درود به همهی گوشکنیهای عزیز
به این مطلب طنز برخوردم که خیلی باحال بود. پس به ترجمه نشستم و این نتیجشه. این نه تا اتفاق همه واقعی هستند. امید که ازشون لذت ببرید
۱. در یک سرقت مسلحانه در کالیفرنیا، لانگ بیچ، وقتی هفتتیر ۰.۳۸ میلیمتریاش در شلیک به قربانی مورد نظرش عمل نکرد، کسی که قرار بود سارق باشد، جیمز الیوت، کاری کرد که فقط حیرت برمیانگیزد. او به داخل لولهی هفتتیر خیره شد و ماشه را دوباره امتحان کرد. این بار ماشه کار کرد…
۲. آشپز هتلی در سوئیس انگشتش را در یک دستگاه گوشتبر از دست داد، و بعد از کمی پادویی ادعایش را به شرکت بیمه ارائه کرد. شرکت بیمه که مشکوک بود که دلیل حادثه بیدقتی بوده، یکی از افرادش را فرستاد تا خودش نگاهی به گوشتبر داشته باشد. او دستگاه را امتحان کرد و یک انگشت از دست داد. ادعای آشپز تایید شد.
۳. طی بورانی در شیکاگو، مردی که یک ساعت برف پارو کرده بود تا فضایی برای ماشینش باز کند، با اتوموبیلش برگشت و دید که زنی آنجا را گرفته است. در اقدامی قابل درک به او شلیک کرد.
۴. یک رانندهی اتوبوس اهل زیمبابوه بعد از نگه داشتن برای نوشیدن در یک میخانهی غیر قانونی، متوجه شد که ۲۰ بیمار روانیای که قرار بود از هراره به بولاوایو منتقل کند فرار کرده اند. او که نمیخواست به بیکفایتیاش اعتراف کند، به یک ایستگاه اتوبوس در نزدیکی رفت و به همهی کسانی که آنجا منتظر بودند پیشنهاد سواری رایگان داد. سپس او مسافران را به بیمارستان روانی تحویل داد و به کارکنان گفت که بیماران بسیار هیجانزده هستند و توهمات عجیبی دارند. حیلهی او تا سه روز کشف نشد.
۵. نوجوانی امریکایی در بیمارستان و در حال به دست آوردن سلامتیش از یک زخم سر شدید ناشی از برخورد با قطاری که به سمت او میامد بود. وقتی از او پرسیدند که چطور مجروح شده، پسر به پلیس گفت که او فقط داشته تلاش میکرده که ببیند چقدر میتواند سرش را به یک قطار در حال حرکت نزدیک کند، قبل از این که تصادف کند.
۶. مردی وارد یکی از شعبههای فروشگاه سرکل-کی در لوئیزیانا شد، یک اسکناس ۲۰ دلاری روی پیشخوان گذاشت و درخواست پول خرد کرد. وقتی متسدی صندوق را باز کرد، مرد تفنگی بیرون کشید و همهی پول موجود در صندوق را خواست، که متسدی سریعا تحویل داد. مرد پولها را از متسدی گرفت و فرار کرد و اسکناس ۲۰ دلاری را روی پیشخوان جا گذاشت. کل پولی که او از صندوق گرفت… ۱۵ دلار. (آیا اگر کسی تفنگ به سمت شما نشانه برود و به شما پول بدهد، جرمی صورت گرفته است؟)
۷. به نظر میرسد مردی از ایالت آرکانزاس بدجوری آب جو میخواسته. او با خود تصمیم گرفت که بلوکی را به سمت پنجرهی یک مغازهی مشروب فروشی پرتاب میکند، چند بطری قاپ میزند و فرار میکند. بنابر این بلوک را بلند کرد، بالای سرش برد و محکم به پنجره زد. بلوک به پنجره خورد، برگشت و به سر سارق اصابت کرد و او را بیهوش به زمین زد. پنجرهی مغازهی مشروب فروشی از پلکسیگلاس ساخته شده بود. کل این اتفاق روی نوار ویدئویی ضبط شد.
۸. ستون جرم آن آربور گزارش داد که در ساعت ۵ صبح مردی وارد شعبهای از رستوران برگر کینگ در میچیگان، ایپسیلنتی شد، تفنگش را به متسدی نشان داد و پول خواست. متسدی درخواستش را رد کرد و گفت که نمیتواند بدون سفارش غذا صندوق را باز کند. وقتی مرد پیاز حلقهای سرخ شده سفارش داد، متسدی گفت که این غذا برای صبحانه سرو نمیشود. مایوس، مرد رفت. یک برندهی ۵ ستارهی جایزهی حماقت!
۹. وقتی مردی سعی میکرد با شلنگ از خانهای موتوری که در یکی از خیابانهای سیاتل پارک شده بود بنزین بکشد، خیلی بیشتر از آنی که انتظار داشت نصیبش شد. پلیس در صحنه حاضر شد و مردی با حال خیلی بد را یافت که خودش را کنار یک خانهی موتوری، نزدیک فاضلابی که روی زمین ریخته بود چماله کرده است. یک سخنگوی پلیس گفت که مرد اعتراف کرده است که تلاش داشته بنزین بدزدد و شلنگی را که برای دزدیدن بنزین از آن استفاده میکرده را اشتباها وارد مخزن فاضلاب خانهی موتوری کرده است. صاحب اتوموبیل از شکایت چشمپوشی کرد. او گفت که این خندهدارترین چیزی بوده که تا به حال دیده است.
۲۴ دیدگاه دربارهٔ «چند حادثهی واقعی طنزآمیز (ترجمهی فارسی)»
سلام .واقعا قشنگ بود خخخ تشکر موفق باشید
درود
ممنون، لطف دارید. شما هم موفق باشید.
سلام.
خدایا تا آخرش فقط لبخند می زدم به آخریش که رسیدم منفجر شدم. عجب مجازاتی شد اون بنده خدای بنزین دزد که خدا نصیب کافر از این مجازات ها نکنه!
راستی بابت کتاب قبلی هم بی نهایت ممنون. غافل گیریه بی نهایت شادی بود برای من!
خوب دیگه برم باقیه قهقهه هام رو از ماجرا های اون بالا ادامه بدم به خصوص آخریش.
شاد باشید!
درود
بله، بدبخت بد جوری مجازات دید. احتمالا از اون به بعد هر دفعه باک بنزین میبینه یاد تعم فضولات انسانی میافته. 🙂 در مورد کتاب، خیلی ممنون. مرسی از کامنتتون. شاد باشید.
سلام میثم جان. خیلی زیبا بودند تشکر.
درود مهدی عزیز
لطف داری دوست عزیز. شاد باشی.
سلام میثم عزیز.
خیلی قشنگ بود.
اون راننده اتوبوس خیلی کارش شبیه ما ایرانی ها بود.
ما تا جایی که بتونیم از زیر بار مسؤولیت شونه خالی میکنیم و برامون افت داره که طاوان اشتباهاتمون رو بدیم و حتی از یه عذرخواهی ساده هم گاهی دریغ میکنیم.
باقی موارد هم قشنگ بود.
اون مورد آخر هم که دزد به کادون زده بود.
اون که خانمه رو به خاطر گرفتن جای پارکش کشت خیلی پسندیدم.
نشون داد که حق گرفتنیست نه دادنی.
سپاس فراوان.
درود محسن جان
– آره، آدم حس میکنه یه جایی توی همین کشور عزیز این اتفاق افتاده.
– و چه کادونی بود این کادون. 🙂
– دقیقا، :))
ممنون از کامنتت محسن عزیز. شاد باشی.
لایک
درود و لایک به شما. شاد باشید.
سلااام و درووود بر آقا میثم خیلی پست عالییی بود و پر از مطالب با حال بود و من از خوندنش خیلی لذت بردم مرسی روزت خوش و در پناه یگانه دادآر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار
درود
لطف داری احمد جان. تو هم موفق و سربلند باشی.
سلام
خیلی جالب بود لبخند به لبم آورد
ممنون به خاطر زحمت ترجمه
موفق باشید
درود
قالبی نداشت. ممنون بابت کامنت. شاد باشید.
درود میسم نازنین سپاس جالب بود.
درود
ممنون سعید جان. لطف داری. موفق باشی.
سلام میثم. عالی، عااااالییییی، عاااااالیییییییی!
موفق باشی.
درود
مرسی مسعود جان. خوشحالم ازش لذت بردی. شاد باشی.
سلام آقای امینی
ممنون بابت ترجمه این ماجراهای جالب و بامزه
پست های ترجمه ایی شما واقعا جالبن ، اون پست چه حیوونی هستی را هم خوندم و دوست داشتم اما متاسفانه دسترسی به سیستم نداشتم کامنت بدم و حالا همین جا ازتون تشکر می کنم
بعد این که کاش متن زبان اصلی را هم برامون توی پست لینک کنید فکر کنم جالب بشه و شاید انگیزه ایی بشه برای یاد گرفتن زبان برای امثال من که زبانمون خوب نیست
درود
خواهش میکنم. شما لطف دارید. چشم از این به بعد سعی میکنم متن انگلیسی رو هم ضمیمه کنم. این که چنین کاری نکردم واسهی اینه که کلا چیزای زبان انگلیسی توی گوشکن خیلی طرفدار نداره که البته طبیعی هستش.
موفق و سربلند باشید.
سلام
خیلی جالب بود بازم برامون از این مطالب خوب پیدا کنید
درود
ممنون، سعیم رو میکنم. موفق باشید.
سلام
تشکر از وقتی که گذاشتین و ترجمه کردین و بیشتر سپاس از این که بی هیچ چشمداشتی با بقیه به اشتراک گذاشتین.
منم طرفدار متون اصلی هستم هرچند تلاشم برای یادگیری شاید کم بوده!
موفق و سربلند باشید.
درود
خواهش میکنم. قابلی نداشت. از این به بعد متون اصلی رو هم قرار میدم.
شاد و موفق باشید.