با سلام خدمت دوستان عزیزم دوستان باز اومدم خدمتتون با ی خاطره ی دیگه چند ما پیش با چند تا از دوستانم تصمیم گرفتیم بریم تهران به تهران که رسیدیم وارد میدان آزادی شدیم دوتا دختر جوان رو اونجا دیدیم که مشغول گدایی بودند خیلی ناراحت شدم رفتیم باحاشون حرف زدیم من ازشون پرسیدم چرا شما با این سن و سال گدایی میکنید? جواب دادن که ما هیچ کس رو نداریم و هیچ کس ما رو جایی استقدام نمیکنه بعد از چند تا سوال فحمیدم این ها دروغ میگن ما به روشون نیاووردیم ولی کاری کردیم این دو دختر خودشون وادار به اعتراف شدن و خودشون همه چی رو گفتن من هم یکی از فامیلامون تو کمپه زنونه کار میکنه این دو دختر رو بحش معرفی کردم الان شکر خدا کم کم پاک شدن و براشون کار پیدا کردیم تا پست بعدی همتونو به خدای بزرگ میسپارم.
۸ دیدگاه دربارهٔ «یه خاطره از من»
سلام سجّاد
خاطره ات واقعا کوتاه بود
اصلا پستهایت کوتاهه
خواهش میکنم یکم طولانی تر باشه بابااااااااا
سلام سامان جان نمیشه دروغ بنویسم من چیزی که بلدم اینجا برای شما دوستان عزیزم به اشتراک میزارم مرسی داداش
میگم چه طوری وادارشون کردید اعتراف کنن؟
سلام واقعا کار زیبا و خدا دوستانه ای کردی سجاد جان خدا خیرت بده
سلام آرتین قصمشون دادم
سلام علی اصغر مرسی داداش
سلام سجاد جان. ماجرایی که گفتی واقعاً قشنگ بود و کار خوبی هم کردید. مطمئناً اجرتون پیش خدا محفوظه. اما کامنت سامان رو هم میپذیرم. ببین سجاد جان احتیاج به دروغ نوشتن نیست. شما یه خاطره رو که تعریف میکنی سعی کن اولاً وقت بذاری و تمیز و طولانی بنویسیش ثانیاً به جزئیات هم اشاره کن بعبارت دیگه جزئیات رو هم بنویس تا هم واقعیتر بنظر بیاد و هم طولانی بشه که اون بنده خدایی که مثلاً با اینترنت کم سرعتش پست رو باز میکنه لااقل حالشو ببره و خاطره ای طولانی بخونه. الآن مثلاً برات مثال میزنم, در همین خاطره ای که نوشتی: اولاً آیا دوستانت هم همه نابینا بودن یا نه؟ ثانیاً وقتی اون دخترهای جوون رو دیدید چطور متوجه شدید که دروغ میگن؟ چطوری و با چه سؤال و جوابهایی پی بردید دروغ میگن؟ ثالثاً آیا به همین سادگی راضی شدند بیان به کمپ و پاک بشن و بقول معروف سر و سامون پیدا کنن؟ بعدشم, اصلاً بعد آیا از اینکه فهمیدند شما پی به رازشون بردید واکنش بدی نشون ندادند؟ ببین سجاد جان این سؤالات و سؤالات مشابه این همه و همه میتونه یه خاطره رو طولانی و عبرت انگیزتر بکنه. هم اینطوری مخاطب لذت میبره و درس میگیره و هم تو از اینکه مخاطبین پستت لذت بردند خوشحال میشی. ببخشید زیاد نوشتم هدفم اینه که جوون تر هایی مثل تو که با شوق و ذوق تمام مییان و پست منتشر میکنند با یکی دو کامنت انتقادی که اونم قطعاً از سر دوستی هست نه خدایی نکرده تخریبی سرخورده و ناراحت نشن و دست از انتشار مطالب زیبا شون نکشن. مرسی سجاد جان منتظر مطالب مفیدت هستیم. موفق باشی.
سلام مهدی جان مرسی داداش باش