دوستان هم محله ای درود به همتون، وقتتون به خیر.
همون طور که قبلاً هم گفته بودم، کار ترانه سرایی هم انجام می دم، ترانه هام هم غالباً تم غم و حسرت دارن، چند نمونه از کارامم قبلاً این جا نوشته بودم، اما بد ندیدم این کار رو هم این جا قرار بدم.
امیدوارم مورد پسند دوست داران شعر و ترانه قرار بگیره.
و اما مشروح ترانه ی به دادم برس:
به دادم بِرِس حالِ من خوب نیست,
هوای دلم بی تو مطلوب نیست.
نمیتونم از فکرِ تو دور شم,
به این زندگی بی تو مجبور شم.
نفسهای من از غمِ تو پُرِه,
دلم داره از غم تَرَک میخوره.
بیا حالِ من رو ببین و نرُ,
ببین بغض سنگین این خونَرُ.
بزن رنگ شادی به دیوارها,
که آباد شَن با تو آوارها.
پر از وحشتِه بی تو دنیا بَرام,
محاله به جز تو کسی رو بِخام.
تو تنها دلیلی بَرا زندگی,
فقط تو بیا! هر چی که تو بِگی.
بیا و دوباره منُ شاد کن,
دلُ از غم و ناله آزاد کن.
تویی عشق من نازنین تا ابد،
عزیزم! به سینم نزن دست رد.
بیا تو چِشام التماسُ ببین،
شده نیم ساعت، کنارم بشین.
بشینُ به حرفای من گوش کن،
بدی های من رو فراموش کن.
(تقدیم به تموم کسایی که یه روزی یکی رو داشتن، ولی حالا به هر دلیلی ندارنش)
شاد باشید
۱۲ دیدگاه دربارهٔ «ترانه ای عاشقانه از این جانب با عنوان به دادم برس»
سلااام و درووود بر داش پوریا جون خوشی داداش خوبی یا نه چه خبرا چی کارا میکنی وااای عجب شعری شعرت خیلی عالی و پر تنین بودا خیلی لذت بردم منم این حس رو که توی شعرت گفتی تجربه کردم به امید این که هیچ عاشقی عشقش ترکش نکنه یا به امید این که هر عاشقی بالاخره به عشقش برسه به هر حال مرسی بابت این شعر و مرسی بابت این پست ایام به کام شبت خوش و مهتابی در پناه یگانه دادآر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار
درود بر احمد نازنین و گرم و صمیمی. واقعاً ممنون بابت لطف همیشگی که نسبت به من داری. این ترانه که فرستاده شده، بی حکمت نیست احمد جان، منم به دردی که بار ها گرفتارش شدم تو زندگی، دوباره تو این روزا مبتلا شدم. دنیای بی رحمیه، خیلی بی رحم! لعنت به دنیا. ممنون که بودی و مثل همیشه قوت قلب و انگیزه بودی، منم آرزوی تو رو دارم. تو هم در پناه یزدان بی همتا، محفوظ باشی کاکو
آفرین. عالی بود. باریک الله
درود بر رهگذر گرامی. ممنون که بها دادی و خوندیش. خودت عالی هستی فحش نده! خخخخخخخخخخخخ. ممنون از حضورت. شاد باشی
سلام
خیلی قشنگ بود
امیدوارم حالت خوبتر از همیشه باشه
و دلت بی غم باشه
تشکر میکنم
واقعا قشنگ بود
دستت درد نکنه
ایول ایوله ایول
درود داش سامان، مرسی از لطفت دوست خوبم، حالم که اصلاً خوب نیست، اما مرسی که خوندی و پسندیدیش. امیدوارم تو هم اکتیو تر و شاد تر از همیشه باشی. در پناه خدا
سلام پوریا خان گرامی
خیلیم زیبا و عالی دمت گرم
بردتم تو حس غریب تنهایی
سلام محمد قاسم عزیز. وقتت به خیر. ممنون که خوندی و نظر دادی. بازدمت آتشین دوست پر انرژی. شاد باشی و خوش بگذره بهت در دانشگاه
پوریای عزیز مثل همیشه زیبا بود لذت بردم. کاش یه زیدی اینجا بود و این شعر قشنگو میدید خخخخخ. برات آرزوی بهروزی و بهکامی دارم. راستی بهکام دیگه نیستش حیف شد. دوست خوبی بود. منظورم اینه که دیگه تو گروه نیست. پیروز باشی پسر همیشه عاشقم.
درود بر آقای موحدزاده ی عزیز. خیلی خیلی ممنون از لطف شما و اینکه بها دادید و سر زدید و خوندید، من هم دیگه تو گروه نیستم، چون ۲ ۳ باری پیامام جلوش گرفته شد و اجازه ی ارسال داده نشد، منم دیدم دیکتاتوریه، گفتم برم. خیلی ممنون از حضورتون. سبز باشید
سلام پویا جان خیلی خوب بود من هم لذت بردم و چون بر دلم نشست مطمئن شدم که یک روز عاشق بی قراری بودی به یاد این شعر خیام افتادم که گفته . این کوزه چو من عاشق زاری بوده. در بند سر زلف نگاری بوده…
درود بر شما دوست گرامی، خیلی ممنون از اینکه افتخار دادید و خوندید و نظر گذاشتید، البته اسم من پوریا هست، اسم مجازی و هنریم در واقع. شاد و سربلند باشید