خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شدم عمو چنگیز دور همی. اینم خاطره دوم دبیرستان مشهد.

سلااااام, درووووووود,hiiiiii, allooooooo,خدمت همه بچه محل های گل, و مهربون و باصفا
خب بر اساس وعده هایی که بنده خدمتتون داده بودم, امروز هم میخوام خاطره سفر مشهد دوم دبیرستان رو براتون بنویسم
سال 92 بود. یادمه اون سال کلا سال جالبی نبود.اتفاقات زیادی برام افتاد که مجال گفتنش نیست
وقتی قرار شد بریم مشهد, برخلاف سال قبل, امسال خیلی بیشتر بودیم و هم انسانی, هم ریاضی, هم تجربی در سفر امسال نماینده داشت
از انسانی دو نفر بودیم که با هم خیلی رفیق بودیم و کلا توی این سفر از هم جدا نشدیم
خلاصه سرتونو درد نیارم, که البته میدونم آخرسر میارم. خخخ
آقا ما مثل بچه های خوب رفتیم سوار قطار شدیم. توی راه مشهد که توی قطار کلی بهمون خوش گذشت> از آهنگ گوش کردن, تخمه خوردن, فیلم دیدن, بازی کردن و همه این کارا فروگذار نکردیم
خلاصه 4 صبح رسیدیم مشهد و رفتیم که بریم هتل. آقا چشمتون روز بد نبینه هتلنگو بیشتر به خونه مجردی شبیه بود تا هتل
همه چی کثیف, اصن یه وضعیتی
نگو توی اینترنت عکس یه اتاق هتل قصر رو نشون داده بودن بعد میخواستن هتل خوشگل خودشون رو به ما بدن
خلاصه همون موقع به ما گفتن بمونید تو لابی رفتن همون موقع یه هتل دیگه گرفتن ما رو با اتوبوس بردن اون هتل دیگه که کلی هم خوش گذشت
حرم رفتن که سر جای خودش بود و حتی این دوست من که گفتم با هم بودیم همش با این که اهل سنت بود هر شب حرم میومد.
اون سال تعداد از سال 91 بیشتر بود ولی مراقبا تغییری نکرده بودن در تعداد اما دو نفر بودن که شناخت کافی روشون داشتیم و با اینا هم خیلی پایه بودیم
خب ما رو باغ وحش بردن که کلی سوژه خنده شد
چون همون لحظه که ما باغ وحش بودیم حضرات شیر فیلشون یاد هندستون کرد و کارایی کردن که به ما مربوط نیست و از کارای بدشون دوستان من تصویر‍برداری با کیفیت عالی انجام دادن
یه سرگرمی هم داشتن یه سری لیوان شیشه ای چیده بودن که باید با توپ والیبال میزدی همشون رو میریختی تا بهت جایزه میدادن
ما یک ساعت اونجا وایسادیم ملت هی پرت کردن هی هیچی
هی پرت کردن هی هیچی
برای هر پرتاب هم یه مبلغی میگرفتن
خلاصه اون روز دبیرستان ما روز یارو رو ساخت کلا
از باغ وحش برگشتیم هتل ناهار و توی اتاقا واسه خودمون بودیم و بعد از ظهر رفتیم الماس شرق
آقا الماس شرق, بچه های ما افتادن دنبال یه دبیرستان دخترونه و یه مقدار تفریحات نوجوانی سالم کردن و بعدشم شب بازم تفریحات نوجوانی سالم از طریق تلفن ادامه یافت که من توی هیچ کدوم شرکت نداشتم یعنی نه من نه اون دوستم فقط اون دوستم چون خطش ثابت بود بهشون گوشی میداد و ما مینشستیم و به تفریح سالم اینا میخندیدیم
بعد از الماس شرق جاتون خالی رفتیم شاندیز.اونجا هم بچه ها یه سری چیزای چرمی خریدن, هم رفتیم یه کافیشاپ یه چیزایی خوردیم, هم بردنمون شهربازی که جاتون خالی بنده جوگیر شدم جوری ترن هوایی رو رکاب میزدم که هرکی نمیدونست فکر میکرد سوار دوچرخه کوهستانم و دارم اورست رو میرم بالا
از شاندیز رفتیم کارتینگ که بنده در این قسمت درون اتوبوس لالا لالا گلم خوابه رو به همه چی ترجیح دادم و تنها جایی که دوستم رفت و من نرفتم اینجا بود
یه کم که گذشت, جماعت اومدن سوار شدیم رفتیم هتل شام و این بساطا بعدشم رفتیم حرم. یادمه من این بار توی حرم از اون دوستم جدا شدم و رفتیم بیرون با یکی دیگه از دوستام همینطور دور حرم گشت میزدیم که حس کردیم گرسنه ایم ساعت 1 نصفه شب رفتیم یه ساندویچی باز پیدا کردیم دوتا ساندویچ گرفتیم خوردیم ساندویچیشم خیلی باحال بود از این نوشابه زمزم شیشه ایا میداد که خیلی خوشمزه بود و لذت بخش بود اون غذا واسم
خلاصه آقا اقامتمون اندر مشهد تموم شد رفتیم راهآهن سوار قطار شدیم, یه دفعه اومدن گفتن بلیطای شما برای یک ماه دیگه هست
یعنی نمیدونین مدیر دندونگرد ما چقدر عصبانی شده بود میخواست رسما خرخره مسئول تور رو تناول کنه
خلاصه ما رو با خفت از قطار پیاده کردن و رفتیم دو ساعت معطل شدیم جلو راهآهن البته این معطلیه بدم نبود ملت کلی عکس گرفتن واسه فیسبوکشون
اون موقع فیسبوک مد بودااا یادش بخیر.
خلاصه, بعد از 2 ساعت یه اتوبوس اومد پریدیم بالا. در راه برگشت انقد خوش گذشت بهموون که حد نداشت, همه کارای قطار رو که بالا نوشتم این بار توی اتوبوس با فضای کمتر انجام دادیم و تازه معلمهامون هم کلی باهامون همکاری کردن و کلی خوش گذشت تا رسیدیم تهران
من از مشهد این دفعه یه عطر برا خودم و یه عطر برای خواهرم خریدم و دیگر هیییییچ
وقتی هم رسیدیم تهران این مسئول توره برا دلجویی به همه یه تعداد گل داد و گفت دیگه کم و کسری بود به بزرگی خودتون ببخشین و اینا.
منم خواهر و شوهر‍خواهرم اومدن دنبالم, بردنم خونه شام بهم جوجه دادن کلی استراحت کردم به معاونمون هم گفتم من نمییام فردا و خلاصه استراحت و لذت و اینا
امیدوارم این یکی رو هم بپسندین
دوستتون دارم هزارتا خاطرخواهتونم هوارتا.
فعلا باااااای

۳۱ دیدگاه دربارهٔ «شدم عمو چنگیز دور همی. اینم خاطره دوم دبیرستان مشهد.»

سلام پری سیمای گرامی
لطف دارین. بعدی تو راهه هنوز البته نمیدونم راجع به چی ولی شما نوشته شده حسابش کنید
بابت قبولی هم ممنون به قول دوستان: دیگه کاری بود که از دستمون برمیومد.
ارادت فراوووون

سلام محمدقاسم. من عاشق سفرم. اون هم با قطار. اون هم مدل رفیقانهش! واییی خداجونم نصفه شبی چنان دلم خواست که اندازه نداره. باید از فردا که دوست هام بیدار شدن رفتن روی مخشون رو شروع کنم واسه۱تعطیلیه قابل سفر کردن که بشه بپریم. خدا کنه در عملیات زدن مخ موفق بشم!
محمدقاسم عجب سفری رفتی جدی این قدر روون توضیحش دادی که حال و هوات رو حس کردم. مطمئنم که خوش بهت گذشته و چه قدر عالی! به امید سفر های بعدیت و خاطرات بعدیت و به امید اینکه بتونم ملت رو بیدار کنم بریم سفر!
همیشه شاد باشی!

سلام به پریسای شهریوری محله
ببین نذار کار به بیدار شدن خودشون برسه یعنی خودت که بیدار شدی شروع کن زنگ زدن و اینا ملت رو جوری عصبی کن که از رو اجبارم شده به این سفر ناخواسته تن بدن. خخخ
چیزه, کلا من خاطرات سفرم رو خیلی خوب مینویسم چون چیزا خوب توی حافظه ام حک میشه تازه اگرم حک نشه از قوه تخیلم کمک میگیرم و یه چیزایی اضافه میکنم که به جذابیتش اضافه میکنه.
حالا بعدی هم تو راهه.امیدوارم بعدی هم خوب باشه و خوشتون بیاد
ارادت فراووووووون

سلام
نه که تو الان داری بچه های مردم رو تربیت میکنی دانشجوی علوم بی تربیتی
نذار از دبیرستان و راهنماییت آمار بدم که آبروی نداشتت میره ببین من اعصاب ندارما حمید جووون خخخ
راستی زدی تو خط تفریحات سالم؟ پس واجب شد حتما ببینمت پسر.
ارادت فراوووون

سلام خانم مظاهری
شما نیمه پر لیوان رو ببین دیگه حمید نیمه خالی لیوانه خودش
من این حمیدرضا رو از شاید بگم ۳ ۴ سالگی میشناسم تا همین الان که خدمت شما تشریف دارم
تازه شما گرایش داشتین اینا گرایش هم ندارن پس اینا بیتربیتی میشن.
ارادت فراوووون

همش خوردی که تو این سفر زیارتی!
:d :d :d
بابا به جز تفریح سالم (که…………….. بگذریم) و خوردن دقیقا چیکار کردی؟ :d :d :d
ببین الآن که فقه و حقوق قبول شدی من دارم اون نقشه قطلو میکشماااا! البته یه نقشه اختلاسم در نظر دارم. اگه زندگی رو اعصابم نتازوند اونو به جای قطل اجرا میکنم. فقط هوامو داشته باش هرچی تهش در اومد نصف نصف. :d :d :d
یکی بیاد منو از خواب بیدار کنه!
:d :d

سلامت کو بچه؟
خخخخ. جات خالی یه کارایی کردم که اینجا جاش نبود بیان بشه بعدا حضورا برات تعریف میکنم بریم فضا
ها راستی تو برو از صدا و سیما اختلاس کن بیا اینجا بده بخندیم.حله؟خخخ. فدا مدا.
ارادت فراوووون

سلاااام سلااام و درووود بر داااش محمد قاسم خااان بازم سفر بازم خاطره بازم خاطره سفر مشهد وااااییی این هم عاللیییی بود آقای دانشجوی فقه و حقوق میگما شدی رسماً دانشجو و رفت دانشجو شدن در دانشگاه رو هم میتبریکم و امیدوارم در دانشگاه بیشتر از مدرسه خوش بگذره همین دیگه خیلی هم عالی بود روزگار و ایام به کام در پناه یگانه دادآر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار

سلااااااام به احمدخان گرامی
لطف داری آقا آره دیگه رسما رفتیم قاتی قشر دانشجو و دیگه نمیتونیم خیلی کارا بکنیم و باید کارای جدید بکنیم
ممنون که هستی و اومدی و خوندی و لذت بردی
ارادت فراووووون

سلام روشنک گرامی
مدرسه ما کلا دو بار ما رو در طول ۴ سال دبیرستان اردو برد که هر دو بار هم مشهد بود. یه بار هم البته برد پارک علم و فناوری پردیس که من خاطره ای ازش ندارم واقعا
خاطرات بعدیم در مورد چیزی به جز اردو خواهد بود.
مرسی که اومدی
ارادت فراوووووون

عرفان تو هم توی همون دانشگاه درس می خونی ؟واااای خدا دلم چقدر تنگ دانشگاهمونه . البته از کلاس های درسش چیزی یادم نیست . بیشتر محیط زیبا و بزرگ و سر سبزش یادمه . نونوایی اتوشویی سلف سرویس کوی اساتید و حتی روباه هایی که شبهای زمستون میامدن پشت خوابگاه و عو عو میکردن . اون زمانا اسمش تربیت معلم حصارک کرج بود . استخر و سالن ورزشی هم داره . خوش به حالتون .

رععععد بزرگ منم یکی از دوستام سال ۸۲ وارد این دانشگاه شد و لیسانس زبانشو از اینجا گرفت. آره الان اسمش تغییر کرده ولی محیط همونه.فکر کنم ما هم با روباه سر و کار داشته باشیم البته اگه خوابگاه بمونیم میبینیمشون احتمالا

سلام عرفان
دبیرستان و این خاطره هاش رو هستم باهات.
آره محمدصادق بهم گفت تو ام اونجایی.
اتفاقا امروز اون دوستمون م که روانشناسی قبول شده هم باهام تماس گرفت.
میبینمت اونجا حتما.
مرسی که خوندی
ارادت فراوووون

کفیلی اگر به بافت قدیمی ساختمان دانشکده و اداری از بالا نگاه کنی یو اس اون مشخصه . حرف آ رو به علت اینکه انقلاب شده آمریکائیها نتونستن بسازن . یو اس بدون آ .
اونجا دهه ۷۰ که هواش عالی بود . سال آخر که اونجا بودم استخرش هم افتتاح شد . تا اونجایی که خبر دارم کلی دانشکده دیگه هم در زمین های اطراف اونجا بنا کردن . آخرین بار سال ۸۱ اونجا بودم . هنوز هم اصل مدرکمو از اونجا نگرفتم .خخخ

دیدگاهتان را بنویسید