با سلام خدمت دوستان عزیز خودم
دوستان من یه دوستی داشتم خیلی با معرفت بود. همیشه با هم بودیم و اگر یک روز هم دیگه رو نمیدیدیم نگران حال هم دیگه میشدیم. تا یک روز دوستم هوس کرد ماشین بخره و خرید. چند ماه بعد دوستم تو راه تهران کرمانشاه تصادف کرد. وقتی شنیدم اول باور نکردم ولی حقیقت داشت. دوستمو به بیمارستان رسوندند. من هم با چند تا از دوستانم به بیمارستان رفتیم. دوست صمیمیم روی تخت افتاده بود. من هی تو سر خودم میزدم و گریه میکردم دکترا گفتن تموم کرده. جنازه رو به سرد خونه فرستادیم تا حوا روشن بشه خاکش کنیم. صبح که حوا روشن شد جنازه رو از سرد خونه بیرون آوردن تا خاکش کنند. جنازه رو خاک کردند و رفتیم خونه من و یه دونه از خواهراش هی گریه میکردیم. شب شد من رفتم سر خاکش حدود ساعت 2 نیم بود. دیدم یه دختر جوانی داره به طرفم میاد و گریه میکرد. اول ترسیدم گفتم نکنه این جن باشه بعد که اومد نزدیک دیدم خواهرشه. گفتم اینجا چیکار میکنی این وقت شب? جواب داد: اومدم پیش داداشم باشم. من همونجا خوابم برد. بعد از چند دقیقه صدای جیغی شنیدم. از خواب پریدم دیدم تمام موی سر دختر سفید شده بود. نگهبان باور نمیکرد ولی حقیقت داشت.
این بود خاطرۀ ما. دوستان نظر یادتون نره. تا پست بعدی همتونو به خدای بزرگ میسپارم.
۳۸ دیدگاه دربارهٔ «یه خاطرۀ جالب از خودم»
خیلی باحالی!!!!!!
مرسی
بازم واقعا باحالی
باز هم مرسی داداش
اگر این خاطره مال خود شما باشه چنین چیزی براتون امکان نداره که اتفاق افتاده باشه. چون توی شناسنامه ی شما اومده که نابینا هستید، پس یک نابینا اولا پیدا کردن قبر کسی اونم توی قبرستون بدون کمک گرفتن از کسی براش ممکن نیست. ثانیا اگه موهای اون دختر سفید شده باشه باید پرسید که مگه اون خانم تو جمهوری اسلامی ایران زندگی نمیکنه؟ چطور شما موهای سفیدش رو اون هم تو نصف شب از زیر روسری دیدین و خلاصه سوالات بی شمار دیگه ای که میشه مطرح کرد
سلام داوود جان من به خواب رفته بودم جیغ که زد نگهبان بحم گفت که موهاش سفید شده وقتی اومدم سر خاک با یکی از دوستانم که بینا بود اومدم بعد اون رفت و من اونجا موندم
بله این درسته بعضیها بر اثر یک شُوک ناگهانی موهاشون میتونه سفید بشه این اتفاق تو دنیا زیاد پیش اومده. ممنون از شما
ممنون داوود جان به خاطر این که نظر دادی
سلام سجاد مرسی خیلی باحال بود
من شرط میبندم این دختره یه جن بوده
بسم الاه رحام الرحیم
بازم ممنوووووووووون داداش
نه سامان جان من هم فکر میکردم این جن است ولی خواهرش بود
پس حوا کجا رفت؟
به آدم رسید؟
اگه در قالب شعر میگفتی بهتر بود چون خیلی نزدیک به شعر بود
شب بود کامبیز جان
تازه تو چرا انقد معرفت نداشتی بجای دلداری دادن به دختره به مغزت دستور دادی ملاتونین تولید کنه و خوابت ببره؟
حالا رو چی خوابیدی؟
نمیدونم رو زمین افتاده بودم
چرا بیشتر نگفتی؟ خیلی برام جالبه که بدونم کی این اتفاق افتاد براش؟
این اتفاق ماله دو سال پیش بود
بعد میشه بگی دوستت چند سالش بود؟
۲۲سالش بود کامبیز جان میش شماره تلفن آقای خادمیو برام گیر بیاری?
شماره خادمی رو برا چی میخوای؟
میخوای بهش یاد بدی چطور خاطره تعریف کنه؟
من ندارم ولی از بچههای دیگه بگیر و بهش یه کم آموزش بده.
انقد پستاش بیمزه هست که من نمیدونم چیکار کنم از دستش
نه بابا یه سوال دارم ازش شاید برام گیر آوردی این شمارمه ۰۹۱۸۴۷۳۵۵۹۷
سجاد بیا با هم یه سایت بزنیم.
تو که تا حالا شماره میدادی به دوستان میگفتی بهت بزنگن حالا هم شماره ات رو بذار خادمی فورا زنگ میزنه بهت.
حالا تو اون وقت ۱۷ سالت بود ولی انقد روابط اجتماعی بالا داری با ۲۲ ساله هم دوست شدی.
من تحسینت میکنم. آفرین به تو
من دارم وبلاگ میسازم شاید فردا آماده بشه
خوش به حالت سجاد.
کاش منم اندازه تو عقل داشتم.
حتما بازدید میکنم.
من خاکتم داداش
ببین میشه همین خاطره رو به شعر بگی؟
بهترین پستی بود که من تا حالا خوندم
من یه شعر ساختم ببین چطوره.
یاد آن روزا بخیر که با هم.
میرفتیم ددر با ماشین/
تو رفتی و منو تنها گذاشتی.
نیستم آرام بی تو ای دوست عزیز.
بعد از مردنت آن شب در قبرستون.
شد موی خواهرت از غمت سپید.
اولش فکر کردم که این جن است.
آخر فهمیدم که این جن خواهرت است
کامبیز جان دمت گرم خیلی دوست دارم با تو بیشتر آشنا شم
توهم بود؟!!!! روحم احضار می کنی؟ آفرین تخیل بسیار قوی داری
باور کن این حقیقط داشت
شعرم قشنگ بود یا نه؟
اره کامبیز جان
سلام اون جیغ واسه چی بوده
وقتی دوتا مرد اونجا بودن ترس دیگه چه معنا ای داشته
بعد این که نگهبان مگر نداشته اونجا
پس حق ورود را نمیدن
معمولا
خیلی دوست داشتم دوستان بیشتری نظر میدادن.
آخه اون نگهبونه در اون شب تاریک چشماش ۲۰ دهم کار میکرد و کمی از موهای دختره بیرون بوده و اونم دیده.
مشکل از تو نیست عزیزم، درک دوستان پایینه
سلام محمد جان من خوابم برده بود و نگهبان از ما کمی دور بود اون جیغ شاید واصه این بوده یه شکل ترس ناکی دیده
کی بهت گفت پوهاش سفید شده؟
سلام سجاد.
چند سؤال, هنوز موهای اون دختره سفیده؟
شما ازش نپرسیدین چه اطفاقی افتاده که جیغ زده؟
خاطرش جالب بود!
مرسی بابت پستت.
راستی کدوم قبرستون بود؟