از تو که می نویسم، تمام وجودم معطر می شود از بوی خوش اندیشه های تو.
درست مثل عطر تنت که گویی همه مشکهای دل انگیز هستی را در تو خلاصه کرده اند.
از تو که می گویم دهانم پر می شود از باران، از عقاقی از یاس و شکلاتی می شود طعم حرفهای من درست مثل صدای ناز تو که طنین زندگی بخشش هر صبح در این گنبد دوار می پیچد.
از تو که می خواهم بنویسم، واژه ها، این موجودات عبوث کم تحرک، چه شوقی دارند برای گرد هم آمدن و بیان نامت که زیباترین شاه بیت ترانه های من است.
پس بگذار من نیز هم صدا با تمام هستیم از تو بنویسم. برای تو می نویسم که در اوج فقر با ثروت عشق و غرورت من پول دار ترین آدم دنیا شدم از تو که با آمدنت انگار تمام غصه ها راه خانه مان را گم کردند. و ای کاش تو از بدو تولدم بودی تا برکت وجودت تبرک ببخشد به همه زندگیم. به قول یکی: تو کجا بودی تا حالاااااااا؟
۱۰ دیدگاه دربارهٔ «از تو که می نویسم»
سلااااااام به داش فرشاد عزیز.
آقا عالی بود دستت طلا.
پاینده باشی
سلااااام امید بزرگ وار عزیز ممنون از لطفت.
سلام جناب امیدوار
خیلی زیبا. و اون احساس مهر و محبتی که به مخاطب متنتون دارین به خواننده منتقل میشه
موفق باشین
ارادت فراووون
مرسی ارادت دارم یک کامییون
سلام و درود بر آقا فرشاد گرامی و بزرگوار واقعاً که خیلی عالی و پر تنین بود و من یکی که از خوندنش چی یعنی شنیدنش چی ببخشید یعنی خونده شدنش توسط صفحه خوانم و شنیدنش توسط گوشهایم لذت بردم اون هم شدییید به هر حال مرسی بابت این نوشته ی عالی و دلچسب عیدت هم مبارکا باشه روز خوش در پناه یگانه دادآر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار
آقااا دمت گرم
سلام بسیار عالی بود با تشکر
مرسی مصطفی
سلام
زیبا بود
تشکر از لطف شما