نیسن… در بیار اون آدامسا از تو دهنت… عه عه عه.. بابات چی یادد داده؟ ولت کرده تو خیابون خودت تنهایی تو جوب بزرگ شدی… هاهاهاها… چطور بین تو و داداش شهروزت اینهمه فرق گذاشته بابات؟ وخی با اون یکیا ورش دارین بندازینش تو چاه… حواست باشه و از تاریخم عبرت بیگیر.. تو چاهی بنداز که سر راه هیچ کاروانی نباشه.. ببریدش وسط کویر لوت…خخخخخخخخخ

سلام سلام خانم با احساس.هنوز دان نکردم ولی مطمئنم مث اون دوتا عالیه!!
منم شال گردن میخوام.خیلی
دوست دارم.ببین فقط یه لطف کن از هر رنگ و مدل برام بباف که بتونم با لباسام ست کنم.قربون دستت خخخخخ
همیشه شاد و پر از آرامش باشی

بعد میگن کار نیس… خو همین شالگردن بافی خودش یه عالمه مشتری داره…خخخخخخخخخخ… والله… وخسم یه آگهی بزنم سفارش شال پذیرفته میشود… بد نیسا…
مرسی نیایش جان… هر وق حالشا داشتی گوش کن. بافتنی مافتنی ام بباف. هیچی مث بافتنی آرامش نداره لامصب…

ای بخشکی شانس.. ای اقبالم بسوزه… ببین چیطوری افتادم تو خرج؟ بیا اینم آدامس شیکت… خدااااااااااا چقده باس خسارت بدم من آخه؟ حالا یعنی دلت میاد بخوریش؟ ببین مونده سا… جنسش بده ها… آدامس برا دندون مضره ها… بوش بده ها… خود دانی… حالا فکراتا بکن، بین سلامتیت و این آدامسه باس یکیا انتخاب کنی… خخخخ

نیایش رد کون بیاد آدامسا
ملکی بیگیرش از نیایش… خخخخخخخ
میگن آدامس شیکا تازگیا توش سیانور ریختن جهت کشتن جوانان برومند ایران زمین… مرگ برآمریکا…خخخخخخخخخ…
ملکی جونتا بپا… تو جوونی آرزوام زیاد داری… هنرمندم هسی… فردا زشته تو جرائد بنویسن هنرمندی بر اثر خوردن آدامس در گذشت.. واس خاطر خودد میگم… با آبروی هنرمندا بازی نکون…خخخخخخ

عجب! باشه. حق با شما. راحت باشید. صمیمیت تون رو حفظ کنید. و من حقیقتا حتی یک بار دیگه هم برنمیگردم اینجا یه پست یا یه کامنت بخونم صد در صد. مشکل من بودم خیالتون راحت. دیگه نخواهد بود.
پیوست: رهگذر خانمی شرمنده زحمت اون کتاب به کل رو دوش خودت می مونه و اگر هم نخواستی پستش رو بزنی لینکش رو بفرست روابط عمومی خودشون ان شا الله زحمتش رو می کشند.

تو خلی خره… ولی نه به اندازه من… هاها… دیگه هر کی ندونه و نشناستت من که میشناسمت که هیچی تو دلت نیست و چقدر بی ریا و مهربونی و دقه دیگه اص یادد میره چی گفتی…
اون کتابم دارم میخونمش… میذارمش هر وق دلت خاس خودت بذارش.. نخواستی ام نذارش. شوما صاب اختیاری!!! به هیشکی ام نیمیدمش.. همونطوریکه زیر بار نرفتم بقیه رو توش شریک کنم اینجام زیر بار نمیرم… یاه یاه یاه یاه… دیگه میدونی چه لجباز و خری ام که… هاهاهاههاهاه…

ایول بابت نمره ۲۰ پایان نامت و متاسفم بابت نتیجه ارشد انشاالله سال دیگه خارجه قبول بشی دختر راستی یادم رفته بود بگم که منم هنوز همون قدر زشتم سفیدم نشدم دماقم هم هنوز همونقدر گنده هست خخخخخخخخخیییی راستی چشامم بدتر شدست که بهتر نشود خخخخخ خب دیگه عرضی نیست فعلا موفق باشی

از این دفعه اسم شبو شور میشه شبو اشک یا شبو شرم خخ اصلا شبو چرم.
چرم هاها برای اینکه اسمش با کلاس باشه صداش کنید چرمین خان .
چی کار داریدش؟ . بذارید به درد خودش بسوزه و بسازه . خون به دلش میکنید بعد میگید بیا بخند اعهههه
بچه های دست گلم یکی یکی توی این محل پر پر شدن رفت

دیدم اون بالا کی بود داش بیهوش میشد… خخخخخخخخ… برو بچه من ازت مدرک دارم…هاهاهها
کامبیز اسدی می‌گه:
چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ در ۲۰:۲۸

من تا حالا صداتو نشنیده بودم.
مغزم هنگ کرد.
چقدر زیبا حس رو منتقل کردی.
من جریان دو فایل قبلی رو نمیدونم ولی سرچ میکنم پیداش کنم.
از اون فایلهایی که روانشناسان میذارن برا رسیدن به آرامش.
کسی مشکل بیخوابی داشت لازم نیست قرص ملاتونین مصرف کنه با شنیدن این فایل بیهوش میشه.
واقعا تو دیگه کی هستی؟
دمت شدیدا گرم

بهار اومد گلا وا شد دل ما باز خاطر خوا شد.. بهار اومد هوا خوبه نگار من چه محجوبه… خخخخخ
بهار جان از اینکه نفر آخر شدی چه احساسی داری؟ خخخخخخخخخخخ…
باریک الله برو گوشش کن.. برو دختر خوب و نازنین فرشته روی زمین.

سلام.
اولندش که آدامسم رو بده نفر آخر شدم رهگذر
دومندش دانلود کردم. و میخوام گوش کنم و تا گوش نکردم این رو نمیفرستم.

گوش کردم.یکی زیر, یکی رو. میدونی, آرامش خاصی بهم منتقل شد یعنی اصن نمیدونی, آهنگ love story هم که زیرش گذاشتی و قشنگ اون فضا رو تداعی کردی
فضایی که توی ذهن من یه میز یه فنجون خالی قهوه که بوش هنوز توی فضا هست, یه زن لاغر اندام که سرش پایینه و دوتا میل بافتنی دستشه و داره میبافه, و کنار اون میز, یه پسر شاید ۲۰ ساله, که پسر اون زنه. نمیدونم چرا, ولی بیشتر حس یه مادر بهم منتقل شد.
یه مادر که داره پسرشو که حالا جوون شده و باد به غبغب میندازه و گاهی به مادرش بی اعتنایی میکنه رو میخوابونه.
ببخشید که یه کم طولانی شد. ولی خیلی حسش خوب بود
در ضمن, صدادونم عالیس آباجی.
حالا آدامسمو بده برم.

خوشم میاد آدامسش فراره…هاههاهاا
اولندش باریک الله که آهنگشو شناختی.
دومندش یه چن روزیه یه کتاب دسمه عشق مادر فرزندی تو این کتاب موج موج میزنه شاید واس خاطر همین همچینی شدس…
سومندش خوشحالم خوشت اومدس
چارمندش لطف داری که عالی میدونی این صدا قیژ قیژی منو…
پمجمندش یه نیگا بنداز به پست.. بعدی شوما دو نفر دیگه کامنت گذاشدن.. برو دادا برو.. آدامس بادکنکی ام بت نیمیدم…خخخخخخ…

فرموده بودی که چرا پدر پیرم .رعد بزرگ …بین منو اون فرق گذاشته …..×
یادمه که پدرم رعد بزرگ که نور ب قبرش نباره .خخخخخخخخخخخخخخ ! تعریف میکرد ک زمانی ک من دنیا میام و قدوم شریفمو ب دنیای خاکی آدما میذارم …تو بس که شرور بوده ای در جنگی با قبیله آپاچیا با اصابت ۲۵ گلوله ب اقصی نقاط بدنت در شرف مرگ قرار میگیری عمه …. پدرم هم با خدای خود عهد میکنه ک اگه تو /تنها خواهرشو بش برگردونه در تربیت من پسر کوچیکش !!!!!الگو برداری کنه از تو ……..!خلاصه تو ام ک از شانس ما پس از اصابت ۲۵ گلوله ب اقصی نقاط بدنت ب زندگی میبرگردی و پدرم میمجبوره ک نذرشو ادا کنه …در نتیجه من از لحاظ تربیتی یکی شدم دقیقا شبیه عمه ام ……سوال دیگه ای نداری ؟میخوام برم سر درس و مقشام ……..!@######
باز کاری داشتی همینجا بپرس تا بیام در تنویرِ اذهان عمومی بکوشم و ایشان را با تو بیشتر آشنا کنم ……×!
وای !اون آدامسم در بیار از تو دهنت .یکم سنگین باش .آبرو نذاشتی برا خانواده بارانی سنگاله .ننگ سیاه بر تو …ننگ سیاااااااااااااااااه !!!!!!هی تن بزرگ خاندان رو بلرزون تو قبر با این جلافتات ….

پشت سر رعععد بزرگ غیبت میکنی ؟؟
قبر من چونان اهرام ثالثس خخخ
خورشید نورشو از من وام گرفته بچه ی کچل ههههه
به جای این حرفا برو ببین چرمین خان کجاست ؟ببین چرا دلش شکسته و چرا احساسش زخمی شده ؟
به عمه ات هم احترام بذار . رعععد هیچگاه نمیمیرد فقط گاهی میرود به آسمانها

اص این بچه چقدر برازنده س.. دکترم هس، خلاق و باهوش و زیرک و زرنگ و با ادب و با کمالاته… نگو از عمه ش الگو برداری کردن واسش…خخخخخخ…
دس داداش گلم درد نکنه… دسش طلا با این بچه پروروندنش.. اص یه دونه س این پسرش… تک.. تاپ.. آس… میگم هی حس میکوم این کردار و منشش منو یاد یکی میندازه ها… عمش.. عمه فرهیخته و با کمالات و محجوبش… هان… داداش دستت درست… خخخخ

راستی آدامس هم نمی خوام کندر اصل تلخ هندوستان رو که خودت به همراه فیلت چیدی می خوام خخه همون فیلی که براش توی فنجون قهوه ریختی و خوردید و خندیدید هاهاها
میگم برای آقا فیله کلاه هم بباف . هوای اصفهون بهش سازگار نیست خخخ

کامنتم کوش که براد نوشتم؟ این چرمین خانت نیشسه اون پشت کامنتا رو میجوه!!! ههاهاهاهاهاهاها… یا شایدم مخابرات کامنتامو قورت میده…
بهر حال گفته بودم که کندر بیترس براد چون باهوشت میکنه و گرمه و سردیت نیمیشه… باور کن یادم نیس دیگه چی نوشته بودم…خخخخخخخخ… بیا اینم یه مشت کندر تلخ زهرماری تقدیم به داداشی خودم. اینا رو از صحرای سوزان آفریقا در جنوب هند در حالیکه پابرهنه با ویلی فاگ داشتیم هشتاد روز دور دنیا میچرخیدیم جستم براد…

قربونت پری جان.. یه دونه پارسال حذف شد تو پست ترانه… خخخخخخ… بعد اون یادم نیمیاد چیزی…
اینجام یه دونه نوشتم ارسالش کردم دیدم نیسش.. همون اینترنت قاط زد نفهمیدم چی شد خوردش. مرسی عزیز. خیر از جوونیت ببینی که پیگیری…

یا حضرتی عباس… سر این یکیا نیمیشه شیره مالید…خخخخخخخخخ…
بیا دادا… بیا بیگیر این آدامسا خون خودتو کثیف نکون.. صلوات بفرس… خخخخخخخخخخخ… اصی بیا این دیویس تومنی رم بیگیر برو یه بستنی ام برا خودد بیگیر… خخخخخخخ

هرکی گفته خشونت جواب نمیده, حرف الکی زده نیگا الان چیجوری جواب داد؟
تازه جز آدامس یه دویستی پاره از اینا که راننده تاکسیه بهش داده تازه سر این دعوا کرده با یارو که چرا پول خردتون انقد داغونه هم ازش گرفتم.

سلام
بسیاااااار عااااالی کم پیش میاد تحت تاثیر عواطفم قرار بگیرم اما امشب عواطفم به اوج رسید و قطره اشکی کوچولو کنار چشمم نشست
آسمون دلم ابری شد و هوای چشمام بارونی؛ اما بغض سرجاش نشست و تکون نخورد نشکفت فقط راه نفسم را گرفت
شاهکاری تو
کارت حرف نداره

توی اووووج یه قطره اشک ریختی؟ هاههاهاهاهاهاهاه… هندی جیگر خواری شوما؟ خخخخخخخخخ… بیا نفرات آخری براد جیگر کباب کنم بخور…خخخخخخخ
شاهکار؟ اوووووووه چه پر طمطراق!!! روشن باور کن اص شک داشتم آیا بذارمش اینو تو محله یا نه؟ هی حس میکردم هیشکی خوشش نمیاد…خخخخخخخخخ… ولی بچه ها خیلی لطف دارن بهم.. باور کون

سر و تهم بکنم دوم میشی…هاههاهاهاهاا… بازم مدرست دیر شد تنبل خانوم… برو ته صف واسا دس و پاهاتم بیگیر بالا… بعدم باس واسی کل پستا جارو بزنی و تخته رم پاک کنی و فردام با مامانت بیای پست…خخخخخخ

اوهوکی مدالش واسه یکی دیگه آدامساش واسه بقیه حال خوبش مال تو جارو پاروش واسه من ؟؟؟؟؟ من زرنگترِ این حرفاییم خخخ خخخ عمرا دس به جارو بزنیم
آره رهی باور کن که من نه عاطفیم و نه عمرا اشکم در میاد که این البته ربطی به غرور نداره کلا نمیتوم گریه کنم بغض میکنم ولی گریه نه همین یک قطره هم خیلیهههههههههههههههههه
راستی خخخ خخخ خخخ این عسک خودته خخخ خخخ اصلا به عکست نمیاد این همه احساساتی باشی

باس یه بار بیگیرم سیر بزنمت بلکم اشکت در بیاد…خخخخخخخخخخخخ… یعنی چرخم بشی اشک نیمیریزی؟ کتلت چی؟ وقتی داری تو ماهیتابه جلز و ولز میکنی چی؟ هاهاهاههاهاها…
این آره خودمم.. مگه مادر فولاد زره ها دل ندارن؟ خخخخخ…
چیطور تو هندی جیگر خوار یه قطره اشک میریزی.. من ننه فولاد زره احساس نداشته باشم؟
ولی گریه کن.. خوبه برات.. نریز تو خودت…

تا حالا چرخ نشدم خخخ خخخ کتلتم نشدم واسه همین نمیدونم در اون حال اشکم در میات یا نه
ولی کاملا درست میگی اگه آذم بتونه گریه کنه روحا و جسما سبک میشه
یا حتی اگه بتونه یه کوچولو برون ریزی کنه اقلا روانش کمتر آسیب میبینه
خخخ خخخ حالا مادر فولاد زره بوگو ببینم عاشق کی شدی که اینقده قشنگ براش لا لایی گفتی
انگاری از اعماق قلبت یر میومدا خیلی تاثیر گذار بود

دیدی چقدر از سویدای وجودم میخوندم؟ خو یقین عاشق بودم دیگه!!! یقین یه خری هس دیگه.. چیکار داری؟ لاتجسسوا!!! هاهاههاهاهاهاها
شوخی کردم.. من اصش به جان تو نباشه به جان شیش تا بچام وقتی یه متنی میخونم میرم توش غرق میشم… جوگیرم به خدا… خخخخخخخخخخ…
متن جنایی ام میدادن میپرسیدی رهگذر عاشق قاتله بودی اینقد رفته بودی تو نقشش؟ خخخخخخ.. یه وقتم بگی رهگذر قاتله خودت نبودی؟ هاهاهاهاهاههاا…
حالا ایشالله هیچوق گریه نکنی و همیشه بخندی… وقتی میخندی لبخند نزن.. قهقهه بزن… هاهاههاهاها

پاسخ دادن به پرواز لغو پاسخ