خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اعترافات یک کاربرِ معمولی

سلام.

همین اول بگم این چند روز اینترنت دانشگاهمون به خاطر مشکلاتی که همیشه در کشورمون به صورت ناگهانی پیش میان قطع بود وگرنه خیلی زودتر این پست رو می زدم.

اما بعد…

همون طوری که مستحضرید آدم هایی که قصد دارند در زندگیشون پیشرفت کنند باید از اشتباهاتشون درس بگیرند و یک اشتباه رو دو بار انجام ندن و برای کمک به دیگران تجربیاتشون رو در اختیار اون ها هم بذارن تا دیگه اون ها راهی رو که صاحب تجربه رفته نرن و به قولی تجربه شون رو تکرار نکنند.

حالا من هم میخوام اشتباهاتم رو این جا بنویسم تا دیگران اگر هم قراره در زندگی اشتباهی بکنند برن سراغ اشتباهات دیگه و اشتباهات من رو واسه خودم بدونند و نزدیکشون هم نشن.

برای خودم متأسفم که اشتباهاتم این قدر زیاد هستند که نمی دونم کدومشون رو اول باید بنویسم پس همین طوری چپ اندر قیچی تعریف می کنم تا ببینیم چی پیش میاد!

اعتراف می کنم من از این محله در ذهنم یک جور آرمان شهر که نه ولی یک مکان متفاوت با همه سایت هایی که تا قبل از این جا بهشون سر می زدم ساخته بودم ولی اتفاقات این چند ماه اخیر باعث شد بفهمم کاااااااامِلاً در جهل مرکب به سر می بردم و باید علاوه بر همون کامنت هایی که قبلاً این جا میذاشتم و می گفتم از این جا فقط باید به اندازه یک سایت انتظار داشته باشیم خدمتتون عرض کنم که حتی همین هم که از این جا به اندازه یک سایت توقع داشته باشیم در نوع خودش انتظار بسیار بالایی هست و دیگه من به خاطر این همه حرمت شکنی و بهتره بگم قانون شکنی که اتفاق افتاده میگم که من از این سایت هیییییییچ انتظاری ندارم.

آقا مجتبی! اگر می خواستی سایت رو تعطیل کنی هزار راه قشنگ تر برای این کار وجود داشت تا این که انجام شد و تمام افکار من رو راجع به این جا متلاشی کرد و رفت.

شاید هم قصدت تعطیل کردن سایت نباشه و چیز دیگه ای در ذهن داشته باشی ولی به هر صورت شک ندارم راه های بهتری هم برای انجام این کار وجود داشت.

از چند ماه پیش هر اتفاقی که می افتاد معتقد بودم اینم می گذره و به بهترین شکل حل میشه ولی پست سوم مهر مجتبی بهم گفت: نه که حل نمیشه بلکه هر بار از دفعه قبلی بدتر هم ممکنه پیش بیاد.

همیشه من با این اندیشه که نابینا ها آدم های رکی هستند و یک جورایی به خاطر ندیدن شرایط طرف مقابل رو در نظر نمی گیرند و بی پروا حرفشون رو می زنند و حتی برداشت سطح پایینی از این اندیشه که گروهی معتقدند نابینا ها آدم های پر رو و بی حیایی هستند به شدت مبارزه می کردم ولی بعد از این ماجرا ها دیدم کسانی که چنین اعتقادی دارند همچین هم بی راه نمیگن نمونه این رک گویی هم همین پست بنده که شاید اگر این شرایط رو نداشتم اصلاً نمی زدمش ولی چون دوست نداشتم بی خبر بذارم و برم و از طرفی دلم میخواد دیگران چنان که در بالا گفتم اشتباهات من رو تکرار نکنند این مطالب رو می نویسم.

من سعی می کنم در زندگی آدم نمک نشناسی نباشم و به همین خاطر تمام مطالب مفید این سایت و همه خوبی هایی رو که داشته تا ابد در ذهنم نگه می دارم ولی نمی تونم خوبی هاش رو به بدی هاش ببخشم چرا که اتفاقات اخیر باعث شد در ترازوی فکری من و شاید دیگران کفه خوبی ها برن بالا تر و حالا من موندم با این خیال پردازی های احمقانه ام که این جا رو محله گل و بلبل می دونستم چی کار کنم و غافل بودم که محله گل و بلبل اسم برنامه عمو پورنگه و راه رو اشتباهی اومدم و این جا یک سایت شخصیه که صاحبش هر تصمیمی که بخواد بگیره بدون توجه به دیگر مهمان ها می گیره و اصلاً هم کاری نداره که مثلاً بالای این سایت کلمه قانون و این چیزا نوشته شده.

آقا مجتبی! اگر میخوای چنان که در کامنتی از اون پست کذایی گفتی:

حسین؟ جواب سوالت یک کلمه بیشتر نیست. هر کاری کردم، دلم خواسته. هر کاری هم بخوام بکنم، دلم خواهد خواست. به هیچ قید و بندی هم خودمو محدود نمی کنم. من همینم که هستم. اینجام همینی هست که هست. تهش، تهش، همینه که هست. دیکتاتوری محض و …

بی زحمت از بالای سایت قوانین محله نابینایان که نوشتی رو بردار یا لا اقل اسمش رو عوض کن و بنویس قوانینِ من یا قوانینِ مجتبی و چیز هایی از این دست.

البته می دونم عده ای دنبال سند و مدرک می گردند و برام به هزار شکل دیگه اثبات خواهند کرد که این طوری نیست و مثلاً حرف مجتبی فقط برای همون مخاطب گفته شده و فقط برای همون لحظه بوده و هزار جور توجیه این شکلی ولی من دیگه گول نمی خورم و قصد دارم به شکل مثبتی تغییر کنم؛ من از کجا باید بفهمم مجتبی یا هر کس دیگه در زمانی که مطلبی می نویسه چه فکری در سرش بوده من که نمی تونم نیت افراد رو بخونم؛ راستش می ترسم به هر دلیلی با من هم یه برخورد آن چنانی بشه کاری به قضیه برخوردی که با کادر شد ندارم که اون دیگه منحصر به فرد هست ولی همین حرفی که مجتبی به یکی از کاربر ها زد منم که کاربر هستم دیگه از کجا معلوم که یه روزی به منم این طوری نَگِ؟

چون من ابداً انتظار ندارم با من برخوردی مثل اونی که با کادر قبلی شد بشه من که مدیر و روابط عمومی و ویرایشگر و چندتا نقطه نیستم که در اون سطح بالا از خودم توقع داشته باشم یا بهتره بگم از مجتبی و دیگران توقع داشته باشم چنان برخوردی با من بکنند. نه بابا! با من اگر نیاز باشه فقط میشه اندازه یک کاربر معمولی سایت که گاهی هم پست هایی می زنه برخورد کرد.

این رو هم می دونم که جامعه نابینایان مثل بقیه جامعه پَستی و بلندی زیاد داره و نباید انتظار ثبات در عمل و رفتار ازش داشته باشم و به هر حال کسی که تا دیروز دوست من بوده هیچ دلیلی نداره امروز هم اون طوری باشه و کلاً دگردیسی و تغییر و تحول در این جامعه زیاده ولی من چه کنم که این طوری نیستم و متأسفانه درست یا غلط -که اگر غلط باشه باید اصلاحش کنم- این طوری نیستم و سعی دارم اول طرف مقابلم رو بشناسم و بعد اگر ازش خوشم اومد تا آخرِ دنیا خوشم میاد و اگه بدم اومد خیلی سخت میشه که نظرم عوض بشه بنابر این من محله مجتبی رو با تمام خوبی ها و بدی هایی که برای من داشته کنار میذارم و از همه میخوام که به اعترافات من دقیق بشن و اگر نکته درستی درش یافتند بهش عمل کنند.

۱۶ دیدگاه دربارهٔ «اعترافات یک کاربرِ معمولی»

محسن جان، هرگز کار ایشون رو تأیید نمی کنم ولو مثلا به اصطلاح به دلیل حمایت از من بوده باشه که نبوده. من خودم زنده هستم و وکیل نمیخوام اینه که اگه کسی چیزی میگه، نباید از طرف من بدونیدش. نظر خودش بوده، از طرف خودش بدونید و تحلیلش کنید. من حرفامو رک به همه میگم و زبونم اگه دراز نباشه، کوتاه هم نیست.
تهش چون واسه حسین و خودت و تمامی هم محلی ها و رهگذر ها ارزش قائلم و شما ها رو آدمای ارزشمندی میدونم که احترام بهتون باید رعایت بشه، برای تنویر اذهان عمومی برای هزارمین بار تأکید می کنم من کسی رو نرنجوندم. من به کسی نگفتم برو. من نقش کسی رو تا زمانی که خودش اعلام رفتن نکرده بود دست نزدم. هر واکنشی من انجام دادم، نتیجه ی کنشی بوده. هر عمل، یه عکسالعمل داره. اون دوستان میتونستند عدم شرکت‌شون توی طرح رو توی جلسه ی اولیه به اطلاع من برسونند تا همون موقع تلاش کنیم به توافق برسیم نه اینکه همه به توافق برسیم بعد بگند اوه. نه. ما نیستیم و منو شوکه کنند.
باور کن حتی الان هم به کسی نگفتم نباش.

درود بر مجتبی.
ممنون که بالاخره پست رو البته به روش خودت مدیریت کردی و همه کامنت ها رو فرستادی روی هوا.
انصافاً تمام کامنت ها که مورد دار نبود؟
منم که از دیروز تمام وقت البته جز پنج صبح بالا سر پست بودم و مدیریتش می کردم.
می خواستم بگم طبق آیین نامه نباید کامنتی حذف می شد که دیدم خودت گفتی تهِ تهش دیکتاتوریه و حالا هم که عملی بهم نشونش دادی.
به هر صورت ممنون که من رو از مدیریت کردن اعمال jack عزیزت راحت کردی.
سپاس.

حسین جان، اون جک عزیز من نیست. ته تهش یه کاربر مثل همه ی کاربرا. کامنتا رو فرستادم روی هوا برای اینکه:
۱. اسمت داشت بد میشد. گفتند حسین پست زده جنجال کنه. خب من با حذف کامنتا با یه تیر دو نشون زدم. هم پستت سر جاش موند که بتونی دوستان رو در صورت منطقی بودن اعترافاتت از فعالیت مشهود در سایت منع کنی و هم اسمت بد نشه.
۲. کاربرا داشت بیخودی بین‌شون دعوا میشد. هرچی هم که بالای سر پست میموندی، توهین ها و بی احترامی ها رو نمیشد کاریش کرد. شنیدی میگند پول پول میاره؟ حرف هم همینطوره. حرف میاره! حاضر نیستم واسه این سایت، دو نفر بین‌شون بیخودی به هم بخوره.
۳. اپل هم واسه همین موفقه که همیشه یه نفره که توش حرف اول و آخر رو میزنه. حد اقل خیالت راحته یه نفر نه صد نفر. با یه طرز فکر درگیری و تکلیفتو میدونینه نه هزار نفر.
۴. اون قوانین و آییننامه ها کار من نبود. باورت بشه یا نشه، من شک دارم که واسه نگه داشته شدنم وضع شدند یا واسه اجرایی شدن.
۵. ما هم محلی ها از اینکه از دستت بدیم، ناراحتیم ولی خب من نمیتونم تلاش برای تغییرت کنم که کاریست بیهوده. تو وقتی تغییر می کنی که خودت بخواهی. عقاید و افکارت هم همینطور. هر تصمیمی بگیری، مورد احتراممه البته که خوشایندم اینه که باشی ولی اصرار نمی کنم چون اون تغییره به دست خودت فقط ممکنه و خودت.
هرجا هستی، چه هرجا، چه اینجا، لذت ببر از زندگی و مطمئن باش پست هایی که تا حالا زدی، به درد خیلی ها خورده. اینو بهت اطمینان میدم.

درود
دیشب مطالب بدی نبود اینجا اما الان هیچی اینجا نیست .چرا آخه ؟ ببینید وقتی آدم به بازی می افتد یعنی به رقص می افتد تمام اعضا بدنش تکان می خورد این مثل را اگه نشنیده اید بنشینید و درباره اش تفکر کنید .
آقای حسین آگاهی لطفا فارغ از احساساتت بیا و بنویس .احساسات شما کمی زیادی با احساسات من و امثال من تفاوت دارد بدین گونه که شما بیشتر از من اطلاع دارید و بخاطر اطلاعاتت در مونرد محله و در زمانیکه امتحان ارشد داشتید خیلی تند با امثال بنده برخورد نمودید و منشا این مسائل نیز بخاطر همان بحث ها و خلا هائی بود که ایجاد شد و بدون تدوین موارد اصلی تا بدینجا ادامه یافته و الان هم شما به سادگی و شفاف با ما سخن نگفتید ودر عین معرفی خود به عنوان کاربرد ساده از درجه نویسندگی برخوردار بودید و متاسفانه مسائل و تجربیاتتان را به صورت شفاف بیان نکردید و بخاطر ابهام من که هیچی از تجربه شما نفهمیدم و توصیه می کنم اول تجربه اتان را بازنگری نموده و با کنترل احساسات و با حوصله و در زمان دیگری که جریان افت نماید بنویسید تا ما هم بدانیم که خودت از تجربیاتت به خوبی استفاده کرده اید یا خیر .ضمنا آن یک لنگ جوراب را که نماد محله هست در صورت اجرای مطالبتان به روابط عمومی و مدیریت محله ارسال بفرمائید که ما همواره به آن یک لنگه جوراب برای حفظ محله نیازمندیم .

درود دوباره.
به هر صورت من قصدم از این پست حاشیه سازی و جو درست کردن نبوده بچه های دانشگاه شیراز می دونند که اینترنت قطع بود وگرنه همون موقع حرفام رو می زدم.
پست هم که زدم امیدوار بودم نتیجه مثبتی به دنبال داشته باشه.
اما مثل این که موفق نبودم.
به هر صورت من خواستم کامنت های پستی رو که منتشر کرده بودم ببندم ولی به هر علتی نشد یا من بلد نبودم یا امکانش رو نداشتم.
از این لحظه بار سنگینی که واقعاً هم سنگین بود تحمل توهین های پست رو میگم زمین میذارم و اعلام می کنم هر اتفاقی که در این پست بیفته مسؤولیتی قبول نمی کنم.
مجتبی می تونی یا کامنت ها رو ببندی یا هر طور دلت خواست باهاشون رفتار کنی.
سایت خودته دیگه!
من یادم نمیره این کار تو رو مجتبی که کامنت ها رو خوب و بد حذف کردی کاش این کار رو همون دیروز انجام می دادی تا این همه الکی بالا سر پست نمونم و این همه فشار عصبی بهم وارد بشه.

باشه حسین جان. من سعی می کنم حواسم باشه و اگه به علتی بیرون بودم، هر وقت برسم خونه مدیریت می کنم ولی فکر نمیکنی اگه متن نوشته ات رو با اون شیوه ی قشنگ نگارشی که خودت بلدی خوشگل و تر و تمیزتر نگاشته بودی، نتیجه اش کامنت های مفید و سازنده ای میشد؟ “گندم از گندم بروید، جو ز جو”.

بالاخره خودت بهتر از من میدونی که بفرما، بشین و بتمرگ، هر سه یه معنی رو میرسونن ولی فرم‌شون باهم فرق می کنه. به قول بچه های آکادمی گوگوش و تیوی پرشیا، سازت کوک نبود، تحریرات خوب بود، کنترل بیشتری باید داشته می بودی، فرم‌تو بد انتخاب کردی. مثل اینه که به مهمون، توی قابلمه دوغ بریزی تعارف کنی. خب برمیخوره بهش دیگه!
لذت ببر از زندگی و اگه ضعف مدیریت من باعث فشار عصبی بهت شد، واقعا متأسفم.

درود مجتبی گرامی راستش اگه کامنت میدم برای این هستش بعضیا توهم برشون نداره من ترسیدم یا هرچی ولی اگه پاک کردی من گردنم از مو باریک تر. آقای آگاهی گرامی من اولاً با تو نبودم با کسی بودم که کامنتمو تبدیل به تهدید کرد.
ولی الآن که دقت می کنم. تقصیر از تو نیست. بهت پیشنهاد می کنم بازیچه ی دست دور و بریات نشی.
اگه تو دلت خواست که پست بزنی خوب منم دلم خواست نظرمو بگم.
در باره ی آرتیمان و آرتین. آقای میرضایی خدا تورو واسه بچه هات بچه هاتم واسه تو نگه داره. خبرش بهم رسیده که تا صبح ملت رو بی خواب کردی که بفهمی من کیم.
والاه من از کامنتای کسی چیزی راجب حمایت از من پیدا نکردم.
بعدشم داداش گلم خیال نکن اتم کشف کردی. باور کن تلف کردن وقتت برای اینکه بگی من کیم ارزش این همه خرجو نداشت.
راستی آقای موحدزاده من نمیخوام توهین کنم ولی یه چند بار یه کلمه رو بکار بردی که زشت بود. دوست عزیز تو که خیر سرت ویرایشگر بودی مگه نمی دونی میشه کامنت طرف رو ویرایش کرد؟ خوب عمو تخریبچی کامنت منم ویرایش شد دیگه.
بازم پوزش

سید احمد صابری می‌گه:

سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۴ در ۱۷:۰۰

پاسخی مِعر گونه برای مدیر
سلامم به تو ای مدیر جوان
که هستی همیشه برایم نهان
تو هر چند وقت یکبار نق می زنی
شَوی لوس و آیی به دیدار باز
نویسی تو جان کلام را به طنز
و یا می نویسی کلامی به طعن
بیا و ز رفتن تو از گوشکن
نگو و زین پس تو حرف گوش کن
تو دانسته ای ما همه جملگی
بداریم دوستت بی هیچ منتی
بیا و تو بر ساکنین محل
ترحم نما و دلت نرم کن
اگر خواستی روزی زین جا روی
بِبَر با خودت جمله ساکنین

وقتی که متن یک نفر را کاملا پاک کنند و متن جدیدی جایش بنویسند طبیعیه که آدم اشتباه برداشت کنه. من هرگز متن کسی را پاک نکردم و خودم جایش متنی بنویسم بنا بر این با این ادا اصولها بیگانه ام. ولی ویرایشگر باید میگفت که این کامنت ویرایش شده و شایدم اگر پاکش میکرد بهتر بود خلاصه در نام کاربری کسی متن نوشتن صحیح نیست و همین اشتباه را ممکنه خیلیهای دیگه هم بکنند. بعدشم کسی که دل و جگر اینو نداره که با اسم خودش بنویسه و بگه دیگه جای چه حرف و بحثی میمونه. من نمیدونم که جق بقو اسم بدی هست یا نیست فقط میدونم که اسم واقعی یک هم محله ای و حتی یه هم وطن من نیست پس یک اسم جعلیه و نیازی به بر‌آشفتن و سوزو گداز نیست. پیروز باشی و مهربان بمانی. جق بقو جان.

ببینید خان عمو من از ترس این کارو نکردم یه بارم گفتم بازم میگم من از شخصیت jack bauer خوشم میاد واسه همین. بقول مدیرای سایت این یه چیز شخصی هستش و فکر نکنم به شما و کس دیگه ربطی داشته باشه. من ایمیل و شناسنامم برای مدیرای ارشد سایت روشن و اونا می دونن من کیم. پس نیازی نداره که واسه شما هم توضیح بدم اینم بدونین داشتن دل و جگر و اینجور چیزا به اسم جعلی نیست. به این هستش که به حریم شخصی کاربر هرچند که بدونی اون کیه احترام بزاری. به هر حال اینو بدونین که من خودم اون کامنتو اونجوری ننوشتم که کامنت خودمو به تهدید تبدیل کنم. شما هم خواهشاً دیگه اون عبارتو به کار نبرید لطفاً.

درود
خوب الان با ظهر خیلی فرق کرده دمتان گرم از توضیحاتتان و گلایه هایتان هم ممنون .موضوع جدی نبود اما فشار عصبی آقای آگاهی خیلی برای من سخت است .مجتبی در عین حالیکه ویرایش و پاک کن خوبی هستی اعترافاتت هم برایم جالب است که قانون را چه کسی نوشت .اگه تو ننوشتی لااقل که به راهبر بودنت افتخار کردی خخخخ . خوشم می آد که همیشه سر موضع خودت هستی حتی به قیمت از دست دادن قنبرها … . اما در کنار خودت به افراد دیگر هم بها بده ولی دامنه بها دادن و ارزش دادن را در حد اختیار عمل اجرائی برایشان نگذار و بگذار روزی به واسطه بزرگی و منششان بتوانند خیلی زودتر مسائل را حل و فصل نمایند .و البته باید این روحیه در وجودشان باشد .دلم می سوزد که افراد زیادی بودند اما منفعت گری ها و شخصیت های سوء شکل گرفته موجب سلب هویت اینان به ظاهر گشته .

دیدگاهتان را بنویسید